روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 5

خداوند را سپاسگزاریم که پنجمین فصل از «روزشمار تحول زندگیِ من» را با هم آغاز می کنیم.

می توانید تجربه هایی را در بخش نظرات بنویسید که از پیگری و عمل به فایلهای روزشمار  داشته اید. این نوشته ها در طی زمان، تبدیل می شود به رد پاهای مسیر خودشناسی و رشد شما.

آغاز فصل پنجم

منتظر دیدن رد پای شما در این قدم  از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.


برای دیدن سایر فصل های «روزشمار تحول زندگی من» کلیک کنید.

476 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فرشته شریفی» در این صفحه: 5
  1. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و سلام به دوستان فوق‌العاده‌ام

    دیشب خاستم بیام و بنویسم اما سایت برام بالا نیومد!

    الان میفهمم که الان بیشتر نیاز دارم به نوشتن تا دیشب

    شب که میشه میرم تو حیاط عظمت آسمون به زانو درمیاره منو به قدری احساس شگفت انگیزی دارم که حد نداره مثل همون زمانهایی ک استاد میگفتن لطیف شده بودم

    من دیدم شبها چقدر لطیفترم چقدر به خدا نزدیکترم ولی روزا این احساس کمتره

    پس تصمیم گرفتم همین احساس فوق‌العاده رو تو روز هم داشته باشم چون قوغا میکنه

    این چندروز یکی از خانومهای جوون فامیلمون با تصادف فوت کرد

    خوب همسایمون بود و همیشه باهم در ارتباط بودم و اینم میدونم که تا یکجاهایی از قوانین الهی خبر داشت و بشدت داشت نتایج عالی خودش و بچهاش‌میگرفتن

    این بنده خدا که فوت کرد من خیلی درسها گرفتم

    دیشب رفته بودم تشیع جنازه

    من اصلا تشیع جنازه نمیرم ولی برای گرفتن یکسری درسها تصمیم گرفتم اینجا برم

    من توهمین چندروز دیدم چقدر زندگیم تغییر کرده و خدامیدونه و فقط خدا میدونه که من چه احساسی داشتم

    خیلی درس داشت برام و مدام تو این چند روز به خودم گفتم

    چقدر ایمانم بیشتر شد چقدر با خوندن قران هرروز من چیزای جدیدی یاد گرفتم

    چقدر آرزوهام دست یافتنیه

    چقدر همه چیییی بینظیر هست واقعا

    اما حتی با اینکه همه چیز بینظیره من‌هواسم نبود به اینکه اروم‌اروم‌ذهنم داشت گمراهم میکرد

    من‌دیدم که خیلی بیشتر از قبل دارم‌تو جمعهای منفی قرار میگیرم

    و امشب ی اتفاقی افتاد که ی چنددقیقه حالم‌رو گرفت ولی بعدش دیدم نه اتفاقن این به نفع من بود

    این‌اتفاق به من‌یاداوری کرد خاسته هام‌رو

    بمن‌یاداوری کرد که چی میخام

    من میخام‌بین این ادمها نباشم

    میخام برم‌میخام‌مهاجرت کنم

    این تضاد عالیی بود عالییییی

    اره من‌خاسته هام‌دوباره یادم اومد و دوباره غرق شدم تو وجود خودم از دنیای بیرون اومدم‌بیرون و اومدم‌درون‌خودم

    خداروصد هزار مرتبه شکر کردم که من خالق زندگیه خودمم

    وقتی داشتم دفن میکردیم با خودم‌گفتم ببین فری

    هیچکس نتونست جلوی مرگش رو بگیره حتی بهترین دکترها

    هیچکس نتونست چون اون یک روح مجرد بود

    و هیچکس نمیتونه جلوی من رو بگیره هیچکس نمیتونه جلوی من رو بگیره

    ن پدر ن مادر ن دایی ن عمو ن رئیس جهمور و نه هیچکسی

    میدونم الان که هنوز تو این شهرم و توابن خانواده ام یعنی نتایج فرکانسهای قبلم

    و من از این به بعد خیلییی بیشتر از قبل به این موضوع که “تنها تنها و تنها منم که خالق زندگیمم” ایمان اوردم

    روزها و شبهایی که وقتی قران‌رو میخونم و چقدر ایمانم قویتر میشه به این قانون اشک میریزم اصلا احساسم‌رو نمیفهمم

    همین غرق بودن در وجود پروردگارمه که وقتی به خاسته هام‌فکر میکنم‌انگار دارمش انگار هست و اشکام میاد

    یادمه استاد قدم 2 جلسه 2 گقته بودن

    تجسم کنید و بزارید اشکاتون بیاد اونموقع میگفتم چرا من هروقت تجسم‌میکنم اشگام نمیاد

    ولی الان میبینم که اشکام وانمیسته اصلا

    امروز تو خیابون که داشتم میومدم اینقدر همه چیز زیبا و خدایی بنظر میرسید اشگام همینجوری میریخت و سپاسگزاری میکردم خاسته هام‌رو میگفتن و چقدر من‌دختر خوشبختی هستم (:

    خدایا صدهزاران مرتبه شکر

    امروز 10تا مشتری داشتم خدایا شکرت از 4تا امروز رسیدم به 10تا

    خدایا شکرت خداشکرت خدایاشکرت

    بخدا اصلا نمیفهمم چجوری این اتفاقها میوفته

    تنها چیزی که همش جلو چشمامه

    (خدای بخشنده مهربان روزی رسان قدرتمند توانا هدایت کننده مهربان مهربان مهربا خدای مهربان)

    ایناست که هروز روزمو مبسازه و همین الان که دوباره گفتم اشک تو چشمام جمع شده و تپش قلبم بالاتر رفته خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    ای خدای توانای من‌شکرت

    برای همه چی شکرت

    ربنا آتنا فِدُنیا حسنه و فلآخره حسنه و غنا عذاب‌نار

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  2. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام داداش محمدرضا

    خیلی از ارزوهای قشنگی که کردی

    ممنونم

    بخاطر چشمان زیبای شما

    که کامنت زیبای منو خوند

    و دستان پر مهرتون

    که برام کامنت گذاشت

    و قلب پراز عشقتون

    که عشق رو فرستاد و

    منی ک دریافتش کردم

    از شما ممنونم

    برای حضورتون

    برای بودنتون سپاسگزارم

    دوستتون دارم

    و ارزوی سلامتی ثروت و عشق بازی با پروردگار یگانه و یکتا را دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام دوست عزیز

    کامنتتون سرشار از ارامش بود

    کلام الله بود

    مثالتون بجا و زیبا بود

    یاداوری اینکه از سرراه خدا برم کنار با ذهن خودم نشینم برنامه ریزی کنم

    دقیقا مصداق همین مثالتون چندروز پیش برام سوره مبارک فتح اومد

    فتح 1

    بیتردید ما پیروزیِ آشکاری را برای تو گشودیم

    فتح2

    تا خدا انچه از پی آمد منفی پیش فرستاده ات و انچه به تاخیر میآید را برایت بپوشاند و تورا به راهی مستقیم رهبری کند

    فتح3

    و خدا تورا به یاوری شکست ناپذیر یاری کند

    فتح 4

    اوست که آن آرامش را در دل‌های مؤمنان نازل کرد ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و سپاهیان آسمان‌ها و زمین تنها از آنِ خداست و خدا دانایی فرزانه‌است.

    .

    منم دوستت دارم دوست عزیزم

    سپاسگزارم از شما برای بودنتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    میدونی چیه؟

    من زمانی فهمیدم که میتونم که تسلیم نشدم گریه نکردم

    وقتی داشتم تمرین میکردم اصلا نمیفهمیدم چجوری مورو بپیچم

    نمیفهمیدم اصلا چجوری میشه

    گفتم نه یاد میگیرم

    گریه نکردم گفتم من میتون

    بخدا قسم تا گفتم “من میتونم”

    فرداش دیدم بهتر چیدم

    روز سوم طریقه پیچ رو یکم بیشتر فهمیدم

    و امشب پنجمین تمرینم بود دیدم‌ تو پیچ خیلییییی عالی شدم و تو چیدمان موهم خیلییییی پیشرقت کردم

    شده 30بار میزنم

    وقتی با 5بار اینهمه پیشرفت کردم

    باره 30ام مطمعنم همونی میشه ک میخام

    در مورد شجاعت و عمل

    من دختر بسیار شجاعی هستم

    همین چندروز پیش بااینکه حتی یک بار سوار ماشین نشده بودم

    با پدرمهربانم رفتم دست و پام‌میلرزید گفتم ن

    نشستم پشت فرمون دو سه دور بابامو بردم و اوردم

    بار دوم بهتر رانندگی کردم دنده عوض کردم

    و ترسم کم‌شده بود

    من شجاعم اینو واقعن قبول دارم

    درمورد عمل ضعیف هستم ولی من این زمستون رو گذاشتم مخصوص کنترل نجواها و کنترل کلامم و کانون توجهم

    چون دیدم این 3مورد خیلی ضعیفم باید تقویتش کنم

    امروز شروع کردم نیم ساعت بزار نجواهام مثبت باشه

    ادامه دارد…..

    من تسلیم هیچی نشدم

    دست و پام‌میلرزه اما انجامش میدم

    امروز اشعه خورشید از کنار ابرا بیرون زده بود

    گفتم فرشته !

    این اشعه همون نشونه های الله یکتاست بزودی خورشید میزنه بیرون

    قلبم اروم‌شد

    چقدر ارامشم بیشتره

    سرم توزندگیه خودم باشه

    حدود 1ماهی میشه

    خودم رو مقایسه نکردم با کسی

    پیشرفت خوبیه؟

    قلبم‌ارومه

    یعنی ثبات فرکانسی در راهه

    ازدواج مناسب میخام

    نشونه ها میان

    خاستگارها اومدن

    هنوز اونی ک پسندم باشه نیومده!

    پس‌بزودی خورشید نمایان میشه!

    ادامه میدم پرقدرت

    مسیر درسته

    باید بیشتر تمرکز کنم‌رو خودم

    باید یکم بیشتر تلاش کنم

    عمل کنم

    ممنون که باعث شدی این حرفارو بزنم

    قلبم رو دور تند رفت

    یاد خدا دیوونم داره میکنه

    مرسی برای حضورت دوست عزیزم

    مرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام به روی ماهت محمدحسن جان

    چقدر خداروسپاسگزارم که هدایت شدم به کامنتت

    پسر قشنگ روی ماهتو میبوسم

    من خیلیی زیاد به مادر شما تبریک میگم‌و تحسین میکنمشون

    این صبورتر شدن مادرتون درس بزرگی رو بمن داد

    چقدر خداوند مهربانه که منو به کامنت قشنگ شما هدایت کرد

    من میخام از صبورتر بشم

    و همین یک ساعت پیش داشتم از رفتارهایی ک ناخاسته ان بود با حس بی تفاوتی اعراض میکردم چون میخام فقد رفتارهای مثبت خانوادم رو ببینم و تحسینشون کنم

    چندین بار موضوعی پیش اومد که خیلی ریلکس گفتم هیچ اشکالی ندارع

    حتما ک وظیفه پدر و مادرم نیست ک فلان کار رو کنن یا …

    گفتم پس خدای مهربانم تو برام انجام بده تو کمکم کن خودم بهش برسم

    خیلی دوستدارم این رفتارهاشون رو بزارن برپایه انگیزه برای پیشرفت و استقلال خودم

    صبورتر بودن رو بمن یاد دادید

    خیلی ممنونم ازت پسر خوب

    دوستت دارم

    به مامان و بابای عزیزت سلام برسون عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: