روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 5

خداوند را سپاسگزاریم که پنجمین فصل از «روزشمار تحول زندگیِ من» را با هم آغاز می کنیم.

می توانید تجربه هایی را در بخش نظرات بنویسید که از پیگری و عمل به فایلهای روزشمار  داشته اید. این نوشته ها در طی زمان، تبدیل می شود به رد پاهای مسیر خودشناسی و رشد شما.

آغاز فصل پنجم

منتظر دیدن رد پای شما در این قدم  از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.


برای دیدن سایر فصل های «روزشمار تحول زندگی من» کلیک کنید.

476 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سهیلا مقدمی» در این صفحه: 1
  1. -
    سهیلا مقدمی گفته:
    مدت عضویت: 1017 روز

    الهی شکرت

    رب من پادشاه و فرمانروای عالمیان دوستت دارم و شاکرم

    تو در منی تو با منی و به من نزدیک تر از رگ گردنمی

    سلام استاد جانم

    سلام مریم بانو جانم

    سلام دوست همفرکانسیم که در حال خواندن کامنتم هستی

    خیلی خوشحالم خیلی شاکرم خیلی احساس نابی را تجربه میکنم و خواستم این احساس لطیفم را با شما به اشتراک بگذارم

    من هم مثله اکثر دوستان که کامنتهایشان را می خواندم

    این روزها دچار تضاد هایی شده بودم

    نگم براتون که چقدر خود را سردرگم و در بند و حصار ذهنم همچون پرنده ای در قفس در حال تقلا برای آزادی میدیم

    گاهی احساس ضعف میکردم

    گاهی احساس عجز و سرگشتگی

    و گاهی دلم می سوخت برای اسارت خودم

    خوب من خیلی روی خودم کار کردم سالیان سال با مفاهیم کنترل ذهن ،فرکانس ،جذب ،ناخواسته،خواسته،…آشنا بودم

    ولی در این مدتی که عضو سایت شدم و افتخار همفرکانسی با این مکتب و استادان و دوستان نازنین را داشتم با توحید و برکاتش آشنا شدم

    این روزها وقت امتحان بود

    سهیلا بیا جواب بده این تو و این برگه امتحان در دستت

    مگه یکساله نمیگی ایاک نعبد و ایاک نستعین؟؟؟!!

    تنهاو تنها تو را میپرستم

    تنها و تنها از تو یاری میجویم

    الان وقت ثابت کردنه الان وقته نمره قبولی گرفتنه

    آیا میتونی توی دل ماجراها دل بسپری به رب

    آیا می تونی مشرک نباشی

    بگی تنها وتنها چشمم به تو هستش خدای من

    آدم‌ها ،شوهر،پدر،مادر،رییس،مشتری،،،

    اینا همش قصه هستن

    آدم‌ها فقط عروسک های قصه

    من و تو واقعیت زندگی و تضادهام و خواسته هام هستیم

    فقط من و تو

    من و خدای من

    من و رب من

    من و وجود الهی من

    من و من

    @@@@@@@

    من این روزها اینو فهمیدم ایمان و توحید و توکل و باور ینی اینکه بفهمم من مجهزم به نیرویی از جنس ابر خوشه های کیهانی

    و این مرا کافیست تا برنده این کشاکش بین من و ذهنم باشم چون قلب من جایگاه عشق است نور است خدا است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای: