https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/12/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-12-06 04:51:242023-12-06 05:26:44قدم اصلی تحوّل زندگی
648نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
جریان ازاین قراره که هرموقع ذهنم به حاشیه رفته بهاشو باجسمم باسلامتیم پرداخت کردم،
یه چند روزی ذهنم نجوامیکردوداشت به سمت منفی ها میرفت وذهنم ازکنترل خارج شدبماندکه رشدمالیم کامل متوقف شدوومنفی هامیومدن،ونشانه های به حاشیه رفتن ذهنم به وضوح دیده میشد که سرِ هیچیییییی صبح ساعت6چشاموکه بازکردم بازذهنم شروع کردبه نجواوغر،بخدا همینکه آروم ازجام بلندشدم به حالت نشسته کمرم نیومدودردم گرفت
تاساعت9صب دنبال یه ورزش مناسب بودم که کمردردم یکم آروم شه آخه خیلی متعجب بودم ودردم غیرمنطقی بودبه هرکی میگفتم باورش نمیشدمیگف اخه مگه میشه همینجوری دراین حد درد داشته باشی راستش باعقل سلیم خودمم باورم نمیشدولی میدونستم که این درد ازکجا آب میخوره ،اره ازکنترل نکردن ذهنم،ازمنفی ها ونجواهایی که توسرم بود
یادِ حرف خانم شایسته افتادم که میگف حتی توبازی پینگ پونگ همون لحظه که باورهات خراب میشه سریعاهمون لحظه تاثیرشومیبینی توپت میخوره به تور یامیوفته زمین…
خدای من…ذهن باآدم چه هاکه نمیکند…
باتمام وجودم تجربه میکنم که چرااستادمیگن قوانین تغییرناپذیرخدا…
بین هیچکس فرقی نمیذاره وقانون برای همه یکسانه…
وقتی متوجه این قضیه شدم بجای گشتن دنبال دکتروجستجوتواین سایت واون سایت که چه ورزشی بکنم چه دارویی بخورم شروع کردم به کارکردن روی ذهنم
یجوری اوضاع جسمم به هم خوردکه نه میتونستم درست وحسابی راه برم نه میتونستم بشینم نه حرکتی بکنم مث کسایی که قطع نخاع شدن…زمین گیرشدم سرِ هیچ وپوچ
درازکش تنهامونده بودم خیره به سقف فکرمیکردم باخودم باورهای مخرب این چند روزمو داشتم چک میکردم که چیا تومغزم بوده که نتایجش اینجوری شده
یادم اومد چند روزِ پیش بایکی دوتاازدوستام حرف زدم وضع مالیشون توپ بود بهترین خونه بهترین ماشین وبهترین سفرهای خارجی ولاکچری درحالیکه هم سن من هسدن شاغل نیستن ولی چون خونوادشون وشوهرشون پولدارن وضعیتشون اینجوریه،ودقیقا زمانی بود که پول لازم داشتیم بخاطریه قضیه فشارمالی داشتیم
واقعیتش اینارو دیدم بجای اینکه تحسین کنم
شیطان شروع کردبه نجوا ومقایسه هاشروع شد…منم به عنوان کسی که تومسیرتوحیدنوپاس اصلافکرنمیکردم توجه به یک مقایسه ذهنی ساده تااین حدمیتونه افکارمنفی رو رشدبده
ایناتواین سن اینهمه ثروت وخوشی روتجربه میکنن دریغ ازاینکه 1٪تلاش کنن چون ازاولم توخونواده ثروتمندی بودن وهسدن باورفراوانیشون اوکی هس،ببشترباورهاش درسته ودرمسیررشدوازلحاظ رفاه وآسایش وامکانات هم نیاز به تلاش ندارن همه چی دارن بیشترازحدنیاز،
اونوقت من بایدروی باورهام کارکنم،درشغلم تلاش کنم من اززیرصفراوناازبالای 50 شروع کردن واین انصاف نبود وکاش منم جای اونابودم و….
خلاصه که هیییی بیشتروبیشترمیشد
باخودم گفتم باش عصبی ام بذاربگه حرصش بخوابه که نگو دارم فرصت رشدبهش میدم واین نجواهانه تنها قطع نشدشدیدترهم میشد…
ته دلم غمِ عجیبی سنگینی میکرد ازاین حالم بدم میومد،میخاستم حالموعوض کنم ولی ذهنم کامل کنترل منو دست گرفته بود میخاستم آهنگ بذارم برقصم ذهنم میگف نه که زندگی خوبی داری؟بدبخت براچی میخای برقصی؟
باخودم گفتم دیگه بسه من به حرفت گوش نمیدم
شروع کردم به شکرگذاری نمیدونستم ازکجاشروع کنم
گفتم خدایاشکرت ذهنم گف ببند بابا شکربراچی؟
گفتم بخاطرسلامتیم هیچی نداشته باشم سلامتی که دارم
ذهنم گف هه اینونداشتی چی میخاستی بگی؟
مگه سلامتیت چبابرات آورده تاحالا؟
دوستات سلامتی ندارن؟دارن ولی همه چی هم دارن
هیییییی نجوامیکردسلامتی مهم نیس
خسته نباشه یه وقت بهت سلامتی داده
اونقدررررقوی شده بود بالاخره موفق شدسلامتی رو هم توچشمم کمرنگ کنه ودیگه ندیدمش
اشک توچشام جمع شد بااون حال کمرم سجده کردم گفتم خدایا من نادونی کردم،العفو،کفرگفتم ،ناسپاس بودم ببخش منو،هدایتم کن به راه راست که گمراه شدم من به خودم ظلم کردم…
تواین مدت باتمام وجودتجربه کردم سلامتی تنهاچیزیه که نمیشه باهیچ پولی خرید،یادم اومداستادمیگف کل دنیابراتوباشه بهترین خوشی هابراتوباشه ولی کافیه فقط یه دندون دردبگیری همه چی برات زهرمارمیشه….راست میگف پولی که همراه ارامش وسلامتی نباشه هیچ لذتی نداره
چقدموقع غذاخوردن به مشکل برمیخوردم،درازکش میخوردم ازدهنم میریخت روی بالش،پتو،لحاف…همه جاکثیف میشد
شوهرم رفته بودسرِ کارتشنم شدنتونستم برم یه لیوان آب بردارم بخورم
گوشیم باطری تموم کرد نمیتونستم شارژربیارم بزنم پریز وچقدددد سخت ووحشتناک بود
ساده ترین کارهارو دیگه نمیتونستم انجام بدم
روی باورهام دوباره کارکردم دوروزی گذشت
وشوهرم همچنان دنبال راه حل و پزشکی که بتونه معالجم کنه
منم ازاول شروع کردم ستاره قطبی نوشتن،
اونروز توحالت آلفاهمین جوری که داشتم خواسته هامو براخدامینوشتم یهوباخودم گفتم شفادهنده هم خداس،بهترین پزشک ودرمان کننده هم خداس چراازخودش نمیخام ودنبال راه چاره ایم؟
به قول استاد ازهمان جا که رسد درد،همانجا دواست نوشتم کمرم خوب بشه ،واریزی داشته باشم،ویه سری چیزای خوب دیگه…
شوهرم گف بیاببرمت خونه مامانت اینا بمون من کارم طول میکشه نمیتونی غذااینابخوری
صبح ساعت6صبح بودبه زورنشستم توماشین، بیرون که اومدیم تو راه یه مسیری دو ازشهر کنارِ جاده هیچ خونه ای نیس تادوردست هاااا افق وابرهاوکوها ودرختها دیده میشه وخیلییییی اون مسیرو دوسش دارم
تواون مسیربودیم یهو چشمم افتادبه بیرون خدای مننننن بوقت طلوع آفتاب آسمون یه رنگی به خودش گرفته بود انگاربوم نقاشی بود وخدا دست به قلم شده بود،مدحوش شدم ازدیدنِ اون صحنه،دوساله ازاون مسیرمیریم میاییم صبح،شب،ظهر ولی تابه حال همچین صحنه رویایی ندیده بودم
پرنده ها توآسمون بودن،باصدای زیباشون پروازمیکردن،هوا یه حالتی بودکه بانفس کشیدن حس تازگی درونت متجلی میشد سرد نبودولی یجوری مابین سردی وگرمی یه نسیم ملایمی که سردیش مث سردی بالش که برمیگردوندیش خواب یجوردیگه ای میچسبه،رنگ آسمون بین صورتی وزردونارنجی وآبی ملیح اصن یه رنگ عجیب ومحشررررر ونورآفتاب هم که درحال طلوع بود،
قلبم بازشدبادیدن این صحنه ناخوداگاه زمزمه میکردم ملکا ذکرتوگویم که توپاکی وخدایی،نروم جز به همان ره که توام راهنمایی….
مث الان اشک توچشام جمع شد،دوربینو گرفتم کل مسیروعکس وفیلم گرفتم،قلبم بازشد دردام یادم رفت،لبریزازحسِ شکرگذاری بودم…
اومدم خونه مامانم عکسارو بازکردم بدون تنظیم زاویه بدون ادیت توراه بااینکه ماشین هی تکون میخورد،دورلین تارمیشد،یه عکسی گرفته بودم خداشاهده وقتی دیدم گریم گرفت دوتا درخت بزرگ یکی راست یکی چپ،پرنده ها وسطِ آسمون وکادر درحال پرواز بودن،کوه ها باچه عظمتی توعکس افتادن ونگم ازآسمون ورنگش انگارنقاشی باب راس بود
خدایاشکرت خدایاشکرت اینو استوری کردم همه ریپلای زده بودن کجاس؟چقدررررزیباس باچی ادیت کردی….درحالیکه این ادیتِ خدابود
بامامانم حرف میزدیم که چیکارکنیم کمرت خوب شه،واینا بعدِ چند دیقه انگار خدابهش الهام کرد گف یکی هس ماساژ درمانی اینا انجام میده حرفه ایه واینا
خودمم رفته بودم عالیه کارش،بذارببینم ازکجامیتونم سراغشوبگیرم،زنگ زد به اینور اونور گف خبرخوب اون شخصی که دنبالشیم چند خبابون بالاترازماعه
باورم نمیشد….
چجوری اخه؟
رفتیم چندثانیه طول نکشید یه جوری ماساژ دادباچندحرکت ساده خوب شد،بلندشدم دیگه درد نداشتم،خدایاشکرتتتت
هزینه ای هم نگرفت...
فقط گفت چندروز استراحت کن کارنکن،خوب میشی
یادم اومد ارهههههههه امروزستاره قطبی نوشته بودم خدایااااااتوچقدددددحواست به همه چی هس…
بااینکه کلی وسیله نیازداشتم بخرم پول هم داشتم ولی چون بازم درحال استراحت بودم نمیتونستم بیرون برم
خداخواسته هامو دادولی میخواس یه چیزیو هم بهم بفهمونه که ببین پول داری همه چی داری ولی سلامتی نداری نمیتونی استفاده کنی،پس سلامتی ارزشمندترین وگران بهاترین داراییه که به تو دادم ولی به خیلیا ندادم، توهمین فکربودم یهوچشمم به تلویزیون افتاد معلولین رونشون میداد
کانالوعوض کردم فیلمی پخش میشد که یه اقایی رو ویلچربود وازپله ها پرت شد پایین چون کنترل نداش رو بدنش چندتاکانالوعوض کردم همین ویلچرهمین موضوع
خداداشت باهام حرف میزد…
که ببین به همه سلامتی رو ندادم پس قدربدون….
اشک توچشام جمع شدالهی العفو…
چه نعمت باارزشی دادی ومن ندیدم….
الان بهترشدم حالم یجورِ دیگه ای راستش همیشه لفظا میگفتم خدایاشکرت سالمم وسلامتی ارزشمنده ولی تابحال دراین حد باتمام وجودم ارزش سلامتی رو درک نکرده بودم…
منم چند وقتی هست ک خیلی تو افکار منفی و روزمرگی غرق هستم و هی فشار مالی هم هر روز و هرروز بیشتر میشه برام…
اینقدر ندارم اومده پابین ک حتی نمیتونم دست ب قلم بشم برای یک شکرگزاری حتی نمیتونم ب زبون شکر گزاری کنم وفقط با دیدن پسر دوماههم غرق لذت و شکرگزاری واقعی میشم…
حتی توی سایت هم حوصله نداشتم بیام تا میومدم به ده دقیقه نمیکشید میومدم بیرون چون اصلا ب دلم نمیشست و بیشتر ناراحت میشدم ک چقدر مدارم پایین اومده ک حتی توی سایت هم نمیتونم بمونم و کار های درستی ک میدونم رو انجام نمیدم ورودی های داغون داشتم و خودم هم انگار ب قصد همه چی رو ول کرده بودم و خب نتیجه اش هم وضعیت مالی و روابطم بود …
امروز ب خدا گعتم خدابا سوپرایزم کن بهم خبر های خوشحال کننده ای بده و اتفافا خبر های خوبی شنیدم ولی اصلا خوشحال نشدم و احساس خوبی نداشتم چون میدونستم ک طبق قانون پیش نرفتیم و ب زودی ضربه اش رو میخوریم .البته ک در طی این کامنتی ک داشتم مینوشتم خدا باز ی نعمت دیگ و یه حال خوب کن دیگ بهم داد ک با این یکم انگیزه گرفتم و اینو نشونه ای از خدای خوبم میبینم جایزه ای میبینم ک بهم داده برای اینکه چند روزه اومدم توی سایت و دارم کامنت میخونم و این کامنت رو هم ک برای شما دارم مینویسم.
چقدر خدای من مهربونه خدایی ک میگه تو ی قدم بردار من 1000 قدم سمت تو برمیدارم…
خدایا کمکم کن تا در ایم مسیر ثابت قدم باشم نه اینکه چند روزی باشم و با نتایج سرم گرم بشه و بعد با کله بخورم زمین و باز دوباره روز از نو بشه برام…
دوست خوبم ممنونم ازت ک اینقدر با قلب باز کامنتتو نوشتی و زبان خدا شدی برای من….
سلام کامنت شما رو هدایتی خوندم خودم بارها کمرم این جوری شده ولی از استاد شنیدم وقتی جای از بدنت درد میکنه به فکر بقیه سلامتی بدنت باش و با کسی در مورد مریضی ات نگی خدا رو شکر خیلی وقت به کسی نمی گم و شکر گزاری میکنم
چه خوب تو راه به زیبایی ها هدایت شدی و توجه کردی
سلامتی بهترین نعمت خداوند هست که به ما داده امیدوارم همیشه تندرست باشی دوست عزیز
من میخوام در این مورد صحبت کنم من خالق زندگیم هستم
یه چند مدتیه که دارم بهتر قانون رو درک میکنم و بهش عمل میکنم ، در واقع با کار کردن رو خودم طبق قانون ، داره نتایج میاد هر چند کوچک ولی لذت بخش و عاااالی
همین پنج شنبه که گذشت خونمون مهمون داشتیم و شب یک ساعت قبل از اینکه مهمونامون از خونه ما برن ، داشتم تودلم میگفتم چی میشد فردا صبحانه دور هم کله و پاچه میزدیم خیلی حال میداد
شب که داشتن میرفتن خونشون تا فردا دوباره برگردن (دلیلشم اینه که جای دیگه خوابشون نمیبره و باید خونه خودشون بخوابن) موقع رفتن من گفتم پس صبح زود بیاید که صبحانه رو با هم بخوریم و اون مهمون عزیزمون گفت کله پاچه میخورید من صبح میخوام برم بخرم (و بیییییییینگ شاخک های من تیز شد که ببین قانون رو عجب سریع العجابه ) کلی اصرار از من که بابا شما مهمونید من خودم میخرم و از این حرفا … قبول نکرد و گفت من صبح میرم میخرم و ما ساعت 8:30 اینجاییم ، خلاصه جاتون خالی اومدن ، خوردیم وکلی خوش گذشت ، بعدش به خدای خودم گفتم خدایا شکرت چقدر این قانون بی نقصه و عااالی جواب میده و چقدرم سریع العجابه یعنی میخواهی و میشود ، کلی سپاسگزار خدای وهابم شدم
هفته قبل داشتم فکر میکردم که واسه محل کارم یه لباس رسمی بخرم مثلا بافتی ، پیراهنی …. یا هر چیزی که بشه ست کرد این گذشت و روز شنبه یعنی دو روز پیش که فرداش تعطیل بود ما رفتیم ویلای اون انسانهای دوست داشتنی و نازنین و جاتون خالی کلی خوش گذشت و لذت بردیم و یکشنبه صبح بود که دیدم اون عزیز اومد و دستش یه کاپشن نو بود و بهم گفت بپوش ببین اندازته ( و یهو بییییییییینگ باز هم شاخک هام تیز شد که ببین قانون رو چقدر سریع العجابه)
منم پوشیدم و قشنگ تن خورش عااالی بود ، ایشون گفت من هفته پیش خریدم و اندازم نشد و گفتم احتمالا اندازه تو بشه و گفت مبارکت باشه چقدم بهت میاد خلاصه کلی تشکر کردم و باز هم به خدای خودم گفتم خدایا شکرت واسه این همه نعمت که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه و من دریافتش میکنم
آره الان احساس میکنم که چرخ زندگیم داره روان تر میشه و گفته استاد که اصل قانونه داره به حقیقت میپیونده و من خالق زندگی خودم هستم و به میزانی که رسیدن به خواسته هام داره برام بدیهی میشه و باور میکنم شون به همون میزان نعمت رو دریافت میکنم یعنی میخواهی ومیشود
منی که تا چند وقت پیش هیچ درآمد وهیچ ایده ای برای پول ساختن نداشتم هدایت شدم به شغلی که چند سال قبل انجامش میدادم وبد نبود درحالیکه اونموقع قانون رو خوب نمیشناختم ، اما الان با باورهای جدید دارم تو همون شغل پول خیلی بیشتری میسازم ، یعنی ورودی مالی دارم اونم بیشتر از مورد مشابه چند سال قبلم ، خدایا هزاران بار شکرت
حالا دارم دنبال الگوهایی میگردم که تونستن ثروت بسیار زیادی بسازن اونم خیلی راحت و آسان تا برام بدیهی بشه و در مسیرش قرار بگیرم
خدایا شکرت واسه اینکه قانون بدون تغیری وضع کردی که خودم خالق زندگیم هستم
خدایا سپاسگزارتم که عاشقمی وهر لحظه هدایتم میکنی و قدم به قدم کمکم میکنی تا به هر چیزی که من میخوام برسم
امروزصبح به کامنت شما هدایت شدم و چقدر خوشحال شدم که به این خواسته تون رسیدید کله پاچه آخه منم خیلی کله پاچه دوست دارم یهویی دلم خواست .. چقدر خوبع به مراد دلتون رسیدید .. اینکه آدم توی دلش یک درخواستی رو بکنه بعدش ببیننه از زبان دیگری گفته میشه واقعا جای خوشحالی داره .. اصلا ربطی ندارد که این خواسته کوچیک باشه یا بزرگ باشه . مهم اینکه سریع اجابت میشه .. یعنی می خواهی و اجابت می شود .. یک نکته ی دیگری که برام جالب بود این است که کله پاچه رو باید با کسانی بخوری که آنها هم مثل خودت عاشق این کله پاچه باشند و با عشق در کنار کسانی نوش جان کنید که هم مدارت هستند و می تونی راجب آن غذا و یا هر چیزی با هم صحبت کنید و از آن کله پاچه بیشتر لذت ببرید نوش جان تون باشه انشالله همیشه به درخواست هاتون جواب خوب داده بشه و تمام خواسته هاتون به همین آسونی و راحتی اجابت بشه .. ممنونم که این موضوع رو نوشتید و سبب خوشحالی من شدید باور کنید هنوز دارم می خندم و خوشحال هستم . منم دلم می خواد یهویی از یک جایی برام کله پاچه ی خوشمزه برسه خخخخخ
کاپشن جدید تون هم مبارک باشه .. چقدر اون دوست تون با سخاوتمند هستش که بفکر شما بود و دستی از طرف فرشتگان الهی بود تا به این درخواست تون جواب بده . خدا رو شکرت که چرخ زندگی تون داره روان تر و قشنگتر میشه و از اینکه در مدار دریافت و جذب خواسته هاتون قرار گرفتین تحسین تون می کنم خدا رو شکر که اینها همه شون نشانه های خداوند هست که مسیر رو براتون روشن و واضح کرده و این ها همش نشانه های هدایت های الهی است و همچنین نشانه های هم برای من بود .. مرسی مرسی آقای معدندار عزیز بنده ی شکر گذار خداوند بودید و آمدید این جذب هاتون رو با ما به اشتراک گذاشتید و الگویی شدید که به این باور بیشتر برسم ک می شود
اول بگم بابت کله پاچه که دلتون خواسته، امیدوارم یه عزیزی صبح زود در خونه تون رو بزنه و براتون بیاره و همه با خانواده دور هم لذت ببرید، رسیدن به این خواسته های کوچک یه چیزی رو در وجود من قوی میکنه اونم اینه، خدایی که میتونه این خواسته به ظاهر کوچک رو مستجاب میکنه، میتونه خواسته های خیلی بزرگتر من رو هم برآورده کنه و براش چیزی نیست، منظورم اینه که مثلا 500 هزار تومان با 500 میلیون تومان و 500 میلیارد تومان برای خدا فرقی نداره، مهم اون ذهن منه که بتونه عدد بزرگه رو قبول کنه
ممنونم از شما که برام نوشتین
مرسی از توجهتون ، از اینکه خیلی عااالی به زیبایی ها و نکات مثبت توجه میکنید و انرژی خوبی که به من دادین
امیدوارم به هر چیزی که تو دلتون فکر میکنید برسید ، یا یک عزیزی که دستی از دستان خداونده براتون فراهم کنه و بهتون هدیه بده
یادمه تو فایل شناسایی گاز و ترمز استاد عباس منش یک جمله ای رو چندین بار تکرار میکردن میخواهی و میشود و این جمله شده یکی از افکار و باورهای غالب ذهن من ، بهمین خاطر اون چیزهایی که باهاشون مقاومتی ندارم بمحض اینکه میخواهم میشود
حالا خواسته های بزرگتر رو کمی مقاومت دارم ، به محض اینکه بتونم الگو خوب پیدا کنم و تو ذهنم منطقی کنم 100% برام اتفاق میافته بهشون میرسم
خانم سلطانی عزیز داشتم متن پروفایلتان که یجورایی داستان زندگی شما از سال 1397 تا 1402 هستش رو میخوندم خیلی عاااالی بود
بهتون تبریک میگم که طی این 5 سال در مواجهه با تضادها خیلی خوب تونستید ذهنتون رو کنترل کنید واقعا جای تحسین داره
خیلی لذت بردم از اینکه قانون رو خوب درک کردین و خوب عمل کردین و با باورهای عااالی که ساختین ، تونستین خالق زندگیتون باشین ، احسنت به شما
مسیر بسیار زیباست ، بقول قرآن زندگی یک جریان خوشبختی و رحمت دائمیه و بقول استاد عباس منش زندگی فقط و فقط لذت بردنه، پر از ثروت ، نعوت و فراوانیه که همیشگی و دائمیه
امیدوارم به هر چیزی که جزو خواسته هاتون هست و فکر میکنید، مینویسید، توجه میکنید، تجسم میکنید بزودی وارد زندگی تون بشه
براتون آرزو شادی، سلامتی، ثروت، سعادت، خوشبختی و حال خوب رو دارم
درود و سلام خدمت شما آقای معدندار عزیز.. روز و شبتون پر از اتفاقاتی قشنگ قشنگ باشه . مرسی مرسی برای دعاهای قشنگی که برام داشتید . ممنونم که صحبت های استاد عزیزمون غالب افکارتون شده می خواهی و می شود
همانطوری که استاد در بندر عباس بعد از آن آتشوزی زندگی شون یک شبه تغییر کرد منم به این باور رسیدم که هر چیزی می تواند یکشبه تغییر کنه و اتفاق خوشکله رو دریافت کنم .. یعنی آنقدر به این حرف اعتقاد دارم که حد ندارها .. بارها و بارها از این معجزه ها رو از خیلی ها شنیدم و دیدم . هر شب وقتی می خوابم به امید اینکه صبح چشممو باز می کنم تا اون اصل کاری برام بیوفته از خواب بیدار میشم میدونم که خواسته ام همین پشت درب هستش . احساسش می کنم . انرژی شو دریافت کردم .. انگار خداوند می خواد سوپرایزم کنه آنقدر به معجزه های خداوند ایمان دارم که هر لحظه منتظرش هستم .. انگار مثل یک هاله دور و برم می چرخه ..
دقیقا حرف شما رو کاملا قبول دارم اینکه گفتید 500 هزار تومان با 500 میلیون تومان و 500 میلیارد تومان برای خدا فرقی نداره، مهم اون ذهن منه که بتونه عدد بزرگه رو قبول کنه من باور دارم مرسی مرسی برای این پاسخگویی قشنگ تون که با اون دایره ی آبی رنگ قشنگ کنار پروفایلم دلمو شاد کردید امیدوارم دل شما هم آنقدر شاد بشه که از شوق و ذوق از خنده لب تون بچسبه به گوش تون.. الهی صدای قهه قهوه هاتون توی فضا بپیچه و شاد باشید .
ممنونم از اینکه پروفایل منو خواندید ممنون و سپاسگذارم
الهی حمایت خداوند در همه ی کارهاتون پشتیبان و محافظ و حامی و هدایتگر تون باشه آمین
استاد من تو این چند روز که چه عرض کنم تو این چند سال خیلی توجه کردم به افکارم و ارتباطشون با نتایج ینی همیشه اینارو برسی کردم و خب به چی میرسیدم جز اینکه افکار من داره اتفاقاتو رقم میزنه؟؟؟
و خب امروز بیش از روزهای دیگه به این مهم دست پیدا کردم ..:)
من داشتم با خودم فک میکردم عاقا چرا فلان جا نتیجه اونی که میخوام نیست
چرا بیسار جا نتیجهه اون نیست
و وقتی این فایل شما باز شدو گوشش کردم دیدم درسته
اولا که واقعااااا فرکانس ما داره نتیجه رو رقم میزنه و ثانیه این که ما با چیزی که بهش توجه میکنیم داریم فرکانس ارسال میکنیم …
و خب صدف عزیززززز
تو وقتی در مورد ی چیزی مینویسی اتفاق میفته!!!
پس چیزی که میخوای و بنویس!!!!!
تو در مورد چیزی که ازش حرف میزنی اتفاق میفته پس چیزی که میخوای و راجع بش حرف بزن
و خلاصه همه چی همه چی همه چی
و خب الان ی دلیل محکم داری صدف جون
که ی سری چیزارو واقعا بزاری کنار
و یسری جاها پاشی جاتو عوض کنی که فرکانست مثبت باشه
و الان از اهمیت این داستان بیشتر اگاهم
چرا
چون که تاثیرشو روی نتایج دارم میبینم
و این علت و معلوم بدجور بهم گره خوردن و هیچ جوره نمیشه نقضش کرد
و خب این خوبه
چون داره بهم میگه خودم دارم زندگی خودمو خلق میکنم
و من هم قبول میکنم
ی پله میام بالاتر تو اگاهی
و میپذیرم که باید حرفی بزنم که در جهات خواسته هامه
سلام عرض میکنم خدمت استاد بانو شایسته وهمه دوستان عزیزم که باخوندن کامنتهای فوق العادشون کلی حس وحال خوب گرفتم وکلی انگیزه برای ادامه دادن این مسیر مقدس
باوجود اینکه ذهنم کلی مقاومت داشت اینکه بعد مدتها اومدی چی بگی همه حرفهای خوبو دوستان زدن توچی داری بگی از کدوم نتیجه میخای صحبت کنی وخیلی چیزای دیگه ولی گفتم به توچه خداخواسته وباکلی منطق های دیگه خاموشش کردم تایه ردپایی از خودم به جابزارم امیدوارم مفید باشه
دوستان من حدود دوسالی میشه که بااستاد آشناشدم البته هیچ وقت اون طور که باید وشاید روی باورهام کار نکردم ولی به اندازه ای که کار کردم نتیجه گرفتم ولی امان از باور مخرب کمالگرایی که همیشه دستاوردهای مارو کوچک قلمداد میکنه تا مارو از مسیر منحرف کنه که این بلارو سرمنم آورد ویه چند ماهی بود که کار کردن روی باورهارو کنار گذاشته بودم ولی به لطف خدا
چند روز پیش یهو به خودم اومدم ودیدم همه دستاوردهایی که داشتم داره از دست میره
منی که باعمل کردن به قانون مشگل سرماخوردگیم به کل رفع شده بود وبه راحتی هر غذا میوه وحتی ترشیجات که ضد سرماخوردگیه میخوردم وچیزیم نمیشد الان باز همه اون مشکلات قبلی برگشته منی که پارسال تو مغازه کلی مشتری داشتم ودرامدم چندین برابر شده بود باز به روال سابق برگشته باکلی بدهی ولی به خدا از وقتیکه باز برگشتم اتفاقات خوب وعالی برام میفته خواسته هایی که توتمرین ستاره قطبی مینویسم تو طول روز اکثرش اتفاق میفته واین بیش ازپیش ایمان منو نسبت به خالق بودنم بیشتر میکنه میخام ازیه مورد خواسته ای که دیشب تو تمرین ستاره قطبی خواستم ومحقق شد براتون بگم من مغازه دارم وچون شهرمون کوچیکه اکثر مشتریها محلین وآشنا که میان به مغازه من ازخدا خواستم فردا مشتریهایی برام بیار که تاحالا به مغازه نیومده باشن ودقیقا این اتفاق افتاد وچون استاد گفتن تنهاراه آموزش ودرک کردن قانون مثال زدنه سعی میکنم هرروز این مثال هارو به ذهنم یادآوری کنم تابهتر وبهتر قانونو درک کنم
دوستان شک نکنید در این مسیر وباقدرت وقوت ادامه بدید ومطمعن باشید که این تنها راه سعادت خوشبختی ورسیدن به خواسته هاست
ازخدا میخام هممون روتواین مسیر صراط مستقیم ثابت قدم نگه داره وبتونیم اون زندگی روکه دوست داریم ولایقشیم خلقش کنیم.
عرض سلام و احترام دارم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته محترم و تمامی دوستان گرامی
دوست دارم از دو تا همزمانی فوقالعاده شیرین و دل نشین امروزم صحبت کنم
امروز تو کامنت قبلیام در همین صفحه نوشتم که احساس میکنم این احساس آرامشی که دارم تجربه می کنم به خاطر کار کردن روی عزت نفسم و مهم نبودن حرف دیگران و ساختن باور های توحیدی و تمرکز کردن بر روی سریال زندگی در بهشت هستش
اولاً عصر روی دکمهی مرا بهسوی نشانهام هدایت کن، در صفحهی اصلی سایت، کلیک کردم و هدایت شدم به فایل «الخیر فی ما وقع» در شعر پروین که چقدر اونجا استاد زیبا اشاره کرد که یکی از نشانه های ظاهری یک مومن حال خوبش هستش و بعد من کلی خوشحال شدم که این چند وقته که آگاهانه تلاش می کردم به طُرُق مختلف احساس خوب در خودم ایجاد کنم در واقع یک رفتار خداگونه داشتم و توحیدی عمل می کردم
دوماً امشب آزمون شناسایی ترمز های مخفی ذهن رو زدم
و در کمال ناباوری پس از پاسخ خیلی صادقانه به 34 تا سوال متنی رو برای من نمایش داد که بسیار خوشحالم کرد
برای من نوشته بود که شما بسیار آدم هدفمندی هستی ، خیلی خوش ذوقی و واقعاً به شدت دنبال رشد و پیشرفت هستی:))
نوشته بود به همین دلیل هم مقاومتی در برابر تغییر نداری :))
نوشته بود شما بسیار آدم توانمندی هستی و در زمینه های مختلف توانایی های زیادی داری:)) چیزی که بار ها از زبان این و اون شنیدم و جدی نگرفتم!!
در نهایت به من استفادهی ترکیبی از دورهی شیوهی حل مسائل و دورهی کشف قوانین زندگی را داده بود
به دو علت…
یک: غلبه بر بیماری کمال گرایی که در رفتار و عادت ها و حرف های من بسیار مشهود و ملموسِ و کاملاً قبول دارم که من اینجوریم:))
دو: من مسیر رسیدن به بعضی از اهدافم را آنچنان سخت و طاقت فرسا می بینم که عطایش را به لقایش می بخشم و اصلا قدمی برای رسیدن به آن بر نمی دارم و حتی برنامه ریزی برای رسیدن به آن هدف هم نمی کنم و این…
این باور و این رفتار نشأت گرفته از ترمز های مخفی ذهنیام است
من خیلی خوشحالم، خیلی خیلی خوشحالم و فکر نمی کردم پاسخ این آزمون اینقدر مرا خوشحال کنه
خیلی خیلی از شما استاد عزیزم و در کل از تمام گروه تحقیقاتی عباس منش سپاسگزارم
قول می دهم که این دو دوره راه تهیه کنم اول دورهی شیوهی حل مسائل و بعد دورهی کشف قوانین
و دوست دارم بهتون این رو بگم که این بهترینننن آزمونی بود که در زندگیم دادم، بسیار بسیار هوشمندانه و روانشناسی شده بود، این رو جدی میگم، چون تا به حال کسی اینقدر دقیق و درست در مورد من صحبت نکرده بود یعنی به خدا… پاسخی که بعد از آزمون دریافت کردم رو احساس می کردم خانم شایسته یا استاد مستقیماً نشستن رو به روی من و دارند به من میگن، با تمام وجودم اون صحبت ها رو قبول داشتم و از روی همش اسکیرین شات گرفتم تا یادم بمونه و دلایل محکم داشته باشم برای خرید این دو تا دوره
عاشقتونم بی نهایت
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
به نام خداوند جان و خرد ، کزین برتر اندیشه برنگذرد
سلامی گرم دارم خدمت تمام دوستای عزیزم ، استاد گرامی و خانم شایستهی محترم
این روز ها آرامشم بیشتر میزان نجواهای ذهنی ام کمتر شده ، عزت نفسم بالاتره و کمتر برای حرق دیگران ترهِ خورد می کنم و این ها همه لطفی که در حق خودم کردم و ورودی های ذهنیم رو بستم و تمرکزم رو گذاشتم روی آموزش های شما و البته کامنت خواندن و کامنت نوشتن
فکر می کنم یکی از دلایلش هم اینه که خیلی متمرکز شدم روی سریال زندگی در بهشت، آخه من سریال خیلی دوست دارم ، من عاشق طبیعتم و وقتی این سریال رو می بینم دائماً ذهنم میره سمت مسافرت رفتن و گشتن و رفتن در دل طبیعت ، رویا پردازی ها و قدرت تجسمم بیشتر میشه و از سیر و سیاح در رویاهای خودم خیلی لذت می برم، خدا رو صد هزار مرتبه شکر
استاد جان ظرفیت وجودیم بزرگتر شده ، میزان پذیرشم بیشتر شده ، کمتر خودم رو قربانی و برگی در باد می بینم و بیشتر خودم رو خالق می بینم، اصلاً شاید دلیل آرامشم هم همین باشه..!! اینکه داره این باور دوباره یه کمی درونم ریشه میزنه که … خودم و تنها خودم خالق 100٪ زندگیام هستم
فکر می کنم این به لطف گوش دادن مکرر این فایل (حدود 30 یا 40 بار) و نوشتن کامنت و مهر تایید زدن به اتفاقاتی است که خودم خلقش کردم
امروز به طور هدایتی در صفحهی اصلی سایت مشاهده کردم که میزان امتیازی که دریافت کردم بر روی فایل های دانلودی، باعث شده در هفته اخیر دومین نفر با امتیاز بالا باشم و اسمم در صدر جدول قرار گرفته ، بی نهایت خوشحال شدم و به خودم تبریک گفتم بابت سرمایه گذاری لذت بخشی که دارم بر روی خودم انجام می دهم
این اولین اتفاق زیبای امروزم بود
چند روز پیش صبح رفتم از نونوایی دم خونه نون بگیرم (یه نونوایی بربری نوساز دقیقااااا چسبیده به آپارتمان باز شده یعنی از در آسانسور تا نونوایی داخل کوچه بیست قدم راه هست:))) ) مدتی تو صف ایستادم به خودم گفتم اگه من خالقم دوست دارم هر بار که میام نونوایی همون لحظه نون بگیرم و برم دیگه نهایتاً پنج دقیقه تو صف بایستم ، دیشب که داشتم می اومدم خونه همون موقع با مادرم تلفنی صحبت کردم گفت اگه می خواهی یه نون برای خودت بگیر بیار ، رفتم نونوایی خلوتتتت هیچ کس نبود ، نون ها رو هم تازه از تنور بیرون گذاشته بود ، یه نون گرفتم رفتم خونه ، دوباره امروز صبح از خواب بیدار شدم دیدم یه پیام اومده از همکارم آقای تجلی شما 4 تا نون می گیری بیای دفتر ، اولاً با اعتماد به نفس و بدون احساس سرخودگی خیلی راحت پیام دادم من تایم صبح نمیام، عصر میام و ایشون هم پیام داد بسیار سپاسگزارم ، این یه رشد بزرگ برای من محسوب میشه، قبلا می مردم و زنده میشدم ولی سختم بود بگم نه ، این یه تکاملیه که طی شده من آروم آروم به اینجا رسیدم، دوماً این پیام رو یه نشونه دیدم سریع حاضر شدم رفتم پایین دیدم اععع چقدررر نونوایی خلوته در صورتی که این موقع از روز فکر می کردم باید شلوغ باشه فقط یه نفر بود و من سریع یه نون کنجدی گرفتم اومدم، باورتون نمیشه اونقدر ذوق کردم و خدا رو شکر کردم، گفتم ببین محمد خواستی اجابت شد ، می بینی خدا چقدرررر بهت نزدیکه و چقدر سریع پاسخ میده، عاشقتم خدااااا
یه چیزی همین داره تو ذهنم می چرخه دلم نمیاد نگم
استاد شما در جلسه دوم قدم سوم راجع به عزت نفس (مهم نبودن حرف مردم) با خانم شایسته صحبت می کنید ، اون جلسه جادوییعه من عاشقشم… یه جایی توی اون جلسه میگین بچه ها اگر بدونید زندگی بدون مهم بودن حرف مردم چقدررررر شیرین و لذت بخشه ، به خدا معطلش نمی کنید این جملهی شما از اون جملاته قصار هستش که من تابلو زدم آویزون کردم به دیوار ذهنم :))) اصلاً فکر میکنم میزان زیادی از آرامش این روزهایم به خاطر نداشتن احساس گناه به خاطر اشتباهاتم (در صلح بودن با خودم) و مهم نبودم حرف دیگران برایم هست (باز هم در صلح بودن با خودم)
استاد جان اینکه میگم میزان پذیرشم بیشتر شده دلیل دارم برایش
شما ده تا سلسه فایل دانلودی ارزشمند در رابطه با دوره ی کشف قوانین گذاشتید روی سایت برای خودشناسی بیشتر ماه
چقدرررر این فایل ها ارزشمنده و بچه ها استفاده کردن برای رسیدن به خود شناسی
من از اون ده تا فایل نه تنها نتوانستم درست استفاده کنم یعنی گوش میدادم حالم نامیزون می شد!! چه برسه به اینکه بخواهم پاسخ به سوالات هم بدهم ، دیگه هیچی!!
ولی با گوش دادن مکرر این فایل و پذیرفتن این اصل که فقط و فقط من هستم که خالق زندگی خودم هستم و هیچ عامل دیگه ای… هیچچچ عاملی دیگه ای به هیچ وجه حتی به اندازه سر سوزنی در زندگی ام تاثیر نداره دارم به قدرت و به آرامشی می رسم که هر چقدر بیشتر این مسیر رو ادامه می دهم امیدم و ایمانم نسبت به آیندهای بسیار عالی بیشتر و بیشتر میشه ، در واقع دارم آرزوهایی رو که برده بودم زیر خروار ها خاک میکشم بیرون و بهشون رنگ و رویی تازه میدهم ، انگار یه جنگل بی نهاااایت انبوه و زیبا در خاک ذهن من داره جوانه میزنه و داره رشد می کنه و فضای ذهنم رو پر می کنه از اکسیژن خالص و انرژی مثبت بی نهایت
الان به جایی رسیدم که طی این چند روز جلسهی سوم قدم سوم رو فکر کنم حدود ده باری گوشش دادم
این جلسه شما در مورد الگوهایی تکرار شونده و تفاوت آنها با اتفاقات لحظهای صحبت می کنید
و بسیار عالی توضیح میدهید که چطور گاری زهوار در رفتهی ذهنم رو رها کنم و اجازه بدهم!! اجازه بدهم، این باران نعمت و ثروت الهی که همیشه درحال بارش هست، در ظرف من هم بریزه شما به خوبی در این جلسه توضیح می دهید که هر جایی که می بینی یه اتفاق تکراری داره تو زندگیت تکرار میشه ساده از کنارش نگذر ، استاپ کن!! بهش فکر کن و حللش کنه، تا وقتی که حلش نکنی از زندگیت لذت نخواهی برد!!
استاد جان من قبلاً این جلسه رو می شنیدم حالم بد می شد!! فکر می کردم به خاطر ضعف عزت نفسم هستش که این فکر تو ذهنم می اومد که من ارادهی تغییر کردن در یک سری مسائل رو ندارم!!
در صورتی که این فکر من غلط بود، به این دلیل حالم بد میشد که یادم رفته بود قدم اصلی تحول زندگیام اینه که بپذیرم فقط خودم هستم که خالق 100٪ زندگیام هستم و هیچ عاملی بیرون از من هیچ قدرتی نداره اما حالا ذهنیتم تغییر کرده و تصمیم گرفتم به صورت جدی طبق اون تمرینی که شما در جلسه هفتم قدم اول دادین برای دوست شدن با پول ، اون تمرین رو با تعهد بالا انجام بدهم تا با پول هایم دوست بشم و ثروت بیشتری در زندگیم جاری بشه و هر بار این که جلسه رو گوش می دهم دقیقاً انرژی می گیرم برای انجام همون تمرین
یه همزمانی دیگه هم امروز رخ داد که خیلی دوست دارم در موردش صحبت کنم
چند روز هست که دارم به این فکر می کنم چطور می توانم یک شور و شوق همیشگی و یک اشتیاق سوزان در وجودم ایجاد کنم برای خلق ثروت
خب بهترین ایدهای که به ذهنم میرسه اینه که هفته ای یه روز یا دو روز صبح برم تهران و تا شب برم بگردم و برگردم بیام خونه
از خیلی جهت ها این کار رو دوست دارم
ولی به خاطر باور های محدود کننده خیلی ذهنم می خواهد منصرفم کنه
امروز صبح موقع صرف صبحونه داشتم قسمت 161 زندگی در بهشت رو می دیدم که استاد می گفت خیلی خوبه برنامه بگذارید برید طبیعت اطرافتون رو بگردید و ببینید
البته استاد عزیزم شما بارها و بارها این رو گفتید ولی نمی دونم چرا باز هم ذهنم این رو ولخرجی می بینه!! شاید به خاطر کودکی ام هستش چون واقعاً از کودکیام اونقدر کم سفر رفتیم که شاید تعدادش کلاً 10 یا 15 تا بشه!! دلیلش هم مقاومت های زیاد پدرم هستش ، با اینکه ما از اوضاع مالی حد متوسط برخوردار بودیم و فقیر هم نبودیم ولی پدرم با سفر کردن مقاومت داشت
حالا که دارم زندگی الان شما رو می بینم و از گذشتهی خودتون هم تعریف کردید ، خیلی انگیزه هایم بیشتر میشه برای اینکه خوشگذرونی و لذت بردن رو به تعویق نندازم، با همین شرایطی که دارم ، تا اونجایی که میتوانم سفر برم و لذت ببرم و خوش بگذرونم
خوشحالم که با شما آشنا شدم استاد عزیزم ، شما تقریباً در تمام زمینه ها برای من الگو هستید و خیلی خیلی دوستتون دارم
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
سلام بر استاد قابل تحسین وباصداقتم و یار همیشگی شون مریم بانو جانم
استاد یه دنیا تشکر که هر روز به طریقی از زاویه خاصی به ما یاد اوری میکنید که ما چقدر قدرتمندیم وما خالق هستیم
واینکه خداوند ما رو رها نکرده است همواره هدایتگر ماست
هراتفاقی در زندگیت میافته
بما کسبت ایدیهم ئه
بما قدمت اید کم ئه
بما کانو یعملون ئه
هراتفاقی در زندگیت میافته خودت پیشاپیش فرستادی اش
هرمصیبتی که به شما برخورد میکنه بما کسبت ایدیکم ئه….
خدا وند میفرمایید
به انها بگو که من از رگ گردن به انها نزدیک تر ام
میفرماید من کسی هستم که همواره درحال اجابت در خواست کسی هستم که ادر خواست میکند
به شرطی که شما به من ایمان بیاورید…
تمرین
خودت رو یک ازمایشگاه ببین
1= اگاهانه توجهت رو ببر روی زیباییها و نعمت هایی که در زندگیت داری
در موردش بگو با خودت با خدای خودت در موردش صحبت کن
2=اگاهانه سعی کن نکات مثبت افراد را پیدا کنی وبهشون بگی واحساس خوب در افراد ایجاد کنی
3= درمورد اتفاقاتی که دوست داری درزندگیت اتفاق بیبفته حرف بزن و بنویس
و بعد ببین که با استمرار در این تمرین چه اتفاقاتی در زندگیت رقم خواهد خور د وساده از کنارش نگذر واینکه با خودت در مورد واکنش جهان به افکارت صحبت کن و بگو که افکار دارن کار میکنن
اینها دارند تایید میکنند که تو خالق زندگیت هستی
تو با کانون توجه ات میتوانی زندگیت را هر جور که بخواهی خلق کنی
4= کنترل ورودی ها
انچه را که بهش توجه کنی از همان جنس وارد زندگیت خواهی کرد
اگر به کمبود ها وفقر توجه کنی=از همین جنس میبینی
اگر به سلامتی و شادی توجه کنی= از همین جنس میبینی
اگر به ثروت و نعمت توجه کنی= از همین جنس میبینی
حواست باشه به چی داری توجه میکنی
حواست باشه که چه احساسی داری اگر احساس خوبی داری یعنی در مسیر خداوند ودر مسیر درست هستی
اگر احساس خوبی نداری یعنی در مسیر اشتباه هستی و باید هوشیار باشی
احساست راهنمای توست
جهان مانند اینه است وباز تاب میده فرکانس های هر شخصی رو به خودش
بهترین وبزرگترین باوری که میتونه وجود داشته باشه اینکه من خالق زندگی خودم هستم
وقتی تو خودت را خالق زندگیت بدانی شرک نمی ورزی
چطور میشه که ادم شرک می ورزه؟
وقتی که فکر میکنه که بقیه دارند شرایط زندگی اش را رقم میزنند…
راهکار و تمرین باید این باشه که
اگر اتفاق به ظاهر نا خوش ایند ی در زندگیت میافته باید بتونی یه جوری به اون داستان نگاه کنی که اگر من کنترل ذهن داشته باشم اجگر بتونم افکار واحساساتم را کنترل کنم واحساس بهتری بگیرم قطعا اوضاع و شرایط به نفع من تموم خواهد شد.( قانون اینه)
باید متعهد باشیم که افکارمون رو کنترل میکنیم
خودتون رو ببندید به سپاس گزاری کردن
با خدای خودتون در مورد زیبایی ها صحبت کردن
به دیدن زیباییها
به خواندن کامنت دوستان به دیدن فایل های موجود در سایت
خواستن خیلی مهم ئه تجسم کردن همینطور
توجه باید روی خواسته ات باشه
جهان هرلحظه داره به افکار ما پاسخ میدهد ما باید ازاین قانون به نغع خودمون استفاده کنیم
جریان ازاین قراره که هرموقع ذهنم به حاشیه رفته بهاشو باجسمم باسلامتیم پرداخت کردم،
یه چند روزی ذهنم نجوامیکردوداشت به سمت منفی ها میرفت وذهنم ازکنترل خارج شدبماندکه رشدمالیم کامل متوقف شدوومنفی هامیومدن،ونشانه های به حاشیه رفتن ذهنم به وضوح دیده میشد که سرِ هیچیییییی صبح ساعت6چشاموکه بازکردم بازذهنم شروع کردبه نجواوغر،بخدا همینکه آروم ازجام بلندشدم به حالت نشسته کمرم نیومدودردم گرفت
تاساعت9صب دنبال یه ورزش مناسب بودم که کمردردم یکم آروم شه آخه خیلی متعجب بودم ودردم غیرمنطقی بودبه هرکی میگفتم باورش نمیشدمیگف اخه مگه میشه همینجوری دراین حد درد داشته باشی راستش باعقل سلیم خودمم باورم نمیشدولی میدونستم که این درد ازکجا آب میخوره ،اره ازکنترل نکردن ذهنم،ازمنفی ها ونجواهایی که توسرم بود
یادِ حرف خانم شایسته افتادم که میگف حتی توبازی پینگ پونگ همون لحظه که باورهات خراب میشه سریعاهمون لحظه تاثیرشومیبینی توپت میخوره به تور یامیوفته زمین…
خدای من…ذهن باآدم چه هاکه نمیکند…
باتمام وجودم تجربه میکنم که چرااستادمیگن قوانین تغییرناپذیرخدا…
بین هیچکس فرقی نمیذاره وقانون برای همه یکسانه…
وقتی متوجه این قضیه شدم بجای گشتن دنبال دکتروجستجوتواین سایت واون سایت که چه ورزشی بکنم چه دارویی بخورم شروع کردم به کارکردن روی ذهنم
یجوری اوضاع جسمم به هم خوردکه نه میتونستم درست وحسابی راه برم نه میتونستم بشینم نه حرکتی بکنم مث کسایی که قطع نخاع شدن…زمین گیرشدم سرِ هیچ وپوچ
درازکش تنهامونده بودم خیره به سقف فکرمیکردم باخودم باورهای مخرب این چند روزمو داشتم چک میکردم که چیا تومغزم بوده که نتایجش اینجوری شده
یادم اومد چند روزِ پیش بایکی دوتاازدوستام حرف زدم وضع مالیشون توپ بود بهترین خونه بهترین ماشین وبهترین سفرهای خارجی ولاکچری درحالیکه هم سن من هسدن شاغل نیستن ولی چون خونوادشون وشوهرشون پولدارن وضعیتشون اینجوریه،ودقیقا زمانی بود که پول لازم داشتیم بخاطریه قضیه فشارمالی داشتیم
واقعیتش اینارو دیدم بجای اینکه تحسین کنم
شیطان شروع کردبه نجوا ومقایسه هاشروع شد…منم به عنوان کسی که تومسیرتوحیدنوپاس اصلافکرنمیکردم توجه به یک مقایسه ذهنی ساده تااین حدمیتونه افکارمنفی رو رشدبده
مقایسه اولش خیلی ضعیف بودصداش رفته رفته بلتدترشدقوی ترشد،حالمو بدکرد،که واقعافرق من بااین دوستام چی بود؟چرا منو توخونواده مولتی میلیاردی بدنیانیاورد چراخونوادم ثروت کلان ندارن
ایناتواین سن اینهمه ثروت وخوشی روتجربه میکنن دریغ ازاینکه 1٪تلاش کنن چون ازاولم توخونواده ثروتمندی بودن وهسدن باورفراوانیشون اوکی هس،ببشترباورهاش درسته ودرمسیررشدوازلحاظ رفاه وآسایش وامکانات هم نیاز به تلاش ندارن همه چی دارن بیشترازحدنیاز،
اونوقت من بایدروی باورهام کارکنم،درشغلم تلاش کنم من اززیرصفراوناازبالای 50 شروع کردن واین انصاف نبود وکاش منم جای اونابودم و….
خلاصه که هیییی بیشتروبیشترمیشد
باخودم گفتم باش عصبی ام بذاربگه حرصش بخوابه که نگو دارم فرصت رشدبهش میدم واین نجواهانه تنها قطع نشدشدیدترهم میشد…
حالم یجوری بدبود انگاردنیاروسرِمن آوارشده بود،هیچی خوشحالم نمیکرد،داشته هامودیگه نمیتونستم ببینم،حتی دیگه نمیتونستم شکرگذاری کنم
تامیومدم بگم خدایاشکرت بخاطر...ذهنم سریع میگف خفه بابا خفه براچی میخوای شکر کنی؟دوستات رو نگا کن بدبخت توکدوم یکی ازداشته های اونارو داری؟
همینجوری حال بدی حال بدی رشدمالیم کاملا متوقف شد
واتفاقای منفی آروم آروم خودشونشون میداد
ته دلم غمِ عجیبی سنگینی میکرد ازاین حالم بدم میومد،میخاستم حالموعوض کنم ولی ذهنم کامل کنترل منو دست گرفته بود میخاستم آهنگ بذارم برقصم ذهنم میگف نه که زندگی خوبی داری؟بدبخت براچی میخای برقصی؟
باخودم گفتم دیگه بسه من به حرفت گوش نمیدم
شروع کردم به شکرگذاری نمیدونستم ازکجاشروع کنم
گفتم خدایاشکرت ذهنم گف ببند بابا شکربراچی؟
گفتم بخاطرسلامتیم هیچی نداشته باشم سلامتی که دارم
ذهنم گف هه اینونداشتی چی میخاستی بگی؟
مگه سلامتیت چبابرات آورده تاحالا؟
دوستات سلامتی ندارن؟دارن ولی همه چی هم دارن
هیییییی نجوامیکردسلامتی مهم نیس
خسته نباشه یه وقت بهت سلامتی داده
اونقدررررقوی شده بود بالاخره موفق شدسلامتی رو هم توچشمم کمرنگ کنه ودیگه ندیدمش
میگف کاش سلامتی نداشتی ولی جاش میلیاردربودی…
ومنم تسلیمش شدم
گفتم اره ها سلامتی به چه دردم میخوره….
ناشکری کردم،کفرگفتم خداشاهده شب بااین نجواهاخوابیدم صبح دیگه نتونستم بیدارشم….
واونجابودفهمیدم چقدرررراشتباه میکردم
اشک توچشام جمع شد بااون حال کمرم سجده کردم گفتم خدایا من نادونی کردم،العفو،کفرگفتم ،ناسپاس بودم ببخش منو،هدایتم کن به راه راست که گمراه شدم من به خودم ظلم کردم…
تواین مدت باتمام وجودتجربه کردم سلامتی تنهاچیزیه که نمیشه باهیچ پولی خرید،یادم اومداستادمیگف کل دنیابراتوباشه بهترین خوشی هابراتوباشه ولی کافیه فقط یه دندون دردبگیری همه چی برات زهرمارمیشه….راست میگف پولی که همراه ارامش وسلامتی نباشه هیچ لذتی نداره
چقدموقع غذاخوردن به مشکل برمیخوردم،درازکش میخوردم ازدهنم میریخت روی بالش،پتو،لحاف…همه جاکثیف میشد
شوهرم رفته بودسرِ کارتشنم شدنتونستم برم یه لیوان آب بردارم بخورم
گوشیم باطری تموم کرد نمیتونستم شارژربیارم بزنم پریز وچقدددد سخت ووحشتناک بود
ساده ترین کارهارو دیگه نمیتونستم انجام بدم
روی باورهام دوباره کارکردم دوروزی گذشت
وشوهرم همچنان دنبال راه حل و پزشکی که بتونه معالجم کنه
منم ازاول شروع کردم ستاره قطبی نوشتن،
اونروز توحالت آلفاهمین جوری که داشتم خواسته هامو براخدامینوشتم یهوباخودم گفتم شفادهنده هم خداس،بهترین پزشک ودرمان کننده هم خداس چراازخودش نمیخام ودنبال راه چاره ایم؟
به قول استاد ازهمان جا که رسد درد،همانجا دواست نوشتم کمرم خوب بشه ،واریزی داشته باشم،ویه سری چیزای خوب دیگه…
شوهرم گف بیاببرمت خونه مامانت اینا بمون من کارم طول میکشه نمیتونی غذااینابخوری
صبح ساعت6صبح بودبه زورنشستم توماشین، بیرون که اومدیم تو راه یه مسیری دو ازشهر کنارِ جاده هیچ خونه ای نیس تادوردست هاااا افق وابرهاوکوها ودرختها دیده میشه وخیلییییی اون مسیرو دوسش دارم
تواون مسیربودیم یهو چشمم افتادبه بیرون خدای مننننن بوقت طلوع آفتاب آسمون یه رنگی به خودش گرفته بود انگاربوم نقاشی بود وخدا دست به قلم شده بود،مدحوش شدم ازدیدنِ اون صحنه،دوساله ازاون مسیرمیریم میاییم صبح،شب،ظهر ولی تابه حال همچین صحنه رویایی ندیده بودم
پرنده ها توآسمون بودن،باصدای زیباشون پروازمیکردن،هوا یه حالتی بودکه بانفس کشیدن حس تازگی درونت متجلی میشد سرد نبودولی یجوری مابین سردی وگرمی یه نسیم ملایمی که سردیش مث سردی بالش که برمیگردوندیش خواب یجوردیگه ای میچسبه،رنگ آسمون بین صورتی وزردونارنجی وآبی ملیح اصن یه رنگ عجیب ومحشررررر ونورآفتاب هم که درحال طلوع بود،
قلبم بازشدبادیدن این صحنه ناخوداگاه زمزمه میکردم ملکا ذکرتوگویم که توپاکی وخدایی،نروم جز به همان ره که توام راهنمایی….
مث الان اشک توچشام جمع شد،دوربینو گرفتم کل مسیروعکس وفیلم گرفتم،قلبم بازشد دردام یادم رفت،لبریزازحسِ شکرگذاری بودم…
اومدم خونه مامانم عکسارو بازکردم بدون تنظیم زاویه بدون ادیت توراه بااینکه ماشین هی تکون میخورد،دورلین تارمیشد،یه عکسی گرفته بودم خداشاهده وقتی دیدم گریم گرفت دوتا درخت بزرگ یکی راست یکی چپ،پرنده ها وسطِ آسمون وکادر درحال پرواز بودن،کوه ها باچه عظمتی توعکس افتادن ونگم ازآسمون ورنگش انگارنقاشی باب راس بود
خدایاشکرت خدایاشکرت اینو استوری کردم همه ریپلای زده بودن کجاس؟چقدررررزیباس باچی ادیت کردی….درحالیکه این ادیتِ خدابود
بامامانم حرف میزدیم که چیکارکنیم کمرت خوب شه،واینا بعدِ چند دیقه انگار خدابهش الهام کرد گف یکی هس ماساژ درمانی اینا انجام میده حرفه ایه واینا
خودمم رفته بودم عالیه کارش،بذارببینم ازکجامیتونم سراغشوبگیرم،زنگ زد به اینور اونور گف خبرخوب اون شخصی که دنبالشیم چند خبابون بالاترازماعه
باورم نمیشد….
چجوری اخه؟
رفتیم چندثانیه طول نکشید یه جوری ماساژ دادباچندحرکت ساده خوب شد،بلندشدم دیگه درد نداشتم،خدایاشکرتتتت
هزینه ای هم نگرفت...
فقط گفت چندروز استراحت کن کارنکن،خوب میشی
یادم اومد ارهههههههه امروزستاره قطبی نوشته بودم خدایااااااتوچقدددددحواست به همه چی هس…
پرازحس شکرگذاری بودم….
چندساعت بعدازجاییکه فکرشونمیکردم ورودی مالی داشتم…
واریزی داشتم…
وهمینجوری ورودی مالی ….
همون چیزایی که خواسته بودم
بااینکه کلی وسیله نیازداشتم بخرم پول هم داشتم ولی چون بازم درحال استراحت بودم نمیتونستم بیرون برم
خداخواسته هامو دادولی میخواس یه چیزیو هم بهم بفهمونه که ببین پول داری همه چی داری ولی سلامتی نداری نمیتونی استفاده کنی،پس سلامتی ارزشمندترین وگران بهاترین داراییه که به تو دادم ولی به خیلیا ندادم، توهمین فکربودم یهوچشمم به تلویزیون افتاد معلولین رونشون میداد
کانالوعوض کردم فیلمی پخش میشد که یه اقایی رو ویلچربود وازپله ها پرت شد پایین چون کنترل نداش رو بدنش چندتاکانالوعوض کردم همین ویلچرهمین موضوع
خداداشت باهام حرف میزد…
که ببین به همه سلامتی رو ندادم پس قدربدون….
اشک توچشام جمع شدالهی العفو…
چه نعمت باارزشی دادی ومن ندیدم….
الان بهترشدم حالم یجورِ دیگه ای راستش همیشه لفظا میگفتم خدایاشکرت سالمم وسلامتی ارزشمنده ولی تابحال دراین حد باتمام وجودم ارزش سلامتی رو درک نکرده بودم…
خدایاشکرکه سلامتی دادی وپول وثروت وموفقیت وهرچی که بخوام باداشتن سلامتیم میتونم بدستش بیارم
حتی اسمتم بهم ارامش داد
دوست خوبم سلام
چ جالب ک کامنت شما دقیقا حرف های خدا ب من بود
منم چند وقتی هست ک خیلی تو افکار منفی و روزمرگی غرق هستم و هی فشار مالی هم هر روز و هرروز بیشتر میشه برام…
اینقدر ندارم اومده پابین ک حتی نمیتونم دست ب قلم بشم برای یک شکرگزاری حتی نمیتونم ب زبون شکر گزاری کنم وفقط با دیدن پسر دوماههم غرق لذت و شکرگزاری واقعی میشم…
حتی توی سایت هم حوصله نداشتم بیام تا میومدم به ده دقیقه نمیکشید میومدم بیرون چون اصلا ب دلم نمیشست و بیشتر ناراحت میشدم ک چقدر مدارم پایین اومده ک حتی توی سایت هم نمیتونم بمونم و کار های درستی ک میدونم رو انجام نمیدم ورودی های داغون داشتم و خودم هم انگار ب قصد همه چی رو ول کرده بودم و خب نتیجه اش هم وضعیت مالی و روابطم بود …
امروز ب خدا گعتم خدابا سوپرایزم کن بهم خبر های خوشحال کننده ای بده و اتفافا خبر های خوبی شنیدم ولی اصلا خوشحال نشدم و احساس خوبی نداشتم چون میدونستم ک طبق قانون پیش نرفتیم و ب زودی ضربه اش رو میخوریم .البته ک در طی این کامنتی ک داشتم مینوشتم خدا باز ی نعمت دیگ و یه حال خوب کن دیگ بهم داد ک با این یکم انگیزه گرفتم و اینو نشونه ای از خدای خوبم میبینم جایزه ای میبینم ک بهم داده برای اینکه چند روزه اومدم توی سایت و دارم کامنت میخونم و این کامنت رو هم ک برای شما دارم مینویسم.
چقدر خدای من مهربونه خدایی ک میگه تو ی قدم بردار من 1000 قدم سمت تو برمیدارم…
خدایا کمکم کن تا در ایم مسیر ثابت قدم باشم نه اینکه چند روزی باشم و با نتایج سرم گرم بشه و بعد با کله بخورم زمین و باز دوباره روز از نو بشه برام…
دوست خوبم ممنونم ازت ک اینقدر با قلب باز کامنتتو نوشتی و زبان خدا شدی برای من….
بهترین ها رو برایت ارزومیکمم …
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام کامنت شما رو هدایتی خوندم خودم بارها کمرم این جوری شده ولی از استاد شنیدم وقتی جای از بدنت درد میکنه به فکر بقیه سلامتی بدنت باش و با کسی در مورد مریضی ات نگی خدا رو شکر خیلی وقت به کسی نمی گم و شکر گزاری میکنم
چه خوب تو راه به زیبایی ها هدایت شدی و توجه کردی
سلامتی بهترین نعمت خداوند هست که به ما داده امیدوارم همیشه تندرست باشی دوست عزیز
در پناه خداوند باشی
بنام خدای زیبایی ها
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین
برای بار دومه که تو این فایل دارم کامنت مینویسم
من میخوام در این مورد صحبت کنم من خالق زندگیم هستم
یه چند مدتیه که دارم بهتر قانون رو درک میکنم و بهش عمل میکنم ، در واقع با کار کردن رو خودم طبق قانون ، داره نتایج میاد هر چند کوچک ولی لذت بخش و عاااالی
همین پنج شنبه که گذشت خونمون مهمون داشتیم و شب یک ساعت قبل از اینکه مهمونامون از خونه ما برن ، داشتم تودلم میگفتم چی میشد فردا صبحانه دور هم کله و پاچه میزدیم خیلی حال میداد
شب که داشتن میرفتن خونشون تا فردا دوباره برگردن (دلیلشم اینه که جای دیگه خوابشون نمیبره و باید خونه خودشون بخوابن) موقع رفتن من گفتم پس صبح زود بیاید که صبحانه رو با هم بخوریم و اون مهمون عزیزمون گفت کله پاچه میخورید من صبح میخوام برم بخرم (و بیییییییینگ شاخک های من تیز شد که ببین قانون رو عجب سریع العجابه ) کلی اصرار از من که بابا شما مهمونید من خودم میخرم و از این حرفا … قبول نکرد و گفت من صبح میرم میخرم و ما ساعت 8:30 اینجاییم ، خلاصه جاتون خالی اومدن ، خوردیم وکلی خوش گذشت ، بعدش به خدای خودم گفتم خدایا شکرت چقدر این قانون بی نقصه و عااالی جواب میده و چقدرم سریع العجابه یعنی میخواهی و میشود ، کلی سپاسگزار خدای وهابم شدم
هفته قبل داشتم فکر میکردم که واسه محل کارم یه لباس رسمی بخرم مثلا بافتی ، پیراهنی …. یا هر چیزی که بشه ست کرد این گذشت و روز شنبه یعنی دو روز پیش که فرداش تعطیل بود ما رفتیم ویلای اون انسانهای دوست داشتنی و نازنین و جاتون خالی کلی خوش گذشت و لذت بردیم و یکشنبه صبح بود که دیدم اون عزیز اومد و دستش یه کاپشن نو بود و بهم گفت بپوش ببین اندازته ( و یهو بییییییییینگ باز هم شاخک هام تیز شد که ببین قانون رو چقدر سریع العجابه)
منم پوشیدم و قشنگ تن خورش عااالی بود ، ایشون گفت من هفته پیش خریدم و اندازم نشد و گفتم احتمالا اندازه تو بشه و گفت مبارکت باشه چقدم بهت میاد خلاصه کلی تشکر کردم و باز هم به خدای خودم گفتم خدایا شکرت واسه این همه نعمت که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه و من دریافتش میکنم
آره الان احساس میکنم که چرخ زندگیم داره روان تر میشه و گفته استاد که اصل قانونه داره به حقیقت میپیونده و من خالق زندگی خودم هستم و به میزانی که رسیدن به خواسته هام داره برام بدیهی میشه و باور میکنم شون به همون میزان نعمت رو دریافت میکنم یعنی میخواهی ومیشود
منی که تا چند وقت پیش هیچ درآمد وهیچ ایده ای برای پول ساختن نداشتم هدایت شدم به شغلی که چند سال قبل انجامش میدادم وبد نبود درحالیکه اونموقع قانون رو خوب نمیشناختم ، اما الان با باورهای جدید دارم تو همون شغل پول خیلی بیشتری میسازم ، یعنی ورودی مالی دارم اونم بیشتر از مورد مشابه چند سال قبلم ، خدایا هزاران بار شکرت
حالا دارم دنبال الگوهایی میگردم که تونستن ثروت بسیار زیادی بسازن اونم خیلی راحت و آسان تا برام بدیهی بشه و در مسیرش قرار بگیرم
خدایا شکرت واسه اینکه قانون بدون تغیری وضع کردی که خودم خالق زندگیم هستم
خدایا سپاسگزارتم که عاشقمی وهر لحظه هدایتم میکنی و قدم به قدم کمکم میکنی تا به هر چیزی که من میخوام برسم
موفق ، سالم ، شاد و پُر سود باشید
درود و سلام به شما آقای معدندار عزیز
امروزصبح به کامنت شما هدایت شدم و چقدر خوشحال شدم که به این خواسته تون رسیدید کله پاچه آخه منم خیلی کله پاچه دوست دارم یهویی دلم خواست .. چقدر خوبع به مراد دلتون رسیدید .. اینکه آدم توی دلش یک درخواستی رو بکنه بعدش ببیننه از زبان دیگری گفته میشه واقعا جای خوشحالی داره .. اصلا ربطی ندارد که این خواسته کوچیک باشه یا بزرگ باشه . مهم اینکه سریع اجابت میشه .. یعنی می خواهی و اجابت می شود .. یک نکته ی دیگری که برام جالب بود این است که کله پاچه رو باید با کسانی بخوری که آنها هم مثل خودت عاشق این کله پاچه باشند و با عشق در کنار کسانی نوش جان کنید که هم مدارت هستند و می تونی راجب آن غذا و یا هر چیزی با هم صحبت کنید و از آن کله پاچه بیشتر لذت ببرید نوش جان تون باشه انشالله همیشه به درخواست هاتون جواب خوب داده بشه و تمام خواسته هاتون به همین آسونی و راحتی اجابت بشه .. ممنونم که این موضوع رو نوشتید و سبب خوشحالی من شدید باور کنید هنوز دارم می خندم و خوشحال هستم . منم دلم می خواد یهویی از یک جایی برام کله پاچه ی خوشمزه برسه خخخخخ
کاپشن جدید تون هم مبارک باشه .. چقدر اون دوست تون با سخاوتمند هستش که بفکر شما بود و دستی از طرف فرشتگان الهی بود تا به این درخواست تون جواب بده . خدا رو شکرت که چرخ زندگی تون داره روان تر و قشنگتر میشه و از اینکه در مدار دریافت و جذب خواسته هاتون قرار گرفتین تحسین تون می کنم خدا رو شکر که اینها همه شون نشانه های خداوند هست که مسیر رو براتون روشن و واضح کرده و این ها همش نشانه های هدایت های الهی است و همچنین نشانه های هم برای من بود .. مرسی مرسی آقای معدندار عزیز بنده ی شکر گذار خداوند بودید و آمدید این جذب هاتون رو با ما به اشتراک گذاشتید و الگویی شدید که به این باور بیشتر برسم ک می شود
ممنون و سپاسگذارم
آقای معدندار عزیز براتون بهترین ها رو آرزومندم
روز و شب تون به خیریت و خوبی و خوشی و شادی
و ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با عشق الهی
ممنون و سپاس
بنام خدای مهربان
سلام به خانم سلطانی عزیز
اول بگم بابت کله پاچه که دلتون خواسته، امیدوارم یه عزیزی صبح زود در خونه تون رو بزنه و براتون بیاره و همه با خانواده دور هم لذت ببرید، رسیدن به این خواسته های کوچک یه چیزی رو در وجود من قوی میکنه اونم اینه، خدایی که میتونه این خواسته به ظاهر کوچک رو مستجاب میکنه، میتونه خواسته های خیلی بزرگتر من رو هم برآورده کنه و براش چیزی نیست، منظورم اینه که مثلا 500 هزار تومان با 500 میلیون تومان و 500 میلیارد تومان برای خدا فرقی نداره، مهم اون ذهن منه که بتونه عدد بزرگه رو قبول کنه
ممنونم از شما که برام نوشتین
مرسی از توجهتون ، از اینکه خیلی عااالی به زیبایی ها و نکات مثبت توجه میکنید و انرژی خوبی که به من دادین
امیدوارم به هر چیزی که تو دلتون فکر میکنید برسید ، یا یک عزیزی که دستی از دستان خداونده براتون فراهم کنه و بهتون هدیه بده
یادمه تو فایل شناسایی گاز و ترمز استاد عباس منش یک جمله ای رو چندین بار تکرار میکردن میخواهی و میشود و این جمله شده یکی از افکار و باورهای غالب ذهن من ، بهمین خاطر اون چیزهایی که باهاشون مقاومتی ندارم بمحض اینکه میخواهم میشود
حالا خواسته های بزرگتر رو کمی مقاومت دارم ، به محض اینکه بتونم الگو خوب پیدا کنم و تو ذهنم منطقی کنم 100% برام اتفاق میافته بهشون میرسم
خانم سلطانی عزیز داشتم متن پروفایلتان که یجورایی داستان زندگی شما از سال 1397 تا 1402 هستش رو میخوندم خیلی عاااالی بود
بهتون تبریک میگم که طی این 5 سال در مواجهه با تضادها خیلی خوب تونستید ذهنتون رو کنترل کنید واقعا جای تحسین داره
خیلی لذت بردم از اینکه قانون رو خوب درک کردین و خوب عمل کردین و با باورهای عااالی که ساختین ، تونستین خالق زندگیتون باشین ، احسنت به شما
مسیر بسیار زیباست ، بقول قرآن زندگی یک جریان خوشبختی و رحمت دائمیه و بقول استاد عباس منش زندگی فقط و فقط لذت بردنه، پر از ثروت ، نعوت و فراوانیه که همیشگی و دائمیه
امیدوارم به هر چیزی که جزو خواسته هاتون هست و فکر میکنید، مینویسید، توجه میکنید، تجسم میکنید بزودی وارد زندگی تون بشه
براتون آرزو شادی، سلامتی، ثروت، سعادت، خوشبختی و حال خوب رو دارم
موفق و موید باشید
درود و سلام خدمت شما آقای معدندار عزیز.. روز و شبتون پر از اتفاقاتی قشنگ قشنگ باشه . مرسی مرسی برای دعاهای قشنگی که برام داشتید . ممنونم که صحبت های استاد عزیزمون غالب افکارتون شده می خواهی و می شود
همانطوری که استاد در بندر عباس بعد از آن آتشوزی زندگی شون یک شبه تغییر کرد منم به این باور رسیدم که هر چیزی می تواند یکشبه تغییر کنه و اتفاق خوشکله رو دریافت کنم .. یعنی آنقدر به این حرف اعتقاد دارم که حد ندارها .. بارها و بارها از این معجزه ها رو از خیلی ها شنیدم و دیدم . هر شب وقتی می خوابم به امید اینکه صبح چشممو باز می کنم تا اون اصل کاری برام بیوفته از خواب بیدار میشم میدونم که خواسته ام همین پشت درب هستش . احساسش می کنم . انرژی شو دریافت کردم .. انگار خداوند می خواد سوپرایزم کنه آنقدر به معجزه های خداوند ایمان دارم که هر لحظه منتظرش هستم .. انگار مثل یک هاله دور و برم می چرخه ..
دقیقا حرف شما رو کاملا قبول دارم اینکه گفتید 500 هزار تومان با 500 میلیون تومان و 500 میلیارد تومان برای خدا فرقی نداره، مهم اون ذهن منه که بتونه عدد بزرگه رو قبول کنه من باور دارم مرسی مرسی برای این پاسخگویی قشنگ تون که با اون دایره ی آبی رنگ قشنگ کنار پروفایلم دلمو شاد کردید امیدوارم دل شما هم آنقدر شاد بشه که از شوق و ذوق از خنده لب تون بچسبه به گوش تون.. الهی صدای قهه قهوه هاتون توی فضا بپیچه و شاد باشید .
ممنونم از اینکه پروفایل منو خواندید ممنون و سپاسگذارم
الهی حمایت خداوند در همه ی کارهاتون پشتیبان و محافظ و حامی و هدایتگر تون باشه آمین
ممنون و سپاس
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامی و بانو شایسته… این متنو اینجا میزارم تا هم رد پایی بشه از بنده و هم نکته ای که
درکش کردمو همیشه به یاد داشته باشم…
دیشب با خودم درباره انسانهای موفق بحث میکردم و تفاوت زندگی شون با بقیه که یه نکته مهم رو درک کردم…
انسان هایی که خودشون آگاهانه با کنترل کانون توجهشون زندگیشونو میسازن یه تفاوت عجیب با بقیه دارن و اون آگاهیه
چطور انسان میتونه با ذهنش یکی باشه و بتونه از یه نمای بالاتر ذهنشو مشاهده کنه که حالا برسه به اینکه چه اشکالاتی
در باورهاش هست و اصلاحشون کنه؟ و کسی که با ذهنش یکی نیست و بر ذهنش مسلطه از روش های تکراری در
مسائل مختلف استفاده نمیکنه بخاطر اینکه روش تکراری بیانگر ذهنی عمل کردنه و استفاده از پیش فرض ها… مثل ربات!!
که همیشه کار مشخصی که واسش برنامه ریزی شده رو انجام میده!! اما انسان های آگاه هدایت ها رو دریافت میکنن و
مسیرشونو خلاقانه تعیین میکنن، موضوع دیگه اینه که به اندازه ای که انسان آگاهه به منبع هستی نزدیکه و به همان اندازه
حالش خوبه.. این واس من یه اصل شده که هر وقت حالم خوب نیست بفهمم با ذهنم یکی شدم و از آگاهی دور شدم
بخاطر همین نجواها منو احاطه کردن … برای همین همیشه این تلنگر رو به خودم میزنم … نکته دیگه اینه که وقتی آگاهانه
به محیط زندگیم و شرایطم نگاه میکنم و مثل شکارچی منتظرم یه نجوا بیاد و در جا شکارش کنم هم زمانی ها خیلی زیاد
میشه و حتی در خواب وقتی آگاهانه به موضوعی توجه میکنم پاسخ ها رو دریافت میکنم… یادمه چند وقت پیش به موضوع
هدایت فکر میکردم که در خواب این آگاهیی رو دریافت کردم که انسان ها دیتا هایی رو دریافت میکنن در حوزه های
مختلف و هدایت میاد بوسیله همون دیتاها و در همون سطح آگاهی راهو برای شخص مشخص میکنه و بخاطر همین
هدایت ها نسبیه… یعنی مثل آیات قران که متناسب با سطح رشد آگاهی مردم نسخ میشدن در حالی که این نسخ شدن
نشانه اشتباه بودن اونها نیست آگاهیی های جدید که میاد متناسب با رشد آگاهی فرد و دریافت دیتاها، راهنمایی های
جدیدی رو به ارمغان میاره… ان شاالله متمرکز و آگاه به جهان خودمون توجه کنیم تا درس هاش رو آگاهانه دریافت کنیم
و همزمانی ها مارو در مسیر تکامل به پیش ببره ان شاالله
واقعا همینطوره واقعا همینطوره
استاد من تو این چند روز که چه عرض کنم تو این چند سال خیلی توجه کردم به افکارم و ارتباطشون با نتایج ینی همیشه اینارو برسی کردم و خب به چی میرسیدم جز اینکه افکار من داره اتفاقاتو رقم میزنه؟؟؟
و خب امروز بیش از روزهای دیگه به این مهم دست پیدا کردم ..:)
من داشتم با خودم فک میکردم عاقا چرا فلان جا نتیجه اونی که میخوام نیست
چرا بیسار جا نتیجهه اون نیست
و وقتی این فایل شما باز شدو گوشش کردم دیدم درسته
اولا که واقعااااا فرکانس ما داره نتیجه رو رقم میزنه و ثانیه این که ما با چیزی که بهش توجه میکنیم داریم فرکانس ارسال میکنیم …
و خب صدف عزیززززز
تو وقتی در مورد ی چیزی مینویسی اتفاق میفته!!!
پس چیزی که میخوای و بنویس!!!!!
تو در مورد چیزی که ازش حرف میزنی اتفاق میفته پس چیزی که میخوای و راجع بش حرف بزن
و خلاصه همه چی همه چی همه چی
و خب الان ی دلیل محکم داری صدف جون
که ی سری چیزارو واقعا بزاری کنار
و یسری جاها پاشی جاتو عوض کنی که فرکانست مثبت باشه
و الان از اهمیت این داستان بیشتر اگاهم
چرا
چون که تاثیرشو روی نتایج دارم میبینم
و این علت و معلوم بدجور بهم گره خوردن و هیچ جوره نمیشه نقضش کرد
و خب این خوبه
چون داره بهم میگه خودم دارم زندگی خودمو خلق میکنم
و من هم قبول میکنم
ی پله میام بالاتر تو اگاهی
و میپذیرم که باید حرفی بزنم که در جهات خواسته هامه
باید کاری و انجام بدم که خواسته هامو تصدیق کنه
جایی برم که خواسته هامو تصدیق کنه
در مداری باشم که به خواسته هام نزدیک باشم
و تمام سعیمو بکنم که این فرکانسو به جهان بفرستم
نه فرکانس دیگه ایرو ….
و خب این خوبه
خیلی خوبه ؛)
خدایا شکرت بخاطر این قوانین زیبا
و شکرت بخاطر این هدایت …
عشق من؛)
سلام عرض میکنم خدمت استاد بانو شایسته وهمه دوستان عزیزم که باخوندن کامنتهای فوق العادشون کلی حس وحال خوب گرفتم وکلی انگیزه برای ادامه دادن این مسیر مقدس
باوجود اینکه ذهنم کلی مقاومت داشت اینکه بعد مدتها اومدی چی بگی همه حرفهای خوبو دوستان زدن توچی داری بگی از کدوم نتیجه میخای صحبت کنی وخیلی چیزای دیگه ولی گفتم به توچه خداخواسته وباکلی منطق های دیگه خاموشش کردم تایه ردپایی از خودم به جابزارم امیدوارم مفید باشه
دوستان من حدود دوسالی میشه که بااستاد آشناشدم البته هیچ وقت اون طور که باید وشاید روی باورهام کار نکردم ولی به اندازه ای که کار کردم نتیجه گرفتم ولی امان از باور مخرب کمالگرایی که همیشه دستاوردهای مارو کوچک قلمداد میکنه تا مارو از مسیر منحرف کنه که این بلارو سرمنم آورد ویه چند ماهی بود که کار کردن روی باورهارو کنار گذاشته بودم ولی به لطف خدا
چند روز پیش یهو به خودم اومدم ودیدم همه دستاوردهایی که داشتم داره از دست میره
منی که باعمل کردن به قانون مشگل سرماخوردگیم به کل رفع شده بود وبه راحتی هر غذا میوه وحتی ترشیجات که ضد سرماخوردگیه میخوردم وچیزیم نمیشد الان باز همه اون مشکلات قبلی برگشته منی که پارسال تو مغازه کلی مشتری داشتم ودرامدم چندین برابر شده بود باز به روال سابق برگشته باکلی بدهی ولی به خدا از وقتیکه باز برگشتم اتفاقات خوب وعالی برام میفته خواسته هایی که توتمرین ستاره قطبی مینویسم تو طول روز اکثرش اتفاق میفته واین بیش ازپیش ایمان منو نسبت به خالق بودنم بیشتر میکنه میخام ازیه مورد خواسته ای که دیشب تو تمرین ستاره قطبی خواستم ومحقق شد براتون بگم من مغازه دارم وچون شهرمون کوچیکه اکثر مشتریها محلین وآشنا که میان به مغازه من ازخدا خواستم فردا مشتریهایی برام بیار که تاحالا به مغازه نیومده باشن ودقیقا این اتفاق افتاد وچون استاد گفتن تنهاراه آموزش ودرک کردن قانون مثال زدنه سعی میکنم هرروز این مثال هارو به ذهنم یادآوری کنم تابهتر وبهتر قانونو درک کنم
دوستان شک نکنید در این مسیر وباقدرت وقوت ادامه بدید ومطمعن باشید که این تنها راه سعادت خوشبختی ورسیدن به خواسته هاست
ازخدا میخام هممون روتواین مسیر صراط مستقیم ثابت قدم نگه داره وبتونیم اون زندگی روکه دوست داریم ولایقشیم خلقش کنیم.
به نام خداوند مهربانی ها
عرض سلام و احترام دارم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته محترم و تمامی دوستان گرامی
دوست دارم از دو تا همزمانی فوقالعاده شیرین و دل نشین امروزم صحبت کنم
امروز تو کامنت قبلیام در همین صفحه نوشتم که احساس میکنم این احساس آرامشی که دارم تجربه می کنم به خاطر کار کردن روی عزت نفسم و مهم نبودن حرف دیگران و ساختن باور های توحیدی و تمرکز کردن بر روی سریال زندگی در بهشت هستش
اولاً عصر روی دکمهی مرا بهسوی نشانهام هدایت کن، در صفحهی اصلی سایت، کلیک کردم و هدایت شدم به فایل «الخیر فی ما وقع» در شعر پروین که چقدر اونجا استاد زیبا اشاره کرد که یکی از نشانه های ظاهری یک مومن حال خوبش هستش و بعد من کلی خوشحال شدم که این چند وقته که آگاهانه تلاش می کردم به طُرُق مختلف احساس خوب در خودم ایجاد کنم در واقع یک رفتار خداگونه داشتم و توحیدی عمل می کردم
دوماً امشب آزمون شناسایی ترمز های مخفی ذهن رو زدم
و در کمال ناباوری پس از پاسخ خیلی صادقانه به 34 تا سوال متنی رو برای من نمایش داد که بسیار خوشحالم کرد
برای من نوشته بود که شما بسیار آدم هدفمندی هستی ، خیلی خوش ذوقی و واقعاً به شدت دنبال رشد و پیشرفت هستی:))
نوشته بود به همین دلیل هم مقاومتی در برابر تغییر نداری :))
نوشته بود شما بسیار آدم توانمندی هستی و در زمینه های مختلف توانایی های زیادی داری:)) چیزی که بار ها از زبان این و اون شنیدم و جدی نگرفتم!!
در نهایت به من استفادهی ترکیبی از دورهی شیوهی حل مسائل و دورهی کشف قوانین زندگی را داده بود
به دو علت…
یک: غلبه بر بیماری کمال گرایی که در رفتار و عادت ها و حرف های من بسیار مشهود و ملموسِ و کاملاً قبول دارم که من اینجوریم:))
دو: من مسیر رسیدن به بعضی از اهدافم را آنچنان سخت و طاقت فرسا می بینم که عطایش را به لقایش می بخشم و اصلا قدمی برای رسیدن به آن بر نمی دارم و حتی برنامه ریزی برای رسیدن به آن هدف هم نمی کنم و این…
این باور و این رفتار نشأت گرفته از ترمز های مخفی ذهنیام است
من خیلی خوشحالم، خیلی خیلی خوشحالم و فکر نمی کردم پاسخ این آزمون اینقدر مرا خوشحال کنه
خیلی خیلی از شما استاد عزیزم و در کل از تمام گروه تحقیقاتی عباس منش سپاسگزارم
قول می دهم که این دو دوره راه تهیه کنم اول دورهی شیوهی حل مسائل و بعد دورهی کشف قوانین
و دوست دارم بهتون این رو بگم که این بهترینننن آزمونی بود که در زندگیم دادم، بسیار بسیار هوشمندانه و روانشناسی شده بود، این رو جدی میگم، چون تا به حال کسی اینقدر دقیق و درست در مورد من صحبت نکرده بود یعنی به خدا… پاسخی که بعد از آزمون دریافت کردم رو احساس می کردم خانم شایسته یا استاد مستقیماً نشستن رو به روی من و دارند به من میگن، با تمام وجودم اون صحبت ها رو قبول داشتم و از روی همش اسکیرین شات گرفتم تا یادم بمونه و دلایل محکم داشته باشم برای خرید این دو تا دوره
عاشقتونم بی نهایت
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
به نام خداوند جان و خرد ، کزین برتر اندیشه برنگذرد
سلامی گرم دارم خدمت تمام دوستای عزیزم ، استاد گرامی و خانم شایستهی محترم
این روز ها آرامشم بیشتر میزان نجواهای ذهنی ام کمتر شده ، عزت نفسم بالاتره و کمتر برای حرق دیگران ترهِ خورد می کنم و این ها همه لطفی که در حق خودم کردم و ورودی های ذهنیم رو بستم و تمرکزم رو گذاشتم روی آموزش های شما و البته کامنت خواندن و کامنت نوشتن
فکر می کنم یکی از دلایلش هم اینه که خیلی متمرکز شدم روی سریال زندگی در بهشت، آخه من سریال خیلی دوست دارم ، من عاشق طبیعتم و وقتی این سریال رو می بینم دائماً ذهنم میره سمت مسافرت رفتن و گشتن و رفتن در دل طبیعت ، رویا پردازی ها و قدرت تجسمم بیشتر میشه و از سیر و سیاح در رویاهای خودم خیلی لذت می برم، خدا رو صد هزار مرتبه شکر
استاد جان ظرفیت وجودیم بزرگتر شده ، میزان پذیرشم بیشتر شده ، کمتر خودم رو قربانی و برگی در باد می بینم و بیشتر خودم رو خالق می بینم، اصلاً شاید دلیل آرامشم هم همین باشه..!! اینکه داره این باور دوباره یه کمی درونم ریشه میزنه که … خودم و تنها خودم خالق 100٪ زندگیام هستم
فکر می کنم این به لطف گوش دادن مکرر این فایل (حدود 30 یا 40 بار) و نوشتن کامنت و مهر تایید زدن به اتفاقاتی است که خودم خلقش کردم
امروز به طور هدایتی در صفحهی اصلی سایت مشاهده کردم که میزان امتیازی که دریافت کردم بر روی فایل های دانلودی، باعث شده در هفته اخیر دومین نفر با امتیاز بالا باشم و اسمم در صدر جدول قرار گرفته ، بی نهایت خوشحال شدم و به خودم تبریک گفتم بابت سرمایه گذاری لذت بخشی که دارم بر روی خودم انجام می دهم
این اولین اتفاق زیبای امروزم بود
چند روز پیش صبح رفتم از نونوایی دم خونه نون بگیرم (یه نونوایی بربری نوساز دقیقااااا چسبیده به آپارتمان باز شده یعنی از در آسانسور تا نونوایی داخل کوچه بیست قدم راه هست:))) ) مدتی تو صف ایستادم به خودم گفتم اگه من خالقم دوست دارم هر بار که میام نونوایی همون لحظه نون بگیرم و برم دیگه نهایتاً پنج دقیقه تو صف بایستم ، دیشب که داشتم می اومدم خونه همون موقع با مادرم تلفنی صحبت کردم گفت اگه می خواهی یه نون برای خودت بگیر بیار ، رفتم نونوایی خلوتتتت هیچ کس نبود ، نون ها رو هم تازه از تنور بیرون گذاشته بود ، یه نون گرفتم رفتم خونه ، دوباره امروز صبح از خواب بیدار شدم دیدم یه پیام اومده از همکارم آقای تجلی شما 4 تا نون می گیری بیای دفتر ، اولاً با اعتماد به نفس و بدون احساس سرخودگی خیلی راحت پیام دادم من تایم صبح نمیام، عصر میام و ایشون هم پیام داد بسیار سپاسگزارم ، این یه رشد بزرگ برای من محسوب میشه، قبلا می مردم و زنده میشدم ولی سختم بود بگم نه ، این یه تکاملیه که طی شده من آروم آروم به اینجا رسیدم، دوماً این پیام رو یه نشونه دیدم سریع حاضر شدم رفتم پایین دیدم اععع چقدررر نونوایی خلوته در صورتی که این موقع از روز فکر می کردم باید شلوغ باشه فقط یه نفر بود و من سریع یه نون کنجدی گرفتم اومدم، باورتون نمیشه اونقدر ذوق کردم و خدا رو شکر کردم، گفتم ببین محمد خواستی اجابت شد ، می بینی خدا چقدرررر بهت نزدیکه و چقدر سریع پاسخ میده، عاشقتم خدااااا
یه چیزی همین داره تو ذهنم می چرخه دلم نمیاد نگم
استاد شما در جلسه دوم قدم سوم راجع به عزت نفس (مهم نبودن حرف مردم) با خانم شایسته صحبت می کنید ، اون جلسه جادوییعه من عاشقشم… یه جایی توی اون جلسه میگین بچه ها اگر بدونید زندگی بدون مهم بودن حرف مردم چقدررررر شیرین و لذت بخشه ، به خدا معطلش نمی کنید این جملهی شما از اون جملاته قصار هستش که من تابلو زدم آویزون کردم به دیوار ذهنم :))) اصلاً فکر میکنم میزان زیادی از آرامش این روزهایم به خاطر نداشتن احساس گناه به خاطر اشتباهاتم (در صلح بودن با خودم) و مهم نبودم حرف دیگران برایم هست (باز هم در صلح بودن با خودم)
استاد جان اینکه میگم میزان پذیرشم بیشتر شده دلیل دارم برایش
شما ده تا سلسه فایل دانلودی ارزشمند در رابطه با دوره ی کشف قوانین گذاشتید روی سایت برای خودشناسی بیشتر ماه
چقدرررر این فایل ها ارزشمنده و بچه ها استفاده کردن برای رسیدن به خود شناسی
من از اون ده تا فایل نه تنها نتوانستم درست استفاده کنم یعنی گوش میدادم حالم نامیزون می شد!! چه برسه به اینکه بخواهم پاسخ به سوالات هم بدهم ، دیگه هیچی!!
ولی با گوش دادن مکرر این فایل و پذیرفتن این اصل که فقط و فقط من هستم که خالق زندگی خودم هستم و هیچ عامل دیگه ای… هیچچچ عاملی دیگه ای به هیچ وجه حتی به اندازه سر سوزنی در زندگی ام تاثیر نداره دارم به قدرت و به آرامشی می رسم که هر چقدر بیشتر این مسیر رو ادامه می دهم امیدم و ایمانم نسبت به آیندهای بسیار عالی بیشتر و بیشتر میشه ، در واقع دارم آرزوهایی رو که برده بودم زیر خروار ها خاک میکشم بیرون و بهشون رنگ و رویی تازه میدهم ، انگار یه جنگل بی نهاااایت انبوه و زیبا در خاک ذهن من داره جوانه میزنه و داره رشد می کنه و فضای ذهنم رو پر می کنه از اکسیژن خالص و انرژی مثبت بی نهایت
الان به جایی رسیدم که طی این چند روز جلسهی سوم قدم سوم رو فکر کنم حدود ده باری گوشش دادم
این جلسه شما در مورد الگوهایی تکرار شونده و تفاوت آنها با اتفاقات لحظهای صحبت می کنید
و بسیار عالی توضیح میدهید که چطور گاری زهوار در رفتهی ذهنم رو رها کنم و اجازه بدهم!! اجازه بدهم، این باران نعمت و ثروت الهی که همیشه درحال بارش هست، در ظرف من هم بریزه شما به خوبی در این جلسه توضیح می دهید که هر جایی که می بینی یه اتفاق تکراری داره تو زندگیت تکرار میشه ساده از کنارش نگذر ، استاپ کن!! بهش فکر کن و حللش کنه، تا وقتی که حلش نکنی از زندگیت لذت نخواهی برد!!
استاد جان من قبلاً این جلسه رو می شنیدم حالم بد می شد!! فکر می کردم به خاطر ضعف عزت نفسم هستش که این فکر تو ذهنم می اومد که من ارادهی تغییر کردن در یک سری مسائل رو ندارم!!
در صورتی که این فکر من غلط بود، به این دلیل حالم بد میشد که یادم رفته بود قدم اصلی تحول زندگیام اینه که بپذیرم فقط خودم هستم که خالق 100٪ زندگیام هستم و هیچ عاملی بیرون از من هیچ قدرتی نداره اما حالا ذهنیتم تغییر کرده و تصمیم گرفتم به صورت جدی طبق اون تمرینی که شما در جلسه هفتم قدم اول دادین برای دوست شدن با پول ، اون تمرین رو با تعهد بالا انجام بدهم تا با پول هایم دوست بشم و ثروت بیشتری در زندگیم جاری بشه و هر بار این که جلسه رو گوش می دهم دقیقاً انرژی می گیرم برای انجام همون تمرین
یه همزمانی دیگه هم امروز رخ داد که خیلی دوست دارم در موردش صحبت کنم
چند روز هست که دارم به این فکر می کنم چطور می توانم یک شور و شوق همیشگی و یک اشتیاق سوزان در وجودم ایجاد کنم برای خلق ثروت
خب بهترین ایدهای که به ذهنم میرسه اینه که هفته ای یه روز یا دو روز صبح برم تهران و تا شب برم بگردم و برگردم بیام خونه
از خیلی جهت ها این کار رو دوست دارم
ولی به خاطر باور های محدود کننده خیلی ذهنم می خواهد منصرفم کنه
امروز صبح موقع صرف صبحونه داشتم قسمت 161 زندگی در بهشت رو می دیدم که استاد می گفت خیلی خوبه برنامه بگذارید برید طبیعت اطرافتون رو بگردید و ببینید
البته استاد عزیزم شما بارها و بارها این رو گفتید ولی نمی دونم چرا باز هم ذهنم این رو ولخرجی می بینه!! شاید به خاطر کودکی ام هستش چون واقعاً از کودکیام اونقدر کم سفر رفتیم که شاید تعدادش کلاً 10 یا 15 تا بشه!! دلیلش هم مقاومت های زیاد پدرم هستش ، با اینکه ما از اوضاع مالی حد متوسط برخوردار بودیم و فقیر هم نبودیم ولی پدرم با سفر کردن مقاومت داشت
حالا که دارم زندگی الان شما رو می بینم و از گذشتهی خودتون هم تعریف کردید ، خیلی انگیزه هایم بیشتر میشه برای اینکه خوشگذرونی و لذت بردن رو به تعویق نندازم، با همین شرایطی که دارم ، تا اونجایی که میتوانم سفر برم و لذت ببرم و خوش بگذرونم
خوشحالم که با شما آشنا شدم استاد عزیزم ، شما تقریباً در تمام زمینه ها برای من الگو هستید و خیلی خیلی دوستتون دارم
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر هممون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
عنوان
زندگی میگه تو چی میخوای که من برات فراهم کنم!!!
به نام خدای قدرتمندم
سلام بر استاد قابل تحسین وباصداقتم و یار همیشگی شون مریم بانو جانم
استاد یه دنیا تشکر که هر روز به طریقی از زاویه خاصی به ما یاد اوری میکنید که ما چقدر قدرتمندیم وما خالق هستیم
واینکه خداوند ما رو رها نکرده است همواره هدایتگر ماست
هراتفاقی در زندگیت میافته
بما کسبت ایدیهم ئه
بما قدمت اید کم ئه
بما کانو یعملون ئه
هراتفاقی در زندگیت میافته خودت پیشاپیش فرستادی اش
هرمصیبتی که به شما برخورد میکنه بما کسبت ایدیکم ئه….
خدا وند میفرمایید
به انها بگو که من از رگ گردن به انها نزدیک تر ام
میفرماید من کسی هستم که همواره درحال اجابت در خواست کسی هستم که ادر خواست میکند
به شرطی که شما به من ایمان بیاورید…
تمرین
خودت رو یک ازمایشگاه ببین
1= اگاهانه توجهت رو ببر روی زیباییها و نعمت هایی که در زندگیت داری
در موردش بگو با خودت با خدای خودت در موردش صحبت کن
2=اگاهانه سعی کن نکات مثبت افراد را پیدا کنی وبهشون بگی واحساس خوب در افراد ایجاد کنی
3= درمورد اتفاقاتی که دوست داری درزندگیت اتفاق بیبفته حرف بزن و بنویس
و بعد ببین که با استمرار در این تمرین چه اتفاقاتی در زندگیت رقم خواهد خور د وساده از کنارش نگذر واینکه با خودت در مورد واکنش جهان به افکارت صحبت کن و بگو که افکار دارن کار میکنن
اینها دارند تایید میکنند که تو خالق زندگیت هستی
تو با کانون توجه ات میتوانی زندگیت را هر جور که بخواهی خلق کنی
4= کنترل ورودی ها
انچه را که بهش توجه کنی از همان جنس وارد زندگیت خواهی کرد
اگر به کمبود ها وفقر توجه کنی=از همین جنس میبینی
اگر به سلامتی و شادی توجه کنی= از همین جنس میبینی
اگر به ثروت و نعمت توجه کنی= از همین جنس میبینی
حواست باشه به چی داری توجه میکنی
حواست باشه که چه احساسی داری اگر احساس خوبی داری یعنی در مسیر خداوند ودر مسیر درست هستی
اگر احساس خوبی نداری یعنی در مسیر اشتباه هستی و باید هوشیار باشی
احساست راهنمای توست
جهان مانند اینه است وباز تاب میده فرکانس های هر شخصی رو به خودش
بهترین وبزرگترین باوری که میتونه وجود داشته باشه اینکه من خالق زندگی خودم هستم
وقتی تو خودت را خالق زندگیت بدانی شرک نمی ورزی
چطور میشه که ادم شرک می ورزه؟
وقتی که فکر میکنه که بقیه دارند شرایط زندگی اش را رقم میزنند…
راهکار و تمرین باید این باشه که
اگر اتفاق به ظاهر نا خوش ایند ی در زندگیت میافته باید بتونی یه جوری به اون داستان نگاه کنی که اگر من کنترل ذهن داشته باشم اجگر بتونم افکار واحساساتم را کنترل کنم واحساس بهتری بگیرم قطعا اوضاع و شرایط به نفع من تموم خواهد شد.( قانون اینه)
باید متعهد باشیم که افکارمون رو کنترل میکنیم
خودتون رو ببندید به سپاس گزاری کردن
با خدای خودتون در مورد زیبایی ها صحبت کردن
به دیدن زیباییها
به خواندن کامنت دوستان به دیدن فایل های موجود در سایت
خواستن خیلی مهم ئه تجسم کردن همینطور
توجه باید روی خواسته ات باشه
جهان هرلحظه داره به افکار ما پاسخ میدهد ما باید ازاین قانون به نغع خودمون استفاده کنیم
قدم به قدم خداوند مارا هدایت میکند
انها رو ماباید هر روز به خودمون یاداوری کنیم
چونکه من انسان فراموش کارم
من خالقم
من اتفاقات زندگی ام را رقم میزنم
خدایا به امید تو
خدایا ازت میخواهم که عملگرا باشم
سلام ب استاد توحیدی عزیزم
و مریم بانوی دوسداشتنی
اصلی ترین باور تغییر زندگی:
چندروز قبل این فایل بیاد از خداپرسیدم چیه ک نمیزاره من خالق خوبی باشم برای زندگیم
و مثل همیشه در بهترین زمان جواب اومد..
اول اینو بگم خیلی وقته تو سایتم اما الان دارم1سری چیزهارو میفهمم و درک میکنم واقعا استادمیگن گوش شنوا فقط این حرفهارو میشنوه و درک میکنه
دقیقا من بودم
تازه دارم درک میکنم
من کلااااا ادم سرخوشی هستم
1سرخوش خوش بین
ک اتفاقات خوبی میافتاده براش
اما خودش ارزو نداشته
اتفاقات بد توزندگیم بوده اما خییییلی توجه نزاشتم رو اونها
همیشه علی بی غم بودم
دوستهای خوب
روزهای شاد
خنده
پرانرزی
سرحال
اما….
اما همیشه تا دلم1 چیزی کم بود
1چیز ازارام میداد
اون نبودن خالقم بود
دوری ازاون بود
نشناختنش بود
نداشتن ارزو بود
اره واقعا خنده داره اما ارزو نداشتم چون خیییییلی شرک داشتم.فکرمیکردم بقیه برام انجام میدن
اما همه میدونیم نتیجه شرک چیه
خلاصه تا بااستاد اشنا شدم
اما بازم ارزو کردن و تصورش سخت بود
انگار خدابه خمه میده بمن نه
انگار خدا خییییلی دوره و توجهی بمن نمیکنه
خلاصه همه میتونند ب ارزوهاشون برسن جز من…
تااین فایل
دقیقا این باور ک من خالقم فراموش میکنم
بااینکه خیییلی خلقها کردم اما …فراموش میکنم من خالقم
کافیه بااین باور قوی همیشه خواسته هامو بخام
واقعا شیطان چقدرررر خلق کردنهامونو از یادمون میبره
ناامیدمون میکنه
ک فراموش کنیم چه قدرتی داریم.
چقددررر درگیر عجله میشم
نگران میشم
فراموش میکنم قانون مهم خالق بودنم رو
فراموش میکنم قانون مهم تکاملم رو
فراموش میکنم قانون مهم فراوانی و بیشتر شدن هرلحطه فرصت ها و ایده ها و ادمها و شرایط عاالی و ثروت رو
فراموش میکنم چه قدرتی دارم
چه خدایی کنارمه
ک میگه اروم باش
لدت ببر از مسیر
نتایج میاد
ب اندازه تغییر من نتایج میاد
اگه نتیجه نیس تو تغییر نکردی
اگه ادمهای زندگی ام تعییر نکردن
یعنی من تعییر نکردم
دارم توهم میزنم ک روی خودم دارم کارمیکنم
چقدرررر باید هرروز بخودم یاداور بشم اینا رو
تکامل
تکامل
تکامل
مهمترین اصل ارامش و رشد کردن درسته
خالق بودنم بافکارم
مهمترین عامل برا ارامش بیشترمه
1اتفاق ب طاهر بد افتاده
میگم اوکی
درسشو گرفتم
دوباره بهترشو خلق میکنم
دیگه نه نگرانم ن ناراحت
تصاد برای شناخت بیشتر خواسته منه
برا شفاف ترشدن خواسته ام
ناراحتی نداره
کمبود ک نیس حالمو بدکنم
قحطی نیومده
خداتموم نشده
قانون تغییر نکرده ک من نگرانم
کافیه با ایمان و توکل بیشتر دوباره خلق کنم
بهترشو
راحترشو
چون من لیاقت بالایی دارم و این جهان مسخر و گوش بفرمان منه..
و خدایی دارم ک بشددددت کافیست
این کنترل ذهن
یاداوری قانون
تعهد میخاد
تلاش فکری میخاد
رها کردن ادمهای ک نامناسب هستن میخاد
رها کردن مکانهای نامناسب
و هرچیزی ک منو دور میکنه از مسیر و ذهنمو مسموم
جهاد اکبر میخاد
لیاقت مهمترین عامله برای دریافت نعمتها ک من توش صعیفم
و بااااید خییییلی روش کارکنم.
بینهاااایت سپاسگدارم استادعزیزم ک در زمان مناسب اگاهی های عااالی میزاریدو یاداور من میشید ک فراموش نکگم قانون چیه
و نزارم شیطان ذهنم ناامیدم کنه و از راه دور
بینهاااااادیت سپاسگدارم
بینهایت سپاسگدارم
بینهااااایت سپاسگدارم
سلام بر دوستان گرامی
خدا نزدیک است
در خواست کن فقط درخواست کن
محمدرضا درخواست کن
معطل چی هستی
آره همین الان
نگو دیره
نگو نمیشه
یک دفعه هم بگو میشه
من خالق ام خالق آینده ام.
محمدرضا میتونی نامید بشی میتونی نامید دست خودته ..
خدا رو حس میکنم خودم رو سرزنش نمیکنم چرا محصول استاد هنوز نتونستم بخرم
تلاشم رو ادامه میدم بالاخره میشه
نباید خودمو با بقیه مقایسه کنم من باید مراحل فرکانسی رو بگذرونم
باید ناخالصی هام رو دور کنم با چی؟
با مرتب گوش کردن خواندن فایل های رایگان تا درخواست کنم
فایل پولی استاد رو بخرم
نگم تا الان که نخریدم حتما فلان و خودمو نامید کنم
نه دوباره درخواست کن میشه
برای همه شده محمدرضا
برای تو هم میشه
شک نکن
فقط درخواست کن خوده خدا توان خرید میده و میخریش مطمئنم.
پس دستانم را بالا میگیرم و دوباره
در خواست میکنم و دوباره و دوباره
من دوره عزت نفس استاد را میخام بخرم من دوره سلامتی و دوره ثروت 1و 2 و 3 استاد رو میخام دوره احساس لیاقت میخام
به قول استاد چجوریشو تو میدونی
فقط من میخام مگه تو نمیدی خدا
مگه تو فراوانی نیستی تو اجابت کننده دعای کسی هستی که همواره
در حال درخواسته پس آنقدر درخواست میکنم که به منم بدی
چون تو عاشق محمدرضا و همه بنده هاتی فقط میخواهم
نامید نمیشم هر دفعه با فدرت بیشتر تا الان خیلی اتفاق های خوبی افتاده که نبود ولی شد
پس این هم میشه میخوام خدا میخام خدا بده لطفا بده لطفا
میخام