از مشارکت شما عزیزان برای پاسخ به سوال مسابقه، سپاسگزاریم. برای مطالعه بیش از 3900 پاسخ تأثیرگذار به این سوال کلیک کنید.
پاسخ خود به این سؤال را با ذکر این نکته در تجربیاتم شروع میکنم:
طبق باوری که ساختهام، تمام خریدهایم اعم از ملک، ماشین و… را فقط نقداً انجام میدهم. اما آدمهای زیادی نمیتوانند باور کنند که میشود به حدّی از استقلال مالی رسید که توانایی خرید نقدی هر چیزی را داشت. حتی اینجا در آمریکا، هنگام معامله یک ملک یا خرید یک ماشین و …، به محض اینکه فرد یا آژانس مربوطه متوجه میشود که قصد من خرید نقدی است، اولین سوالی که بدون استثناء میپرسد، این است که: شغل شما چیست؟
معنای این سؤال که از آغاز زندگیمان بسیار آن را شنیدهایم این است که: اکثریت قریب به اتفاق آدمها، ناخودآگاه، رابطه مستقیمی بین نوع شغل و میزان درآمد ایجاد کردهاند و این نگاه محدود کننده، ناخودآگاه موجب شده تا دلیل موفقیت مالی را، یک عامل بیرونی مثل «داشتن یک شغل خاص» بدانند و نه یک عامل درونی مثل: باوری که صاحب آن کسب و کار درباره خودش دارد. سپس این محدودیت به تصمیمات، راهکارها و اعمالشان هم نفوذ کرده است و به همین منوال نیز موفقیت را در عواملی بیرونی میجویند. اما سؤالی که باید همواره پرسیده شود این است: چه باورهایی سبب میشود، یک فرد بتواند از علائقش، (یعنی آنچه که برای انجامش مملو از شور و اشتیاق است و روحش را پرواز میدهد)، موفقیت مالی هم بسازد؟
به راحتی میتوانی در هر شغلی، هم آدمهای ثروتمند را ببینی و هم آدمهای فقیر را. از پزشکی تا کله پزی. از پیمانکاری تا شغلی مثل جمع آوری زبالههای بازیافتی و فروش آنها. هم پزشکان ثروتمند داریم و هم پزشکان فقیر. هم آشپزهای ثروتمند داریم و هم آشپزهای فقیر، هم خیاطهای ثروتمند داریم و هم خیاطهای فقیر و این منطق، به اندازه کافی محکم و قوی هست تا برای حذف باور محدودکننده و شرک آلودی به نام «عوامل بیرونی» جهادی اکبر به راه بیاندازی.
اولویت زندگی من هیچگاه انجام یک کار به عنوان یک شغل نبوده که، بتواند از عهده پرداخت هزینههای اولیه زندگیام برآید یا، شرایط مناسب برای لذت بردن از انجام کارهای مورد علاقهام را تأمین کند. بلکه اولویت زند گی من، تجربه آنچه است که به آن علاقه دارم. چیزهایی که در طی انجامشان، نه زمان را میفهمم و نه مکان را. چیزهایی که حتی اگر برای انجامشان پولی نگیرم نیز، نمیتوانم از انجامشان صرف نظر کنم.
آنچه امروز شما به عنوان شغل من میشناسید، نه به عنوان یک شغل بلکه، به عنوان عشق، ایمان و اشتیاق سوزان من، برای درک قوانین هستی شروع شد تا بتوانم فکر خدا را بخوانم، بدانم این خدا کیست؟ چه قوانینی بر جهانش مقرر نموده و چگونه میتوانم با قوانین این سیستم همراه و هماهنگ شوم؟ من برای این عشق و علاقه زمان گذاشتهام، از صرف این زمان لذت بردهام و به اندازهای که توانستهام باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین را نیز با این علاقه همراه کنم، استقلال مالی و ثروت، به صورت طبیعی و به عنوان فقط یکی از نتایج این کار، وارد زندگیام شده است.
منظورم از باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین، همان آگاهیهایی است که ساعتها در دورههایی مثل روانشناسی ثروت۱ و ۲ و ۳، توضیح دادهام. از نظر من، این ۳ دوره، تنها سرمایهی لازم و کافی برای ثروت ساختن از علائقتان است. گنجینهای از آگاهیهای خالص و ثروتآفرین که، نمیتوانی قیمتی برایش تعیین کنی.
اگر میخواهی مانند من نتیجه بگیری، مانند من، آن آگاهیها را جدی بگیر و مثل وحی منزل آنها را اجرا کن و به شیوه ی آنها زندگی کن. آگاهیهای این دورهها، بهترین و خالصترین ورودیهای ثروت ساز برای احاطه کردن ذهن است. تکرار همین کار به ظاهر ساده، باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرینی در ذهنت میسازد که همزمان تو را به مدار ثروت هدایت و از مدار فقر و کمبود دور میکند. تکرار همین کار به ظاهر ساده، هر بار ظرف وجودت را برای دریافت ثروتهای بیشتر، افزایش میدهد و این روند انتهایی ندارد. به عنوان اولین قدم، نپرس چه شغلی درآمدش خوب است تا انجامش دهم، بلکه بپرس: علاقهی من چیست و چگونه میتوانم باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرینی برای آن علائق بسازم؟ زیرا هر کاری به خودی خود، پتانسیل ساختن ثروت را دارد و وقتی باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرین به علاقهات بپیوندد، ثروت هم میآید.
باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرین یعنی: «تعریف صحیحی از خداوند» بسازی و ارتباط صحیحی میان این نیرو و «ثروت»، ایجاد کنی. در یک کلام، بتوانی ثروت ساختن از علائقات را معنویترین کار دنیا بدانی. اگر آدمی مذهبی هستی اما، باور داری خداوند و ثروت دو موضوع جدا از هم هستند که داشتن یکی به معنای دور شدن از دیگری است، فارغ ازاینکه چقدر تلاش میکنی، هرگز به ثروت نمیرسی. اما اگر خداوند را منبع ثروت بدانی و باور کنی ثروت ساختن، تنها راه رسیدن به خداست، این باور برایت کن فیکون میکند.
آنوقت مثل سلیمان نبی با باور «انک انت الوهاب»، ثروت را در رابطهات با این نیرو میجویی. آنوقت به جای تمرکز بر عوامل بیرونی، روی باورهایت کار میکنی و به جای حساب کردن روی عوامل بیرونی، روی تواناییهای درونت، الهامات و هدایتهای این نیرو حساب میکنی و به همین دلیل نیز به جای یافتن یک شغل ثروت ساز، سراغ ثروت ساختن از علائق خودت میروی و به این شکل هدایت میشوی و همچنان که از زندگی به سبک شخصیات لذت میبری، ثروت هم میسازی. زیرا احساس خوب = اتفاقات خوب.
باورهای توحیدی ساختن، یعنی قدرت دادن به عوامل درونی، قدرت دادن به خدای درونت و الهامات و هدایتهای این نیرو و روی برگرداندن و اعراض کردن از عوامل بیرونی. هرچه بیشتر در آیات اساسی قرآن و داستان زندگی پیامبران تدبّر کردم، با وضوح بیشتری این اصل را دیدم و درک کردم.
اگر هنوز به خواستهات نرسیدهای، نه به این دلیل است که یک عامل بیرونی خاص را کم داری، بلکه به این دلیل است که یک باور قدرتمندکننده درونی را کم داری یا به یک باور محدودکننده چسبیدهای. همان موضوع ترمز و گاز که در دوره کشف قوانین زندگی بر آن تأکید شده است.
ثانیاً: به عنوان قدم مهم بعدی، دهها بار آگاهیهای این فایل را گوش بده و تمام عوامل ذکر شده را به عنوان پاسخهای این سوال، برای خودت یادداشت کن، آنها را بارها تکرار کن و به شیوه آنها عمل کن. همچنین برای خواندن پاسخهای دوستان به این سوال نیز وقت بگذار.
آنوقت خودت از نتایجات، متعجب خواهی شد.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداند399MB93 دقیقه
- دانلود با کیفیت HD737MB93 دقیقه
- فایل صوتی اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداند83MB93 دقیقه
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد جان️، سلام به خانم شایسته مهربون و دوستداشتنی و سلام به همه دوستان گلم در خانواده صمیمی عباسمنش، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
همین جا از همه دوستانی که کامنت میذارن و با کامنت های زیباشون به گسترش آگاهی کمک میکنن تشکر میکنم، دست همگی طلا
استاد جان، چی بگم از این فایل، استاد جان، تحسینتون میکنم، عاشقتونم که قانون رو توی فایلهاتون فریاد میزنید، من نمیشنیدم، ناخودآگاه فکر میکردم که قانون باید چیز دیگهای باشه، با وجود اینکه صد بار توی همه فایلهاتون گفته شده ولی درک نمیکردم، امشب به درک عمیقتری رسیدم، یه آگاهیهایی بهم الهام میشد که من فقط یادداشتش کردم برای خودم. بعد گفتم: همه اینها رو استاد میگه، من این فایل صوتی رو چندین و چند بار از قبل گوش دادم، ولی در هیچکدوم از موارد قبلی متوجه نبودم شما چی میگید.
دقیقا روی چه چیزی باید حساب کنم؟ وقتی استاد میگه هرکسی یه تصویری از خدا داره توی ذهنش و همونطوری که خدا رو باور میکنی، خدا برای تو به همون شکل درمیاد، به همون اندازه که خودت رو لایق میدونی، جهان تو رو لایق دریافت نعمتها میدونه، این نهایت عدل خداست. وقتی من میتونم خدای خودم رو داشته باشم و این خدا داره برام کار میکنه و وقتی اصل توحید اینه که روی خدای یکتا حساب کن و اون رو از شرک و ناپاکیها پاکش کن، میفهمم که باید روی ساختن باورهام حساب باز کنم، روی ساختن باورهای قدرتمند کننده حساب باز کنم، نه روی چیز دیگهای.
وقتی استاد میگه من به مغز خودم هیچ اعتباری نمیدم، استاد وقتی درباره توحید صحبت میکردن میگفتن: نه تنها روی کمک دیگران حساب نکنید، بلکه روی خودتون هم حساب نکنید، روی خدای خودتون حساب کنید. من این برداشت رو کردم که من با فیزیک خودم شرایط بیرونی رو نمیتونم کنترل کنم، همونطور که استاد میگه چطور من با فیزیک خودم با زور بازوی خودم، میتونستم کاری کنم که اون روز یه خانمی باشه توی سفارت که فارسی بلد باشه. من با ذهنم این کار رو کردم. من به این درک رسیدم که باورهای من به اون شرایط بیرونی دسترسی دارن، اونها میتونن کارها رو درست کنن، همه کار میتونن انجام بدن، من با ساختن باورهام، تصویر یه خدای درست رو درون ذهنم میسازم که این خدا هیچ محدودیتی نداره، این خدا بر هر کاری تواناست، اینکه من الان فکر میکنم که واقعا نمیتونم یه قصر داشته باشم که مال خودم باشه، ولی این خدا میتونه همچین قصری برام فراهم کنه. به همین خاطره که استاد میگه: من آدم خاصی نیستم، من خیلی دارم روی خودم سرمایهگذاری میکنم، من حتی بیشتر از ملکهایی که گرفتم هزینه مالی کردم برای اینکه روی خودم کار کنم و هربار دارم اون باورهای درست از خدا رو توی ذهنم میسازم، من آدم خاص و عجیب و غریبی نیستم که بگم من خیلی باهوشم و فلان، بلکه خدای من، خدای خاصی هست. اعتبار تمام موفقیتهای من به خدای من برمیگرده. هدایت الله بوده، باز هم استاد گفتن اگر قدرت ذهنی و فکری یک نفر رو بذاریم یه کفه ترازو و زور بازوی همه انسانهای روی زمین رو بذاریم یه کفه دیگه، این کفه قدرت افکار و باورهای اون شخص، به مراتب سنگینتره. دلیلش اینه که قانون میگه هرچیزی رو باور کردی و برات منطقی بود، توی زندگیت رخ میده و اتفاق میوفته. از اونجا که میشه توی هر زمینهای باورهای به شدت قدرتمندی ساخت پس واقعا رسیدن به هیچ خواستهای دور از دسترس نیست، واقعا اگر باورها درست باشه، اگر خدا درست ساخته شده باشه، هیچ خواستهای نیست که ما بخوایمش و بهش نرسیم.
آره، استاد راست میگه که این خداییکه درست ساخته شده باشه، همه کار برات انجام میده، هدایتت میکنه، ازت حمایت میکنه، از بینهایت طریق که به عقل هیچکس نمیرسه بهت کمک میکنه، به خودم گفتم این شبیه همون الهامیه که اون موقع بهم شد: این جهان دو قطبیه، اگر کسانی هستن که سردرگم شدن، باید افرادی هم باشن که خیلی آسون و راحت و عزتمندانه، کارهاشون عالی انجام بشه، اگر من جای خدا باشم، بین تمام بیراههها، یه راه صراط مستقیم هم میذارم، که هرکسی بیاد توی اون راه، من ازش حمایت کنم، من چهار چشمی حواسم بهش باشه، من هدایتش کنم، من همه کارها رو براش انجام بدم.
استاد جان️، تحسینت میکنم و عاشقتم که اینقدر عالی قانون رو به من یاد دادی، استاد جان، امروز یه سری نشونه دیدم، به خودم گفتم این نشونهها بخاطر اینه که باورهام کمی تغییر کرده و قانون داره کار میکنه، به قول شما نمیشه مسیرت اشتباه باشه و به جواب برسی. استاد جان، یک بار نشستم و بنا داشتم به خودشناسی برسم، برای همین موضوع آمدم و چندتا از اتفاقات زندگیم رو نوشتم که توی بعضی موفق بودم و توی بعضی هر کاری میکردم جواب نمیگرفتم و میخواستم به یه الگو و شناخت از خودم برسم. یکی از موارد و مسیری که بهش هدایت شدم رو مینویسم:
داستان مطالعه زبان انگلیسی:
باورها، تحلیلها، اقدامات و نتایج
(باورهایی که اون موقع توی ذهنم میچرخید، تحلیلی که باور دارم اگر فلان کار رو به این شکل انجام بدم موفق میشم، اقداماتی که انجام دادم و نتایج هم یعنی بازخوردی که گرفتم چی بود)
خب، من در یک برههای این باورها رو داشتم که یادگیری و صحبت به زبان انگلیسی خیلی سخته، من نمیتونم متوجه بشم، ببین فلان پادکست رو گوش دادم، متوجه نشدم چی میگه، من نسبت به اینکه بشینم و زبان بخونم مقاومت احساس میکنم، انگار به زور نشستم پای کامپیوتر یا کتاب زبان و …
تحلیلی که میکردم اینکه شاید علاقه ندارم، اصلا ای کاش میشد زبان نخونم، آقا، اگر نخوام یاد بگیرم، باید کی رو ببینم و … که خودش پره از باورهای منفی.
اقدامات و نتایج:
یه مدت کتابهای سطح بندی شده بصورت پی دی اف مطالعه میکردم (مطالعه از سطح صفر و یک) بعد ول شد، یه مدت فیلم آموزشی نگاه میکردم، باز هم بعد از دو یا سه تا فیلم اون هم ول شد، یه مدت یه دورهای گرفتم 504 کلمه پرکاربرد، اون هم تا درس چهار و پنج رفتم بعد نرفتم سراغش، یه مدت پادکست صوتی گوش میدادم، این رو مدت بیشتری کار کردم. نتیجه مشخصه و اون موقع راضیکننده نبود برام.
بعد چند تا داستان دیگه رو کامل و دقیق بررسی کردم گفتم اونجاییکه باورم درسته من موفق شدم و نتیجه دستمه و پرونده اون کار بقولی بسته شده، اگر من توی هر موضوع و هدفی بیام از خودم سوال بپرسم و بتونم باورهام رو شناسایی و بعد تغییرشون بدم، همون نتیجه عالی رو میگیرم که توی فلان موفقیتم الان هست توی زندگیم.
برای مثال من توی بعضی از کامنتهام هم اشاره کردم که برنامهنویسیم خوبه و نمونه کارهای خودم، نتیجه کارهام دستمه، پروژه برنامهنویسی ارشدم تقریبا 1500 خط برنامه بود که یه بار با زبان فرترن و یکبار با متلب نوشتم و از صفر نوشتمش و با نتایج اون پروژه پایاننامهام رو نوشتم و دو تا مقاله توی مجله خارجی چاپ کردیم. میگم باورهایی که داشتم موقع انجام فلان پروژه این بود که این کار که اصلا خیلی راحت و ساده است، من توانایی عیب یابی کدها و ذهن منطقی فوقالعادهای دارم، من از این کار خیلی لذت میبرم، اگر اشتباهی کدی بنویسم که غلط باشه و کار نکنه، هیچ ایرادی نداره، چون میشه خیلی راحت کد رو اصلاحش کرد و هیچ اتفاق خاصی نمیوفته و … پس همه چیز باوره، باوری که از یه ایمانی بیاد و نه یه سری حرف، این باور با منطق و مثالهای فراوون ساخته میشه و نه فقط با تکرار کردن یه سری جمله تاکیدی.
استاد جان، من آمدم و از اون داستانها یه سری سوال استخراج کردم که باورهام رو مشخص کنه و بهم نشون بده.
یه جورایی میگفتم من توی مثلا برنامهنویسی جواب گرفتم از این داستان، این الگو در همه موفقیتها و شکستهام وجود داره، قانون جواب میده، عامل باورها خیلی مهمه، نمیشه باورها غیرهمجهت با خواسته باشن و من جواب بگیرم، پس به خودم میگم اگر من بتونم در هر هدفی باورهام رو استخراج کنم، میتونم مثل یک پیشگو بگم که اگر با همین فرمون و با همین باورها برم جلو، چه نتیجهای میگیرم؟ اگر نتیجه خوب نیست، باورهات رو درست کن. خود درک این موضوع خیلی به من کمک میکنه.
بعد از این داستان تحلیلم رو برای موفق شدن در هر کاری دیگه فقط بر علاقه داشتن نذاشتم، به خودم میگم که برای موفق شدن در هر کار و هدفی باید علاقه + باورهای درست + استمرار داشتن در کنار هم باشن.
خدا رو صد هزار مرتبه شکرت.
در مورد آگاهیهای این فایل بینظیر میخوام بنویسم:
به تعداد هر انسانی ما یه خدا داریم، هر کسی یه تصویری از خدا داره، خدا رو چه کسی دیده، کی دست بهش زده؟ هیچکس. به اندازهای که باورش میکنیم، برامون کار انجام میده، خدا مثل آب بیشکله، ظرف من🫙، باورهای من، درجه احساس لیاقت من، اون تصویر من از خدا (اینها همه یکی هستن) باعث میشه چه نتیجهای بگیرم از خدا. خدای من، باورهای من داره همه کار برام انجام میده، خدای تو، داره برات کار انجام میده.
اگر قانع هستم دربرابر خدا، اگر چشم امیدم به دیگران هست، یعنی باور نکردم قدرت باورهام رو، یعنی قانون رو درک نکردم، یعنی هنوز به خودشناسی و اینکه خدا داره چطور کار میکنه نرسیدم. اگر خواستههام رو به خدا نمیگم، یا خواستهای ندارم یا وقتی میگم باز هم احساسم بده، یعنی من که میدونم نمیده، درک نکردم که خدا داره با باورهام کار میکنه، خدا داره با فرکانسهای من و با آنچه در درونم بهش ایمان دارم، کار میکنه.
وقتی با گوشت و پوست درک کنی که باورها دارن کار میکنن، اونوقت میای روی درونت کار میکنی، میای هرجور شده اون شکل باورهای قدرتمند کننده رو تقویت میکنی، بقیه کارها رو اون باورها و اون خدا برات انجام میده و تو فقط باید لذت ببری.
استاد میگه: من از همون اول تاثیر عوامل بیرونی رو کماهمیت میدونستم، به خاطر همین یه زمانی بچههای برنامهنویس سایت ما گفتن: این سایت ماست که موفق شده، به خاطر اینکه اگر ما نباشیم این سایت به این موفقیت نمیرسید، گفتم: سایت مال خودتون.️، یه زمانی بعضی از دوستان که کار اجرایی رو انجام میدادن گفتن: عباس منش، اگر تو اینقدر بزرگ و معروف شدی، چون ما داریم کارهای اجرایی رو انجام میدیم، گفتم: ok، کار اجرایی رو هم خودم انجام میدم.
درخصوص تبلیغات، استاد گفتن: اینکه من بیام با یه عامل بیرونی، کسب و کارم رو موفق کنم، نمیپسندم و نکردم این کار رو. یکی از دوستان استاد میگفت: اون عامل اصلی تبلیغاته، توی ایران من فقط جرات این کار رو دارم، استاد هم جواب داد: آره، من جراتش رو ندارم، خدا به من عقل داده، من روشهای بهتری استفاده میکنم.
تبلیغات یعنی یه ظرفی که آماده نباشه، بخوای بریزی داخلش، مثل یه بادکنکی که به یک اندازه گنجایش هوا رو داره، اگر بیشتر هوا بکنی داخلش، حتما میترکه، تضمین میکنم که میترکه. اگر ظرفت آماده باشه، جهان خودش آروم میریزه توی ظرفت، زور نزن. اگر داری زور میزنی یعنی خدا کارها رو برات انجام نمیده، خودت میخوای کارها رو انجام بدی.
اگر توی هر کاری جواب نمیگیری، به این دلیل نیست که یه عامل بیرونی رو انجام نمیدی، یه این معنیه که یه سری باورهای اشتباه توی ذهنت داری، بخاطر اینه که یه چیزی درون تو باید تغییر کنه، باید خدای خودت رو درست بسازیش.
خداها فرق میکنن، خدایی که با این نیت میسازیش که من هرچقدر ثروتمندتر میشم، هرچقدر بیشتر پول بسازم، پیش اون عزیزتر میشم و خدا به فرشتههاش میگه ببینید این بنده من رو، از نیروهایی که بهش دادم داره استفاده میکنه، حقشه که بیشتر بهش بدم. این خدا خیلی فرق داره با این خداییکه، اگر من یه غذای خوب داشته باشم، به من میگه: ای بیانصافِ نامرد، تو میبینی همه ندارن، همه بدبخت و بیچارن، اونوقت تو داری خوب زندگی میکنی، خاک بر سرت، بیا توی جهنم تا پدرت رو در بیارم.
اگر شما آدم مذهبی باشی و باور داشته باشی من هرچقدر ثروتمندتر بشم، کار معنویتری انجام دادم و به خدا نزدیکتر شدم، دیگه از در و دیوار برات ثروت و نعمت میباره، این ترکیب جادوییه، مشکل اینجاست که اونیکه باور مذهبی داره، فکر میکنه اتفاقا فقر راه رسیدن به خداونده، این پول و تجملات باعث میشه شیطان در وجود ما رخنه کنه، مادیات که جایگاه شیطانه.
این جمله رو یک میلیارد بار به خودتون بگید: همه کارهای دنیا به یک اندازه پتانسیل ثروت ساختن رو دارن، چون اون عامل، نوع شغل نیست، بلکه عامل ثروتمند شدن داشتن باورهای مناسب در هر کاریه، منطق این صحبت اینه که در هر کاری آدم ثروتمند و فقیر داریم، پس نوع شغل نیست، باور، باور، باوره که داره کار انجام میده. مشکل از اونجایی شروع میشه که ما یه ارتباطی رو برقرار میکنیم بین درآمد و نوع شغل و میگیم اون فردی که ثروتمند شده چه کاری میکنه، حالا ما هم بریم همون کار رو انجام بدیم. کل داستان رقابت، بخاطر اینه که افراد توی جایگاه خودشون نیستن، همه میگن: چه کاری پول توشه برم توی اون کار؟ یه جایی استاد گفتن: ثروت فقط به ذهن شما بستگی داره، به هیچ عامل بیرونی بستگی نداره، درخصوص من (استاد)، باورهام در جهت درستشه، باورهایی مثل باورهای سلیمان نبی، یا این باور که هیچکس، هیچ کاری نمیتونه بکنه، یعنی سعی کردم باورهای ابراهیمی درست کنم.
این باور که هر شغلی به یک اندازه پتانسیل پول ساختن رو داره، این باور رو به من میده که اگر من برم سراغ چیزیکه عاشقش هستم و باورهای درستی درموردش داشته باشم، ثروت خودش میاد و از همه مهمتر من این دنیا رو زندگی کردم، من لذت بردم از کاری که انجام میدم، نه اینکه فقط بخوام کاری رو انجام بدم که یه حقوقی بگیرم و چشم بدوزم به ساعت که چه موقع کار تموم میشه، چه موقع یه آلودگی هوایی میشه، چه موقع یه چیزی میترکه که تعطیل بشه نریم سر کار. کسیکه عاشق کارشه که اینطور نگاه نمیکنه، اون با احساس خوب داره کار میکنه.
استاد جان عاشقتم و ازت بینهایت ممنون و سپاسگزارم بخاطر تمام این آگاهیها
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
امیدوارم همه دوستان گلم در پناه خدا همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، زیبابین و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام خداوند یکتا
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز🌺 و همه دوستان گلم در خانواده صمیمی عباس منش🌷، امیدوارم حال همگی خوب باشد.
استاد، فوق العاده بود، نکات بسیار زیبا و دقیقی درباره مهمترین عامل در هر کسب و کار موفقی را ذکر کردید. یعنی اگر دانشجوی زرنگی باشم، باید چندین و چند صفحه درباره این فایل بنویسم و صحبتهای شما رو نکته برداری کرده و بهشون عمل کنم، تا ان شاء الله نتیجهای که میخوام رو بگیرم.😎
شما در این فایل چندین و چند بار گفتید: وقتی یک آدم ثروتمند میبینیم نباید بپرسیم چه شغلی داشته که به این حد از درآمد رسیده، 📌بلکه باید بپرسیم اون فرد چه باورهایی درباره ثروت داشته که به این حد از استقلال مالی رسیده📌. جهان داره به فرکانسها و باورهای ما پاسخ میده و هرکدوم از ما با توجه به باورهایی که درباره هر موضوعی داریم در یک مدار خاصی قرار میگیریم و در اون مدار شرایط و اتفاقات و انسانهایی در مسیر زندگی ما قرار میگیرن که منطبق با ماهیت باورهای ما هستن.🔶
به قول استاد، باوره که داره کارها رو انجام میده. 🌟باور، باور و باور🌟 مساله مهم دیگه اینه که به تعداد انسانها تصویر و دیدگاه داریم نسبت به خدا. کاری که ما باید انجام بدیم اینه که با استفاده از قرآن یه تصویر درست از خدا توی ذهنمون بسازیم اونوقت باور درست، به خدای درست، میتونه برامون مفید باشه و برامون کار انجام بده. به اندازهای که خدا رو باور میکنی و قدرتش رو باور میکنی، برات کار انجام میده.🌷 و از اونجاییکه شیطان بیکار نمیشه، دائما باید تصویرت از خدا رو بسازی و به خودت یادآوری کنی و خدا رو با ثروت ارتباط بدی، که من هرچه ثروتمندتر شوم نزد خدا مقرب تر میشوم.🌺 این نگاه رو داشته باشیم که تلاش کنیم باور خوب و درست بسازیم، با این کار 📥ظرف وجودمون📥 بزرگ و بزرگتر میشه و جهان خیلی آروم و ملایم نعمت و ثروت رو توی ظرفمون میریزه و ما از اونها استفاده میکنیم و چون نعمتهای خدا همیشگی هست، دوباره ظرفمون پر میشه.
در مقابل بعضی افراد از روش تبلیغات برای کسب ثروت استفاده میکنن، مساله اینه که خدا کارها رو انجام میده و برای مثال خدا برامون مشاور میشه🌺، برامون مشتری میشه🌷، برامون ثروت میشه🔶، برامون تبلیغ میکنه📣 و به قول قرآن: ان الله علی کل شیء قدیر😍. خود تبلیغ ایرادی نداره، به شرطی که بذاریم خدا برامون تبلیغ کنه و ما فقط از زندگی و زیباییهای اون لذت ببریم. مساله اینه که بعضی افراد در زمینه ثروت باورهای درستی ندارن و ظرف وجودشون کوچکه، اونوقت میخوان با تبلیغات برای خودشون مشتری درست کنن و به ثروت برسن. مثل یه بادکنک میمونه که با به زور و با فشار، هوا رو توی اون جا بدی، قطعا میترکه، قطعا این شیوه به شکست منتهی میشه.
ممکنه افرادی رو ببینیم که واقعا انسانهای با خدا و مومنی هستند❤️ ولی چون باورهای اشتباهی نسبت به پول و کسب ثروت دارن، در فقر و تنگدستی زندگی میکنن.
جمله طلایی: 🔶اگر از نظر درآمد و ثروت نتیجه نمیگیری به این معنا نیست که یک عامل بیرونی مثل تبلیغات رو انجام نمیدهی، بلکه تو باورهای اشتباهی در ذهنت داری (عامل درونی) که اونها باید تغییر کنن، تا به ثروت برسی🔶 در مبحث ترمزهای ذهنی، مهم نیست که چقدر شما به ماشین گاز میدهی، تا وقتی که ترمز گرفتهای ماشین حرکت نمیکند و تنها مستهلک میشود و انرژی مصرف میکند. راهکار این است که پای خود را از روی ترمزها برداریم تا ماشین حرکت کند، باید این ترمزها کشف و برطرف شوند. ✨دائما باید این کار انجام شود.✨ مثل رشد علفهای هرز باغچه میمونه، که شما علفها رو وجین میکنی و تا مدتی نتیجه میگیری، اما علفها دوباره رشد میکنن. این مطلب به معنی آن است که تصویر درست از خدا باید مرتبا ساخته بشود💐. باید مرتبا قوانین خدا رو به خودت یادآوری کنی، چون خیلی فرار هستن، باید مرتب به خودت یادآوری کنی که مشکلات زندگی برای رشد و پیشرفت جهان ضروری هستن. ما در زندگی با تضادهای زیادی روبرو میشویم، دنیای ما دنیایی دو قطبی و پر از تضادهاست، در دنیای ما فقر و ثروت، بالا و پایین، سرد و گرم، تاریکی و نور، بیماری و سلامتی و هزاران تضاد دیگر وجود دارد و اگر اینها نباشند حرکتی هم برای رفع و بهبود آنها نخواهد بود و داستان پیشرفت هواپیماها، کشتیها، داستان پیشرفت ناسا، داستان پیشرفت بشر و… همه مثالهایی از قدرت این تضادها در زندگی ست.🌸
هرگاه دیدیم برای رسیدن به خواستهای داریم خود را زجر و زحمت میاندازیم، داریم تقلا میکنیم، میخواهیم مساله را با پول یا تبلیغات حل کنیم، این به آن معنی است که ظرف وجود ما آماده نیست وگرنه اگر کارها را به خدا واگذار کرده و بر روی باورهای خود کار کنیم، آنگاه موفقیتهای ما پایدار میشوند و جهان نعمت و ثروت خود را به ما میدهد. چرا موفقیت پایدار؟ زیرا زمانیکه با بازی تبلیغات یا با استفاده از هر عامل بیرونی دیگر، بخواهی به موفقیت برسی، ممکن است بتوانی آن را بدست بیاوری اما یقینا پایدار نخواهد بود.✨
موضوع بعد اینکه هر کاری به یک اندازه پتانسیل ثروت ساختن را دارد، هر کدام از ما باید بدنبال علاقه و آن کاری که عاشق انجام دادنش هستیم برویم و باورهای خود را درباره ثروت درست کنیم، آنگاه از آن کاری که مشتاق و علاقمند آن هستیم، ثروت هم وارد زندگیمان میشود. 🔶جایگاه خودت رو در جهان پیدا کن و بدنبال عشقت برو🔶 مشکل از آنجایی آغاز میشود که مردم در جایگاه دیگران قرار میگیرند و کاری را انجام میدهند که اصلا دوستش ندارند.
من درباره خودم بگم، من کسی هستم که خیلی تمایل دارم از این شاخه به اون شاخه بپرم. اما وقتی این رو فهمیدم، کاری رو که مورد علاقهام هست دارم انجام میدم، حتی بعضی وقتها باز هم این حس میاد سراغم و میگه برو سراغ موضوع دیگه، اون موضوع رو بیشتر دوست داری، که به خودم میگم من این کاری که انجام میدم رو دوست دارم و براش تلاش میکنم. باید برای کاری که انجام میدی دلیلهای زیادی داشته باشی. باید همیشه رویاهات جلوی چشمات باشه. باید وقتی به رویاهات فکر میکنی، اشتیاقی سوزان رو احساس کنی.❤️
استاد🌷، خیلی مطالب زیبایی در این فایل مطرح کردید، از شما خیلی متشکرم🙏
خدایا ما را به راه راست هدایت بفرما، راه آن کسانی که به آنها نعمت دادی، نه راه کسانی که بر آنان خشم گرفتی و نه راه گمراهان🌸. خدایا شکرت🌹
امیدوارم در پناه خداوند غفور و رحیم🌺 همیشه شاد🌷، سلامت🌸، سربلند💐، ثروتمند✨ و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🌟