سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10 - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

1006 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3359 روز

    سلام

    استادمی خواستم تشکر کنم از جنابعالی برای این دست فایلها که می گذارید مثلا برای خواستن اینکه دوستان از این همزمانیها بنویسیند از این اتفاقات خوب بنویسیند خیلی برای من موثر است وهر چه می خوانم سیر نمی شوم پر از انگیزه است یا مسابقاتی که همیشه گذاشته اید و مخصوصا این چند مورد آخر واقعا عالی بوده است واقعا برایم مثل گنج است چیزی هایی است که از درون آدمها به بیرون می آید و این دست بردن واقعی در درون واقعی آدمها کار راحتی نیست .

    اینها چیزهایی است که هر کس برای خودش دارد وقتی صادقانه بازگو می شود خیلی ارزش دارد . ضمن اینکه وقتی آدم خودش را می بینه فکر می کنه همه عین خودشن و همینطوری نتیجه می گیرن و همین مسائل را دارند ولی وقتی صادقانه حرفهایشان را می شنود می فهممد که نه دنیا فقط این نیست که من فکر کرده ام خیلی خیلی بزرگتر و عالیتر است و خیلی استفاده های زیادی هم می شود کرد این فایل و کامنتها عالی هستند متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد صادق امام بخش زاده گفته:
      مدت عضویت: 3184 روز

      سلام به تو دوست خوبم، از نظرات زیبا و فعالیت مستمر و قدرتمندی که داری سپاس گزارم.. شاید تو هیچ فایلی نبوده که اسم شما و کامنت های شما رو ندیده باشم. خیلی کارت درسته‌ :) دقیقا .. ٪۱۰۰ موافقم که کامنت های سایت و نتایجی که دوستان عاشقانه به اشتراک میزارن در هر ابعادی فوق العاده رو من تاثیر میزاره.. یک گنجینه فوق العادست برای ایمان بیشتر.. برای سپاس گزاری بیشتر و برای لذت بیشتر.. امیدوارم روز به روز حالت بهتر باشه دوست خوبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    فرهاد گفته:
    مدت عضویت: 2507 روز

    با سلام خدمت دوستان هم فرکانسی عزیزم و استاد نازنین که بحق عجب دستی واسه خدا شده…

    من تقریبا ۴ ماهی هست که با این مجموعه و آموزشهای استاد عزیزم آشنا شدم. از بدو شروع آموزش ها و دیدن فایل های رایگان و بعد دوره دستیابی به رویاها نشانه های زیادی در زندگی من پیدا شده که هر مقدار که با قوانین آشنا تر میشم پررنگ تر و جالب تر میشن و بابتشون هزاران بار خداوند عزیزمو سپاسگزارم..مثلا خداوند در مورد کاری که جدیدا می خوام شروع کنم قدم به قدم الهامات زیبایی رو بهم میکنه و هر قدمی رو که بر می دارم قدم بعدی رو به صورت حرفی از دهن استاد آموزشگاه،دوست،فامیل ،همسر و حتی در خواب بهم الهام می کنه. از وقتی که روی باورام کار می کنم به شدت برخورد افرادی که در طول روز می بینم زیبا و با احترام فراوانه یا انگار مردم هر کاری از دستشون بر میاد انجام می دن تا کار من انجام شه یا مورد دیگه اینکه تقریبا همیشه جا پارکم تو خیابون در نزدیک ترین محل به مقصدم واسم حاضره یا همین دیروز پدرم بدون اینکه من چیزی بگم ۳۰ میلیون وام واسم گرفته بود تا تو کارم ازشش استفاده کنم . یا همکارانی که من رقیب اونها هستم خودشون دنبال پروژه هستن که به من معرفی کنن…و من الان با تموم وجودم احساس می کنم اینها هدایای خداونده که از دست های مختلفش بهم می رسونه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    هێژا مەهتابی گفته:
    مدت عضویت: 3191 روز

    درودی فراوان خدمت استا گل و گلاب و مشتی و خودمونی و خونگرم و دیگه چه صفت خوبی مونده بگم

    بعد از چند بار گوش دادن این فایل ذهنم ر مورد این موضوع باز شد

    خانواده مادرم با زن دایی من مشکل داره حالا نگم چرا که توجه نکنیم به نکات منفی وقتی مامانم به مادرش زنگ میزنه کلی میشینین در مورد اون بد میگن بعد میشنینن در مورد اتفاق های بدی که توی این مدتی که هم دیگه رو ندیدن یا به هم زنگ نزدن حرف میزنن بعد از قطع تماس تلفنی مادرم میاد اون حرف های مادربزرگم که همش از مشکلاتی که دارند رو برای ما تعریف میکنه منم خوب اززمانی که تصمیم گرفتم روی نکات مثبت تمرکز کنم و با استاد نازنین آشنا شدم تصمیم گرفتم دیگه حرف های مادرمو نشونم و همیشه بهش میگم مامان خبر خوب بیار یا زود میرم توی اتقاق یا آهنگ گوش میدم یا فایل استاد رو گوش میکنم

    همین دیشب که شما این فایل رو بارگذاری کردید مامانم زنگ زد به مامانش کلی حرف زندن منم دیگه میدونستم در مورد چی دارن حرف میزنن زود فیل شما رو گذاشتم و بعد از نیم ساعت رفتم بیرون حالا با این حرفا خیلی مامان بزرگمو دوست دارم بعضی وقت ها بهش زنگ میزنم بعد از تماس گرفتن مادرم بهش گفتم مامان بزرگ چی گفت استاد بخدا معجزه شد گفت سلام رسوند اون لحظه پیش خودم گفتم ببین تو توی اون فرکانس نیستی که حرفای نا مناسب بزنیو یا بشنوی و از خداوند سپاس گذاری کردم با این که میدونم کلی حرف نا مناسب میزدن پانزده بیست دقیقه حتی مادرم هم وقتی از سرکار میومد قبلا اول از همه چهار پنج تا خبر بعد میاورد حالا اصلا از اون خبر های بد اثری نیست و این یک دگرگونی بزرگ در زندگی منه و من بهش افتخار میکنم

    حالا در مورد مادرم میگم از بس همش توجه میکنه به خبر همیشه ناراحت زود عصبانی میشه کم انرژیه

    البته من سعی میکنم که بخدونمش مادرمه دیگه خیلی قربونش برم دوسش دارم

    اما من همیشه شاد همیشه خوشحال آرام سپاسگذار امیدوار به آینده

    اینم تفاوت کسی که روی باورهاش کار میکنه وکسی که روی باور هاش کار نمیکنه

    استاد ی خواهش من فصل های کتاب های رویاهایی که رویا نیستند رو تهیه کردم اما زیاد وقت ندارم بخونم لطفا با اون صدای زیبا و سراسر امیدت صوتیش کن برای کسایی که تهیه کردن دمت گرم فقط مثل قانون آفرینش نباشه باید از نو تهیه کنیم من که نتوستم دوره کشف قانون زندگی رو تهیه کنم چون هنوز دارم خاک کارمو میخورم و ایمان دارم نتیجه میگیرم تونستم جلسه اول قانون آفرینش رو تهیه کنم داشتم پول کنار میذاشتم برای جلسه دوم که برداشته شد فقط هر وقت خدای درونت گفت صوتیش کن رایگان صوتی کن برای کسایی که تهیه کردن ممنونم ازت

    دوستان نکته بسیار مهمی که این فایل استاد داشت این بود که برای هر اتفاق خوبی که براش می افته پانصد باز از خدا سپاس گذاره

    این به این معنی هست که ماو البته من هم باید همین طوری باشیم

    شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    آيدا زماني گفته:
    مدت عضویت: 2541 روز

    سلام جناب عباس منش عزیز (‌ دست خدایم در این مسیر زیبا )

    بعد از شکر گذاری هایم به درگاه معبود زیبایم با دیدن نشانه ها ,‌ خدای زیبایم اینترنت 24 ساعته مجانی رو بهم هدیه کرد که هنوز هم باورم نمیشه ….

    راستش در محل کارم فقط مدیران فول تایم اینترنت رو دارن ولی خدای وهابم به من این هدیه رو داد ( خدایا به غیر از شکر گذاریت چه کاری از دستم بر میاد چرا که تو به شگر گذاری من هم نیاز نداری و فقط واسه خودمه که ظرفم بزرگتر بشه ) ….. می دونین دوستان این حس دریافت معجزات خیلی از خود اون چیز مادی که بهت داده میشه لذت بخش تره , اون احساسش رو می گم که نمیشه توصیفش کرد و فکر کنم هممون اینو درک کردیم … خدا جونم من عاشقتم به خودت قسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سانیا رهبری گفته:
    مدت عضویت: 3220 روز

    سلام به استاد خوبی ها و دوستان همراهم???

    وای که چه حس خوبیه هر وقت چشمات رو به این دنیا باز میکنی احساس پشتیبانی خداوند رو درک میکنی و با قلبی مطمئن زندگی رو آغاز میکنی ، چه حسی بی نظیرتر از این ؟

    من که آغاز و پایان روزم صحبت با خداست.

    میبینم که هر روز چقدر ظرفم بزرگ میشه و چقدر بهش نزدیک میشم و هر کس که رنگ و بوی اونو نداره به راحتی ازم دور میشه .

    به هر چی که نگاه میکنم مبینمش و حالم دگرگون میشه و عجیب خوب و غیر قابل توصیف !

    این بندگی کردن چقدر عالیه و چقدر باشکوه!

    اینکه همیشه و همه جا وقتی قدرت رو تو دستاش میبینم منو هدایت میکنه با همه چیز که بیشتر قدرتش رو ببینم و تائید کنم .

    میبینم که همه چیز مسخر من میشن و دست به دست هم میدن که من به آرامش به لذت به خودش به بندگی کردن درست برسم .

    به تازگی به معنی واقعی استغفر الله رسیدم ، اینکه من ازت آمرزش میخوام به خاطر راههای اشتباهی که رفتم و ازت دور شدم و تو مضیقه و تنگنا افتادم و خودم رو از نعمت های بی نهایتی که برای من خلق کردی بی نسیب کردم و خودم رو از لذت بردن بی نسیب کردم .این یعنی اینکه خدا منو خیلی خیلی دوست داره ، خدا عاشق منه که میخواد من لذت ببرم و شاهانه زندگی کنم .

    یه اتفاقی که چند روز پیش برام افتاد و ایمانم رو به این مسیر و قوانین بیشتر کرد اینکه من  سوار یه تاکسی شدم که راننده اش یه مرد مسن بود ، پول تاکسی رو دادم و پیاده شدم رفتم خونه مادر همسرم ، من همیشه آخر شب با آژانس به خونه بر میگردم ، ولی اون شب همسرم گفت من میام دنبالتون و با هم میایم خونه . این تموم شد و ما اومدیم خونه و صبح میخواستم برم بیرون ولی یه حسی بهم گفت نمیخواد بری منم خوابیدم و نرفتم . خلاصه همسرم ساعت ۳ از اداره اومد و پرسید تو چیزی گم نکردی ؟ منم گفتم نه اصلا ! غافل از اینکه من دیشب کیف پولم رو تو تاکسی جا گذاشته بودم و ذره ای هم نمیدونستم که جا گذاشتم و فردا روزش راننده در به در دنبال من بود که کیفم رو بهم برسونه از کارت بانکیم که توش بود و مبالغی هم توش بود شماره تلفنم رو پیدا کرده بود و بهم زنگ زده بود ولی گوشیم حتی زنگ نخورده بود تا من بفهمم.و کیف پولم توسط همسرم بدستم رسید بدون اینکه قند تو دلم آب بشه و بدون اینکه مبلغی ازش کم بشه و یا خطی روش بیفته . وقتی فهمیدم که این اتفاق فقط و فقط به خاطر عمل به قوانین و بودن تو فرکانس درست افتاده ، میخندیدم و شکرگزاری میکردم و تائید میکردم.

    اینقدر نشانه های ریز و درشت زیادن که نمیشه همو رو قید کرد ولی همیشه و همه جا هستن .

    استاد عزیزم ممنونم از اینکه هستی و با الهاماتت ما هم تو مسیر درست قرار میگیریم.

    سپاس گزار الله یکتا هستم که منو هدایت کرد به این مسیر شگفت انگیز و بی نهایت.و ممنونم از شماو عزیزی که کمک میکنه به شما در تهیه این فایل های ارزشمند و به خاطر همه چیز …

    عاشقتونم .????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مسعود باقرزاده گفته:
    مدت عضویت: 3030 روز

    سلام بر دوستان و همراهان عزیز

    از زمانی که تصمیم گرفتم بر اساس آموزه های استاد ، روی باورهایم و قوانین کار کنم تلاش کردم که ذهنم رو شرطی کنم روی اتفاقاتی که برام میوفته یا مطالبی که برام ارسال میشه یا هر موضوع دیگه ای ؛ چند روز پیش در یکی از گروه های آموزشی که عضو بودم اتفاق جالبی پیش آمد بزارید اول در مورد گروه براتون اطلاعاتی بدم.

    این گروه تلگرامی متشکل از استاد و نمایندگانی است که در بیزینسی مشغول بکار هستن و بطور دوره ای هفته یک یا دو جلسه آموزشی در رابطه با فعالیت بیزینس مورد توسط اساتید برگزار میشه، با توجه به تعداد زیاد اعضای گروه مدیریت این گروه تلگرامی رو یک ربات بعهده داره. و با قوانین مشخص که به اطلاع تمامی اعضا رسیده کار میکنه.

    حالا بریم سر اصل مطلب و اتفاقی که افتاد و درس بزرگی که به من داد:

    چند روز پیش ربات پیامی رو در گروه اعلام کرد با این مضمون “کاربر گرامی آقای X شما با توجه به تخلف متعدد انجام شده از گروه اخراج میشوید” شاید بگید خب این ایرادش کجاست؟؟؟!!!!

    نکته اینجا بود که اون فرد یکی از اساتید برجسته و قدیمی گروه بود که اتفاقا از سن و سال تقریبا بالایی هم برخوردار است. شاید در نظر اول هر کسی به این اصطلاحا اشتباه بخنده ولی برای من درس بزرگی بود.

    من متوجه شدم چقدر عملکرد این گروه و ربات آن شبیه جهان هستی هست. رباتی که در عین هوشمندی فراوان و قدرتمندی از قوه تشخیص و ادراک برخوردار نیست و اگر شخصی مرتکب خطا شود و طبق قوانین رفتار نکند اصلا به جایگاه شخص و سن و سالش نگاه نمیکنه و بهتره بگم اصلا براش مهم نیست و طبق تعریف خودش عمل میکنه!!!!!

    دقیقا مثل عملکرد این جهان، خالق قدرتمند جهان هستی این جهان رو آفریده و قوانین رو گذاشته مثل برنامه نویس ربات مورد اشاره ، قوانین اعلام شده واضح و روشن مثل مدیر گروه مورد اشاره ، حالا از اینجا به بعد ربات و جهان هستی دارن کار خودشون رو انجام میدن و تشویق ها و تنبیه ها طبق قوانین اجرا میشود فارغ از اینکه چه کسی داره این کار رو انجام میده!!!!!!!

    چقدر عملکرد این جهان و خالق اون هوشمنده. خدایا شکرت به خاطر خلق این جهان زیبا و قوانین زیباتر آن و خدایا تو را سپاس بخاطر خلق بنده خوبت سید حسین عباس منش که این دریچه رو برای ما باز کرد تا ذهنمون روشن باشه تا بتونیم دنیای خودمون رو خودمون خلق کنیم. اونطور که خودمون دوست دقیق و واضح و روشن و …

    خداوندا سپاس بینهایت مخصوص توست. خدایا بینهایت شکرررررررررر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    رضا نیکنام گفته:
    مدت عضویت: 2788 روز

    ایمان حسی است ماوراء طبیعی که ما در قلب خود آنرا حس می کنیم و قابل توصیف نیست وقتی نور ایمان وارد قلب ما شود تمام وجود ما را متحول می کند. ایمان نیروی فوق العاده است که نه تنها فرد که حتی می تواند جامعه ای را به حرکت وا دارد همانطور پیامبر اسلام از بیابان های حجاز و در جامعه ای که در اوج بیسوادی و نادانی و جهالت بود با قدرت ایمان کاری کرد که پیام او نه تنها دنیا را فراگرفت بلکه قرن ها و عصرها را طی نمود و به زمانه ما رسیده .

    بی شک قدرت باورها ودیعه ای است الهی برای نجات بشر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    مجتبی سراجی گفته:
    مدت عضویت: 2569 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و تمام دوستان هم فرکانسی…

    گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟

    گفت: «انَّ مع العسر یسرا»

    “قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/۶)

    ?گفتم: واقعا؟!

    گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»

    حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/۷)

    ?گفتم: خب خسته شدم دیگه…

    گفت: «لاتـقـنطوا من رحمه الله»

    از رحمت من ناامید نشو.(زمر/۵۳)

    ?گفتم: انگار منو فراموش کردی!

    گفت:«اذکرونی اذکرکم»

    منو یاد کن تا یادت باشم.

    ?گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!

    گفت: «وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعه تکون قریبا»

    تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/۶۳)

    «انّی اعلم ما لاتعلمون»

    من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ ۳۰)

    گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟

    گفت: «و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»

    حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم میکنم.

    (یونس/ ۱۰۹)

    ?ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)

    گفت: «الیس الله بکاف عبده»

    من هم برای تو کافی ام.(زمر/۳۶)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سعید حسن پور گفته:
      مدت عضویت: 2758 روز

      سلام

      دوست عزیز کامنت شما عالی بود واقعا دمت گرم بارها خوندمش ولذت بردم ازش وکلی احساس خوب ازش گرفتم و برای دیگران هم فرستادم تا منم در انتشار این پیام الهی و احساس خوب سهیم باشم

      بی نهایت از خدای خودم سپاسگزارم که اینگونه دستانش رو برای کمک و هدایت من می‌فرسته

      شادو موفق و سربلند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      ناهید آلبوغبیش گفته:
      مدت عضویت: 2481 روز

      خیلی زیبا بود اقای سراجی عزیز متنتون بسیار بسیار خارق العاده بود خداورشکربه خاطر این همه اگاهی به خاطر این همه عشق خداوند و قدرتش و این همه نعمت و نشانه ی واضح که میگه مسیرمون درسته.?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    مهدیه غیبی گفته:
    مدت عضویت: 3526 روز

    اولش واقعا خواسته های ادم واضح نیست بعد هرچی که جلوتر میری و میطلبی و دریافت می کنی برات واضح تر هم میشن و تمام این تجربیات من که در زیر تعریفشون می کردم هم حکایت همین داستان دارن که خواسته های من از جهان و از خودم واضح تر کردند.

    ?

    من دنبال کار بودم که یک رستوران – به صورت کاملا معجزه وار – قبول کرد برای یک هفته به صورت آزمایشی صندوقدار اونجا بشم. منم رفتم چندروزی نگذشته بود که یک مشتری 50 هزار تومن انعام بهم داد اولین انعامی که تو زندگی کاریم می گرفتم خیلی خوب بود خداروشکر خداروشکر?

    این آخرین جایی هم که رفته بودم آزمایشی کار کردم بهم انعام دادن هرچند زیاد نبود اما این 3_4 تومن هم هدیه خداست و باید براش شکرگذار بود. خدارو شکر.

    یک بار هم یه چندروزی میشد زندگیم تو حال و هوای خوبی داشتم سپری میکردم که تو کوچه تو پیاده رو 3 تا 10 هزارتومنی پیدا کردم نوی نو مثل عیدی بود برام.?

    وقتی خوب زندگیم مرور میکنم میبینم چقدر جهان خداوند همواره با من به سخاوتمندی رفتار کرده و متاسفانه (برای همون گذشته ام) وخوشبختانه (برای اکنونم) من بودم که ناسپاس و قدرناشناس عمل می کردم.

    خدایا شکرت دمت گرم با این جهان سخاوتمند و دهنده ای که آفریدی و با این قوانینی که این چنین زیبا پایدار و استوار دارن عمل می کنن ?

    از سخاوت مندی ها و خوبی های دیگه جهان بخوام برای هممون بگم در ارتباط با وسایل الکترونیکی هست که داشتم و دارم در رابطه با لپ تاپم و تمام گوشی هام، یعنی هم گوشی های قدیمم که هنوز نسبت به قوانین اگاه نبودم و هم گوشی اخیرم، این چه قانونیه نمی دونم این چه قانونی که هر موقع گوشیم خراب میشد و میشه دوباره خودش درست میشد و میشه و این اتفاق زیاد افتاده زیاد مثلا یه بار تصویر گوشیم چرخید و سروته شد ولی باز خودش درست شد یا الان بلندگوی گوشیم برای چندروز قطع بود اما بعد چند روزی خودش وصل شد و خیلی تکرار شده اتفاق هایی از این دست.??

    یا یه چیز دیگه وقتی پول توجیبی اون ماهم تموم می کنم و حسابم صفر میشه از خداوند درخواست پول میکنم یعنی تصمیم گرفتم خودم مستقیم به بابام درخواست ندم آخه زیاد پیش میاد پولام تموم میکنم و بابام اذیت میشه بنابراین از خدا راه چاره می خوام، دیگه خلاصه خداهم بعد از لحظاتی حسابم پر میکنه وبله خداروشکر ? و اتفاقا جالبیش اینجاست که تقریبا تمام مواقع خود بابام بوده که پول رو برام ریخته با این که من ازش نخواستم و از خدا خواستم جالبه نیس؟! ?

    ااااا آهان یه مدت کار بازاریابی امتحان کردم خیلی خوب بود هرجا میرفتم برخوردهای مختلفی باهام میشد و غالبا باهام به احترام رفتار میشد بین این ها چندتا از مشتری ها من دعوت به چیزی میکردن مثلا یکبار صاحب رستوران یک وعده غذا من مهمون کرد که یکبار هر موقع خواستم برم و به حساب خودش غذا بخورم. یا مشتریم شال فروشی داشت 2_3 تا شال می خواست هدیه بده که دیگه البته من از اون کار بیرون اومدم. و یا شیرینی فروش شیرینی بهم تعارف کرد. ایناهم خودشون یه نوع انعامن دیگه. خداروشکر. واقعا جالبه توجه اند.خدایاشکرت.

    آها از تخفیف براتون بگم من تصمیم به سفر گرفتم سفری بدون برنامه از پیش تعیین شده، تو ترمینال مسافربری نشسته بودم داشتم میومدم شمال ولی تصمیم داشتم فقط با اتوبوس معمولی سفر کنم که یکی از راننده ها ازم پرسید خانم کجا میرین و وقتی من اسم شهر گفتم گفت این اتوبوس آخرین اتوبوس اون شهر و دیگه اتوبوسی براش نمیاد که از قضا اون انوبوس vip بود منم گفتم نمی تونم پول vip بدم نه ممنون اونم گفت شما پول اتوبوس معمولی بده مشکلی نیس و اینجوری شد که با پول معمولی سوار vip شدم خداروشکر.

    وباز هم مهربانی و سخاوت خدایاشکرت.

    اوه جلوتر دوباره توی ترمینال دیگه برای حرکت به یه مقصد دیگه منتظر حرکت کردن ماشین بودم که ظرفیتش تکمیل بشه و بعد حرکت کنه خلاصه من گشنه ام بود و طول میکشید تا ماشین حرکت کنه بنابراین دوروبر ترمینال به دنبال فست فود گشتم که پیدا نکردم رفتم سوپرمارکت گفتم اقا شما شماره فست فود دارین زنگ بزنم برام یه ساندویچ بیارن که دوست اون سوپر مارکتی گفت خانم چی می خواین من با موتورم میرم براتون میخرم اون اقا یک تعمیرکار بود اولش تعجب کردم از این لطفش اما خب بهش گفتم اون اقا هم رفت خرید کرد و آورد بهم داد و جالبتر این که هرچی اصرار کردم پولش قبول نکرد یعنی یه غریبه مهمانم کرد خدایاشکرت.

    توی همین سفرم داشتم به یک شهر دیگه میرفتم که مسافر بقل دستیم پیرزنی بود ازم سوال کرد که کی هستی و چه میکنی؟ منم گفتم مسافرم و الانم دارم میرم به همین شهرشما اون خانم هم پرسید جایی رو برای خوابت در نظر گرفتی و منم گفتم نه واقعیتش وقتی رسیدم دنبال مسافرخانه ای یا هتل میگردم بعد خانم گفت خب بیا شب خونه ما خسته ای و سختت میشه بری دنبال جا بگردی بیا خونه ما من پسر ندارم فقط یه دختر دارم و تو خونه ما راحتی و اون شب هم اینچنین شد که لطف خدا شامل حال من شد و بدون پرداخت هزینه مالی و بدون که انرژی و وقت بزارم برای پیدا کردن جا شب تو خونه اون خانم سپری کردم و جالب تر اینکه قبلش از خدا یه آرایشگاه خواسته بودم که کارش خوب باشه ولی خوب به دلیل غریبه بودنم با اون شهر پیدا کردنش سخت میشد برام که از قضا دختر همون خانم ارایشگر هم بود و قبل از اینکه برم خونشون رفتم به ارایشگاه دخترش. اتفاق اون شب واقعا برام خاطره انگیز شد و هیچ وقت فراموشش نمی کنم خداروشکر خدایاشکرت ?

    چه حس خوبی، اون سفر خیلی بهم خوش گذشت خداروشکر چون با کلی معجزه سپری شد البته مهم ترین نکته ای که پشت همه این اتفاقاتی که تعریف کردم وجود داره هم سفرم و هم زندگیم عدم نگرانی منه من کلا ادمی هستم که با کمترین نگرانی زندگی میکنم یعنی یه جورایی بیخیال و اگه در گذشته اتفاقی میفتاد من عصبانی یا غمگین می کرد اما خب از بعد از آشنایی من با قانون احساس خوب = اتفاقات خوب سعی می کنم که در مواقع خطرناک یا نامساعد خونسردی خودم حفظ کنم و وارد چرخه ی معیوب عصبانیت و احساسات بد نشم والبته الان با کمک تغییر باورهام اوضام داره به شرایطی میرسه که اصلا وارد این اتفاقات نامطلوب نشم. خداروشکر

    دم خدا گرم دم استاد گرم و دم همه بچه هایی که اینجا جمع اند هم گرم

    خدایاشکرت?

    راستی مرور همه این اتفاقات چقدر حالم بهتر هم کرد خداروشکر ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    یاحق👩‍🏫🌸 گفته:
    مدت عضویت: 2989 روز

    به نام خدای مهربونم

    سلام به خونواده خوب و پرانرژیم???

    راستش من محصول عشق و مودت رو هنوز نتونستم تهیه کنم و چون توی صفحه ی همون محصول نمیتونم کامنت بذارم اومدم اینجا حرفمو بزنم..شهریورماه شرایط عجیبی داشتم و باید تصمیمات مهمی میگرفتم و ترس ها و وابستگی ها مانع شده بود،آرزو داشتم محصول عشق و مودت رو داشته باشم،تا اینکه یه حسی بهم گفت همه چیمو کنسل کنم و فقط شب و روزم بشینم کامنت های اون محصول رو بخونم!و همین کار رو هم کردم و خداروهزارمرتبه شکر که به این الهام عمل کردم!

    سرگذشت و عقاید و نتایج دوستانی که اونجا نوشته بودن رو دنبال کردم و دسته بندی میکردم و بهشون فکر میکردم و لحظه به لحظه آرامشم بیشتر میشد و خودمو بیشتر حس میکردم!!داشتم به طرز غریبی به وضوح می رسیدم!وابستگیه داشت ازبین میرفت..هنوزم نمیدونم حس اون روزام رو چجوری توصیف کنم،انگار خیلی واضح و با دل قرص بین دوتا دنیا قرار گرفته بودم و راه درست روشنِ روشن بود برام.فقط خودم و آرامشمو میدیدم،ساعتها براخودم وقت میذاشتم و عشق به خودم رو توی سلول های بدنم حس میکردم! و در کمال تعجبِ خودم، دیدم از یه وابستگی عمیق دل کندم!تونستم درست تصمیم بگیرم هرچند طول کشید ولی بالاخره شد..حتی توی همون روزا خیلی جالب هدایت شدم به یه شغل و بدون اینکه تلاش خاصی کنم خود آدما شرایط رو برام جور کردن و منو به راحتی و با اصرار بردن سرکار!!اونم از راهی که خیلی طبیعی وجود داشته و من اصلا و ابدا ازش خبر نداشتم!

    قبلا کتاب رویاهایی که رویا نیستن رو تهیه کرده بودم و وقتی درمورد سبک شخصی نوشته بود از ترسم بهش عمل نکردم!

    اما بعد از اون روزای طلاییِ کامنت های عشق و مودت، لیستی از ترس هام و چیزای دل خواهم جمع کردم و دارم کم کم میرم تو دلشون! الان دیگه توی بیشتر موارد هرکاری میخوام بکنم قبلش میگم دلم و حسم راضی هست ؟؟اگه بود،انجامش میدم و سعی میکنم حرف مردم کمرنگ بشه توی زندگیم.

    روحیه ام جوری شده که هم رو حال و هوام و هم روی ظاهرم تاثیر گذاشته، من که همیشه بهم میگفتن سن و سالت بیشتر از خودت میخوره،الان وقتی منو میبینن چندسال از سن واقعیم هم کمتر حدس میزنن!

    اطرافیانم راحت تر با خواسته هام کنار میان و گاها حامیم هم میشن!

    هدایت میشم به جاها و جمع هایی که بهم خوش بگذره و بتونم راحت باشم.

    آدما خودشون منو میبرن تا بهم خوش بگذرونن

    بچه هایی که اطرافم هستن باهام رابطه خوبی برقرار میکنن،

    مثلا به پیاده روی توی شب فکر میکنم،اطرافیانی که ازجاشون تکون نمیخوردن میان دنبالم و میبرنم پیاده روی اونم توی شب!چیزی که خیلی دوست دارم!

    اطرافیانم سعی میکنن خوشحالم کنن!

    گاهابعضیا جوری درکم میکنن و هوامو دارن که خودم تعجب میکنم!و فقط خدارو میبینم تو اون لحظه.

    دارم تلاش میکنم که وقتی به تضاد برمیخورم حالمو خوب کنم و استفاده کنم و نسبت به قبل پیشرفت کردم.

    دوس داشتم با دل خوش مشغله داشته باشم که شب بیام خونه و به راحتی بجای خوابیدن،بیهوش بشم!! الان واقعا همینجوری شدم و خوشحالم!

    هرکسی من رو میدید باورنمیکرد که اصلا مسئله ای برام پیش اومده باشه!

    عزت نفسم رو دارم میبرم بالا.

    وابستگیم به آدما و قضاوت کردن آدما رو دارم میارم پایین.

    آدما هم باهام راحت تر برخورد میکنن.

    بعضی وقتا پیش اومده که مثل قبل خواستم بشینم برا یه مسئله ای ناراحت باشم و خودآزاری کنم ولی نتونستم به چند دقیقه هم نکشید??

    براخودم هدف تعیین کردم و سعی کردم به آدما گره نزنم هدفهام رو.

    سعی میکنم زیبایی های خودمو ببینم.

    تو این ۴ماهه جاهایی کم آوردم و درگیر نجواهای شدم ولی زودتر از قبل خودمو پیداکردم و برگشتم تومسیر.کلا درحال پیشرفتم خدارو.

    خلاصه آدمی که الان داره اینجا تایپ میکنه ۱۸۰درجه فرق کرده با آدمی که تا ۶ماه پیش بوده!

    توی وجود خودم دارم حس میکنم رهایی تدریجی روحم رو..

    خدای من! اومده بودم فقط دو جمله بگم از نتایجم ولی خودمم شگفت زده شدم از تغییراتم!

    ان شاءالله که بهتر از قبل جلو برم و بیام نتایج عالی تر بنویسم اینجا

    سپااااااااسگزارتم ربِ قدرتمندم?

    سپاسگزارم استاد مهربون?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3005 روز

      سلام دوست عزیز

      عجب کامنت عالی نوشتی چقدر خنده آورد رو لبهام ….این جمله تون حس من و عالیتر میکنه وقتی گفتین تو همه اونها فقط خداروشکر می دیدم.

      واقعا همه چیز خودشه دقت کنیم خدای قشنگمون همه جا هست …خوشحالم که این همه نتیجه گرفتید …روز اول که با معجزه نوشتن هدف آشنا شدم اولین هدفم رشد شخصیتیم بود درسته دست وپاشکسته نوشتم اما همیشه دوست داشتم شخصیتم متحول بشه شخصیتی و انسانی که همیشه دوست داشتم بهش تبدیل بشم همون من آرمانی .ایده الم ….استاد یه حرفی زد خیلی از اون حرفش خوشم اومد نمیدونم دقیق کجا بود گفتن خیلی دوست داشتم با عباس منش الانم که خیلی پخته تر شده رو به رو بشم …منم خیلی دوس دارم اونهاست ارمانی خودمو باهاش برخورد کنم در حین روند تکاملیم…..آن روزها را مشتاقانه به انتظارش هستم …..

      در پناه خدا باشید شاااد ثروتمند وعالی…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        یاحق👩‍🏫🌸 گفته:
        مدت عضویت: 2989 روز

        سلام به شما هم خانواده ای عزیز?

        ممنونم و خوشحالم که کامنت من رو خوندین

        من حالا دارم درک میکنم تکامل رو و اینکه استاد میگن وقتی چیزیو دریافت میکنین که آماده ی دریافتش باشین!

        من پا رو خیلی ترسهام گذاشتم کاری که قبلا فکر میکردم برام ناممکنه.

        تا همینجای زندگیم،توی جمع کوچیک خانم های اطرافم به عنوان یه تابوشکن به حساب میام و هنوزهم باورشون نشده که یکی از بین خودشون تونسته همچین جرئتی کنه!(هرچند مسئله ی من احتمالا برای دیگران چیز سختی نباشه ولی برای اطرافیان من هست)

        خدا به اندازه ای که بهش اعتماد کردم پاداشم رو داده و سعیم رو میکنم بیشتر و بیشتر بهش اعتماد کنم.

        روزی که جواب شما رو دیدم خواستم جواب بدم ولی ازبس خودم از خدا سورپرایز و گشت و گزار و مشغله درخواست کرده بودم و خداهم جواب مثبت بهم داده بود وقت نمیکردم جواب بدم?

        شاد و ثروتمند و سالم باشید?

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: