از مشارکت شما عزیزان برای پاسخ به سوال مسابقه، سپاسگزاریم. برای مطالعه بیش از 3900 پاسخ تأثیرگذار به این سوال کلیک کنید.
پاسخ خود به این سؤال را با ذکر این نکته در تجربیاتم شروع میکنم:
طبق باوری که ساختهام، تمام خریدهایم اعم از ملک، ماشین و… را فقط نقداً انجام میدهم. اما آدمهای زیادی نمیتوانند باور کنند که میشود به حدّی از استقلال مالی رسید که توانایی خرید نقدی هر چیزی را داشت. حتی اینجا در آمریکا، هنگام معامله یک ملک یا خرید یک ماشین و …، به محض اینکه فرد یا آژانس مربوطه متوجه میشود که قصد من خرید نقدی است، اولین سوالی که بدون استثناء میپرسد، این است که: شغل شما چیست؟
معنای این سؤال که از آغاز زندگیمان بسیار آن را شنیدهایم این است که: اکثریت قریب به اتفاق آدمها، ناخودآگاه، رابطه مستقیمی بین نوع شغل و میزان درآمد ایجاد کردهاند و این نگاه محدود کننده، ناخودآگاه موجب شده تا دلیل موفقیت مالی را، یک عامل بیرونی مثل «داشتن یک شغل خاص» بدانند و نه یک عامل درونی مثل: باوری که صاحب آن کسب و کار درباره خودش دارد. سپس این محدودیت به تصمیمات، راهکارها و اعمالشان هم نفوذ کرده است و به همین منوال نیز موفقیت را در عواملی بیرونی میجویند. اما سؤالی که باید همواره پرسیده شود این است: چه باورهایی سبب میشود، یک فرد بتواند از علائقش، (یعنی آنچه که برای انجامش مملو از شور و اشتیاق است و روحش را پرواز میدهد)، موفقیت مالی هم بسازد؟
به راحتی میتوانی در هر شغلی، هم آدمهای ثروتمند را ببینی و هم آدمهای فقیر را. از پزشکی تا کله پزی. از پیمانکاری تا شغلی مثل جمع آوری زبالههای بازیافتی و فروش آنها. هم پزشکان ثروتمند داریم و هم پزشکان فقیر. هم آشپزهای ثروتمند داریم و هم آشپزهای فقیر، هم خیاطهای ثروتمند داریم و هم خیاطهای فقیر و این منطق، به اندازه کافی محکم و قوی هست تا برای حذف باور محدودکننده و شرک آلودی به نام «عوامل بیرونی» جهادی اکبر به راه بیاندازی.
اولویت زندگی من هیچگاه انجام یک کار به عنوان یک شغل نبوده که، بتواند از عهده پرداخت هزینههای اولیه زندگیام برآید یا، شرایط مناسب برای لذت بردن از انجام کارهای مورد علاقهام را تأمین کند. بلکه اولویت زند گی من، تجربه آنچه است که به آن علاقه دارم. چیزهایی که در طی انجامشان، نه زمان را میفهمم و نه مکان را. چیزهایی که حتی اگر برای انجامشان پولی نگیرم نیز، نمیتوانم از انجامشان صرف نظر کنم.
آنچه امروز شما به عنوان شغل من میشناسید، نه به عنوان یک شغل بلکه، به عنوان عشق، ایمان و اشتیاق سوزان من، برای درک قوانین هستی شروع شد تا بتوانم فکر خدا را بخوانم، بدانم این خدا کیست؟ چه قوانینی بر جهانش مقرر نموده و چگونه میتوانم با قوانین این سیستم همراه و هماهنگ شوم؟ من برای این عشق و علاقه زمان گذاشتهام، از صرف این زمان لذت بردهام و به اندازهای که توانستهام باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین را نیز با این علاقه همراه کنم، استقلال مالی و ثروت، به صورت طبیعی و به عنوان فقط یکی از نتایج این کار، وارد زندگیام شده است.
منظورم از باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین، همان آگاهیهایی است که ساعتها در دورههایی مثل روانشناسی ثروت۱ و ۲ و ۳، توضیح دادهام. از نظر من، این ۳ دوره، تنها سرمایهی لازم و کافی برای ثروت ساختن از علائقتان است. گنجینهای از آگاهیهای خالص و ثروتآفرین که، نمیتوانی قیمتی برایش تعیین کنی.
اگر میخواهی مانند من نتیجه بگیری، مانند من، آن آگاهیها را جدی بگیر و مثل وحی منزل آنها را اجرا کن و به شیوه ی آنها زندگی کن. آگاهیهای این دورهها، بهترین و خالصترین ورودیهای ثروت ساز برای احاطه کردن ذهن است. تکرار همین کار به ظاهر ساده، باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرینی در ذهنت میسازد که همزمان تو را به مدار ثروت هدایت و از مدار فقر و کمبود دور میکند. تکرار همین کار به ظاهر ساده، هر بار ظرف وجودت را برای دریافت ثروتهای بیشتر، افزایش میدهد و این روند انتهایی ندارد. به عنوان اولین قدم، نپرس چه شغلی درآمدش خوب است تا انجامش دهم، بلکه بپرس: علاقهی من چیست و چگونه میتوانم باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرینی برای آن علائق بسازم؟ زیرا هر کاری به خودی خود، پتانسیل ساختن ثروت را دارد و وقتی باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرین به علاقهات بپیوندد، ثروت هم میآید.
باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرین یعنی: «تعریف صحیحی از خداوند» بسازی و ارتباط صحیحی میان این نیرو و «ثروت»، ایجاد کنی. در یک کلام، بتوانی ثروت ساختن از علائقات را معنویترین کار دنیا بدانی. اگر آدمی مذهبی هستی اما، باور داری خداوند و ثروت دو موضوع جدا از هم هستند که داشتن یکی به معنای دور شدن از دیگری است، فارغ ازاینکه چقدر تلاش میکنی، هرگز به ثروت نمیرسی. اما اگر خداوند را منبع ثروت بدانی و باور کنی ثروت ساختن، تنها راه رسیدن به خداست، این باور برایت کن فیکون میکند.
آنوقت مثل سلیمان نبی با باور «انک انت الوهاب»، ثروت را در رابطهات با این نیرو میجویی. آنوقت به جای تمرکز بر عوامل بیرونی، روی باورهایت کار میکنی و به جای حساب کردن روی عوامل بیرونی، روی تواناییهای درونت، الهامات و هدایتهای این نیرو حساب میکنی و به همین دلیل نیز به جای یافتن یک شغل ثروت ساز، سراغ ثروت ساختن از علائق خودت میروی و به این شکل هدایت میشوی و همچنان که از زندگی به سبک شخصیات لذت میبری، ثروت هم میسازی. زیرا احساس خوب = اتفاقات خوب.
باورهای توحیدی ساختن، یعنی قدرت دادن به عوامل درونی، قدرت دادن به خدای درونت و الهامات و هدایتهای این نیرو و روی برگرداندن و اعراض کردن از عوامل بیرونی. هرچه بیشتر در آیات اساسی قرآن و داستان زندگی پیامبران تدبّر کردم، با وضوح بیشتری این اصل را دیدم و درک کردم.
اگر هنوز به خواستهات نرسیدهای، نه به این دلیل است که یک عامل بیرونی خاص را کم داری، بلکه به این دلیل است که یک باور قدرتمندکننده درونی را کم داری یا به یک باور محدودکننده چسبیدهای. همان موضوع ترمز و گاز که در دوره کشف قوانین زندگی بر آن تأکید شده است.
ثانیاً: به عنوان قدم مهم بعدی، دهها بار آگاهیهای این فایل را گوش بده و تمام عوامل ذکر شده را به عنوان پاسخهای این سوال، برای خودت یادداشت کن، آنها را بارها تکرار کن و به شیوه آنها عمل کن. همچنین برای خواندن پاسخهای دوستان به این سوال نیز وقت بگذار.
آنوقت خودت از نتایجات، متعجب خواهی شد.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداند399MB93 دقیقه
- دانلود با کیفیت HD737MB93 دقیقه
- فایل صوتی اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداند83MB93 دقیقه
علاقه +باور های قدرتمندکننده و ثروت آفرین = ورود طبیعی ثروت و نعمت به زندگی
میدونین چیه استاد؟ من خیلی خوب حرفتو میفهمم از خوبم خوب تر
چون توی خونواده ای بزرگ شدم که دقیقا باور دارن به اینکه شغلت باید پولساز باشه
خیلی جالبه خانوادم شغلی هم میپسندن که حتما با تحصیلات بدست بیاد یعنی پزشک مهندس و٫٫٫ کسانی که شغلشون آزاده با مدرک تحصیلی کمتر از لیسانس از نظرشون فرهنگ و ادب یک فرد تحصیل کرده رو ندارن
بعد اونوقت من حوالی ۱۹ سال هم دارم قشنگ این حرفا و خزعبلات به گوشم خورده و توی سن شنیدن از این دست حرفام
میدونین چند باری گفتم ثروت از علاقه میاد بیرون و بحثی راه انداختم بیا و ببین که به خونوادم ثابت کنم با عشق و علاقه و باور های درست میشه خوشبخت شد با هرکاری اما هردفعه به این موضوع برخوردم که با هرچی بجنگی قوی تر میشه
دیگه باهاشون نه بحثی کردم نه جنگیدم تمرکزمو گذاشتم روی خواسته هام نه ناخواسته هام٫٫٫
استاد همونقدر که من واسه خانوادم عجیبم
اونا هم واقعا واسه من عجیبن
شناختن سایت شما به من یک چیزیو فهموند که تفکرات من اشتباه نبوده رویاهای من اشتباه نبوده ، من درست فکر میکردم ولی بقیه مسخره ام میکردم
نمیگم همه چیو میدونستم و خیلی انسان موحدی بودم و حرف بقیه واسم اهمیت نداشت
من میدونستم هرچی بخوام میتونم بدست بیارم
میدونستم موفقیت واسه افراد خاصی نیست
میدونستم میشه همه چیو باهم داشت
میدونستم میشود همه ی اهدافی که ادم داشته باشه بهش برسه با باور درست
من الهاماتو میدونستم
من لبریز بودم از آگاهی
ولی ترمزم مدت ها این بود که همه ی اینارو میدونستم اما توی خانواده ای بزرگ شدم که در مقابل طرز تفکرمن جبهه گرفته میشه دقیقا عکس فکر میکنن بشدت به شانس معتقدن به شدت موفقیتو به عوامل بیرونی وصل میدونن
من همه ی آگاهیای شما رو داشتم اما باورای خانوادم به آگاهیای خودم میچربید
وقتی با شما آشنا شدم اون آگاهیا اون دونستا لباس باور داره به تن میکنه
لباس باوری که داره به تن آگاهی هام میره منو از محیطی که توش هستم بیرون میکنه
همه ی نشونه هاشو میبینم میبینم که ربّ داره هدایتم میکنه و ارتباطم با خیلیا از بین رفته و با خیلیا کمرنگ شده
جالبه حتی وقتی آگاهیام لباس باور به تن کرده حتی حرف های متضاد با باورهای من در خانوادم به شدت کاهش پیدا کرده
خیلی از حرفارو من دیگه نمیشنوم یعنی جلوی من خودبخود زده نمیشه که بشنوم
استاد من دقیقا همونجایی هستم که همه بهتون میخندیدن میگفتن راهی که میری اشتباهه برمیگردی دست از پا درازتر
خیلیا به من میگن هنوز بچه ای متوهمی بلندپروازی جهان چهارتا توی گوشی بهت زد میشینی سر جات
به من میگن تو ۱۹ سالته هنوز وارد جامعه نشدی مردم گرگ اذیتت نکردن زجر نکشیدی
من میشنوم ولی توی دلم میگم چه سیلی ؟ چه زجر کشیدنی ؟ جهان قانون منده
من سیلیو زمانی میخورم که باورام محدودکننده و شرک آلود باشه نه زمانی که میدونم خداوند قدرت خلق خواسته هامو به من بخشیده و خداوند عاشق منه!!!
زمانی که میدونم سیستمو هرجوری شکلش بدم همونجوری وارد زندگیم میشه
فرکانس هرچیو بفرستم میسازمش و وارد زندگیم میشه
خداوند از طریق قلبم صحبت میکنه باهام و بهم الهام میکنه و عمل به الهامات یعنی لذت
آخه کدوم زجر؟ کدوم بی رحمی ؟
این جهان نه وحشیه نه مهربون
ما با باورامون وحشی یا مهربونیو وارد زندگیمون میکنیم
آرزوی بمب بارانی با باورای خوب و قدرتمندکننده برای همه میکنم
ممنون استاد
سلام زدکارتیست زیبا؛
من توحیدم
ربّ یکتا را سپاسگزارم که هرآنچه بخواهم با کمک خودش خلق میکنم
ربّ یکتا را سپاسگزارم که هرآنچه بخواهم بدست می آورم
سرشارم از احساس خوب و در انتظار اتفاق خوبم …
سلام دوست عزیزم؛
بعد از دوماه کنار خانواده ی عباس منش بودن با کامنت قبلی شما این برای من وحی منزل تر شد که زندگی ما با باور های ما کار میکنه نه با آگاهیای ما …
من هم زیر پست مسابقه پاسخمو ارسال کردم همونجا هم تجسم کردم که جز ده پاسخ برتر خواهد شد و پاسخم جز ده پاسخ برتر هم شد اما بیشتر از پاسخ خودم پاسخ شمارو خوندم و امروز هم با ذوق و شوقی بی وصف مجددا کامنت پاسخ به سوال مسابقتونو خوندم و واقعا خوش بحالتون که انقدر به خدای درونتون وصلین که کامنتتون انقدر به دل میشینه جوری که خود من کامنت شمارو بسیار و بسیار خوندم و واسه خودم نوشتمش
الان میفهمم منی که دو ماهه در سایت حضور دارم با شمایی که دو سه ساله دارین روی مدارتون کار میکنین چقدر دلچسبی حرفامون فرق داره انگار حرفای مدار شما رو هرچقدر بشنوی و بخونی انگار باز یک چیز تازه میشنوی