روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 5

خداوند را سپاسگزاریم که پنجمین فصل از «روزشمار تحول زندگیِ من» را با هم آغاز می کنیم.

می توانید تجربه هایی را در بخش نظرات بنویسید که از پیگری و عمل به فایلهای روزشمار  داشته اید. این نوشته ها در طی زمان، تبدیل می شود به رد پاهای مسیر خودشناسی و رشد شما.

آغاز فصل پنجم

منتظر دیدن رد پای شما در این قدم  از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.


برای دیدن سایر فصل های «روزشمار تحول زندگی من» کلیک کنید.

476 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زکیه لرستانی» در این صفحه: 1
  1. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1731 روز

    بنام الله مهربان

    سلااام ب استاد عزیزم و همگی عزیزانم دراین سایت توحیدی

    الهی صدهزار مرتبه شکررر

    من همین الان تونستم قدم دوم و تو آخرین رو تخفیفش بخرم

    باورم نمیشه چطور پولش جور شد

    ب خواهرم 750تومن بدهکار بودم و چن روزه بهش میگم شماره حسابتو بفرست ک بریزم برات قبول نمیکنه میگیه عجله ندارم

    و دیروز یکی دیگه از خواهرام 150ریخت بحسابم ک براش ماکارانی و رب و سویا بگیرم

    ک نصفش موند رو حسابم

    و پول قدم دوم جورشد

    من اصن بهش فک نمیکردم گفتم من هنوز جلسه 4رو تازه چنبار گوش دادم فقط قبلی هارو هم چون گوشیم حافظه نداره نتونستم تصویری شو ببینم

    حالا بزار این قدمو ببینم بعد فک کردم دیروز فرصت آخره

    گفتم بعدا قدم دو روهم میخرم

    حسم همین الان گفت برو قدم 2رو بخر

    ذهنم گفت زمان یک ماهه تخفیف تموم شده و گفت دیدی این فرصتو از دست دادی و حسم داشت بد میشد

    باز تکرار کرد تو فقط برو چک کن و کاری ب بعدش نداشته باش

    وقتی اومدم سایت دیدم امروز روزه آخره تخفیفه خدای من و تونستم ب راحتی قدم دو رو بخرم

    اصن باورم نمیشه خدایا شکرت ک ب راحتی داری قدم ب قدم منو ب جلو هدایت میکنی

    و وقتی گزینه خروج و زدم و دوباره برگشتم ب سایت دیدم

    خدای من روز شمار تحول زندگی من

    فصل جدیدش شروع شده

    و فهمیدم ک باید اینجا بنویسم این اتفاق ومعجزه ی قشنگ رو الهی صدهزار بارشکرت عاشقتممممم

    چن روز پیش ب آجیم گفتم خییلی دلم میخواد برم کوه پیاده روی دلم تنگ شده

    و دیروز ک با خانواده ی آجیم رفتیم بیرون کلی خوش گذشت وقتی خواستیم برگردیم خونه خواهر زاده ام حافظ ک 6سالشه گفت بابا من میخوام برم کوهنوردی منو ببر کوه

    و ایشونم قبول کرد و مارو برد جایی ک تاحالا نرفته بودم خدااای من چقد زیبا بود و شلوغ این همه آدم ک اومده بودن تفریح این همه ماشین این همه فراوانی

    وقتی ک میخواستیم بریم ب قسمتی ک برای پیاده روی بود بایستی از ی پل رد میشیدم ک دقیقا روی ی دره ی عمیق بود ک آب شسته بودش

    خیییلی زیبا بود یاد سفر ب دور امریکا افتادم درسته پل فلزی بود و چوبی نبود ولی متوجه شدم ک من ب این خواسته م رسبدم ک همچین پلی رو ببینم همچین فضای زیبایی

    بااینکه غروب بود خیلی ها داشتن برمیگشتن و چ حس خوبی گرفتم با خودم گفتم ببین زکی جونم ببین مدارت تغییر کرده ک با این آدم ها و این فضای زیبا همدار شدی الهی صدهزار بارشکرت

    تو مسیر برگشت خواهر زاده ام از ی مسیر ک خیلی سنگ ریزه داشت خواست بیاد بالا ک برسیم ب ماشین

    اول نگاش کردم گفتم ببین این بچه ب توانایی های خودش ایمان داره ک مسیر خودشو داره میره

    بعد دیدم ک وسط راه گیر کرد

    منم پشت سرش بالا رفتم و گفتم پیشتم فقط برو بالا حواسم هست بهت و باباش ک از مسیر دیگه رفته بود از بالا دستشو گرفت و منو تونستم راحتتر برم ودیدم ک چقد راحت تونستم این مسیر شیب دارو بیام الهی صدهزار بارشکر

    شب ک اومدیم خونه یادم افتاد ک من چن روز پیش درخواست دادم ب جهان ک برم کوه و امروز حتی درحالی ک خودم یادم رفته بود ولی خدا ب دل حافظ انداخت ک خواسته من محقق بشه

    الهی صدهزار بارشکرت

    سپاسگزارم استاد بابت شروع روزشمار تحول زندگی من چن وقت پیش باخودم میگفتم چقد خوب میشه شروع بشه

    خییلی برای من نوشتن روزشمار عالی بوده خداروشکر هرچند نتونستم همه شو ببینم ولی کلی نتیجه گرفتم خداروشکر

    از خدا هدایت میخوام ک بتونم تواین مسیر ثابت قدم باشم و خیلی عالی از آگاهی هایی ک دست ودلبازانه دراختیارم قرار داده رو بارها گوش کنم درک کنم ودر عمل استفاده کنم ان شاالله

    درپناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: