سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10

به نام الله عاشق شروع میکنم به نوشتن

که بهترین راهنما هاست ، بهترین بخشنده هاست ، بهترین بهترین بهترین هاست

که فقط عشقه ، که همش نوره ، که فقط لطفه ، که همش رحمت و برکت و نعمته ، که بی نظیره ، که لطیفه ، که عاشقه بخشیدنه ، که عاشقه شنیدن درخواست منه و در اولین فرصت اجابت میکنه ، که بی نهایته، که خداست

خدایی که فقط اونه و هیچ کس دیگه ای جز او نیست

که تک و بی همتاست

که عاشقه عاشق شدن و لذت بردن ما بنده های خوبش هست

که لذت میبره از ذوق ما

که کیف میکنه از شکر ما

که عاشق میشه دوباره و دوباره و دوباره با هر بار پیشرفت کردن ما

که هرچی ازش بگم بازم کمه

که هرچقدر بخوام صفاتش رو بگم اگر دریا ها مرکب باشند و تمام درختان قلم بازم توصیف خدای عاشق تمام نشدنیه

دوستان خوب همفرکانسی من

ناب ترین اتفاق امروزم رو میخوام با شما در میون بزار که از صب تا الان که ساعت 12 شبه من هرچقدر شکر کردم بازم دیدم کمه

اومدم توی سایت دیدم توی نشانه امروز من این فایل برای هدایت من گذاشته شده بود گفتم دیگه وقت دست بکار شدنه که نهایت عشق و سپاسم رو برای الله عزیزم ارائه کنم و اتفاق قشنگ امروزم رو برای تمام همخانواده های خوب گروه تحقیقاتی استاد عباس منش تعریف کنم

من امروز صبح اولین جلسه یک کلاس آموزشی رو داشتم که باید میرفتم دفتر جدید استادم . کلاس اونجا برگزار میشد . خب به رسم ادب تصمیم گرفته بودم که یه جعبه شکلات یا شیرینی برای استادم بگیرم . رسیدم به ادرس مورد نظرم و از تاکسی پیاده شدم و چند قدم که رفتم از یه عابر سراغ شیرینی فروش رو گرفتم

آدرس دوتا شیرینی فروشی روبه من داد و گفت که فلان شیرینی فروشی یه خیابون بالا تر هست که باید با ماشین بری و برگشتت هم خیابون یکطرفه هست و باید بری فلان جا و دوباره برگردی بیای همین جا

گفتم این نه شیرینی فروشی نزدیک تر چی ؟

گفت پایین همین خیابون هم یدونه هست که اینجا رو باید چند دقیقه پیاده روی کنی بهش میرسی

من گفتم این خوبه خداروشکر که شیرینی فروشی پیدا کردم و از اون خانم تشکر کردم و راه افتادم

اون خیابون رو تا انتها قدم زدم و رسیدم به انتهاش هرچی نگاه کردم اطراف رو شیرینی فروش ندیدم که ندیدم

دوباره از یه عابر دیگه پرسیدم شیرینی فروشی این اطراف کجا هست ؟

اون بنده خدا گفته از همین جا سوار ماشین میشی میری پایین دوتا چهار راه پایین تر شیرینی فروشی هست که عالیه

قبول کردم که دیگه همینه دیگه داشتم میرفتم که برم سمت اون مسیر که دیدم زمان داره دیر میشه و من نمیتونم بیشتر از این پیش برم

چشمم خورد به یه سوپر مارکتی و دیدم یه چیزایی براق توی ویترینش چیده

گفتم از همین شکلات های بسته ای هم بگیرم بهتر از هیچیه

از خیابون رد شدم اومدم اون دست که برم سمت سوپر مارکتی که دیده بودم یدفعه پاهام وایساد برای چند ثانیه وایسادم

سمت چپ خودم رو نگاه کردم دیدم عه اینجا که شیرینی فروشی هست

واردش شدم دیدم بله اینجا همون جاییه که میخواستم و خرید کردم و اومدم بیرون

نمای ورودیش اونقدر ساده بود که از اون دست خیابون چشمم این شیرینی فروش رو ندیده بود

گفتم وای خدایا شکر که نرفتم دوتا چهار راه پایین تر

دوستان عزیزم

خدای زیبای من پاهای منو هدایت کرد به سمت اون شیرینی فروشی

بعد از اینکه کلاسم تمام شد هر بار به این ماجرا فکر کردم هزار بار گفتم ببین اینجوری خدا هدایتت میکنه

ببین اینجوری اگر به صدای ندای درونت اهمیت بدی به سمت درست ترین مسیر هدایت میشی

حتی اگر چشم تنت قادر به دیدن صحیح نباشه چشم خدای درون من همه چیز رو به دقیق ترین و بهترین و کامل ترین حالت میبینه و من رو به سمت تمام بهترین ها هدایت میکنه

الهی شکر الهی شکر الهی شکر

الهی شکر که به این سادگی و زیبایی و با این همه آرامش در پناه الله عاشق هدایت میشم به بهترین مسیر ها

هزار بار شکر که خدای بینظیری چون الله دارم که من رو به سمت تمام زیبایی ها هدایت میکنه

دیگه به این باور رسیدم که دیگه دستام مال من نیست مال خداست که در اختیار منه و خودش دستان من رو هدایت میکنه

دیگه پاهای من مال خودم نیست مال خداست که خودش من رو به بهترین مسیر ها هدایت میکنه

دیگه چشم های من زبان من و گوش های من مال من نیست مال خداست که من رو به شنیدن کلام زیبا و دیدن تصاویر زیبا و گفتن جملات زیبا هدایت میکنه

فقط اینهمه نعمت عالی در اختیار من گذاشته شده که بخورم و بیاشامم و لذت ببرم و اسراف نکنم و حد رو رعایت کنم و عاشق خدای عاشق باشم که از این همه نعمتی که در اختیار من قرار داده استفاده کنم و او لذت ببره از تماشای بنده خوبش

صد بار الهی شکر صد بار الهی شکر صد بار الهی شکر

و تشکر از استاد خوب که با آموزش های عالی ایشون و ایمان و برکت و شکوه رفتار ایشون به ما درس خدا شناسی و توحید میدن

الهی که هزار هزار هزار برکت و نعمت الهی هر لحظه نصیب شما بشه

خیلی دوستتون دارم