روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 5

خداوند را سپاسگزاریم که پنجمین فصل از «روزشمار تحول زندگیِ من» را با هم آغاز می کنیم.

می توانید تجربه هایی را در بخش نظرات بنویسید که از پیگری و عمل به فایلهای روزشمار  داشته اید. این نوشته ها در طی زمان، تبدیل می شود به رد پاهای مسیر خودشناسی و رشد شما.

آغاز فصل پنجم

منتظر دیدن رد پای شما در این قدم  از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.


برای دیدن سایر فصل های «روزشمار تحول زندگی من» کلیک کنید.

476 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صدیقه شکیبا» در این صفحه: 3
  1. -
    صدیقه شکیبا گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    سلام خدمت همه عزیزان.

    غزل جان من کاملا با گفته های تو موافقم و خیلی خوب توضیح دادی.اولین چیزی که باید تو هر انسانی تغییر کنه شخصیتشه و این تغییر با فایلهای استاد بی اراده و بدون اینکه خود آدم متوجه بشه انجام میشه.من خودم از وقتی خودمو متعهد کردم فایلهای استاد رو گوش کنم و بهشون تا حد توان عمل کنم شخصیتم کلی تغییر کرده.بدون اینکه دوره عزت نفس رو داشته باشم فقط با فایلهای دانلودی کلی عزت نفسم بالا رفته.عشقم به خونه و خونوادم چندین برابر شده.کلی تو کارهای روزانه نظم و ترتیب دارم و با ذوق انجامشون میدم.خیلی انرژیم بالاتر رفته.هرشب قبل از خواب برای فردا برنامه مینویسم و کارهایی که باید فردا انجام بشه رو لیست میکنم .از مرتب کردن تخت خواب گرفته تا کارهای مهم تر.و هرکاری رو که انجام میدم تیک میزنم و چقدر هر روز اشتیاقم به این کار بیشتر میشه.

    من هر وقت از فایلهای استاد دور می افتم یه حالت رخوت و سستی میاد سراغم انگار که افسرده شده باشم.و دوباره با فایلهای استاد حالمو خوب میکنم‌.ولی اینبار تصمیم گرفتم حتی شده هزار بار هم فایلهارو گوش کنم ازشون دست بر نمیدارم.کامنتهارو هر شب ودر طول روز هروقت که میشینم چایی بخورم حتی به مدت چند دقیقه میخونم.و چقدر از این کامنتها چیزهای ارزشمند یاد گرفتم.

    من پارسال یه مدت خیلی متعهدانه خواسته هامو تو دفتر مینوشتم و یه موردی بود با اینکه زیاد امیدوار نبودم بهش برسم ولی اونم مینوشتم.با اینکه برام رسیدن به اون چیز دور از انتظارم بود ولی بازم مینوشتم و در کمال ناباوری چند ماه بعدش بهش رسیدم و هنوز هم که حدودا دوماهی از اون اتفاق میگذره ولی من هنوزم تو شوکش هستم که چطور شد.دقیقا همانطوری شد که من میخواستم و مینوشتم.درسته مکانش فرق میکرد ولی بقیش دقیقا همانطوری بود که من میخواستم.من چطور این خدا رو شاکر نباشم.چطور از استاد تشکر نکنم.

    من به این حرف استاد ایمان آوردم که هیچ غیر ممکنی در جهان خارج وجود نداره.ما با ذهن خودمون غیر ممکنها رو به وجود میاریم.

    از وقتی به اون خواستم رسیدم همش تو فکر بودم که من چطور و با رعایت کدوم قانون تونستم اون غیر ممکن رو ممکن کنم؟و به قول تو غزل جان ،یافتم،یافتم آن نکته که میخواستمش.و فهمیدم با اینکه اون اتفاق برام دور از انتظار بود ولی هر وقت بهش فکر میکردم تو ذهنم یه آرامش خیالی هم داشتم و در ناخودآگاهم میگفتم من بهش میرسم.و یه خیال راحتی خاصی در مورد اون موضوع داشتم و ایمان کامل داشتم بهش میرسم.خواسته بودم و رهاش کرده بودم. این طرز فکرم باعث شده که بهش برسم و خواستم عملی بشه.و وقتی اینو درک کردم نمیدونید چقدر خوشحال شدم که هم تونستم یکی از قانونها رو با گوشت و پوستم درک کنم و هم اینکه تونستم اجراییش کنم.امیدوار یه روزی برسه که بتونم همه قوانینو اینجوری عمیق درکشون کنم و اجراشون کنم و ازشون بهره ببرم برای بهتر کردن زندگی خودم.

    غزل جان برات آرزوی بهترینهارو دارم و ممنونم که باعث شدی این کامنتو که چند روز بودم میخواستم بنویسم ولی دستم به قلم نمیرفت،بنویسم.

    شاد و خوشبخت باشی و به تمام خواسته های دلت برسی

    خدایا شکرت به خاطر وجود استاد عزیز

    مریم بانو

    و تمام بچه های این سایت که با کامنتهای بینظیرشون کلی انرژی میدن

    موفق و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  2. -
    صدیقه شکیبا گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    سلام خدمت استاد و مریم بانو و نسرین جان.

    من هر بار با خوندن کامنتهاتون کلی چیز جدید یاد میگیرم و از خوندنشون ذوق می کنم.خدایا شکرت امروز یک روز عالیه برای من که اینقدر کامنتهای پر محتوا اومده روی این فایل و من دارم میخونمشون و ازشون چیزهای جدید یاد میگیرم.

    نسرین جان منم دقیقا مثل تو بودم و همیشه خودمو مسئول زندگی دیگران میدونستم.انگار اگه من تو زندگیشون نباشم و فکرمو باهاشون مشغول نکنم زندگیشون لنگ میمونه‌انگار من ناجی زندگی اطرافیانم بودم و چقدر روزهای سختی برام بودن.خودمو کلا فراموش کرده بودم.از خواسته های خودم میگذشتم تا خواسته دیگران رو بر خلاف میل خودم برآورده کنم.از آسایش خودم میگذشتم تا کار دیگری رو انجام بدم و همه اینا بر میگشت به کمبود عزت نفس من.

    ولی خدارو شکر این اواخر با فایلهای استاد کلی حالم خوب شده.نمیتونم بگم کامل ولی خیلی بهتر شده.

    دیگه خودمو مسئول زندگی دیگران نمیبینم.وقتی همچین افکاری میاد به ذهنم،با خودم میگم من که مسئول زندگی کسی نیستم هرکس میتونه مشکل خودشو خودش حل کنه.فرض میکنیم اصلا من وجود خارجی ندارم،فلانی بدون من نمیتونست مشکلشو حل کنه؟و این افکار کلی به من آرامش میده.

    ممنون از کامنتهای قشنگی که مینویسی

    موفق و سربلند باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    صدیقه شکیبا گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    سلام سارا جان

    تبریک میگم این شجاعت و جسارت تو رو.و تبریک میگم که داری متعهدانه پیش میری.امیدوارم منم بتونم مثل تو متعهدانه جلو برم و نتایج بهترو عالی تری بگیرم.الانم نتایجی میگیرم و با اینکه تازه شروع کردم ولی در کل خوب پیش میرم.اما دوست دارم پیشرفتم خیلی بیشتر بشه و منم مثل تو بیام و با افتخار ازش تعریف کنم.

    تو دختر خیلی شجاعی هستی که تونستی تو اوج تاریکی بری تو دل جنگل .واقعا لایق تشویق و تبریکی‌.ساراجان امیدوارم موفقیتهات همینطور بزرگ و پرافتخار باشه عزیزم.بازم بهت تبریک میگم.

    همیشه و در همه مراحل زندگیت موفق و سربلند باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: