سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10

این فایل حاوی چند نکته اساسی درباره “هدایت به مسیر خواسته ها” است. در این متن یکی از نکته های این موضوع توضیح داده شده است.

برای آگاهی از سایر جنبه های این موضوع، لازم است فایل صوتی یا تصویری این برنامه را ببینید.


پیام نشانه ها:

وقتی عملاً تغییر در جنبه ای از زندگی را آغاز می کنیم، مثلاً دوره ای آموزشی در آن زمینه تهیه و با اشتیاق و تعهد آنچه می آموزیم را مثل وحی منزل، در عمل اجرا می کنیم، موضوع غیر قابل اجتناب این است که از همان لحظه، نشانه هایی وارد تجربه زندگی مان می شود.

مثلاً:

در مسیر همیشگی، برای اولین بار پرنده ای زیبا می بینیم.

سکه یا شیئی قیمتی در خیابان پیدا می کنیم.

غریبه ای به ما کمک می کند یا به ما لبخند می زند.

مادرمان غذای مورد علاقه مان را می پزد.

آواز پرنده ای را از حیاط خانه می شنویم که تا کنون تجربه اش را نداشته ایم.

هدیه ای دریافت می کنیم.

شامل یک تخفیف ویژه می شویم و…

تا به حال از خودت پرسیده ای که پیغام این نشانه ها چیست؟! شما تا چه حد توانسته ای این پیغام ها را جدی بگیری؟!

این نشانه ها، پیغام جهان اند برای هدایت تو، تا بگویند: راهی که می روی درست است. با ایمان همین مسیر را ادامه بده. منظور از ادامه مسیر این است که: نشانه ها را تایید کنی و به خاطر آنها سپاس گزار باشی”تایید نشانه ها یعنی با خود بگویی:

“چرا این نشانه ها قبلاً نبود؟!”

“چرا به محض اینکه در این دوره شرکت کردم یا این فایل را گوش دادم یا تصمیم گرفتم توصیه های استاد از این فایل را جدی بگیرم این نشانه ها آمد؟!”

تک تک این نشانه ها پیغام هایی است از طرف خداوند که می گوید:

“اگر بتوانی این نشانه ها را ببینی و تأیید کنی و به خاطرشان سپاس گزار باشی، ظرف وجودت را برای دریافت نعمت های بیشتر می افزایم!”

اما اکثرمان، چقدر راحت این نشانه ها را نادیده می گیریم. چقدر راحت به پیغام خداوند بی اعتناییم و به جای سپاس گزاری می گوییم:

خوب که چی! من فقط یک نشانه کوچک نمی خواهم.

من آن پول را در حساب بانکی ام می خواهم.

من آن رابطه عاشقانه را می خواهم.

من این کسب و کار را می خواهم.

من این خانه و زندگی را می خواهم.

و غافلیم از اینکه، تا این نعمت های کوچک را نبینیم و تأیید نکنیم و به خاطرشان سپاس گزار نباشیم، راهی به سوی دریافت نعمت های بیشتر نداریم!

این یک قانون است که: تنها راه رسیدن به نعمت های بیشتر، شنیدن پیغام نشانه هاست و شنیدن پیغام نشانه ها یعنی تحسین آنها و سپاس گزاری به خاطر آنها و به یاد آوردن آنها و تأکید بر حضور آنها.

به خودت قول بده از همین امروز گوش شنوایی برای پیغام این نشانه ها باشی. این توانایی بزرگی است. زیرا به اندازه ای که می توانی نعمت های کوچک را ببینی و به آنها اهمیت بدهی، نعمت ها نیز به شما اهمیت بیشتری می دهند و بیشتر به سمت تان روانه می شوند.

همین حالا قلم کاغذی بردار و این نشانه ها را در نظرات همین صفحه بنویس و به این طریق، به این فرکانس قدرت بده و آن را تبدیل به باوری کن که ظرف وجودت را آماده دریافت نعمت های بزرگتر به شکل :

پول در حساب بانکی ات

مشتری در کسب و کارت

سلامتی در جسم و جانت

آرامش در زندگی ات

و عشق در رابطه ات نماید.

سید حسین عباس منش


برای دیدن سایر قسمت‌های سریال تمرکز بر نکات مثبت‌، کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10
    91MB
    17 دقیقه
  • فایل تصویری سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10
    449MB
    17 دقیقه
  • فایل صوتی سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10
    15MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1006 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی اکبر شفیعی» در این صفحه: 2
  1. -
    علی اکبر شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1725 روز

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز مریم خانم عزیز و بچه های سایت که فوق العاده هستن

    از خدا کمک میخوام تمام نشانه هایی که تا امروز دیدم را بیاد بیارم و بنویسم و فراموش نکنم و نشانه های هم که تو آینده اتفاق میفته را زیر همین کامنتم بنویسم که هم شکر گذار باشم و یادآوری بشه و هم بتونم تکامل خودم را درک کنم

    خدایا بابت تمام این موارد سپاسگذارم

    با شروع بسم الله :

    همین فایل تمرکز بر نکات مثبت من داشتم کامنتم های فایل توحیدی عملی ۶ را میخوندم امروز که اومدم تو صفحه سایت دیدم خدا هدایتم کرده به این فایل و چقدر این چند مدت اتفاق افتاده که خیلی قشنگ خدا هدایتم میکنه که کدوم فایل را ببینم چه به صورت اتفاقی تو سایت که اون صفحه برام باز میشه ،چه به صورت کلیک بر روی قسمت نشانه امروزم در سایت، چه به صورت اتفاقی فایلی که نیاز دارم تو قسمت موزیک گوشیم پلی میشه .

    و چه جالب هدایت میشم به آیه ها و سوره هایی که اون موقع نیاز دارم بهتر درک کنم حالا یا اتفاقی قرآن را باز میکنم برام میاد یا به وسیله یه دوستی یا هر طور دیگه ای هدایت میشم

    چند نمونه را مختصر می نویسم که یادم باشه

    بعد از سه جلسه استفاده از دوره راهنمای عملی هدایت شدم به روز شمار زندگی من

    بعد حدود از بیست قسمت فصل اول روز شمار هدایت شدم به فایل های مصاحبه با استاد و تا قسمت ۱۹ پیش رفتم .البته قبلش هدایت شدم که هر فایلی را میبینم کامنت های اون فایل هم بخونم

    . بعد اون هدایت شدم به فایل های توحیدی که تا امروز دارم علاوه بر گوش دادن روزانه فایل کامنت ها را می خونم و نکته برداری میکنم

    البته بین همین ها هم هر بار به چنتا فایل که اون وقت نیاز داشتم هدایت شدم که اگه بخوام بگم خیلی طولانی میشه ( فایل نامه ۳۱ نهج البلاغه که بعد اون نامه را چندین بار خوندم و چقدر آگاهی های نابی داره )

    به صورت لیستی بقیه را میگم که یادم باشه:

    سحر خیزی و صبح زود بیدار شدن

    هر روز صبح نرمش کردن و دویدن

    خیلی وقت ها قبل از آلارم گوشی بیدار شدن از خواب

    غلبه بر ترس: آخر شب رفتن تو قبرستون ارمنی ها

    آخر شب رفتن تو قبرستون نزدیک محله زندگی قبلی و حتی باز کردن در یه تابوت چوبی که بغل غسالخونه بود

    تنها رفتن و آخر شب رفتن به قله کوه

    تو تاریکی رفتن به چشمه پاچنار و رفتن توی غار تاریک ، رفتن تو دل درخت ها تو تاریکی

    رفتن تو ارتفاع و از گوشه ارتفاع بلند حرکت کردن

    لمس سگ و گربه و مار و…

    اعتماد به نفس:

    تو هر اداره و ارگانی که برم حتی اگه با رئیس اونجام بخوام صحبت کنم خیلی محکم و قاطع صحبت میکنم

    برای بازاریابی ماسک ها که انجام میدادم هیچ ترسی نداشتم و هر اداره و سازمان و شرکتی که بود میرفتم معرفی میکردم

    با این که در مقابل جنس مخالف اعتماد به نفسم خوب بود خیلی بهتر شد و راحتر ارتباط برقرار میکنم

    تو هر فروشگاه و مغازه و رستوران و اداره ای برم محکم و واضع صحبت میکنم و خیلی راحتر درخواست میدم

    خودم را لایق داشتن خیلی چیز ها میدونم و فکر میکنم توانایی انجام خیلی از کارها را دارم

    آشپزیم خیلی بهتر شد طوری که الان خواهرم و اینا که میان خونه ام از دست پختم تعریف میکنن

    یه موردی یادم اومد من تو بچگی و نوجوونی تو روستا بودم و همیشه پیش مادر بزرگم بودم و خیلی همون موقع کار های دامداری و کشاورزی را یاد گرفتم و انجام میدادم و همیشه یه جمله میگفت مادر بزرگم که الان دارم درک میکنم

    میگفت سعی کن هر کاری را دوست داری یاد بگیری هیچ کس از تو شکم مادرش کاری را یاد نگرفته

    الان دارم میفهمم اون خدابیامرز با این که سواد نداشت چه درکی داشت اگه فکر کنم میبینم واقعا آدم هایی که کارهای بزرگ کردن مگه به قول مادر بزرگم از تو شکم مادرشون دانشمند بودن و ثروتمند بودن ،قهرمان بودن ، نخبه بودن و …

    روابط:

    اصلا نگاهم به آدم ها خیلی عوض شد سعی میکنم اکثر مواقع همه را بنده های خوب خدا تو ذهنم تصور میکنم

    نگاهم و طرز فکرم به جنس مخالف خیلی تغییر کرد و اکثر مواقع با نگاه متفاوت تری بهشون نگاه میکنم و سعی میکنم بیشتر بفهممشون

    به خاطر کار کردن رو خودم حتی رابطه اجتماعی هام را هم فعلا کات کردم با جنس مخالف ( البته تازه دارم میفهمم باور هام مشکل داشته که خیلی وقت ها اون رابطه هایی که داشتم با من همسو و هم جهت نبودن)

    زنگ زدن و پیام دادن چنتا از دوست های قدیمی که گفتن دل تنگت شدیم و دوست داریم بیشتر ببینیمت .بریم کوه . بریم تفریح ( هر چند فعلا خودم نمیخوام )

    دوستام و خانواده ام میگن چقدر تغییر کردی آروم تر شدی متفاوت شدی حتی چنتا از دوستام تا الان گفتن تو یه انرژی خواستی داری

    فعلا همه دوستام را گذاشتم کنار فقط یه دوست که یه مقداری هم جهت باهام و بعضی از دوستان واقعا فوق العاده بودن اما با خودم گفتم تا خوب قانون را یاد نگیرم فعلا هیچ رابطه ای با هیچ کس جنس موافق و مخالف برقرار نمیکنم

    روابط با افراد خونواده هم کمتر شده چون یکم فرکانسشون به من نمیخوره (امیدوارم نتیجه که گرفتم از طریق اون نتیجه بتونم تاثیری داشته باشم روشون و سعی میکنم بیشتر دعا کنم براشون )

    در مورد وابستگی فکر میکنم الان به هیچ کس وابسته نیستم حتی عزیزترین کسام اما یکم دیگه جای کار داره

    خیلی از وقت ها تو کار یا اجتماع تونستم قسمت خوب افراد را برانگیخته کنم البته خیلی کم بوده ولی بوده

    مثلا بعضی افراد خیلی خوب تحویلم میگیرن انگار خیلی وقته من را میشناسن یا چند مورد زود کارم را راه انداختن یا دو مورد تو بانک یا نوبت دادن به من یا راهنماییم کردن که کارم زودتر حل بشه

    و اما احساس خوب

    وای که چی بگم الان چند ماه انکار اومدم تو یه دنیای دیگه .

    احساس هایی که بعضا نمیشه وصف کرد و بیان کرد احساس آرامش ، احساس امنیت، احساس امید ، ،احساس توانایی بالا ، احساس لذت بیشتر از نعمت های خدا ، احساس مفید بودن ،احساس تاثیر گذار بودن ، شاد بودن ، سرحال بودن ، شنگول بودن ، دوست داشتن بیشتر خودم ،

    بغل کردن خودم ،تو صلح بودن باخودم ، احساس قدرت بیشتر ، احساس سلامتی بیشتر توکل بیشتر به خدا، ارتباط بیشتر با خدا ، احساس نزدیکی با خدا ،اکثر وقت ها به یاد خدا بودن ،اکثر مواقع مثبت بودن، زیبایی ها را دیدن(امروز هر کی میومد رو قله میگفت هوا آلوده است و فلان بعد جالب بود برام این همه زیبایی را نمی دیدن و یادم افتاد منم قبلا همین طور بودم ) ( و جالبه تو موقعیت هایی قرار میگیرم که زیبایی های بیشتر ببینم مثلا خیلی طلوع و غروب های قشنگی میبینم ،مثلا همین طلوع امروز صبح رو قله صفه که نیمه ابری بود و خیلی قشنگ بود .یا بارندگی های زیبا و برف زیبا و قله آخری که رفتم توچال چقدر زیبا بود همون روز اولین بارم بود میرفتم اولین برف پاییزی اومد و چقدر زیبا شد محیط . همین امروز بعد چند سال که صفه میرفتم یه دفعه مسیرم رفت به سمت باغ وحش صفه بعد یه حسی گفت برو و رفتم و چقدر زیبا بود از اوندخرس ها که بازی میکردن با هم اون خرسی که با شلنگ بازی میکرد .همون موقع که رفتم غذا میدادن به حیون ها برا همین همشون را قشنگ دیدم اون گربه وحشی .اون تمساح و سنجاب ها(وای اون سنجابه دقیقا مثل یه عکسی که دیده بودم داشت فندوق میخورد ) و خرگوش ها ، گراز، طاووس ها که همون موقع بالشون را باز میکردن ، انواع مرغ و خروس ها و کبک و آهو، گرگ، شیر ها که خیلی حال کردم باهاشون و یاد یه کامتنی از بچه ها افتادم که میگفت این ماهیچه شیر ها نیست که قدرت داره اون انرژی درونی ایه که تو وجودشون دارن اون ابهت را بهشون میده ،و اون بزغاله ای که همون موقع که اونجا بودم به دنیا اومد چقدر زیبا بود . و خیلی زیبایی های دیگه که بخوام بنویسم کتاب میشه )

    تو زمینه مالی :

    میخواستم مغازه را جمع کنم خیلی از وسایل را فروختم بدون این که بدونن میخوام جمع کنم

    جالب اون مبلی بود که میخواستم بدم همکار گفت چک سال بعد میدم بهت ولی یه مشتری اومد براش و بیشترش را نقد داد و چنتا قسط

    یا اون ویترین مغازه که دو برابر قیمتی که ساخته بودم فروختم و جالب بود دقیقا شبی که میخواستم مغازه را تحویل بدم مشتری اومد نقدا خرید و همونجا مستقیم بار کرد و برد

    واریز کردن یه سری حساب ها از مشتری ها که از کار قبل بود بدون این که زنگ بزنم

    برج دوازده و شب عید که همه جا تعطیل بود به خاطر این ویروس به واسطه یکی از دوست ها هدایت شدم به سمت تولید ماسک که خودش هم از نظر مالی خوب بود و هم تجربه خوبی شد (و اون سفارش بالایی که تو خونه بودم و زنگ زد از یه کارخونه خیلی حال داد )

    بعد آشنا شدن با یه تولید کننده دیگه که قرار شد براش بازاریابی کنم البته این بار نتیجه مالیش کمتر بود اما تجربه ام و ارتباطم با افراد خیلی بهتر بود

    فروش یک جای اون محصول هایی که داشتم و از خیلی وقت قبل بود (از یه شرکت بازاریابی شبکه ای بود که مفصله جریان اش ) تازه اون بنده خدا از یه استان دیگه بود که با باربری فرستادم براش و نقدا واریز کرد برام (همین جا یادم باشه چند ماه بود به من الهام میشد آگهی اینا را بزن تو دیوار و پشت گوش مینداختم و وقتی عمل کردم بعد چند مدت فروش رفت)

    و یه سری وسیله دیگه مونده بود که در کمال تعجب یه خانمی که قبلا تو اون شرکت بود زنگ زد گفت شمارت را از خانم فلانی گرفتم این محصول ها را اگه داری مشتری دارم براش و همین دیروز بردم براش اینم خیلی حال داد

    یه مورد دیگه بهم الهام شد اسنپ و تپسی ثبت نام کنم و هی مقاومت میکردم میگفتم بابا یه آشنا ببینه منا نمیگه این پسره دیونه بود مغازه و کار از خودش داشت ول کرده اومده اسنپ ولی به خودم قول داده بودم به الهام ها عمل کنم و ثبت نام کردم البته دو سه هفته ای بیشتر نرفتم و یه حسی بهم گفت بسه دیگه و یه درس های خوبی برام داشت

    مثلا من تو کار قبلیم قدر پول را نمیدونستم و تو این کار دیدم مردم دارن با پنچ هزار تومن پنچ هزار تومن پول در میارن و من اصلا بیشتر از این مبلغ ها را قبلا بی ارزش میدونستم الان حتی برا یه مبلغ جزئی و کم هم احترام قائلم

    ( به یاد فایل های استاد هندزفری به گوش اسنپ کار میکردم 😄)

    تو همین مدت کم با افراد مختلف برخورد داشتم که بعضا تجربه های خوبی داشتن

    از اون فرد جوونی که توصیه میکرد کار مورد علاقه ات را انجام بده و از تجربه اش میگفت اون دو تا مسافر کوچولویی که داشتم و چقدر با حال بودن و …

    تو همین مدت کم اکثر وقتا تو همون مقصدی که میخواستم مسافر داشت و قیمت ها هم بعضا بالاتر میخورد و جالب اکثر مسافر ها پول بیشتری میدادن

    و من همش به قانون فکر میکردم

    و یه چیز جالب که استاد تو فایل راهنمای عملی هم گفتم این که خدا علاوه بر این که موقعیت و مکان و زمان برای من فراهم کرد که بتونم روی باورهام کار کنم هزینه های اجاره ، قسط ها ،بیمه ماشین و بقیه هزینه هام به راحتی فراهم شد

    که خودمم موندم توش چطور فراهم شد

    حالا جالبه این تجربه را دارم که خدا روزی میرسونه و درست میکنه مثلا همون موقعی که کار میکردم بعضی ماها چقدر چک داشتم و آخر ماه میگفتم من چطوری اینا را پرداخت کردم ،هم چک بود ،هم قسط بود ،هزینه های خودم بود و تازه همه اش هم تو سفر بودم😄

    حالا دوباره آخر ماه یه مبلغ جزئی نیاز دارم هی نجوا های ذهنم میگه میخوای از کجا جور کنی من میگم چاخان خان تو کاری نداشته باش روزی رسون کس دیگه ایه

    هی یادم میاد

    البته این مال قبله اما توسط یکی از دوستام پارسال هدایت شدم به یه کلاس مثنوی که واقعا عالیه هنوز دارم میرم و خیلی وقتا اون جلسه با فایل هایی که میبینم همزمانی داره

    مثل همین جلسه قبل داشتم توحید عملی ۶ را میدیدم که تو مثنوی هم رسیدیم به جایی که استاد داره از توکل و توحید میگه

    همین طی کردن تکاملم برای رسیدن به استاد عباس منش و خریدن دو تا محصول عالی که مطمئنم در بهترین زمان در مدار استفاده اش قرار میگیرم

    دو هفته پیش صبح نوشتم منتظر خبر خوب هستم بعد نزدیک ظهر برادر زادم زنگ زد گفت عمو یه خبر خوب دارم برات من دارم آبجی میشم و کلی خوشحال شدم

    دو روز پیش یه دفعه تو دل روز خواب اومد تو چشم و شاید در حد پنچ دقیقه تو همون پنچ دقیقه کلا داشتم تو خواب با استاد حرف میزدم و با این جمله استاد از خواب بیدار شدم ” رها کن تا برسی ”

    یا دو ماهی میشه توسط یه دوست عزیز که خودش هنرمنده و واقعا دوستش دارم معرفی شدم به یه استاد سه تار که هم یوگا کار میکنه هم نقاش وخیلی آدم با انگیزه و فعالیه و هر وقت میرم کلی صحبت انگیزشی میکنه و خیلی انرژیش بالاست و کلی تجربه میگیرم ازش

    برای اجاره خونه جدید خیلی راحت امسال یه خونه خوب با قیمت خوب و صاحب خونه خوب ،با پارکینگ، محله خوب و دسترسی خوب یه کوچه تا اتوبان بدون چراغ راهنمایی

    راستی این سه هفته اون دوستم که الان باهاشم خیلی پایه است مثلا فوتبال دستی گرفته می ریم بازی میکنیم یا راکت و توپ گرفته میریم پینگ پونگ و کلا همه اش لحظه های خوش و شاد پیش میاد

    همین امروز رو قله یه گروه اومدن با این که سن بالایی داشتن شاد بودن میزدن و میرقصیدن و کلی حال خوب دادن بهم . تازه تو یه زاویه زیبا رو قله نشسته بودم داشتم حین تماشای طلوع چای میخوردم یه پسر جوون بدون این که متوجه بشم عکس گرفت و بعد نشونم داد یه عکس قشنگی شد و بعد برام فرستاد

    چند مدت پیش با یه فردی آشنا شدم که تو دانشگاه تو قسمت آموزش اون رشته ایه که یکی از علاقه هام هست و کلی باهاش صحبت کردم و راهنماییم کرد و اینم یه نشونه خوب بود برام

    اکثر وقتام جدیدا تا میرسم سر چهارراه چراغ سبزه

    اکثر وقت ها جای پارک هست برام البته جای پارک را قبلا هم جذب کرده بودم

    آخر هفته ها که میرم خونه معمولا غذاهای که دوست دارم را مادرم پخته

    مثلا هفته قبل حسابی هوس کباب خونگی کرده بودم

    ظهر جوجه خوردیم و شب هم کباب چنجه خونگی با گوشت تازه که همون وقت قصابی کرده بودیم

    یه تجربه هم از قانون که قبلا برام پیش اومد چون چنتا کتاب خونده بودم

    یه برنامه شمال رفته بودیم بعد قرار بود فقط برنامه جنگل باشه و چون با گروه بودیم نمیشد نظر بدن از قبل برنامه ریزی شده بود و منم عاشق دریام یعنی شمال بدم دریا نرم یه جوریم

    تو مسیر برگشت از برنامه جنگل یه جای دنج نشستم چشام را بستم و قشنگ حس کردم که الان لب ساحل ایستادم و پام توی آبه بعد رفتیم سوار میدل باس شدیم برا صبحونه یه نونوایی وایسادیم نون گرفتیم من از اون شاطر پرسیدم تا دریا چقدر راست گفت ده دقیقه من فقط یه کلمه به راننده گفتم شاطره میگه تا دریا ده دقیقه راست فقط همین بیشتر نگفتم

    بعد رفتیم جلوتر لیدره از یکی پرسید آقا پارک کجاست که صبحونه بخوریم اون بنده خدا هم گفت آقا خوب برید پارک ساحلی دیگه نزدیک اینجاست راننده هم به لیدر گفت آره نزدیکه

    و چقدر لذت بخش بود وقتی لب ساحل قدم زدم و جالب این که قرار بود صبحونه بخوریم و بریم که تا نزدیک غروب اونجا بودیم 😄

    (خیلی اون روز تجسم خوبی کردم و خیلی خوب جذب کردم الان درک میکنم قدرت تجسم را )

    در مورد رسالت و علاقه ام هر چند تو چند زمینه پراکنده کار کردم و تو چند مورد مردد هستم که نشونه هایی را دریافت کردم و مطمئنم خدا هدایتم میکنه

    در مورد سلامتی خدا را شکر چون هم فعالیت دارم و طب سنتی هم خوندم و تغذیه ام را مراعات میکنم تقریبا خوبم یکی دو مورد جزئی بود که تقریبا تو همین چند مدت برطرف شد ودر یکی از فایل های استاد الهامی گرفتم که دوش آب سرد بگیرم و کلی تاثیر عالی و مفید داشت برام هم تو سلامتی و هم تقویت سیستم ایمنی ام و هم در مقابل سرما یعنی امسال زمستون کمتر سردم میشه و خیلی کم کلا استفاده میکنم (البته این برا من جواب داد ممکنه برا همه خوب نباشه دوش آب سرد )

    خدایا شکرت هی میاد به ذهنم این مطالب

    قبلا گفتم امروز رفتم کوه چون هوا خوب بود نزدیک یک ساعت نشستم رو قله و طلوع را کامل دیدم و بعد منظره های دور و بر را دیدم

    یه درس خیلی قشنگی برام داشت یکی تا از راه می رسید سریع میرفت پایین ، یکی میومد ده دقیقه استراحت میکرد و میرفت ، یه عده اومدن زدن و رقصیدن و رفتن ، یکی اخم کرده بود ، یکی خسته بود و غر میزد ، یکی جوون بود یکی پیر بود ،یکی زن بود، یکی مرد بود ،یکی میگفت هوا خوبه ، یکی میگفت هوا آلوده است

    نشستم از یه زاویه دیگه نگاه کردم گفتم اینا هر کدوم خالق زندگی خودشونن و برا خودشون دنیایی دارن و همه شون تکه ای از خدان با روی گشاده به اکثرشون صبح بخیر و خدا قوت گفتم

    تو همین بین یه چیز جالب اومد به ذهنم

    گفتم اکبر ببین هدف های ما و کلا زندگی ما همین طوریه همه میخواهیم برسیم به قله ولی چقدر میمونیم رو قله بعضی ها یه دقیقه هم نموندن به محض رسیدن رفتن منم که خیلی موندم یه ساعت بعد چی رفتم پایین

    پس درسته که وقتی میرسیم به قله لذت فوق العاده ای داره و باید برسیم ولی فراموش نکنیم بیشتر زمان ما تو مسیریم و باید از اون مسیر لذت ببریم

    که خود همون مسیره هم خودش هدفه

    اگه بازم وقت بزارم خیلی مثال میتونم بزنم بقیه را سعی میکنم تو سررسیدم بنویسم

    پس ای نجوا های عزیز

    ای ذهن منطقی عزیز

    وقتی برای این موارد قانون و باور ها جواب میده

    برای بقیه چیز ها هم جواب میده و برای قانون وخدا فرقی نداره خواسته کوچیک باشه یا بزرگ بلکه هر چه باور من بزرگتر وبهتر باشه رسیدن به خواسته های بزرگتر هم آسونتر میشه

    انشالله تو آینده هم طبق تکاملم زیر همین فایل رسیدن به بقیه خواسته ها را مینویسم

    استاد عباس منش بی نهایت سپاسگزارم

    خدایا اول و آخر تویی

    پس اول سپاس تو‌ را گفتم و آخر هم سپاس تو را میگم

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم

    دوست دارم

    دوستون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: