روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 5

خداوند را سپاسگزاریم که پنجمین فصل از «روزشمار تحول زندگیِ من» را با هم آغاز می کنیم.

می توانید تجربه هایی را در بخش نظرات بنویسید که از پیگری و عمل به فایلهای روزشمار  داشته اید. این نوشته ها در طی زمان، تبدیل می شود به رد پاهای مسیر خودشناسی و رشد شما.

آغاز فصل پنجم

منتظر دیدن رد پای شما در این قدم  از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.


برای دیدن سایر فصل های «روزشمار تحول زندگی من» کلیک کنید.

476 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسرین سلطانی» در این صفحه: 6
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2496 روز

    تمرکز بر آنچه که می توانم بهبود دهم

    به نام خدا

    با سلام خدمت استاد عزیزم و هه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    نکات این قسمت

    من کار میکنم روی :

    خودم

    شخصیتم

    چیزی که میتونم تغییرش بدم

    من کاری ندارم با:

    شرایط بیرونی

    اتفاقات بیرونی

    افراد بیرونی

    یک آدم شکست خورده :

    عوامل بیرونی رو دلیل شکست خودش میدونه

    یک آدم موفق :

    خودش رو دلیل همه چیز میدونه

    اگر نتیجه اون چیزی که میخوام نیست :

    من مسئولشم

    تعداد کثیری از افراد همیشه :

    شاکی هستن و اون چیزی که ازش شاکی هستن یک عامل بیرونیه و معتقد هستن که اون عامل بیرونی باید تغییر کنه تا اینا دیگه شاکی نباشن و حالشون خوب بشه

    این تفکر که :

    ی عامل بیرونی داره زندگی من رو رقم میزنه سمی ترین تفکره

    هر نگاهی که :

    ی عامل بیرونی رو موثر بدونم در زندگیم شرکه

    باید تلاش کنم :

    هر وقت میخوام غر بزنم شکایت کنم بقیه رو مقصر بدونم زیپ دهنم رو ببندم و یادم باشه که به اندازه ای که بتونم زیپ دهنم رو ببندم می تونم پیشرفت کنم

    اگر خودم رو مسئول اتفاقات زندگیم بدونم میتونم تغییرشون بدم

    اگر قراره متفاوت نتیجه بگیرم بایدمتفاوت فکر کنم

    اگر تمرکزم رو از روی چیزهای ناخواسته بردارم ناخواسته ها از زندگیم میرن بیرون

    باید اونقدر از لحاظ شخصیتی قوی بشم که بر هر عامل بیرونی بتونم غلبه کنم

    درک من :

    وقتی داشتم به این صحبت های استاد با دقت گوش میدادم متوجه شدم که آرایه های خیلی قوی استفاده میکنه استاد مثل :

    تفکر سمی

    سم پاشی اخلاقی

    بستن زیپ دهن

    چیزی که من با وجود اینکه قبلا هم چند بار این فایل رو گوش داده بودم بهش دقت نکرده بودم اما اینبار چون به قصد درک گوش دادم ی چیزهایی برام مشخص شد

    خب همه میدونیم که یکی از تکنیک هایی که کلام ی نویسنده رو جذاب و تاثیر گذار میکنه استفاده از آرایه های ادبیه

    اما هدف نویسنده از این کار چیه ؟

    خب باز همه میدونیم که برای اینکه مخاطب رو جذب خودش کنه

    یعنی در نهایت به نفع خودش این کار رو میکنه

    اما وقتی دقت میکنم میبینم در مورد استاد این صادق نیست .یعنی وقت به این صحبت ها دقت کردم یاد کلام خداوند افتادم در قرآن چون توی قرآن هم زیاد از آرایه ها استفاده میشه مثل:

    استفاده از مثل پشه و عنکبوت و …..

    خب هدف خداوند از زدن این مثالها و تشبیهات چیه ؟

    خداوند که به تاثر گزاری من نوعی نیازی نداره چون خودش میگه من از همه چیز بی نیازم

    پس موضوع ی چیز دیگه است و اون هم:

    تفکر و تدبر و بعدش آگاهی و بیداری

    چیزی که در مورد فایل ها و دوره های استاد داره اتفاق می افته

    استاد عباس منش به توجه من نیازی نداره چون به هرچی که میخواد رسیده و بی نیاز شده

    پس هدف تنبه و بیداری من نوعیه

    که وقتی می شنوم تفکر سمی و بعدش فکر میکنم :

    متوجه میشم که تمام اون 40 سالی که زندگی کردم (قبل از اودمدن به این مسیر ) بجز اون چند سال کودکی که ذات و سرشت پاکی داشتم این تفکرات سمی اونقدر آرام و ناخودآگاه وارد ذهن من شد که من اصلا متوجه نشدم که مسموم شدم یا دارم مسموم میشم

    هممون دیدیم که کسی که دچلر مسمومیت غذایی میشه ی دفه این حالت بهش دست میده که با واکنش رسیع بدنش مواجه میشه که اغلب با تهوع و استفراغه

    یا کسی که میخواد با سم خودکشی کنه ی دفه مقدار زیادی سم رو وارد بدنش میکنه تا تاثیرش زیاد باشه و همه چیز رو از کار بندازه

    اما در مورد باورها و تفکرات اینقدر مرموز و نا آگاهانه اتفاق می افته و تدریجی و آرام که فرد متوجه نمیشه چه بلایی داره سرش میاد

    حالا ی سری افراد تا آخر عمر هم متوجه این نمیشن که فاتحه

    اما ی سری مثل من و دوستانی که اینجا هستن دیگه به ی جایی مرسیم که حقمون میگیره و دوست داریم اون سمه رو بدیم بیرون که البته این کار هم ی دفه ای شدنی نیست و باید تکامله توش رعایت بشه و انتظار بیجا هم نداشته باشم البته من خودم رو میگم چون بالخره هر کسی با توجه به شرایطی که داشته میزان اون سم ها توی بدنش فرق میکنه و من اگر این رو بپذیرم دیگه مقایسه نمیکنم خودم رو با بقیه چون دوز سم هر کسی فرق میکنه

    اما بقول استاد تلاش میکنم که دیگه سم جدیدی رو وارد بدنم نکنم

    با چی ؟

    با بستن زیپ دهنم

    خب بستن زیپ هم ی وقتایی راحته و اذیت نمیکنه راحت میکشیش اما ی وقتایی هم کشیدن خود این زیپه هم انرژی زیادی میخواد اما بهر حال بسته میشه اگر ادامه بدیم

    خلاصه میخوام اینم رو بگم که :

    من نوعی مثل ی آدم مسمومی هستم که دارم تلاش میکنم سم های قدمی رو از بدنم بیرون کنم و در عین حال نزارم سم های جدیدی وارد بدنم بشه حالا اون قسمت سم های قدیمی که ندانسته و نا آگاهانه وارد بدنم شدن ولی اینکه نزارم سم های جدید وارد بدنم بشه این دیگه کاملا با این آگاهی هایی که از استاد کسب کردم دست خودمه و دیگه اگر تلاشم رو نکنم خودم مقصرم و البته که باید با خودم مثل ی بیمار مسموم برخورد کنم و با خودم مهربان باشم تا نتیجه ی لذت بخشی بگیرم

    سپاسگزارم استاد از این آگاهی های بیدار کننده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2496 روز

    قانون تغییر ناخواسته ها

    بنام خدا

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    و چه زیبا خداوند از طریق دستانش هدایت میکنه که این فایل در زمان مناسبش بیاد روی سایت تا به منی که متعهد شدم بیشتر به خالق بودن خودم توجه کنم ی یادآوری بشه بهم قدرت خلق کردنی که دارم و ی چکاپی بکنم هم از رفتارهای خودم و هم از رفتارهای دیگران و نتایجی که من بدست آوردم و نتایجی که دیگران بدست آوردند نتایجی که حاصل دو تا فرکانس متفاوته

    چه زیبا به یادآوردم که که وقتی آگاهانه بودن در اینجا رو انتخاب کردم خداوند هم خیلی زیبا موسی وار و لوط وار دستم رو گرفت و درست در زمان مناسب قبل از اینکه عذاب نازل بشه من رو از مکان شروع اغتشاشات توی شهر خودم دور کرد و در مکان امن و مناسب قرار داد نه تنها خودم رو بلکه خواهر زادم رو هم و بهم ثابت کرد آیه های توحیدی رو که خونده بودم فقط مال زمان محمد پیامبر و موسی و نوح و عیسی و لوط نیستن و در همه ی زمان ها کارایی دارند آیه هایی مثل :

    ان الله یدافع عن المومنین

    و سیتجنبها الاتقی

    الله خیر الحافظین

    و کفی بالله نصیرا

    و ما لک من الله ولی و لا نصیر

    الله مولاکم نعم المولی و نعم النصیر

    و …..

    و بارها و بارها این نصیر و محافظ بودنه تکرار و تکرار شد اونقدر که دیگه فهمیدم که من هستم و دنیایی که برای خودم هر لحظه دارم خلقش میکنم با وصل شدن به منبع آگاهی

    یادمه قبل از اومدن به این مسیر اونقدر ذهنم پر شده بود از اشعار و ضرب المثل ها که :

    آتش چو گرفت خشک و تر می سوزد

    بنی آدم اعضای یکدیگرند

    که در آفرینش ز یک گوهرند

    چو عضوی بدرد آورد روزگار

    دگر عضوها را نماند قرار

    و ……

    که باور کرده بودم که من مسئول زندگی دیگران هستم و باید خودم رو فدا کنم تا جهان اونها زیبا بشه و در این صورته که خداوند از من راضی میشه و من رو راهی بهشت میکنه

    واسه همین دنیای خودم رو جهنم کرده بوده تا دنیای اونا بهتر بشه همون دگر خواهی و کشتن خود خواهی همون تغییر زندگی دیگران و فراموش کردن دنیای خودم همون توجه به ناخواسته ها و تلاش برای زیبا کردن اونها و خدا میدونه اگر هدایت نمیشدم به این مسیر تا کجا میخواستم پیش برم

    تا اینکه وارد این مسیر شدم که اصل و اساسش اعراض از نازیباییها و توجه به زیباییهاست حالا چه توی زندگی خودم و چه توی زندگی دیگرانه .و کم کم یاد گرفتم که هرکسی دنیای منحصر بفرد خودش رو داره که خودش هر لحظه داره بهش شکل میده

    درسته که همه توی اقیانوس بیکران خداوند در حال حرکت هستیم اما هر کسی نه تنها جلیقه خاص خودش رو داره بلکه سوار قایق خاص خودش هم هست

    هرکسی فقط و فقط باید حواسش به خودش و حال و احوالات خودش باشه و مسولیتی در قبال دیگران نداره

    هرکسی با وصل شدن به منبع آگاهی و هدایت کیهانی اطلاعات لازم برای طی کردن مسیرش رو دریافت میکنه و نیازی اصلا نداره که بدونه در دنیای دیگران چه خبره که اونا جلیقه میپوشن یا نه در مسیر درست حرکت میکنند یا نه

    البته که اوایلش پذیرفتنش سخت بود و مگه میشه ها و چطور میشه ها از هر جایی سر می آرودن بیرون اما با ادامه دادن و استمرار داشتن مشخص شد که همینه و غیر از این نیست که :

    وقتی به ستوه می اومدم از صدای بچه ی همسایه ای که توی دامان طبیعت بزرگ شده بود و وقتی می اومد خونه مثل بودنش توی طبیعت رفتار میکرد که برای من آزار دهنده بود اما برای اون طبیعی هرچی بیشتر بهش توجه میکردم سرو وصداهاش زیادتر میشد اما از وقتی که بی خیالش شدم الان بعضی وقتها از خودم میپرسم این اصلا هستش اصلا مدرسه میره اینقدر که ساکت و آرام شده

    یا وقتی زن همسایه از سر وسواسش آشغالهای کانال پیاده رو جمع میکرد دم در خونه ی من و من حرصم میگرفت و هرچی بیشتر توجه میکردم بیشتر انجامش میداد اما از وقتی که بی خیالش شدم یا نمیبینم اینکار رو بکنه یا خیلی کم انجامش میده

    یا وقتی زن همسایه به خاطر مشکلی که داشته داد و بیداد میکنه اما من که همسایه دیوار به دیوارش متوجه نمیشم در حالیکه همسایه اونورتر میشنوه و میبینه

    یا وقتی یکی از زن های محله فوت میکنه و من آخرین کسی هستم که متوجه میشم

    یا وقتی یکی از دانش آموزهای قبلم خودکشی میکنه و خبرش توی شهر میپیچه اما من تازه بعد از یک ماه میفهمم که فلان دانش آموز من بوده

    یا وقتی که درست بعد از ترک شهر جلوی همون کافه ای که من و خواهر زادم بودیم دعوا و تیراندازی میشه در حالیکه ما نیم ساعت قبلش داشتیم اونجا خوش میگذروندیم

    و صدها و شاید هزاران مثال دیگه ای که من انسان فراموشکار بعضی وقتها از یادم میره که اینا نتیجه اعراض از ناخواسته هست همش نشون میده که منم که انتخاب میکنم به چی توجه کنم و خداوند هم من رو به همون سمت هدایت میکنه

    که منم که میتونم آگاهانه دنیای زیبای خودم رو خلق کنم فارغ از اینکه دنیای دیگران بهچه شکلی هست

    که من که میتونم خواسته هام رو از دل ناخواسته ها خلقشون کنم

    سپاسگزارم استاد عزیز برای آموزش این

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 80 رای:
  3. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2496 روز

    سلام به سمیه جان دوست عزیز و خوبم .منم از شما سپاسگزارم عزیزم که وقت گذاشتی و پاسخ دادی .ی لحظه چشمم خورد به تاریخ عضویتت نوشته دو روز ی هویی احساس کردم تازه متولد شدین و دو روزتونه و انگار پاک و خالص وارد دنیای این سایت شدی تا خودت و زندگیت رو اونجوری که خودت دوست داری بسازی و چقدر شیرین و لذت بخشه که آگاهانه تصمصم میگیری در مسیر توحید قدم برداری و خودت رو بیشتر شبیه به روحت و قلبت که جایگاه خداونده کنی .تبریک میگم این تصمیم آگاهانت رو دوست خوبم .ان شا الله که ثابت قدم باشی و به هر آنچه که میخوای برسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2496 روز

    سلام به صدیقه جان گل .ممنونم عزیزم که با خوندن پاسخت باز هم گذشته خودم برام مرور شد که چه جان فشانی های بیخودی میکردم اما الان خدا رو شکر سرگرم زندگی خودم هستم و بی خبر از دنیای دیگران .بقول استاد باید اون مرحله رو تجربه میکردیم تا ازش گذر کنیم و من و شما و امثال ما الان دیگه بیشتر قدر زندگی خودمون رو می دونیم و دیگه حاضر نیستیم فرصت ها رو از دست بدیم .بهترین ها رو برات میخوام عزیزم از خدای یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2496 روز

    سلام به مرضیه جان .خدا رو شکر که در جمع دوستان آگاه و بی نظیری قرار دارم که هر کدومشون ی بعد زیبایی رو از آدم برانگیخته میکنن چون خودشون هم به دنیال زیباییها هستن . سپاسگزارم از وقتی که میزاری و کامنت های من رو دنبال میکنی چقدر خوبه با بودن توی مسیر خود شناسی و خداشناسی آدم به آدم هایی وصل میشه که اگرچه حضور فیزیکی دارن و پیش هم نیستن اما فرکانس توحید اونا رو با قلبشون به هم وصل میکنه .شما هم موفق باشی عزیزم و بیای از خلق های زیبات برامون بنویسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2496 روز

    سلام به آقا محمد عزیز که اینقدرصادقانه حسش رو بیان میکنه نسبت به خانوادش.دوست عزیزم همه ی بچه هایی که اینجا هستن شاگرد زرنگن چون خودشون رو از 95 درصد جامعه جدا کردن و ایزوله کردن خودشون رو یعنی همه انتخاب شده هستن فقط میمونه میزان کنترل ذهن و میزان اتصال که هممون ی وقتایی کم و زیادش رو تجربه میکنیم ولی بقول یکی از دوستان مهم اینه که تو مسیریم و مدام عیب یابی و اصلاح میکنیم .من هم مثل شما ی،وقتایی دچار حسادت میشم یعنی این برا همه اتفاق افتاده اما مهم کنترل بعدشه که تبدیل بشه به تحسین . مرسی از اینکه برام نوشتی و حسم رو بهتر کردین .موفق تر و شادتر و خوشحال تر و ثروتمندتر باشی عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: