قدم اصلی تحوّل زندگی - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

648 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 3766 روز

    درود.

    من و عزیز دلم هم خیلی درباره چیزهایی که تو این فایل گفتید با هم صحبت میکنیم. در باره اطرافیانمون که چه باورهایی دارند و به کجا رسیدند. در باره تغییرات خودمون تو این مدت که با هم هستیم از همه لحاظ. و دقیقا من وقتی به گذشته نگاه میکنم گاهی به خودم میگم که تو اون لحظه تو کجا بودی.؟ چه افکاری و اطرافیانمون دقیقا همونی بودن که من هم بودم.

    هیچ تفکر و آگاهی روی اعمال و رفتارمون نداشتیم. اصلا نمیدونستیم فکر و آگاهی یعنی چی! و جالب اینکه تو این مدت یک سال اخیر خیلی از اون آدما از زندگی ما حذف شدن و ما تنهاییم. هر چند از تنهاییمون لذت میبریم و پر از آسایش و آرامشیم و زمان زیادی برای تفکر و صحبت درباره باورهامون و خواسته هامون داریم.

    من جدیدا به فکر داشتن یه خونه تو شهرک غرب افتادم اونم ویلایی. وسایل شیک و لوکس در منزل و خریدن لباسهای بسیار شیک.

    چیزایی که اصلا تو ذهنم نمیومد الان داره پا میگیره. زندگی تو اروپا و…..

    و این به نظرم همون تغییر مداره که داره کم کم رخ میده…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    محمد شادی گفته:
    مدت عضویت: 834 روز

    بادورود فراوان به استاد عزیز وخانوم شایسته.صبح همه دوستان بخیر .وقتی این فایل جدید رو گوش دادم خیلی لذت بردم چون الان چند روزی میشه که نجواهای شیطان توی سرم چرخ میخوره باشنیدن این فایل فهمیدم که خداوند داره به طور واضح با من حرف میزنه .درسته که تمام این مسایل رو استاد در فایلهای دیگه گفتن ولی ای فایل خیلی عالی تمام زندگی مون بی چون چرا دست خودمون است اوانطور که بخواهیم میتوانیم زندگیمون رو بسازیم وبه تمام خواسته ها مون برسیم ولذت ببریم و در همه حال الله یکتا رو شاکر باشیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 924 روز

    با تو باید از این حالت درام شاید

    بشم پایه‌ات تا بیام سایه به سایه ات

    وقت خوابم نمیخوابم از این حالم چه بی تابم

    خوش به حالم آخه تویی انتخابم….

    درودباعشق بیکران به استادعزیزم ومریم نازنینم

    وهمه دوستان عالیم

    وخدایی که به شدت کافیست برای هرخواسته ای

    تاباخلوص نیت بخواهی وکن فیکون کنددنیایت را.

    واین پارادیس باشکوه وزیباکه معبدکده ای شده برای شنیدن ویادگرفتن وعمل کردن به این صحبت‌های استادم وچقدرخاطرات شیرین ودلچسب برایم رقم خوردوادامه داردواین ادامه داشتن هاامروززیبایم رامی سازد،وقتی صبح هاباعشق به خداوندبیدارمی شوم وبه خورشیدوروززیباسلام می گویم وتعظیم می کنم به تمام داشته هایم وخداروشکرکرده احساسم فوران می کندازشادی ولذت وچقدرتغییردرون زیباست واین چندماه جدامی شوداز45سال زندگی کردنم،

    وقتی فلش بکی به عقب می زنم می‌بینم که سرکاربودم وهرآنچه دلم می خواست ودوست داشتم خریدمی کردم ولی احساسم مثل الان نبود،حالم مثل الان نبودودرکل یک زندگی بی هدف

    تافقط بگذرددرکنارانسان هایی که ظاهراهمه چیزداشتندامادرگیربودندوگله وشکایت ازهرچیزی وناخودآگاه ذهن من هم ناآرام بودباباورهایی مخرب که درآن رسوخ می کردوبعدهم ازدواجی بی هدف وجدایی وبازکلی ناامیدی ویاس وهرباززندگی راازصفرشروع کردن وچه می شودکه درونت،ذهنت،باورهاوافکارت به یکباره تغییرمی کندومثل آتشفشانی همه گذشته به بیرون فوران می کندوتهی می شوی ،خدایاشکرت

    وبعدهدایت زیبای خداوندکه عزت می دهدوفقط خودت می دانی یه جاهایی کارهایی کرده ای که تورالایق هدایت دانسته وبه این سایت طلایی گره ات می زنددرکناربنده ای که صحبت هایش آبی است که بردل پرآتیشت می ریزدومی شودالگوی همه چیزخودت وزندگیت ومن خودم راهروزغرق فایل ها،کتابها،دوره هاو…..کردم وابتداذهنم راپاک کردم وشروع کردم به کاشتن باورهای مثبت،بهبودرفتارهاوگفتارهایم وچه زیباامروزمیوه های آنهاراکه مرالبریزکرده ازاحساس وآرامش وحال عالی می بینم وکنارعزیزدلم که یک زندگی بهشتی راتجربه می کنیم وآزادی کامل داریم ،واقعاوقتی روی چیزی یاشخصی تمرکزمی کنی وادامه می دهی شبیه آن می شوی ومن آنقدرروی استادبی نظیرم وراهکارهاوصحبت هایشان تمرکزکردم وسعی کردم رفتارها گفتارها،کردارهایش راالگوقراردهم که زندگیم باتوجه به شرایطم مثل ایشان است ،خدایاشکرت.

    خداروشکرکه امروزقدروارزش هرچیزی رادرزندگیم می دانم وبرای آنهاشکرگزارخداوندهستم وبه قول استادهمه چیزدرفکروباورهای ماهست وفرکانسی که به دنیامی دهیم وقانونمندانه به خودمان برمی گردد پس سعی می کنم باآگاهی های امروزم خالق چیزهایی باشم که بااحساس عالی خلق می کنم تاازبودنشان لذت واقعی ببرم .

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، دوستتون دارم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1412 روز

      خانم مریم مهدوی فر عزیز سلام عرض می‌کنم وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه همچون نوشته‌ای که عالی بود و حالمان را عالی کرد دست مریریزاد احسنت بر شما خدا را شکر که شما کنارمانید در این سایت بهشتی و برایمان می‌نویسید در پایان به خداوند مهربان می‌سپارمتان و برایتان شادی سلامتی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم .خدانگهدار.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    Mojhid Haydary گفته:
    مدت عضویت: 611 روز

    سلام استاد عزیزم وخانم شایسته عزیزم من عاشقتونم ودوستون دارم من چقد نیاز داشتم به این فایل من روی خودم کار کردم چند موقع میشه بصورتی جدی واتفاق که افتاده منو جواب کرده از کارم واز این فایل یاد گرفتم که میتونم این اتفاق که افتاده رو به نفع خودم تموم کنم بااین باور که من خالق زنده گی خودم هستم ونگرش به این اتفاق این باشه که حتمن به نفع منه وقراره جهان به من پاداش بزرگتری بدهد و بجاهای بهتری هدایت بشم به درامد بیشتری به کاری عاشقش هستم هدایت بشم وهمینطور قرار بعدن کلی اتفاق خوبی برام بیافته که بگم وای کلی از پشرفتم از انجایی شروع شد که اتفاق به ظاهر نازیبا اتفاق افتاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      سیده مینا سیدپور گفته:
      مدت عضویت: 1602 روز

      به نام خداوند بخشنده ی مهربان

      سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

      وسلام به شما دوست عزیزم..

      دوست جانم، اگر بتونید این باور که حتما قراره برام اتفاق بهتری رقم بخوره و من با این تضادی که باهاش برخورد کردم قراره به مسیر رسیدن به خواسته هام هدایت بشم، رو در وجودتون رشد بدید وانقدر تکرارش کنید انقدر به خودتون بگید تو لحظه هایی که نجواها میان وحس وحالتون رو بد میکنند، من بهتون قول شرف میدم که بدون شک بهترین شرایط براتون رقم خواهد خورد…

      البته یه شرط داره، اونم اینه که متوکل باقی بمونید، یعنی هر لحظه بگید که خدایا من نه میدونم ونه می تونم، از دست من کاری برنمیاد، اگر شما که خدایی وتنها صاحب اختیار من،راهی جلوی پای من بذاری وهدایتم کنی منم می تونم سهم ونقشم رو پیدا کنم تا زودتر وبهتر وراحتر به روشنایی ونور برسم وبدونم که باید چه اقدام عملی انجام بدم…

      شاید به نظر کار ساده ای بیاد حرف زدن وگفتگو با خداوند ولی این گفتگو ودرخواست باید قلبی باشه، باید جوری باهاش حرف بزنید وازش کمک بخواین که مطمعن باشید قدرت مطلق فقط خداست و در دل هر شری خیری عظیم برای ما قرار داده، قدیما وقتی یه مشکلی ،اتفاقی پیش میومد که الان بهش میگیم ناخواسته یا تضاد، بزرگترها میگفتن تو کار خدا دخالت نکنی، حتما حکمتی داره ،خدا صلاحت رو بهتر میدونه، اینجا توی این مسیر، این جمله اینجوری برای من معنا شده، که من وقتی در مسیر درست هستم ودارم روی خودم کار میکنم یعنی توکل کردم و هدایت میخوام، والبته احساسم خوبه که دارم به مسیر درستی میرم، اگر هر ناخواسته ای پیش بیاد به نفع من هست(خواست خداوند) و بعدش هرچی پیش بیاد برای من بهترین هست( حکمت خداوند)

      چون من در این دنیا که تنها نیستم برای اینکه خواسته ای تحقق پیدا کنه و اتفاقی ایجاد بشه، اصلا برای تمام اتفاقاتی که در جهان مادی در حال اتفاق افتادن هست، کلی شرایط وکلی موقعییت ها و کلی آدم این وسط دارن مدیرییت میشند توسط قادر مطلق جهان هستی، تا اوضاع جهان بر پایه قوانین بدون تغییرش سروسامان بگیره و امورات جهان اجرایی بشه…

      خب این وسط اوضاع وشرایط برای کسیکه در مسیر درست باشه، ایمان فعال داشته باشه، و قوانین رو درک کرده باشه، به شکلی معجزه وار راحت و آسون و زیبا رقم میخوره…

      پس باید با تکرار جمله های انرژی بخش، جمله های تاکیدی مثبت به خودتون همواره یاد اور بشید که قرار خداوند بهترینهارو براتون رقم بزنه…

      بهترین کار اینه تو این شرایط بیشتر تو سایت باشید بیشتر فایهارو ببینید و گوش بدید، قرآن بخونید( معنی ایه هارو) به خاطر داشته هاتون و به خاطر اون شرایط کاری و شرایط عالی که میخواین براتون رقم بخوره سپاسگزاری کنید و خودتون رو در موقعییتی عالی وشرایطی عالی تجسم وتصور کنید و این رو هدیه وپاداشی از جهان ببینید که به خاطر ایمانتون به خاطر صبرتون، به خاطر صادق ودرستکار بودن و پاکی قلبتون بهتون داده خواهد شد…

      دوست عزیزم ان شالله بهترینها بزودی براتون معجزه وار رقم بخوره، آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1833 روز

    سلام بر عزیزای دل

    بنام خداوند مهربان بنام توحید بنام احساس خوب بنام زیبایی بنام اصل

    با امروز نزدیک سه سال و چند ماه هست که من عضو سایتم فایل گوش دادم دانش کسب کردم عمل نکردم فایل گوش دادم دانش کسب کردم درک کردم بازم عمل نکردم فایل گوش دادم دانش کسب کردم درک کردم عمل کردم نتیجه دیدم نتایجم و تا زمانی که رو خودم کار کردم پایدار کردم یوقتایی معجزه های خیلی بزرگ دیدم اما یمدت سایت و ول کردم یوقتایی معجزه های کوچیک دیدم موندگار شدم اشک شوق ها ریختم مقاومت ها کردم سپاسگزاری ها کردم درس ها گرفتم و… اما از لحظه ای که تعهد دادم و گفتم دیگه جدی باید تغییر رو شروع کنم از یه قسمت هایی که داشتم پیش میرفتم برگشتم و از اولین فایل ها از اخر اومدم شروع کردم تا به اول میخواستم لحظه به لحظه تغییر و با شما پیش برم حتی اگه شما داشتین دوره های جدید و معرفی میکردین من نمیومدم اول معرفی ش و ببینم همون گام ب گام جلو میرفتم تو لحظه هاتون بودم تو سفرهاتون تو مهمونی های خانوادگی دوستانه تو خرید ها یلحظه هایی با شما ب دریاچه زیبای پرادایس خیره شدم یه جاهایی باهاتون با دوربین مریم جان شنا کردم یه جاهایی با مرغ و خروس ها براوونی بازی کردم با مریم جان غذا درست کردیم انباکسینگ ها کردیم ذوق و شوق لذت تعجب و.. همه ی اینها رو قدم به قدم تجربه کردم لحظه هایی که لازم بوده رو دوره ها کار کردم کنار دوره ها فایل های ارزشمند هدیه رو گوش دادم با جون و دل درس گرفتم و ازتون تشکر کردم رد پا گذاشتم تا امروز به این نقطه رسیدم که میتونم بعد مرحله بعدی که فایل سفرنامه (روزشمار) هست گام ب گام باهاتون پیش برم دیگه بعد سه سال بروز شدم باهاتون اینقدر نتیجه گرفتم اینقدر رشد کردم که میتونم به قطعیت اعلام‌کنم این مسیر و همیشه تا وقتی زندم ادامه میدم شاید پیش اومده یک یا دو روز تو سایت نباشم اما مابقی روزها رو تو سایت بودم و روی خودم کار کردم

    یه جاهایی از صحبتهاتون تو همین فایل گفتین اون زمان ارزوم فقط داشتن یک خونه و یه ماشین بود نمیدونستم ارزو چیه دقیقا منم همین بودم یه دفترایی پر میکردم ارزوهامو توش مینوشتم شاید اون‌زمان یک درصدم احتمال نمیدادم به واقعیت در بیاد چه برسه خودم لمسشون کنم اما وقتی برگشتم دفترامو خوندم دیدم نصف خواسته هام اجابت شده‌و‌خداوند وعده ش درست بوده که من نزدیکم واقعا اینقدر نزدیکی و حضورش و احساس میکنم که میتونم باهاش صحبت کنم قبلنا فکر میکردم خیلی از من دوره اگه هم حرف میزدم با خودم حرف میزنم اون که صدای منو نمیشنوه اما الان میدونم دارمش اینقدر ارامش خاطر دارم ازینکه هست و خیلی خیلی بمن نزدیکه که حس فوق العادش و نمیتونم بیان کنم

    من خوشبختم که الگویی چون شما دارم الگویی مثل کسانی که رابطه نزدیکی باهاشون دارم و زندگی شون خیلی فوق العاده هست خوشحالم میتونم از نزدیک خواسته ها رو ببینم و بدونم که هست و منم میتونم داشته باشمون

    خدایا هزاران بار شکر که شما رو دارم مریم جان و دارم خدا رو شکر که وجود خدا رو حس میکنم خدا رو شکر که خودم خالق زندگی خودمم خیلی خیلی ممنونم ازتون بینظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2855 روز

    به نام رب فرمانروای هستی و نیستی

    سلام به زیباترین های زندگی

    وقتی صحبتهای این فایل شنیدم سریع یاد نعمتهایی در زندگیم افتادم که تا چندوقت پیش ها نداشتمشون و نشستم اول شروع کردم به مرور کردن در ذهنم که خدایا من واقعا الان این نعمتها و تجربه هایی که مدتهاست غرق شون هستم قبلا آرزوم بودن ولی الان واقعیت زندگیم هستند بعد شروع کردم به نوشتن تو دفترم واقعا چقدر همین مرور و نوشتن باعث شد انگیزه هام آپدیت بشه ،چقدر این بیاد آوردن نعمتها و موفقیتهامون مهمه چونکه همونطور که استاد عزیز میگه حتی ما با اینهمه نتیجه بازم خیلی اوقات فراموش میکنیم منم یکی از همین آدمهام خیلی اوقات زود فراموش میکنم و ممکنه زود برام عادی شده باشند اما اینم همیشه بیاد دارم همیشه سعی میکنم موفقیتهایی که بعد از یه عمر تونستم بهشون برسم اونارو میذارم بالای جدول خلق خواسته هام که بگم ببین از اینا که دیگه سخت ترو غیرممکن تر نداشتم پس به اونا هم میتونم برسم و چونکه وقتی ما به اون خواسته هایی که یه عمر نتونسته بودیم بهشون برسیم ولی بالاخره بعداز زمانی تونستیم برسیم اینا خیلی در وجودمون ریشه های عمیق دارند که باعث میشه یسری سد هتی عظیم در وجودمون بشکنه و هرزمان به تضاد و نرسیدن ها برخورد کنیم سریع اون شاهدهای ذهنی بیاد در مقابل ذهنمون بگه چطور اون سخت ترین و غیرممکن ترینو تونستی پس اینو دیگه خیلی راحت تر و زودتر میتونی برسی

    من با تمرین هایی که خواسته های غیرممکن زندگیمو تونستم خلق کنم قدرت تجسمه و همیشه برا خلق هر خواسته ای همیشه دارم تجسم میکنم چونکه این تجسم خلاق کردن باعث میشه آدم با عشق و لذت و باور بیشتری به سمت اون خواسته یا هدف حرکت کنه

    پس شد یکی از مهمترین تمرین هایی که همیشه باید هواسمون بهش باشه و انجام بدیم همین یادآوری کردنه که نمیذاره نعمتها و موفقیتهامون در ذهن مون عادی و کمرنگ بشند،چونکه این شیطان همیشه داره کار میکنه ولی خب خدا هم همیشه بیدار و آگاهه ولی خب بستگی به ما داره

    امروز از داشتم به خودم فکر میکردم یهو دیدم خدای من چندوقته که با عزیزی که تو رابطه هستم قبلا فقط تو ذهنم بود ولی الان تو زندگیمه و گفتم ببین وقتی بیدار نباشی این عادی بودن زندگیتو ازت میگیره و من همون لحظه به عزیز دلم پیام دادم بابت داشتنت خدا رو شکر میکنم از اینکه اینقدر خوب و باشخصیتی و اونم همیشه میگه ممنون از اینکه کنارمی

    و همین مهاجرت کردنم به تهران

    یا اومدنم به رامسر که الان 3روزه با یکی از دوستان خیلی خوب از همین سایت از تهران اومدیم اینجا و دیشب هم رفتیم چندتا دیگه از بچه های این خانواده رو دیدیم و کلی از با هم بودن لذت بردیم و بهشون میگفتم واقعا الان باورم نمیشه و همیشه مرور و احساس پخش کردن برا نعمتهامون بی نهایت مهمه،

    یکی از همسایه هام فقط چندروزه که از تهران اومدم رامسر هرروز زنگ میزنه و پیام میده میگه خواهش میکنم زود برگرد آخه دوست داشتنی هستی،این نوع تجربه هام قبلا برام اصلا نبود ولی الان کلی آدمهای خوب و عزیز بهم احترام میذارند و بسیار دوستم دارند، لینم یکی نشانه های پر رنگ زندگی منه که قبلا نداشتمش ولی مدتهاست که غرق شون هستم

    الگو یکیست بلکه فقط کافیه که همون الگوی ذهنی و مسیر رو برا کسب هر چیزی ادامه بدیم تا هم اینکه هرچیزی رو بدست بیاریم هم اینکه موفقیتها و نعمات برامون عادی نشه باید همیشه از درون آگاهانه متفاوت فکر و کار کرد تا همیشه هم این خاصیت لذت و پیشرفت در ما در حرکت باشه

    خیلی بزام عزیزن به خدای بزرگ میسپارمتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    زهرا قادری گفته:
    مدت عضویت: 613 روز

    بنام پرودگار جان آفرین هدایتگر

    سلام استاد عزیزم و مریم جان

    این اولین باری هست که من دیدگاه خودم رو به اشتراک میزارم

    از وقتی با شما آشنا شدم زندگی من آروم آروم تغییر کرد به قول استاد قبلا فقط زندگی رو میگذروندم و فکر میکردم من یه برگی هستم در دست باد اما الان میدونم من خود بادم من خود قدرتم چون زندگیم تغییر کرده الان من آرامش، عشق، سلامتی، پول و از همه مهمتر خدارو توی زندگیم دارم با خدا رفیق و دوستم.

    من کلی خواسته های بزرگ تر دارم کلی الگو از خودم و دیگران دارم که من میتونم زندگی خودم رو اونجور که دوستدارم شکل بدم چون با چشم خودم دیدم از کجا به کجا رسیدم

    همه این هارو مدیون خدا و وجود شما استاد عزیز هستم در زندگیم

    من فهمیدم نباید زندگی رو سخت گرفت باید رها بود لذت برد و هدف داشته باشی خدا خودش به مسیر درست تورو هدایت میکنه

    یک دنیا از شما ممنونم خداوند در زندگیتون ثروت و آرامش فراوان عطا کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    خداهست گفته:
    مدت عضویت: 993 روز

    جریان ازاین قراره که هرموقع ذهنم به حاشیه رفته بهاشو باجسمم باسلامتیم پرداخت کردم،

    یه چند روزی ذهنم نجوامیکردوداشت به سمت منفی ها میرفت وذهنم ازکنترل خارج شدبماندکه رشدمالیم کامل متوقف شدوومنفی هامیومدن،ونشانه های به حاشیه رفتن ذهنم به وضوح دیده میشد که سرِ هیچیییییی صبح ساعت6چشاموکه بازکردم بازذهنم شروع کردبه نجواوغر،بخدا همینکه آروم ازجام بلندشدم به حالت نشسته کمرم نیومدودردم گرفت

    تاساعت9صب دنبال یه ورزش مناسب بودم که کمردردم یکم آروم شه آخه خیلی متعجب بودم ودردم غیرمنطقی بودبه هرکی میگفتم باورش نمیشدمیگف اخه مگه میشه همینجوری دراین حد درد داشته باشی راستش باعقل سلیم خودمم باورم نمیشدولی میدونستم که این درد ازکجا آب میخوره ،اره ازکنترل نکردن ذهنم،ازمنفی ها ونجواهایی که توسرم بود

    یادِ حرف خانم شایسته افتادم که میگف حتی توبازی پینگ پونگ همون لحظه که باورهات خراب میشه سریعاهمون لحظه تاثیرشومیبینی توپت میخوره به تور یامیوفته زمین…

    خدای من…ذهن باآدم چه هاکه نمیکند…

    باتمام وجودم تجربه میکنم که چرااستادمیگن قوانین تغییرناپذیرخدا…

    بین هیچکس فرقی نمیذاره وقانون برای همه یکسانه…

    وقتی متوجه این قضیه شدم بجای گشتن دنبال دکتروجستجوتواین سایت واون سایت که چه ورزشی بکنم چه دارویی بخورم شروع کردم به کارکردن روی ذهنم

    یجوری اوضاع جسمم به هم خوردکه نه میتونستم درست وحسابی راه برم نه میتونستم بشینم نه حرکتی بکنم مث کسایی که قطع نخاع شدن…زمین گیرشدم سرِ هیچ وپوچ

    درازکش تنهامونده بودم خیره به سقف فکرمیکردم باخودم باورهای مخرب این چند روزمو داشتم چک میکردم که چیا تومغزم بوده که نتایجش اینجوری شده

    یادم اومد چند روزِ پیش بایکی دوتاازدوستام حرف زدم وضع مالیشون توپ بود بهترین خونه بهترین ماشین وبهترین سفرهای خارجی ولاکچری درحالیکه هم سن من هسدن شاغل نیستن ولی چون خونوادشون وشوهرشون پولدارن وضعیتشون اینجوریه،ودقیقا زمانی بود که پول لازم داشتیم بخاطریه قضیه فشارمالی داشتیم

    واقعیتش اینارو دیدم بجای اینکه تحسین کنم

    شیطان شروع کردبه نجوا ومقایسه هاشروع شد…منم به عنوان کسی که تومسیرتوحیدنوپاس اصلافکرنمیکردم توجه به یک مقایسه ذهنی ساده تااین حدمیتونه افکارمنفی رو رشدبده

    مقایسه اولش خیلی ضعیف بودصداش رفته رفته بلتدترشدقوی ترشد،حالمو بدکرد،که واقعافرق من بااین دوستام چی بود؟چرا منو توخونواده مولتی میلیاردی بدنیانیاورد چراخونوادم ثروت کلان ندارن

    ایناتواین سن اینهمه ثروت وخوشی روتجربه میکنن دریغ ازاینکه 1٪تلاش کنن چون ازاولم توخونواده ثروتمندی بودن وهسدن باورفراوانیشون اوکی هس،ببشترباورهاش درسته ودرمسیررشدوازلحاظ رفاه وآسایش وامکانات هم نیاز به تلاش ندارن همه چی دارن بیشترازحدنیاز،

    اونوقت من بایدروی باورهام کارکنم،درشغلم تلاش کنم من اززیرصفراوناازبالای 50 شروع کردن واین انصاف نبود وکاش منم جای اونابودم و….

    خلاصه که هیییی بیشتروبیشترمیشد

    باخودم گفتم باش عصبی ام بذاربگه حرصش بخوابه که نگو دارم فرصت رشدبهش میدم واین نجواهانه تنها قطع نشدشدیدترهم میشد…

    حالم یجوری بدبود انگاردنیاروسرِمن آوارشده بود،هیچی خوشحالم نمیکرد،داشته هامودیگه نمیتونستم ببینم،حتی دیگه نمیتونستم شکرگذاری کنم

    تامیومدم بگم خدایاشکرت بخاطر..‌.ذهنم سریع میگف خفه بابا خفه براچی میخوای شکر کنی؟دوستات رو نگا کن بدبخت توکدوم یکی ازداشته های اونارو داری؟

    همینجوری حال بدی حال بدی رشدمالیم کاملا متوقف شد

    واتفاقای منفی آروم آروم خودشونشون میداد

    ته دلم غمِ عجیبی سنگینی میکرد ازاین حالم بدم میومد،میخاستم حالموعوض کنم ولی ذهنم کامل کنترل منو دست گرفته بود میخاستم آهنگ بذارم برقصم ذهنم میگف نه که زندگی خوبی داری؟بدبخت براچی میخای برقصی؟

    باخودم گفتم دیگه بسه من به حرفت گوش نمیدم

    شروع کردم به شکرگذاری نمیدونستم ازکجاشروع کنم

    گفتم خدایاشکرت ذهنم گف ببند بابا شکربراچی؟

    گفتم بخاطرسلامتیم هیچی نداشته باشم سلامتی که دارم

    ذهنم گف هه اینونداشتی چی میخاستی بگی؟

    مگه سلامتیت چبابرات آورده تاحالا؟

    دوستات سلامتی ندارن؟دارن ولی همه چی هم دارن

    هیییییی نجوامیکردسلامتی مهم نیس

    خسته نباشه یه وقت بهت سلامتی داده

    اونقدررررقوی شده بود بالاخره موفق شدسلامتی رو هم توچشمم کمرنگ کنه ودیگه ندیدمش

    میگف کاش سلامتی نداشتی ولی جاش میلیاردربودی…

    ومنم تسلیمش شدم

    گفتم اره ها سلامتی به چه دردم میخوره….

    ناشکری کردم،کفرگفتم خداشاهده شب بااین نجواهاخوابیدم صبح دیگه نتونستم بیدارشم….

    واونجابودفهمیدم چقدرررراشتباه میکردم

    اشک توچشام جمع شد بااون حال کمرم سجده کردم گفتم خدایا من نادونی کردم،العفو،کفرگفتم ،ناسپاس بودم ببخش منو،هدایتم کن به راه راست که گمراه شدم من به خودم ظلم کردم…

    تواین مدت باتمام وجودتجربه کردم سلامتی تنهاچیزیه که نمیشه باهیچ پولی خرید،یادم اومداستادمیگف کل دنیابراتوباشه بهترین خوشی هابراتوباشه ولی کافیه فقط یه دندون دردبگیری همه چی برات زهرمارمیشه….راست میگف پولی که همراه ارامش وسلامتی نباشه هیچ لذتی نداره

    چقدموقع غذاخوردن به مشکل برمیخوردم،درازکش میخوردم ازدهنم میریخت روی بالش،پتو،لحاف…همه جاکثیف میشد

    شوهرم رفته بودسرِ کارتشنم شدنتونستم برم یه لیوان آب بردارم بخورم

    گوشیم باطری تموم کرد نمیتونستم شارژربیارم بزنم پریز وچقدددد سخت ووحشتناک بود

    ساده ترین کارهارو دیگه نمیتونستم انجام بدم

    روی باورهام دوباره کارکردم دوروزی گذشت

    وشوهرم همچنان دنبال راه حل و پزشکی که بتونه معالجم کنه

    منم ازاول شروع کردم ستاره قطبی نوشتن،

    اونروز توحالت آلفاهمین جوری که داشتم خواسته هامو براخدامینوشتم یهوباخودم گفتم شفادهنده هم خداس،بهترین پزشک ودرمان کننده هم خداس چراازخودش نمیخام ودنبال راه چاره ایم؟

    به قول استاد ازهمان جا که رسد درد،همانجا دواست نوشتم کمرم خوب بشه ،واریزی داشته باشم،ویه سری چیزای خوب دیگه…

    شوهرم گف بیاببرمت خونه مامانت اینا بمون من کارم طول می‌کشه نمیتونی غذااینابخوری

    صبح ساعت6صبح بودبه زورنشستم توماشین، بیرون که اومدیم تو راه یه مسیری دو ازشهر کنارِ جاده هیچ خونه ای نیس تادوردست هاااا افق وابرهاوکوها ودرختها دیده میشه وخیلییییی اون مسیرو دوسش دارم

    تواون مسیربودیم یهو چشمم افتادبه بیرون خدای مننننن بوقت طلوع آفتاب آسمون یه رنگی به خودش گرفته بود انگاربوم نقاشی بود وخدا دست به قلم شده بود،مدحوش شدم ازدیدنِ اون صحنه،دوساله ازاون مسیرمیریم میاییم صبح،شب،ظهر ولی تابه حال همچین صحنه رویایی ندیده بودم

    پرنده ها توآسمون بودن،باصدای زیباشون پروازمیکردن،هوا یه حالتی بودکه بانفس کشیدن حس تازگی درونت متجلی میشد سرد نبودولی یجوری مابین سردی وگرمی یه نسیم ملایمی که سردیش مث سردی بالش که برمیگردوندیش خواب یجوردیگه ای میچسبه،رنگ آسمون بین صورتی وزردونارنجی وآبی ملیح اصن یه رنگ عجیب ومحشررررر ونورآفتاب هم که درحال طلوع بود،

    قلبم بازشدبادیدن این صحنه ناخوداگاه زمزمه میکردم ملکا ذکرتوگویم که توپاکی وخدایی،نروم جز به همان ره که توام راهنمایی….

    مث الان اشک توچشام جمع شد،دوربینو گرفتم کل مسیروعکس وفیلم گرفتم،قلبم بازشد دردام یادم رفت،لبریزازحسِ شکرگذاری بودم…

    اومدم خونه مامانم عکسارو بازکردم بدون تنظیم زاویه بدون ادیت توراه بااینکه ماشین هی تکون میخورد،دورلین تارمیشد،یه عکسی گرفته بودم خداشاهده وقتی دیدم گریم گرفت دوتا درخت بزرگ یکی راست یکی چپ،پرنده ها وسطِ آسمون وکادر درحال پرواز بودن،کوه ها باچه عظمتی توعکس افتادن ونگم ازآسمون ورنگش انگارنقاشی باب راس بود

    خدایاشکرت خدایاشکرت اینو استوری کردم همه ریپلای زده بودن کجاس؟چقدررررزیباس باچی ادیت کردی….درحالیکه این ادیتِ خدابود

    بامامانم حرف میزدیم که چیکارکنیم کمرت خوب شه،واینا بعدِ چند دیقه انگار خدابهش الهام کرد گف یکی هس ماساژ درمانی اینا انجام میده حرفه ایه واینا

    خودمم رفته بودم عالیه کارش،بذارببینم ازکجامیتونم سراغشوبگیرم،زنگ زد به اینور اونور گف خبرخوب اون شخصی که دنبالشیم چند خبابون بالاترازماعه

    باورم نمیشد….

    چجوری اخه؟

    رفتیم چندثانیه طول نکشید یه جوری ماساژ دادباچندحرکت ساده خوب شد،بلندشدم دیگه درد نداشتم،خدایاشکرتتتت

    هزینه ای هم نگرفت..‌.

    فقط گفت چندروز استراحت کن کارنکن،خوب میشی

    یادم اومد ارهههههههه امروزستاره قطبی نوشته بودم خدایااااااتوچقدددددحواست به همه چی هس…

    پرازحس شکرگذاری بودم….

    چندساعت بعدازجاییکه فکرشونمیکردم ورودی مالی داشتم…

    واریزی داشتم…

    وهمینجوری ورودی مالی ….

    همون چیزایی که خواسته بودم

    بااینکه کلی وسیله نیازداشتم بخرم پول هم داشتم ولی چون بازم درحال استراحت بودم نمیتونستم بیرون برم

    خداخواسته هامو دادولی میخواس یه چیزیو هم بهم بفهمونه که ببین پول داری همه چی داری ولی سلامتی نداری نمیتونی استفاده کنی،پس سلامتی ارزشمندترین وگران بهاترین داراییه که به تو دادم ولی به خیلیا ندادم، توهمین فکربودم یهوچشمم به تلویزیون افتاد معلولین رونشون میداد

    کانالوعوض کردم فیلمی پخش میشد که یه اقایی رو ویلچربود وازپله ها پرت شد پایین چون کنترل نداش رو بدنش چندتاکانالوعوض کردم همین ویلچرهمین موضوع

    خداداشت باهام حرف میزد…

    که ببین به همه سلامتی رو ندادم پس قدربدون….

    اشک توچشام جمع شدالهی العفو…

    چه نعمت باارزشی دادی ومن ندیدم….

    الان بهترشدم حالم یجورِ دیگه ای راستش همیشه لفظا میگفتم خدایاشکرت سالمم وسلامتی ارزشمنده ولی تابحال دراین حد باتمام وجودم ارزش سلامتی رو درک نکرده بودم…

    خدایاشکرکه سلامتی دادی وپول وثروت وموفقیت وهرچی که بخوام باداشتن سلامتیم میتونم بدستش بیارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 1011 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام کامنت شما رو هدایتی خوندم خودم بارها کمرم این جوری شده ولی از استاد شنیدم وقتی جای از بدنت درد میکنه به فکر بقیه سلامتی بدنت باش و با کسی در مورد مریضی ات نگی خدا رو شکر خیلی وقت به کسی نمی گم و شکر گزاری میکنم

      چه خوب تو راه به زیبایی ها هدایت شدی و توجه کردی

      سلامتی بهترین نعمت خداوند هست که به ما داده امیدوارم همیشه تندرست باشی دوست عزیز

      در پناه خداوند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1394 روز

      حتی اسمتم بهم ارامش داد

      دوست خوبم سلام

      چ جالب ک کامنت شما دقیقا حرف های خدا ب من بود

      منم چند وقتی هست ک خیلی تو افکار منفی و روزمرگی غرق هستم و هی فشار مالی هم هر روز و هرروز بیشتر میشه برام…

      اینقدر ندارم اومده پابین ک حتی نمیتونم دست ب قلم بشم برای یک شکرگزاری حتی نمیتونم ب زبون شکر گزاری کنم وفقط با دیدن پسر دوماههم غرق لذت و شکرگزاری واقعی میشم…

      حتی توی سایت هم حوصله نداشتم بیام تا میومدم به ده دقیقه نمی‌کشید میومدم بیرون چون اصلا ب دلم نمیشست و بیشتر ناراحت میشدم ک چقدر مدارم پایین اومده ک حتی توی سایت هم نمیتونم بمونم و کار های درستی ک میدونم رو انجام نمیدم ورودی های داغون داشتم و خودم هم انگار ب قصد همه چی رو ول کرده بودم و خب نتیجه اش هم وضعیت مالی و روابطم بود …

      امروز ب خدا گعتم خدابا سوپرایزم کن بهم خبر های خوشحال کننده ای بده و اتفافا خبر های خوبی شنیدم ولی اصلا خوشحال نشدم و احساس خوبی نداشتم چون میدونستم ک طبق قانون پیش نرفتیم و ب زودی ضربه اش رو میخوریم .البته ک در طی این کامنتی ک داشتم مینوشتم خدا باز ی نعمت دیگ و یه حال خوب کن دیگ بهم داد ک با این یکم انگیزه گرفتم و اینو نشونه ای از خدای خوبم میبینم جایزه ای میبینم ک بهم داده برای اینکه چند روزه اومدم توی سایت و دارم کامنت میخونم و این کامنت رو هم ک برای شما دارم مینویسم.

      چقدر خدای من مهربونه خدایی ک میگه تو ی قدم بردار من 1000 قدم سمت تو برمیدارم…

      خدایا کمکم کن تا در ایم مسیر ثابت قدم باشم نه اینکه چند روزی باشم و با نتایج سرم گرم بشه و بعد با کله بخورم زمین و باز دوباره روز از نو بشه برام…

      دوست خوبم ممنونم ازت ک اینقدر با قلب باز کامنتتو نوشتی و زبان خدا شدی برای من….

      بهترین ها رو برایت ارزومیکمم …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    مژگان گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    سلام ودرود خدمت استاد عزیزم ومریم جان واقعا شایسته وخانواده بزرگ وارزشمند عباس منشی ام

    استاد جان ازته قلبم از شما سپاسگزارم برای همه زحماتتون واین فایل زیبا

    استاد جان من این فایلو که گوش کردم اولش گفتم اخه اینو استاد همیشه میگه وچیز جدیدی نیست که ولی مثل همیشه گفتم شاید در ادامه چیز جدیدی بگه .تا رسید به اونجا که گفتین تونستم به کشور مورد علاقم مهاجرت کنم ازادی زمانی مکانی مالی خونه ماشین وهرچی خواستم رسیدم وطبق معمول منم گفتم خدایا منم میخوام وچون عاشق طبیعتم اولین چیزی که جلو چشمم میاد جنگل و درخت و گردش تو طبیعته وگفتم خدایاخودت میدونی چقدر دوست دارم برم جایی که ازاد باشم اونجا ارامش باشه شادی باشه با ادمای شادورهاوخوشحال که کاری به کار کسی ندارن اگه بهشون لبخند بزنی بهت لبخند بزنند دست تکون بدن وهیچ کس به منظور بد برداشت نکنه بهشون محبت کنی بی قید وشرط ومحبت ببینی دوست دارم مثل استاد همه چی داشته باشم بهترینهاشو وخلاصه همینطور که تو افکار خوبم وارزوهام بودم نجواء اومد اخه تو که جز کار خونه کاری نداری اخه درامد داری از کجا میخوای پول که از اسمون برات نمیافته درسته درامد همسرت خوبه ولی به تو چه تو وقتی میتونی ارزو کنی که پول مال خودت باشه وهر کاری خواستی بتونی باهاش بکنی واین حرفها که همیشه بعد از خواسته هام میاد ومنو ناامید میکنه (تا اینجا باشه)

    استاد جان من خیلی از خدا میخوام با الهاماتش راه درست رانشونم بده والهامات طوری باشن که من درک کنم دیشبم قبل خواب خیلی خواستمو تکرار کردم وطبق عادت تو خواب انگار چیزی بیدارم کنه باز با همون کلام که توخدای خوب منی توخدای رحمان منی….متوجه شدم دارم از خدا درخواست میکنم یاریم بده تابا پیامهاش بتونم تصمیمات درست بگیرم واز این سردر گمی وپوچ بودن نجات پیدا کنم.

    حالا تو اون ناامیدی که گفتم من که چیزی از خودم ندارم دیدم قلبم میگه کی میگه تو کاری نمی کنی تو چیزی نداری مگه تو تو ایده تاسیس شرکت که همسرت اینقد مخالفت کرد وترس داشت شکست بخوره پسرتو پشتیبانی نکردی مگه تو نبودی که گفتی من با اعتماد وایمان به پشتیبانی خدای عزیزم در کنارش هستم وقدم به قدم کنارش نبودی وتمام مخالفتتها را تحمل نکردی ولی ایستادی مگه تو تمام سرمایه ات را که میتونستی ماشین عالی مورد علاقه ات رابخری را بهش ندادی؟

    مگه وقتی پسرت میره دنبال کارها تو غذاشو اماده نمیکنی محیط امن وارام براش فراهم نمیکنی تاوقتی میاد استراحت کنه وارامش داشته باشه.

    مگه همیشه لباساشو نمیشوری اتو نمیکنی مگه تو با راهنماییهات باعث نشدی تو تمام جمعها وجلسات مسلط وسربلند باشه مگه وقتی موردی براش پیش میاد وبهم میریزه این تونیستی که راهنماییش میکنی ودلداریش میدی ومیشینی باهاش صحبت میکنی تا هم راه حلو پیدا کنه هم به ارامش برسه مگه تونیستی که تو اغوشت میگیریش وبهش میگی من به تو ایمان دارم ومیدونم خدایی که تا حالا کنارت بوده تنهات نمیزاره وباعث میشی با یه انرژیی بیشتر از قبل ادامه بده مگه هرچی گفته وخواسته تو کنارش نبودی ؟مگه وقتی با سنگهای جدیدی که ساخته که تو دنیا اولین باره ساخته شده وباذوق کاراشو برات میاره نشونت میده تو تشویقش نمیکنی؟

    پس چرا فکر میکنی توکاری نمیکنی تو قسمت مهمی از این زنجیره ای که شاید اگه تونبودی شرکتی هم نبود پس قدر خودتو بدون .واین تلنگر بزرگی بود ومنو واقعا به فکر واداشت که فقط اشک میریختم واز خدا تشکر میکردم خدا جون جوابمو دادی جواب التماسمو که دیروز میگفتم خدا جونم دوره داره تموم میشه درسته خیلی رو شخصیتم افکار ورفتارم تاثیر داشته ولی یه چیزی میخوام یه تغییر بزرگ خدا جونم فقط خودت میدونی من چی میخوام همون گرهه که تو وجودمه همون چیزی که انگار تو وجود ادم یه دفعه جا میافته وگرههای ذهن ووجودت باز میشه یه چیزی که باعث میشه ارووم بشی به خواسته قلبت برسی ووجوت از اوچیزی که سنگینش کرده و برای سبک کردنش به هر درو دیوار میزنی تا جواب بگیری ویهویی خدا خودش اینقدر قشنگ بازش میکنه کنه تمام وجودت پراز ارامش میشه سبک میشه استاد من بارها تو کامنتهام از شما راهنمایی خواسته بودم برای این که خانومای خونه دار که درامد ندارن چکار کنند ولی جواب نداده بودین قبلنا یکم ازتون دلگیر میشم ولی میگفتم حتما باید به موقش گفته بشه حتما حکمتی داره که استاد چیزی نمیگه ولی امروز اینقدر زیبا بهم گفته شد که داشتم از خوشحالی دیوونه میشدم فقط اشک میریختم.

    استاد جان قبلنم گفتم زمانهایی که پیشرفت بچه اا رو میدیدم وخودمو مقایسه میکردم وناامید میشدم واز خدا راهنمایی میخواستم نکنه من راهو اشتباه میرم یه روز یه پیامی برام اومد از طرف یکی از نزدیکانم که نه اهل پیام دادن بود ونه اهل این حرفها ومن متوجه همون حرف شما که میگید دستان خدا شدم .امروز که دفترمو باز کردم این پیام برام باز شد ومن فهمیدم چرا تا حالا سوال من بی جواب مونده بود

    بردباری لازم است ونیز انتظار کشیدن

    وبا اعتماد راهی رادنبال کردن که کائنات برای زندگی هریک از مابرگزیده اگر صبر کردن ندانیم هزینه سنگینی خواهیم پرداخت.

    استاد جان من باها وبارها از خدا خواسته بودم جایگاهمو بهم نشون بده وبا دوره احساس لیاقت خیلی از تواناییهامو نوشتم واینکه همیشه میدیدم ومیدونستم با اکثر ادما یه فرقی دارم یه تواناییهای بیشتر خواسته های بزرگتر وکلا دیدم فرق میکرد ومیدیدم احترام افراد به من یه نوع دیگه ایه ولی همینطور که گفتین خودم نمیدیدمش وهر چی سعی میکردم پیداش نمیکردم واینم از کمبود احساس لیاقت وارزشمندی بود

    وبا تمرین وتمرکز ویاری پروردگار مهربانم واین فایل تحول زندگی من واقعا این تحول ایجادشد وفهمیدم منم میتونم از خدای عزیزم درخواستهای خیلی بزرگ داشته باشم چون منم درتلاشم برای بهبود شخصیتم وزندگیم پس انتظار نابجایی نیست والان میتونم با قدرت تر پا از رواین ترمز بردارم و درمسیر موفقیت هرچه بیشتر پدال گازو فشار بدم.

    استاد جان خداوند به شما عمری طولانی عطا کنه تاراهگشای زندگی افراد زیادتری باشید.

    تو نمود رحمت یزدانی

    با تو به اوج رسیده انسانی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    بنام خدایی که بخشندگی اش همیشگیست و بودنش امید قلبم است

    سلام استاد عزیزم سلام به روی ماهِ تون خانوم شایسته عزیزم

    سلام عرض میکنم به دوستان خوبم

    اول از همه از دوست عزیزم(محمدحسین تجلی )سپاسگزاری میکنم که این ایده رو بمن داد که بیام و یکسری موارد و خاسته هام و زندگیِ آیندم رو اینجا بنویسم

    .

    حقیقتا من نمیدونم قراره چجور به خاسته هام برسم و همچنین نمیدونم که قراره اون خاسته به همون شکل اتفاق بیوفته یا بهتر از اون

    ولی میخام بنویسم و از خدای مهربان میخام دو ساله بعد چهار سال بعد منو هدایت کنه به این کامنتم

    یا در بهترین شرایطی که نیازمه به این کامنت هدایتم گنه

    روزی ک این چیزهایی ک نوشتم جزءخاسته های بدیهی زندگیمه

    .

    من الان تو سالن نشستم و بینهایت امیددارم که من به خاسته هام میرسم نمیدونم چقدر میگذره ولی مطمعن تر از مطمعنم

    خوب من خیلی دوستدارم به ساده‌ترین و راحترین شکل ممکن تمام وسایل مورد نیاز کارم رو بخرم و خیلی راحت تمرین کنم و تو یک سالن خیلی خوب 70/30کار کنم

    من لپ تاپ باکیفیت و مشکی میخام

    یک گوشیی خیلی خوب میخام با حافظه بالاو دوربین خیلییی خوب و باکیفیت

    دوستای خوب و شاد میخام که توزندگیشون شادن و دنبال پیشرفت

    من دوستدارم ازدواج بسیار عالیی داشته باشم همسرم از شاگردهای استاد باشه (ترجیحا ایرانی دوست دارم باشه خودم افغانی هستم )ولی حتی اگه افغانی هم بود هیچ اهمیتی نداره چون اینا همشون اسمهایی هست ک ماروی خودمون گذاشتیم

    و همه ما انسانیم پس محم داشتن همسر فوق‌العاده و همفرکانس هست و داشتن یک رابطه بسیار زیبا

    درامد بالا میخام فعلا در ذهنم 10میلیون درامد خوبیه

    دوست دارم مکان زندگیم تغییر کنه

    من خیلی میخام ک ماشین مزدا3n توسی داشته باشم

    رانندگی کنم و خودم گواهی رانندگی داشته باشم

    خونه ای ک دوست دارم داشته باشم

    پنجره های بزرگ و قدی داشته باشه آیینه زیاد داشته باشه

    ویلایی باشه تو یک کوچه تمیز و شیک بزرگ و خیلی قشنگ مثل خونه 8خابه استاد

    همچنین یک خونه زیبا تو اپارتمان میخام‌ک اونم‌دوستدارم پنجره های زیاد و بزرگ داشته باشه نماش به شهر باشه و شهرزیر پام‌باشه انگار

    آسمون و ماه و طلوع خورشید رو همیشه تماشا کنم

    دوست دارم آزادی پوششی داشته باشم

    آزادی مالی داشته باشم

    .

    خدای مهربونم ای خدای اجابت کننده ام

    من واقعن خبر ندارم از اینده

    این خاسته های فعلیِ من بود ک تو ذهنم رسیدن بهشون منطقی هست

    مطمعنم این خاسته ها بیشتر میشن

    این خاسته شاید تغییر کنن

    ولی میدونم تو اجابت میکنی

    براحتی میرسم

    و حتی یادمم نمیاد ک اینا خاسته هام بودن

    راستی ی ایرپاد خیلییی خوب و باکیفیت هم میخام با یک اپل واچ سبز فسفوری

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: