روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 5

خداوند را سپاسگزاریم که پنجمین فصل از «روزشمار تحول زندگیِ من» را با هم آغاز می کنیم.

می توانید تجربه هایی را در بخش نظرات بنویسید که از پیگری و عمل به فایلهای روزشمار  داشته اید. این نوشته ها در طی زمان، تبدیل می شود به رد پاهای مسیر خودشناسی و رشد شما.

آغاز فصل پنجم

منتظر دیدن رد پای شما در این قدم  از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.


برای دیدن سایر فصل های «روزشمار تحول زندگی من» کلیک کنید.

476 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 4
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    فصل پنجم از روز شمار تحول زندگی من

    و روز 121 ام

    262 روز از عضویت من در سایت

    هفتمین ماه از روزی که 7 مهر 1402 من شروع کردم هر روز فقط به این آگاهی ها گوش دادم و سعی کردم تا عمل کنم

    خوشحالم از اینکه هر روز سعی کردم به تعهدم عمل کنم و هر روز سعی کردم نسبت به روز قبلم تغییر داشته باشم تا پیشرفت کنم

    و لحظه به لحظه از اتفاقات روزم و گفتگوهایی که باخدا داشتم رو اومدم و نوشتم و درک هایی که داشتم و درسایی که گرفتم

    و همه اون لحظات باید رخ میداد تا من الان تغییراتم رو حس کنم و خوشحالم از اینوه خدا هر لحظه کمکم میکنه

    و سعی میکنم بارها به خودم یادآور بشم تا یادم باشه چقدر زیاد خدا به من کمک کرده و من فقط و فقط خدارو دارم و خداست که حامی من هست و ازش میخوام مثل همیشه کمکم کنه تا قدم بردارم مهم ترینش ایمانم رو در عمل بهش نشون بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    سلام صفا جان

    امروز و دیروز یه سوالی که داشتم و درمورد این بود که من چرا بیشتر وقتا درون خودم، با یکی از نزدیکانم نمیتونم ارتباط خوبی داشته باشم و یکسری رفتاراش درونم رو اذیت میکنه و یه وقتایی نمیتونم خوب ارتباط برقرار کنم باهاش

    حتی از وقتی آگاه شدم و فهمیدم که همه رفتار های آدما با ما ، دلیلش فرکانسایی هست که خودمون میفرستیم و باورایی که داریم ولی این یه نفرو هر بار سعی میکردم که درونم باهاش به صلح برسم در اصل با خودم به صلح برسم و تلاش میکردم ولی بعد چند روز دوباره یه احساس درونی ناخوبی دربرابر رفتار یا حتی حرف زدنمون داشتم ولی هر بار میگفتم چرا هنوز با اینکه با بقیه آدما یه سری چیزا رو که قبلا اذیتم میکرد به صلح رسیدم ولی این یه موردو نتونستم هنوز

    الانم با یه سوال دیگه اومدم اینجا ولی وقتی نظر شمارو خوندم ،متن کاملتونو نخوندم ،دو قسمتی که نظرمو جلب کرد خوندم، بلافاصله رفتارم و فرکانسی که به فردی از نزدیکانم که در درون باهاش مشکل دارم یادم اومد

    داشتم بهش فکر میکردم

    الان سوالی داشتم و به خدا گفتم هدایتم کن یهویی دیدم بالای صفحه سایت نوشته داستانی برای هدایت الهی اومدم ولی هنوز به جواب اون سوالم که پرسیدم نرسیدم

    الان که دارم مینویسم یه صدایی بهم گفت کامل بخون نظرش رو

    الان دست نگه میدارم ببینم از اول نوشته تونو بخونم

    این دوتا قسمتی که خوندم درموردش بگم بعد : بعد خوندن چند تا نظر به نظر شما هدایت شدم که نوشتین :

    واقعا آدم وقتی تومداری باشه که یک موضوعو نفهمه و درک نکنه،هیچوقت نمیتونه حالواحساسشو خوب نگهداره،اگه آدم دلیل صددرصد رفتاردیگران باخودش رو خودش ندونه بخدا نمیتونه احساسش رو هم خوب نگهداره

    بخدا من از طریق فرزندم تازه دارم درک میکنم که دلیل همه ی رفتارای اطرافیان باما خودمونیم

    یعنی جهان بلاخره ازیه طریقی به آدم میفهمونه که دلیل صددرصد اتفاقات خودشه

    البته اگه تومدارشنیدن این اگاهی ها بوده باشه،وگرنه هستن آدمایی که تااخره عمرشون دلیل تموم بدبختیاشون روهمسرو فرزندودولتو دیگرعوامل میدونن

    و بعد این نوشته :

    اون وقته که خداهم هدایتش میکنه به یک رفتاروگفتارمناسب

    الان که چند بار نوشته تونو خوندم فکر کردم

    گفتم ببین طیبه ببین چه رفتاری تو اون فردی که از نزدیکانت هست و هنوز رفتارش اذیتت میکنه ؟؟؟؟

    یهویی به خودم اومدم دیدم دارم میگم طیبه خودت تو خودت بگرد

    تازه فهمیدم من سعی داشتم این مدت رفتار خودشو دلیل اذیت شدن درون خودم بدونم

    با اینکه برای همه و اطرافیان قبول کردم و میدونم برای همه بدون استثنا خودم خالق شرایط و رفتار آدما با خودم هستم

    ولی این مدت داشتم مقاومت میکردم درمورد این فرد که نه ،اون باید خودش رو اصلاح کنه

    الان فهمیدم دلیلش مقاومت من بوده و پیدا نکردن دلیل اذیت شدن از درونم

    وقتی فکر کردم دیدم خودمم اون رفتارارو میکنم یه وقتایی و الان که در اون فرد هست و منو اذیت میکنه باید خودم سعی کنم در مورد موضوعاتی که از دون اذیت میشم رو به صلح برسم باخودم که امروز روز نهم روز شمار تحول زندگی من درمورد به صلح رسیدن باخود بود

    دقیقا خدا هدایتم کرد به نظر شما تا درمورد این مکضوع تلاش کنم و به صلح برسم با خودم تا حالم عالی تر بشه

    خداروشکر میکنم که این نوشته پر از درس و آگاهی رو دیدم و ازش کم‌ک میخوام که بتونم عمل کنم و به صلح برسم و رها بشم درمورد این موضوع

    خدایا شکرت

    صفا جان براتون عشق و شادی و دوست داشتن و ثروت و سلامتی از خدا طلب میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    سلام صفا جان ممنونم از نوشته ات

    آخرای نوشته ات باز یاد یه موضوعی افتادم که چند وقت پیش سعی داشتم با کسانی که میان خونمون درمورد موضوعاتی حرف میزنن که در مدار پایین تر قرارم میده ،بگم که حرف نزنن و قانون خونه ما عوض شده و از خوبیا حرف بزنن

    ولی بعد یه جریانی پیش اومد و یه فایلی رو از استاد دیدم که تصمیم گرفتم فقط و فقط روی خودم کار کنم و از درون خودم رو سعی کنم بهتر کنم و از مسیر تغییرم لذت ببرم

    از اونروز که دیگه به رفتارای دیگران توجهی نمیکنم احساس میکنم پیشرفتم چند برابر شده و بیشتر عمل میکنم و درک میکنم

    این حرفتون :

    اگه من خوبیِ آدمارو میخوام برانگیخته کنم،پس بسم الله باید ازخودم شروع کنم و باخودم به صلح برسم،خودمو دوست داشته باشم،فارغ ازینکه دیگران بامن درصلحن یا نه یادوستم دارن یا نه

    تازمانیکه خودم باخودم درست نشم،دیگران هم بامن درست نخواهند شد

    و چند روزه از فایلای استاد و از نظر شما که خوندم بار ها به خودم تکرار میکنم

    و معجزه شو به چشمم دیدم

    رفته بودم خرید کنم از فروشنده سوال کردم متوجه نشدم دوباره سوال کردم دیدم یکم عصبانی شد

    گفتم ببخشید من متوجه نشدم ممنونم که دوباره گفتین

    بعد که خرید کردم تموم شد ،چند ماهه من از هر مغازه ای خرید میکنم تشکر میکنم و میگم پر روزی باشید

    همینو که به فروشنده مغازه دار گفتم انگار نه انگار کمی عصبانی بود بلافاصله خندید و انقد ذوق کرد با یه پر روزی باشید گفتن من

    اونموقع انقد حس خوبی داشتم گفتم خدا همه اثرات تو هستا

    یه نفس عمیق کشیدم و با یه حس فوق العاده گفتم خدایا شکرت

    این روزا آدما خیلی مهربون تر شدن با من حتی با اون فردی که همون شب نظر شما رو خوندم و هدایتی که خدا از طریق نوشته شما به من داد تا تصمیم جدی بگیرم و به درون خودم نگاه کنم

    آروم تر شدم نسبت به اون فرد که از نزدیکانم هست و

    حتی وقتی رفتاراشو بررسی کردم دیدم منم یه وقتایی تو شرایط مختلف اون رفتارارو از خودم نشون دادم که الان رفتارش اذیتم میکنه

    و اینکه به خودم گفتم تلاشمو میکنم تا با خودم درمورد همه چیز به صلح برسم هرآنچه که لازمه و در مسیرش لذت ببرم که احساسم عالیه

    خداروشکر میکنم که امروز دوباره با نظر شما بهم یادآور کرد که مسیرم درسته و ادامه بدم

    برای شما عشق و شادی و آرامش و بهترین حس و بینهایت ثروت و سلامتی از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    دوباره سلام صفا جان

    یه حرف از استاد یادم اومدمد

    اومدم بنویسم ویرایش بزنم دیدم نمیاره

    گفتم دوباره در پاسخ بنویسم

    تو یکی از فایلا استاد میگفت که اگه مثلا یکی تو صف نونوایی میاد و بدون نوبت نون میگیره اگه اون رفتارش اذیتت میکنه اون دقیقا اصول توعه که انجامش ندی

    یا مثال خودمو بزنم

    من که گفتم اون فردی که از نزدیکانم هست یه سری رفتاراش اذیتم میکرد الان که یادم افتاد حرف استاد رو باید سعی کنم اصولم باشه که اون رفتارارو انجام ندم

    یا فرکانسی بفرستم که عشق و شادی و دوست داشتن باشه تا رفتار هر دومون بهتر باشه نسبت به هم

    تو این مدت خیلی از اصولای رفتاریم تصیح شدن و با این روش سعی میکنم اصل هام رو پیدا کنم و با خودم به صلح برسم

    اینم یاد گرفتم امروز که خدا که از راه های مختلف بهم نشونه یا هدایت یا ایده و کمک میرسونه

    از راه های مختلف هم بهم نشون میده که رفتارم رو تغییر بدم و تلاشم رو که میبینه هر روز بیشتر بهم یادآوری میکنه و اصول های جدیدی رو بهم میگه که عمل کنم بهشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: