خداوند را سپاسگزاریم که پنجمین فصل از «روزشمار تحول زندگیِ من» را با هم آغاز می کنیم.
می توانید تجربه هایی را در بخش نظرات بنویسید که از پیگری و عمل به فایلهای روزشمار داشته اید. این نوشته ها در طی زمان، تبدیل می شود به رد پاهای مسیر خودشناسی و رشد شما.
منتظر دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
بنام الله یکتای بی همتا
سلام به استاد عزیزم،به مریم شایسته مهربانم و تمام دوستانی که فصل جدید زندگیشون رو آگاهانه میخوان خودشون خلق کنن مثل من.
من در حالی تو این صفحه و فصل جدید “روز شمار تحول زندگی من” هستم که دارم در فصل اول روز24ام روی خودم کار میکنم و اونجا همسفرم. اما این سفر در سفر به من یاد داد که میشه همزمان سفر کرد و تجربه کسب کرد و رشد کرد. پس امروز تردیدها رو کنار میذارم و با این فصل جدید همراه میشم و قدم بعدی ام بعد از پایان فصل اول رو همینجا مشخص میکنم. قدم بعدی من بودن با فصل جدید سفرنامه ها و روز شمار تحول زندگی منه.
تحول زندگی هیچ وقت تمومی نداره. همینطور که پیشرفت و موفقیت تمومی نداره همینطور که ما همیشه باید در تلاش باشیم تا در جهت و سمت خدا و نزدیکی ب خدا قدم برداریم. همینطور که بهبودگرایی باید برای من همیشگی باشه این روزشمار تحول زندگی من قدم بعدی منه که خدا بهم گفت و این نشونه ایی هت که دوباره از یک موضوع ضربه نخورم.(اینکه اگر به هدفی داشتم میرسیدم هدف بعدی رو مشخص کنم و دوباره انگیزه هامو بالا نگه دارم.)
فعلا همینا رو دارم بگم و اینکه عجب همزمانی بود این روز شمار 121 با فایل “قانون تغییر ناخواسته ها”
سپاسگزارم برای ایجاد صفحه ایی جدید فصل پنجم روزشمار تحول زندگی من.
راستی دیروز من یک 5هزارتومنی نــو و شسته شده و باران خورده پیدا کردم و اینم یعنی داره مدارم بهتر و بهتر میشه و نشونه ها حاکی از درست قدم برداشتن منه. فقط باید تسلیم نشم و فقط ادامه بدم با توکل بخدا…
من میخوام به جای کوچک کردن خواسته هایم باورهایم را بزرگ کنم…
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما ارمغان رضوی عزیز
چقدر خوشحال میشم وقتی اسمت و عکست رو میبنم توی سایت. خلاصه ردپاهاتو در مسیر این رشد و تغییر میبینم خوشحال میشم.
اگر تا حالا با فصل های قبل “روز شمار تحول زندگی من” همراه نبودی و آشنا نبودی. بهت پیشنهاد میدم بری در بخش دانلودها دسته بندی “روز شمار تحول زندگی من” رو پیدا کنی و از فصل اول شروع کنی و تو صفحه فصل اول مقاله ایی که نوشته شده هم میتونه بهت کمک کنه.
همه سوال ها جوابش تو دل این سایت هست. از خدا کمک بخواه و اگر دیدی باید با این سری فایل ها همراه بشی متعهد با روزشمار تحول زندگی من همراه شو.
من الان از در فصل اول روز 24 ام هستم. هیچ وقت اینقدر جدی و متعهد این بخش رو دنبال نکردم و فایل ها رو جور دیگه ایی میدیدم اما اینبار انگار منسجم تر دارم روی خودم کار میکنم و ب خودم تعهد دادم و هر روز در اون صفحه سعی کردم ردپا بزارم و واقعا عالیه عالی…
abasmanesh.com
اینم لینک روز شمار تحول زندگی من_فصل 1
لطفا مقاله این صفحه رو بخون بیشتر متوجه جریان و داستان این سفرنامه میشی و ببین قلبت چی میگه و بقول استاد جان که همیشه میگن ببین نشانه ها چی میگن. اگر گفتن شروع کن برای خودت شروع کن و متعهد پیش برو دوست عزیزم.
امیدوارم تونسته باشم بهت ایده های مناسب داده باشم و به جواب سوالت راهنمایی ات کرده باشم.
(خودم نخواستم مستقیم توضیح بدم، دلم میخواد بری خودت تجربه کنی. پس حتما مقاله ایی که گفتم رو بخون.)
ارمغان عزیز برات بهترین بهبودها رو از الله یکتا خواهانم
ارادتمندت فهیمه پژوهنده
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما ماریا اکبری عزیز
چقدر خوشحال شدم از خوندن ردپای قشنگت، از تعهدت، از دیدن ردپاهات توی سایت. و رفتم عکس زیبا و داستان هدایتت رو خوندم و بارها تحسین ات کردم. برای تمام تلاش ها وو ادامه دادن هات. برای چیزهایی که خریدی و روی خودت سرمایه گذاری کردی واقعا ماریا جان تحسین ات میکنم و کاملا با تمام حرف هات موافقم. من فثل اول رو 24 روز پیش یعنی اول آذر 1402 به صورت جدی و متعهدانه شروع کردم و واقعا شگفت انگیزه این سـفر روحانی و این “روزشمار تحول زندگی من”
راستی همینطور که چهره زیبا و قشنگی دارین اسم تون هم زیباست عزیزم.
خوشحالم که بیشتر باهات آشنا شدم و ب وجودت افتخار کردم…
منم دوستت دارم دوست ارزشمند و در مسیر توحید من.
برات از الله یکتا صمیمانه بهبودهای دائمی رو خواهانم.
ارادتمندت فهیمه پژوهنده
سلام دوست عزیز و ارزشمندم
سلام به شما سارا صمدی پور عزیز
چقدر خوشحالم که یکهویی اومدم تو این صفحه و در حین غذای خوشمزه ایی که نوش جان میکردم و یک تایم استراحت، یک حسی بهم گفت بیا کامنت بخون. روز شمار 25 رو بعد میبینی و نکته برداری میکنی.چقدر خوشحالم که ردپا گذاشتی از خودت و باهات بیشتر آشنا شدم عزیزم.
چقدر این تصمیم هات رو دوست داشتم و چه به موقع اومدی نوشتی و چه کولاکی کردی دختر. قشنگ یک مشت محکم به نجواها و ترس از تاریکی زدی. پودرش کردی رفت هوا و چقدر ایمان و اعتمادت رو به خدا نشون دادی. واقعا تحسین ات میکنم برای این حد از تمرکز و تعهدت.
چقدر محل زندگیت رو تحسین میکنم جایی که یک سمتش میخوره به جنگل های فرحزاد(اصلا تا حالا نمیدونستم اونجا جنگل داره) چقدر حال میده جایی باشه تو شهر و به جنکل اینقدر دسترسی راحت داشته باشی من قطعا همچین موقعیتی بود خونمون، یکی از پاتوق هام چرخیدن لای درخت ها بود. اصلا این وهم و تنهایی رو دوست دارم، اینکه خودمو به چالش بکشم دوست دارم اینکه میری یک جای تاریک و دور و بعد فقط تویی وخدات دوست دارم. اینکه چیزی نیست که دیگه روش حساب کنی رو دوست دارم حتی چشمت نمیبینه و نوری نیست اونجا که قلبت اونجاست که خدا نور راهت میشه. خدا همه چیز میشود همه کس را به شرط پاکی دل به شرط طهارت روح به شرط معامله نکردن با ابلیس…چقدر این شعر ملاصدرا قشنگه. چقدر امروز به هر عنوانی تو ذهنم تیکه هایی ازش مرور شد.
خلاصه اومدم برات بایستم و دست بزنم و بگم ماشالله ساراجان…
و باهات کلی گپ زدم و ازت کلی چیز یادگرفتم و باعث شدی باوورهام قوی تر بشه.
رفتم پروفایلت و داستان هدایتت رو خوندم چقدر ممنونم که نوشتی. چقدر عکست و اون چشمات و لبخندت زیباست عزیزم. وای که چقدر باورپذیرتر برام کردی که میتونم از همین صفری که هستم به درآمد 15 میلیونی برسم. میتونم با تمرکز لیزری برای خودم گوشی باکیفیت بخرم. نمیدونم چطوری در عرض کمتر از دوماه از صفر همچین نتیجه ایی گرفتی اما اگر برای تو شده برای منم میشه…من نمیدونم چطوری اون خودش میدونه و میخوام به اون اعتما کنم اگر میگه شده و میشه پس قطعا میشه…من نمیخوام سکان دست عقلم باشه و دودوتا چهارتا کنم میخوام سکان هدایت کردن خودمو و رسیدن به خواسته هامون بدم به خدا بی تردید، بی ترس، بی شک…من نمیدونم چطوری خودش بلده. من 1% بندگی مون میکنم و اون 99% خدایی خودش رو میکنه من باید وظیفه خودمو درست انجام بدم.
و حتی از خدا همینجا میخوام تا در بندگی کردن هم راه نشانم بده و خودش کمکم کنه که تنها از اون یاری میخوام.
چقدر سارا جان زیبا نوشتی:
“بعد یه حسی بهم گفت از قصد خسته ات کردم بعد آوردمت، که تسلیم باشی! و نخوای رو خودت حساب کنی
انقدر ضعیف باشی که نتونی رو خودت یا هیچکس دیگه حساب کنی
چه کلمه ای، تسلیم…”
سپاسگزارم که نوشتی، سپاسگزارم که عمل کردی.سپاسگزارم ازت عزیزم.
راستی برای جمله آخرت و دیدن اون سوال ناجالب در عقل کل من یک ردی از باور قدیمی در شما دیدم. اونم اینکه خودتم در شروع کار استاد رو قبول نداشتی و حاضر نبودی صداشو بشنوی یک باور محدودکننده ایی هست که این اتفاق در اون لحظه ردی از اون باور قدیمی بود کــه اومد یک خودی بهت نشون داد و رفت اگر ببینی ریشه اصلی این باور کجاست میتونه برا بهبود خودت بهت کمک کنه.(گفتم اینم بنویسم شاید بهت کمک کنه)
برات از الله یکتا بهبودهای درونی وبیرونی رو خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما دوست عزیز محمد حسینی
سپاسگزارم از توجه قشنگ تون به کامنتم و یادآوری این باور زیبا که استاد عزیزمون یاد گرفتم و دارم بیشتر به تازگی درکش میکنم.
به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن
به شما پیشنهاد میدم همین فایل با همین عنوان ارزشمند رو بارها گوش کنید و مقاله اش رو هم بخونید اصلا ذهن تون یک گوشه میشینه میگه عجب بعضی وقتا راه حل های کوچیکی دادم و میگه آقاجان من تسلیمم… و بنظر من اون وقته که باورساختن آسان تر میشه و ذهن با قلب و روحت به هماهنگی بیشتری میرسه.
abasmanesh.com
لینک این فایل تقدیم با عشق
که البته قطعا دیدید و شاید لازمه جور دیگه ایی دوباره ببینید و بشنوید و بخونید…
دوست عزیز صرفا این یک پیشنهاد بود. و دلم خواست لینک این فایل از هزاران گوهر ناب توی سایت رو اینجا به اشتراک بزارم برای شما و هرآنکسی که لازم داره…
باز هم ممنونم از اینکه از وجود ارزشمندتون برام یک این ردپای آگاهی بخش رو ثبت کردید.
براتون از الله یکتا بهبودهای دائمی را خواهانم
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما سید عظیم بساطیان عزیز
تحسین تون میکنم برای این کامنت زیبا و پر از آگاهی و تلنگری که نوشتید و احساس کردم بی وقفه فقط بارید کلمات و فقط نوشتید و یکجورایی گفتگوهای ذهن تون بود و بلند بلند فکر کردید. چه فکرهای تراش خورده گوهر نشان قشنگی بودن.
همه جملات تون زیبا بود ولی برای خودم این قسمت رو دوباره یادآوری میکنم که نوشتین:
خدا برات قسم خورد ،
به انس قسم خورد . به جن قسم خورد .
به جلال و شکوهت قسم خورد .
گفت همه چیز در مسخر توست.
دقیقا که چقدر یلدا نزدیکه و به رسم ما ایرانی ها این بلندترین شب سال رو کنار هم جشن میگیریم و با هم گل میگیم و گل میشنویم. این رسم دلیل اصلی اش قشنگه و چقدر زیباتر هست که با همچین نگرش ها و افکاری شب یلدا رو در کنار عزیزان مون سپری کنیم و باعث رشد هم بشیم.
براتون بهترین شب یلدا رو آرزومندم شبی پر از تصمیم ها و تغییرها و بهبودهای عالی…
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام به شما مصطفی جعفری سرابی عزیز
بهتون تبریک میگم برای تمام تلاش ها و بهبودها و تغییرهایی که در ذهن تون و زندگی تون ایجاد کردید. و خوشحالم که اینجا و در این مسیر با هم هسفر هستیم.
من کامنت شما رو خوندم و یک ناهماهنگی و برداشت اشتباه دیدم و قطعا ریشه در باورهای شما داره.
این خیلی خوبه که ما با اگاهی ها و زاویه درست نسبت به اصلی ترین موضوع دین و راه و روش زندگی مون از طریق استاد عزیزمون آشنا شدیم و اون اصل هم توحید هست.
اما اینکه از دین و امامان بدتون بیاد باعث ناهماهنگی در شما میشه و قطعا یک باورهایی در ته ذهن شما هست که این حس ناخوشایند و تعصب گونه رو در شما ایجاد میکنه. که حتی صدا و سیما و برنامه های تلویزیونی و برنامه کودک درمورد امامان هم اذیت تون میکنه. اون مسئله رو پیدا کنید و اونو حل کنید نه اینکه بخواین تلویزیون رو حذف کنید بخاطر اینکه ازش فرار کنید.(آشغال ها رو نبرین زیر مبل)
خیلی خوبه آگاهانه برنامه هایی رو از تلویزیون خودتون و فرزندتون نگاه کنید یا گوش کنید که خودتون انتخاب کردید. و ورودی های مناسب به ذهن و روح تون بدید این خیلی خوبه. و اینکه تلویزیون به معنی داشتن آنتن شبکه هایی که محتوای اونا اصلا دست ما نیست و قطعا لابلاش باورهای محدودکننده زیادی به ما تزریق میکنه. و پیشنها میکنم یواش یواش و تکاملی کم و کمتر کنید و بعد کلا برین به سمتی که اصلا برنامه های شبکه تلویزیون توی خونتون بعد چندسال طرفدار نداشته باشه. (اما در این موضوع این رو نکته هم یادآوری کنم دوست عزیز شما فقط میتونید خودتون رو تغییر بدید و ناتوان هستید برای تغییر علاقمندی اطرافیانن تون. این موضوع رو یادتون رفت هی به خودتون یادآوری کنید.. انسان فراموشکاره…)
برای تغییر هم میتونید آگاهانه یکسری انیمیشن های خوب که مناسب برای کودکان هست رو تهیه کنید که واقعا عالیه. مثل درون و بیرون، پاندای کنگ فو کار،…
در ضمن امامان رو به عنوان انسان های موفق بهشون احترام بگذارید و تعصبی برخورد نکنید. و اصلا استاد میگن برین زندگی پیامبران رو بخونید، استاد میگن یکم زحمت بکشید خودتون برین قران رو بخونید و زندگی حضرت یعقوب داستان حضرت موسی و فرعون، حضرت نوح و ابراهیم و… رو بخونید.اصلا کتاب داستان های خوب در این زمینه هم هست که میتونید برای فرزندتون هدیه بخرین و به این هوا خودتون هم بخونید و طبق قانون درس هایی که میشه یاد گرفت رو براش توضیح بدین.(از شما اونا رو بشناسه آگاهانه بهتره تا بقیه ایی که معلوم نیست با چه باوری چه داستانی رو تعریف میکنن.با باور کمبود یا باور ثروت و فراوانی و با ترس یا ایمان…)
دوست عزیز سعی کنید جوری به زندگی هاشون نگاه کنید که به شما احساس خوبی میده یا برنامه هایی که فرزندتون میبینه رو بیاین با هم نتیجه گیری کنید و نگرش خودتون رو بهش برسونید. لا بلای نتیجه گیری هاتون قانون رو بهش یاد بدید. مثال های واقعی و ملموس براش بزنید. خلاصه از اون ابزار(ابزاری بنام تلویزیون) به نفع خودتون بهره بگیرید.
و مورد دیگه اینکه سریال هایی تو سایت هست،از اونا استفاده کنید.
فایل ها رو در یک زمان هایی با خانواده با هم وقت بگذارید و نگاه کنید. البته من نمیدونم شرایط شما چطوریه و این کار درست هست یا نه شما باید طبق شرایط زندگی خودتون از ابزارها و امکانات موجودتون استفاده کنید.(نهایت اینه شما برای خودتون ببینید و بعد کم کم طبق قانون اونایی که قراره با شما همراه بشن،همراه میشن. بدون تلاش و تقلای اضافی.شما فقط و فقط تمرکزتون روی خودتون و لذت بردن خودتون باشه.)
یک کلام میخوام بگم همه چیز دست شماست حتی نگرشی که میتونه از یک برنامه تلویزیونی به شما یا فرزندتون برسه هم دست شماست شما یاد بگیرید از زاویه قانون یک نکته مثبت و زیبا و هماهنگ با درس هایی که استاد بهمون دادن پیدا کنید و اونو بولدش کنید و درباره اش حرف بزنید…
اینا چیزایی بود که به ذهنم رسید. امیدوارم بتونه ایده ایی بهتون بده تا شما اول با خودتون و شرایطی که هستید به صلح و هماهنگی برسید و بعد در تربیت فرزندتون و ورودی مناسب و ایجاد نگرش سازنده کمکش کنید. تا در کنار هم مدارهاتون رو طبق قانون تکامل طی کنید و از این مسیر هرکجا هستید فقط و فقط لذت ببرید و شکرگزار باشید…
یادمون باشه احساس خوب= اتفاقات خوب و احساس بد= اتفاقات بد
و اینو باور کنیم ما خالق شرایط زندگی خودمون هستیم.
براتون از صمیم قلبم از الله یکتا بهبودهای دائمی در درون و بیرون خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام به شما اعضای خانواده ی پر از عشقم
سلام به محمدحسن قشنگ و باحالم
سلام به تو فاطمه جانم که چقدر مامان قشنگ و بزرگ و بادرکی هستی.
واقعا نمیدونم چطور ازتون سپاسگزاری کنم.
خنده
قهقهه
اشک
شوق
حس خوب سراسر وجودمو پر کرد.
چقدر سپاسگزارم برای شجاعتت که اجازه دادی ارسال بشه، اشتراک گذاشته بشه. چقدر ذوق کردم برات فاطمه جان.
چقدر مامان بزرگی هستی تو آخه… چه گل پسری داری آخه.
اصلا یک حال عجیبی هستم با خوندن کامنت خاطرات محمدحسن.
چقدر این پسر خوب داره بزرگ میشه.
چقدر خوشحالم اومدم کامنت خوندنم و خدا منو سورپرایز کرد.
چقدر خوبه اگر خودت یادت بره چقدر تغییر کردی یک عشقی کتارت داری که با صداقت حرف دلش رو مینویسه و اینطور قدردانی میکنه.
فاطمه واقعا نمیدونم چرا اینقدر ذوق مرگ شدم و هنوز اشک هام داره میریزه نمیدونم چه درس هایی گرفتم از این کامنت که اینطور منو منقلب کرد.
محمد حسن قشنگم تو بهترین نویسنده ایی هستی که با سادگی تموم منو منقلب کردی. و کار یک نویسنده خوب همینه که با کلماتش جملاتش اثرگذار باشن و بالاتر از اون بنظرم نوبسنده ایی خوب خودشو ارائه میده که با فرکانس بالا چنان کلمات رو به صفحه به رقص دربیاره که لابه لای رقص کلماتی که خلق کرده فرکانس هاش، درس هاش نفوذ کنه به قلب خواننده و تو بهترینیـ….
واقعا سپاسگزارم که هستی
خدایا شکرت که منو هدایت کردی که ردپای این نویسنده پرنفوذت رو ببینم و بخونم.
خدایا شکرت برای ایده های جالب و بازی های باحال تون، برای مهمونی و تولد، برای دور هم جمع شدن و شب چله…
واقعا با عشق میگم خیلی دوست تون دارم و از خدا میخوام شاهد رشدهای بیشترتون باشم و شایدم یک روزی از نزدیک دیدم تون، خدا میداند و بس… اینکه چه زمانی و کجا خدا میدونه، چون خدا بهترین برنامه ریزی کننده جهانه پس این خواسته ام رو میفرستم خودش بقیه کارها رو هماهنگ میکنه.
ارادتمند تک تک تون فهیمه پژوهنده
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما زهرا صادقی عزیز
ازت سپاسگزارم از خودت و حال قشنگ و توحیدی شده ات از خودت برامون ردپا گذاشتی.
ازت سپاسگزارم که تو مسیر آسفالته داری سوت زنان با عشق و لذت میری.
واقعا برای این ساختن ها و تلاش هات تحسینت میکنم و از صمیم قلبم حال خوب و اون احساس نابت رو با عشق و جانانه دست میزنم و به افتخارت اومدم تا بگم دمت گرم دست دختر…
چقدر خوشحالم که کامنتت رو دیدم و حال قشنگ خودمو مضاعف تر کرد واقعا سپاسگزارم که نوشتی.
ارادتمندت فهیمه پژوهنده