https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/12/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-12-06 04:51:242023-12-06 05:26:44قدم اصلی تحوّل زندگی
648نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چند ماه پیش گوشیمو عوض کردم .اطلاعاتم پاک شد و دیگه توی سایت عضو نبودم ولی هر روز به
سایت سرمیزدم فایل میدیدم .کامنتها رو میخوندم ولی نمیشد که کامنت بذارم.خلاصه دلم تنگ شده بود تا دیروز که رمز ورودم رو پیدا کردم و امروز رفتم کافینت ثبت نام کردم و با افتخار دوباره عضو شدم و الانم در خدمت شمام.
تشکر از کامنتهایی که مینویسید هرکدام کلی حال دلمون رو خوب میکنه و بهمون آگاهی میده.
استاد ممنونم برای باورهای توحیدی که برامون ساختید . واقعا توحید همه چیزه.صبحها تا چشمم رو باز میکنم یا میام تو سایت و کامنت میخونم یا دفتر شکرگذاریمو باز میکنم و شروع میکنم با خدا حرف زدن و با نوشتن و یاد آوردن نعمتهایی که واقعا بزرگن ولی اینقدر دم دستی هستند که برامون عادی شده، حالم رو خوب میکنم
حال خوب اول صبح ، باعث ساختن یه روز عالی و بینظیر میشه. اینکه استاد میگن خودمون با افکارمون زندگی و خواسته هامون رو خلق میکنیم دقیقا همینه.
این سایت و این خانواده ی بزرگ عباسمنشی واقعا مقدسه . پر از رنگ و بوی خداست . پر از احساس خوبه .
یکی از بچه ها نوشته بود مثل سفره ی 13 بدر هرکه با خودش یه غذایی میاره و میذاره یه گوشه ی سفره وهمه باهم میخوریم . آفرین به مثالها و تمثیل هاتون .درود به قلب پاک و وجود ارزشمند تک تکتون. هر که توی این سایته لیاقت داشتن یه زندگی عالی و بینظیر رو داره. سپاسگزار این سایت و وجود و حضور ارزشمندتون هستم
خوشا به حالتون، مثکه آنقدر نگاهتون توحیدی و خداگونه است و تونستید حال خودتون رو خوب نگه دارید! رسیدن به این مرحله که درک کنی هر چیزی رو خدا برات میخواد حتنا خیر هست بدم خیلی بزرگیه. بهتون تبریک میگم و امیدوارم کامنت بعدی پر از خوشحالی و خب های توحیدی بیشتری باشه
از شما سپاسگزارم که انقدر زیبا نکات مربوط به قوانین لایتغیر جهان هستی رو مرور کردید
از مریم عزیز سپاسگزارم که در کنار استاد بود زحمت فیلمبرداری رو کشید و این تصاویر زیبا رو برای ما رقم زد️
من حدود سه سال هست که با قاطعیت و با جدیت فایلهای شما را گوش میدم نکات ارزندهای رو که شما میگید در زندگی انجام میدم خدا را شاکرم که سالهاست پیگیر هیچ رسانه و اخباری نبودم، بر شکرگزاری متمرکزم و خدا را شکر تونستم خوبی هارو رو به زندگی خودم جذب کنم الان که برای شما مینویسم با باور و توجه به اینکه خالق زندگی خودم هستم جدای از قوانینی که خیلیها میگفتند نمیشود درخواست کار فرستادم به کشور آلمان در اولین مصاحبه پذیرش و قرارداد گرفتم
در حالیکه همه میگفتند در حال حاضر و با این شرایط شدنی نیست اما من انجام دادم و ثابت کردم که خواستن توانستن است
برای لحظه به لحظهای که به ما نکات زیبا را یادآوری میکنید از شما سپاسگزارم و امیدوارم انرژی آگاهی شادی ثروت فراوانی سلامتی حال خوب بر قلب و جان و زندگی تمام آدمهای روی زمین سایه بیفکنه
یکی از خواستههای من در زندگی این بوده که به زودی به آمریکا بیام و حتماً شما رو از نزدیک ملاقات کنم و قصه بسیار عجیب زندگی خودم رو که چقدر قوی تونستم ازش عبور کنم و از سنگهایی که به سمتم پرتاب شد دیواری بسازم و بر بلندای اون بایستم و موفقیت رو در درون وجود خودم احساس کنم صحبت کنم
این اولین باری هست که من دیدگاه خودم رو به اشتراک میزارم
از وقتی با شما آشنا شدم زندگی من آروم آروم تغییر کرد به قول استاد قبلا فقط زندگی رو میگذروندم و فکر میکردم من یه برگی هستم در دست باد اما الان میدونم من خود بادم من خود قدرتم چون زندگیم تغییر کرده الان من آرامش، عشق، سلامتی، پول و از همه مهمتر خدارو توی زندگیم دارم با خدا رفیق و دوستم.
من کلی خواسته های بزرگ تر دارم کلی الگو از خودم و دیگران دارم که من میتونم زندگی خودم رو اونجور که دوستدارم شکل بدم چون با چشم خودم دیدم از کجا به کجا رسیدم
همه این هارو مدیون خدا و وجود شما استاد عزیز هستم در زندگیم
من فهمیدم نباید زندگی رو سخت گرفت باید رها بود لذت برد و هدف داشته باشی خدا خودش به مسیر درست تورو هدایت میکنه
یک دنیا از شما ممنونم خداوند در زندگیتون ثروت و آرامش فراوان عطا کند
به نام خدای مهربانم که هر لحظه در حال هدایت من هست
سلام به همه عزیزانم
الهی شکرت بابت این روز زیبا و عالی که فرزندم در خواب ناز و شیرینی هست و من وقت کافی برای دیدن و شنیدن ورودی مناسب دارم و میتونم به راحتی و با ارامش خاطر بنویسم الهی شکر الهی شکر الهی شکر
این دومین کامنت من برای این فایل هست وقتی دانلودش کردم گذاشتم توی گوشیم بمونه تا باز هم ببینمش تا همونطور که استاد گفتن به خودم مدام یاد اوری کنم من خالق زندگی خودم هستم
بار اول فقط یادآوری زمانی بود که وارد سایت شدم تا به الان
اما الان درمورد نکاتی هست که باید دوباره برام یادآوری میشد
امروز با هدایت خداوند دوباره فایل رو گوش دادم اواسط فایل با خودم گفتم بسه دیگه فهمیدم میدونم که خودم خالقم همش همینه(این نجوای شیطان قسم خورد بود)
اما با خودم گفتم نه اگر خداوند گفته گوش کن حتما یک چیزی باید بشنوم درک کنم بفهمم و ادامه دادم به گوش دادن به لطف خدای مهربانیها
1)زنگی در وجودم به صدا در آمد وقتی استاد گفتن(خداوند به شیطان گفته وقتی کسی از من پیروی کنه دنبال تو نمیاد)
من الان دنبال روی شیطانم یا خداوند ،من به خاطر ترسها و نگرانیهام دنبالهروی چه کسی هستم عملم به خاطر ارامشی که ندارم تعقیر کرده وقتی با ایمان و امید به خداوند قدم بردارم که ترس معنا نداره نگرانی نیست جایی که نور هست تاریکی معنا نداره من چند روز همهچیز رو تعطیل کردم به خاطر چی به کی گوش دادم چی روشنیدم.؟؟؟؟؟…….
2)وقتی استاد گفتن وقتی ما خالق زندگی خودمونیم دیگه همسرو و ... بقیه رو مقصر نمیدونم
من که فکر میکردم این حرف رو قبول دارم با شنیدن این صحبت استاد فهمیدم من فکر میکنم من این حرف رو قبول دارم من که همسرم رو مقصر میدونم من که میگم اگر همسرم اینطور بود یا اونطور نبود زندگی من فرق میکرد پس باور خالق بودن خودم کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چقدر راحته که خودمون رو گول بزنیم یا شاید گول نه اما فکر میکنیم آره من میدونم درسته همه حرفها درسته اما غافل از اینکه فکر میکنی این صحبتها رو باور کردی و باور داری . بعد به خودم میگم چرا پس زندگی من اینطور و فلانی اونطوری من که همراه قانونم پس نتیجه ی قانون کو
آخه خانم عزیز تو طبق قانون عمل کردی؟؟یا فقط شنیدی و تایید کردی؟؟؟همون نتایجی هم که تا الان گرفتی فقط به خاطر تایید قانون بود حالا عمل کن ببین زندگیت چی میشه
من بارها و بارها به خداوند گفتم خدایا من میخوام زندگی کنم راحت و زیبا و در آرامش خاطر و خداوند به خاطر پاسخ به من گفت دوباره فایل رو ببین تا بگم چطور باید اون زندگی که میخوای بکنی رو بسازی
خدایا ازت ممنونم الهی شکر الهی شکر الهی شکرت
خدایا کمکم کن عمل کنم
3)یادآوری هر روز صبح به خودم که من خالق زندگی خودم هستم هر روز یاد اوری کنم به خودم و این یادآوری باعث میشه سعی کنم حال و احساسم رو خوب نگه دارم و نتایج همراه احساس خوب بیاد
خدایا شکرت بابت تمام هدایتهایی که درتمام زندگیم کردی الهی شکرت الهی شکر الهی شکر
خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
من سید محمود موسوی مهر هستم که حدود یک ساله با اکانت خودم وارد سایت شدم
قبلا با اکانت همسرم تو سایت فایلهای رایگان رو گوش میکردم
چه خوب استاد توضیح دادن که باید هر چند وقت یه بار مرور کنیم که کجا بودیم وبا رعایت این قوانین به کجا رسیدیم
یادش بخیر برای اولین بار شمارو تو یه فایل رایگان که تیشرت نارنجی پوشیده بودید و در کنار یه ساحل زیبا داشتید درباره این قوانین صحبت میکردید دیدمتون وهمسرم فایل شمارو تو فلش ضبط کرده بود و به تلویزیون وصل کرده بود وبه فایلهای شما گوش میکرد و به من گفت این عباسمنشه که یه راننده تاکسی بود تو بندرعباس الان با عمل کردن به قوانین و تغییر باورهاش تو بهترین ایالت آمریکا چندتا خونه و ماشین داره و خیلی حرفاش درسته و خیللی درباره خدا درست میگه و این حرفا
و دوست داشت منم گوش بدم ولی دریغ که من اصلا تو اون مدار و فرکانس نیستم(اینم داخل پرانتز بگم مدار و فرکانسو بعد از آشنایی با استاد یاد گرفتم قبلا اصلا نمیدونستم مدار چیه فرکانس چیه) و اصلا حرفهای استادو نمیشنیدم چه برسه که درک کنم چی میگه به قول قران ما در در قلبهایمان مهر نهادیم
و تو دلم به همسرم میخندیدم که چقدر سادس یه آدم با تیشرت و شلوارک رفته اونور عشق و حال میکنه معلوم نیست چجوری رفته ارث و میراث رسیده بهش
معلوم نیست چی داره میگه تازه به منم میگه گوش کن (وااای که چقدر بی خبر و دوور بودم از قوانین)
تو دلم میگفتم همسرم تو حرفهای این آدم چی گیرش میاد اخه به منم پیشنهاد میده گوش بدم اینم بگم که من وهمسرم تازه یه سال و خورده ایی بود بچه دار شده بودیم اونم 2قلو و همسرم اصلا حال و هوای خوبی نداشت ولی با گوش کردن به فایلهای استاد که اونم از طریق دوستش پیشنهاد داده شدخیللی حالش خوب شده بود تقریبا آرامتر شده بود
به همین خاطر وقتی من میدیدم حال همسرم بهتره از قبل وقتی فایلهای استادو گوش میده منم کم و بیش گوش میکردم ولی اصلا تو اون مدار نبودم که درک کنم ولی الان میفهمم که اون موقع داشتم تکاملی میومدم جلوتر یعنی تو اینستاگرام که بعضی از این کانالها که تیکه ایی از فایلهای استاد میزارن صحبتهای استادو گوش میدام(البته الان اینو میدونم که این کانالها بدون اینکه استاد بخاد واسش تبلیغ میکنن و اینجاست که استاد میگه خداوند واسم تبلیغ میکنه)
و دیگه داشتم آماده میشدم که حرفهای استاد و بشنوم و بفهمم همین که آماده شدم از طریق اکانت همسرم وارد سایت شدم و دائم فایلهای رایگان استاد و گوش میدام و چقدر آرامتر و خوشحالتر شدم اخلاقم بهتر شد به توصیه استاد کتاب معجزه شکرگزاری رو هم 2 بار خواندم و تمریناتشو انجام دادم و تازه فهمیدم زندگی یعنی چه قوانین یعنی چی باور یعنی چی (اینم داخل پرانتز بگم که من وقتی با اکانت همسرم تو سایت بودم تو یه کانال عضو بودم که با صدای عبدالباسط همیشه قران هم گوش میکردم با ترجمه یعنی یه چیزایی با ترجمه قرآن با صحبتهای استاد هماهنگ میدیدم)
تا اینکه تصمیم گرفتم خودم تو سایت بیام وثبت نام کردم و خیللی هم خوشحال
خب:
من قبل از آشنایی با این سایت و این قوانین
1 داشتن روابط نا سالم با دوستان ناسالم
2معتاد به قرصهای ترک اعتیاد
3 روزی 2 پاکت سیگار میکشیدم
4اصلا برنامه ریزی برای زندگی نداشتم
5 اخلاق تندی داشتم
6 کارگر بودم تو یه شرکت و برای کسی دیگه کار میکردم
7 دائم پیگیر اخبارهای بی بی سی و صدای آمریکا و چند کانال خبری دیگه بودم تا کل اخبار و گوش نمیدام نمیخابیدم
8 همش مریض بودم و لاغر و خیلی از لحاظ فیزیکی به قول استاد درب و داغون
و مثل یه برگ توی رودخونه زندگیم باری به هر جهت بود
حالا من بعد از آشنایی با این سایت و استاد و قوانین
1 همه روابطم درست و حسابی
2مصرف اون قرصهارو کنار گذاشتم به لطف خداوند
3 سیگار کاملا تعطیل
4 ورزش از برنامه های زندگیم
5 نزدیک 2 سال میشه تلویزیون تعطیل یعنی کاملا تعطیل
6 اصلا به هیچ اخباری وصل نیستم کاملا از اخبار دور شدم
7 اصلا مریض نیستم حالم عالی به لطف خداوند
8 خیلی فرم بدنم خوب شده صورتم جوونتر شده هر کس که منو میبینه میگه جوون شدی
9 کسب و کار خودمو دارم یعنی مغازه زدم ویه کارگر هم دارم
10عاشق خانواده ام هستم و عاشقانه با همسر و فرزندانم مسیر زندگیرو طی میکنیم به لطف الله یکتا
خیللی آرومتر و خوشحال تر از گذشته هام هستم
البته اینم بگم من وقتی خودم وارد سایت شدم 2 تا محصول عزت نفس و کتاب چگونه فکر خداوند را بخوانیم رو خریداری کردم که خیللی عالی و بی نظیر بود
من سپاسگزار خداوندم برای وجود انسانهایی مانند استاد عباسمنش عزیز که مشعل دار قوانین الهی هستند و با نور خودشان مارو هدایت میکنن و دستی از دستان خداوند هستند برای بیدار کردن و آگاه کردن ما
خدایا از تو میخاهم که قلب مارو باز کنی اگاهیمان را افزایش بدی که قدرت از آن توست ولاغیر
و در آخر اینم بگم که هنوز هر روز باید رو خودم کار کنم که دوباره اون علفهای هرز رشد نکنن
من از همه بچه های سایت ممنونم که با کامنتهای عالیشون به ما آگاهی میدن
از همسر عزیزم ممنونم که جرقه این مسیرو واسم زد تا کاملا شعله ور شدم و با استاد و این سایت و هزاران نفر همفرکانسیم آشنا شدم
الهی میلیارد میلیارد شکرت برای اولین کامنتم که بالاخره تونستم بنویسم و چقد سبک و خوشحال شدم
از خانم شایسته گرامی هم کمال تشکر را دارم برای زحمتهایی که برای این سایت کشیدند
در پناه ایزد یکتا همیشه شاد و خوشحال و تندرست باشید
سپاسگزارم که اومدید نوشتید ومسیررشد وپیشرفتتون رو با ما به اشتراک گذاشتین
خوشحالم از این بابت که اولین کامنتتون رو نوشتین واینقدر رشد کردین ودراین مسیر الهی قرارگرفتین تبریک آقای موسوی مهر
ازخانم گلتون هم بسیار سپاسگزارم بخاطر صبر وبردباریشون وباعمل کردن به قانون همچنین نتیجه ی عالی گرفتن وچی بهتر از اینکه شریک زندگیت درتمام مسائل هم پا وهم مسیرت باشه
سپاسگزارم آقای موسوی مهر برای تصمیمی که گرفتین وعمل به قانون وبه این حداز رشد وپیشرفت رسیدین جداًکه قابل تحسین هستین
با خوندن کامنتتون حالم عالی شد وکلی هم درس گرفتم از عمل کردتون
تکامل را واقعا خوب توضیح دادی و انگار که فیلمی از روندت برامون گذاشتی ،،
درود بر تو که متعهدانه آشغالهایی که بوی بدشون زندگی را متعفن میکنه را برداشتی و گذاشتی توی سطل آشغال و یک دوش خوب گرفتی با قوانین و الان بوی خدا میدی ،و خداگونه شدی ،، بهت تبریک میگم منم واقعا خوشحالم
تشکر میکنم که روندت را برامون نوشتی تا ایمان به خدا و قوانینش بیشتر بشه،،
سلام به دوست عزیزم خدارو شکر برای نتایج عالیتون واقعا کیف کردم و شما با کامنتی که گذاشتین باور من رو هم قوی تر کردین چون من دارم روی خودم کار میکنم و ایمان دارم جهان بقیه کارهارو انجام میده در مورد همسرم و خانوادم که خانوادم خیلی تغییر کردن همراه من و کامنت شما و همراهی شما با همسرتون مهر تایید شد بر باورهای جدید من و خودمم نتایج عالی تا الان گرفتم شاد و ثروتمند باشین و خوشبخت در کنار همسر گلتون و دوقلوهای عزیزتون
سلام و عرض ادب و احترام خدمت تمام دوستان عزیزم، استاد عباس منش گرامی و خانم شایستهی عزیز
دو تا اتفاق بسیار زیبا افتاد امشب که دوباره هر دو مهر تاییدی به قلبم بود که … من خالق زندگیام هستم
اول اینکه امشب یه مسئله ای پیش اومده بود که دوست داشتم از ساعت 7:30 و 8 بیام از دفتر بیرون ولی از ظهر به خودم قول داده بودم که امشب تا 10 دفتر می ایستم چون… (یه سری دلیل برای خودم داشتم) ولی اون مسئله داشت یه کمی کنترل ذهن رو برایم سخت می کرد
حدود های همون ساعت 8 بود یه نفر رو تو پیاده رو دیدم ، یه همکاری که تو دفتر کناری ما کار می کنه، بهم یه خبری را داد من هم اومدم با همکار هام به اشتراک گذاشتم و به این نتیجه رسیدیم که امشب زودی ببندیم بریم ، خود اون دفترِ هم بسته بودن و داشتن می رفتن ، با اینکه معمولاً تا 9 یا 10 بازن
خب این دقیقاً هدایت خداوند بود ، من می خواستم برم ولی دو به شک بودم که اگه برم کار درست رو انجام دادم یا نه … که به این شکل خداوند آگاهانه بهم گفت برو
اتفاق بعدی یه موضوع به کمی شخصی تر هستش مرتبط به ارتباط دو تا از همکارهایم با هم که از دو تا زاویه و دو منظر داشت ذهن من رو درگیر می کرد
از یک طرف که با هدایت خداوند خیلی دقیق امشب جوابم رو گرفتم و از منظر دوم هم ان شا الله که خداوند به زودی هدایتی به قلبم الهام می کنه تا آروم تر بسم
اما هدایت خداوند چی بود؟!
گوش دادن فایل نتایج دوستان قسمت 13 بخش پایانی که استاد در مورد این موضوع صحبت می کنه که احترام همیشه ارزشش از صمیمیت بالاتره
سپاسگزارم فرمانروای من خدای هادیِ من
استاد جانم خدا خیرتون بده
این صحبت های آخرِ این فایل، عجیب به دلم نشست، با اینکه قبلاً هم بارها این فایل ها رو گوش دادم ها، ولی امشب دقیقاً به تکتک این جملات نیاز داشتم ، اصلاً مثل آب روی آتش بود برای من، خیلی قلبم رو آروم کرد، سپاسگزارم
چقدر خوبه که هر بار دارم با تایید کردن این نشانه ها و مکتوب کردن اون ها اولاً برای خودم رد پا می گذارم ، دوماً بیشتر این باور رو در ذهنم تثبیت می کنم که… تنها خودم و خودم هستم که خالق زندگی ام هستم، چقدرررر دانستن این موضوع بهم قوت قلب و آرامش میده و جالبه چقدررر هم فررار هستش، این سومین کامنتی هست که امروز دارم قرار می دهم ولی احساسم مثل کسی می مونه که تازه همین الان موضوع خالق بودن خودش رو فهمیده!!
عاشقتونم
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
افرین به شما تایید نشانه ها با نوشتن چیزی بود که با کامنت شما بهش هدایت شدم که حتما انجامش بدم ، امیدوارم هر روز نتیجه های بهتر و بیشتری رو رقم بزنید با این تمرکز بر نکات مثبت که قطعا ادامه دادنش نتیجه های بزرگی در بر خواهد داشت ، خدا حامی و هدایتگر همیشگیتون هست و خواهد بود ؛)
بله دقیقاً نوشتن و تأیید کردن نشانه ها، همون چیزی که باعث میشه ایمانمون قوی تر بشه
اولاً ایمان شما به اینکه رها شده نیستید و یک خداوند هادی هستش که اگر ما اجازه بدهیم و تسلیم باشم به بهترین روش ها ما رو هدایت می کنه و زندگی بر ما خیلی آسان و لذت بخش میشه
دوماً ایمانمون قوی تر میشه به این اصل که ما فقط زمانی مه حالمون خوبه دسترسی داریم به هدایت های خداوند و اگر می خواهیم هدایت های خداوند را دریافت کنیم ، مهمترین وظیفهی زندگیمون اینه که در هر لحظه سعی کنیم احساس خوبی در خودمون ایجاد کنیم
این دو اصل بی نهایت مهمه و البته فرّار
پس چه بهتر که همیشه در این باره در این سایت الهی بنویسم و با دوستان در موردش گپ و گفت داشته باشیم
سلامی گرم و صمیمی خدمت اعضای خانواده ای صمیمی به نام خانوادهی عباس منش
یکی از بزرگترین سپاسگزاری های من بودن با شما دوستای عزیزم و معاشرت داشتن با شماست چرا که بارها از شما درس یاد گرفتم بارها با خواندن دل نوشته هاتون انگیزه هام زنده شد
ایمان و نور هدایت رو در قلبم پیدا کردم
و چقدر خوشحالم که می توانم در مورد هدایت و همزمانی صحبت کنم، پدیدهای که هر چقدر این چند روز بیشتر در موردش صحبت می کنم بیشتر به وجد میام و تعجب می کنم از اینکه این اتفاقات همیشه داره در زندگیم رخ میده ها.... من حواسم نیست…. دوست دارم بیشتر بهشون بها بدهم و بیشتر شاکر باشم
به قول دوست عزیزمون آقای عطار روشن، دارم به این فکر می کنم که من چطور می توانم بندهی بهتری برای خداوند باشم
این ایده و این طرز تفکر بهم حس قشنگی میده
چون اولاً به یاد میارم که خداوند بی نیازه و این منم که بهش نیازمندم
دوماً خدایی که عاشقانه این قدرررر معجزات رو برای من در زندگیم روانه کرده ، اینقدرررر قدرتمند که کل کیهان رو خلق کرده و اومده من رو اشرف مخلوقات قرارداده و بهم قدرت خلق زندگیم رو داده… یه همچین خدایی رو باید جلوش سجده کرد باید ازش تشکر کرد، بعد جالبیش اینجاست به قول استاد در توحید عملی قسمت 9 به میزانی که در جلوی خداوند سرمون رو می اندازیم پایین به همون میزان خداوند کاری می کنه که سرمون رو جلوی بقیه بالا نگه داریم …
به اندازه ای که خودمون رو محتاج و نیازمند به خداوند می دانیم به همون اندازه خداوند اونقدر نعمت و ثروت بهمون میده و ما رو غنی می کنه که بی نیاز باشیم از تماااااام آدم ها
به قول سعیده شهریاری عزیز (چقدر من این دختر خوب و مهربون رو دوست دارم و باهاش احساس صمیمت می کنم، مثلا دختر عمهای دختر عمویی چیزی هستش ، انگار سالهاست که با هم فامیل هستیم) وقتی می پذیری که بندهی خداوند هستید و اون پادشاه کل عالمه و فرمانروای توعه دقیقااااا یه تاج می گذاری روی سرت و میشی پادشاه زندگی خودت
به همین خاطر ایده ام اینه که چطور زندگی کنم که هر روز بتوانم بندهی بهتری برای خداوند باشم و به همین خاطر هست که فکر کردن به این موضوع بی نهایت حالم رو خوب می کنه و بهم احساس ارزشمند بودن میده
همین الان یک اتفاق بی نهایت زیبا افتاد که من رو به وجد آورد دوست داشتم به شما هم بگم
داشتم قسمت 145 سریال زندگی در بهشت رو می دیدم
یه حسی بهم گفت: ببین فایل رو بگذار صوتی پلی بمونه توی بک گراند، و خارج شو (با پلیرِ MX player میشه این کار رو روی فایل های تصویری هم انجام داد) خب!! یه کم ایده اش عجیب بود آخه من همیشه این کار رو برای فایل های آموزشی انجام می دهم
یعنی به خاطذ محدودیت حافظهی موبایل معمولاً فقط MP4 ها رو دانلود می کنم و به این شکل اگه بخواهم فقط صوتی گوش بدهم هم دیگه مسئله ای نیست و نیازی نیست فایل های MP3 هم دانلود کنم و به این شکل فضای خالی بیشتری در حافظهی موبایلم دارم
بهش گفتم: آقا این آخه سریاله ها… صدا و تصویر با هم جذابه!! گفت مگه بهم اعتماد نداری؟؟ گفتم چشم:)
همون صدا هدایتم کرد اومدم صفحهی همین قسمت رو باز کردم و اونقدر گشتم تا دیدگاه خودم رو پیدا کنم
یادم می اومد که قبلاً روی این قسمت یه دیدگاهی نوشته بودم
خلاصه دیدگاهم رو پیدا کردم خواندم ، اصلاً اشک توی چشمام جمع شد ، این لینکشه…
abasmanesh.com
7 ماه بعد از نوشتن این دیدگاه ما به طرز معجزه آسایی خونمون رو عوض کردیم و اومدیم تو یه آپارتمان تک بلوک 40 واحدی و…
از زیبایی هایش نگم براتون و از همه مهمتر آرزویی که اینجا توی این دیدگاه نوشتم بر آورده شد یه پنجره.ی قدی بزرگ توی اتاقم
وقتی می خوابم دید به بیرون ندارم ولی آسمون پر ستارهی شب ها و روزها با ابرهای پفکی پاییزی رو می بینم
می توانم ساعت ها با ایستم پای پنجره و یک عالم ثروت ساختمان های در حال ساخت ، ماشین هایی که از بلوار اصلی رد میشن ، کوه های اون دور دورا ، پارک جنگلی و… تو این فاصل خاص شاهین هایی که از فاصلهی خیلی خیلی نزدیک ، در واقع از جلوی پنجرهی اتاقم پرواز می کنند رو ببینم
واقعاً این پنجره بی نهایت چشم اندازه قشنگ داره باید خودتون ببیند تا باور کنید، عکس هم ازش دارم ولی خب نمی توانم اینجا آپلود کنم تا ببینید
حالا نکتهی جالب ترش می دونید کجاست
دیشب داشتم برای خودم ویس ضبط می کردم
یه ویسی با عنوان داستان تحول من :)
یه گفتگوی خودمونی دو نفره بود، خودم با خدای خودم
مثل همون صحبت های استاد و مریم خانم عزیز که باعث شد این فایل خلق بشه
ویس رو از اون لحظه ای شروع کردم که به طرز جاودیی ای با این سایت آشنا شدم (یه دست مهربان خداوند، یکی از دوستان صمیمی دوران جوانی استاد عباس منش ، استاد عباس منش رو به من معرفی کرد، ایشون الان مدت هاست ترکیه است و من ازش خبری ندارم، ان شا الله که هر جا هست در پناه خداوند باشه) و اتفاقاتی بی نطیر همین جوری تو زندگیم رخ داد تا جایی که تیر ماه 1400 اومدیم این واحد آپارتمان که کلید نخورده بود رو دیدیم من از همون ثانیهی اول یه دل نه صد دل عاشقش شدم گفتم خدایا من اینو می خواهم، نمیدونم چه جوری فقط می خواهم تو برای من اجابت کن و انصافاً… انصافاً یه سری همزمانی ها رخ داد و یه سری دستان خداوند اومدن و بی نهایت به من کمک کردن تا به خواستم رسیدم
یعنی واقعاً مصداق همون جمله است که میگه ابر و باد مه و خورشید فلک در کارند… تا من به خواسته ام برسم:)))
حالا هدایت شدن به این دیدگاه خودم که تو اسفند 99 نوشتمش و سال بعدش مهر ماه ما این خونه رو خریده بودیم و در حال اسباب کشی به اینجا بودیم
قلبم رو آکنده از شادی کرد و چشم هایم رو پر از اشک
که …. خدایااااا شکرت واقعاً من خالق زندگی خودم هستم
عاشقتونم ، این هم یک رد پا بماند به یادگار از فصل نارنجی پوش 402 در شهر قم
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
سلام وسلامتی و عشق و نور الله جان به قلب مهربونت،بهروح توحیدیت به جسم نازنینت
ازت سپاسگزارم که برام نوشتی ومن رو هدایت کردی به این کامنتت…نتنها از کامنت خودم در فایل(شیوه مدیریت انتقادات) هدایت دریافت کردم،که از نوشته های قشنگ شما هم قلبمسرشار از هدایت ونور خدا شد…
میدونی محمد حسین؟هرچقدر بیشتر میگذره بیشتر باور میکنم همه چیز اونه…اول …آخر…ظاهر…باطن…
امشب از طریق ایمیلم رفتم کامنت الهه جانرشیدی روبخونم،بعد خدا گفت آوردمت اینجا که کامنتت خودت رو بخونی تو بهمن ماه پارسال ..
الان که دارم برات مینویسم نشستم تو فرودگاه مهرآباد و چقدر کنترل اشک جلوی این همه آدم سخته….
محمدحسین دلم میخواد برات بنویسم نمیدونی چقدر من توی این سفر از خودم بزرگتر شدم…توحیدی تر شدم…چقدر ظرف وجودیم گسترش پیدا کرد …واقعا از حرف تا عمل هزاران مدار فاصله ست….
حرفای قشنگ خوبه…اما مرد عمل باید باشی تا نتیجه بیاد!
الان برای من سفر تنهایی وبا لذت باور پذیر شد،سفر هوایی راحت وبدون دردسر باور پذیر شد،باورپذیر شد من برای احساس خوب داشتن ولذت بردن نیازمند حضور کسی نیستم.
اینو میدونستما،اما باید توی عمل باور میکردمش….
حالا میخوام برم برای درخواست های بزرگتر…سفر های بیشتر …سفرهای دورتر …
الان میفهمم قانون تکامل یعنی چی…الان با گوشت وپوست و استخونم درکش میکنم ….
محمد حسین عزیزم،به اندازه ی امیر داداشم دوستت دارم و دلم میخواد بزودی ببینمت و همینطور که با امیر ساعت ها درمورد قانون حرف میزنم ومتوجه گذر زمان نمیشم،باهم غرق صحبت های توحیدی شیرین بشیم….
امیدوارم همه ی بچه هارو در بهترین زمان ومکان ببینم وسرمست بشم ازین انرژی توحیدی که میتونه کوه هارو جابه جا کنه ….
احساسم بهم میگه هدایت های امشبمرواینجا برات بنویسم …امیدوارم همونقدر که قلب منو روشن کرد…شمارو هم غرق نور الله کنه داداش عزیز راه دورمن
نوک تبر توحیدتو تیز نگه دار,من پشتتم ، تو قدرت رو از من بخواه ، اعتبارو به من بده ، تو با من باش ، تو باورم کن ، تو بسپار خودتو به من ، اونوقت ببین من بزرگترین و غول ترین قدرتهارو که تو توی ذهنت بزرگ کردی و داره ایمانتو می گیره ، چطور با یه ضربه خلالشون میکنم ، فقط برای تو !هیچ رویایی نیست که نتونی داشته باشی، قدرت هیچ کسی بالاتر و بیشتر از تو نیست ، تو اگر منو تو وجودت باور کنی، قدرتمندترینی
اگر ایمان بیاری به خالقت،به فرمانروای کل جهان ،اون وظیفشه…وقتی من کارم رو درست انجام بدم،توقع دارم از خداوند که کارش رو درست انجام بده !ازونجا که خداوند برخودش وظیفه میدونه ،وقتی من کارم رو درست انجام بدم،اون کارش رو درست انجام میده!من نمیخواد نگرانش باشم
خانم شهریاری توحیدی نازنین سلام امیدوارم که حال دلتون عالی باشه و در بهترین زمان و مکان باشید چقدر دلم برای دل نوشته های توحیدیتون تنگ شده بود چقدر نکته هایی از کامنت هاتون رو که توی دفترم نوشتم می خونم و انرژی می گیرم مخصوصا اون توصیه خواهرانه ای که بهم کردی تواول دوره که قدر خودم رو بدونم که الان تونستم توی این دوره باشم فکر کنم دوره را تا جلسه11با بچه هااومدم ولی برعکس بچه ها که کلی نتیجه گرفتن من همه چی برام برعکس شد یه دو سالی بود که مریض نشده بودم توی این 2ماه 3بار مریض شدم یه چند باری رابطم به مشکل برخورد از نظر مالی همینطور و همیشه برام سواله که دلیل این تضادها چیه.چه درسی من باید از این تضادها بگیرم تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که شاید اصلا من دارم راهو اشتباهی میرم و فکر میکنم که راهم درسته شاید من دارم مثل طوطی فقط جلسات رو گوش میدم و خودم رو گول میزنم که دارم کار میکنم چون من به استاد ایمان دارم که میگه اگه شما از درون تغیر کنید حتما اوضاع بیرونیتون تغیر میکنه شک نکنید برا همین برگشتم جلسه اول تا با تمرکز بیشتر کار کنم و با خودم عهد بستم که به جز این جلسه و کامنتهای این جلسه هیچی دیگه نه گوش بدم نه بخونم الان 3هفته میشه تا دیروز که یه کامنت از آقای خوشدل خوندم امروزم کامنت شما رو انصافا هم من به اندازه درکم دارم روی خودم کار میکنم روزی چند ساعت فایل گوش میدم کامنت میخونم تو دفترم مینویسم سپاسگزاری میکنم ورودیهامو کنترل میکنم خیلیم با خدا صحبت میکنم که هدایتم کنه و خودش راه بندگی کردن رو یادم بده من عاشق ماشین و خونه وکار خوب و مسافرتم ولی بیشر از اینها دوست دارم عشق و نور خداوند رو با قلبم احساس کنم نمیدونم چه باوری یا ترمزی دارم که نمیزاره به اون آرامشه برسم این هدایتی که نوشتی (نوک تبر توحیدتو تیز نگه دار,من پشتتم ، تو قدرت رو از من بخواه ، اعتبارو به من بده ، تو با من باش ، تو باورم کن ، تو بسپار خودتو به من ، اونوقت ببین من بزرگترین و غول ترین قدرتهارو که تو توی ذهنت بزرگ کردی و داره ایمانتو می گیره ، چطور با یه ضربه خلالشون میکنم ، فقط برای تو !هیچ رویایی نیست که نتونی داشته باشی، قدرت هیچ کسی بالاتر و بیشتر از تو نیست ، تو اگر منو تو وجودت باور کنی، قدرتمندترینی
اگر ایمان بیاری به خالقت،به فرمانروای کل جهان ،اون وظیفشه…وقتی من کارم رو درست انجام بدم،توقع دارم از خداوند که کارش رو درست انجام بده !ازونجا که خداوند برخودش وظیفه میدونه ،وقتی من کارم رو درست انجام بدم،اون کارش رو درست انجام میده!من نمیخواد نگرانش باشم)انگار نمی تونم هدایت خداوند رو دریافت کنم نمیدونم دیگه چجوری باید قدرت رو به خداوند بدم یا اینکه گفتی حرفای قشنگ خوبه ولی باید مرد عمل باشی نمی دونم اون عمله چیه ولی به درستی این مسیر شک ندارم و میدونم هرمشکلی هست از منه درسته که گاهی فشار نجواها خیلی زیاد میشه وادم رو از نفس میندازه ولی انقدر این مسیر رو ادامه میدم تا این باورا درست بشه تا قلبم باز بشه مثل خواهرهام دوستون دارم ودلم خواست یکم براتون بنویسم در پناه رب همیشه مهربان با آرامش کامل و قلبی سلیم شاد و پیروز باشید
اوست که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد. آنچه در زمین فرو می رود و آنچه از آن بیرون می آید و آنچه از آسمان نازل می شود، و آنچه در آن بالا می رود می داند. و او با شماست هرجا که باشید، و خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست.
به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!
همون خدایی که اول و آخر و ظاهر و باطنه،همون که میگه هرچی در زمین فرو میره،هرچی بیرون میاد،هرچی از آسمون نازل میشه و هرچه به آسمون میره رو میدونه ،همون خدایی که به آقای حسین امیری الهام میکنه صبح دوم دی ماه برای سعیده بنویسه،همون خدایی که زمان رو ی جوری مدیریت میکنه که استاد دقیقا زمانی کامنت شمارو تایید کنه که من دم در دانشگاه علوم پزشکی مازندران باشم و دارم بزرگترین تصمیم زندگیم رو میگیرم و دنبال نشانه میگردم و خدا از نقطهی آبی شما با من حرف میزنه!
همون خدا! برامون همه کار میکنه ،چرا همه کار ؟ چوووون همه چیییز خودشه،اون پول و خونه و رابطهی عاطفی و سلامتی و عشق خووودشه!
داداش حسین عزیزم ،امکان نداره از مسیر قانون پیش بری و اشتباهی در کار باشه
آن گاه یقیناً پروردگارت نسبت به کسانی که پس از آزار دیدنِ [از مشرکان، سرزمین شرک را رها کرده] هجرت نمودند، سپس جهاد کردند، و شکیبایی ورزیدند، آری، پروردگارت [نسبت به آنان] پس از این بسیار آمرزنده و مهربان است.
شمایی که از مشرکین فاصله گرفتی
و داری برای تغییر شخصیتت جهاد میکنی
وَصَبَرُوا:وصبر پیشه کردند
بعد ازین ٣ مرحله شما وارد مداری میشی که خداوند رو به صورت بسیار بخشنده و بسیار مهربان میبینی
و این نتیجه رو با دوتا تاکیید پر رنگش کرده: إِنَّ ،لَ
یعنی بی تردید این اتفاق میفته،شک به دلت راه نده
داداش حسین عزیزم بینهایت ازت سپاسگزارم که برام نوشتی و از خداوند سپاسگزارم که به درک و عقل من بارید تا یک بار دیگه قانون رو برای خودم با آیه های شیرینش تحلیل کنم.
امیدوارم این کامنت برای شما مفید باشه و برات نوری بیاره برای ادامه مسیر همونطور که الله تو سوره ی حدید میگه :
ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و برای شما نوری قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگی خود) راه بروید و گناهان شما را ببخشد؛ و خداوند غفور و رحیم است.
به امید دریافت نقطهی آبی پربرکت دیگه ای از شما برادر توحیدی من،در پناه نور آسمون ها و زمین باشی همیشه
سلام به سعیده عزیز و دوسداشتنی که دلم یه ذره شده بود برای نوشتنت
کجای خانوم چرا نقطه آبی از شما نمیبینم ..بعید میدونم کسی کامنتهای شما رو حداقل یکبار خونده باشه و نتیفیکیشن فعال نکرده براش ،که هر وقت کامنتی نوشتی سریع بیاد غرق در الهامتت باشه و قلب خودشو نورانی نکنه
حداقل من که اینطورم و انصافا هر وقت شروع کردم به خوندن شیطان ذهنم خلع سلاح شد
میخوام تو یک جمله اوج حس خودمو بیان و اونم اینکه عاشقتم دخترررررررر
داشتم با نجواهای ذهنم کشتی میگرفتم و نزدیک بود ضربه فنی بشم و بدجور گیر افتاده بودم ،اونجا بود که دست به دامن سایت الهی استاد شدم و خودمو سپردم به دست هدایت الله و چه صلاتی بهتر از خوندن کامنت زیبای سعیده خانوم
قلبم آروم گرفت و قشنگ فاصله فرکانسیمو با ده دقیقه قبلم حس میکنم
سعیده عزیز اینقدر حرفات به دل میشینه که یه بار خوندنش اصلا جواب نمیده و باید برگردم یه بار دیگه شروع کنم به خوندن کامنت شما
ازت بی نهایت سپاسگزارم و از خداوند برات آرزوی بی نهایت سلامتی و ثروت خواستارم
خانم شهریاری توحیدی نازنین سلام امیدوارم حال دلتون عالی باشه و در بهترین زمان و مکان باشی
نقطه آبی شمارو در حالی دریافت کردم که تویسرویس بودم و داشتم میومدم خونه واز صبح 2بارتوحیدعملی قسمت6وچندبارم جلسه 2احساس لیاقت رو گوشداده بودم و حالم عالی بود بادیدن پاسخ شمادیگه شدم مثبت هزاراز عصر تا الان چند مرتبه کامنتت رو خوندم تا یکم نکاتی رو که برام نوشتی درکشون کنم
از هدایت خداوند گفتی ما4قسمت کارمون داره که به صورت ماهانه توی این قسمت ها میچرخیم از اول ماه یعنی شنبه من باید قسمت کاریم عوض میشدوبه قسمت دیگه میرفتم که اونجا اصلا گوشی آنتن نمیده واز ویپ داخلی استفاده میکنیم واینترنت اصلا نداریم نمیدونم چی شد شنبه سرپرستمون گفت امروزم تو همین قسمت باش و از فردا جابجابشیدازاون طرف من که براتون نوشتم دلم برای کامنتهاتون تنگ شده بود ولی تعهدداده بودم که فقط رو قدم اول کارکنم انگار یه الهامی بهم گفت یه سر به ایمیلت بزن اگه خانم شهریاری برای دوره احساس لیاقت کامنت گداشته بود نخون اگه چیز دیگه بود بخون منم گوش دادم کامنتت رو که باز کردم دیدم پاسخ به آقای تجلی بودتوی قدم اصلی تحول زندگی و بعد خوندن همون حسه بهم گفت که براتون بنویسم والان دلیل همه این اتفاقات رو متوجه شدم
یه تجربه از توحیدعملی6دارم دوست دارم براتون بگم من پسرم الان 8سالشه واز وقتی که به دنیا اومد پای راستش هم کوتاهی داره هم کف پاش کوتاهه و 2تا انگشت نداره از همون اول بردمش تهران زیر نطر متخصص و گفت وقتی 6سالش شد عملاش رو شروع میکنیم و تا 18سالگیشم طول درمان طول میکشه و6سالگی ابوالفضل مصادف شد با تضادی که برام پیش اومده بودوخونه وپول…رفته بود ومن تازه چند ماهی با استادآشنا شده بودم چندروز قبل از عمل ابوالفضل من این فایل توحید عملی6 رو گوش دادم اونجاش که استاد در مورد فرزنداولش صحبت میکنه که به خدا گفتم بچه مال تو بوده مال من نبوده حالا من شکایت کنم که چرا بچمو ازم گرفتی خیلی حالم منقلب شد به خدا گفتم بچه از من نیست مال توعه زنم از من نیست اونم بنده توعه خودت میدونی که من الان نه پول عمل بچه رو دارم نه قدرت آرام کردن همسرمو من خودم رو به شما میسپرم واز سر راحت میرم کنارخودت کمکم کن دکترش گفته بودبیست ملیون شیرینی می گیرم نزدیک 17ملیونم خرج دستگاه و بیمارستان میشه و 1سالم درمانش طول میکشه عمل خیلی سختیه ( عمل الیزاروف)منم هیچی نداشتم ولی واقعا دلم به خدا قرص بود حتما باورت میشه 2روزبه نوبت عمل یکی زنگم زد گفت شما پسرتون فلان مشکل رو داره گفتم اره گفت میشه عکس پا و مدل عمل و مقدارهزینشو برام ارسال کنی گفتم شما گفت یه دوست فقط نپرس کیم گفتم باشه فرداش دوباره زنگ زد گفت یه شماره کارت بده 40ملیون به حسابت می ریزم 25ملیون بلا عوض 15ملیون بقیم رو هر جور و هر وقط تونستی بریز به فلان حساب خدا حافظ من اصلا شوکه شده بودم که خدایا این کی بود فقط اشک می ریختم و از خداوندسپاسگزاری می کردم اومدم شرکت سرپرستمون گفت حسین شماره کارتت رو بده 20تومن به حسابت بریزم برا عمل بچت هر وقط داشتی بهم بده هرچی گفتم نه دارم قبول نکرد گفت باشه من میریزم اگه لازم نداشتی از تهران که اومدی پس بده یکی از دوستای دیگم یه 5تومن برام واریز کرد گفت فلانی رو میشناسی گفتم اره خیلی سرمایه داره گفت پیش هم بودیم پاسور بازی میکردیم حرف پسرت شد گفت این 5تومن رو از طرف من هدیه بده به پسر حسین یه 15ملیون اومد به حسابم بعد از شرکت زنگم زدن وام درمان بیماریهای خواصه پرونده ابولفضل شرکت هست یعنی به خدا قسم انگار همه کس و همه چیو خدا بسیج کرده بود برای خدمت به من تقریبا 40 برا عمل نیاز داشتم خدا تو 2روز90به حسابم زدشب قبل عمل برادر خانمم زنگ زد صبح کی بریم کارامو ردیف کردم 2روزبیکارم خدا بهم گفت اینم راننده شخصی دیگه چی می خای خانمم که هم برای مشکلای مالی هم مشکل ابوالفضل خیلی بهم ریخته و ناراحت و نگران بودیعنی 360درجه عوض شده بود عمل ماه رمضان بود وماشب راه افتادیم سحررسیدیم تهران انقدر توراه واونجا که بودیم تا صبح بشه گفتیم و خندیدیم مخصوصا خانمم که من اصلا باورم نمیشد یعنی تا 2روز قبلش اگه 100میلیاردباهام شرط میبستن که انقدر اخلاق خانمت می تونه عوض بشه قبول نمی کردم تو همون لحظات که داشتم به این چندروز فکر میکردم وباخداحرف میزدم بارون شرو به باریدن کرد دیگه نتونستم جلو خودم رو بگیرم زدم زیر گریه که خدایا داری چیکار میکنی با من انگار اومدم یه مسافرت لذت بخش گفت مگه نگفتی خودت درست کن من وقتی درست کنم عزت مندانه درست میکنم به خدا فیلم هندی برات تعریف نمیکنم همش عین حقیقته کلی چیزای دیگم بود که فاکتور گرفتم رسیدیم به عمل قبل عمل دکتر بهمون گفت که عمل سختیه با بچه صحبت کنید که آماده باشه منم با خدا صحبت کردم یه2ساعتی عمل طول کشیدوبعد دکتراومد و بااینکه قرار بود 1روز بستری باشه برامون کار با دستگاه رو توضیح داد تا ظهر مرخصش کرد4ماه اول باید3ساعتی 1بار آچار کشی میشد یعنی تقریبا همیشه خانمم درگیر بود ولی اون حال خوبه به لطف خداوند تا الان باهاش مونده خود پسرمم خدا انگار دردو ازش گرفته بود گاهی عذیت میشد ولی هرگز اونجوری که دکترش برا ما تعریف کرد درد نکشید این درخاستی بود که من از خدا کردم و اونم برام سنگ تمام گذاشت یه اتفاقم دیروز برام افتاد اونم برات بگم دیروز حقوق واریز کردن دیدم 12وخورده ای بود اول خیلی حالم گرفته شد بعد گفتم الان وقط کنترل ذهنه روز قبلش واشر زودپزمون خراب شده بود در زودپز رو برداشتم و زدم بیرون تا زمانی برسم به مغازه این 2سالو توی ذهنم مرور کردم و سپاسگزاری کردم و حالم اوکی شد وقتی رسیدم درو دادم که واشرو عوض کنه بهم گفت خدا خیلی دوست داره گفتم چرا گفت سوراخای که بخارو میده بیرون گرفته اگه یکی دوبار دیگه باهاش کار میکردی حتما زودپژ میپکید همون موقع انگار خدا بهم گفت من حواسم به در زودپزتم هست به قول خودت کجا دنبال چی میگردی راستش هم از خدا خجالت کشیدم هم خیلی خوشحال شدم و تو را برگشتم خیلی حالم خوب بود و اشک ریختم وقلبم باز شده بود به خدا گفتم لطفا نمیشه توی همین حال همیشه بمونم اخه تا از این حال میام بیرون دوباره ترسا و غصه ها میان سراغم خیلی طولانی شد در پناه رب همیشه مهربان در نهایت آرامش شاد و پیروز باشی
الهی صدهزار مرتبه شکر که فرصتی پیدا کردم و در مداری قرار گرفتم که بتوانم دوباره بیام و در سایت صلاه داشته باشم
خیلی وقت بود که دوست داشتم بیام بنویسم ، واقعاً وقتی در سایت فعالیت می کنم و مخصوصاً می نویسم احساس می کنم دارم ارزشمندترین کاری که می توانم در طول روز انجام بدهم رو، انجام می دهم
بریم سراغ هدایت
سعیده جان امشب دو تا اتفاق افتاد که پس از تضاد چند روزهی اخیر
به شدت این دو اتفاق برایم لذت بخش بود و قلبم رو آروم کرد
امروز خواهرم اینا خونمون بودن
خواهر زاده بزرگه، ستایش که 12 سالشه، زمان هایی که من نیستم میاد تو اتاق من می شینه درس می خوانه
یه برگه از دفترش افتاده بود رو قالیچه دم در اتاق؟!
دقیقاً به شکلی روی زمین قرار گرفته بود انگارررر خدا اینو گذاشته بود جلوی پای من تا از زمین برش دارم و مطالعه کنم!!
حالا چی رو برگه نوشته باشه خوبه؟
اصلا من نمیدونم این نوشته ها برای کدوم درسشون هست
اصلا نمیدونم این بچه کلاس چندمه؟
ولی اینو خوب می دونم که خداوند داره باهام حرف میزنه … چی بگم… باز داره اشک های قشنگ در میاد
1- آیه های زیر را معنی کنید
و هُوَ مَعَکُم اَین ما کُنتُم
و هر کجا باشید آن با شماست
فالله خَیرُ حافظاً و هُوَ اَرحَم الراحِمین
لَئِن شَکَرتُم لِازیدَنَّکُم
این سوال یک بود که باید معنی این آیه ها رو می نوشت
خیلییییی برای من جالب بود که معنی دو تا آیه دوم و سوم رو ننوشته بود چون من اونا رو بلد بودم !!
فقط اولی رو نوشته بود که من معنیش رو نمی دونستم!!
تا پایین صفحه رو کامل خواندم 12 تا سوال بود
90٪ صفحه راجع به شکرگزاری و تشکر از خدا بود!!
.
.
.
.
.
.
دوست دارم فقط سکوت کنم!
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل :))
الان چشم هایم خیسه
آخه دقیقااااا کاغذِ افتاد بود وسط در ورودی اتاق دقیقا ها به سمت من بود
پشت و رو هم نبود
چون پشتش چیز خاصی نبود!!
فقط این صفحه مهم بود که باید من می خواندم
:)))
این عینه نا شکریه اگه بگم این اتفاقی بوده!! به اللهی که می پرستمش قسم می خورم خدااااااا امشب با من حرف زد ، مستقیم هم حرف زد بهم سه تا شاه کلید داد
همین سه تا آیه کوتاه که یک دنیاااا درس توش هست و اگه بتوانم به همین سه تا عمل کنم در دنیا و آخرت رستگار و عاقبت به خیر خواهم شد
دوست داشتم این برگه رو برای خودم نگه دارم
ولی بردم دادم به ستایش ، ازم تشکر کرد گفت مرسی دایی، چه جوری تو اتاق شما افتاده بود؟
جوابش رو تو دلم گفتم… گفتم چون خدای می خواسته با من حرف بزنه ، چون باید میافتاده :))
ولی از روی بزگه عکس انداختم تا همیشه پیشم باشه و مرور کنم این صحبت های قشنگ خداوند رو …
اما اتفاق دوم که خیلی برایم شیرین بود چی بود
من همیشه برای نوشتن در سایت از الهاماتم کمک می گیرم و تقریباً تا حسم نگه بنویس… نمینویسم
روزی که اومدم این دیدگاه زیبایی که برایم نوشته بودی رو خواندم خیلی خوشحال شدم و برایت آرزوهای قشنک کردم و با قلبم سپاسگزاری کردم
ولی حسم نگفت الان بنویس
جالبه من هم این دوتا پاراگرافی که راجع به توحید از آموزه های استاد نوشته بودی خیلی برایم شیرین بود و همش این چند روزه وقتی یه کم می ترسیدم و دو دل میشدم برای انجام کاری یا زدن حرفی که باید میزدم یاد اول این پاراگراف می افتادم که نوشتی نوک تبر توحیدیت رو تیز کن… گاهی وقتها هم می اومدم این پیام رو مطالعه می کردم
ولی امشب…
امشب که در پاسخ به حسین آقای عزیز نوشتی …
و مخصوصاً از اونجایی که این نوشته ها در زیر دیدگاه خودم هم بود دیگه یقین داشتم که باید با تأمل بخوانمش
و نمی دونی …. خودت نمی دونی … که چقدرررر این صحبت های توحیدیت به قلب و روح من نفوذ کرد و منو عاشق این خدا و قوانین بدون تغییرش کرد
و چقدرررر من عاشقانه با تمام وجودم تحسینت می کنم که اینقدر جلسات رو و قرآن رو مطالعه کردی و گوش دادی و اینقدر مسلطی که دیدگاه هایت به خدا از صد تا کتاب ارزشمند تره :)
یه قول خودت دل نوشته ات مثل آب خنک وسط گرمای مرداد تابستون گوارا و دلچسب بود :))
مرسی که هستی ، و مرسی که برای ما می نویسی
امیدوارم این نقطهی آبی در بهترین زمانش به دستت برسه و لذت ببری
من هم دوست دارم شما رو در بهترین زمان با هدایت الله ببینم ، منم شما رو مثل خواهرم محدثه دوست دارم و خیلی دوست دارم ساعت ها بشینیم راجع به موضوعات مرتبط به قانون صحبت کنیم…
امکان نداره من روزی وارد سایت بشم و از طریق فایل استاد ، کامنت یا نوشتهای از دستان نازنین خدا مثل دوستان نازنین مثل شما نبینم که دقیقا الهامی که بهش نیاز داشتم دریافت کنم
سعیده جان کامنتت در پاسخ حسین عزیز اینقدر توش درس و نکته داشت
برای من درست مثل دفترچه راهنما بود برای ادامه مسیر
وقتی که گفتی که
خدا میخواد امتحانت کنه تو عمل چند مرده حلاجی ، ایا واقعا جهاد، صبر، استقامت، ایمان، تسلیم، استمرار داری
آره داداش ،یاری خداوند بسیار بسیار نزدیکه، فقط یک کوچولو ازت ایمان و استقامت میخواد
من کیف کردم از خوندن کامنتت
کلا کامنتهای زیبای شما رو دنبال میکنم و کلی خدا رو شکر میکنم بابت وجود دوستان خوب و با ارزشی مثل شما که من دارم و میتونم ازشون کلی چیز یاد بگیرم
یعنی درکت به قوانین و خداوند اینقدر کمک کننده بود برای من که با دریافت این آگاهیها کلی ذوق کردم و کلی به احساس خوب رسیدم
و هی به خودم گفتم
اره همینه ، خودشه ، من تو مسیر درستم ، وعده خداوند حقه ، خدا خودش بمن گفته بهت بینهایت پاداش میدم ، زمین و اسمان رو مسخر تو کردم که تو از لحظه به لحظه زندگیت لذت ببری ، تو اشرف مخلوقات منی ، تو خلیفه من روی زمین هستی
برای همین اگر الان تو زندگیم تو شرایط سختی هستم بخاطر این نیست که جایی ایراد و مشکلی وجود داره
این جزی از پلن خداست که خدا داره ایمان منو امتحان میکنه
خیلی جالبه این الهام رو قبلا هم من دریافت کرده بودم و همیشه تو دو راهی بودم
بیشتر توضیح میدم تا متوجه بشید
قلبم بمن میگفت اوضاع و شرایط سخت داره بهت کمک میکنه تا باورهای توحیدی و تسلیم بودن در برابر پلن خدا قویتر بشه و داره بهت کمک میکنه درگیر اتفاقات نشی و باید بتونی این موقعها ذهنت رو کنترل کنی و احساست رو خوب نگه داری
قلب من این جواب رو میده
اما از اون طرف ذهن من وقتی که با قانون دارم کار میکنم و همیشه سعی میکنم حواسم به ورودیهام باشه
برای همین به من میگه طبق قانون وقتی که من روی خودم دارم کار میکنم باید اتفاقات خوب برام رخ بده
و بعضی اوقات اوضاع برام سخت میشه به خودم میگم کجا کار من ایراد داشته این اتفاق برام رخ داده
این مثل شمشیر دو لبهست
که اگر بخواهی اینو امتحان خدا بدونی ، بنابراین باید تسلیم باشی و ایمان خودت رو حفظ کنی و ادامه بدی و حتی ممکنه با این باور بفکر بهبود وضعیت فعلی خودت نباشی چون به ذهن خودت میگی ، خدا داره امتحانت میکنه پس مقاومت کن در برابر این سختی و مشکل
و بعد میبینی با همین روند اوضاع تغییری نکرده
و اونجاست که شک میکنی
و یا اگر میخواهی فکر کنی نه این اتفاق یه ایراد و نباید این اتفاق رخ میداد مثل الگوهای تکرار شونده که استاد تو دوره کشف قوانین توضیح دادن که اگر اتفاقی هر چند از گاهی برات رخ میده بدون یه جایی از باورهات ایرادی وجود داره
بعد ممکنه کلا درگیر اون اتفاق ناخواسته بشی و احساست بد بشه و بیشتر تو منجلاب فرو بری
بنابراین اینقدر این اتفاق برام رخ داد و اینقدر درگیر این دوراهی شدم و کلی برای خودم دو دوتا و چهارتا کردم
تازه یواش یواش دارم درک میکنم کدام راه درسته
که مسیر درست یه چیزی بین این دوراهیست
که درسته ما داریم روی خودمون کار میکنیم و همیشه باید روند رو به رشد داشته باشیم و اوضاعمون روز به روز بهتر بشه
ولی نکتهاش اینجاست که وقتی به تضادی برخوردیم و دیدم مشکلی پیش اومده
باید طبق قانون ایمان و توکلمون رو به خدا حفظ کنیم و ادامه بدیم و نامید نشم از اینکه فکر کنیم کلا مسیرمون اشتباه بوده
بلکه یکسری باورهای ایراد دار تو ذهنم دارم که باید اینو درستش کنم و وقتی با دادن ورودی مناسب و با تکرار ، باورهام تغییر کرد اونوقت رفتارهام طبق باورهای جدیدم تغییر میکنه و باعث میشه من دست به عمل بزنم و نتایج متفاوت بگیرم
این چیزی که من دقیقا توش مشکل داشتم
که هر موقع اوضاع برام سخت میشد با باورهای توحیدی فقط میخواستم استقامت و مقاومت خودم رو با تحمل سختی به خدا ثابت کنم انگار که هر چی بلا بیشتر بکشم و اعتراض نکنم نزد خدا محبوبتر میشدم
ترمز
(این باور مخرب که الان دارم مینویسم کشف کردم )
و در صورتی همون روند گذشته خودم رو ادامه میدادم و تو این مورد بدنبال تغییر باورهام نبودم و نمیدونستم این یه ایراده و هم نمیخواستم قبول کنم که مشکل از منه که این نتیجه رو بمن داده
حالا نمیدونم باورهای شما چطور بوده شاید خیلیهاتون از اول فهمیدید ایراد از کجاست
ولی برای من نزدیک به سه سال طول کشید تا تونستم بهتر بفهمم
ولی نکتهاش اینه که تو این مسیر تو این مواقع چه ایرادی داشتم که به مرور با شناخت بهتر خودم و قانون بهتر تونستم ایرادهای خودم رو بشناسم و بیام روش کار کنم و ارام ارام بهبودش بدم
بنابراین تازه دارم بهتر قانون رو درک میکنم که داشتن باورهای توحیدی و تسلیم بودن در برابر پلن خدا بسیار بسیار کمک کننده و جز مهمترین لازمه رسیدن به خواستههاست
و همون یه ذره باور توحیدی که از خودم نشون دادم باعث شد روند رو ادامه بدم و الان کیفیت اتفاقات خیلی بهتری رو تجربه کنم
خلاصه اگر این تسلیم بودن و نداشتن یه ذره باور توحیدی اگر در من وجود نداشت ، ممکن بود کلا بیخیال این مسیر بشم و ادامه ندم
ولی مشکلی که خودم داشتم این بود که تو این مواقع
اینو خوب میدونستم که باید تسلیم باشم و ایمان خودم رو حفظ کنم و تو این مورد هیچ شکی نداشتم
ولی ایراد از اینجا شروع میشد ، که از اون طرف روی بهبود وضعیت فعلی خودم کار نمیکردم و میگفتم این اتفاق به ظاهر سخت جز امتحان خداست برای من که میخواد استقامت منو بسنجه بنابراین باید صبور باشم و نامید نشم و یه جورایی مقاومت نکنم و کم نیارم
درسته تسلیم بودن و نامید نشدن از ادامه مسیر خیلی خوبه و این باعث میشه باورهای توحیدی ما به خدا قویتر بشه
که اتفاقا تو این چند سالی خیلی بمن کمک کرد که بیشتر روی خدا حساب کنم بجای اینکه روی بنده خدا حساب کنم
ولی باید حواسمون باشه که بقول استاد از اون ور خر نیوفتیم که کلا اون تضاد و اون اتفاق بدی که برامون رخ داد رو نیاییم بهبود بدیم و بدنبال راه و چاره برای بهتر کردن وضعیت فعلیمون نباشیم
و بگیم این تضاد و این اوضاع سخت امتحان خداست و همینی که هست و کاری براش نکنیم
یعنی این دقیقا چیزی بود که من توش مشکل داشتم ( البته هنوز هم دارم و نمیگم کامل حل شد ) و اینقدر این الگو تکرار شونده برام رخ داد
تازه تونستم قانون رو بهتر درک کنم
و الان از نگاه بالا و کلی ، به رفتارهای جدیدم بخاطر باورهای جدیدم دارم نگاه میکنم دقیقا متوجه میشم که چقدر این باورهای جدید داره بمن کمک میکنه تا بهتر نتیجه بگیرم
من بیشتر ادم دو دوتا چهارتایی هستم و برای همین وقتی قانون و درک میکنم بدنبال منطقی کردن برای ذهن خودم هستم تا بتونم به ذهنم ثابت کنم که طبق قانون این ، اون مسیر درستهست
برای همین سعیده عزیز کامنتهای زیبای شما رو همیشه دنبال میکنم
چون کامنت شما بیشتر از قلب میاد و پر از اگاهی با باورهای توحیدی و زیباست مخصوصا برای تصدیق صحبتهاتون از آیههای قرانی هم استفاده میکنید
که خیلی خیلی خیلی بمن کمک میکنه برای درک بهتر قانون و با ذهن منطقی خودم بیام برای خودم تثبیتش کنم و با ایمان و توکل بیشتر این روند رو ادامه بدم
بینهایت سپاسگزارم سعیده عزیز و دوست داشتنی که همیشه با کامنتهای زیبا و بینظیرت منو سوپرایز میکنی و این اگاهی ناب و الهی رو خالصانه با ما به اشتراک میذاری و کمک میکنی تا جهان جای بهتری برای زندگی باشه
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستی در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
به نام خدایی که قلم را آفرید تا عشق مکتوب شود
من آمده ام وای وای
من آمده ام
عشق فریاد کند
من آمده ام که ناز بنیاد کند
من آمده ام وای وای
من آمده ام
اینا رو بخونید با یه قر ریز
سلام استاد عزیزم
سلام خانوم شایسته ی مهربون
سلام به غار حرا
سلام به دوستان خوب و ارزشمند و همفرکانسی
این شعر رو نوشتم آخه خیلی وقته نبودم .
چند ماه پیش گوشیمو عوض کردم .اطلاعاتم پاک شد و دیگه توی سایت عضو نبودم ولی هر روز به
سایت سرمیزدم فایل میدیدم .کامنتها رو میخوندم ولی نمیشد که کامنت بذارم.خلاصه دلم تنگ شده بود تا دیروز که رمز ورودم رو پیدا کردم و امروز رفتم کافینت ثبت نام کردم و با افتخار دوباره عضو شدم و الانم در خدمت شمام.
تشکر از کامنتهایی که مینویسید هرکدام کلی حال دلمون رو خوب میکنه و بهمون آگاهی میده.
استاد ممنونم برای باورهای توحیدی که برامون ساختید . واقعا توحید همه چیزه.صبحها تا چشمم رو باز میکنم یا میام تو سایت و کامنت میخونم یا دفتر شکرگذاریمو باز میکنم و شروع میکنم با خدا حرف زدن و با نوشتن و یاد آوردن نعمتهایی که واقعا بزرگن ولی اینقدر دم دستی هستند که برامون عادی شده، حالم رو خوب میکنم
حال خوب اول صبح ، باعث ساختن یه روز عالی و بینظیر میشه. اینکه استاد میگن خودمون با افکارمون زندگی و خواسته هامون رو خلق میکنیم دقیقا همینه.
این سایت و این خانواده ی بزرگ عباسمنشی واقعا مقدسه . پر از رنگ و بوی خداست . پر از احساس خوبه .
یکی از بچه ها نوشته بود مثل سفره ی 13 بدر هرکه با خودش یه غذایی میاره و میذاره یه گوشه ی سفره وهمه باهم میخوریم . آفرین به مثالها و تمثیل هاتون .درود به قلب پاک و وجود ارزشمند تک تکتون. هر که توی این سایته لیاقت داشتن یه زندگی عالی و بینظیر رو داره. سپاسگزار این سایت و وجود و حضور ارزشمندتون هستم
بنام خدای محقق کننده خواسته هایم بزیبایی و عزت و آسانی
ستایش خدای مهربانم که مرا هرلحظه در اغوش گرم خودش دارد
ــ
امروز 22اذر ماه
خبری شنیدم…..
مدتهااابود
ماههههااااا بود به عشق و اشتیاق قدمهایی بسیاری برای تحقق خواسته ای برمیداشتم
فکری که از فروردین امسال اغاز شد
وبعد از مدتی جسارت انجامش را پیدا کردم
جسارت برداشتن قدمها
با حتی مهیا نبودن امکانات
فقط باهرانچه داشتم قدمهام رو برمیداشتم
و هزار درصد روی خدا حساب باز میکردم
و میگفتم خدایا تو منو ببر جایی که باید
تو ادم حسابی و مناسب رو بزار سرراهم
تو پول انجام فلان مرحله رو بساز
تو دلهارو نرم کن
و….
و خدایی که چه همراهی میکرد
جانانه
عاشقانه
با قدمهام همراه بود
با کلامم همراه بود
همش بود و هست
در طول این مسیر اینقدر کارها رو برام اسون کرد که خدا میدونه و بس
هرروز تحقق خواسته ام رو شکر میگفتم
هرروز تصور داشتم و شادمانه زندگی میکردم
هرروز باورها میساختم
هرروز امیدها زنده نگه میداشتم
ساعتها باخداوند حرف میزدم و میرقصیدم و میخندیدم و تشکر میکردم
از همه کارهای پیدا و پنهانی که برام میکرد
چه نشانه ها به من داد از تحقق خواسته ام
چه حرفاااا به من زد
خدایاشکرت
خدایاشکرت
چقدر تو خوبی
چقدر تو عالی هستی
چقدر هوامو داری و تاج پادشاهی رو سرم گذاشتی و من شدم ملکه دنیای خودم
عاشقتم
تااینکه امروز خبررسید نتیجه کار منفی شد ..
اولش باورم نمیشد
اولش هاج و واج بودم
مگه میشه؟
همه مراحل کارروخدا خودش انجام داد
خدا گفت من رفتم
خداگفت من کردم
خداگفت من گفتم
اصلا من نبودم
خدا خودش قول داده بود به نتیجه میرسونه
ــ
راستش ناراحت شدم
غمگین شدم
گریه هم کردم
اما یکساعت نشده خودم رو جمع وجور کردم گفتم
یعنی چه باوری بوده که این نتیجه رقم خورده
چه باوری داشتم
چه مقاومتی بوده
خدایا نشونم بده
و بعد گفتم خداوند قولی که میده زیرش نمیزنه
این نتیجه نهایی نیست این ظاهر ماجراست
و پایان نشده که
خداوند هزارراه داره
این نشد راههای دیگه
این جواب نداد امکانهای دیگه
من که میدونم لایق و شایسته بهترینها هستم
خداوند به مومنان و انانکه تقوا دارند پاداش میده
من به خدا ایمان دارم
و کنترل ذهن میکنم و با این نتیحه ها قوانین خداوند رو زیر سوال نمیبرم
اگرم من ترمزی دارم خدای مهربونم نشونم میده
واصلا چنان با خداوند با اعتماد و اطمینان حرف میزدم
خدایا
اگه همچین خبری سال پیش به من میرسید من میپاشیدم
من نابود میشدم
اما حالا دارم به خدا میگم سپاسگزار هستم که برام برنامه بهتری داری
و این کنترل ذهن رو من در طول این یکسال از تماس دایمی بااین خانواده و. محتواهای ارزشمندش بدست اوردم
مطمئنم که چنین کنترل ذهنی پاداشهای بینظیری داره برام
بازهم عاشقانه بااو رقصیدم و. تابیدم و شکرش را گفتم
گفتم ایمانم به تو بیشتر شد که کمتر نشد
سپاسگزارم که برایم خیر میخواهی
الخیر فی ماوقع
بازهم خنده هایم رو اغاز کردم
و دست شکر به اسمون بلند کردم بابت این لحظه ناب بودنم
بابت همه نعمتها و امکانات اکنونم
بابت راههای غیبش
بابت برنامه هایش برای من
امروز فهمیدم رشد کردم
و.هزاران بار شکر گفتم
و رفتار جدید از خودم دیدم
پس واقعااا زندگیم در حال تغییر و رشد تصاعدی هست
وقطعاااااا که
چقدر تو خوبی
چقدر تو عالی هستی
چقدر هوامو داری و تاج پادشاهی رو سرم گذاشتی و من شدم ملکه دنیای خودم
عاشقتم
ـــــ
و من سپاسگزارم از شما اساتید نازنین و آگاهی بخشم که باعث شدید امروز به خودم ببالم
به خدای خودم بیشتر باور بیارم
که خودش برایم کافیست
خوشا به حالتون، مثکه آنقدر نگاهتون توحیدی و خداگونه است و تونستید حال خودتون رو خوب نگه دارید! رسیدن به این مرحله که درک کنی هر چیزی رو خدا برات میخواد حتنا خیر هست بدم خیلی بزرگیه. بهتون تبریک میگم و امیدوارم کامنت بعدی پر از خوشحالی و خب های توحیدی بیشتری باشه
، استاد عزیز سلام
خانم شایسته عزیز سلام
از شما سپاسگزارم که انقدر زیبا نکات مربوط به قوانین لایتغیر جهان هستی رو مرور کردید
از مریم عزیز سپاسگزارم که در کنار استاد بود زحمت فیلمبرداری رو کشید و این تصاویر زیبا رو برای ما رقم زد️
من حدود سه سال هست که با قاطعیت و با جدیت فایلهای شما را گوش میدم نکات ارزندهای رو که شما میگید در زندگی انجام میدم خدا را شاکرم که سالهاست پیگیر هیچ رسانه و اخباری نبودم، بر شکرگزاری متمرکزم و خدا را شکر تونستم خوبی هارو رو به زندگی خودم جذب کنم الان که برای شما مینویسم با باور و توجه به اینکه خالق زندگی خودم هستم جدای از قوانینی که خیلیها میگفتند نمیشود درخواست کار فرستادم به کشور آلمان در اولین مصاحبه پذیرش و قرارداد گرفتم
در حالیکه همه میگفتند در حال حاضر و با این شرایط شدنی نیست اما من انجام دادم و ثابت کردم که خواستن توانستن است
برای لحظه به لحظهای که به ما نکات زیبا را یادآوری میکنید از شما سپاسگزارم و امیدوارم انرژی آگاهی شادی ثروت فراوانی سلامتی حال خوب بر قلب و جان و زندگی تمام آدمهای روی زمین سایه بیفکنه
یکی از خواستههای من در زندگی این بوده که به زودی به آمریکا بیام و حتماً شما رو از نزدیک ملاقات کنم و قصه بسیار عجیب زندگی خودم رو که چقدر قوی تونستم ازش عبور کنم و از سنگهایی که به سمتم پرتاب شد دیواری بسازم و بر بلندای اون بایستم و موفقیت رو در درون وجود خودم احساس کنم صحبت کنم
نور و عشق الهی در زندگی تون جاری باشه
حنا ️
بنام پرودگار جان آفرین هدایتگر
سلام استاد عزیزم و مریم جان
این اولین باری هست که من دیدگاه خودم رو به اشتراک میزارم
از وقتی با شما آشنا شدم زندگی من آروم آروم تغییر کرد به قول استاد قبلا فقط زندگی رو میگذروندم و فکر میکردم من یه برگی هستم در دست باد اما الان میدونم من خود بادم من خود قدرتم چون زندگیم تغییر کرده الان من آرامش، عشق، سلامتی، پول و از همه مهمتر خدارو توی زندگیم دارم با خدا رفیق و دوستم.
من کلی خواسته های بزرگ تر دارم کلی الگو از خودم و دیگران دارم که من میتونم زندگی خودم رو اونجور که دوستدارم شکل بدم چون با چشم خودم دیدم از کجا به کجا رسیدم
همه این هارو مدیون خدا و وجود شما استاد عزیز هستم در زندگیم
من فهمیدم نباید زندگی رو سخت گرفت باید رها بود لذت برد و هدف داشته باشی خدا خودش به مسیر درست تورو هدایت میکنه
یک دنیا از شما ممنونم خداوند در زندگیتون ثروت و آرامش فراوان عطا کند
به نام خدای مهربانم که هر لحظه در حال هدایت من هست
سلام به همه عزیزانم
الهی شکرت بابت این روز زیبا و عالی که فرزندم در خواب ناز و شیرینی هست و من وقت کافی برای دیدن و شنیدن ورودی مناسب دارم و میتونم به راحتی و با ارامش خاطر بنویسم الهی شکر الهی شکر الهی شکر
این دومین کامنت من برای این فایل هست وقتی دانلودش کردم گذاشتم توی گوشیم بمونه تا باز هم ببینمش تا همونطور که استاد گفتن به خودم مدام یاد اوری کنم من خالق زندگی خودم هستم
بار اول فقط یادآوری زمانی بود که وارد سایت شدم تا به الان
اما الان درمورد نکاتی هست که باید دوباره برام یادآوری میشد
امروز با هدایت خداوند دوباره فایل رو گوش دادم اواسط فایل با خودم گفتم بسه دیگه فهمیدم میدونم که خودم خالقم همش همینه(این نجوای شیطان قسم خورد بود)
اما با خودم گفتم نه اگر خداوند گفته گوش کن حتما یک چیزی باید بشنوم درک کنم بفهمم و ادامه دادم به گوش دادن به لطف خدای مهربانیها
1)زنگی در وجودم به صدا در آمد وقتی استاد گفتن(خداوند به شیطان گفته وقتی کسی از من پیروی کنه دنبال تو نمیاد)
من الان دنبال روی شیطانم یا خداوند ،من به خاطر ترسها و نگرانیهام دنبالهروی چه کسی هستم عملم به خاطر ارامشی که ندارم تعقیر کرده وقتی با ایمان و امید به خداوند قدم بردارم که ترس معنا نداره نگرانی نیست جایی که نور هست تاریکی معنا نداره من چند روز همهچیز رو تعطیل کردم به خاطر چی به کی گوش دادم چی روشنیدم.؟؟؟؟؟…….
2)وقتی استاد گفتن وقتی ما خالق زندگی خودمونیم دیگه همسرو و ... بقیه رو مقصر نمیدونم
من که فکر میکردم این حرف رو قبول دارم با شنیدن این صحبت استاد فهمیدم من فکر میکنم من این حرف رو قبول دارم من که همسرم رو مقصر میدونم من که میگم اگر همسرم اینطور بود یا اونطور نبود زندگی من فرق میکرد پس باور خالق بودن خودم کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چقدر راحته که خودمون رو گول بزنیم یا شاید گول نه اما فکر میکنیم آره من میدونم درسته همه حرفها درسته اما غافل از اینکه فکر میکنی این صحبتها رو باور کردی و باور داری . بعد به خودم میگم چرا پس زندگی من اینطور و فلانی اونطوری من که همراه قانونم پس نتیجه ی قانون کو
آخه خانم عزیز تو طبق قانون عمل کردی؟؟یا فقط شنیدی و تایید کردی؟؟؟همون نتایجی هم که تا الان گرفتی فقط به خاطر تایید قانون بود حالا عمل کن ببین زندگیت چی میشه
من بارها و بارها به خداوند گفتم خدایا من میخوام زندگی کنم راحت و زیبا و در آرامش خاطر و خداوند به خاطر پاسخ به من گفت دوباره فایل رو ببین تا بگم چطور باید اون زندگی که میخوای بکنی رو بسازی
خدایا ازت ممنونم الهی شکر الهی شکر الهی شکرت
خدایا کمکم کن عمل کنم
3)یادآوری هر روز صبح به خودم که من خالق زندگی خودم هستم هر روز یاد اوری کنم به خودم و این یادآوری باعث میشه سعی کنم حال و احساسم رو خوب نگه دارم و نتایج همراه احساس خوب بیاد
خدایا شکرت بابت تمام هدایتهایی که درتمام زندگیم کردی الهی شکرت الهی شکر الهی شکر
خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید
به نام خداوند رزاق رب العالمین
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شاسته گرامی
وسلام به تمام دوستان هم فرکانسیم
من سید محمود موسوی مهر هستم که حدود یک ساله با اکانت خودم وارد سایت شدم
قبلا با اکانت همسرم تو سایت فایلهای رایگان رو گوش میکردم
چه خوب استاد توضیح دادن که باید هر چند وقت یه بار مرور کنیم که کجا بودیم وبا رعایت این قوانین به کجا رسیدیم
یادش بخیر برای اولین بار شمارو تو یه فایل رایگان که تیشرت نارنجی پوشیده بودید و در کنار یه ساحل زیبا داشتید درباره این قوانین صحبت میکردید دیدمتون وهمسرم فایل شمارو تو فلش ضبط کرده بود و به تلویزیون وصل کرده بود وبه فایلهای شما گوش میکرد و به من گفت این عباسمنشه که یه راننده تاکسی بود تو بندرعباس الان با عمل کردن به قوانین و تغییر باورهاش تو بهترین ایالت آمریکا چندتا خونه و ماشین داره و خیلی حرفاش درسته و خیللی درباره خدا درست میگه و این حرفا
و دوست داشت منم گوش بدم ولی دریغ که من اصلا تو اون مدار و فرکانس نیستم(اینم داخل پرانتز بگم مدار و فرکانسو بعد از آشنایی با استاد یاد گرفتم قبلا اصلا نمیدونستم مدار چیه فرکانس چیه) و اصلا حرفهای استادو نمیشنیدم چه برسه که درک کنم چی میگه به قول قران ما در در قلبهایمان مهر نهادیم
و تو دلم به همسرم میخندیدم که چقدر سادس یه آدم با تیشرت و شلوارک رفته اونور عشق و حال میکنه معلوم نیست چجوری رفته ارث و میراث رسیده بهش
معلوم نیست چی داره میگه تازه به منم میگه گوش کن (وااای که چقدر بی خبر و دوور بودم از قوانین)
تو دلم میگفتم همسرم تو حرفهای این آدم چی گیرش میاد اخه به منم پیشنهاد میده گوش بدم اینم بگم که من وهمسرم تازه یه سال و خورده ایی بود بچه دار شده بودیم اونم 2قلو و همسرم اصلا حال و هوای خوبی نداشت ولی با گوش کردن به فایلهای استاد که اونم از طریق دوستش پیشنهاد داده شدخیللی حالش خوب شده بود تقریبا آرامتر شده بود
به همین خاطر وقتی من میدیدم حال همسرم بهتره از قبل وقتی فایلهای استادو گوش میده منم کم و بیش گوش میکردم ولی اصلا تو اون مدار نبودم که درک کنم ولی الان میفهمم که اون موقع داشتم تکاملی میومدم جلوتر یعنی تو اینستاگرام که بعضی از این کانالها که تیکه ایی از فایلهای استاد میزارن صحبتهای استادو گوش میدام(البته الان اینو میدونم که این کانالها بدون اینکه استاد بخاد واسش تبلیغ میکنن و اینجاست که استاد میگه خداوند واسم تبلیغ میکنه)
و دیگه داشتم آماده میشدم که حرفهای استاد و بشنوم و بفهمم همین که آماده شدم از طریق اکانت همسرم وارد سایت شدم و دائم فایلهای رایگان استاد و گوش میدام و چقدر آرامتر و خوشحالتر شدم اخلاقم بهتر شد به توصیه استاد کتاب معجزه شکرگزاری رو هم 2 بار خواندم و تمریناتشو انجام دادم و تازه فهمیدم زندگی یعنی چه قوانین یعنی چی باور یعنی چی (اینم داخل پرانتز بگم که من وقتی با اکانت همسرم تو سایت بودم تو یه کانال عضو بودم که با صدای عبدالباسط همیشه قران هم گوش میکردم با ترجمه یعنی یه چیزایی با ترجمه قرآن با صحبتهای استاد هماهنگ میدیدم)
تا اینکه تصمیم گرفتم خودم تو سایت بیام وثبت نام کردم و خیللی هم خوشحال
خب:
من قبل از آشنایی با این سایت و این قوانین
1 داشتن روابط نا سالم با دوستان ناسالم
2معتاد به قرصهای ترک اعتیاد
3 روزی 2 پاکت سیگار میکشیدم
4اصلا برنامه ریزی برای زندگی نداشتم
5 اخلاق تندی داشتم
6 کارگر بودم تو یه شرکت و برای کسی دیگه کار میکردم
7 دائم پیگیر اخبارهای بی بی سی و صدای آمریکا و چند کانال خبری دیگه بودم تا کل اخبار و گوش نمیدام نمیخابیدم
8 همش مریض بودم و لاغر و خیلی از لحاظ فیزیکی به قول استاد درب و داغون
و مثل یه برگ توی رودخونه زندگیم باری به هر جهت بود
حالا من بعد از آشنایی با این سایت و استاد و قوانین
1 همه روابطم درست و حسابی
2مصرف اون قرصهارو کنار گذاشتم به لطف خداوند
3 سیگار کاملا تعطیل
4 ورزش از برنامه های زندگیم
5 نزدیک 2 سال میشه تلویزیون تعطیل یعنی کاملا تعطیل
6 اصلا به هیچ اخباری وصل نیستم کاملا از اخبار دور شدم
7 اصلا مریض نیستم حالم عالی به لطف خداوند
8 خیلی فرم بدنم خوب شده صورتم جوونتر شده هر کس که منو میبینه میگه جوون شدی
9 کسب و کار خودمو دارم یعنی مغازه زدم ویه کارگر هم دارم
10عاشق خانواده ام هستم و عاشقانه با همسر و فرزندانم مسیر زندگیرو طی میکنیم به لطف الله یکتا
خیللی آرومتر و خوشحال تر از گذشته هام هستم
البته اینم بگم من وقتی خودم وارد سایت شدم 2 تا محصول عزت نفس و کتاب چگونه فکر خداوند را بخوانیم رو خریداری کردم که خیللی عالی و بی نظیر بود
من سپاسگزار خداوندم برای وجود انسانهایی مانند استاد عباسمنش عزیز که مشعل دار قوانین الهی هستند و با نور خودشان مارو هدایت میکنن و دستی از دستان خداوند هستند برای بیدار کردن و آگاه کردن ما
خدایا از تو میخاهم که قلب مارو باز کنی اگاهیمان را افزایش بدی که قدرت از آن توست ولاغیر
و در آخر اینم بگم که هنوز هر روز باید رو خودم کار کنم که دوباره اون علفهای هرز رشد نکنن
من از همه بچه های سایت ممنونم که با کامنتهای عالیشون به ما آگاهی میدن
از همسر عزیزم ممنونم که جرقه این مسیرو واسم زد تا کاملا شعله ور شدم و با استاد و این سایت و هزاران نفر همفرکانسیم آشنا شدم
الهی میلیارد میلیارد شکرت برای اولین کامنتم که بالاخره تونستم بنویسم و چقد سبک و خوشحال شدم
از خانم شایسته گرامی هم کمال تشکر را دارم برای زحمتهایی که برای این سایت کشیدند
در پناه ایزد یکتا همیشه شاد و خوشحال و تندرست باشید
سلام آقای موسوی مهر
سپاسگزارم که اومدید نوشتید ومسیررشد وپیشرفتتون رو با ما به اشتراک گذاشتین
خوشحالم از این بابت که اولین کامنتتون رو نوشتین واینقدر رشد کردین ودراین مسیر الهی قرارگرفتین تبریک آقای موسوی مهر
ازخانم گلتون هم بسیار سپاسگزارم بخاطر صبر وبردباریشون وباعمل کردن به قانون همچنین نتیجه ی عالی گرفتن وچی بهتر از اینکه شریک زندگیت درتمام مسائل هم پا وهم مسیرت باشه
سپاسگزارم آقای موسوی مهر برای تصمیمی که گرفتین وعمل به قانون وبه این حداز رشد وپیشرفت رسیدین جداًکه قابل تحسین هستین
با خوندن کامنتتون حالم عالی شد وکلی هم درس گرفتم از عمل کردتون
انشاالله درپناه حق درکنار همسر عزیزتون ودو فرشته ی نازنینتون شاد وسالم وثروتمند وسعادتمند دردنیا وآخرت باشید
سلام سید جان
کامنتی که نوشتی ب جانم نشست و لذت بردم
تکامل را واقعا خوب توضیح دادی و انگار که فیلمی از روندت برامون گذاشتی ،،
درود بر تو که متعهدانه آشغالهایی که بوی بدشون زندگی را متعفن میکنه را برداشتی و گذاشتی توی سطل آشغال و یک دوش خوب گرفتی با قوانین و الان بوی خدا میدی ،و خداگونه شدی ،، بهت تبریک میگم منم واقعا خوشحالم
تشکر میکنم که روندت را برامون نوشتی تا ایمان به خدا و قوانینش بیشتر بشه،،
استاد و مریم خانوم بینهایت ممنون
سلام به دوست عزیزم خدارو شکر برای نتایج عالیتون واقعا کیف کردم و شما با کامنتی که گذاشتین باور من رو هم قوی تر کردین چون من دارم روی خودم کار میکنم و ایمان دارم جهان بقیه کارهارو انجام میده در مورد همسرم و خانوادم که خانوادم خیلی تغییر کردن همراه من و کامنت شما و همراهی شما با همسرتون مهر تایید شد بر باورهای جدید من و خودمم نتایج عالی تا الان گرفتم شاد و ثروتمند باشین و خوشبخت در کنار همسر گلتون و دوقلوهای عزیزتون
به نام خداوند مهربانی ها
سلام و عرض ادب و احترام خدمت تمام دوستان عزیزم، استاد عباس منش گرامی و خانم شایستهی عزیز
دو تا اتفاق بسیار زیبا افتاد امشب که دوباره هر دو مهر تاییدی به قلبم بود که … من خالق زندگیام هستم
اول اینکه امشب یه مسئله ای پیش اومده بود که دوست داشتم از ساعت 7:30 و 8 بیام از دفتر بیرون ولی از ظهر به خودم قول داده بودم که امشب تا 10 دفتر می ایستم چون… (یه سری دلیل برای خودم داشتم) ولی اون مسئله داشت یه کمی کنترل ذهن رو برایم سخت می کرد
حدود های همون ساعت 8 بود یه نفر رو تو پیاده رو دیدم ، یه همکاری که تو دفتر کناری ما کار می کنه، بهم یه خبری را داد من هم اومدم با همکار هام به اشتراک گذاشتم و به این نتیجه رسیدیم که امشب زودی ببندیم بریم ، خود اون دفترِ هم بسته بودن و داشتن می رفتن ، با اینکه معمولاً تا 9 یا 10 بازن
خب این دقیقاً هدایت خداوند بود ، من می خواستم برم ولی دو به شک بودم که اگه برم کار درست رو انجام دادم یا نه … که به این شکل خداوند آگاهانه بهم گفت برو
اتفاق بعدی یه موضوع به کمی شخصی تر هستش مرتبط به ارتباط دو تا از همکارهایم با هم که از دو تا زاویه و دو منظر داشت ذهن من رو درگیر می کرد
از یک طرف که با هدایت خداوند خیلی دقیق امشب جوابم رو گرفتم و از منظر دوم هم ان شا الله که خداوند به زودی هدایتی به قلبم الهام می کنه تا آروم تر بسم
اما هدایت خداوند چی بود؟!
گوش دادن فایل نتایج دوستان قسمت 13 بخش پایانی که استاد در مورد این موضوع صحبت می کنه که احترام همیشه ارزشش از صمیمیت بالاتره
سپاسگزارم فرمانروای من خدای هادیِ من
استاد جانم خدا خیرتون بده
این صحبت های آخرِ این فایل، عجیب به دلم نشست، با اینکه قبلاً هم بارها این فایل ها رو گوش دادم ها، ولی امشب دقیقاً به تکتک این جملات نیاز داشتم ، اصلاً مثل آب روی آتش بود برای من، خیلی قلبم رو آروم کرد، سپاسگزارم
چقدر خوبه که هر بار دارم با تایید کردن این نشانه ها و مکتوب کردن اون ها اولاً برای خودم رد پا می گذارم ، دوماً بیشتر این باور رو در ذهنم تثبیت می کنم که… تنها خودم و خودم هستم که خالق زندگی ام هستم، چقدرررر دانستن این موضوع بهم قوت قلب و آرامش میده و جالبه چقدررر هم فررار هستش، این سومین کامنتی هست که امروز دارم قرار می دهم ولی احساسم مثل کسی می مونه که تازه همین الان موضوع خالق بودن خودش رو فهمیده!!
عاشقتونم
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
افرین به شما تایید نشانه ها با نوشتن چیزی بود که با کامنت شما بهش هدایت شدم که حتما انجامش بدم ، امیدوارم هر روز نتیجه های بهتر و بیشتری رو رقم بزنید با این تمرکز بر نکات مثبت که قطعا ادامه دادنش نتیجه های بزرگی در بر خواهد داشت ، خدا حامی و هدایتگر همیشگیتون هست و خواهد بود ؛)
در پناهش باشید …:)
به نام خداوند مهربانی ها
سلام و درود به شما خانم احمدی عزیز
سپاسگزارم بابت نظر لطف شما
بله دقیقاً نوشتن و تأیید کردن نشانه ها، همون چیزی که باعث میشه ایمانمون قوی تر بشه
اولاً ایمان شما به اینکه رها شده نیستید و یک خداوند هادی هستش که اگر ما اجازه بدهیم و تسلیم باشم به بهترین روش ها ما رو هدایت می کنه و زندگی بر ما خیلی آسان و لذت بخش میشه
دوماً ایمانمون قوی تر میشه به این اصل که ما فقط زمانی مه حالمون خوبه دسترسی داریم به هدایت های خداوند و اگر می خواهیم هدایت های خداوند را دریافت کنیم ، مهمترین وظیفهی زندگیمون اینه که در هر لحظه سعی کنیم احساس خوبی در خودمون ایجاد کنیم
این دو اصل بی نهایت مهمه و البته فرّار
پس چه بهتر که همیشه در این باره در این سایت الهی بنویسم و با دوستان در موردش گپ و گفت داشته باشیم
سلام استادعزیزم
کاشکی میشداین فایل برای همیشه روی بنرسایت بمونه
الان یه هفته ست که این فایلو روسایت گذاشتیدو من هرروز گوش کردم.. دیدم و تایید کردم…
چقدر درست گفتید که همه فراموش میکنیم
کاشکی بتونیم هرروز این باوروباخودمون تکرارکنیم که من خالقم
هر روزبه خودم میگم زهرا اگه کارگاه بزرگ
خونه بزرگ
ماشین گرون
رابطه عالیتر
سلامتی بیشتر
شادی ولذت بیشتر میخوای میشه به راحتی میشه …خودت خالقشی خودت بایدخلقش کنی
همه چی دسته خودتو زهرا اگه میخوای بسم الله
باید بهاشوبپردازی
باید ذهنتوکنترل کنی
باید مثبت نگرباشی
باید زیباییهاروببینی
بایدایمان وتوکل داشته باشی
بایدادامه بدی ناامیدنشی
باید تحسین کنی خودتو..بقیه رو
وبایدهای دیگه که استادهمه روتوفایلهای رایگان به راحتی دردسترس همه قرارداده
واقعا چی ازاین بهتر
یه خدایی که حاضر وامادست که بهت خواسته هاتوبده هروقت که توبخوای فقط بایدتکاملت طی کنی
یه استادی که همه چی تمومه وکلی اگاهی رو رایگان دراختیارت قرارداده تا توهم مثل خودش همه رویاهات برات دست یافتنی بشه
وخودت توروهم که خداوندتوانا …خالق افریده قدرت خلق زندگیتوبهت داده پس چی میگی دیگه زهرا؟؟؟؟؟
دنبال چی هستی؟؟؟؟
این فکرا باورها روبکن بیرون از مغزت
بچسب به این سایت وخدایی که قدرتمندترینه.
.نتیجه های بزرگ هم توراهه مطمئن باش
مثل هزاران نتیجه کوچیکی که الان توزندگیته
خدایاتوکل به خودت
به امید بهترشدن هرروزم
سپاسگزارم
سپاسگزارم
سپاسگزارتونم استادعزیزم ومریم جون شایسته
به نام خداوند مهربانی ها
سلامی گرم و صمیمی خدمت اعضای خانواده ای صمیمی به نام خانوادهی عباس منش
یکی از بزرگترین سپاسگزاری های من بودن با شما دوستای عزیزم و معاشرت داشتن با شماست چرا که بارها از شما درس یاد گرفتم بارها با خواندن دل نوشته هاتون انگیزه هام زنده شد
ایمان و نور هدایت رو در قلبم پیدا کردم
و چقدر خوشحالم که می توانم در مورد هدایت و همزمانی صحبت کنم، پدیدهای که هر چقدر این چند روز بیشتر در موردش صحبت می کنم بیشتر به وجد میام و تعجب می کنم از اینکه این اتفاقات همیشه داره در زندگیم رخ میده ها.... من حواسم نیست…. دوست دارم بیشتر بهشون بها بدهم و بیشتر شاکر باشم
به قول دوست عزیزمون آقای عطار روشن، دارم به این فکر می کنم که من چطور می توانم بندهی بهتری برای خداوند باشم
این ایده و این طرز تفکر بهم حس قشنگی میده
چون اولاً به یاد میارم که خداوند بی نیازه و این منم که بهش نیازمندم
دوماً خدایی که عاشقانه این قدرررر معجزات رو برای من در زندگیم روانه کرده ، اینقدرررر قدرتمند که کل کیهان رو خلق کرده و اومده من رو اشرف مخلوقات قرارداده و بهم قدرت خلق زندگیم رو داده… یه همچین خدایی رو باید جلوش سجده کرد باید ازش تشکر کرد، بعد جالبیش اینجاست به قول استاد در توحید عملی قسمت 9 به میزانی که در جلوی خداوند سرمون رو می اندازیم پایین به همون میزان خداوند کاری می کنه که سرمون رو جلوی بقیه بالا نگه داریم …
به اندازه ای که خودمون رو محتاج و نیازمند به خداوند می دانیم به همون اندازه خداوند اونقدر نعمت و ثروت بهمون میده و ما رو غنی می کنه که بی نیاز باشیم از تماااااام آدم ها
به قول سعیده شهریاری عزیز (چقدر من این دختر خوب و مهربون رو دوست دارم و باهاش احساس صمیمت می کنم، مثلا دختر عمهای دختر عمویی چیزی هستش ، انگار سالهاست که با هم فامیل هستیم) وقتی می پذیری که بندهی خداوند هستید و اون پادشاه کل عالمه و فرمانروای توعه دقیقااااا یه تاج می گذاری روی سرت و میشی پادشاه زندگی خودت
به همین خاطر ایده ام اینه که چطور زندگی کنم که هر روز بتوانم بندهی بهتری برای خداوند باشم و به همین خاطر هست که فکر کردن به این موضوع بی نهایت حالم رو خوب می کنه و بهم احساس ارزشمند بودن میده
همین الان یک اتفاق بی نهایت زیبا افتاد که من رو به وجد آورد دوست داشتم به شما هم بگم
داشتم قسمت 145 سریال زندگی در بهشت رو می دیدم
یه حسی بهم گفت: ببین فایل رو بگذار صوتی پلی بمونه توی بک گراند، و خارج شو (با پلیرِ MX player میشه این کار رو روی فایل های تصویری هم انجام داد) خب!! یه کم ایده اش عجیب بود آخه من همیشه این کار رو برای فایل های آموزشی انجام می دهم
یعنی به خاطذ محدودیت حافظهی موبایل معمولاً فقط MP4 ها رو دانلود می کنم و به این شکل اگه بخواهم فقط صوتی گوش بدهم هم دیگه مسئله ای نیست و نیازی نیست فایل های MP3 هم دانلود کنم و به این شکل فضای خالی بیشتری در حافظهی موبایلم دارم
بهش گفتم: آقا این آخه سریاله ها… صدا و تصویر با هم جذابه!! گفت مگه بهم اعتماد نداری؟؟ گفتم چشم:)
همون صدا هدایتم کرد اومدم صفحهی همین قسمت رو باز کردم و اونقدر گشتم تا دیدگاه خودم رو پیدا کنم
یادم می اومد که قبلاً روی این قسمت یه دیدگاهی نوشته بودم
خلاصه دیدگاهم رو پیدا کردم خواندم ، اصلاً اشک توی چشمام جمع شد ، این لینکشه…
abasmanesh.com
7 ماه بعد از نوشتن این دیدگاه ما به طرز معجزه آسایی خونمون رو عوض کردیم و اومدیم تو یه آپارتمان تک بلوک 40 واحدی و…
از زیبایی هایش نگم براتون و از همه مهمتر آرزویی که اینجا توی این دیدگاه نوشتم بر آورده شد یه پنجره.ی قدی بزرگ توی اتاقم
وقتی می خوابم دید به بیرون ندارم ولی آسمون پر ستارهی شب ها و روزها با ابرهای پفکی پاییزی رو می بینم
می توانم ساعت ها با ایستم پای پنجره و یک عالم ثروت ساختمان های در حال ساخت ، ماشین هایی که از بلوار اصلی رد میشن ، کوه های اون دور دورا ، پارک جنگلی و… تو این فاصل خاص شاهین هایی که از فاصلهی خیلی خیلی نزدیک ، در واقع از جلوی پنجرهی اتاقم پرواز می کنند رو ببینم
واقعاً این پنجره بی نهایت چشم اندازه قشنگ داره باید خودتون ببیند تا باور کنید، عکس هم ازش دارم ولی خب نمی توانم اینجا آپلود کنم تا ببینید
حالا نکتهی جالب ترش می دونید کجاست
دیشب داشتم برای خودم ویس ضبط می کردم
یه ویسی با عنوان داستان تحول من :)
یه گفتگوی خودمونی دو نفره بود، خودم با خدای خودم
مثل همون صحبت های استاد و مریم خانم عزیز که باعث شد این فایل خلق بشه
ویس رو از اون لحظه ای شروع کردم که به طرز جاودیی ای با این سایت آشنا شدم (یه دست مهربان خداوند، یکی از دوستان صمیمی دوران جوانی استاد عباس منش ، استاد عباس منش رو به من معرفی کرد، ایشون الان مدت هاست ترکیه است و من ازش خبری ندارم، ان شا الله که هر جا هست در پناه خداوند باشه) و اتفاقاتی بی نطیر همین جوری تو زندگیم رخ داد تا جایی که تیر ماه 1400 اومدیم این واحد آپارتمان که کلید نخورده بود رو دیدیم من از همون ثانیهی اول یه دل نه صد دل عاشقش شدم گفتم خدایا من اینو می خواهم، نمیدونم چه جوری فقط می خواهم تو برای من اجابت کن و انصافاً… انصافاً یه سری همزمانی ها رخ داد و یه سری دستان خداوند اومدن و بی نهایت به من کمک کردن تا به خواستم رسیدم
یعنی واقعاً مصداق همون جمله است که میگه ابر و باد مه و خورشید فلک در کارند… تا من به خواسته ام برسم:)))
حالا هدایت شدن به این دیدگاه خودم که تو اسفند 99 نوشتمش و سال بعدش مهر ماه ما این خونه رو خریده بودیم و در حال اسباب کشی به اینجا بودیم
قلبم رو آکنده از شادی کرد و چشم هایم رو پر از اشک
که …. خدایااااا شکرت واقعاً من خالق زندگی خودم هستم
عاشقتونم ، این هم یک رد پا بماند به یادگار از فصل نارنجی پوش 402 در شهر قم
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
محمد حسین عزیزم سلام
سلام وسلامتی و عشق و نور الله جان به قلب مهربونت،بهروح توحیدیت به جسم نازنینت
ازت سپاسگزارم که برام نوشتی ومن رو هدایت کردی به این کامنتت…نتنها از کامنت خودم در فایل(شیوه مدیریت انتقادات) هدایت دریافت کردم،که از نوشته های قشنگ شما هم قلبمسرشار از هدایت ونور خدا شد…
میدونی محمد حسین؟هرچقدر بیشتر میگذره بیشتر باور میکنم همه چیز اونه…اول …آخر…ظاهر…باطن…
امشب از طریق ایمیلم رفتم کامنت الهه جانرشیدی روبخونم،بعد خدا گفت آوردمت اینجا که کامنتت خودت رو بخونی تو بهمن ماه پارسال ..
باورت میشه …؟ باورت میشه…؟
دیوانه شدم…ازنوشته های خودم تویکامنت دیوانه شدم…
الان که دارم برات مینویسم نشستم تو فرودگاه مهرآباد و چقدر کنترل اشک جلوی این همه آدم سخته….
محمدحسین دلم میخواد برات بنویسم نمیدونی چقدر من توی این سفر از خودم بزرگتر شدم…توحیدی تر شدم…چقدر ظرف وجودیم گسترش پیدا کرد …واقعا از حرف تا عمل هزاران مدار فاصله ست….
حرفای قشنگ خوبه…اما مرد عمل باید باشی تا نتیجه بیاد!
الان برای من سفر تنهایی وبا لذت باور پذیر شد،سفر هوایی راحت وبدون دردسر باور پذیر شد،باورپذیر شد من برای احساس خوب داشتن ولذت بردن نیازمند حضور کسی نیستم.
اینو میدونستما،اما باید توی عمل باور میکردمش….
حالا میخوام برم برای درخواست های بزرگتر…سفر های بیشتر …سفرهای دورتر …
الان میفهمم قانون تکامل یعنی چی…الان با گوشت وپوست و استخونم درکش میکنم ….
محمد حسین عزیزم،به اندازه ی امیر داداشم دوستت دارم و دلم میخواد بزودی ببینمت و همینطور که با امیر ساعت ها درمورد قانون حرف میزنم ومتوجه گذر زمان نمیشم،باهم غرق صحبت های توحیدی شیرین بشیم….
امیدوارم همه ی بچه هارو در بهترین زمان ومکان ببینم وسرمست بشم ازین انرژی توحیدی که میتونه کوه هارو جابه جا کنه ….
احساسم بهم میگه هدایت های امشبمرواینجا برات بنویسم …امیدوارم همونقدر که قلب منو روشن کرد…شمارو هم غرق نور الله کنه داداش عزیز راه دورمن
نوک تبر توحیدتو تیز نگه دار,من پشتتم ، تو قدرت رو از من بخواه ، اعتبارو به من بده ، تو با من باش ، تو باورم کن ، تو بسپار خودتو به من ، اونوقت ببین من بزرگترین و غول ترین قدرتهارو که تو توی ذهنت بزرگ کردی و داره ایمانتو می گیره ، چطور با یه ضربه خلالشون میکنم ، فقط برای تو !هیچ رویایی نیست که نتونی داشته باشی، قدرت هیچ کسی بالاتر و بیشتر از تو نیست ، تو اگر منو تو وجودت باور کنی، قدرتمندترینی
اگر ایمان بیاری به خالقت،به فرمانروای کل جهان ،اون وظیفشه…وقتی من کارم رو درست انجام بدم،توقع دارم از خداوند که کارش رو درست انجام بده !ازونجا که خداوند برخودش وظیفه میدونه ،وقتی من کارم رو درست انجام بدم،اون کارش رو درست انجام میده!من نمیخواد نگرانش باشم
درپناه نور آسمون ها و زمین میسپارمت
قلب فراوان از تهران تا قم
به نام خداوند بخشنده مهربان
خانم شهریاری توحیدی نازنین سلام امیدوارم که حال دلتون عالی باشه و در بهترین زمان و مکان باشید چقدر دلم برای دل نوشته های توحیدیتون تنگ شده بود چقدر نکته هایی از کامنت هاتون رو که توی دفترم نوشتم می خونم و انرژی می گیرم مخصوصا اون توصیه خواهرانه ای که بهم کردی تواول دوره که قدر خودم رو بدونم که الان تونستم توی این دوره باشم فکر کنم دوره را تا جلسه11با بچه هااومدم ولی برعکس بچه ها که کلی نتیجه گرفتن من همه چی برام برعکس شد یه دو سالی بود که مریض نشده بودم توی این 2ماه 3بار مریض شدم یه چند باری رابطم به مشکل برخورد از نظر مالی همینطور و همیشه برام سواله که دلیل این تضادها چیه.چه درسی من باید از این تضادها بگیرم تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که شاید اصلا من دارم راهو اشتباهی میرم و فکر میکنم که راهم درسته شاید من دارم مثل طوطی فقط جلسات رو گوش میدم و خودم رو گول میزنم که دارم کار میکنم چون من به استاد ایمان دارم که میگه اگه شما از درون تغیر کنید حتما اوضاع بیرونیتون تغیر میکنه شک نکنید برا همین برگشتم جلسه اول تا با تمرکز بیشتر کار کنم و با خودم عهد بستم که به جز این جلسه و کامنتهای این جلسه هیچی دیگه نه گوش بدم نه بخونم الان 3هفته میشه تا دیروز که یه کامنت از آقای خوشدل خوندم امروزم کامنت شما رو انصافا هم من به اندازه درکم دارم روی خودم کار میکنم روزی چند ساعت فایل گوش میدم کامنت میخونم تو دفترم مینویسم سپاسگزاری میکنم ورودیهامو کنترل میکنم خیلیم با خدا صحبت میکنم که هدایتم کنه و خودش راه بندگی کردن رو یادم بده من عاشق ماشین و خونه وکار خوب و مسافرتم ولی بیشر از اینها دوست دارم عشق و نور خداوند رو با قلبم احساس کنم نمیدونم چه باوری یا ترمزی دارم که نمیزاره به اون آرامشه برسم این هدایتی که نوشتی (نوک تبر توحیدتو تیز نگه دار,من پشتتم ، تو قدرت رو از من بخواه ، اعتبارو به من بده ، تو با من باش ، تو باورم کن ، تو بسپار خودتو به من ، اونوقت ببین من بزرگترین و غول ترین قدرتهارو که تو توی ذهنت بزرگ کردی و داره ایمانتو می گیره ، چطور با یه ضربه خلالشون میکنم ، فقط برای تو !هیچ رویایی نیست که نتونی داشته باشی، قدرت هیچ کسی بالاتر و بیشتر از تو نیست ، تو اگر منو تو وجودت باور کنی، قدرتمندترینی
اگر ایمان بیاری به خالقت،به فرمانروای کل جهان ،اون وظیفشه…وقتی من کارم رو درست انجام بدم،توقع دارم از خداوند که کارش رو درست انجام بده !ازونجا که خداوند برخودش وظیفه میدونه ،وقتی من کارم رو درست انجام بدم،اون کارش رو درست انجام میده!من نمیخواد نگرانش باشم)انگار نمی تونم هدایت خداوند رو دریافت کنم نمیدونم دیگه چجوری باید قدرت رو به خداوند بدم یا اینکه گفتی حرفای قشنگ خوبه ولی باید مرد عمل باشی نمی دونم اون عمله چیه ولی به درستی این مسیر شک ندارم و میدونم هرمشکلی هست از منه درسته که گاهی فشار نجواها خیلی زیاد میشه وادم رو از نفس میندازه ولی انقدر این مسیر رو ادامه میدم تا این باورا درست بشه تا قلبم باز بشه مثل خواهرهام دوستون دارم ودلم خواست یکم براتون بنویسم در پناه رب همیشه مهربان با آرامش کامل و قلبی سلیم شاد و پیروز باشید
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیم
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿٣﴾
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به همه چیز داناست.
هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا ۖ وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿4﴾
اوست که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد. آنچه در زمین فرو می رود و آنچه از آن بیرون می آید و آنچه از آسمان نازل می شود، و آنچه در آن بالا می رود می داند. و او با شماست هرجا که باشید، و خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست.
لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿5﴾
مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط در سیطره اوست، و همه امور به خدا باز گردانده می شود.
یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ ۚ وَهُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿6﴾
شب را در روز در می آورد و روز را در شب در می آورد، و او به نیّات و اسرار سینه ها داناست.
سلام به برادر عزیزم حسین آقا
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله مهربان به جسم و جان و قلب توحیدیت
نقطهی آبی شما،در بهترین زمان و مکان به دستم رسید،دعا میکنم پاسخ من هم در زمان درست به دستت برسه.
ازت بینهایت سپاسگزارم که برام نوشتی،دست خدا شدی برام و دقیقا در زمانی که احتیاج داشتم صدای خدارو بشنوم خداوند از دستان نازنین شما به قلب من بارید.
از قلب سلیمت سپاسگزارم که جایگاه نور خداوند شده و اینطوری به کمک بندگان خداوند میای …
داداش حسین عزیزم،بزار از خودم برات بگم.ماه سختی رو گذروندم.من میگم سخت،شما بخون سععععععععخت!
چه چیزی من رو سرپا نگه داشت ؟
توحید،قرآن،آموزش های استاد !
میتونم اینجوری تفسیرش کنم که شبیه کسی که یکسری آزمون تئوری در زمینه ی توحید رو پاس کرده و حالا خداوند ازش توحید عملی میخواد !
وقتی درخواست تغییر میدی !وقتی درخواست توحید میدی!
جهان تورو وارد فاز عملی داستان میکنه ببینه چند مرده حلاجی !
درواقع به قول استاد :جهان تورو تحت فشار قرار میده ببینی از توی شما،همونی درمیاد که قبلاً درمیومده؟یا واقعا تغییر کردی ؟
به قول قرآن،ایه ٢١4 سوره بقره
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ
آیا گمان کردید داخل بهشت میشوید، بیآنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟!
این به معنی نیست که شما داری مسیر رو اشتباه میری ،اتفاقا شما در مسیر خواسته ت هستی،و داری آزمون های الهی رو رد میکنی برای کوآلیفای شدن!
طبق آگاهی های جلسه 4 قدم 5:
به دوتا شرط:
اگر داری روی خودت کار میکنی !
و مدت هاست حالت خوبه
هر اتفاقی بیفته،هرررر اتفاقی بیفته در مسیر رسیدن به خواسته هاته،اسم نزارید روی اتفاقات ،فقط باید ایمانتون رو حفظ کنید و تسلیم پلن خداوند باشید.
اینجا همون غربالی که یک سری ها پا پس میکشن و انصراف میدن،یکسری هام میگن ما ایمان داریم به خدا و پیامبرش و میدونیم بزودی کمک خداوند میرسه
ادامه ی آیه ٢١4 بقره :
مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ
به ایشان سختى و رنج رسید و متزلزل شدند، تا آنجا که پیامبر و مؤمنانى که با او بودند، گفتند: پس یارى خدا کى خواهد رسید؟ بدان که یارى خدا نزدیک است.
آره داداش ،یاری خداوند بسیار بسیار نزدیکه، فقط یک کوچولو ازت ایمان و استقامت میخواد :
إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ
به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!
همون خدایی که اول و آخر و ظاهر و باطنه،همون که میگه هرچی در زمین فرو میره،هرچی بیرون میاد،هرچی از آسمون نازل میشه و هرچه به آسمون میره رو میدونه ،همون خدایی که به آقای حسین امیری الهام میکنه صبح دوم دی ماه برای سعیده بنویسه،همون خدایی که زمان رو ی جوری مدیریت میکنه که استاد دقیقا زمانی کامنت شمارو تایید کنه که من دم در دانشگاه علوم پزشکی مازندران باشم و دارم بزرگترین تصمیم زندگیم رو میگیرم و دنبال نشانه میگردم و خدا از نقطهی آبی شما با من حرف میزنه!
همون خدا! برامون همه کار میکنه ،چرا همه کار ؟ چوووون همه چیییز خودشه،اون پول و خونه و رابطهی عاطفی و سلامتی و عشق خووودشه!
داداش حسین عزیزم ،امکان نداره از مسیر قانون پیش بری و اشتباهی در کار باشه
سُنَّهَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلًا
خدا روشی ثابت و قطعی مقرّر کرده است که از پیش جاری بوده است، و هرگز برای روش خدا تغییر و تبدیلی نخواهی یافت.
اگر ما کارمون رو درست انجام بدیم،اون قطعا کارش رو درست انجام میده،اصلا نیاز به نگرانی نیست .
کلید واژه هایجهاد،صبر،استقامت،ایمان،تسلیم،استمرار
رمز موفقیته.
توی آیه ١١٠ نحل خداوند به زیبایی هرچه تمام تر قانون رو شرح میده:
ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ
آن گاه یقیناً پروردگارت نسبت به کسانی که پس از آزار دیدنِ [از مشرکان، سرزمین شرک را رها کرده] هجرت نمودند، سپس جهاد کردند، و شکیبایی ورزیدند، آری، پروردگارت [نسبت به آنان] پس از این بسیار آمرزنده و مهربان است.
شمایی که از مشرکین فاصله گرفتی
و داری برای تغییر شخصیتت جهاد میکنی
وَصَبَرُوا:وصبر پیشه کردند
بعد ازین ٣ مرحله شما وارد مداری میشی که خداوند رو به صورت بسیار بخشنده و بسیار مهربان میبینی
و این نتیجه رو با دوتا تاکیید پر رنگش کرده: إِنَّ ،لَ
یعنی بی تردید این اتفاق میفته،شک به دلت راه نده
داداش حسین عزیزم بینهایت ازت سپاسگزارم که برام نوشتی و از خداوند سپاسگزارم که به درک و عقل من بارید تا یک بار دیگه قانون رو برای خودم با آیه های شیرینش تحلیل کنم.
امیدوارم این کامنت برای شما مفید باشه و برات نوری بیاره برای ادامه مسیر همونطور که الله تو سوره ی حدید میگه :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و برای شما نوری قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگی خود) راه بروید و گناهان شما را ببخشد؛ و خداوند غفور و رحیم است.
به امید دریافت نقطهی آبی پربرکت دیگه ای از شما برادر توحیدی من،در پناه نور آسمون ها و زمین باشی همیشه
بنام الله
سلام
«اتفاق میفته،شک به دلت راه نده»
باز هم کمک خداوند،اینبار از طرف سعیده عزیز
شما برای اقا حسین نوشتید ولی نهههه
این برای من بود
خدایا چی بگم از لطف و محبت تو ،چی بگم از عشقی که به من داری
تا میبینی ناراحتی به دلمه جوری ارامشو بر قلبم وارد میکنی که …
الله اکبر
سعیده جان من کامنتتو 3بار خوندم
اشک چشمام بند نمیاد فک کنم چشمام فرداصبح حسابی پف کنه ولی نمیتونم جلوشو بگیرم
از صبح نمیدونم چم بود
واقعا خودمو درک نمیکردم منه مریم هپی سرحال از صبح انگار افسردگی حاد گرفته بودم
اینقد با خودم باعشق حرف زدم
سپاسگزاری نوشتم
دعا کردم
ویس گوش دادم
انگار نه انگار
ولی نه
قضیه این بود که خدا میخواست با کامنت تو سوپرایزم کنه
اونجا که گفتی
وقتی درخواست تغییر میدی !وقتی درخواست توحید میدی!
جهان تورو وارد فاز عملی داستان میکنه ببینه چند مرده حلاجی !
از صبح هررر کاری کردم که حالم بهتر بشه
بخدا که تلاش کردم خیلی
جا نزدم
کوتاه نیومدم
تسلیم نشدم
من نمیخوام شکست خورده باشم
ولی کم کم داشتم انگار ناامید میشدم
که یهو این کامنت
هوش از سرم پروند
اونجااا که گفتی بزودی کمک خدا میرسه
آیه اوردی
ااخ قلبم
بدان که یاری خدا نزدیکه
ی ذره کوچولو ایمان و استقامت میخواد
و بعدش اون ایه 110 سوره نحل
که گفتی از مشرکین فاصله گرفتی و داری رو شخصیتت کار میکنی و صبر پیشه میکنی
وارد مرحله ای میشی که خدارو بسیار مهربون میبینی،بسیار بخشنده میبینی
اتفاقا من دیروز کامنت گذاشتم تو دوره احساس لیاقت که خدا افراد منفی و غرغرو و ناسپاس رو ازم دور کرده
داره روی من کار میکنه
و این جملات تو انگار داشت به من میگفت مسیرت درسته مریم
و دیدم
من دیدم خدارو که چه مهربون با کامنت تو با من حرف زد
منی که برای بار اول حتی نمیخاستم بیام تو سایت
دیدم پیام جیمیل اومد که سعیده شهریاری پیام گذاشته
امروز اقا اسدلله هم گذاشته بود و پیام جیمیلش اومد برام ولی من اینقد دپ بودم الکی که اونو باز نکردم و فقط من این پیامو باز کردم
خدایا سپاسگزارم ازت که هولم دادی این پیامو بخونم
خدایا الا بذکر الله تطمئن القلوب
منِ مریم اشفته ناراحتو جز تو کی میتونست ارومش کنه خدای خوب من
آههه
خدایا شکرت
شکرت
سعیده جان تو بدون شک بنده خاص خدایی
خدا تورو انتخاب کرد که با پیامت باعث ارامش قلب من بشی
ممنونم ازت
سلام به سعیده عزیز و دوسداشتنی که دلم یه ذره شده بود برای نوشتنت
کجای خانوم چرا نقطه آبی از شما نمیبینم ..بعید میدونم کسی کامنتهای شما رو حداقل یکبار خونده باشه و نتیفیکیشن فعال نکرده براش ،که هر وقت کامنتی نوشتی سریع بیاد غرق در الهامتت باشه و قلب خودشو نورانی نکنه
حداقل من که اینطورم و انصافا هر وقت شروع کردم به خوندن شیطان ذهنم خلع سلاح شد
میخوام تو یک جمله اوج حس خودمو بیان و اونم اینکه عاشقتم دخترررررررر
داشتم با نجواهای ذهنم کشتی میگرفتم و نزدیک بود ضربه فنی بشم و بدجور گیر افتاده بودم ،اونجا بود که دست به دامن سایت الهی استاد شدم و خودمو سپردم به دست هدایت الله و چه صلاتی بهتر از خوندن کامنت زیبای سعیده خانوم
قلبم آروم گرفت و قشنگ فاصله فرکانسیمو با ده دقیقه قبلم حس میکنم
سعیده عزیز اینقدر حرفات به دل میشینه که یه بار خوندنش اصلا جواب نمیده و باید برگردم یه بار دیگه شروع کنم به خوندن کامنت شما
ازت بی نهایت سپاسگزارم و از خداوند برات آرزوی بی نهایت سلامتی و ثروت خواستارم
خدانگهدارت باشه
به نام خداوند بخشنده مهربان
خانم شهریاری توحیدی نازنین سلام امیدوارم حال دلتون عالی باشه و در بهترین زمان و مکان باشی
نقطه آبی شمارو در حالی دریافت کردم که تویسرویس بودم و داشتم میومدم خونه واز صبح 2بارتوحیدعملی قسمت6وچندبارم جلسه 2احساس لیاقت رو گوشداده بودم و حالم عالی بود بادیدن پاسخ شمادیگه شدم مثبت هزاراز عصر تا الان چند مرتبه کامنتت رو خوندم تا یکم نکاتی رو که برام نوشتی درکشون کنم
از هدایت خداوند گفتی ما4قسمت کارمون داره که به صورت ماهانه توی این قسمت ها میچرخیم از اول ماه یعنی شنبه من باید قسمت کاریم عوض میشدوبه قسمت دیگه میرفتم که اونجا اصلا گوشی آنتن نمیده واز ویپ داخلی استفاده میکنیم واینترنت اصلا نداریم نمیدونم چی شد شنبه سرپرستمون گفت امروزم تو همین قسمت باش و از فردا جابجابشیدازاون طرف من که براتون نوشتم دلم برای کامنتهاتون تنگ شده بود ولی تعهدداده بودم که فقط رو قدم اول کارکنم انگار یه الهامی بهم گفت یه سر به ایمیلت بزن اگه خانم شهریاری برای دوره احساس لیاقت کامنت گداشته بود نخون اگه چیز دیگه بود بخون منم گوش دادم کامنتت رو که باز کردم دیدم پاسخ به آقای تجلی بودتوی قدم اصلی تحول زندگی و بعد خوندن همون حسه بهم گفت که براتون بنویسم والان دلیل همه این اتفاقات رو متوجه شدم
یه تجربه از توحیدعملی6دارم دوست دارم براتون بگم من پسرم الان 8سالشه واز وقتی که به دنیا اومد پای راستش هم کوتاهی داره هم کف پاش کوتاهه و 2تا انگشت نداره از همون اول بردمش تهران زیر نطر متخصص و گفت وقتی 6سالش شد عملاش رو شروع میکنیم و تا 18سالگیشم طول درمان طول میکشه و6سالگی ابوالفضل مصادف شد با تضادی که برام پیش اومده بودوخونه وپول…رفته بود ومن تازه چند ماهی با استادآشنا شده بودم چندروز قبل از عمل ابوالفضل من این فایل توحید عملی6 رو گوش دادم اونجاش که استاد در مورد فرزنداولش صحبت میکنه که به خدا گفتم بچه مال تو بوده مال من نبوده حالا من شکایت کنم که چرا بچمو ازم گرفتی خیلی حالم منقلب شد به خدا گفتم بچه از من نیست مال توعه زنم از من نیست اونم بنده توعه خودت میدونی که من الان نه پول عمل بچه رو دارم نه قدرت آرام کردن همسرمو من خودم رو به شما میسپرم واز سر راحت میرم کنارخودت کمکم کن دکترش گفته بودبیست ملیون شیرینی می گیرم نزدیک 17ملیونم خرج دستگاه و بیمارستان میشه و 1سالم درمانش طول میکشه عمل خیلی سختیه ( عمل الیزاروف)منم هیچی نداشتم ولی واقعا دلم به خدا قرص بود حتما باورت میشه 2روزبه نوبت عمل یکی زنگم زد گفت شما پسرتون فلان مشکل رو داره گفتم اره گفت میشه عکس پا و مدل عمل و مقدارهزینشو برام ارسال کنی گفتم شما گفت یه دوست فقط نپرس کیم گفتم باشه فرداش دوباره زنگ زد گفت یه شماره کارت بده 40ملیون به حسابت می ریزم 25ملیون بلا عوض 15ملیون بقیم رو هر جور و هر وقط تونستی بریز به فلان حساب خدا حافظ من اصلا شوکه شده بودم که خدایا این کی بود فقط اشک می ریختم و از خداوندسپاسگزاری می کردم اومدم شرکت سرپرستمون گفت حسین شماره کارتت رو بده 20تومن به حسابت بریزم برا عمل بچت هر وقط داشتی بهم بده هرچی گفتم نه دارم قبول نکرد گفت باشه من میریزم اگه لازم نداشتی از تهران که اومدی پس بده یکی از دوستای دیگم یه 5تومن برام واریز کرد گفت فلانی رو میشناسی گفتم اره خیلی سرمایه داره گفت پیش هم بودیم پاسور بازی میکردیم حرف پسرت شد گفت این 5تومن رو از طرف من هدیه بده به پسر حسین یه 15ملیون اومد به حسابم بعد از شرکت زنگم زدن وام درمان بیماریهای خواصه پرونده ابولفضل شرکت هست یعنی به خدا قسم انگار همه کس و همه چیو خدا بسیج کرده بود برای خدمت به من تقریبا 40 برا عمل نیاز داشتم خدا تو 2روز90به حسابم زدشب قبل عمل برادر خانمم زنگ زد صبح کی بریم کارامو ردیف کردم 2روزبیکارم خدا بهم گفت اینم راننده شخصی دیگه چی می خای خانمم که هم برای مشکلای مالی هم مشکل ابوالفضل خیلی بهم ریخته و ناراحت و نگران بودیعنی 360درجه عوض شده بود عمل ماه رمضان بود وماشب راه افتادیم سحررسیدیم تهران انقدر توراه واونجا که بودیم تا صبح بشه گفتیم و خندیدیم مخصوصا خانمم که من اصلا باورم نمیشد یعنی تا 2روز قبلش اگه 100میلیاردباهام شرط میبستن که انقدر اخلاق خانمت می تونه عوض بشه قبول نمی کردم تو همون لحظات که داشتم به این چندروز فکر میکردم وباخداحرف میزدم بارون شرو به باریدن کرد دیگه نتونستم جلو خودم رو بگیرم زدم زیر گریه که خدایا داری چیکار میکنی با من انگار اومدم یه مسافرت لذت بخش گفت مگه نگفتی خودت درست کن من وقتی درست کنم عزت مندانه درست میکنم به خدا فیلم هندی برات تعریف نمیکنم همش عین حقیقته کلی چیزای دیگم بود که فاکتور گرفتم رسیدیم به عمل قبل عمل دکتر بهمون گفت که عمل سختیه با بچه صحبت کنید که آماده باشه منم با خدا صحبت کردم یه2ساعتی عمل طول کشیدوبعد دکتراومد و بااینکه قرار بود 1روز بستری باشه برامون کار با دستگاه رو توضیح داد تا ظهر مرخصش کرد4ماه اول باید3ساعتی 1بار آچار کشی میشد یعنی تقریبا همیشه خانمم درگیر بود ولی اون حال خوبه به لطف خداوند تا الان باهاش مونده خود پسرمم خدا انگار دردو ازش گرفته بود گاهی عذیت میشد ولی هرگز اونجوری که دکترش برا ما تعریف کرد درد نکشید این درخاستی بود که من از خدا کردم و اونم برام سنگ تمام گذاشت یه اتفاقم دیروز برام افتاد اونم برات بگم دیروز حقوق واریز کردن دیدم 12وخورده ای بود اول خیلی حالم گرفته شد بعد گفتم الان وقط کنترل ذهنه روز قبلش واشر زودپزمون خراب شده بود در زودپز رو برداشتم و زدم بیرون تا زمانی برسم به مغازه این 2سالو توی ذهنم مرور کردم و سپاسگزاری کردم و حالم اوکی شد وقتی رسیدم درو دادم که واشرو عوض کنه بهم گفت خدا خیلی دوست داره گفتم چرا گفت سوراخای که بخارو میده بیرون گرفته اگه یکی دوبار دیگه باهاش کار میکردی حتما زودپژ میپکید همون موقع انگار خدا بهم گفت من حواسم به در زودپزتم هست به قول خودت کجا دنبال چی میگردی راستش هم از خدا خجالت کشیدم هم خیلی خوشحال شدم و تو را برگشتم خیلی حالم خوب بود و اشک ریختم وقلبم باز شده بود به خدا گفتم لطفا نمیشه توی همین حال همیشه بمونم اخه تا از این حال میام بیرون دوباره ترسا و غصه ها میان سراغم خیلی طولانی شد در پناه رب همیشه مهربان در نهایت آرامش شاد و پیروز باشی
به نام خداوند هدایتگر
سلام و عرض ادب خدمت شما خواهر عزیزم سعیده خانم
الهی صدهزار مرتبه شکر که فرصتی پیدا کردم و در مداری قرار گرفتم که بتوانم دوباره بیام و در سایت صلاه داشته باشم
خیلی وقت بود که دوست داشتم بیام بنویسم ، واقعاً وقتی در سایت فعالیت می کنم و مخصوصاً می نویسم احساس می کنم دارم ارزشمندترین کاری که می توانم در طول روز انجام بدهم رو، انجام می دهم
بریم سراغ هدایت
سعیده جان امشب دو تا اتفاق افتاد که پس از تضاد چند روزهی اخیر
به شدت این دو اتفاق برایم لذت بخش بود و قلبم رو آروم کرد
امروز خواهرم اینا خونمون بودن
خواهر زاده بزرگه، ستایش که 12 سالشه، زمان هایی که من نیستم میاد تو اتاق من می شینه درس می خوانه
یه برگه از دفترش افتاده بود رو قالیچه دم در اتاق؟!
دقیقاً به شکلی روی زمین قرار گرفته بود انگارررر خدا اینو گذاشته بود جلوی پای من تا از زمین برش دارم و مطالعه کنم!!
حالا چی رو برگه نوشته باشه خوبه؟
اصلا من نمیدونم این نوشته ها برای کدوم درسشون هست
اصلا نمیدونم این بچه کلاس چندمه؟
ولی اینو خوب می دونم که خداوند داره باهام حرف میزنه … چی بگم… باز داره اشک های قشنگ در میاد
1- آیه های زیر را معنی کنید
و هُوَ مَعَکُم اَین ما کُنتُم
و هر کجا باشید آن با شماست
فالله خَیرُ حافظاً و هُوَ اَرحَم الراحِمین
لَئِن شَکَرتُم لِازیدَنَّکُم
این سوال یک بود که باید معنی این آیه ها رو می نوشت
خیلییییی برای من جالب بود که معنی دو تا آیه دوم و سوم رو ننوشته بود چون من اونا رو بلد بودم !!
فقط اولی رو نوشته بود که من معنیش رو نمی دونستم!!
تا پایین صفحه رو کامل خواندم 12 تا سوال بود
90٪ صفحه راجع به شکرگزاری و تشکر از خدا بود!!
.
.
.
.
.
.
دوست دارم فقط سکوت کنم!
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل :))
الان چشم هایم خیسه
آخه دقیقااااا کاغذِ افتاد بود وسط در ورودی اتاق دقیقا ها به سمت من بود
پشت و رو هم نبود
چون پشتش چیز خاصی نبود!!
فقط این صفحه مهم بود که باید من می خواندم
:)))
این عینه نا شکریه اگه بگم این اتفاقی بوده!! به اللهی که می پرستمش قسم می خورم خدااااااا امشب با من حرف زد ، مستقیم هم حرف زد بهم سه تا شاه کلید داد
همین سه تا آیه کوتاه که یک دنیاااا درس توش هست و اگه بتوانم به همین سه تا عمل کنم در دنیا و آخرت رستگار و عاقبت به خیر خواهم شد
دوست داشتم این برگه رو برای خودم نگه دارم
ولی بردم دادم به ستایش ، ازم تشکر کرد گفت مرسی دایی، چه جوری تو اتاق شما افتاده بود؟
جوابش رو تو دلم گفتم… گفتم چون خدای می خواسته با من حرف بزنه ، چون باید میافتاده :))
ولی از روی بزگه عکس انداختم تا همیشه پیشم باشه و مرور کنم این صحبت های قشنگ خداوند رو …
اما اتفاق دوم که خیلی برایم شیرین بود چی بود
من همیشه برای نوشتن در سایت از الهاماتم کمک می گیرم و تقریباً تا حسم نگه بنویس… نمینویسم
روزی که اومدم این دیدگاه زیبایی که برایم نوشته بودی رو خواندم خیلی خوشحال شدم و برایت آرزوهای قشنک کردم و با قلبم سپاسگزاری کردم
ولی حسم نگفت الان بنویس
جالبه من هم این دوتا پاراگرافی که راجع به توحید از آموزه های استاد نوشته بودی خیلی برایم شیرین بود و همش این چند روزه وقتی یه کم می ترسیدم و دو دل میشدم برای انجام کاری یا زدن حرفی که باید میزدم یاد اول این پاراگراف می افتادم که نوشتی نوک تبر توحیدیت رو تیز کن… گاهی وقتها هم می اومدم این پیام رو مطالعه می کردم
ولی امشب…
امشب که در پاسخ به حسین آقای عزیز نوشتی …
و مخصوصاً از اونجایی که این نوشته ها در زیر دیدگاه خودم هم بود دیگه یقین داشتم که باید با تأمل بخوانمش
و نمی دونی …. خودت نمی دونی … که چقدرررر این صحبت های توحیدیت به قلب و روح من نفوذ کرد و منو عاشق این خدا و قوانین بدون تغییرش کرد
و چقدرررر من عاشقانه با تمام وجودم تحسینت می کنم که اینقدر جلسات رو و قرآن رو مطالعه کردی و گوش دادی و اینقدر مسلطی که دیدگاه هایت به خدا از صد تا کتاب ارزشمند تره :)
یه قول خودت دل نوشته ات مثل آب خنک وسط گرمای مرداد تابستون گوارا و دلچسب بود :))
مرسی که هستی ، و مرسی که برای ما می نویسی
امیدوارم این نقطهی آبی در بهترین زمانش به دستت برسه و لذت ببری
من هم دوست دارم شما رو در بهترین زمان با هدایت الله ببینم ، منم شما رو مثل خواهرم محدثه دوست دارم و خیلی دوست دارم ساعت ها بشینیم راجع به موضوعات مرتبط به قانون صحبت کنیم…
به نام خدا
سلام سعیده عزیز
من عاشق هدایت و همزمانی خدا هستم
امکان نداره من روزی وارد سایت بشم و از طریق فایل استاد ، کامنت یا نوشتهای از دستان نازنین خدا مثل دوستان نازنین مثل شما نبینم که دقیقا الهامی که بهش نیاز داشتم دریافت کنم
سعیده جان کامنتت در پاسخ حسین عزیز اینقدر توش درس و نکته داشت
برای من درست مثل دفترچه راهنما بود برای ادامه مسیر
وقتی که گفتی که
خدا میخواد امتحانت کنه تو عمل چند مرده حلاجی ، ایا واقعا جهاد، صبر، استقامت، ایمان، تسلیم، استمرار داری
آره داداش ،یاری خداوند بسیار بسیار نزدیکه، فقط یک کوچولو ازت ایمان و استقامت میخواد
من کیف کردم از خوندن کامنتت
کلا کامنتهای زیبای شما رو دنبال میکنم و کلی خدا رو شکر میکنم بابت وجود دوستان خوب و با ارزشی مثل شما که من دارم و میتونم ازشون کلی چیز یاد بگیرم
یعنی درکت به قوانین و خداوند اینقدر کمک کننده بود برای من که با دریافت این آگاهیها کلی ذوق کردم و کلی به احساس خوب رسیدم
و هی به خودم گفتم
اره همینه ، خودشه ، من تو مسیر درستم ، وعده خداوند حقه ، خدا خودش بمن گفته بهت بینهایت پاداش میدم ، زمین و اسمان رو مسخر تو کردم که تو از لحظه به لحظه زندگیت لذت ببری ، تو اشرف مخلوقات منی ، تو خلیفه من روی زمین هستی
برای همین اگر الان تو زندگیم تو شرایط سختی هستم بخاطر این نیست که جایی ایراد و مشکلی وجود داره
این جزی از پلن خداست که خدا داره ایمان منو امتحان میکنه
خیلی جالبه این الهام رو قبلا هم من دریافت کرده بودم و همیشه تو دو راهی بودم
بیشتر توضیح میدم تا متوجه بشید
قلبم بمن میگفت اوضاع و شرایط سخت داره بهت کمک میکنه تا باورهای توحیدی و تسلیم بودن در برابر پلن خدا قویتر بشه و داره بهت کمک میکنه درگیر اتفاقات نشی و باید بتونی این موقعها ذهنت رو کنترل کنی و احساست رو خوب نگه داری
قلب من این جواب رو میده
اما از اون طرف ذهن من وقتی که با قانون دارم کار میکنم و همیشه سعی میکنم حواسم به ورودیهام باشه
برای همین به من میگه طبق قانون وقتی که من روی خودم دارم کار میکنم باید اتفاقات خوب برام رخ بده
و بعضی اوقات اوضاع برام سخت میشه به خودم میگم کجا کار من ایراد داشته این اتفاق برام رخ داده
این مثل شمشیر دو لبهست
که اگر بخواهی اینو امتحان خدا بدونی ، بنابراین باید تسلیم باشی و ایمان خودت رو حفظ کنی و ادامه بدی و حتی ممکنه با این باور بفکر بهبود وضعیت فعلی خودت نباشی چون به ذهن خودت میگی ، خدا داره امتحانت میکنه پس مقاومت کن در برابر این سختی و مشکل
و بعد میبینی با همین روند اوضاع تغییری نکرده
و اونجاست که شک میکنی
و یا اگر میخواهی فکر کنی نه این اتفاق یه ایراد و نباید این اتفاق رخ میداد مثل الگوهای تکرار شونده که استاد تو دوره کشف قوانین توضیح دادن که اگر اتفاقی هر چند از گاهی برات رخ میده بدون یه جایی از باورهات ایرادی وجود داره
بعد ممکنه کلا درگیر اون اتفاق ناخواسته بشی و احساست بد بشه و بیشتر تو منجلاب فرو بری
بنابراین اینقدر این اتفاق برام رخ داد و اینقدر درگیر این دوراهی شدم و کلی برای خودم دو دوتا و چهارتا کردم
تازه یواش یواش دارم درک میکنم کدام راه درسته
که مسیر درست یه چیزی بین این دوراهیست
که درسته ما داریم روی خودمون کار میکنیم و همیشه باید روند رو به رشد داشته باشیم و اوضاعمون روز به روز بهتر بشه
ولی نکتهاش اینجاست که وقتی به تضادی برخوردیم و دیدم مشکلی پیش اومده
باید طبق قانون ایمان و توکلمون رو به خدا حفظ کنیم و ادامه بدیم و نامید نشم از اینکه فکر کنیم کلا مسیرمون اشتباه بوده
بلکه یکسری باورهای ایراد دار تو ذهنم دارم که باید اینو درستش کنم و وقتی با دادن ورودی مناسب و با تکرار ، باورهام تغییر کرد اونوقت رفتارهام طبق باورهای جدیدم تغییر میکنه و باعث میشه من دست به عمل بزنم و نتایج متفاوت بگیرم
این چیزی که من دقیقا توش مشکل داشتم
که هر موقع اوضاع برام سخت میشد با باورهای توحیدی فقط میخواستم استقامت و مقاومت خودم رو با تحمل سختی به خدا ثابت کنم انگار که هر چی بلا بیشتر بکشم و اعتراض نکنم نزد خدا محبوبتر میشدم
ترمز
(این باور مخرب که الان دارم مینویسم کشف کردم )
و در صورتی همون روند گذشته خودم رو ادامه میدادم و تو این مورد بدنبال تغییر باورهام نبودم و نمیدونستم این یه ایراده و هم نمیخواستم قبول کنم که مشکل از منه که این نتیجه رو بمن داده
حالا نمیدونم باورهای شما چطور بوده شاید خیلیهاتون از اول فهمیدید ایراد از کجاست
ولی برای من نزدیک به سه سال طول کشید تا تونستم بهتر بفهمم
ولی نکتهاش اینه که تو این مسیر تو این مواقع چه ایرادی داشتم که به مرور با شناخت بهتر خودم و قانون بهتر تونستم ایرادهای خودم رو بشناسم و بیام روش کار کنم و ارام ارام بهبودش بدم
بنابراین تازه دارم بهتر قانون رو درک میکنم که داشتن باورهای توحیدی و تسلیم بودن در برابر پلن خدا بسیار بسیار کمک کننده و جز مهمترین لازمه رسیدن به خواستههاست
و همون یه ذره باور توحیدی که از خودم نشون دادم باعث شد روند رو ادامه بدم و الان کیفیت اتفاقات خیلی بهتری رو تجربه کنم
خلاصه اگر این تسلیم بودن و نداشتن یه ذره باور توحیدی اگر در من وجود نداشت ، ممکن بود کلا بیخیال این مسیر بشم و ادامه ندم
ولی مشکلی که خودم داشتم این بود که تو این مواقع
اینو خوب میدونستم که باید تسلیم باشم و ایمان خودم رو حفظ کنم و تو این مورد هیچ شکی نداشتم
ولی ایراد از اینجا شروع میشد ، که از اون طرف روی بهبود وضعیت فعلی خودم کار نمیکردم و میگفتم این اتفاق به ظاهر سخت جز امتحان خداست برای من که میخواد استقامت منو بسنجه بنابراین باید صبور باشم و نامید نشم و یه جورایی مقاومت نکنم و کم نیارم
درسته تسلیم بودن و نامید نشدن از ادامه مسیر خیلی خوبه و این باعث میشه باورهای توحیدی ما به خدا قویتر بشه
که اتفاقا تو این چند سالی خیلی بمن کمک کرد که بیشتر روی خدا حساب کنم بجای اینکه روی بنده خدا حساب کنم
ولی باید حواسمون باشه که بقول استاد از اون ور خر نیوفتیم که کلا اون تضاد و اون اتفاق بدی که برامون رخ داد رو نیاییم بهبود بدیم و بدنبال راه و چاره برای بهتر کردن وضعیت فعلیمون نباشیم
و بگیم این تضاد و این اوضاع سخت امتحان خداست و همینی که هست و کاری براش نکنیم
یعنی این دقیقا چیزی بود که من توش مشکل داشتم ( البته هنوز هم دارم و نمیگم کامل حل شد ) و اینقدر این الگو تکرار شونده برام رخ داد
تازه تونستم قانون رو بهتر درک کنم
و الان از نگاه بالا و کلی ، به رفتارهای جدیدم بخاطر باورهای جدیدم دارم نگاه میکنم دقیقا متوجه میشم که چقدر این باورهای جدید داره بمن کمک میکنه تا بهتر نتیجه بگیرم
من بیشتر ادم دو دوتا چهارتایی هستم و برای همین وقتی قانون و درک میکنم بدنبال منطقی کردن برای ذهن خودم هستم تا بتونم به ذهنم ثابت کنم که طبق قانون این ، اون مسیر درستهست
برای همین سعیده عزیز کامنتهای زیبای شما رو همیشه دنبال میکنم
چون کامنت شما بیشتر از قلب میاد و پر از اگاهی با باورهای توحیدی و زیباست مخصوصا برای تصدیق صحبتهاتون از آیههای قرانی هم استفاده میکنید
که خیلی خیلی خیلی بمن کمک میکنه برای درک بهتر قانون و با ذهن منطقی خودم بیام برای خودم تثبیتش کنم و با ایمان و توکل بیشتر این روند رو ادامه بدم
بینهایت سپاسگزارم سعیده عزیز و دوست داشتنی که همیشه با کامنتهای زیبا و بینظیرت منو سوپرایز میکنی و این اگاهی ناب و الهی رو خالصانه با ما به اشتراک میذاری و کمک میکنی تا جهان جای بهتری برای زندگی باشه
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستی در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
فعلا
یا حق
سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته وخدمت همه خواهر برادرای گلم در سایت بی نظیر، دیروز یه موضوعی یهو تو ذهنم
جرقه خورد و یه حسی بهم گفت با شما به اشتراک بزارم و برای خودم هم ردپایی بزارم تا سیر تکاملم را شاهد باشم…
چند تا آیه و ارتباطشون با موضوعی که استاد فرمودن خیلی برام جالب بود ارتباط این آیات با هم و
ارتباطشون با موضوع این فایل، تاثیرگذارترین باور که زندگی استاد رو تغییر داد و نه فقط ایشون، بلکه همه ما رو…
اول آیات رو مینویسم و از دوستان میخوام روی این آیات خوب تعمق کنن و بعد مطلبو بخونن و نظرشونو با بنده به اشتراک
بزارن… البته چه خوبه که همه ما با تاسی از آموزه های توحیدی استاد به جستجو در آیات بپردازیم و مطالب مناسب رو
به اشتراک بزاریم…
1- کل نفس بما کسبت رهینه الا اصحاب الیمین آیات 38 و 39 سوره مدثر
هر کس در رهن چیزهایی است که کسب میکند… یعنی آنچه در ذهن افراد است و در نفس اونها منقوش شده تعیین کننده
زندگی افراده… به جز اصحاب یمین
2- و اصحاب الیمین ما اصحاب الیمین آیات 27 تا 28 سوره واقعه که شرح حال بهشتیانه که خداوند اونها رو اصحاب یمین
معرفی میفرماینده
3- وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْث لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْىء قَدْراً آیات 2و 3 سوره طلاق
خیلی عجیبه، شما رو به خدا گذرا از این کامنت عبور نکنید… و تا آخرش با من باشین… در آیات بخش 2 و 3 مشخص شد
که بهشتیان به جز بخشی که خداوند از اونها با واژه مقربون یاد فرمود در سوره واقعه، اکثرا از اصحاب یمین هستند…
و ویژگی بارزشون اینه که دربند ذهنشون نیستن و اسیر پیش فرض های ذهنی نیستن، و خودشون بصورت خلاق میسازن
زندگیشونو، حالا این خلاقیت رو کجا میشه دید، و من یتق الله .. هر کس تقوا پیشه کنه یعنی مراقب ورودیهاش باشه
و خودش با ذهنش یکی نشه …یجعل له مخرجا… همواره برای او راه خروج قرار میدهیم…خروج از چی ؟ از انچه پیش
فرستادن.. و یرزقه من حیث لایحتسب… از جایی که گمان نمیبرند روزی میدهد… این جا گل چاییه که امروز واستون دم
کردم!!! خخخ… منظورش چیه از جایی که گمان نمیبرند؟؟ خوب معلومه.. چیزی که گمان میره مربوط به تجربه های قبلی
و انباشتهای ذهنیه که اصحاب یمین با مراقبه خودشون رو ازش حفظ میکنن و تغییرش میدن… پس وقتی ما اسیر پیش
زمینه ها نشیم خودمونو تسلیم اتفاقات بدیع و نو از طرف خداوند میکنیم (نه فرکانسها محدودکننده ذهنی) و این خالقیت ماست که به منصه
ظهور میرسه و جملات الرزق رزقان یا العلم علمان هم از توی این بحث درمیاد… روزی محدودی که ما با ذهنمون میپذیریم
یا نا محدودی که از طرف خدا به سمت ما سرازیر میشه (هرچند اون روزی محدود هم از طرف خداست اما به اندازه
ظرف های ذهنی که ساختیم میاد)…
این متنو نوشتم تا همیشه ازم به یادگار بمونه شاید روزی که این متنو در آینده بخونم به کودکی لبخند بزنم که تازه داشت
بابا گفتن و مامان گفتن و یاد میگرفت و درک کنم قدرت خداوند و در تکامل نفسم… آرزوی سعادت وخوشبختی برای
همه شما عزیزان دارم و امیدوارم با کامنت هاتون منو راهنمایی کنید و همراهی، دوستتون دارم