سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10

سلام عرض ادب خدمت استاد عزیز خانم شایسته الان این فایل رادیدم یادروزهای اول آشنای افتادم که چقدرهیجان داشتم وچقدرزوق داشتم واینکه استاد چقدرنعمت امروزدراین 1سال توی زندگی من است ولی شیطان برای اینکه ما اناامید کند ازمسیر هرلحظه میگه حالا که چی نعمت های چون سلامتی که دارم وخداراشکرشاید توی این ارسال 1بارسرماخوردم وچقدرنعمت توی زندگی من است وخداراشکرچقدررشدداشتم وچقدرنعمت های دیگه ولی ذهن خیلی تربیت شده فقط توجه کنه به ناخواسته ها وآینده استاد من الان درحال حاضرقسط مهاجرت ندارم چون من هنوزتوی شهرخودم به نتیجه های بزرگ نرسیدم چون مکان زندگی ربطی به ثروت من ندارد واینکه این ذهن من همش تخریب میکنه که تو نمیتونی بری یه کشوریاشهردیگه زندگی کنی ازاین راه حال منابد کنه خوب اولامن اصلا فعلا قسط مهاجرت ندارم ولی این ذهن اینقدرچموش است که فقط توجه اش یاروی آینده است یاتخریب من وازاین روزنه میخواد حال مرابد کنه واین ذهن نمیخواد که من آرام باشم ولی حالا کارمن چی هست من اگه ازاین جای هستم لذت نبرم نمیتونم هدایت بشم به جای دیگه ودیدن نعمت هایم درزندگی 1استاد اولین نعمت هایم اینکه من 2تاپسرسالم دارم که هرلحظه دارن بزرگترمیشن یه روزی ارزوداشتم 2تاپسرداشته باشم استاد خداراشکر سپاس گزارم 2_اینکه همسری زیبا ومهربان که استاد دست‌پخت عالی دارد که هنوزهیچ غذای به خوشمزگی دست همسرم نخوردم همین زن هم روزی آرزوی من بودولی خداداد بهم وخداراشکرسپاس گزارم 3 داشتن یک خونه دربهترین نفقطه شهرکه روزی آرزوم بود از وستا بیام شهرخداراصدهزارمرتبه سپاس گزارم استاد ولی این ذهن من میگه خوب از وستا اومدی توی شهرکه چی هرچند من هنوزیه خونه دیگه دارم اونجا وکلی زمین ولی اون محیط روستای راخیلی دوست دارم میرم هرروزتوی زمین هایم وکشاورزی ام ولی این ذهن تخریب گرمیگه خوب توکه عاشق این جای چرارفتی شهر خوب منم بهش میگم من خواسته ام این بود توی شهرخونه داشته باشم وحالا خواسته بعدیم اینه یه خونه باغ استاد ویلای خیلی بزرگ درزمین های خودم بسازم استاد یه بهشت مثل تو میخوام برای خودم خلق کنم یه باغ بزرگ براخونه حیوانات ومرغ خروس حالا ذهن چی میگه میگه ت نتونستی مهاجرت کنی اومدی چسپیدی به روستای خودت حالا اینکه من اصلا قست مهاجرت اصلا ندارم چون اگه قرارمهاجرتم داشته باشم روزی مهاجرت میکنم که کامل نتیجه گرفته باشم مثل خودشما یعنی نفر اول املاک وبسازبفروش باشم ولی ذهن میخوام بگم کارش تخریب است 4اینکه استاد خونه ای توی شهرخریدم الان خداراشاهده توی همین 6ماه ازدوبرابر قیمتش رد کرده استاد؟ واینکه توکار املاک چقدرنتیجه گرفتم استاد چه معامله‌ای بزرگی انجام دادم استاد وچه کارهای بزرگی کردم استاد خداراشکر سپاس گزارم واینکه استاد یه خونه شروع کردم به ساختن برای فروش روزی که شروع کردم این ذهن من می‌گفت چطورمیسازی خخخ اون خونه العان داره سقفش زده میشه 2روزدیگه ومشتری هم 1نفرگفته بفروشمش برای من یعنی 2برابر شده پولی خرج کردم؟ واینکه استاد نمیدونی قبل آشنای باشما اصلا چیزی به عنوان مسافرت ورفتن گشتن به خدا توزندگی من نبود مادرم همیشه بهم میگفت چرازن بچت نمیبری برگردونی پولم داشتم ولی ترس ها نمیزاشت من حرکت کنم چون توجه من همش روی ناخواسته ها بود که بری یه اتفاقی بیفته البته این ذهن خیلی خوب تومنی ها میگه ولی ماهمه قرانیست مثل هم تجربه کنیم من قدرت خلق کردن رادارم قرانیست هراتفاقی برای کسی افتاد برای منم بیفته چون من آگاهانه انتخاب می‌کنم چه مسیری رابرم استاد چقدرتوی این مسافرت ها رفتم توی این ارسال تهران بندرعباس 2بارقشم مشهد ووووو استاد اصلا روح من همش میخ ابره این وراون و همش میخواد بگرده اصلا یه جانمیتدنم باشم حالا ذهن تخریب گرچی میگه میگه توارامش نداری یه جانم تونی بمونی همش میخواهی بگردی ولی روح من میخواد حال کنه لذت ببره مثلا میگه تواین قدرت نه پدرزنت میری چه خوب بابا اینا خانواده من هستن ومیاد میگه استاد راببین تنهای تنها زندگی میکنه وباکسی نیست آخه بابا اولا استاد سبک شخصیش اینه دوما استاد تکامل طی کرده سومااستاد هم دوست رفیق رفت آمد آره یعنی این ذهن استاد روزی نمیرسه که بخواد حرف نزنه واستاد داره معامله هایم بزرگ ت میشن خدایاشکرت وسپاس گزارم استاد چقدرشخصیت من تعغیر کرده ولی این ذهن میگه حالا کی چی استاد یادمه چقدربه چشم زخم اعتقاداشتم امروزخیلی کم توزندگی من است وچقدراین باورخوب تعغیر کرده ویااینکه خیلی چیزهای دیگه ولی این ذهن میگه حالا که چی توچ کارکردی توی این 1سال آخه این نامرد چی میگه روزی باشما اشناشدم درآمد ماهیانه من ماهی 5 ملیون میانگین بوددرکاراملاک ولی این ماهی درآمدم من بالای صدمیلون بود ولی دوباره این ذهن میگه که چی خوب این معمولیه توکار املاک ولی این باور هاست که داره کارمیکنیه چطورقبلا نبود امروزدرجاکفشی ام رابازکردم استاد چندجفت فقط کفش مارک داشتم حالا یه روزی باید توی ارزانترین جامیرفتم کفش میگرفتم ولی این ذهن نمیبینه این نعمت هارا خداراشاهده میگیرم استاد رفتم کمد لباسی دیدم چقدرلباس دارم چندوقت پیش یه کت شلوارم خریدم هرجامیپوشم همه میگن مثل ریس بانکی چون خوشتیپ هستم خیلی وخداراشکراستاد ولی ذهن نمیزاره این نعمت ها یده بشن ولی من شکرگزارخداهستم وسپاس گزارشما چقدرتعغیرات دیگه داشتم استاد وخداراصدهزارمرتبه سپاس گزارم چقدرزندگی من متفاوت شده ازمردم چقدرولی ذهن کارش تخریب است استاد من عاشق شماهستم که اصلا میگی آغا الان این خواسته رادارم میرم بهش میرسم بعدش حال نکردم تعغیرش میدم این یک ذهن قوی میخواد تواون لحظه نزاری تخریب کنه وتوهرلحظه خواسته هات بیشترمیشه وتعغیرمیکنه خداراشکر