خداوند را سپاسگزاریم که پنجمین فصل از «روزشمار تحول زندگیِ من» را با هم آغاز می کنیم.
می توانید تجربه هایی را در بخش نظرات بنویسید که از پیگری و عمل به فایلهای روزشمار داشته اید. این نوشته ها در طی زمان، تبدیل می شود به رد پاهای مسیر خودشناسی و رشد شما.
منتظر دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
بنام خداوند هدایتگر
سلام خدمت استاد عباس منش و همچنین مریم بانو
استاد داستانی که من میخواهم بگم در مورد خلق اگاهانه اتفاق های زندگی هست ولی من اینجا براتون تعریف میکنم.
بنام خدا؛ استاد جان من یه هفته پیش رفتم فاتحه یکی از فامیلامون؛و چون اون خدابیامرز 28سال داشت و یه بچه 6 ساله؛واسه همین بحث های در مورد این مرحوم خیلی داغ بود و همه ناراحت بودن که آینده بچه اش چی میشه؛حقیقتش منم که اونجا بودم خیلی براش ناراحت شدم و اینک قراره بچه اش از همین الان با چه سختی های بزرگ بشه(مثلا من قانون رو میدونم ولی تو همچین جاهای کلا فراموش میکنم)خلاصه یکی از اقوام یه فیلم از اون مرحوم نشون داد که داشت یه آهنگ غمگین آری میخوند؛با این عنوان که ببینید من چقدر بدبختم ببینید چطور با فلاکت و خاری مردم؛(شغل اون طرف شوتی بود و جنس قاچاق میاورد) خلاصه اونجا بود که من یه ذره از قانون رو فهمیدم که این آقا همش از این فرکانس میفرستاد و اینطوری فوت کرد.و من یاد اون جمله افتادم که جملات قدرت دارن و از کلام تو بر تو حکم میشود افتادم؛خلاصه من برگشتم کرمانشاه و کمی حالم گرفته بود تا اینکه دیروز وقتی از خواب بیدار شدم دیدم دارم اون آهنگی که اون پسره میخواند رو منم زمزمه میکنم؛و وقتی متوجه شدم سعی کردم آگاهانه
حواسمان معطوف کارم یا شکر گزاری بکنم اما هی ذهنم ناخودآگاه اون آهنگ رو میخواند
و تا امروز هم ادامه داشت؛خلاصه امروز وقتی مشغول کار بودم یه لحظه یه درب فلزی ضد سرقت های از رو دیوار جابجا شد و مستقیم داشت نیفتاد رو سرم و من یخ زده بود تا اینکه یکی از همکارم که چند متر اون ور تر بود سریع پرید و در رو گرفت. من تنها کاری که کردم سپاس گزاری بود و سجده شکر بجا آوردم که اتفاقی برام نیفتاد.
واسه همین که استاد میگه زیاد به اتفاقهای این شکلی توجه نکنید یا در موردشون زیاد حرف نزنید ؛چون میدن تو ناخوآگاهمون و اگه زیاد تو ذهنمان تکرارش کنیم تجربه شون میکنیم .حالا این داستان واسه من برعکس هم میتونه اتفاق بیفته؛اون هم با توجه کردن به اتفاقهای جالب و مرور کردن اونها توی ذهنم.خلاصه این تجربه من بود امیدوارم تونسته باشم اصل مطلب رو رسونده باشم.
بنام خداوند هدایتگر
سلام خدمت استاد عزیز و مریم بانو
و همچنین دوستان عزیز
استاد من این فایل رو چندین بار گوش کردم و تو گوشیم ذخیره کردم ؛این فایل شما لبریز از آگاهی هست مثل بقیه فایلها
استاد جان شما بارها و بارها گفتیم با هرچی بجنگین اون قویتر میشه و براش هم مثالهای زیادی رو آوردی؛اما کو گوش شنوا؛واقعیتش از زمانی که من از زبون شما معنی واقعی توحید رو شنیدم سعی میکنم که فقط رو خدا حساب باز کنم.حتی دیگه از اماما خوشم نمیاد . حالا از این طرف بچه ام همش پای تلویزیونه و برنامه کودک نگاه میکنه؛و به لطف صدا سیما اکثر برنامه ها در مورد مسائل دینی هست؛و این امر باعث شده خواسته یا نا خواسته بیشتر من از مسائل دینی متنفر بشم طوری که انرژی زیادی رو از من میگیره.و نمیدونم چطور تلوزیون رو حذف کنم . اگه کسی از دوستان نظری داره ؛ممنون میشم راهنمایم کنید.من نصبت به قبل آشنای با شما خیلی تغییر کردم از همه لحاظ؛اما این جایگاه کسی که سعی میکنه قانون رو اجرا کنه نیست.
بنام خداوند هدایتگر
سپاس گذار خداوندی هستم که منو در این مسیر الهی قرا داده تا برای بهبود زندگی ام چه در مسائل مادی و غیر مادی تلاش کنم وهمچنین از سه خواهر عزیزم. (خانوم پژوهنده.خانوم عطائی.و الهه خانوم. سپاس گذارم که وقت گذاشتین و به کامنت من پاسخ دادین و بابت راه کارهاتون سپاس گذارم.
واقعیتش من بعضی وقتا؛ وقتی استاد درباره زندگی اماما صحبت میکنه؛به این نتیجه میرسم که اونها هم چندین سال پیش قانون رو فهمیدن که اینقد موفق بودن که حتی اسمشون ماندگار شده.ولی امروز تو کامنت های شما عزیزان من متوجه شدم که من ناخواسته تمرکزم بیشتر بر ناخواسته ها بوده و این موضوع خیلی انرژی ازم گرفت.اگه من به قول استاد و شما دوستان عزیز تمرکزم رو برا آنچه میتوانم تغییر دهم میزاشتم باعث این همه افت انرژی و حتی این سرماخوردگی که چند وقته که در گیرش هستم نمیشدم.به قول استاد بین شنیدن.و درک کردن.و حتی عمل کردن ؛خیلی تفاوت هست؛و من درک نکردم قانون رو؛البته بعضی وقتا همون طور که خیلی آروم و طبیعی به خواسته هامون میرسیم.خیلی آروم از مسیر هم خارج میشیم.من باید رو خودم کار کنم و سمت خودم رو خوب پیش ببرم تا بتونم الگو بشم برای همسر و فرزندام باشم .باز هم اول سپاس گذار خداوند هستم که همواره منو هدایت میکنه و همچنین شما خواهرهای عزیزم.