سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10 - صفحه 73
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/11/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-11-16 07:31:172024-07-17 16:10:09سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر میکنم هزار بار که این سایت رو دارم
بخش یک
افکار من در حین گوش دادن به فایل و نگاه من در طول روز به زندگی
من فک میکردم که هیچ مشکلی برای استاد یا خانواده استاد پیش نمیاد
وقتی که استاد گفت که یه مشکلی برای گوشی پسرم پیش اومد وما رفتیم اپ استور، یه جرقه ای در ذهن من زده شد ، یه کج فهمی من از قانون و دوره ها و فایلها درست شد، من فک نمیکرم یعنی من اینطوری فک میکردم که چون استاد ، استاد هست و داره رو خودش کار میکنه و این همه نتیجه گرفته معصومه ، و هیچ مشکلی براش پیش نمیاد ، و هر چی هست اتفاق گل و بلبل هست ولی وقتی که استاد گفت مشکل پیش اومد برای مایک ، گفتم آها ،پس اینطوریه ، پس مشکل همیشه هست و پیش میاد ، این نگاه ما به مسائل هست که مهمه ، چون مشکل یه عامل بیرونی هست و نگاه ما یه عامل درونی که به اون اتفاقات جهت میده و مسیر رو برای من هموار میکنه
من فهمیدم که از این به بعد فک نکنم که برای هیچ شخصی مشکلی نیست ، بلکه هست و نوع نگاه من به اون مسئله مهمه
من شامل تخفیف شدم
درسی که من از این جمله استاد گرفتم که گفت که اون حسابدار گفته که شما مشمول تخفیف شدید ،این بود که من یه کج فهمی دیگه در مورد کلمه تخفیف داشتم ، اینکه من فک میکردم که هر چی که تخفیف باشه ایراد داره از نظر قانون، در اینجا متوجه شدم که باز نگاه من مهمه ، اگر چشم و دل من دنبال تخفیف باشه ، این ایراد داره ،ولی وقتی که یه شخصی یا یه جایی به من تخفیف میده این نشانه هست
اون اولی نشانه کمبود هست
و دومی نشانه ثروت هست
نشانه ها رو ببین و تایید کن
من کسی هستم اصلا نعمت ها رو نمیبینم ، خب بیام برسی کنم ببینم که ذهن من دنبال چه چیزی میگرده ؟ دنبال چه مثالی میگرده ؟
ذهن من دنبال یه مثال به قول خودش گنده میگرده که باور کنه ، مثلا دنبال این مثاله که با باورها و افکارش کاری کنه که مثلا کره ماه از شرق حرکت کنه به غرب یا بلعکس ، و توقع ذهن من اینه که با افکارش این کارو انجام بده و میگه اگر این کار انجام بشه اونوقت میتونی این رو یه مثال گنده حساب کنی،
در صورتی که این کاملا غیر ممکنه، یا مثلا کسی که میخواد بره کره ماه با یه بشکن از رو زمین نمیره که ، اول یه سری مراحل طی میشه تا برسه به سفینه بعد که رسید پاش رو میزاره روی پله اول که این میشه اولین مثال ، بعد میره داخل این میشه دومین مثال ، یا نشانه ، بعد میره دکمه روشن رو میزنه این میشه مثال سوم
یعنی ای ذهن من رفتن به کره ما از همین مثال ها تشکیل شده ، فک نکن که یه مثال گنده وجود داره
همین که بقول استاد میگه من رفتم تعویض روغنی با این همه ثروتی که دارم این پول خرد رو تحسین کردم این یه مثال و یه نشانه خیلی بزرگی هست ای ذهن من ، این تویی که این مثال رو کوچک میشمری ، وگرنه این خودش بزرگترین مثال هست برای تقویت باورها
ولی من در طول روز حالا که فک میکنم میبینم که خیلی از این مثال ها برام اتفاق می افته و من هیچ اهمیتی نمیدم ، و میگم که چی مثلا ، خب که چی، حتی همین چند روز پیش که یکی از آرزوهام که خرید یه پی اس فور بود برآورده شد الان و همون موقع اصلا برای ذهنم دیگه مهم نبود و نیست ، انگار یه چیز طبیعی از قبل اونجا بوده ، و یادش نیست که یکی از آرزوهای بچگی و حتی همین روزهای من بوده که داشه باشم و الان دارمش ولی اصلا انگار مهم نیست
امروز از استاد یاد گرفتم که منم تحسین کم ، منم بگم این یه نشانه است از ثروت و فراوانی جهان
به نام خدای مهربان
سلام عرض می کنم خدمت تمامی دوستان گرامی و ارزشمندم
چند تا همزمانی در طی این چند وقته رخ داده که الگوی تکرار شونده داره و حاکی از احساس لیاقت عالی ای هستش که به تازگی درونم ساختم … رخ داد ، دوست داشتم بیام اینجا ثبت و مکتوبش کنم سپاسگزار این خدای مهربان باشم
و به خودم بگم دیدی قانون جواب داد
دیروز عصر حدود های ساعت 3 ، به یکی از دوستانم پیام دادم و گفتم فلانی … جلسهی تلفنی ای که می خواهیم با هم داشته ، موافقی بگذاریم برای ساعت های 7 یا 8 ، حدود های غروب ، ایشون پیام من رو حدوداً دو ساعت بعدش جواب داد و گفت: امشب مهمون هستم ، میشه بگذاریمش برای فردا ؟
من یه نگاه از پنجره به بیرون انداختم و دیدم شرایط جوی خیلی مساعد نیست !! گفتم حتما خیره و گفتم باشه.
دقیقاً همون حدود های 7 و 8 دیگه به نهایت نا مساعد بودن رسیده بود شرایط جوی آب و هوا و اگه من بیرون بودم !! اصلاً نمی توانستم با تلفن صحبت کنم و باید خیلی زود بر می گشتم خونه
از این مدل اتفاقات که خداوند در زمان مناسب من رو هدایت کرده برم بیرون و یا هدایتم کرده که نرم بیرون ، خیلی زیاد رخ داده …
حالا وظیفهی من چیه این وسط؟ باید هر بار خوشحال بشم و خدا رو شکر کنم.
هر بار به خودم بگم ببین دیدی قانون تمرکز بر نکات مثبت جواب میده , دیدی داری آسون میشی برای آسونی ها , دیدی خدا چقدر عاشقانه هواتو داره
خدایا شکرت
همزمانی و هدایت بعدی اینه که بارها پیش اومده من رفتم یه فروشگاهی یا نونوایی ای ، جایی… می خواستم خرید کنم ، به چشم خودم دیدم که اون فروشنده با من نسبت به بقیهی مشتری ها ، یا حداقل یکی دوتا مشتری آخر ، با عزت و احترام بیشتری رفتار می کنه.
این ها نشونه های خوبیه که داره میگه من بیشتر از قبل با خودم در صلحم و بیشتر با خودم مهربانم و رفتار های درستی با خودم دارم.
خدایا شکرت
پنکهی اتاقم خراب شده بود و نمیتوانستم ازش استفاده کنم ، به لطف خدا خود به خود درست شده و دارم کم و بیش ازش استفاده می کنم بدون هیچ مورد مسئلهای ، البته بعد از چند سال می خواهم ببرم بدهم یه سرویس اساسی انجام بدهند و از داخل موتوروش رو گردگیری کنند.
خدایا شکرت
خیلی نشونه های دیگه ام هست که الان یادم نمیآید ، ان شا الله بعداً میام می نویسم
خداوند یار و نگهدار و هدایتکر همهی ما باشه به سمت زیبایی های بیشتر
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز این فایل نشانه من ویاداوری به من کرد که مسیرو بازم پیدا کنم و مصمم تر ومتهد تر باشم و دقیقا وقتی من صبح سپاسگزاری کردم وفایل سفر به دور آمریکا و فراوانی ثروت ونعمت خداوند رو وداشته های خودمو بهشون توجه میکردم ذهنمو پر کردم از احساس خوب و اول صبح یه حسی بهم گفت این کفشها ی نو رو تو دوست داری وبپوش انگار کفشها با من حرف میزدن تو خیابون برا اولین بار ماشین خارجی زرد زیبا که خیلی وقت نمیدیدم روبرو رد شد بعد یه کارمند اداره ای از ویژگی اخلاقیم تعریف کرد که قبلا من اون رو آدم خشک و کم حرفی میدیدم و همیشه دنبال جا پارکی بودم که تویه کوچه کنار دیوار سایه داشته باشه تا ماشین اینقد گرم نشه داخلش وقتی رسیدم دیدم یه ماشین جای دلخواهم پارک کرده ولی جا واسه من یکم محدوده یکم تلاش کردم یه راننده که همزمان انجا نتونست پارک کنه ماشینش رو توی افتاب پارک کرد و داشت به من یه لبخندی از تمسخر که جا نیست اونجا نمیتونی پارک کنی به من زد همون لحظه صاحب ماشین جلو من اومد و رفت ومن راحت جاش پارک کردم وخدا رو هزار بار شکرکردم وبخدا گفتم ممنون که داری همه کارها رو برام انجام میدی و دوباره یه خیابونی رو انتخاب کردم که بیشتر موقعها اون ساعت ترافیک میشه ولی خدا رو شکر همون ساعت ازش گذشتم وخیلی راحت خلوت رد شدم و سر چهاراه چراغ راهنمایی واسم سبز بودو بدون توقف رد شدم و باز یه بسته تو ماشینم بود باید به یه مغازه دار تحویل میدادم و اونجا جا پار ک نبود زدم بغل تا پیاده شدم شاگرد مغازه سریع اومد بیرون و بسته رو ازم گرفت در صورتی که قبلا خودم باید میبردم دم مغازه چون حالا شاگرد مغازه وصاحب مغازه حواسشون نبوده یا مشتری داشتن و چند دقیقه بعد یکی از فامیلها رو دیدم که اونم ماشین خیلی زیبا خارجی داره ولی اون لحظه من بایه موتور سیکلت زیبا و دلخواهم دیدمش وبازم خدارو شکر کردم بخاطر پاسخ دادن به فرکانس من و این قانون ثابت وتا رسیدم دم در خونه داداشم دم در بود و در حیاتو برام باز کرد یعنی الان وقتی استاد با ماشین سفید وزیبا توی یه جای پارک خلوت پارک کرد بخودم گفتم ببین خداوند چجور داره خیلی واضع باهات حرف مزنه واقعا ایمان من دارن با این نشانها تقویت میشن تازه این همه نشانه فط توی شاید دو یا سه ساعت اتفاق افتاده خدا میدونه چه لطفهای دیگه ای خدا در حق من کردهاونارو متوجه نشده بودم استاد لطف کردید ازتون تشکر میکنم بابت تجربیاتتون که کمک کرده ایمانمون قوی تربشه خدا نگهدار شما
به نام خدا
این چند روزه فقط دارم نشانه هایی از خداوند مهربان دریافت می کنم که نشون میده مسیرم درسته و آرام آرام داره مدارم بالاتر و بالاتر میره
• راحت تر پول خلق می کنم ، مشتری هایم بیشتر برای توانایی ها و خدمتی که ارائه می دهم ارزش قائل هستند
• عزت و احترام بیشتری آدم ها برایم قائل هستند
• راحت تر تو محیط های بیرونی و داخلی با خودم حرف میزنم و تمرکزم روی خودمه / قبلاً ها خیلی سختم بود و همش فکر می کردم نگاه آدم ها روی من زوم هستش / ولی حالا به خودم میگم نه بابا آدم ها اصلاً به من نگاه نمی کنند که … سر گرم خودشون و کارهاشون هستند ، سر گرم … تمرکزشون روی رسیدن به اهدافشون هستش، همونطوری که خودم هم سرگرم کارهام و هستم و تمرکزم روی خودم هستش
• دارم آگاهانه تلاش می کنم راحت تر پول خرج خودم کنم و خودم رو ارزشمند ببینم ، به علایقم و هوس هام (مثلاً خرید یه غذای خاص برای خودم) اهمیت بدهم
• آگاهانه مدتیه قانون بخشش 10٪ رو اجرا می کنم ، خیلی لذت بخشه ، هر ورودی به هر مقداری وارد حسابم میشه آگاهانه 10 درصدش رو می بخشم و به طرز فوق العاده ای سری بعدی که می خواهد پول به حسابم واریز بشه ، از میزانی که باید یه کمی بیشتره :)) یا به اندازه ده درصد یا حتی بیست ، سی درصد.
• آگاهانه وقتی یه خوراکی یا مثلاً اقلامی مصرفی مثل مرطوب کنندهی دست و صورت یا … می خرم خیلی راحت ازش استفاده می کنم یا حتی دوتا دوتا می خرم و نگران تموم شدنش نیستم…
• اگه قبلاً ها یه مسافتی رو می توانستم پیاده برم یا با اتوبوس و تاکسی ، پیاده رو انتخاب می کردم ولی این روزها خیلی راحت تپسی یا اسنپ می گیرم یا به راحتی سوار اتوبوس و تاکسی میشم و سعی می کنم اصلا نگران هزینه ها نباشم ، همش به خودم میگم خداوند بخشنده است :)) خداوند رزاقه ، خداوند خزانه هایش بی نهایته و بهم می بخشه
• آگاهانه میرم از فروشگاههای ثروتمند خرید می کنم ، آگاهانه حتی برای کارهای به ظاهر ساده مثل خیاطی هم میرم محله های ثروتمند نشین و تو ذهنم اینه که من دنبال کار با کیفیت یا کالای با کیفیت هستم :)) من هزینه می کنم خداهم می بینم برای خودم ارزش قائلم بیشتر بهم میده که بیشتر هزینه کنم برای خودم :)
• آگاهانه یه جاهایی که باید حرف بزنم و خودم رو مد نظر قرار بدهم ، حرفم رو با احترام ولی محکم میزنم و خودم و آرامشم رو در اولیت قرار میدهم
خلاصه تغییرات فوق العاده زیادی در زمینه های مختلف داشتم
• اون هدیه گرفتن های ریز و درشت بود که توی دیدگاه های قبلیم می گفتم ، به لطف خدا ادامه داره و همچنان دارم هدیه های ارزشمندو دوست داشتنیای دریافت می کنم و سعی می کنم هربار شکرگذار باشم و برایم عادی نشه.
عاشقتونم و به خدای مهربان می سپارمتون
«ادامه دیدگاه امروز عصر»
توی محیط کاری جدیدم به لطف الله تعدادمون خیلی کمتره ، کلا با مدیر دفتر 5 نفر هستیم
تقریباً حاشیهای وجود نداره ، فقط آرامش و صلح و مهربونی و هم دلیه :)
خیلی با هم میگیم و می خندیم و رفیقیم ، خیلی جدی و متعهدانه کار می کنیم و ثروت خلق می کنیم ، در واقع هر دو با هم هست ، خنده و گپ زدن و شاد بودنه به جای خود… کار کردن جدی و تیک زدن هدف هامونم به جای خود
الهی صد هزار مرتبه شکر ، خوشبختی مگه چیزی غیر از این پاراگراف بالاست که من توضیح دادم؟
استاد تو فایل «درسهای زندگی از یک بازی» دو مرتبه تو دو قسمت مختلف از فایل این درس رو میگه و تأکید میکنه که بهترین روش زندگی کردن ، زندگی کردن برای امروزه ، امروز خوش باش و بخند و از زندگیت لذت ببر ، دوباره فردا هم همین کار رو بکن ، فرداش هم همین کار رو بکن ، پس فرداش هم همین کار رو بکن و…
و خواهی دید که چطور این زندگی کردن در اکنون و در آینده دور نبودن و در گذشته نبودن و زندگی در لحظه درهایی از نعمت و ثروت رو به رویت باز می کنه که شگفت زده میشی
این زندگی کردن در لحظه رو مدت هاست که دارم تمرین می کنم و هنوز خیلی کار دارم تا در انجام این کار حرفهای بشم ولی خبر خوب اینه که توی این مدت پیشرفت هایی غیر قابل انکار داشتم و دارم می بینم که آرامشم و میزان نعمت هایم در زندگیم بیشتر شده
و
من این موضوع رو کاملاً ربطش می دهم به احساس لیاقت ، چون آدمی که برای خودش ارزش قائل هستش وقتی می دانه ایجاد یه عادت خوب می توانه فوقالعاده کمکش کنه ، حتی اگه برایش سخت باشه و با شیوهی زندگی کردن فعلی خوش و تماااام اطرافیانش متفاوت باشه ، اتفاقاً تمام تلاشش رو می کنه که اون عادت رو درون خودش ایجاد کنه.
این ها همش نشونه است که من دارم تغییر می کنم ، درسته آرام آرام داره اتفاقات رخ میده ولی هر بار داره میزان آرامش من به لطف الله بیشتر میشه و چه خبری از این بهتر؟
مگه غیر از اینه که من ثروت ، ماشین ، ویلا و خونه ، همسر ، فرزند و … رو می خواهم که احساس خوشبختی رو درون خودم ایجاد کنم ، که به آرامش برسم؟
خب من هر بار داره آرامشم توی زندگیم بیشتر میشه و وقتی آرومم یعنی به روح خودم یعنی به خداوند نزدیک ترم و وقتی در این مدارم لاجرم اتفاقات و شرایط همه جوره به نفع من رخ میده و لاجرم نعمت و ثروت از در و دیوار وارد زندگیم میشه
خدایا شکرت ، عاشقتم
به لطف الله مهربان بهم فرصتی داده شد تا بیام اینجا از نشانه های لطف و مرحمت خداوند و تغییرات فرکانسی که در زندگیم داشتم «مخصوصا تغییر در احساس لیاقتم» بنویسم.
می خواهم برای این دیدگاهم تمرین کنم برای غلبه بر بیماری کمال گرایی ، الان 17:05 دقیقه است و من فقط تا 17:40 دقیقه فرصت برای نوشتن و ارسال دیدگاه دارم ، بعدش باید برم سراغ کسب و کارم و پیگیری مشتری هایم. من به خاطر همین بیماری کمال گرایی (که دارم آرام آرام درمانش می کنم) خیلی وقت ها وقتی به من الهام میشه که برو در سایت و برای فلان فایل ردپایی زیبا از خودت ثبت کن ؛ نمیام
به سه علت:
1- تنبلیم میشه
2- چشمهام و ذهنم نیاز به استراحت دارند
3- وقت ندارم
اگر من آرام آرام بیام این کمالگرایی رو با بهبود گرایی درمان کنم
و
1- به خودم آموزش بدهم که خلاصه تر و مفید تر بنویسم.
2- به خودم بگم نیازی نیست چند ساعت زمان بگذارم و یک عالمه مطلب مفید و ارزشمند رو در یک دیدگاه ثبت کنم ، می توانم در چند دیدگاه طی زمان های مختلف ثبت کنم.
اتفاقاً دوستان عزیزم هم در سایت خیلی بیشتر از دیدگاه های مختصر و مفید استقبال می کنند ، به همون شکلی که خودم هم از دیدگاه های مختصر و مفید بیشتر استقبال می کنم ، حتی خودم هم وقتی بعداً مراجعه می کنم بیشتر لذت می برم از دیدگاهی که خودم ثبت کردم و دارم می خوانم.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
بریم سراغ موضوع این دیدگاه یعنی تغییرات فرکانسی مشهودی که در زمینهی احساس لیاقت داشتم
مدت ها بود که متوجه شده بودم دفتر املاک 2 طبقهای که با دعوت مدیر دفتر اون مشاور املاک رفته بودم و مشغول به کار شده بودم دیگه برای من مناسب نیست
آدم هایی که اونجا بودن به طرز عجیبی اغلب با خودشون و حتی اشیاء درگیر بودن و حال دلشون الکی بد بود:)
من می رفتم طبقهی پایین تنهایی مینشستم و با لب تاب کار می کردم
ولی بلاخره در محیط و فضای فرکانسی اونجا بودم و ناگذیر من هم درگیر می شدم
ولی منتظر نشانه ها بودم تا اینکه چند روز پیش به لطف الله طی یکی دو روز سه تا دفتر املاک من رو دعوت به همکاری کردن
و من به انتخاب خودم یکی از دفتر ها رو انتخاب کردم و مشغول به کار شدم و چقدر این دفتر املاک جدید و آدم هایش داره به من نه فقط درس های بیزنسی بلکه درس های زندگی ساز یاد میده…
«ادامهی دیدگاهم رو ان شا الله تو یه فرصت مناسب دیگه می نویسم»
از روز 28 اسفند 1402 تا به امروز …
از همون روزی که اون فایل هدیه و غیر قابل قیمت گذاری رو شما استاد عزیزم روی سایت قرار دادید
و من اون فایل رو فکر کنم بالای 50 بار گوش دادم و هنوز هم گوش می دهم …
همیشه یه سوال تو این 80 روز ذهن من رو درگیر کرده بود ، که فکر می کنم امروز به پاسخ مد نظرم رسیدم
سوالم از خداوند این بود که : من چه فاکتور و یا مولفهای رو روزهای اولی که با استاد و آموزه های ایشون آشنا شدم استفاده می کردم که در طی یک سال اول ، به جرعت می توانم بگم به اندازهی ده سال رشد کردم
در تمام ابعاد … مخصوصاً در بیزنسم … درآمد من به طور مشخص چیزی در حدود 8 برابر شد ، به جایی رسیدم که می توانستم فقط و فقط طی 6 ماه پس انداز کردن یه پراید صفر کیلومتر برای خودم بخرم.
اون فاکتوری که من توی تمام این مدت نداشتم و امروز فهمیدمش ، نداشتن ذوق و شوق و سپاسگزاری برای اتفاقات بی نهایتی هست که هر روز و هر لحظه داره توی زندگیم رخ میده …
یادمه اون زمان ها نصف روزم رو دیوانه وار توی خیابون و بیابون و تپه ها و کوه ها بودم و اشک می ریختم از خوشحالی … و با تک تک سلول های وجودم از خداوند تشکر می کردم ، چه روزهای شیرینی بود … هنوز هم شیرینیش زیر زبونمه :) این فرکانس های قدرتمند کننده بود که من رو در طی یک سال به اندازه ده سال جلو انداخت و هنوزم که هنوز دارم از مواهب اون فرکانس ها … در واقع نعمت های بیشماری مه توی زندگیم وارد شده استفاده می کنم.
فیالواقع این منم که دارم نسبت به الطاف همیشگی خداوند ، کم لطفی می کنم وگرنه خدا همون خداست.
به خودم و به شما استاد عزیزم و در محضر تمام دوستان الهیام که بی نهایت دوستشون دارم … قول می دهم و تعهد می دهم که بیشتر بیام از اتفاقات زیبای زندگیم
همزمانی ها و هدایت های الهی بنویسم و این ویژگی ذوق و شوق داشتن و شاکر بودن رو هر بار به صورت تکاملی درونم bold و پررنگ تر کنم
اجازه بدهید قلبمون رو روشن کنیم به 2 آیهی زیبا و دلنشین که مثل شراب که نوشیدنش آدم رو مست می کنه، تأمل در این آیه ها هم آدم رو سر مستِ این خدای مهربان و عادل می کنه.
وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکُمۡ لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡۖ وَلَئِن کَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٞ
و زمانی (را به یاد آورید) که پروردگارتان وعده داد: اگر سپاسگزاری نمایید، حتما نعمتم را بر شما می افزایم و اگر ناسپاسی کنید، بی گمان عذابم سخت و شدید است
ابراهیم(آیه: 7)
مَّا یَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِکُمۡ إِن شَکَرۡتُمۡ وَءَامَنتُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمٗا
اگر شما سپاس گزارِ [نعمت هایِ بی شمارِ حق] باشید و ایمان آورید، خدا را با عذاب شما چه کار؟ خدا همواره پاداش دهنده و داناست. اگر سپاس بدارید و ایمان آورید، خدا مىخواهد با عذاب شما چه کند؟ و خدا همواره سپاسپذیر [=حقشناس] داناست.
النساء(آیه: 147)
سلام من از اصفهان زیبا به بنده خوب خدا محمدحسین
امیدوارم ک حال دلت این روزها عالی عالی باشه
خداروهزاران مرتبه شکر ک این کامنت شما نشانه و مهر تاییدی شد به اینکه راهی ک دارم میرم درسته و ذره ای شک به دلم راه ندم
میدونی داداش محمدحسین منم این احساس رو جدیدا با شروع دوره دوازده قدم دارم تجربه میکنم
منم احساساتم رقیق شده
دلم لطیف شده
منم با خدا زیاد حرف میزنم جدیدا
صمیمی تر شدم باهاش
گرم تر شدم باهاش
با تعقل قرآن میخونم ..میدونی ..قبلا هم قرآن میخوندم ولی با ترس ..از روی اجبار..بدون درک و فهم ولی انگار خدا پرده ها رو کنار زده تا بهتر بفهممش
منم با دیدن یه پروانه ، یه گربه کنار بلوار ، با دیدن ابرهای گوگولی کلی به ذوق میام
قبلا این طوری نبود ..خودمونیم اروم بگم کسی نشنوه قبلا تقلیدی بود ..
صرفا رفع تکلیف بود ..چون استاد میگفتن منم انجام میدادم ..بعد کم کم احساسات هم بهش اضافه شد
کم کم دیدم نه دیگه این صرفا انجام تکالیف نیست ..واقعا از ته قلبم با احساس خوب دارم شکرگزاری میکنم
البته ک هرچقدر بیشتر تمرین انجام میدم ، بیشتر روی خودم و افکارم کار میکنم نتایج هم داره بزرگتر میشه
خداروهزاران مرتبه شکر ک خداوند مهربانم خداوند بخشنده ام ، جهانی رو خلق کرده برامون با قوانین ثابت
هر چقدر من احساسم رو بیشتر و بیشتر خوب نگه دارم ، اتفاقات خوب و عالی بیشتری برام پیش میاد
دستان خدا برای کمک به من از هم پیشی میگیرن
البته ک در این راه نجواها هم هست و شیطان هم بیکار نیست و با تمام توانش حمله میکنه ولی این منم ک باید کنترل ذهن کنم
این منم ک باید ذهنم رو اروم کنم
باید نشانه ها رو ببینم تایید کنم
پرده شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی
از صمیم قلبم میفهمم اون احساسی رو ک بخاطرش اشک میریختی ..درکش میکنم ..درسته واقعا همون فرکانسهای اون روزها بوده ک نتایج بزرگی گرفتی
خداروشکر ک منم به این سایت الهی هدایت شدم و قبل از اینکه بمیرم در جهل و نادونی با قوانین خدا آشنا شدم
و چ حسی داره اینکه خودت سکان زندگیت رو در دست داری و این کشتی رو پیش میبری
واقعا همین طوره ..سپاسگزاری نزدیکترین فرکانس به خداست ..خدایا هزاران مرتبه شکرت
ممنون و سپاسگزارم ازت ک با کامنت نوشتنت رد پا میزاری ک من راه رو گم نکنم و قدمها رو توی مسیر محکم تر بردارم
در پناه عشق الهی سلامت شاد و ثروتمند باشی
خدا جانم راضی ام ازت
راضی باش ازم
سلام به شما باران خانم عزیزم
سپاسگزارم ازت خواهر مهربان و خوش قلبم که اینقدر صمیمانه برایم دیدگاه می نویسی و من رو مورد تحسین خودت قرار می دهی
چقدر شما خوش عکس و زیبایی ، اونقدر این عکس زیباست که اگه فرکانس صداقتت رو دریافت نمی کردم ، فکر می کردم کارت پستالی … چه میدونم فتوشاپی چیزیه :)
چقدر خوبه که عکس حقیقی خودت رو گذاشتی روی پورفایلت اینجور ما بقیه دانشجویانی که با شما صحبت می کنیم هم بیشتر ارتباط فرکانسی با شما برقرار می کنیم.
خدا رو شاکرم که یه دوست اصفهانی و خون گرم و مهربان دیگه هم به جمع دوستان صمیمی ام اضافه شده.
یعنی نمی توانم احساسم رو توصیف کنم که بگم چقدر ذوق و شوق دارم برای اومدن به این شهر و گشت و گذار و معاشرت با مردمونش
همون طور که تو اون یکی دیدگاهم هم متوجه شدید من ، با اون اپیزود صوتی «اصفهان شهری به وسعت رنگ و نور» در کانال علی بابا یه جوری عاشق اصفهان و اصفهان گردی شدم که … زبانم از بیان قاصره.
سلام داداش محمد حسین گلم
ممنونم از اینکه با چشمان زیبا بین خود مرا زیبا میبینی .
من شما رو فالو دارم و هر وقت ک استاد کامنتها رو منتشر میکنه به دنبال کامنتهای پر انرژی شما هستم و کلی ازشون درس میگیرم .
خیلی خوشحال میشم حتما به اصفهان زیبا سفر کنید و از نزدیک مهمان نوازی اصفهانی ها را ببینید فقط از ما نباید آدرس بپرسید ..خخخ
اقاا به خدا ما بد آدرس به مسافرها نیمیدیم فقط اسم مان بد در رفته ..توی شهر ما هر کسی از راهی ک خودش بلده آدرس میده ..نتیجه این میشه که مسافرها مثلا نصف راهاا رفتن ک برسن به میدان نقش جهان ، اونجا دوباره از کسی آدرس میپرسن ..برمیگردن به جای اولی ک بودن و دوباره یه مسیر دیگه رو پیش میگیرن ..
آره ایناا را گفتم ک حتما اپلیکیشن نشان یا بلد رو روی گوشیت نصب کنی قبل از سفر به اصفهان
راستی گفتم اپلیکیشن ، یادم افتاد چند وقت پیش در کامنتی اپلیکیشن قرآن صفحه ای رو بهم معرفی کردید ..
پسررر عجب کاربردی داره برام ..عالیه عالی ..
من دانشجو دوره دوازده قدم هستم ..خیلی خیلی توی جلسات قرآنی دوازده قدم بهم کمک میکنه ..
ترجمه روان و زیبایی داره و حتما قبل از خواب هدایتی یه سوره میخونم و لذت میبرم
از خدا برات بهترینها رو میخوام ک دستی از دستان خدا شدی و منو با این اپلیکیشن آشنا کردی
میدونی استفاده از خود کتاب قرآن یکم سخت بود برام
حتما باید وضو می داشتم
توی راه ، توی ماشین نمیشد استفاده کرد سنگین بود یا خطش ریز بود ..
ولی این دیگه کاراا خیلی راحت کرده
هزاران مرتبه از خدا ممنونم ک دوستای خوبی مثل شما دارم اینجا و قدم به قدم روی خودم کار میکنم .
برات بهترینها رو میخوام و به قول سعیده جان به امید دریافت یه نقطه آبی دیگه ازت در بهترین مکان و بهترین زمان به خدای بزرگ میسپارمت
سلام مجدد خدمت شما باران خانم ، خواهر عزیزم
جالبه شما علاقهی خیلی زیادی به گل داری و یادمه قبل از اینکه عکسی از خودت هم رو پروفایل اینجا قرار بدهی ، اون عکسِ ، عکس یه گل بود :)
بابت این سلیقهی زیبایی که داری و با دسته گل عکس می اندازی به شما تبریک میگم و این زیبایی و زیبا پسندی شما رو مورد ستایش و تحسین قرار می دهم :)
این عکستون هم خیلی زیباست ، فکر کنم با دوربین عکاسی ، عکس انداختید چون بک گراند هم خیلی خوب بِلِر شده.
مردمون اصفهانی که فوقالعاده هستند ، من خیلی دوستشون دارم ولی … من فکر می کردم فقط سبزواری ها (چون سبزوار مدتی زندگی کردم) تو آدرس دادن آدم رو هدایت می کنند به یه مسیر زیبا و اشتباه … ظاهراً اصفهانی های عزیز هم از این خون گرمی ها دارند :)) ببین من نمی دونستم ها :) شما خودت لو دادی …
چشم ، خواستم بیام بلد رو نصب می کنم و امیدوارم واقعاً راه بلد باشه و گمراهم نکنه :))
در مورد اپلیکیشن قرآنی که شما گفتی ، خیلی برایم حس قشنگی داشت که توانستم موثر باشم و کمکی شایان به مسیر رشد و هدایت شما داشته باشم و خدا رو شاکرم
اما
می خواهم در مورد یه باوری که شما توی دیدگاه قبلی برای من نوشته بودی صحبت کنم
استاد عباس منش توی جلسه 4 عزت نفس خیلی عالی توضیح میده که …
هر چقدر که شما آگاهانه توجه می کنی به ندای امید بخش قلبت و از اون پیروی می کنی و ازش سوال می پرسی و تاییدش می کنی و …
آرام آرام صدای نجوا گر ذهن در وجودت کمرنگ تر و کمرنگ تر میشه و قدرت شیطان بسیار بسیار برای منحرف کردن شما از مسیر درست کمتر میشه .
این باور ، باور درستیه :)
این اشتباهِ که بگیم هر چقدر من قوی تر میشم ، شیطان هم قوی تر میشه /:
باران جان ممنونم از خون گرمیت و محبتت و کلام زیبات که گفتی کامنت های من رو با عشق دنبال می کنی و ازشون درس یاد می گیری ، نظر لطف شماست ، من هم با صمیم قلبم از محبت شما دوستای ارزشمندم وقتی نقطهی آبی ازتون دریافت می کنم خوشحال میشم و سر ذوق میام و انگیزه می گیرم برای ادامه دادن …
برایت از خداوند مهربان و توانا بهترین ها رو خواستارم
کانون خانودتون گرم:) دلتون خوش :)
سلام و نور الهی به روی ماهه داداش محمد حسین عزیزم
امیدوارم ک حالت مثل همیشه عالی عالی عالی باشه
ممنون و سپاسگزارم ازت ک به من مثل همیشه لطف داری و تحسینم میکنی
خداروشکر ک آدم زیبابینی هستی
داداش محمد حسین کجای کاری ..کجای کاری ک بدونی من چقدر توی این مسیر إلهی تغییر کردم
با گوش دادن به حرفهای استاد در ابتدا، دیدن تلویزیون کم و کم و کمتر شد.
تا جایی ک کلا حذف شد .
به دلیل اینکه دیگه Tvنگاه نکردیم با یک چرخش نرم تمام فضای جلو میز تلویزیون رو کم کم گلها و گلدونهای قشنگ من پر کرد ..دیگه واقعا اگر هم میخواستیم تلویزیون نگاه کنیم از بس سخت بود روشن کردنش ک بیخیال میشدیم .
چون سه راهی برقش اون پشت پشتا بود. پشت گلدونهای زیااد ..دسترسی بهش سخت بود .
آخرین بار فکر میکنم سال تحویل پارسال تلویزیون روشن شد حدود نیم ساعت . امسال هم چون سال تحویل صبح بود و ماه رمضون هم بود به رادیو اکتفا کردیم برای گوش دادن برنامه زمان سال تحویل .
محمدحسین من خیلی علاقه به گل داشتم و دارم با شروع افتادن در مسیر تغییر برای خالی نبودن زمانم به سمت پرورش گل توی خونه رفتم
زمان زیادی میزاشتم برای گلهام
کم کم قلمه های جدید رو توی گلدونهای جدید میکاشتم ..تعداد گلدونها خیلی زیاد شد خیلی .
هر جا گلی میدیدم یا قلمه میگرفتم یا میخریدم
حیاط خونه مون پر از گل شد.
داخل اشپزخونه پنجره بزرگ داریم .
اونجا هم پر گل شد ..سالن خونه ، فضای جلوی تلویزیون پر از گلهای خوشگل و سبز ک من از دیدنشون سیر نمیشدم
خیلی رسیدگی به اون همه گل ازم انرژی می گرفت ..کود دهی ..تعویض گلدون ..محافظت ازشون توی فصل سرد سال ..آبیاری فصل گرم …به خودم اومدم دیدم صبح تا شب وقتم با گلهاس
خیلی حالم عالی بود عالی ..ولی مثل سرب خوشگل به پام وصل بودن ..هیچ جا نمی تونستم مسافرت برم چون یا باید ی آدم قابل اعتماد میومد روزها درو پنجره رو باز میکرد برای این خوشگلااا یا آبیاری میکرد .
اگر دو سه روز بیشتر میشد مسافرت ما ، کلی تلفات میدادم بعد از برگشت ..
خلاصه رسیدم به اون فایلی ک استاد گفت بزن بزن بابا قطع کن اون شاخ و برگ اضافی رو ..
منم نشستم فکر کردم دیدم بیشترین تمرکز من روی رسیدگی به این گلهاست ..همه رو زدم تو سایت دیوار ..گل ها ..گلدونها ..کلی کود سم و دو تا قناری خوش صدا ..یه طرقه کوهی ..یه عروس هلندی
چشمامو بستم و دل کندم ازشون
همه رو فروختم
خونه خالی شد ..سبک شد ..احساس کردم چقدرررر خونه مون بزرگ شده یهویی…خخ
احساس میکردم مسولیت زیادی از روی دوشم برداشته شد آزاد شدم رها شدم
هنوزم دلم براشون تنگ میشه گاهی عکساشونو میبینم ولی بیشتر زمان آزادم رو روی دوره دوازده قدم و سایت میزارم
محمد حسین من به صورت تکاملی خب ..یکی یکی چیزهایی رو ک دست و پامو بسته بودن از خونه خارج کردم
از لباس های اضافه ک هیچ وقت استفاده نکردم یا شاید یکی دوبار ..از وسایل خونه ک نو بود ولی بدرد من نمیخورد دیگه
از کتابهای دانشگاهی و تحصیلی ک سالها بود استفاده نشده بودن
همه رو همه رو مرحله به مرحله رد کردم رفت
انرژی آزاد شد و اون انرژی توی خونه جریان پیدا کرد ..
اون حس سبکی
اون حس رهایی
مثل سوخت موشک برام اثر کرد
شاید باورت نشه من حدود شش ماهه ک متمرکز روی سایت و دوره دارم کار میکنم البته زمان زیادی نیست ک با قانون آشنا شدم
از یه خونه 87 متری ده سال ساخت ، کاملا هدایتی و خیلی راحت
و به قول خانم شایسته
خیلی شیک و مجلسی هدایت شدم به خرید خونه 150 متری نوساز کلید اول و سه خوابه در یکی از بهترین محله ها
در حالی ک من اصلاااا حتی توی خوااب هم به خرید خونه جدید ..داشتن خونه سه خواب و بزرگ فکر هم نمی تونستم بکنم
این تنها و تنها یکی از معجزاتی بود ک این مدت برای من اتفاق افتاد
خدا خیلی کارش دقیق
خدا حواسش به ماست
خدا حواسش به همه هست
خدا همه مارو دوست داره
خدا دوست داره ک ما به ارزوهامون برسیم
فقط باید به قول قرآن:
و هر کس تقوای الهی پیشه سازد (الله) برای او در کارش آسانی پدید می آورد .
این فرمان الله است ک آن را به سوی شما فرو فرستاده است و هر کس تقوای الهی پیشه کند (الله) گناهانش را از او می زداید و به او پاداش بزرگی می دهد.
قانون همش کنترل ذهنه ..همش تمرکز بر نکات مثبت . همش تحسین زیبایی هاست
همش شکرگزاری با احساس خوب
و چقدر ما آدمهای خوشبختی هستیم ک اینجاییم و داریم روی شخصیتمون عاشقانه کار میکنیم
بابت اون باوری ک برام گفتی هم ازت سپاسگزارم ..چقدر واضح بود و من بهش دقت نکرده بودم
البته ک همینطوره وقتی ک من روی خودم کار میکنم نجوای شیطان کم و کمتر میشه و صدای خداوند بلند و بلند تر
تا جایی ک دیگه همش صدای خداست
خیلی تجربه بدست آوردم خیلی تغییر کردم
خیلی معجزات دیدم در این راه ک اگر بخوام برات بگم هفته ها باید تایپ کنم
به الله مهربان به تنها قدرت مطلق جهان به پادشاه آسمانها و زمین میسپارمت
سلام من از اصفهان زیبا به بنده خوب خدا محمدحسین
امیدوارم ک حال دلت این روزها عالی عالی باشه
خداروهزاران مرتبه شکر ک این کامنت شما نشانه و مهر تاییدی شد به اینکه راهی ک دارم میرم درسته و ذره ای شک به دلم راه ندم
میدونی داداش محمدحسین منم این احساس رو جدیدا با شروع دوره دوازده قدم دارم تجربه میکنم
منم احساساتم رقیق شده
دلم لطیف شده
منم با خدا زیاد حرف میزنم جدیدا
صمیمی تر شدم باهاش
گرم تر شدم باهاش
با تعقل قرآن میخونم ..میدونی ..قبلا هم قرآن میخوندم ولی با ترس ..از روی اجبار..بدون درک و فهم ولی انگار خدا پرده ها رو کنار زده تا بهتر بفهممش
منم با دیدن یه پروانه ، یه گربه کنار بلوار ، با دیدن ابرهای گوگولی کلی به ذوق میام
قبلا این طوری نبود ..خودمونیم اروم بگم کسی نشنوه قبلا تقلیدی بود ..
صرفا رفع تکلیف بود ..چون استاد میگفتن منم انجام میدادم ..بعد کم کم احساسات هم بهش اضافه شد
کم کم دیدم نه دیگه این صرفا انجام تکالیف نیست ..واقعا از ته قلبم با احساس خوب دارم شکرگزاری میکنم
البته ک هرچقدر بیشتر تمرین انجام میدم ، بیشتر روی خودم و افکارم کار میکنم نتایج هم داره بزرگتر میشه
خداروهزاران مرتبه شکر ک خداوند مهربانم خداوند بخشنده ام ، جهانی رو خلق کرده برامون با قوانین ثابت
هر چقدر من احساسم رو بیشتر و بیشتر خوب نگه دارم ، اتفاقات خوب و عالی بیشتری برام پیش میاد
دستان خدا برای کمک به من از هم پیشی میگیرن
البته ک در این راه نجواها هم هست و شیطان هم بیکار نیست و با تمام توانش حمله میکنند ولی این منم ک باید کنترل ذهن کنم
این منم ک باید ذهنم رو اروم کنم
باید نشانه ها رو ببینم تایید کنم
پرده شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی
از صمیم قلبم میفهمم اون احساسی رو ک بخاطرش اشک میریختی ..درکش میکنم ..درسته واقعا همون فرکانسهای اون روزها بوده ک نتایج بزرگی گرفتی
خداروشکر ک منم به این سایت الهی هدایت شدم و قبل از اینکه بمیرم در جهل و نادونی با قوانین خدا آشنا شدم
و چ حسی داره اینکه خودت سکان زندگیت رو در دست داری و این کشتی رو پیش میبری
واقعا همین طوره ..سپاسگزاری نزدیکترین فرکانس به خداست ..خدایا هزاران مرتبه شکرت
ممنون و سپاسگزارم ازت کبا کامنت نوشتنت رد پا میزاری ک من راه رو گم نکنم و قدمها رو توی مسیر محکم تر بردارم
در پناه عشق الهی سلامت شاد و ثروتمند باشی
خدا جانم راضی ام ازت
راضی باش ازم
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم ومریم جان
وسلام به شما آقا محمدحسین تجلی عزیز..
داشتم دیدگاهتون رو روی فایل جدید میخوندم که از طریق لینکی که گذاشته بودید هدایت شدم به این فایل پراز اگاهی وپر از رمز ورازتون…
من خودم به شخصه حتی وقتی هنوز دوره ای از سایت خریداری نکرده بودم،بعد از گذشت یکسال واندی که تو سایت بودم وداشتم از اگاهیهای سایت استفاده میکردم به طرز شگفت انگیزی کلی اتفاقات جالب و کلی برکت و پول و شرایط عالی و حال خوب وارد زندگیم شدند، بعد که نتیجه گرفتم رفتم سراغ خرید 12 قدم وشروع کردم قدمهارو کار کردن وبه جرات قسم میخورم صد برابر اون پولیکه که برای خرید قدمها در کل پرداخت کردم در عرض کمتر از یکسال وارد زندگیم شد بدون اینکه من کار خاصی انجام داده باشم…
گذشت تا زمانیکه 12 قدم رو تموم کردم ویه تایمی درگیر کار و نگهداری ومراقبت از حیوون خونگی شدم و وابستگی ودلبستگی شدید بهش پیدا کردم و بعد مجبور شدم به خاطر تغییر خونه وشرایط واگذارش کنم، که حدودا نزدیک 3 ماه افتادم تو یه چرخه ی معیوب، هم از لحاظ مالی وهم کاری وهم خانوادگی وروابط و….حتی معنوییت، میفهمیدم که خیلی چیزها درست پیش نمیره وبه قول استاد چرخ زندگیم رون نمیچرخه دیگه…
یه روز نشستم گفتم ببین مینا، چی باعث شد به اینجا برسی؟ که الان حال دلت خوب نیست با اینکه در ظاهر همه چیز اوکی هست وکلی شرایط مالی وکاری و اجتماعی و روابط وسلامت ومعنوییت عالی شده ، چی شده که دیگه مثل قبل خوشحال نیستی؟ مگه همه ی اینها خواسته وارزوی تو نبود؟؟؟؟
بعد انگار خداوند به یادم آورد که چرا وقتی ماهی 1 تومن ورودی مالی داشتم، وقتی تو مراحل طلاق وجدایی بودم، چرا وقتی با خانواده قطع ارتباط کرده بودم وکلا توی دنیای خودم بودم ولی حال دلم خوب بود ولی خوشحال بودم …
به یادم آورد که اون روزها بسیار سپاسگزار بودم فقط همین!!!
من وقتی وارد سایت شده بودم وفایلهای رایگان رو میدیدم خصوصا سریال زندگی در بهشت وسفر به دور امریکارو، خیلی حال دلم خوب میشد، نه پولی تو کارتم بود نه ماشین داشتم نه کسی بود که منو ببره بیرون وخرید و…. اصلا کسی نبود بهم بگه خوبی؟ چیزی نیاز نداری؟؟؟
اماااا من از اینکه خداوند هدایتم کرده بود به مسیر درست وداشت بهم قوانین بدون تغییرش رو یاد میداد از طریق استاد عزیزمون خوشحال بودم راضی بودم، انگار همون اوایل مقاومتهام از بین رفته بود وسریع پذیرفته بودم که مسئول صد درصد اتفاقات زندگیم هستم برای همین هر روز هر ساعت برنامه داشتم که به چیزهای مثبت توجه کنم به زیبایی ها توجه کنم، من رشت زندگی میکنم وتو اون دوران پامیشدم پای پیاده ساعتها میرفتم تا برسم به باغی شالیزاری رودخونه ای یا …بعد تمام تمرکزم میرفت به زیبایی ها شروع میکردم سپاسگزاری کردن برای خدا شعر وآواز میخوندم باهاش اشک میریختم باهاش می خندیدم میرفتم توشهر بین مردم تو بازار با اینکه توان خرید لباس و یا رفتن رستوران واینا رو از نظر مالی نداشتم ولی مدام همه چیز رو تحسین میکردم شکرگزاری میکردم بابت همه چیز وخیلی حال دلم خوب بود، اونقدر که هر بار به خدا میگفتم عزیز دلم من خودم رو تقدیم تو کردم بعد از سرگذروندن اونهمه خوشی و بدی و دارایی و نداریو، شاری وجنگ و هر چیزی که از سرم گذشت الان اگه ببریم بیابون که چوپون گوسفندا بشم و رو حصیر بخوایم و غذام نون وماست وشیر باشه من راضی ام منو ببر، فقط این حالیکه دارمو خودتو از من نگیر…
بعدش کم کم ورق برگشت و دیدم که دارم از هر نظر رشد می کنم واتفاقات قشنگی برام میفته هر روز بهتر وبیشتز، یعنی در عرض یکی دوسال به اندازه 20 سال رشد کردم تو هر جنبه ای…
واینها همه فقط وفقط به خاطر این بود که من رها وفارغ ز غم دوران وبدون وابستگی به کسی وچیزی فقط قدردان وسپاسگزار داشتم شادی میکردم و لذت میبردم از همون چیزی که داشتم ونه غم دیروز رو میخوردم ونه نگران فرداها بودم…
بله دوست عزیزم ، شما درست گفتید و خداوند درست وبه جا به یادم آورد، و وقتی یادم اومدم شکر الله مهربان الان دو هفته ای میشه که دوباره فارغ زغم دوران دارم تمرین می کنم تو لحظه زندگی کنم، اروم باشم، با داشته هام خوش باشم، زیاد توفکر آینده نباشم حرص نزنم، وتمرکزم رو تا جایی که می تونم بذارم روی داشته ها ونعمتهام واصلا برای کل جهان هستی سپاس گزار باشم و فقط به زیبایهای اطرافم توجه کنم و خیلی دور از باور نیست که دقیقا تو همین یک هفته اخیر شاهد اتفاقات خیلی جالب وشگفت انگیزی بودم که فقط وفقط به خاطر این هست که من رمز وراز خوشبختی رو دوباره به خودم یاد آوری کردم ودارم تمرین میکنم بهش عمل کنم..
در واقع به قول استاد عزیزمون مهمترین رابطه ی ما رابطه ی خودمون وخداوند هست اونو که درستش کنیم وحواسمون بهش باشه باقی چیزها درست میشه…
ممنونم که با دیدگاه پراز مهر و اگاهیتون باعث شدید من دوباره یادم بیاد که مسیر همینه و جز این نیست رمز وراز رسیدن به خوشبختی وآرامش..
ان شالله ههمون هر لحظه در مسیر صراط مستقیم ثابت قدم باشیم آمین
سلام به شما دوست عزیزم خانم سیده مینا سیدپور
دوست دارم اول شجاعت و صداقت شما رو تحسین کنم که جزو اولین خانم هایی توی سایت بودید که هم اسم و فامیلیتون رو کامل نوشتید و هم عکس حقیقی خودتون رو روی پروفایل قرار دادید و هم برای اینکه رد پاهایی زیبا که بعداً گواهی دهندهی رشد شما باشه روی سایت به جا می گذارید و از حقیقت این روزها و مدار فعلی خودتون می نویسید.
به خاطر این فرکانس صداقت و درستی که از شما دریافت می کنم همیشه برای من دیدگاه های شما و اندک دوستانی دیگر که این ویژگی های شما رو دارند ، بسیار بسیار دلنشین و آگاهی بخشه.
من خودم هم صداقت و درستی و شفاف بودن رو جزو اصول زندگی خودم قرار دادم … در تمام جنبه ها … و به خودم از این بابت می بالم … به همین خاطره که ما دانشجوی استاد عباس منش هستیم ، به همین خاطره که خداوند ما رو هدایت کرده به یکی از موحد ترین و پاک ترین و درست ترین انسان ها روی این کرهی خاکی.
خانم سید پور نمی دونم شما گیلکی هستی یا فقط رشت زندگی می کنی ، من یه رگم گیلکی هست ، شهر زیبا و خوش آب و هوای رودسر …
من همیشه این تضاد توی زندگیم بوده که با اینکه کلی فامیل دوست داشتنی و خوش قلب توی شمال داریم
خیلی خیلی کم رفتم شمال و دریای شمال رو دیدم … نمی دانم شاید بگم ده بار …
خبر خوب اینجاست که به خودم قول دادم پس از خرید ماشینم اولین کاری که بکنم خرید یه ویلای شیک و مدرن که ویوی دریا کوه و جنگل رو داشته باشه هستش … یه ویلای زیبا احتمالاً در مازندران
یعنی برای من خرید ویلا از خرید واحد آپارتمان مهم تره و بیشتر در اولویته.
••••••••••••••••••••••••••••••••••
خانم سید پور عزیز دیدگاه پر مهر و محبتی که برایم نوشته بودید رو با عشق و با تأمل خواندم ، خیلی زیبا بود ، خیلی خیلی زیاد دلنشین بود و گیرا …
نمیدونم ولی فکر کنم شما هم مثل خانم نفیسه حاجی محسن نویسنده هستید :)) وگرنه چطور ممکنه … :))
از شوخی و گپ و گفت و رویا پردازی (رویاهایی که رویا نیستند بلکه حقیقتی غیر قابل انکار هستند) بگذریم
ممنونم بابت مثال زیبایی که ذکر کردید: از زندگی خودتون و روند رشد تکامل و لذت بخشی که داشتید.
ممنونم که یک بار دیگه قانون رو با بیان شیوا و دلنشین خودتون و با نگارش عالیای که دارید برای من شرح دادید.
برای شما از خداوند مهربان و توانا بهترین ها رو خواستارم ، شاد باشید.
به نام خالق رنگین کمان هفت رنگ
سلام استاد. قشنگم و خانوم شایسته نازنین و تمامی دوستانم
توکل بر خدایی که همه چیز از اوست
خدایا شکرت بابت تک تک نشانه هات
من همش اینو از خدا خواستم که فقط هدایتم نزار از مسیر نعمت ها خارج شم خودت هدایتم کن امروز 16 خرداد دیروزم تعطیل بود ولی برای خداوند تعطیلی خواب که معنا نداره یکی از مشتری هام زنگ زد منو به یکی معروفی کرده بود میخواست 24 تا چوبو از وسط ببره گفتم 400 بهش گفت یه مقدار کم کن گفتم باشه خودت اخرش یه مقدار کم کن اوارد برش زدم ده دقیقه ی تموم شد شماره کارت بهش دادم همون 400 زد گفت من فلان جا میبردم ولی اینجا نزدیک منه نمیدونم چراا پیش شما نمیومدم خواستم بگم من میدونم چون من روی خودم کار میکنم الان خداوند هدایتت کرده سمت من خدایا شکرت تو روز تعطیل تو ده دقیقه 400 هزار تومن اومد توی حسابم به امروزم یه بنده خدای زنگ زد گفت سه واحد کابینت دارم فلانی شماره تونو داده اون نفر چهار. سال پیش یه کاری براش کرده بودم اسمشو اوارد کلی فکر کردم تا یادم اومد خدایا شکرت بابت نشونه هات
تنها شما رو میپرستم و. تنها از شما کمک و یاری میجویم خدایا منو به راه راست به راه کسانی که به انها نعمت داده ای هدایت کن خدایا شکرت
خدایا عاشقانه میپرستمت
خدایا هزار مرتبه سپاسگذارتم
استاد عزیزم سپاسگذارم
خانوم شایسته نازنین سپاسگذارم
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
هدایت شدم به این فایل زیبا
تا قدر داشته هامو بیشتر بدونم ،تا بیشتر سپاس گزار نشانه هایی باشم که قبل از کار کردن روی خودم هیچ اثری ازشون نبوده ولی الان انقد این نشونه ها روزانه برام اتفاق میوفته که شاید به کم عادی شده برام
یه نشونش همین امروز
که دوست عزیزی که قرار بود برام برنامه تمرینی بفرسته ،فرستاد و پول نگرفت
انسان های نازنینی که موقع خرید ازشون ازته دل میگن که قابل نداره و من اینو حس میکنم و تعارف نمیکنن
بارها و بارها و بارها شده که کرایه نگرفتن ازم
بارها و بارها همزمانی هایی رخ داده درمورد خواسته هایی که راجبشون ترمزی نداشتم و همون لحظه اجابت شده
یک دوست عزیزی که اصن یک بار باهم برخورد داشتیم ،سوییچ ماشینشو چون تو باشگاه بود و لباس تنش نبود ،داد و درخواست کرد که اگه زحمتی نیست ماشینشو جابه جا کنم ،
احتراماتی دریافت میکنم که بسیار متفاوته
توی کسب و کارم بسیار بسیار مشتری ها و مالکان ملک با من راه میان و به من اعتماد دارن و همیشه ازم مشورت میگیرن
لبخند غریبه ها و احوالپرسی و گرم گرفتنشون با من و اینکه چقدر لطف دارن به من و اکثر مواقع انسانهایی که با خودشون در صلحند با هم مواجه میشیم .
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
موضوع اینجاست که من باید همین هارو تایید و تحسین کنم
همین امروز چند ساعت پیش من از خداوند یک درخواستی داشتم ،درخواست مشتری با مثلا فلان قیمت برای یک ملکی و رفتم بنگاه یکی از دوستان و یک مشتری براش اومد حضوری و با همون مبلغ درخواست ملک کرد و من نشستم و برد نشون بده ،گفتم خدایا صدهزار مرتبه شکرت ،یه سوت نشونه رو دادی ،اصن اینکه ذهن انقد تغییر کرده که به جای حسادت ،به جای نگرانی از عقب افتادن ،به جای کمبود و سرزنش خودم ،میاد این رو نشونه میبینه و تایید میکنه و میگم خدایا شکرت ،چقدر جای شکر داره ؟؟؟
خدایا سپاس گزارم که باور فراوانی و باور احساس لیاقت درمن و باورهای توحیدی من و مالی و کاری و روابط و سلامتی من هر روز در حال بهتر و بهتر شدنه ،چرا از کجا معلوم ؟؟؟از احساس خوبم و اینکه یادم باشه که جهان ایستا نیست و هر لحظه درحال رشده ،پس با این حساب من یا دارم میرم بالا و باورهایی که به من احساس بهتری میده رو تقویت میکنم
یا اینکه میام پایین ،و چون احساسم خوبه ،میفهمم که در مسیر دریافت هستم و با تمرکز بر نکات مثبت هر لحظه و سپاس گزاری بابت داشته ها به خداوند اجازه دادم که از هر طریقی که صلاح میداند و از طریق بی نهایت دستانش درزمان مناسب منو به خواسته هام برسونه ،
قانون اینه که من تا بابت نعمت های کوچیک زندگیم سپاس گزار نباشم و تاییدشون نکنم ،له من بیشتر داده نخواهد شد و اگر من سپاس گزاری کنم بابت همین نشانه های کوچیک و نعمت هایی که دارم خداوند ظرف وجود منو گسترش میده تا نعمت های بیشتری توش جا بگیره ،
یادمون باشه این نکته ی مهم رو که برای جهان هستی کوچیک و بزرگ معنایی نداره ،و خداوند هر لحظه درحال اجابت خواسته های ماست ،کوچیک و بزرگ بودن یک چیزی فقط مربوط میشه به ذهن ما و ما با تایید و تحسین نشونه ها و نعمت ها در واقع داریم ظرف وجود خودمون رو گسترش میدیم تا آرام آرام نعمت ها به ما داده بشه و یادمون باشه طبق قانون ،خواسته های بزرگ ما زمانی رخ میدن که دیگه برای ما بزرگ نیستن ،خب حالا چیکار کنیم که برامون بزرگ نباشن ؟؟؟ راهش از همین مسیر میگذره ،چجوری این فاصله زیاد رو پرکنیم با اون خواسته ی بزرگی که داریم ؟؟؟با احساس خوب و تایید و تحسین نعمت های زندگیمون و نتیجه ی طبیعی این مسیر رسیدن به خواسته های بیشتره و هربار با تکرار این قدم های کوچیک و گسترش ظرف وجودی ما خواسته های بزرگتر هم رخ میده ،اما اونموقع دیگه برای ما بزرگ نیست و طبیعیه رخ دادنش ،اگر من ماهی 100میلیون درآمد دارم پس درآمد ماه بعدی130چهل میلیون برام طبیعیه
ولی درآمد یک میلیارد نه و نیاز داره تا آرام آرام این فاصله فرکانسی پر بشه ،با چی ؟؟؟ با احساس خوب و همین احساس خوب و بودن در مسیر دریافت الهامات و متصل بودن به خداوند مارو میرسونه به هر جایی و هر چیزی که میخوایم تجربه کنیم ،چون اون همه راه هارو بلده و به مناسبترین مسیرهاهدایت میکنه مارو برای رسیدن به خواسته ها به قول یاسر که تو آهنگش میگه من که دنیا اومدم به لطف خالق ،بدون تجربه شدم تو نطفه بالغ .
واقعا همینه من فقط باید بزارم که خداوند کارش رو انجام بده ،منکه تجربه ای نداشتم ،اون منو هدایت کرده تا از یک نطفه بالغ بشم
،پس با این منطق بقیه راه هم منو میبره و هر تجربه ای نیاز داشته باشم ،هدایت میکنه به سمتش و همه چیز رو به من میگه ،همه ی جواب هارو .
خدایا صدهزار مرتبه شکرت بابت همه نعمت هایی که به من ارزانی بخشیدی .
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
در پناه الله یکتا .
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدایا هر چه دارم عطای توست
و زندگیام پر شده از رحمتها و نعمتهای فراوان تو
سلام و یه عالمه احساس عشق خدمت عزیزان دل
لحظه به لحظه زندگیتون پر باشه از لذت و شادی
ماشالله استاد عزیزم
چه خوب به خدا توکل میکنین و لحظات زندگیتون رو با احساس خوب و شادیو خوشحالی و احساس ارامش نسبت به اینده سپری میکنین
و همین احساس خوب نعمت های فراوان خدا رو بیشترو بیشتر وارد زندگیتون میکنه
این همون چیزیه که قران میگه مومنان واقعی نه غمی دارن و نه ترسی. نه ناراحتی تو چهرشون معلومه و نه نگرانی و نا امیدی
بینظیرین شما، باعث افتخارمه که استادی مثل شما دارم
از وقتی جدی از دورههاتون استفاده میکنم ، خدا هر روزم رو پر کرده از نشانه و هدایت های زیبای خودش
از سلامتی و حال خوبو لذت و شادی گرفته تا ورود نعمت های غیر منتظره خودش
از ایدههای خلاقانه و عالی گرفته تا رحمتهای فراوان و بیحساب و کتاب خودش
خدایا شکرت
شکرت که رحمت بیانتهایی
سپاس فراوان از مریم بانو توانا
مثل همیشه، کلی قشنگی و زیبایی نشونمون دادین
ما رو به دیدن جاده های تمیز و سرسبز و اسمون ابی زیبا دعوت کردین
و یه موسیقی انرژی بخش جذاب هم برامون پخش کردین
شما فوقالعاده این، فوقالعاده
خدایا شکرت بابت رزق و روزی های بیحساب و کتابت
بابت رحمتهای بیانتهای خودت
خدایا شکرت بابت لطف کرم بی نهایتت
استادای توانمندم دوستون دارم عاشقتونم
در پناه خالق بی همتا شاد. خوشحال باشین