سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10 - صفحه 57

1006 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 1375 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیز

    نشانه که چه عرض کنم آیه‌ای از آیه های قرآن دیروز برای من به مرحله‌ی اثبات رسید

    قضیه از این قرار بود که من دانشجوی ترم ۳ ارشد حقوق خصوصی هستم و این ترم پایان‌نامه میدم یکی از امتحاناتم رو به دلیل اشتباه در تاریخ روز برگزاری نتونستم شرکت کنم

    اما به استاد پیام دادم و ایشون رو از جریان این موضوع آگاه کردم و ایشون هم مشکلی نداشتن چون ما از قبل امتحان میانترم داشتیم و من نمره‌ی کامل گرفته بودم و در تمام جلسات حضور پیدا کردم نمره کلاسی داشتم و به همین خاطر ایشون محبت کردن و نمره ‌ی ۱۷ رو برای من در سایت دانشگاه درج کردن

    دو روز بعد، بعد از دیدن این نمره مجدد وارد سایت شدم تا دوباره بقیه نمراتم رو چک کنم که آمده یا نه

    دیدم این نمره‌ای که دارم از این استاد رو دانشگاه بدون اینکه با استاد هماهنگ باشه حذف کرده و برای بنده غیبت موجه زدن!

    با دانشگاه که تماس گرفتم علت رو جویا شوم

    اونها به من گفتن چون شما امتحان ترم شرکت نکردی غیبت خوردی

    من بهشون گفتم جریان نیامدنم رو و اینکه این نمره به خاطر امتحان میانترم و حضور در کلاس و فعالیتی بود که استاد به بنده دادن چرا اون رو حذف کردن بر اساس چه مصوبه و آیین نامه‌ای این تصمیم رو گرفتید؟

    بهشون گفتم کجای آیین نامه‌ی دانشگاه آمده اگر شما امتحان میانترم رو شرکت کردی و کامل نمره گرفتی و در تمام جلسات حضور پیدا کردی و فعال بودی اون نمره هیچی میشه گفتم اون آیین نامه رو برای بنده بفرستید !

    گقتم اگر شما یک کارگر رو اجیر کنید برای رنگ کردن کل خانه و اون کارگر فقط یکی از اتاق های شما رو رنگ بزنه و بخاطر مشکلی بیماری شرایط موجهی و… از ادامه‌ی کار دست بکشه شما طبق قانون نمی‌تونید بگید چون کل خونه رو رنگ نزدی پس این یک اتاق رو هم هیچی میشه شما باید اجرت اون یک اتاق رو بهش بدید!

    نداشتن چنین آیین نامه ای و همچنان پافشاری میکردن که شما غیبت داشتی و امکاااان نداره که نمره‌ بگیری اصلا حرفشم نزن

    با چند نفر از مسولین آموزش صحبت کردم ولی همه حرفشون یکی بود تا اینکه حضورا به دانشگاه مراجعه کردم و رفتم سراغ رئیس دانشگاه منشی ‌شون گفتن امروز سرشون شلوغه ولی شماره همراهشون رو به من دادن و گفتن بعدازظهر باهاشون تماس بگیرید و صحبت کنید .

    پیش خودم گفتم این رئیس دانشگاه هم اگر ساز مخالف بزنه باااازم من از حق خودم نمیگذرم و تا آخر دنبالش میکنم و پیگیر میشم

    بعد از برگشتن از دانشگاه به خدا گفتم مگر نگفتی من برای تو کافی هستم ؟ مگه تو عاشق من نیستی؟ این رو بهم نشون بده بزار درک کنم بزا بفهممش

    بعدازظهر شد

    با رئیس دانشگاه تماس گرفتم

    کسی تا به حال ندیده بودمشون

    نمیشناختمشون

    وقتی تماس گرفتم طوری تحویل گرفتن انگار من دخترش باشم مشکلم رو باهاشون مطرح کردم بدون اینکه سوال اضافه ای در این مورد بپرسن بهم گفتن فردا میدم مشکلت رو به فلان خانم که مسئول آموزشه بررسی کنه فردا صبح باهام تماس بگیر و پیگیر شو

    صبح شد

    تماس گرفتم منشی‌شون گفتن من با آموزش صحبت کردم بازم نمیتونن کاری کنن

    من گفتم رئیس دانشگاه خودشون گفتن این مشکل برطرف میشه

    منشی‌شون گفتن رئیس دانشگاه نمیتونه قانون تعیین کنه و نمیتونه تعیین و تکلیف کنه

    بعد متوجه شدم که ایشون علاوه بر ریاست استاد دانشگاه هم بودن گفتم من مجدد باهاشون صحبت میکنم

    گفتن فعلا سر کلاس هستن شما یک ساعت دیگه تماس بگیر

    تماس گرفتم دوباره مجدد خوش برخورد حالم رو پرسیدن و بهشون گفتم پیگیر شدم و اونها گفتن رئیس دانشگاه نمیتونه قانون تعیین کنه و امکان نداره چیزی تغییر کنه

    ایشون گفتن که باشه شما نیم ساعت دیگه تماس بگیرید بامن

    یک ربع گذشت

    خودشون بامن تماس گرفتن

    گفتن خانم کارت داره درست میشه خیالت راحت با خانم فلانی هماهنگ شو ایشون کارتون رو ردیف میکنه

    و من هم با خوشحالی تمام ازشون تشکر کردم

    کاره من درست شد.

    خدا خواست بهم نشون بده الهام خانم قشنگم بدون اذن من برگی از درخت نمی‌افته

    ویادم آمد که تماااام آدمها دست به دست هم بدن یکی رو بخوان بکشن پایین تا خدا نخواد نمیتونن

    و اگر تمااام آدم ها دست به دست هم بدن یکی رو بکشن بالا بازم تا خدا نخواد نمیتونن!

    دست خدا بالاتر از همه‌ی دست هاست

    من قدرت رو دادم به خدا نه به کسی حتی به رئیس اون دانشگاه ندادم اماااا خدا اون رئیس دانشگاه رو برای من مامور کرد دلش رو نرم کرد رفت تو دل اون تا بامن مثل کسی که قبلا ازش شناخت داره رفتار کرد

    خدا گفت دیدی من برای تو کافی هستم ؟ تو فقط روی من حساب کن و به من اعتمااااد کن منو باور کن من میشم پارتیت میشم وکیلت و کارها رو به آسانی برات ردیف میکنم تو فقط منو باور کن منو اجابت کن

    من نشانه ها دیدم این یک نمونه از اون نشانه ها بود که هدایت شدم بطور اتفاقی به این قسمت سایت و خدا گفت بنویسش

    و خدارو میلیارد ها بار شکر بابت مسیری که هدایت شدم بابت دستانش که من رو هدایت کرد به سمت خودش به ایمان به خودش به باااااور کردنش به شناختنش خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    تنها تورا میپرستم و قسم میخورم تنها و تنها و تنها از تو یاری می‌جویم

    چون خودت بارها گفتی که هییییچ یارو یاوری غیر از من نخواهی داشت جای دیگه ای نرو بیا پیش خودم به سادگی به زیبایی با عزت و احترام خواسته هات رو اجابت میکنم ♡

    و به این باور رسیدم اگر گره‌ای میخوره به کارت خدا میخواد خودش رو بهت نشون بده خدا میخواد برات شاهکار کنه و سورپرایزت کنه خدا میخواد برات کار حیرت‌انگیز انجام بده

    تو با ایمان ادامه بده …

    In God we trust ✌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    رابعه گفته:
    مدت عضویت: 1221 روز

    روزی این فایل را تماشا کردم که یک راننده تاکسی مرا سوار کرد و پول نگرفت

    اما من غروب در دفتر شکرگذاریم بابت این موضوع خدارا شکرکردم و مدام به خودم میگفتم نگاه چه آدم های خوبی در این دنیا وجود دارند

    این ماجرا رابرای خدا تعریف کردم و کلی با هم ذوق کردیم

    شب این سریال را نگاه کردم و گفتم چه جالب خدارا شکر من در فرکانس شادی و قدرشناسی هستم

    اگر خوشی های کوچک را نبینیم مثل این است که ظرف خود را برای دریافت شادیها تنگ و تنگ تر کرده ایم

    مثل این است که به جهان بگوییم من کور دل هستم و زیبایی ها را نمیبینم

    مثل این است که بگوییم از این دست خوشی ها و شادیها به من نده

    ببخشید که از جملات منفی استفاده کردم

    برای اینکه مطلب جا بیفتد این را گفتم

    خدارو شکر من از بچگی آدم قدرشناسی بودم و همیشه از کوچکترین چیزها به وجد میامدم و قدرشناسی میکردم

    خیلی خوشحالم که در این مسیر هستم

    مسیر روشنایی که ته ندارد

    و همیشه همیشه مسافر این مسیر هستم

    از شادیهای کوچک به وجد بیایید و تمرکز را بر زیبایی ها بگذارید تا ظرف وجودیتان بزرگ و بزرگ تر شود

    وگرنهنعمت و برکت خداوند بی نهایت و بی انتها است

    اگر کم داریم این ظرفیت ما است که کم است………….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهدیه پیشدار گفته:
    مدت عضویت: 2289 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم جون دوست داشتنی و همه دوستان گلم در این مسیر الهی و فوق العاده

    من این فایل رو با اینکه خیلی وقته روی سایت هست چند روزی هست دیدمش و نظرات دوستان که از این فایل تعریف کرده بودن باعث شد زودتر ببینمش و 10 صفحه ای هم کامنت ها رو خوندم. ارتباط خیلی خوبی با این کامنت ها گرفتم و کلا احساس میکنم با خوندن کامنت بیشتر ارتباط برقرار میکنم و باورهام تقویتتر میشن. هر موقع هم کامنت خوندنم مرتب تر بوده اتفاقات عالی تری رو دریافت کردم خدایا شکرت.

    خب بریم سراغ نشانه هایی که من دریافت کردم طی یکی دو سال و یادم هست. این مدت سعی میکردم نشانه هارو که میبینم با افراد هم فرکانسم در میون بزارم تا باورهام تقویت بشه و جای حرف های بیهوده از خودم صحبت کنم.

    از خوردنی ها بخوام بگم اولش از جذب بستنی، باقله، سمبوسه و یه جورایی خوراکی های تنقلاتی شروع شدن خوارکی های خونگی هم حتما بوده ولی دقیق حضور ذهن ندارم.

    هر موقع به اینچیزها که فکر میکردم واسه خودم بخرم، البته هیچ عجله ای براشون نداشتم میگفتم خب مسیرم به مغازه بود تهیه میکنم حالا همون روز یا چند روز بعد اون چیزی که دوست داشتم رو به صورت رایگان از یکی دریافت میکردم و من همین هارو واسه خیلی ها تعریف میکردم و میگفتم ببینید خدا منو دوست داره.

    الان چندین بار پیش اومده سر زده رفتم خونه مامانم دیدم داداشم کباب یا یه خوراکی خوشمزه واسه مامانم خریده و من هم به موقع رسیدم. یا یک دفعه ای تصمیم میگیرم برم خونه آبجیم و میبینم اونروز برنامه غذای خوشمزه یا یک خوراکی خیلی خوب دارن.

    دو سال پیش، یک روز قبل از تولدم یهویی زنگ زدم گفتم میخوام بیام خونتون و اصلا حواسم به تولدم نبود. و خواهر و خواهرزاده های نازنینم همونروز برنامه داشتن واسه من تولد بگیرن و کیک و خوراکی ببرن خونه مامانم و به من بگن بیا اونجا ولی من خودم زودتر رفتم خونشون 😂

    (عمل کردن به تصمیم از تمرینات دوره عزت نفس هست و من ازونموقع سعی میکنم سریع تر انجام بدم. قبلا امروز فردا میکردم)

    مورد غذاهای خوشمزه خیلی برام پیش اومده و الانا دیگه اگه برنامه ای باشه بهم اطلاع میدن و یا موقع غذا خوردن میرسم.

    و چند ماه اخیر اصلا نگران تهیه ناهار یا شام نیستم میگم هر موقع گرسنم شد یه چیزی میخورم. یه وقتهایی هم که دوست داشته باشم غذایی مورد علاقم رو درست میکنم.

    یه مدت همسرم برای ناهار خونه نبودن و اینطوری میگذشت و من از جاهای مختلف غذا دریافت میکردم. همیشه گی نبود ولی هر چند وقت بود. و من ازین بابت از خدا تشکر میکردم و میکنم و اینو از نشونه ها میدونستم و میدونم و میگم خدایا شکرت که به جای وقت صرف کردن برای پختو پز میتونم مطالعه کنم و آموزش هارو دنبال کنم یا کار مورد علاقم رو انجام بدم.

    یه مدتی هم هست همسرم مسئول پخش غذا برای اداره شون هست و گه گاهی غذا اضاف میاد و میاره و من از اونها استفاده میکنم. حتی شده وقتایی دو سه پرس غذا اضافه آوورده و مامانم پیشم بوده گفتم خدایا شکرت که برای مهمونامم غذا میرسونی.

    چند هفته پیش مادر همسرم رفته بودن مسافرت و بعضی از روزهارو من باید غذا میپختم برای اعضا خانوادشون. ولی دقیقا همون روزها چند پرس غذا اضاف میومد از اداره و همسرم میبردن برای خانوادشون و من میگفتم خدا کار منو راه انداخته و جای من غذا آماده کرده و من سهم خودمو انجام دادم هههه.

    و اینو هم بگم اگه دوره عزت نفس رو تهیه نمیکردم و تا همین حد عزت نفسم رشد نکرده بود خودمو به آبو آتیش میزدم تا چند وعده براشون غذا بپزم و یه جورایی عروس خوبه باشم. خدا رو شکر این چند روز فقط یکبار، خونه خودم که راحتتر باشم ناهار پختم و خودشون اومدن بردن.

    از خوراکی من مثال بینهایت دارم و ازین به بعد سعی میکنم اتفاق جالب هاش رو اینجا بنویسم.

    باز چند وقت قبل هوس کله پاچه کردم، که همین شبی آبجی تماس گرفت و گفت بیا خونه مامان کله پاچه بخوریم جاتون خالی دوستان.

    حتی موردهایی بوده من خودم بهش فکر میکنم اینارو بخرم و فلان چیز درست کنم و خداوند رزاق حاضر و آماده میفرسته برام.

    باز چند روز پیش خیارسبز پوست میگرفتم، یهو یاد ماستو خیار که تابستونا درست میکردم افتادم. با خودم گفتم به همسرم بگم که ماست بخره و درست کنم. من حتی به زبون هم نیاووردم اینو. چند روز بعدش روز تعطیل نوبتشون بود غذاهارو برسونن. و وقتی برگشتن چند کاسه ماستو خیار که رستوران روی غذاها گذاشته بودن همراهشون بود گفتم چرا زیاده، گفتش بعضی از همکارا نمیخواستن و من آووردم خونه. جالبیش اینه رستوران مدت کوتاهیه که ماستو خیار میزاره روی غذاها و زمانی که من بهش فکر کردم اومد.

    اخیرا من سعی میکنم جزئیات دریافتی هارو هم درک کنم و سپاس گزارشون باشم.

    همین ماستو خیار رو که بخواییم بگیم اگه میخواستم خودم درست کنم هم باید هزینه میدادم واسه خرید مواد اولیه، هم وقت باید صرف میکردم واسه رفتن به مغازه و خرید کردن، هم اینکه باید وقت میزاشتم برای پوست گرفتن و رنده کردن خیار هم و در نهایت درست کردنش. حالت اینجا تعدادی ظرف هم کثیف میشه و باید شسته بشه دیگه و هر سری برای خوردنش یک کاسه جدا باید استفاده بشه. و میبینید خدا چقد کار منو راحت کرده

    خدارو هزاران بار شکر بابت اتفاقات عالی.

    موردهای دیگه رو بخوام بگم حدود یکونیم سال پیش نیاز بود باتری گوشیم عوض بشه و تعویض باتری گوشی باعث شده بود لرزش گوشی از کار بیفته. و من سعی کردم همینطور از گوشیم رضایت داشته باشم و نگران نباشم. یک سال بعدش بدون اینکه من کاری کنم لرزش گوشیم خودش درست شده بود. خدایا شکرت

    دو بار هم زمانی که توی فکر بودم واسه خودم بلوز بخرم آبجیم گفت واست این بلوزارو دوختم. خدایا شکرت

    یکی از چیزهایی که دوست داشتم داشته باشم صحیفه سجادیه، نهج البلاغه و فال حافظ بود.

    چند سال قبل یه فال حافظ برای خودم خریده بودم و چون خیلی شیک و ظریف بود دوستش داشتم، دیگه افتاد دست دوستم و اون فراموش میکرد بهم بده و منم روم نمیشد درخواست کنم ازش که بهم برگردونه. تا اینکه پارسال گفتم بیخیال یکی واسه خودم میخرم. من اینجا ازون فال حافظ قبلیم گذشتم و ذهنم آزاد شد ازش. یک مفاتیح هم خونه مامانم داشتم که گفتم بزار همونجا باشه واسه خودم میخرم سر فرصت و برای تهیه اینا عجله ای نداشتم.

    مدت کوتاهی بعد ازین صحبتهای درونی من یک پک خوشگل و شیک که شامل قرآن کریم، مفاتیح، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و فال حافظ بود از یکی از دوستان دریافت کردم. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت.

    خیلی هم زمانی ها برام پیش اومده و میاد، مثلا اگه کسی قراره بیاد وسیله ای تحویل بگیره ازم وقتی من قشنگ دستم آزاده تماس میگیرن یا میرسن خونه. قبلا مثلا سر سفره بودم یا حین شستن ظرف این اتفاق میفتاد و من باید وسط کار، کار رو رها میکردم و میرفتم سراغ اونا ولی الان خیلی دقیق تر شده. دقیقا یک کار رو تموم کردم و کار جدید شروع نکردم اون شخصی که باید میومده اومده یا گوشیم زنگ خورده. خدایا شکرت به خاطر اینکه تمام کارهام به موقع و بهترین شکل انجام میشه.

    مورد دیگه ای که خیلی تجربه میکنم با اینکه ساختمون ما ۱۲ واحد هست و ۷ طبقه (با پارگینک و همکف) خیلی از زمانها که میخواستم برم بیرون آسانسور دقیقا طبقه ما هست، یعنی دقیقا چند لحظه قبلش همسایه کناریمون میاد بالا و آسانسور در خدمت منه و همیشه از خدا و آسانسورمون تشکر میکنم. خدایا شکرت

    واسه دریافت پول هم موردهای زیادی داشتم شاید مبلغ کم ولی کاری که میخواستم رو راه انداخته. مثل همین دیروز من از خدا خواستم جدا از اون مبلغی که برای یه کار دیگه کنار گذاشته بودم بهم پول برسونه و من واسه اصلاح صورت برم آرایشگاه چون میخواستم از درآمد خودم باشه. صبحش توی دفتر سپاس گزاری اینو نوشتم و ظهر اون فردی که 40 هزار تومن ازش میخواستم پیام داد و گفت فلان محصول هم برام بزار و 70 تومن واریز کردن و من عصرش 65 تومن بابت اصلاح صورت از حساب خودم پرداخت کردم. خدایا شکرت.

    چند ماهیه برای اینکه احساس لیاقت خودم رو تقویت کنم دارم سالن هایی که یکم از خونمون فاصله داره و بزرگتر و معروفتر از سالن های محله ای هستن میرم و بابت رفتن به اونجا هم مبلغی بابت کرایه پرداخت میکنم. خدایا شکرت.

    در مورد مسائل مالی باید اینو بگم ما هر چقدر از خدا بخواییم و باورش داشته باشیم دریافت میکنیم. باز مدتیه برای اینکه بتونم پولهام رو بهتر مدیریت کنم و خودم رو به چالش بکشم و از تواناییام بیشتر استفاده کنم و درآمدم رو افزایش بدم، کارت همسر که دستم بود برای خریدهای خونه و هر چیزی که نیاز دارم رو کنار گذاشتم و با خودم عهد بستم که یا به خرید نمیرن یا اینکه وظیفم هست پول بسازم. از خدا میخوام که در این مسیر کمکم کنه تا سربلند بیرون بیام. و تمام اینها نیاز به تمرین داره.

    خدایا شکرت که با طی کردن تکاملم میتونم روز به روز عالی تر بشم.

    راستی چندین بار هم واسه کرایه ماشین و اسنپ یه تخفیفهایی گرفتم مثلا هزار تومن که خورد نداشتن گفتن نمیخوان و حتی یکی گفت فدای سرتون اون مبلغی که خورد نداریم.

    چند روز پیش خواستم جایی برم و یکم عجله داشتم قبل ازینکه از خونه بزنم بیرون گفتم خدایا خودت یه ماشین عالی بفرست. اون مسیری که میرم بعضی موقع ها با اسنپ اخیرا 16 تا 21 تومن بود. واسه رفتنی راننده گفتن 20 تومن و من چون عجله داشتم سوار شدم. واسه برگشت باز اومدم سر خیابون با خودم میگفتم کمه کم 15 میگیرن ازم دیگه، چون شب بود به 20 تومن هم راضی بودم. ماشین که وایساد گفتم فلانجا میرم و سوار شدم و توی مسیر سعی کردم به نکات مثبت توجه کنم و با خودم میگفتم ماشینش چقد خنکه، چه راننده محترم و با شخصیتی. نزدیکای خونه ازشون پرسیدم کرایم چقد میشه؟ و خودمو برای شنیدن 15_20 تومن آماده کرده بودم که گفتن 10 تومن و من باورم نمیشد و چند بار ازشون پرسیدم که 1 تومن گفتین درسته خخخ

    خدایا شکرت که با کنترل افکارمون میتونیم بهترین هارو برای خودمون به وجود بیاریم.

    خدایا شکرت که به روش هاش مختلف به پول و نعمتهامون خیر و برکت میدی.

    این مورد الان به ذهنم اومد و میگم امتحان کنم نمیدونم نتیجه چجور میتونم برای خودم رقم بزنم.

    الان با خودم گفتم ازین به بعد خواستم ماشین بگیرم، آدرس بگم و سوار بشم و طول مسیر نکات مثبت رو ببینم و تحسین کنم و بعد کرایه رو بپرسم. باید اینو هم تمرین کنم و نتایج خوب بگیرم. تمرین خوبیه به نظرم.

    ممنون از همه دوستانی که کامنت من رو تا آخر خوندن. خیلی ذوق داشتم این نشونه ها و نتیجه هارو به اشتراک بزارم و یه رد پایی از خودم باشه

    شادو پیروزو موفق باشید 🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1109 روز

    سلام اول به استاد عباسمنش که حس میکنم پیامبری از جانب خداست واسه حدقل بنده،و بعد میخوام نتایج شاید کوچیک ولی برای من بسیار بزرگی ک تا الان گرفتم رو چندتاییش رو عرض کنم،

    اولین نتیجم این بود که با همسرم کدورت شدید داشتیم من خونه بودم این باور رو داشتم که ایشون برام حتما امروز گل میخره درحالی ک فکرشم مسخره بود از بیرون شبش رفتیم شیرینی بخریم واسه کسی همسرم هم خودجوش از اونجا برام یه شاخه گل خرید من زبونم بند اومده بود اونجا بود که باور کردم هر طوری بخوام میتونم زندگیمو رقم بزنم و خلق کنم اون گل رو گذاشتم جلو چشمم تا یادم باشه هر چی که بخوام رو خدا بهم میده فقط کافیه بخوام☺️بعد اون اتفاقای بزرگ و کوچیک زیاد افتاد الان هرجا برم بدون شک برام بهترین و راحت ترین جای پارک هست ،من دوست داشتم خونمونو با واحد کناریمون یکی کنیم تا بزرگ بشه همش خونه رو اینطور میدیدم و انگار اتفاق افتاده و چند روز بعد بدون اینکه حتی من کلمه ای بگم همسرم خودشون این حرفو زد که اینکارو بکنیم حتی اینو از زبون بقیه هم میشنیدم که شنیدن قراره ما اینکارو بکنیم انقد تو زندگیم تو این چند وقت معجزه دیدم که قابل شمارش نیست الان فقط میدونم تنها قدرت موجود خداست نه از کسی میترسم نه نگرانم کارم انجام نشه چون میدونم وقتی من چیزی رو از خدا بخوام بهم نه نمیگه و معنی لا اله الا الله رو متوجه شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    رسول فتح نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1165 روز

    به نام خداوند عزیز و مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز جناب عباس منش و خدمت خانم شایسته مهربان و فعال

    واقعا با شنیدن این فایل یادم افتاد که شده روزی پول همراهم نبوده ولی گفتم به امید خدا میرم درست می شود رفتم در کافه نشستم قهوه خوردم یه آشنا هم همونجا بوده موقع رفتن قهوه من رو حساب کرده ولی تا امروز نمی‌دانستم که اینم یک نشانه حساب می شود از شما استاد عزیز ممنون هستم که همیشه از تجربیات خود رو با ما به اشتراک می‌گذارید واقعا از روزی با شما آشنا شدم سعی کردم زندگیم رو بصورت جدی تغییر دهم تا از این حالت رکود یا ساکن بودن در یکجا خارج شود از دیشب یک تصمیم جدی که چند بار اون رو عقب انداختم رو از صبحی انجامش دادم و با تمام وجود می خواهم تا آخر عمر انجامش بدهم و از خداوند خواستم در این راه من رو یاری کند چون تنها یار و یاری کننده اوست به امید دیدار شما استاد عزیز .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    باسلام خدمت دوستان عزیزم

    این فایل نشونه امروزمن بودومن هنوزفایل رودانلودنکردم یکی همین روزی که گذشت که من یک خونه ای میخواستم بخرم ولی مادرم قبول نمیکرداولش عصباتی شدم ولی بعدگفتم ولش کن

    وجالب اینکه همون شبش خونه روقولنامه کردیم به بهترین نحووباقیمت بالاترازحدتوانمون ومادرم راضی شدوخیلی هم خوشحال بودکه قولنامه کردیم ولی صبحش خیلی عصبانی بودوگریه کرد

    این یعنی چی دیگه واضح ترازاین که خدامیگه مسیری که داری میری درسته واین یک نشانس وخواسته های من هم هرروزبزرگتروبزرگترمیشودوخداروشکراکثراوقات هم حال من خوب وبعضی اوقات عالیه عالیه

    وطبق قانون احساس خوب اتفاقات عالی برای من رخ میده وخواهددادوجقدرارامشم بیشترشده منی که قبل ازاشنایی بااستادوقوانین یک فردغمگین وافسرده بودم والان به فردی شادوخندان وسپاسگذارتبدیل شدم وشخصیتم عوض شدوهرروزدارم بهتروبهترمیشم خداروشکر

    این مسیربهترین مسیریه که من انتخاب کردم وتااخرعمرباتعهدبیشترادامه میدم به لطف الله

    ومیام دراینده ای نزدیک نتایج فوق العاده ای که گرفتم روباشمادوستان عزیزم درمیان میزارم تاهم خودم باورهایم قوی تربشه وهم شمادوستان عزیزاین سایت الهی

    درپناه الله یکتاشادوسربلندوسعادتمندوثروتمنددردنیاواخرت باشید

    احمدفردوسی♥️♥️♥️♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    عظیم گفته:
    مدت عضویت: 1377 روز

    به نام الله یکتا

    خدا رو سپاسگزارم برای نشانه ی امروز من

    از صبح داشتم به اینکه چه قدر شکرگزارم فکر میکردم

    و صبح وقتی از خونه زدم بیرون که برم سر کار چند دقیقه ای سپاسگزاری کردم

    در مورد کتاب شکرگزاری راندا برن داشتم فکر‌میکردم و از صبح تمرکزم بر این قضیه بود

    وقتی اومدم و نشونه ی امروزم رو زدم این فایل اومد

    چه قدر زمانبندی الله دقیق و به موقع است

    و این جمله که شکرگزاری کنید تا شما را بیفزانیم

    چه قدر به موقع بود

    خود همین امروز شد برای من نشانه

    نشانه ای که خبر تغییر و وارد شدن به مدار بالاتر رو میده

    از هفته قبل حس م متفاوت شده ، نشانه ها رو بیشتر میبینم و یقینم بیشتر شده

    خدا رو سپاسگزارم که خودش اونقدر دقیق و به موقع همه ی اتفافات رو رقم میزنه

    یاد یه‌جمله استاد افتادم که الان خیلی تو مغزم هک شده

    اینکه اگه‌شما در مسیر درست باشی، همیشه در بهترین زمان‌ در بهترین مکان قرار میگیری

    خدا رو صد هزار مرتبه سپاس برای قوانین ثابتش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    حسین و عباس گفته:
    مدت عضویت: 1382 روز

    دارم بال در میارم خدایا شکرت

    اونجا تو قدم ۲ میگن احساس عالی جوریه که قلبتون باز میشه فضای بیشتری الان تو اون حس هستم چونکه یه از تجسماتم که برام غیره ممکن بود الان کنارم خدایا شکرت وقتی دارم به این فکر میکنم که این احساس عالی داره اتفاقات فوق العاده بیشتری رو برام خلق میکنه و من رو به سمت راهکار ها وایده ها فرصت های جدید میبره عشق میکنم و الان دارم بال در میارم برای اون همه نشونه های فوق العاده که داره بهم میگه تو مسیر درستی هستی و ادامه بده

    خدایا شکرت که تو این مسیرم و این احساس بی نظیر رو دارم خدایا شکرت که تو این اقیانوس اگاهی هستم خدایا شکرت که به عباس منش باور دارم و به اندازه چشم هام قبولش دارم خدایا شکرت به کسی نه تا حالا دیدمش نه باهاش صحبت کردم نه اون منرو میشناسه انقدر باور دارم دمتگرم

    وای دارم بال در میارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    احمد محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1939 روز

    بنام خدا

    من امروز خیای اتفاقی مسیرم حورد به دادگاه و فهمیدم دعوا سر اینکه پول یتیم رو ندادن،از اونجا که امدم بیرون به دلم افتاد نکنه منم بدهکار باشم به یتیم یادم افتاداره 15میلیون بدهکارم و این پیغام خدارو جدی گرفتم 3میلیون تو کارتم بود و ریختم بحسابشون،و خداروشکر کردم و ازش خواستم بازم بهم بده تا بهشون بدم،بیاد اوردم پولی که پیدا کردم بیاد اوردم گوسفندی که بهم هدیه داده شد بیاد اوردم سشواری که خراب بود درست شد،بیاد اوردم پیغامی از یک غریبه که ماشینت نشنی بنزین داره و بدادم رسید،بیاد اوردم غریبه ای که ماشینم رو درست کرد و پول نگرفت بیاد اوردم قفل خونمون رو یکی برد با هزینه خودش درست کرد بیاد اوردم که درختان کنار بلوار چرا به چشمم هر روز میان و من شکرشون رو میکنم بیاد اوردم رابطه زیبام با همسرم بیاد اوردم روابطم در کارم فروشم که خداوند مشنری های میفرسته از جای که فکرشو نمیکنم بیاد اوردم الهامی که احمد یک کاری راه بنداز،تا قبل از این به همین حقوق بخور و نمیر راظی شده بودم،بیاد اوردم که الان زدم نشانه امروز من ،،،،و این فایل نصیبم سد،بیاد اوردم باک موتوری که دادم به بابام و کلی خوشحال شد بیاد اوردم لاغر شدنم رو که خدایت خدا بود به قانون سلامتی،بیاد اوردم ،چقدر من همه جا محبوبم و همیشه بهترین زمان ها و در مکان ها هستم بیاد اوردم چقدر خوشبختم تو این خونه ای که خدا برام تمدیدش کرد با قیمت خوب،بیاد اوردم چقدر ادمهای منفی از کنارم رفتن،بیاد اوردم چقدر متعهد هستم به فایل های ثروت و من واقعا میخوام ثروتمند شم،بیاد اوردم یاد گرفتم خداوند در هر لحظه در حال خدایت هست و من بدون چون و چرا باید عمل کنم،بیاد اوردم چقدر این برج خوب بود برام و من سند ماشینم که 4سال درگیرش بودم رفت نمایندگی که به دستم برسه،بیاد اوردم چقدر نعمت تو خونمون هست و هر روز بیشتر میشه،بیاد اوردم چقدر دلم میخواست برم باشگاه الان رفتم،بیاد اوردم ماشین سالم داشتنم،بیاد اوردم زندگی سرشار از شانسم،من جدبدا بیاد میارم هر انچه فراموش کردم و لازم بود بیاد بیارم،بیاد اوردم موتورم که 3سال یکجا افتاده بود با روزی که خدا رسوند درستش کردم و الان تبدیل شده به اموالم،بیاد اوردم کولری که پارسال خنک نمیکرد الان با انرژی جسمانیم که بالا رفته رفتم درستش کردم،بیاد اوردم تمام هزینه های غیر متقربه از زندکیم رفت بیاد اوردم چقدر دعوا داستم با همسرم الان ندارم،بیاد اوردم من پولدارم،من لیاقت ثروتمند شدن رو دارم من نیتم پاک من اگاه شدم که برای رسیدن به پول نیاز به بیاد اوردن اینکه تنها راه رسبدن به پول اینکه اول عمل کنم به الهامات دوم باور کنم که تنها راه رسیدن به ثروتمند شدن اینکه اگر میخوام رستگار بشم اگر میخوام انفاق کنم اگر میخوام هدیه بدم به عزیزام سفر خارجه برم خونه و باغ ماشین بهتر بخرم اینکه اول لیاقت تمام اینارو دارم چون من ادم شاکرری هستم دوم از یاد ببرم که بابا پول کثیف نیست این دوروزی که زنده ایم رو باید پولدار بشیم وگرنه اون دنیا ازمون میپرسن چرا فقیر و مستعضف بودی چرا هجرت نکردی با این همه نعمت تو چطور فقیر بودی این همه خر روز مردم دارن پولدار تر میشن چطور میگیم پول نیست بازار نیست،هست بحدا هست پس اینا ماشینا و خونه و ها و باغ خا چین که میلیارد پولشونه،پس صاحب کار من چطورماهی 400میلیون کار میکنه منم میتونم موفق بشم من میتونم تو کارم پولدار شم منم میتونم بهترین خودمو نشون بدم

    خدایا بابت همه نعمت هات شکر الهی صد هزاران مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فاطمه عظیمی گفته:
    مدت عضویت: 3509 روز

    سلام ودرودخدای منننننن

    باورمی کنید الله اکبر

    الان جلسه سوم روانشناسی ثروت یک رو چندروزی بود گوش کردن ونوشتنش رو به تاخیرمی انداختم باخودم گفتم تاانجام ندادم نمی روم کاردیگه ای انجام بدهم وبا خودم مصمم شدم حتما انجام بدهم واهرم رنج ولذت رو هم نوشتم همین که گوش کردم پوز کردم و گفتم برم باور فراوانی رو درسایت پیدا کنم وگوش کنم و امدم روی نشانه من زدم که این فایل امد یعنی خدا لحظه به لحظه بامن از طریق توضیح خانم شایسته حرف زد

    نشانه واضح ترازاین متن خانم شایسته برام نبود که من در در مسیر درست هستم وخدا لحظه به لحظه داره هدایتم می کنه و این فایل که دقیقا تمرین جلسه سوم ثروت یک هست

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم استاد عزیزو خانم شایسته دوست داشتنی وهمراهان گرامی

    براتون بهترینها رو ازخداخواستارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: