روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 4 - صفحه 3

به نام خدای مهربان

سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

سلام خدمت دوستان عزیزم

فایل صدم روز شمار تحول زندگی من

شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت

چقدر این فایل فوق العاده است

اول که گوش دادم هیچ ترمزی پیدا نکردم و اول که گوش دادم چیزی نتونستم درک کنم دوباره گوش دادم یکم برام واضح شده باز گوش دادم باز یکم بیشتر برام واضح تر شد دوباره گوش دادم چندبار گوش دادم و سوال رو شنیدم که یکم تونستم درکش کنم

الان میخام بنویسم تا جایی که تونستم درک کنم

من از بچگی، از وقتی که یادم میاد میدیدم هرکی مشکل داشته دلم میخواسته کمکش کنم

مثلا وقتی یه فقیری رو میدیدم که خونه و وسایل خونه نداره میگفتم خدایا اینقدر بهم پول بده که بتونم هم برای خودم استفاده کنم و هم برای این بنده ی خدا یه خونه با تمام وسایل شیک هدیه بدم

وقتی مادرم رو میدیدم چیزی رو میخواست برای خودش بخره ولی چون از بابام پول میگرفت و بابام میگفت فقط اینقدر خرج کنی وقتی مامانم رو میدیدم با حسرت به یه چیزی نگاه میکنه و نمیتونه بخره میگفتم خدایا اینقدر بهم پول بده که هم برای خودم و هم برای مادرم فلان چیز رو بتونم بخرم از همون بچگی هیچ وقت دوست نداشتم دستم رو پیش کسی دراز کنم و بگم پول بده هیچ وقت یادم نمیاد به مامان یا بابام گقته باشم بهم پول بدن هیچ وقت

همیشه به مامانم میگفتم تو خیاطی بلدی چرا کار نمیکنی تا برای خودت پول بسازی و دستت توی جیب خودت باشه هیچ جوابی نمیداد شاید ترس داره

همیشه دوستداشتم به کسی هدیه بدم

همونی که استاد گفت توی فایل همیشه میگفتم خدایا بهم پول بده منم فلان کار رو میکنم

همه ی خواسته ها با تضادهایی که در زندگی مون پیش اومده بوجود اومدن

مثلا کفش نداشتیم از خدا پول خواستیم

لباس نداشتیم از خدا پول خواستیم

خونه نداشتیم از خدا پول خواستیم

یا هر چیز دیگه ای از خدا خواستیم و در برابرش هم گفتیم خدایا تو بهم بده منم قول میدم به فلانی کمک کنم

در واقع با خدا معامله میکردیم

میترسیدیم که از خدا چیزی رو بیشتر بخوایم نده بهمون

چون خدا رو مثل آدم فرض میکردیم

مثل یه اوستا کاری که بهمون پول میده ولی نمیشه که همینطوری بده باید یه کاری انجام بدیم تا حقوق کارمون رو بگیریم مثلا برای فلانی لباس بخریم یا خونه بخریم یا ماشین بخریم یا هر چیز دیگه

فکر میکردیم اگر بگیم خدایا بهمون پول بده تا لذت ببریم خودمون از زندگی اونکه نمیده چون شاید حق اونایی که ندارن ضایع بشه

شاید خدا بگه آخه چقدر تو پرویی اینقدر پول میخوای و اصلا از رو نمیری و بگه من دیگه ندارم بهت بدم

باور کمبود

از زمانی که دوتادوتا چهارتا رو یاد گرفتیم همیشه همه چیز در حال گرون شدنه هیچ وقت یادم نمیاد که کسی گفته باشه جهان درحال پیشرفته همیشه همه نگران گرون بودن همیشه ترس از تموم شدن داشتن

همیشه شنیدم که چندسال پیش ما فلان چیز رو اینقدر میخریدیم الان قیمتش اینقدر گرون شده

همیشه اطرافیانم رو دیدم که گیر کردن توی گذشته هیچ وقت ندیدم کسی رو که در زمان حال زندگی کنه همیشه ی خدا گفتن آره گذشته کیفیت خوب بوده قیمت خوب بوده الان همه چیز بدرد نخوره و گرونه حتی این گذشته ای که میگن برای سال پیش شون هم هست همون سالی که قبلا بودن توش و سالهای پیش رو میگفتن خوبه سال بعد امسال خوب میشه و سالی که توش هستن پر از عیب و ایراد میشه و این اینقدر تکرار شده برای ما که رفته تو وجودمون و تبدیل شده به یه مجسمه ی سنگی محکم

شکستن این مجسمه سخته ولی شدنیه اگر بخوایم میتونیم

باید یاد بگیرم که فقط زمان حال مهمه

باید یاد بگیرم همه چیز درحال پیشرفته

باید یاد بگیرم همه چیز هر روز کیفیتش درحال افزایشه

باید یاد بگیرم که با جهان هماهنگ باشم

باید یاد بگیرم که جهان هر روز در حال پیشرفته

باید یاد که همه چیز سرجاشه

باید یاد بگیرم که بینهایت فراوانیه در جهان و هیچ وقت تموم نمیشه

باید یاد بگیرم که هر کسی میتونه فقط خودش پیشرفت کنه و من هر چقدر بهش کمک کنم تا خود اون شخص نخواد من قدرتی در تغییرش ندارم

من فقط قدرت تغییر خودم رو دارم

خداوند هر چقدر که بخوام ثروت بهم میده بشرط اینکه با قوانینش هماهنگ باشم

پس باید قوانین خداوند رو بتونم درک کنم

خداوند همه چیز میشود همه کس را بشرط ایمان

به شرط پاکی دل

باید یاد بگیرم با خدا باشم و پادشاهی کنم

خدایا شکرت بخاطر تمام نعمتهای بینهایتی که بهم دادی

همین سلامتی ای که دارم و چهار ستون بدنم رو سالم خلق کردی بزرگترین ثروت جهانه

خدایا شکرت

استاد عزیزم سپاسگزارم بینهایت که ما رو وادار به فکر کردن میکنید

خدایا شکرت بخاطر وجود استاد عباسمنش عزیز

بهترین بهترین ها رو براتون آرزو میکنم

ان شاءالله که بهترینهای خداوند نصیبتون بشه در دنیا و آخرت

عاشقتونم بینهایت

♥♥♥♥♥♥♥