روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 5

خداوند را سپاسگزاریم که پنجمین فصل از «روزشمار تحول زندگیِ من» را با هم آغاز می کنیم.

می توانید تجربه هایی را در بخش نظرات بنویسید که از پیگری و عمل به فایلهای روزشمار  داشته اید. این نوشته ها در طی زمان، تبدیل می شود به رد پاهای مسیر خودشناسی و رشد شما.

آغاز فصل پنجم

منتظر دیدن رد پای شما در این قدم  از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.


برای دیدن سایر فصل های «روزشمار تحول زندگی من» کلیک کنید.

476 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اعظم» در این صفحه: 11
  1. -
    اعظم گفته:
    مدت عضویت: 896 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

    سلام به دوستان الهی خودم

    خدایا شکرت به خاطر تمام نعمت‌هایی. که بهم دادی

    خدایا شکرت به خاطر تمام فراوانی هایی که بهم دادی

    استاد عزیزم باز هم سپاسگزارم و خداروشکر میکنم بابت وجودتون .واقعا أگاهی چقدر شیرینه وقتی یه قطره آگاهی کسب میکنی یا همینکه سعی میکنی در مسیر آگاهی بمونی چقدررر زندگی خوشمزه میشه چقدر مزه همه چی عوض میشه

    خدایا شکرت چقد همه چیز برام متفاوت شده یعنی حتی آبی که میخورم با قبلا فرق می‌کنه هوایی که تنفس میکنم چقدر همه چی بهتر شده خدایااااا شکرت

    چند روز پیش رفتیم بیرون تفریح یه حسی بهم گفت برو اونجا که پارسال رفتید چشمه داشت .چون مدتی بود آبهای لوله کشیمون تمیز نبودن و حالت کدر مانند گرفته بودن دلم لک زده بود واسه آب زلال.خلاصه گفتم بریم اونجاهای که چشمه داشت و راه افتادیم وقتی رسیدیم و من از شوق و ذوق فقط میگفتم خدایا شکرت چه جای رویایی چندتا چشمه با آبهای زلال و فراوان .فقط یه مشکلی که بود متاسفانه پر شده بود از زباله اطراف چشمه .کسایی که سیزده به در رفته بودن حسابی کثیفش کرده بودن و رهاش کرده بودن ..منم که خداروشکر جدیدا هر جایی که برم باید طبیعت اونجا رو بهتر از چیزی که بوده تحویل بدم .و اینکه خدا چقد کمکم کرد آجی کوچیکم که زیادم تو این حس و حال ها نبوده یه دفعه برگشت گفت آره اعظم منم میام بریم تمیزش کنیم و من چقدر خوشحال شدم که آجیم هم باهام همراه شده و این حس و حال رو داره .بله دوستان عزیزم شروع کردیم و تمام زباله هارو جمع کردیم یعنی کمر درد گرفته بودیم ولی با شوق و ذوق تمامشون رو جمع کردیم و بخدا که حس کردم که اونجا یه نفس راحت کشید یعنی دیدم که جون گرفت اون محیط و طبیعت و چشمه و چقدر زیبا شد چقدر حس خوبی میداد تازه اکثرا مخالف بودن که بازم اعظم شروع کرد و بابا بسه دیگه دستهاتون کثیف شد و شورشو دراوردید و از این حرفها .ولی وقتی آدم روی ظرف وجودیش کار می‌کنه که یه ذره بتونه پر باشه و تو خالی نباشه دیگه نه انتقاد بقیه خیلی اذیتش می‌کنه و نه دنبال تایید طلبیه و خیلی نیاز داره تحسین بشه دوسداشتم این تجربه زیبارو باهاشون به اشتراک بزارم و باز هم برای خودم تداعی کنم

    خدای بزرگ و نزدیکم شکرت که همیشه همراهمی مواظبمی و تنهام نمیزاری .وقتی همه چیز رو به دستهای تو میسپارم چقدرررر همه چی عالی میشه .دیروز توی دفتر شکرگزاریم نوشتم خدایا کمکم کن جور بشه و برم دندونم رو درست کنم خودت کمکم کن امروز خودت برام هدیه های عالی بفرست خودت رزق و روزی من رو بهم بده …و همون روز پولی که دست آجیم داشتم برام واریز شد همون روز یه هدیه ای گرفتم که مدتهااا بود که تو ذهنم بوده و دوسداشتم بگیرمش و نگم براتون که خدا چجوری همه کارامو جفت و جور کرد و همه چی به بهترین شکل ممکن درست شد ..وااااای خدای بزرگم چی بگم که چند روز پیش داشتم کامنت می‌خوندم که یکی از دوستان گلم نوشته بود پوستم خیلی بهتر شده چونکه مدتیه ژل طبیعی آلوئه ورا استفاده میکنم و منم بدونه اینکه اصلا چیزی به زبونم بیارم یه لحظه دوسداشتم منم داشته باشم از اون ژل و بزنم به صورتم ….و من شب رفتم پیش خواهرم دیدم نشسته توی آشپزخونه و داره ژل آلوئه ورا رو جدا می‌کنه از پوستش چشمام گرد شد گفتم عه اینو از کجا آوردی گفت امروز از شرکت بهمون دادن اونجا کاشتن و مسئول شرکتمون گفت بریم هر چقدر میخاید بچینید

    دوستان عزیزم استاد عزیزم میبینید؟

    کی می‌تونه اینکارو واسه من بکنه؟

    اصلا کی صدامو شنید اصلا مگه من به زبون آوردم؟ مگه حرفی زدم .من فقط یه لحظه درونم دوسداشتم داشته باشم و این شد که من همون روز با کلللی ژل طبیعی برگشتم خونه

    نشستم فکر کردم گفتم خدایااااا دمت گرم آخه من حتی به زبونم نیاوردم خاستی دیونم کنی؟

    آخه مگه میشه مگه داریم چقدر تو عشقی آخه .تو خاستی منو سوپرایز کنی خاستی قدرتتو باز نشونم بدی .خاستی نزدیک بودنت رو به رخم بکشی .خداجونم تو چقدر بهم نزدیکی و من فراموش میکنم

    چی میتونم بگم جز شکرگزاری . و اینکه چقدر هم فراموش میکنیم همین شکرگزاریه ساده رو هم فراموش میکنیم و میریم تو حاشیه

    خدایا من تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میخواهم مرا به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه گمراهان

    در پناه خدای نزدیک و بزرگ و مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای: