خداوند را سپاسگزاریم که پنجمین فصل از «روزشمار تحول زندگیِ من» را با هم آغاز می کنیم.
می توانید تجربه هایی را در بخش نظرات بنویسید که از پیگری و عمل به فایلهای روزشمار داشته اید. این نوشته ها در طی زمان، تبدیل می شود به رد پاهای مسیر خودشناسی و رشد شما.
منتظر دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استادهای عزیزم
به نام خدایی که هر لحظه در حال استجابت خواسته هایمان هست حتی آنهایی که هنوز ما درخواستشان را نیز ندادیم
این ما هستیم که باید چشم باز کنیم تا ببینیم، گوش بسپاریم تا بشنویم و متعهد باشیم تا قدم برداریم …
کار من ایمان و توکل به اوست … و او تمام کارهایش را پیشاپیش و انجام داده است .اوست که منتظر من است چرا که او همیشه سر قرار حاضر هست منم که سرگشته و حیران به در و دیوار جهان میخورم … خدا خودت هدایتم کن به راه مستقیم به راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه گمراهان
چند وقتی که کامنت ننوشتم و فقط و فقط کامنت می خونم و فایل گوش میدم و فایلهای سفرنامه و زندگی در بهشت می بینم همین الان بهم گفت بنویس تا رد پات بمونه سر قرار و منم گفتم چشم
الهی به امید تو
از وقتی که یادم میاد با قانون آشنا شدم و مفهوم توجه به ناخواسته ها رو یاد گرفتم به اطرافم که دقت کردم دیدم همه و همه دارن از ناخواسته هاشون میگن … تلویزیون ، رادیو، پدر ، مادر ، برادر،خواهر، همکار، دوست و آشنا و…. همه از آرزوهایی که بهشون نرسیدن و دلایل محکمی که داشتن میگفتن، همه از کمبود و نداری ، از گرانی از سردی از گرمی هوا، از زمین و آسمان از خودشون هم می نالیدن … انگار همه چیز شده بود نبود و کمبود … انگار با این حرفها میخواستن به همه ثابت کنند که منم هستم ولی نشد ولی نمیشه ولی ولی …
انگار یه حس ترحم در همه ایجاد میکردن مخصوصا در خدا برای اینکه شاید دل خدا به رحم بیاد و یه کیسه پول از آسمون براشون بندازه که همه مسائلشان حل بشه… ولی سالهاست از اینهمه غر و لند میگذره و آدما همون آدم و وضعیت همون وضعیت…
من در دل تمام این ناخواسته ها و تمام منفی ها تصمیم به تغییر گرفتم و خدا هدایتم کرد به سمت استاد و بالا و پایین داشتم ولی ادامه دادم کم آوردم ولی گوش دادم شاید گاهی فقط گوش بودم و درکی نداشتم ولی بازم گوش میکردم و میدیدم … یه امیدی ته دلم بود که میشه و میشه آره میشه اگه برای بقیه شده برای منم میشه … تضادها رو دیدم و گریه کردم ولی زود پا شدم و ادامه دادم گفتم اینا اومدن منو بزرگ کنند ، بازم ادامه میدم … درسته تغییرات آهسته صورت میگیره ولی از یه جایی به بعد به قول استاد تصاعدی میشه …و باور نکردنی فقط باید در مسیر بود و ادامه داد …امروز وقتی به ناخواسته ها فک میکردم به این نتیجه رسیدم که خب من الان خداروشکر به جایی رسیدم که هیچ توجهی به اتفاقات جامعه ندارم حتی از خیلی اتفاقات بی خبر هستم، تلویزیون حذف کردم، اینستا رو و… خب تا اینجا رو خوب اومدی مریم اماا… آیا به نا خواسته های وجودتم چشم بستی ؟
نا خواسته های من چیه ؟
به رابطه قبلی ام که فک به اون باعث میشه احساس عدم لیاقت کنم، به وضعیت جسمانی، به وضعیت مادرم، به شغلم ، به دوستام، به مدیر مدرسه، به همکارام ، به دانش آموزام، به سنم، به جوانی و زیباییم، به هدفهایی که تعیین کردم و نرسیدم، به تعهدهای که دادم و سرشون نموندم ….همه اینا هم میشه ناخواسته ولی من فک میکردم ناخواسته فقط در تلویزیون و جامعه و برنامه های گوشیم هست، نه ناخواسته ها در وجود منم هست درسته تلویزیون نگاه نمیکنم ولی چقد پای دردو دل همکار میشینم، چقدر با نجواهای ذهنم احساس ارزشمندی از خودم میگیرم،
این منم که تمام این ناخواسته ها رو به خواسته باید تغییر بدم این منم که با نگاه توحیدی و تمرکز به نگاه مثبت به نجواها اجازه جولان ندم.
درسته این مسیر مسیری هست که تغییرات آرام صورت میگیرد ولی انجام می شود اینو از آگاهی هایی که دریافت میکنم از آرامشی که اکثر شبهای سرد پاییزی زیر آسمان پر ستاره می نشینم و با عشق با خدا هم صحبت میشم می فهمم ، از اینکه اون طرف درب اتاقم صحبت از تمام ناخواسته هاست ولی من نمی شنوم و میگم خدا بزرگه من خالق زندگی خودم هستم حالا بخواد اعضای خانواده ام هر طور که باشند. من روح مجردی هستم روی این کره و من میخوام که انسان معمولی نباشم من نمیخوام مورد ترحم کسی باشم من میخوام که خودم سرور و رئیس کار خودم باشم میخوام که حقوق بدم نه بگیرم، میخوام هر زمان که خواستم در سرکارم آماده باشم میخوام آزادی زمانی و مکانی داشته باشم، میخوام که در هرساعت از شبانه روز درآمد داشته باشم، میخوام که هر چیزی که خواستم بدون توجه به قیمتش و مکانش سفارش بدم، میخوام که عالیترین و سالم ترین خوراک داشته باشم میخوام از لحظه به لحظه زندگیم لذت ببرم با تمام وجودم شاکر خداوند باشم، در قلبم یک فرمانروا باشد رب العالمین
میخوام روابطم پر از عشق و محبت باشه ، میخوام سرشار از علم و آگاهی باشم
اگر برای استاد و تمام دوستانم شده پس برای منم میشه
میشه که بیام با اشک شوق از نتایجم بگم ، خداروشکر الانم پر از نتایج عالی هستم از روابط و شغل و آگاهی ها و پول و ثروت ولی از این بهتر هم میشه من از این بهترشم می تونم بسازم با توکل و ایمان واقعی به رب
خدایا در این مسیر اگر گام برداشتم چون خواستم انسان متفاوتی باشم خدایا خواستم سربلند مقام قرب تو باشم و به وجود خودم به عنوان انسان افتخار کنم ، الهی ایاک نعبد و ایاک نستعین
رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست
کَرَم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست
به لطفِ خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیرِ دام و دانهٔ توست
دلت به وصلِ گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانهٔ توست
عِلاج ضعفِ دلِ ما به لب حوالت کن
که این مُفَرِّحِ یاقوت در خزانهٔ توست
به تن مُقصرم از دولتِ ملازمتت
ولی خلاصهٔ جان خاکِ آستانهٔ توست
من آن نِیَم که دهم نقدِ دل به هر شوخی
دَرِ خزانه، به مهر تو و نشانهٔ توست
تو خود چه لعبتی ای شهسوارِ شیرین کار
که توسنی چو فلک، رامِ تازیانهٔ توست
چه جای من، که بلغزد سپهر شعبدهباز
از این حیَل که در انبانهٔ بهانهٔ توست
سرودِ مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعرِ حافظِ شیرین سخن ترانهٔ توست