از مشارکت شما عزیزان برای پاسخ به سوال مسابقه، سپاسگزاریم. برای مطالعه بیش از 3900 پاسخ تأثیرگذار به این سوال کلیک کنید.
پاسخ خود به این سؤال را با ذکر این نکته در تجربیاتم شروع میکنم:
طبق باوری که ساختهام، تمام خریدهایم اعم از ملک، ماشین و… را فقط نقداً انجام میدهم. اما آدمهای زیادی نمیتوانند باور کنند که میشود به حدّی از استقلال مالی رسید که توانایی خرید نقدی هر چیزی را داشت. حتی اینجا در آمریکا، هنگام معامله یک ملک یا خرید یک ماشین و …، به محض اینکه فرد یا آژانس مربوطه متوجه میشود که قصد من خرید نقدی است، اولین سوالی که بدون استثناء میپرسد، این است که: شغل شما چیست؟
معنای این سؤال که از آغاز زندگیمان بسیار آن را شنیدهایم این است که: اکثریت قریب به اتفاق آدمها، ناخودآگاه، رابطه مستقیمی بین نوع شغل و میزان درآمد ایجاد کردهاند و این نگاه محدود کننده، ناخودآگاه موجب شده تا دلیل موفقیت مالی را، یک عامل بیرونی مثل «داشتن یک شغل خاص» بدانند و نه یک عامل درونی مثل: باوری که صاحب آن کسب و کار درباره خودش دارد. سپس این محدودیت به تصمیمات، راهکارها و اعمالشان هم نفوذ کرده است و به همین منوال نیز موفقیت را در عواملی بیرونی میجویند. اما سؤالی که باید همواره پرسیده شود این است: چه باورهایی سبب میشود، یک فرد بتواند از علائقش، (یعنی آنچه که برای انجامش مملو از شور و اشتیاق است و روحش را پرواز میدهد)، موفقیت مالی هم بسازد؟
به راحتی میتوانی در هر شغلی، هم آدمهای ثروتمند را ببینی و هم آدمهای فقیر را. از پزشکی تا کله پزی. از پیمانکاری تا شغلی مثل جمع آوری زبالههای بازیافتی و فروش آنها. هم پزشکان ثروتمند داریم و هم پزشکان فقیر. هم آشپزهای ثروتمند داریم و هم آشپزهای فقیر، هم خیاطهای ثروتمند داریم و هم خیاطهای فقیر و این منطق، به اندازه کافی محکم و قوی هست تا برای حذف باور محدودکننده و شرک آلودی به نام «عوامل بیرونی» جهادی اکبر به راه بیاندازی.
اولویت زندگی من هیچگاه انجام یک کار به عنوان یک شغل نبوده که، بتواند از عهده پرداخت هزینههای اولیه زندگیام برآید یا، شرایط مناسب برای لذت بردن از انجام کارهای مورد علاقهام را تأمین کند. بلکه اولویت زند گی من، تجربه آنچه است که به آن علاقه دارم. چیزهایی که در طی انجامشان، نه زمان را میفهمم و نه مکان را. چیزهایی که حتی اگر برای انجامشان پولی نگیرم نیز، نمیتوانم از انجامشان صرف نظر کنم.
آنچه امروز شما به عنوان شغل من میشناسید، نه به عنوان یک شغل بلکه، به عنوان عشق، ایمان و اشتیاق سوزان من، برای درک قوانین هستی شروع شد تا بتوانم فکر خدا را بخوانم، بدانم این خدا کیست؟ چه قوانینی بر جهانش مقرر نموده و چگونه میتوانم با قوانین این سیستم همراه و هماهنگ شوم؟ من برای این عشق و علاقه زمان گذاشتهام، از صرف این زمان لذت بردهام و به اندازهای که توانستهام باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین را نیز با این علاقه همراه کنم، استقلال مالی و ثروت، به صورت طبیعی و به عنوان فقط یکی از نتایج این کار، وارد زندگیام شده است.
منظورم از باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین، همان آگاهیهایی است که ساعتها در دورههایی مثل روانشناسی ثروت۱ و ۲ و ۳، توضیح دادهام. از نظر من، این ۳ دوره، تنها سرمایهی لازم و کافی برای ثروت ساختن از علائقتان است. گنجینهای از آگاهیهای خالص و ثروتآفرین که، نمیتوانی قیمتی برایش تعیین کنی.
اگر میخواهی مانند من نتیجه بگیری، مانند من، آن آگاهیها را جدی بگیر و مثل وحی منزل آنها را اجرا کن و به شیوه ی آنها زندگی کن. آگاهیهای این دورهها، بهترین و خالصترین ورودیهای ثروت ساز برای احاطه کردن ذهن است. تکرار همین کار به ظاهر ساده، باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرینی در ذهنت میسازد که همزمان تو را به مدار ثروت هدایت و از مدار فقر و کمبود دور میکند. تکرار همین کار به ظاهر ساده، هر بار ظرف وجودت را برای دریافت ثروتهای بیشتر، افزایش میدهد و این روند انتهایی ندارد. به عنوان اولین قدم، نپرس چه شغلی درآمدش خوب است تا انجامش دهم، بلکه بپرس: علاقهی من چیست و چگونه میتوانم باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرینی برای آن علائق بسازم؟ زیرا هر کاری به خودی خود، پتانسیل ساختن ثروت را دارد و وقتی باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرین به علاقهات بپیوندد، ثروت هم میآید.
باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرین یعنی: «تعریف صحیحی از خداوند» بسازی و ارتباط صحیحی میان این نیرو و «ثروت»، ایجاد کنی. در یک کلام، بتوانی ثروت ساختن از علائقات را معنویترین کار دنیا بدانی. اگر آدمی مذهبی هستی اما، باور داری خداوند و ثروت دو موضوع جدا از هم هستند که داشتن یکی به معنای دور شدن از دیگری است، فارغ ازاینکه چقدر تلاش میکنی، هرگز به ثروت نمیرسی. اما اگر خداوند را منبع ثروت بدانی و باور کنی ثروت ساختن، تنها راه رسیدن به خداست، این باور برایت کن فیکون میکند.
آنوقت مثل سلیمان نبی با باور «انک انت الوهاب»، ثروت را در رابطهات با این نیرو میجویی. آنوقت به جای تمرکز بر عوامل بیرونی، روی باورهایت کار میکنی و به جای حساب کردن روی عوامل بیرونی، روی تواناییهای درونت، الهامات و هدایتهای این نیرو حساب میکنی و به همین دلیل نیز به جای یافتن یک شغل ثروت ساز، سراغ ثروت ساختن از علائق خودت میروی و به این شکل هدایت میشوی و همچنان که از زندگی به سبک شخصیات لذت میبری، ثروت هم میسازی. زیرا احساس خوب = اتفاقات خوب.
باورهای توحیدی ساختن، یعنی قدرت دادن به عوامل درونی، قدرت دادن به خدای درونت و الهامات و هدایتهای این نیرو و روی برگرداندن و اعراض کردن از عوامل بیرونی. هرچه بیشتر در آیات اساسی قرآن و داستان زندگی پیامبران تدبّر کردم، با وضوح بیشتری این اصل را دیدم و درک کردم.
اگر هنوز به خواستهات نرسیدهای، نه به این دلیل است که یک عامل بیرونی خاص را کم داری، بلکه به این دلیل است که یک باور قدرتمندکننده درونی را کم داری یا به یک باور محدودکننده چسبیدهای. همان موضوع ترمز و گاز که در دوره کشف قوانین زندگی بر آن تأکید شده است.
ثانیاً: به عنوان قدم مهم بعدی، دهها بار آگاهیهای این فایل را گوش بده و تمام عوامل ذکر شده را به عنوان پاسخهای این سوال، برای خودت یادداشت کن، آنها را بارها تکرار کن و به شیوه آنها عمل کن. همچنین برای خواندن پاسخهای دوستان به این سوال نیز وقت بگذار.
آنوقت خودت از نتایجات، متعجب خواهی شد.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداند399MB93 دقیقه
- دانلود با کیفیت HD737MB93 دقیقه
- فایل صوتی اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداند83MB93 دقیقه
سلام
من هم مثل شما و همه دوستان میخواستم وارد موضوع مورد علاقه بشم ولی همین ترس ها نگرانی ها نمیذاشت حرکت کنم،کاری که انجام میدادم رو ازش پول ساختم ولی اون چیزی نبود که من میخواستم و ازش لذت ببرم،این فایل استاد رو شاید 4 الی 5 بار گوش کرده بودم ،هربار که گوش میکردم یه حس بسیار خوبی میگرفتم که حرکت کنم و دلیل اون حس عالی هم بخاطر فرکانس بالای استاد تو زمینه عمل به قانون و حساب کردنش روی این فرمانروای جهانیان هستش، چون وقتی شما به چیزی که میگی عمل نکنی ،نه تاثیر بر کسی داره نه انرژی داره نه فرکانس بالایی داره ،شاید یه لحظه ذهنت رو درگیر کنه ولی ازین گوش میگیری و ازون گوش میدی بیرون،من بارها امتحان کردم کاری که خودم عمل میکنم بهش رو به یه نفر میگم خیلی تاثیر گذار هستش و عمل هم میکنه طرف بهش،ولی کاری که خودت عمل نکرده باشی بهش رو به کسی پیشنهاد بدی ،انگار نه انگار که بهش گفتی،این فایل هم مثل همه فایل های بینظیرِ استاد ،بخاطر این تاثیر گذار هستش که عمل میکنه به انچه که میگه،منم چندین بار گوش کرده بودم ولی هربار ترس ها نمیذاشت حرکت کنم و وارد موضوع مورد علاقم بشم،همین ترس هایی که گفتید که اگه رفتم تو اون کار باید خاکش رو بخورم ،اوایلش درآمد نباشه چیکار باید بکنم،اصلا از کجا باید شروع بکنم،چه جوری ازش کسب درآمد کنم ،مردم خانواده چی میگن و… خیلی ترس ها و نجواهای نا امید کننده،من قانون تکامل رو خوب درک کردم اونم بخاطر ضربه های بود که بخاطر رعایت نکردن تکاملم خورده بودم، اصلا خود کلمه تکامل رو وفتی میشنیدم نمیدونستم چی هست،هرموقع استاد میگقت بچه ها هرچیزی تکامل داره باید تکاملش رو طی کنید،من میگفتم اینم راه فرار استاده خخخخ،یعنی که چی هرچیزی تکامل داره،خب بگو مرد مومن چیکار باید کرد خخخخ، یعنی انقدر من عجله داشتم برای موققیت برای ثروتمند شدن که نمیومدم 2 دقیقه به موضوع تکامل فکرکنم،پیشنهاد میکنم شما هم اینکار رو بکنید ،یه تحقیق بکنید در مورد تکامل،اصلا کلمه تکامل یعنی کامل شدن،شما به کامل شدن یه درختی که میوه میخواد بده رو نگاه کنید به بزرگ شدن و کامل شدن بدن خودتون نگاه کنید،متوجه میشید که این دانه باید در خاک مناسب گذاشته بشه کم کم بهش اب داده میشه،یواش یواش جوانه میزنه،جوانه از پوست دانه خودشون میکشه بیرون،بعد یکم رشد میکنه بعد ریشه میاد بیرون،بعد دوباره قد میکشه،یه برگ میزنه بیرون،آوند ها شکل میگیرن بزرگ میشن و…. و این مسیر باید باید باید باید طی بشه تا درنهایت به یه درخت پر از میوه تبدیل بشه،انسانم همینطور نطفه شکل میگیره جنین شکل میگیره تمام اعضای بدن شکل میگیرن 9ماه طول میکشه بچه به دنیا میاد شیر میخوره یواش یواش تازه،دست و پاشو یواش یواش تکون میده، بدنش یکم محکم میشه گردنش رو میتونه تکون بده،چند ماه طول میکشه بتونه بچرخه رو شکمش،بعد تازه شروع میکنه رو سینه حرکت کردن،دستاش قوی میشه شروع به چهاردست و پا رفتن میکنه،بعد از یجا میگیره بلند میشه، بعد راه رفتن رو با کلی خوردن زمین و افتادن یاد میگیره،بعد راه میره ،معدش اماده میشه برای غذا ها و اب،بعد صدا درمیاره از خودش ،یواش یواش کلمات رو بیان میکنه ناواضح،بعد واضحتر میشه کلمه میگه،بعد حرف زدن یاد میگیره،بازی کردن یادمیگیره و… همینجوری بزرگ میشه تا بتونه برای خودش زندگی تشکیل بده،انقدر با جزییات گفتم چون خودم سر همین نفهمیدن تکامل اذیت شدم،هرچیزی رو شما نگاه کنید همینه ماشینی که الان اتوماته و شیشه هاش برقیه و…
و کلی اپشن داره از اول اینطوری نبوده ،هواپیماها و… همه چی این مسیر رو طی کردن یعنی این یکی از قوانین کیهانی هستش ،فکرنکنید دلبخواهی هستش یعنی اینکه ما میتونیم قانون تکامل رو رعایت نکنیم، نه اینطور نیست، مثل قانون جاذبه گرانش زمین هستش،جز قوانین کیهانی هستش ،شما نیتونی بگی من میرم از پشت بوم میپرم و چیزیم نمیشه چون نمیخوام قانون جاذبه رو رعایت کنم،قانون تکامل هم همینه،شما به پیدایش زمین نگاه کنید از یه سیاره مذاب میلیاردها سال رسیده به اینجا(یه فیلم کوتاهی هم هست ببینیدش جالبه خیلی سریع نشون میده زمین چجوری بوجود اومده خیای منطقی میکنه ذهن رو)،یعنی همیشه این قانون رعایت شده و هست و خواهد بود،پس شما مجبوری که رعایتش بکنی،عین قانون عبور ممنوع از چراغ قرمز،رعایتش نکنی جریمه میشی،پس باید این قانون رو مثل تمام قوانین مهم بدونی و رعایتش کنی،اینم بگم فانون تکامل به معنای گذشت زمان نیستا،من اون اویل فکرمیکردم زمان بخوره بهش درست میشه،شاید ظاهرش این باشه ولی بخث زمان نیست فقط،چون اگه فکرکنی که بحث گذشت زمان هستش ،رو خودت کار نمکنی همینجوری الکی چهارتا فایل از استاد گوش میکنی به هیچی هم عمل نمیکنی ،اخرشم میای نا امید میشی میگی برای من جواب نمیده،شغله مهمه،سرمایه مهمه که ندارم،برم یه استاده دیگه،برم یه روش دیگه،استاد کلاه برداره(پوزش میخوام استاد) ولی عین واقعیته،چون من خودم این مسیر رو رفتم و تجربه کردم،عمل نکردنم به قانون رو و نتیجه نگرفتنم رو ،گردن همه کس و همه چیز انداختم،الان دگیه آدم شدم خخخخ،این همه حرف زدم که بخوام بگم برای اینکه نعمت(پول،سلامتی،ارامش،احساس خوشبحتی،روابط عاطفی و…)وارد زندگیت بشه ،باید آدم مناسبی بشی،باید بتونی دریافتش کنی،این نعمت ها پیش کسی میره که عصبانی نیست حرصی نیست خودشو سرزنش نمیکنه خودخوری نمیکنه از دیگران توقع نداره کسی رو مسخره نمیکنه حسادت نمیکنه احساس گناه نداره احساس قربانی شدن نداره ،بدبین نیست،فحش نمیده به زمان و زمین،قضاوت نمیکنه،بحث و جدل نمکینه،همه اینها رو باید در قدم اول درست کنی،شما باید ظرفت رو درست کنی که چیز خوب بیاد توش،تو سطل آشغال نمیتونی طلا بریزی،طلا فرار میکنه از سطل آشغال،اینا الفبای زندگی خوبه،باید به صلح با خودت برسی،باید ارام باشی و ارامش داشته باشی،این نیست که پول بیاد بعد ارام باشی و ارامش داشته باشی،برای درست کردن هرکدوم ازینا باید تمرین کنی ،براش وقت بذاری،من برای اینکه خودم رو اول از همه درست کنم کاری که کردم،دوتا خط داشتم جفتشون رو مثلا تو ایتا روبیکا واتس آپ و.. هرچی دارید فعال کنید، از اینیکی به اون یکی خطتون پیام بدید که همیشه جلو چشتون باشه هم همیشه ذخیره هست براتون،میتونید از نت گوشیتون هم استفاده کنید اونم میشه،برای من ایتا فونت و فضاش دلچسب تر برای اینکار ،شما هرکدوم احساس بهتری دارین اونو استفاده کنید،تاریخ بزنید مثلا امروز 6.26 هر اتفاق مثبت و هر کار مثبتی که انجام میدید در طول روز رو همون لحظه بنویسید مثلا خدایاشکرت امروز همسرم یا مادرم صبحانه درست کرده بود برام خوردم خیلی حال داد،یا مثلا آفرین امروز مسواک زدی،آفرین زنگ زدی به فلانی کار رو پیگیر شدی،آفرین رفتی لامپ خریدی و لامپ سوخته خونه رو عوض کردی و… یواش یواش اینکار میشه کار همیشتون یعنی صبح که بیدار میشی به خودت میگی من باید تا شب فقط کارهایی بکنم که به خودم افتخار بکنم،کارهایی بکنم که از خودم خوشم بیاد،مثلا من خودم خیلی عصبانی میشدم ولی یه لحظه بود این نبود که دائم عصبانی باشم،مثلا یکی بد رانندگی میکرد سریع پیش خودم عصبانی میشدم میگفتم ای بابا چه وضعشه،فحش میدادم به مسئولین و مردم و مخصوصا پلاک شهرستان بود یا پیر مرد یا زن بود خلاصه یه وضعی بود خخخخ،اولش آگاهانه سعی میکردم ذهنم رو کنترل کنم میگفتم ولش کن الان ردیفش میشه الان راه باز میشه الان خلوت میشه،بعد که بتونید اون آتش عصبانیت رو کم ک کارش کنید،خدا هم سیگنال میده، راهش رو میگه بهتون چیکار کنید راحت تر بشه براتون، به شما گفته میشه،مثلا همون موقع ها هدایت شدم به فایل آرامش در پرتو آگاهی که کسی رو قضاوت نکن همه ما یکی هستیم ،همرو از خودت میدونی،ما تکه هایی از هم هستیم ،آیا شما به قلب خودت یا دست خودت فحش میدی؟آیا از چشم خودت ناراحت و عصبانی میشی؟معلومه نمیشی،یا مثلا هدایت شدم با اینکه هر کسی از یه جایی شروع کرده،منم از اول رانندگیم خوب نبود،ایا دوست داشتم کسی بهم فحش بده،یا مسخرم کنه؟قطعا جوابش نه هستش،یا مثلا هدایت شدم به اینکه حتما مشکلی براش پیش اومده من که خبر ندارم شاید دلش درد میکنه یا سرش درد میکنه پشت فرمون،یجورایی ذهن خودم رو منطقی میکردم که آرام باشم،اینطوری عصبانی شدن رو گذاشتم کنار و بکم با خودم درصلح شدم،منظور از تکامل این بود ،من نمیخواستم این مسیر کامل شدن برای دریافت نعمت رو دریافت کنم،با خودم تعهد دادم خدا هم کمکم کرد از طریق فایل های استاد از طریق کامنت ها از طریق دوستان خوب و… گفته میشه ،شما میشنوی اگه تو مسیرش باشی،اگه هم نخوای تکاملت رو طی کنی اصلا نمیشنوی و هی زمان میخوره بهش و نا امید تر میشی
ادامه دارد….
ادامه کامنت قبلی در پاسخ به خانم paria
همین مسیر رو ادامه دادم گفتم حالا باید برم سراغ روانشناسی ثروت حتی بارها خواستم بخرم دورش رو ،اینم بگم اون اوایل پولم که نمیرسید میخواستم برم از یه کانال تلگرامی که قیمت پایین گذاشته بود بخرمش(که اصلا پیشنهاد میکنم فکرشم نکنید چون خیلی خیلی خیلی کارتون رو سخت میکنید) ،ولی باز جلو خودم رو میگرفتم و میگفتم نه کار درستی نیستش ولی قانون تکامل رو هم هنوز نفهمیده بودم و یجورایی نمیخواستم طی کنم تکاملم رو،خدا کمکم کرد که این کار رو نکردم و گفتم از راه درستش باید انجام بشه،بعدا هم پول دستم اومد باز هم نخریدم گفتم نه هنوز، تو فعلا کامل نشدی برای بحث ثروت و وارد شدن به شغل مورد علاقت(بیکارم نبودم یه کاری داشتم هنوزم انجامش میدم به عنوان ورودی مالی)،دلیل این حرفم هم چی بود خیلی ترس داشتم چون میدونستم موضوع مورد علاقم هستش،میگفتم اگه با این ترسا برم حتما خراب میشه کار و من نا امید تر میشم از مسیر،اصلا ترسه یجور خیلی بدی بود ،جلوتر میگم که مربوط به چی بود خودتون متوجه میشید(بعد اینکه این باگ رو درست کنید دیگه به هیچ ترس و نگرانی باج نمیدید و نمیذارید که جلو حرکتتون رو بگیره )،اینم بگم اینطور نیست که بترسی و اصلا حرکت نکنی ها،باید یه سری حرکت ها رو بکنی شجاعت و شهامتت بیشتر بشه،اون اوایل کار عزت نفس پایین و اعتماد بنفس پایین قفلت میکنه ولی وقتی ضعف های شخصیتیت رو اصلاح میکنی و بهترشون میکنی،یجورایی خیلی این ارتباط با خدا یواش یواش درست میشه،خلاصه در همین مسیر بهبود دائمی که بودم و مدارم که اومد بالاتر و خودم رو لایق ارتباط با خدا دونستم،از طریق یکی از همین کامنت های دوستان،یجورایی خدا مهرش رو به دلم انداخت،شاید من اینجوری حس کردم،ولی خیلی حال کردم با اون کامنت که خدا خیلی کمکش کرده بود،یجورایی جای خالی خدارو تو زندگیم حس کردم درحالی که همیشه بود من اعتبارش رو یا به ذهنم میدادم یا به ادما،خلاصه ازونجا عاجزانه خواستم از خدا که کمکم کنه،گفتم خدایا من میتوام برم تو شغل مورد علاقم،ترس دارم کمکم کن،بهم گفت برو فایل های توحید عملی رو گوش کن از اول همرو، کامنت هاش رو بخون و تایید کن که من این کارارو برای اونا(اشتاد وبچه های سایت) کردم،منم گفتم چشم،البته اینم بگم اگر خدارو خدای انسانی باور داشته باشین و این فایل هارو نگاه کنید میرید تومسیر احساسی و منتظر میشید خدا براتون کار بکنه و نتیجه نمیگیرید،برید کتاب چگونه فکرخدا رو بگیرید و کلا نگاهتون رو سیستمی کنید،که همه اینا باز تکامل میخواد اونی که این کامنت رو میخونه در مسیر هدایتش باشه میره پیگیر میشه،این نیست که من بگم همه چی عوض شه بقول استاد شما بگید چه اِ جالب،من ذهنم تغییر کرد،خلاصه این کتاب یه گنجه برای خودش و برای کسی که میخواد واقعا عمل کنه به قانون و زندگیش رو عوض کنه(احساس گناه رو من با همین فایل و دوره عزت نفس جلسه 3 و 4 ترکوندم)،اگه با نگاه سیستمی برید فایل های توحیدی رو نگاه کنید عمل گرا میشید و در عمل توحیدی رفتار میکنید و نتایج آروم آروم میاد،یعنی من وقتی فهمیدم باورهای توحیدی رو وقتی فهمیدم خدا کجای زندگیمه کجای زندگی استاد و هرکسی که نتیجه گرفته هستش،دیوانه شده بودم،قشنگ یادمه ساعت یک دو نصف شب بود انقدر ذوق کرده بودم،همسرم رو بیدار کردم میگفتم تمومه،مثل ارشمیدس میگفتم یافتم کلید تمام برطرف شدن نگرانی ها استرس ها ترس ها،توحیده،واقعا باری از دوشم و زندگیم برداشته شد وقتی فهمیدم، من روی ذهنم حساب باز میکردم،چه قدر زندگی سخت میرفت جلو پول درآوردن سخت بود مشتری جور شدن سخت بود اصلا فکرکردن برام سخت شده بود آینده شغلم مشتری پول آرزوها و خوسته ها و….،الان تازه شروع کردم توحید رو،همین که میفهمید این خدا بوده و هست که تو زندگیتونه،نصف مساله حل شدس،دیگه بقیش اینه که باید باورهای توحیدی که تو این فایل چند تا گفته میشه توسط استاد و باورهای دیگه توحیدی رو روش کارکنی،اینم نیست که بگی باور رو پیدا کردم تکرار کنم تموم شه بره ،زندگیم از فردا از این رو به اون رو میشه،نه،یواش یواش تو زندیگت پدیدار میشه و قدرت پیدا میکنه،اصلا باورهای توحیدی چیه،اینکه فکرکنی همه چی از یه چیزه(من میگم انرژی،خدا،شما هرچی میتونی بگی بهش اسمش مهم نیست) اون چیز قدرت تبدیل شدن به هرچیزی رو به اندازه بینهایت داره،منتها این فکر به اندازه ای که تو قبولش داری برات به واقعیت تبدیل میشه،یعنی اون اوایل این فکره کوچیکه ولی باید بهش قدرت بدی با تایید کردنش،با حرف زدن درموردش،مثلا من وقتی جاپارک پیدا میکنم جدیدا میگم ببین اینو خدا برام ردیفش کرد،قبلا میگفتم منم که خوش شانسم و جاپارک همیشه برام پیدا میشه،ظاهر این جمله ها یکی هستش ،چرا ،چون ما میگیم ما و خدا یکی هستیم خدا در منه خدا با منه ،پس اگه من میگم من آدم خوش شانسی هستم یعنی همون خدا برام ردیفش کرده ولی اینطور نیست،یعنی برای من اینطور نبود من اعتبارش رو میدادم به ذهن خودم شانس خودم،اینجا چه اتفاقی می افته تو جاپارک و مسائل این چنینی خودش رو نشون نمیده،وقتی که به یه مساله بزرگتر میخوری اونجا ذهنت میاد خودش حلش کنه راهی پیدا نمیکنید نا امید میشید ترس میاد سراغتون،توحید اینجا خودش رو میده،یعنی همیشه امیدوارید، همیشه خیالتون راحته،هیچ وقت نگران نیستید و ترس ندارید،چون باور دارید این انرژی این خدا که به کهکشان ها آسمان ها و زمین تبدیل شده برای شما قلب و مغز و دست و پا و… شده ،حل کردن این مساله ای که بهش برخوردید کاری نداره براش،چیکار میکنه این باور،شمارو هدایت میکنه به مسیر حل کردن اون مساله،از طریق کامنت از طریق فایل استاد از طریق همسر فرزند دوستی آشنایی حرفی و…فقط نکته اینجاست که اون اوایل که روی این خدا حساب داری میکنی چون این فکر و باور هنوز ضعیفه باید یکم گوشت و چشمت رو تیز تر کنی که بشنوی و ببینی این کمکش رو،بعد که گفت بهت چیکار کنی انجامش میدی بعد حالت بهتر که شد و از نگرانی اومدی بیرون ،تایید کن که کمک از طرف خدا بوده ،اینجوری این خدا برات یواش یواش کارای بزرگ میکنه، یواش یواش کمک هاش بزرگتر میشه،صداش رو واضحتر میشنوی و کلا میفتی تو مسیر آرامش
خیلی نوشتم خدایاشکرت
،الان رسیدم به اونجایی که برای رفتن تو مسیر مورد علاقم توحید رو کم داشتم،اینجوری دیگه نگران نمیشی که اگه برم توش نتیجه نگیرم چی،چون روی این خدا حساب باز میکنی حتما نتیجه میگیری چون برای اینهمه آدم کرده(پیدا کردن الگو) ،برای منم میکنه،حتی من اینو واضح ازش پرسیدم گفتم خودت بگو چیکار کنم من نمیدونم تو میدونی ،من وقتی با تو هستم نمیخوام از چیزی بترسم، خیلی واضح هم از طریق استاد هم از طریق یه شخص دیگه ای بهم گفت که حتما وقتی میری تو شغل مورد علاقت ،یه ورودی مالی داشته باش،آخه چه قدر ساده کمک میکنه،چه قدر قشنگ کمک میکنه،دلت آروم میشه،چه قدر سخته زندگی بدون توحید و وجود خدا،تازه شروع کردم ،حتی ازش پرسیدم از کجا شروع کنم،گفت دیوار رو باز کن موضوع مورد علاقت(موضوع موردعلاقه من برنامه نویسی و طراحی سایت و اپلیکیشن ،کلا فضای کامپیوتری هستش) رو سرچ کن،منم گفتم چشم ،سرچ کردم برنامه نویسی،چند مورد آورد ،اولیس نوشته بود به چند تا برنامه نویس احتیاج داریم جهت همکاری،گفتم من که برنامه نویس نیستم،گفت اشکالی نداره عزت نفس که داری خودم بهت دادمش ،بهش پیام بده کمک بخواه ازش(اینم یه باور توحیدی که اگه
از یه دستش نشد از بینهایت دست دیگش میده) ،نوشته بود تو اگهی که رزومه خود را تو واتس اپ بفرستید،رفتم تو سایتشون و عکسای مجموعشون رودیدم ،خط موبایلش رو دیدم، کلی سایت ایرانی و خارجی طراحی کرده بودن ،واقعیت یکم ترسیدم گفتم الان مسخرم میکنه ،اینا قدیمی این کار هستن ،من که چیزی بلد نیستم و… و همون ترسایی که وقتی بی خدا هستی سراغ هرکسی میاد،با ترس بهش پیام دادم ویس فرستادم که من برنامه نویس نیستم ولی دوست دارم علاقه دارم به این کار،شما میتونید راهنماییم کنید از کجا شروع کنم ،دیدم بعد چند دقیقه یه پیام اومد که ربطی به ویس من نداشت، فهمیدم که از این رباتای پیام رسان استفاده میکنن و بخاطر حجم بالای پیام هاشون ،اتوماتیک یه پاسخ تکراری میده به هرپیامی،اونجا اون بتی که ساخته بودم از اون شخص و تیمشون ریخت پایین،گفتم بفرما،این الکی نبود ،اینو خدا از قصد ردیفش نکرد برام(مکارترین مکاران) که بگه ببین آدمارو گنده نکن،ایمانم چندین برابر شد ،گفتم دمت گرم خدا همینو ازت میخوام ،خودتو، قدرتو بیشتر بهم نشون بده ،این چیزی هستش که هرروز صبح ازش میخوام و هرروز برام سوپرایز داره،بعد گفت اول برو یکم اطلاعات در مورد برنامه نویسی مطلب یادبگیر اگر دوره ای هست برو یاد بگیر تواناییت رو بیشتر کن ،منم یه سرچ ساده زدم آموزش زبان برنامه نویسی ،فقط خدا شاهده ،هدایت شدم به سایتی که یه استادی درمورد برنامه نویسی و ورود به این رشته صحبت کرده بود،یه فایل یک ساعته داشت که رایگان بود ،انگاری از بچه های سایت بود،کاملا طبق قانون تکامل صحبت میکرد،اصلا وعده و وعید نمیداد،اصلا بدو بدو نداشت،دقیق مثل باورهای خودم،و آنقدر این مسیر داره برام با لذت و آرامش طی میشه که باید تجربه کنیدش
با سلام
خیلی خوشحال و سپاسگذار خداوند هستم که به همه ما داره به شکل های مختلف کمک میکنه و اینجا به شما از طریق استاد و سایتشون و آگاهی هاشون و تجربه خودم تو این مسیر و کامنت های دوستان رو در اختیار شما قرار داده که به شما کمک کنه تو این مسیر راحت تر حرکت کنید،و بیشتر بهش ایمان بیارید،بیشتر باور کنید که میشه روش حساب کرد،و باز هم خیلی سپاسگذار خداوند هستم که همین اولین قدم شما برای ورود به موضوع مورد علاقتون یعنی استعفای شما از کار قبلی،خودش نشون دهنده توحید عملی هستش و همین به من کمک میکنه که خود من هم بیشتر روی خدا حساب کنم و حرکت عملی شما و استاد و همه دوستان باعث شجاعت بیشتر در من میشه ،باعث میشه قدرت بینهایت خداوند رو بیشتر باور کنم.
یادمون باشه جهان چیزی رو به شما میده که بهش میدی،اگه بخیل باشی کمبود بیشری وارد زندگیت میکنه،اگه بخشنده باشی فراوانی بیشتری وارد زندگیت میکنه،مثال واضح برای من، همین استاد بزرگ هستش که با سخاوت و باورفراوانی هرچی بهش گفته میشه و یادگرفته رو با عشق و باور فراوانی میریزه رو میز و درقبالش میلیارد ها برابر وارد زندگیش میشه،با کامنت نوشتن داریم یه کوچولو بخشندگی میکنیم این آگاهی هایی که خودِ رب بهمون داده رو،و هی بهمون برمیگرده، به شکل امیدواری ،به شکل قوت قلب برای حرکت در دل ترسها،به شکل احساس شادی زمانی که مفید واقع میشیم و…
به امید قدرت بینهایت خداوند ،قطعا در مسیر لذت و علاقتون موفق میشید این وعده خداوند هستش این کار خداوند هستش این اساس این سیستم هستش.