سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10

وقتی این فایل رو گوش دادم یاد خیلی از نشانه های ریز و درشت که این چند وقت برام رخ داده افتادم و می خوام اینجا بگمشون

۱) من تو چند سال اخیر خیلی لاغر بوده ام رو هر چقدر تلاش میکردم که وزن اضافه کنم نمیشد .‌من شروع کردم به تغییر باور هام در این باره با یک دوستی اشنا شدم که دقیقا وضعیتش مثل من بوده و حالا تونسته خودش رو تغیییر بده ، و اون فرد هم کلی به من ایده داد تا چجوری وزن اضافه کنم و من هم اون رو یه نشانه دیدم و به گفته هاش عمل کردم و بعد من در یه ماه سه چهار کیلو وزن اضافه کردم

۲) من قبلا پوست صورتم جوش میزد و بعدا که بزرگ تر شدم جوش نزد ولی جاشون موند . من وقتی شروع به کار کردن روی باور هام در این مورد کردم . توجهاتم رو روی سلامتی اعضای بدنم گذاشتم . پوستم خیلی تغییر کرد . یکی از نشانه ها این بود که یکی از دوستام که یه ماهی میشد ندیده بودمش منو دید و بهم گفت پوستت خیلی بهتر شده یا یه روز مادرم اومد بهم گرفت چند تا کرم و ابرسان و لایه بردار مخصوص پوست برام گرفته ، اونم از مارک های خیلی خوب ، جالبه بدونید من خانوادم هیچ وقت خوششون نمیومد از محصولات مراقبتی و خریدشون رو خیلی بی فایده می دونستن .

۳) من همیشه بچه که بودم ارزوی موی بلند داشتم ولی همیشه کوتاه بودن و اصلا رشد نمی کردن ،وقتی من شروع به کار کردن روی باور هام کردم ، خیلی اتفاقی با پیجی اشنا شدم که روش های مراقب از مو رو میگفت و خیلی راحت تونستم اون چیز هایی که نیاز داشتم برای موهام رو بخرم و خیلی سریع تر هم رشد کردن طوری که هر سری دوست هام رو میدیدم بهم میگفتن چه قدر موهات بلند شده و بار ها بار ها شنیدم که بهم گفتن چقدر موهات پرپشت تر ، بلند تر و زیباتر شده . و الان هم موهام واقعا خوب شده .

۴) وقتی شروع به کار روی باور های ثروتم کردم . یکی از اتفاقای نسبتا جالبی که افتاد این بود که یه روز بهمون زنگ زدن و گفتن که ما یه گروه اموزشی و درسی هستیم و هر سال یه ازمونی برگزار می کنیم واسه ی انتخاب شاگرد ها (من یه دانش اموز کنکوری ام ) و من همینطوری اون ازمون رو شرکت کردم . و چند وقت بعد زنگ زدن به من و گفتن قبول شدی و اینکا به قبول شده ها تخفیف میدن ، و من نزدیک دو میلیون تخفیف گرفتم و همینطور اونا بهمون یه کارت هدیه هم دادن . جالبه بدونین که اونا خیلی منظم و خوب درس دادن و خصوصا تو این دوران تعطیلات کاملا همه ی درس ها رو برای ما مجازی اونم خیلی خوب برگذار کردن .

۵) یه بار استاد از باور اینکه همیشه در زمان و مکان مناسب بودن حرف زد ، من این باور روی تو خودم تقویت کردم که همیشه در زمان و مکان مناسب هستم و دقیقا از اون به بعد اگه به کلاسی دیر میرسیدم اون روز استاد هم دیر کرده یا اگه می خواستم جایی برم و دیرم شده بود اصلا به چراغ قرمز نمی خوردم اونم جاهایی که بیش تر از صد ثانیه چراغ قرمز و بیست ثانیه کمتر سبز .

۶) من بخاطر مدرسه و اینا خیلی سرم شلوغ بود و خیلی فرصت نداشتم تا روی خودم کار کنم وو وقتی که روی خودم کار کردم قرنطینه شد و من موندم و کلی وقت ازاد .

و اتفاق های کوچک تری مثل اینکه دوست هام همینطوری برام کادو می گرفتن ، یا اینکه وقتی یه سوالی برام ایجاد میشد که نمی تونستم خودم راحت حلش کنم یا پیدا کردن جوابش خیلی برام وقت گیر بود رو خیلی اتفاقی جوابش رو توی یه چنل تلگرام یا دوستم برام میفرستاد بددن اینکه ازش خواسته باشم و…