سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10 - صفحه 75
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/11/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-11-16 07:31:172024-07-17 16:10:09سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام
منم خییلی از این نشونه ها میاد ، خوشحال میشم و دوباره فردا فراموشش میکنم که این جزو خواسته هام بوده و ناسپاس میشم،حتی نتایج هم میاد ولی بازم نجوا هم هست
یه مدت پیش یه نفر از فامیل نزدیکم سوییچ ملشینشو داد بهم کلید خونشم داد بهم و گفت مدتی که نیستم مراقب خونه و ماشینم باش و ازشون استفاده کن، یعنی خداشاهده اون یه ماه رویایی بود واسم، غذا اماده، ماشین اماده، خونه هم اماده، قشنگ اون یه ماه حال میکردم، ولی الان خیلی کم پیش میاد که بهش توجه کنم ولی هی به خودم میگم و به خودم قول دادم فقط خاطراتی بیاد بیارم که احساس خوبی بهم میده و ه وقت که یادم بمونه سعی میکنم همیشه به یاد بیارم
یا مثلا دوره عزت نفس که جزو خواسته هام بود داشته باشمش و کار کنم و الان از سایت خریدمش
دو مدل کفش خاصی بود که دیده بودم خیلی قشنگ بود و الان دارمش
موبایلی که میخواستم الان دارمش
تایم ازادی که میخواستم رو الان دارم
و خیلی چیز های دیگه
خدارو شکر این کامنت رو برای این نوشتم که هر وقت رسیدم دوباره به این فایل یادم بیاد که باید سپاسگزار داشته هام باشم.
سلام خدمت بهترین استادجهان وخانم شایسته وهمه دوستان عزیز سایت
من تاقبل ازآشنایی باقوانین جهان واستادعزیز.زندگی ای پرازفرازونشیب داشتم یعنی باری به هر جهت زندگی میکردم وزندگی سراسراضطراب وترس واسترس ونگرانی وعذاب وجدان وکمبودعزت نفس واعتمادبه نفس داشتم
وداشتم بانگرانی ازآینده مبهم شبهامیخوابیدم وصبح هم ازخواب بیدارمیشدم وبلافاصله به محض بیدارشدن ازخواب همه اون استرس وترس ونگرانیهامی اومدتوی ذهنم وداشتندتوی ذهنم مانورمیدادندوتاشب همین حالتی بودم
ولی خداراشکربعدازآشنایی بااین مفاهیم قوانین البته اولش بادوسه نفرازاساتیدموفقیت آشناشدم دوره های کمی روازایشان خریدم ومقداری روی خودم کارکردم وبعدبابهترین استادجهان آشناشدم وواردسایت عباسمنش دات کام شدم وتوی سایت عضوشدم
بعدازمدتی که روی خودم کارکردم شرایطم داشت تغییرمیکردالبته به اندازه ای که کارمیکردم به همون نسبت هم شرایط بهترمیشد
ازجمله برخوردهایی که از اطرافیان ومردم میدیدم که جوردیگری باهام رفتار میکردند شرایط مالی ام بهترشد چندبارورودی مالی داشتم که مبالغی پول به حسابم واریزشدازجایی که اصلا بهش فکرنکرده بودم
ازجایی طلب داشتم ونزدیک 15سال بهم نداده بودند و توی این مدت به حسابم واریزشد
چندین بارهدیه ازطرف افراد خانواده وغریبه هابهم داده شد
سلامتی جسمی ام خیلی بهتر شده البته کامل نیست
عزت نفس و اعتماد به نفسم خیلی بهترشده. برترسهام دارم غلبه میکنم ودارندکمترمیشن
شبهاخواب آرامتری دارم وباآرامش بهتری میخوابم استرس ونگرانیهام خیلی کمترشدند
وسایل خونه ام که قبلاً هرچندوقت خراب میشد وکلی بایدهزینه میکردم براشون ولی الان مدتی است که وسایلم خراب نشده وسالم سالم مثل ساعت دارندکارمیکنند
البته که اگرمیخوام شرایطم روزبه روزبهتربشه بایدبشترتوی این مسیرباشم وبیشترروی خودم کارکنم وخداوندهم توی این مسیرحتمابهم کمک خواهدکردبه شرط ایمان وتوکل وپاکی دل
درکل زندگیم روانترشده وکم کم داره روی غلتک میفته خدارابینهایت سپاسگزارم که منوبااستادعزیزواین سایت توحیدی آشناکرده
ازشمااستادعزیزم بینهایت سپاسگزارم که سخاوتمند انه قوانین جهان رابه مایادمیدی تازندگی خودراهرجورکه دوست داریم بسازیم
ازدوستان عزیزهم سپاسگزارم که کامنتهای عالی وتأثیرگذاری توی سایت میذارندتابقیه دوستان ازتجارب ایشان استفاده کنند
خدایاشکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
بنام خدای مهربان
وقتی ما روی خودمون کار میکنیم و احساس خوبی داریم یه سری اتفاقات ، یه سری هم زمانی ها توی زندگیمون میفته
که این ها نشونهایی هست که به ما نشون میده که مسیرت درسته باید ادامه بدی
بخدا خیلی واسم عجیبه ، قبلا آدمی بودم همیشه پشت چرغ قرمز گیر بودم ، به محض اینکه به چراغ راهنما میرسم چراغ سبز میشه ، ولی خیلی وقت این ها رو میگم حالا شانسی سبز شد
درصورتی که شانسی نیست ، اینها همزمانی ها هستند
یا اینکه خیلی وقت ها عدد 44 رو میبینم ، نمیدونم حالا چه مفهومی داره ولی داره داره میگه ببین هم زمانی واست اتفاق میفته…
یه بار هم گیج بنزین ماشینم خراب بود تو خیابون داشتم میرفتم دیدم ماشینم داره دل میزنه کم کم یهو دیدم کامل خاموش بود در حالی که منم حالم خوب بود، یه لحظه سرم رو برگردوندم بخدا دیدیم دقیقا جفت یه بنزین فروش بود توی خیابون این اتفاقه افتاده ، گفتم خدای من چطوری اخههه
یا همین چند روز پیش داشتم میرفتم جایی ، دوستم بهم گفت نریم اونجا خطر ناکه و داشتیمم میرفتیم و من حسم خیلی خوب بود، توی مسیر ماشینم خراب شد ، اصلا عجیب تاحالا اینجور نشده بود
توی مسیر از یه جایی به بعد سربالایی بود ، ماشینم نمیکشید نمیدونم چرا ، برگشتم به اون شهر نزدیک و حسم گفت ظهر هوا گرمه همه جاهم بسته ، برو پیش اون دکه وایسا ، رفتم وایسادم همون لحظه بخدا همون لحظه یکی اومد اون دکه یه قهوه بگیره ، بعد بهم گفت ماشینت مشکلش چیه گفتم نمیدونم چرا اینطور شد بعد گفت خودم برق کار هستم و واسم درستش کرد بعد گفتم خدایا دمتگرم ، بعد اون مسیر هم نرفتم دیگه گفتم این نشونه بوده که ماشینم یهو این اتفاق افتاد واسش دیگه برگشتم ، اتفاقا موقع برگشت هدایت شدم به جای دیگه که خیلی بیشتر بهم خوش گذشت
حالا دو مورد درمورد ماشینم گفتم، یکی دیگه بگم ، یه بار ساعت 12 شب توی یک خیابون تاریک ماشینم باتری تموم کرد و همونجا گیر کردم ، حسمم خوب بود یه موتوری اومد گفت مشکل چیه گفتم نمیدونم از باتری از چیه ماشین برق نداره، گفت صبر کن الان زنگ میزنم رفیقم کارش تعوض باتری الان بیاد کمکت ، خلاصه زنگ زد و اونها سریع خودشون رو رسوندن ،گفتن باید باتری به باتری بشه ، بخدا همون موقع رفتند در مغازشون رو باز کردن باتری آورن باتری و باتری کردن ماشین روشن شد و اومد بود ، منم سپاسگذاری کردم اون ها هم سوار موتورشون شدن و رفتن بدون هیچ توقعی که پول رو بده ، هزینه داشت و…
اخه مگه میشه شانسی این اتفاقات پیش بیاد ، غیر از اینکه هم زمانی هستند ، الهی شکرت میکنم
این ها نشانه های فراوان جهان هستی ، که خداوند از بی نهایت طریق میتونه مسائل من رو حل کنه ، خیلی ساده
همین چند روز پیش داشتم روی فایل جلسه اول قدم دوم کار میکردم ستاره قطبی یه لحظه این فایل با وجود اینکه قبلا هم شنیده بودم و بعد مدت ها هدایت شدم بهش یک آگاهی برام ایجاد کرد درمورد قانون ،درکم رو بیشتر کرد و خیلی سپاسگذار خداوند بودم و خیلی حسم خوب بود ، دیروز زدم “نشانه امروز من” هدایت شدم به جلسه اول و جلسه دوم قدم هفت
از قدم 2 به قدم 7
فقط هدایت میتونه اینکار رو کنه ، بعد گوش کردم دیدم دقیقا انگار این فایل چسبیده به اون فایل برای من ، اون چیزی که درک کرده بودم بیشتر تاییدش کرد و بیشتر فهمدیمش و بسیار سپاسگذار خداوند که چقدر راحت و آسون از طریق نشانه ها خیلی ساده ما رو هدایت میکنه به راه راست…
چرا اون سوپرایزی که از خداوند امروز خواستم توی ستاره قطبیم یادم رفت!!!
از خدا خواستم سوپرایز کنه ، من چند مدتیه حالا واسه سلامتی و علاقه ای که دارم کلاس شنا میرم ، دو دوره شرکت کردم و مربی بهم گفت دیگه تمرین کن فعلا خب واسه تمرین باید تایم عمومی برسم استخر دیگه خیلی هم استخر شلوغه و تمرین واقعا سخته چون خیلی ها واسه آبدرمانی میان استخر
به مربیم امروز پیام دادم که چیکار کنم که کارت بگیرم واسه فردا، بهم گفت صبح ساعت آموزشی بیا با مدیر اونجا صحبت میکنم که ساعت آموزشی که استخر خلوت هست بیای تمرین کنی
اینها همه نشانه ها هستند ، که زیبایی ، آسانی، فراوانی رو به این شکل خداوند داره وارد زندگیمون میکنه دیگه
یعنی تایم آموزشی هزینش 2 ملیون 800 هست ، من با 700 هزارتومان دارم میرم تازه مربی هم هستش و بهم کمک هم میکنه اگه اشتباهیی داشتم یا موقع هایی که توی عمیق میرم و انگیزه هایی که اونجا بهم میده
اگر تایم عمومی بود اصلا امکان پذیر نبود ، هم شلوغ بود هم مربی نبود
خدایا صد هزار مرتبه شکرت میکنم بابت این همه زیبایی توی زندگیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إذا سألک عبادی عنی فإنی قریب
الله اکبر چقدر با دیدن این فایل و خوندن کامنت های بچه ها بیشتر معنی این آیه رو درک کردم = خدایا شکرتتتتت
سلام سلام سلاااااام ب روی ماه همگی : استاد جان و یار باوفاشون و دوستای گل هم فرکانسیم
انصافا عجب فایلی بود، حدود دو ماهی هست ک گوشیم ب تضادی خورد ک نتونستم بیام سایت سر بزنم ( البته هر روز روی باورهام کار کردم ب لطف الله)
خداروشکر این تضاد باعث شد گوشیم عوض کنم و مدلشو خیییلی بالاتر ببرم = تنکس گاد
چقدر خوندن کامنت ها بهم کمک کرد ذهن نجواگرو ساکت کنم
یادم انداخت چند وقت پیش یه خودکار پیدا کردم ، سپاسگزاری باعث شد یه ده تومنی پیدا کنم ( ک دادمش صدقه ، نمیدونم کارم درست بود یا نه ) بعد یادم افتاد خیلی وقت ها وقتی میرسم ایستگاه اتوبوس دو دقیقه بعد اتوبوس میاد در حالی ک خیلیا شاکی هستن ک 45 دییقس منتظر اتوبوسن ، یا امروز صبح ک یه پیرمرد مهربون ک رفتم بهش کمک کنم بهم شکلات داد ، یا هم محلی های مغازمون وقتی دیدن من سرماخوردم واسم دمنوش درست میکردن و ……… خدایااااا شکرت پس ینی مسیرم درسته
ذهن نجواگرم داشت گولم میزد ک پیشرفتی نداشتی ک با این فایل یادم اومد خدایا شکرتتتتتتت
بچه ها ممنونم بابت کامنت های فوق العادتون
استاد جاااانم دمتون گرم عجب بنز کروک خفنی نوش جونتون ، من عااااشق ماشین کروکم
مریم جونم ممنونم بابت فیلم برداری فوق العادتون و اینکه از همه زیبایی ها فیلم میگیرین واقعا لذت بردم خدایا عجب ابرای زیبایی عجب سرسبزی و طبیعتی عجب ماشینای خفنی اصلا آدم از فرسنگ ها فاصله آرامش اونجارو حس میکنه
خداروشکر ما هم خونمون سربالاییه وقتی وسط خیابون بایستی کل شهر رو میبینی و سمت دیگه هم کوه ک تو زمستون برف و تو تابستون کلی سر سبزیه
خدایا شکرت بابت این همه نعمت و طبیعت و زیبایی
اگر بخوام هی یادم بیارم نعمتهایی ک دارم و نشانه هایی ک هر روز میبینم باید تا فردا بنویسم
خدایااااا شکرت ک بهم یادآوری کردی استاد جونم مررررسی
عااااشق همتونم ️
فعلا تا درودی دیگر بدرود
به نام خداوند وهاب
سلام به همه دوستان
موردی که خیلی مهم هست و دوست داشتم در رابطه با این فایل بیان کنم اینه که اگر توی زندگیم و پس از کارکردن روی خودم نشانه ها را میبینم ولی راحت از کنارش رد میشم . اگر چیزهای که دارم و اتفاقاتی که توی این مسیر برام بدیهی و طبیعی بشه اشتباهه
مثلا این اتفاق جالب و خوشایند برام افتاد باید همیشه به خودم یاداوری کنم که ببین این اتفاق و این نشانه افتاد و بیام تو ذهنم بازش کنم که به این دلیل این اتفاقات خوب داره میوفته و هی تایید و شکرگذاری کنم
چیزی که من از استاد تو سریال ها یاد گرفتم اینه که توی زندگیش همیشه برای هر اتفاقی حتا کوچک تایید میکنه و هیچ براش عادی نمیشه و انگار بار اول هست که این اتفاق میوفته
مورد دوم نوشتن خیلی کمک میکنه که افکار در وجودمون بشینه و این کار مهمی هست که به افکار جهت بدیم و بذر زیبا بکاریم
سوم تاکید دوباره به این نکته که نباید چیزهایی که داریم و نشانه ها طبیعی بشه و ساده از کنارش بگذریم باید در مورد صحبت کنیم با خودم
خداروشکر
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
همین الان ویزیتور کوکاکولا آمد مغازه ام گفت نوشابه فردا با قیمت بالاتر عرضه میشه و الان می تونی با قیمت قبلی برداری که خیلی مناسب تره می افته من 60 شل سفارش دادم که بارش فردا می آد با و جود اینکه موجودی کارتم کم بود بخدا باور کنید چند دقیقه بعد 2 تا مشتری ثروتمند آمدن که کلا جنس خاجی خریدن و بسیار با مبلغ بالا ، من فورا از الله مهربان سپاسگذاری کردم ، که بلافاصله پولم جور شد و حتی اجازه نداره نجوای شیطانی منو اذیت کنه.
مورد دیگه اینکه چند روز پیش پیامک آمد از اتحادیه مواد غذایی مشهد که از این تاریخ مغازه سوپر مارکت من به درجه ممتاز ارتقای یافت که من می تونم بعضی اجناس را با قیمت بالاتر عرضه کنم .
بقول استاد عباسمنش این موارد هرچند کوچک را بسیار باید یاد آوری کنیم و بزرگ جلوه بدهیم که ذهن ما قبول کنه در مسیر درست هستم و البته با تایید نشانه های کوچک و سپاسگذاری از الله مهربان، نعمت و ثروت بیشتر وارد زندگی ما میشه.
خدایا شکرت
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
ما بودیم با کلی باور محدود
با اونا شدیم کبود
قسمت اول1️⃣:
اما داستان آشنایی من با عباس منش از اونجایی شروع شد که یکی از رفقای صمیمیم سال 97 بعد اینکه نتونست نتیجه خوبی از کنکور بگیره، مهاجرت کرد به گرجستان تا اونجا بیزینس خودشو راه بندازه…
و اما من
تابستون 1400 روانم خیلی بد بهم ریخته بود، تنها کسیم که باهاش صحبت میکردم همین رفیقم بود وسط اون آشفتگی ها بهم گفت هر وقت حالت بد بود برو تو این سایت و فایل های رایگان شو نگاه کن
http://www.tasvirkhani.com
و همین باعث کنجکاویم شد و رفتم اکانت ساختم برا خودم.
یکی از فشارها اصرار خانواده برای رفتن من به جلسات بسیج بود درحالیکه من حالم از تموم کسایی که تو اون جلسات شرکت میکردن بهم میخوره 🪖️
برای اولین بار زدم گزینه نشانه امروز من؛
اسم کلیپ رو یادم نیست اما موضوع نحوه مهاجرت استاد بود که ایشون میگفتن من میخواستم مهاجرت کنم اما کلی پروژه برای خودم داشتم تو ایران که باعث میشد به خواستم نرسم؛ یوقتایی ما یه چیزیو میخایم اما انقد خودمون رو درگیر مسائل مختلف کردیم که اجازه نمیدیم به اون خواسته هدایت بشیم، یوقتایی دلمون میخاد پرواز کنیم اما انقد گوی سربی به خودمون بستیم که اینا اجازه پرواز به ما نمیدن🪽🪽🪽🪽🪽
وقتی استاد متوجه موضوع شدن تموم اون پروژه ها رو کنسل کردن (که ضرر میلیاردی بوده تو اون سال) و باروبندیل رو بستن که برن سفر
من با خودم فکر کردم
خواستم اینه که بسیج و همین این چرت و پرتا رو بذارم کنار اما خانوادم فشار میارن
اون موقع هنوز بین رفتن یا نرفتنم به بسیج شک داشتم و واس همینم این تضاد تو زندگیم ایجاد شده بود
یبار برای خودم مشخص کردم: من حالم از بسیج و سپاه بهم میخوره و به هیچ وجه نمیخوام نزدیک این آدما بشم
بعد از اینکه تکلیفمو با خودم مشخص کردم دیدم واقعا فشار خانواده از بین رفت و دیگه خانواده اصراری برای این موضوع نداره
چرا اصرار داشتن که من برم بسیج؟ چون بسیجی فعال کسری خدمت داره
منم با خودم گفتم من هیچ نیازی به کسری خدمت بسیج ندارم
2.5 سال گذشت. مهر ماه 1402 من دفترچه پست کردم برای سربازی و دقیقا همون ماه به دستور رهبری 3 ماه خدمت کم شد و سربازی 24 ماهه شد 21 ماه.
این اولین فیدبک مثبتی بود که من از عمل کردن به آموزه های استاد عباس منش گرفتم.
شهریور 402 دغدغه پست کردن دفترچه خدمت رو داشتم از خیلی ها تحقیق کردم و همه میگفتن باید پارتی داشته باشی. من دلم میخواست سربازی یه سکوی پرتاب باشه که از شهر خودم بکنم و برم تهران سراغ ایده هام. اما این باور که باید پارتی داشته باشی خیلی کارو برام سخت کرده بود. از استادم شنیده بودم پادگان 01 نیرو زمانی پادگان خوبیه و نیرو زمینی بیمارستان های زیادی تو تهران داره واس همینم نگرانیم این شد که حتما نیرو زمینی بیفتم.
همون تایم بی پولی معضل دیگه ای بود داشت خفه م میکرد و سربازی برام ترسناک تر میشد.
آخرش گفتم ول کن بابا تهش چی میخاد بشه . من خواستم رو به کائنات ارسال کردم مطمئنم خدا بهترین رو برام پیش میاره.
و خلاصه دقیقا 1 آبان 1402 دفترچه مو برای خدمت از تهران پست کردم️️️.
برگشتم شهرمون با خودم گفتم ناسلامتی تو لیسانس پرستاری داری برو بیمارستان و درخواست کار بده و رفتم دیدم بخش اورژانس ی نفر آقا نیرو میخاد و در عرض 24 ساعت کارم اوکی شد و بعنوان یه پرستار مشغول به کار شدم.️️️️️️️️
لذت حقوق گرفتن رو ب ای اولین چشیدم و چقدر حال داد بهم
منی که از کار بیمارستانی یه بت ساخته بودم تو دو ماه کار کردن بخش اورژانس فوق العاده داشتم لذت میبردم و اعتماد به نفسم خیلی رفته بود بالا تا اینکه روز موعود رسید (01/10/1402) و من با جیب پرپول رفتم خدمت.
من تو دریم بردم نوشته بودم میخام تو گروهان بیفتم که خوابگاهش اتاق اتاق باشه نه سالنی، میخام هم اتاقی هام فوق العاده باحال باشن، میخام یجوری از سربازیم لذت ببرم که حسرت هیچی به دلم نمونه.
و همین شد…
خدایا شکرت🫶🫶🫶🫶🫶🫶
بنام الله یکتا
سلامی ب همگی عزیزانم
روز40
الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر این آگاهی های ارزشمنند
نتایج کوچیک ب ما میگه ک مسیرت درسته و قانون داره کار میکنه
الهی شکرت بابت رزقی ک امروز بهم دادی صبح درخواست دادم و اجابت شد
خدایا شکرت بابت امروز و کنترل ذهنی ک تونستم انجام بدم و ب احساس خوب برسم امروز حس کردم ک چقد بهترشدم تواین مورد
خدایا شکرت امروز تونستم سریال زندگی در بهشتو ببینم و کامنت بنویسم چقد انرژی گرفتم از خوندن کامنت ها و تمرکز بر زیبایی ها
و ی اتفاق قشنگ افتاد برام
من چن سال پیش تو پیجی ک دارم ی عکسی گذاشتم ک تصویر ی برج بسیار زیبا و بلند و نشون میداد
و زیرش نوشته بود حتی بزرگترین برج های دنیا از زیر زمین شروع شدن برای ساختن از همون اول ک اینقد بزرگ نبودن
همچین چیزی
دیروز تو قدم 2استاد راجب برج خلیفه صحبت کردن ک با تجسم خلق شده
و من رفتم سرچ کردم ببینم این برج اصن چ شکلیه
وقتی تصویرش بالا اومد دیدم همون برجی هست ک تو پیجم گذاشته بودم
چقددد زیبا بود
چقددد فوق العاده رویایی بود الله اکبر از این قدرت خلق کنندگی بشر
قدرتی ک ازان خداست
و خداوند فقط ب ما داده اش
الهی شکرت
ارتفاع این برج 828متره
و 163طبقه داره
هم مسکونیه
هم تجاری
وهم هتل و استخر و.. داره
امروز نورپردازی بسیار زیباشو دیدم
و اون رقص فواره های بسیار خوشگلش رو ک استاد میگفت تجسمش میکردم
چقددد زیبا بود و شگفت انگیز فقط باید نگاه کنی و لذت ببری از این نماد ثروت و فراوانی
الهی صدهزار مرتبه شکرت
سرشب ک سرکار اومدم ذهنم درگیر نجوا ها و افکار شرک آمیزی بود ک قدرت و میداد دست بقیه رفتم سمت جزوه پوست ک صاحب سالن امروز بهم داده بود
و برای همینم وقتی مامانم بهم گیر داد ک زکیه باز داری عباسمنش گوش میدی
تو این 8سال چی ازش بدست آوری
باعث شد سر مامانم داد بزنم و بگم دست از سرمن بردار دیوونه ام کردی دیگه ولم کن
مامانم گفت تو نمیدونی ک داری چیکار میکنی چی ب سر خودت میاری
گفتم ی بار زندگیم ودادم دستت دیدم چیکار کردی باهاش دست از سرم بردار
مامانم قربونش برم ک اصن کم نمیاره باز جوابم و داد خخخخخ
ی چیزی و فهمیدم الان ک میخواستم ب مادر قشنگم احساس گناه بدم و بهش بگم ک تو دلیل این شرایط منی
تو دلیل بدبختی منی
و مسئولیت و از رو دوش خودم بردارم و تقصیر هارو بندازم گردن اون
بزرگترین تضاد زندگی من
ک شد بهترین محبت و رحمت الهی برای من
باعث شد ک الان اینجا باشم و کامنت بنویسم خدایا شکرت بخاطر تمام تضادهای زندگیم ک منو بزرگتر کرد
خواسته های منو واضح تر کرد
منو با خدای درونم آشتی داد
منی ک وحشت داشتم ازاینکه کسی از افکاری ک تو سرم میچرخه اطلاع پیدا کنه
چیزی ک الان متوجه شدم
اون افکار من نبودم
من ناظر بر اون افکار بودم
نجواهای ذهنم بوده
مت هیچ کنترلی روش نداشتم
چون اینقد ضعیف شده بودم ک ب ته دره سقوط کرده بودم
خدایا شکرت قلبم عاشقتم
مرسی بخاطر هدایتم ب این مسیر زیبا
الهی شکرت
بعد از اینکه با مادرم بحثم شد رفتم طبقه بالا ویک آهنگ تجسمی گذاشتم تا ذهنم آروم بشه ک نشد
به خودم گفتم زکی قشنگم اشکال نداره گریه کن هرچی دلت میخواد ولی واین حال نمون چون احساس بد =اتفاقات بد
بعد دفترم وآوردم و شروع کردم ب نوشتن و قربون صدقه خودم رفتن تا احساس ارزشمندی مو پیدا کنم بیارم بالا
و ب خودم قول دادم ک بهترین زندگی و برای خودم میسازم
گفتم مهمترین کار من اینه ک روی خودم کار کنم رو آگاهی هاتا درک کنم و عمل کنم بهشون
بعد شروع کردم شکرگزاری برای اتفاقات خوب امروزم
برای کارم
پولی ک مادر بهم داد
کبابی ک برام آماده کرد
نهار امروز و با عشق درست کرد برامون
وجود ارزشمند و مقدس مادر قشنگم
و خواهرو برادرهای عزیزم
الهی صدهزار مرتبه شکرت
عاشقتمممم
و بعد شروع کردم ب مرور جزوه ام
ک خداروشکر حالم خییلی عالی, شد
من امروز تصمیم گرفتم ک ب چله ام ادامه بدم
وهرروز کامنت بنویسم و درکم وآگاهی هایی ک دریافت میکنم بنویسم
الحمدلله رب العالمین
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم ازت برای این همه نعمت و فراوانی
دیدن چهره نازنین استاد ، خودش هزاران بار شکر گذاری داره واسم ، خیلی حالم خوب میشه با اون لبخند زیبایی که میزنم خداااااایا شکرت
تمرکز به نکات مثبت ،بسیار عالی و جالب است
واقعاً تأثیر فوقالعاده ای داره
بارها واسم اتفاق افتاده وخدا رو همیشه شکر کردم
طوری که همسرم به وضوح درک کرده بود ،مثلا میرفتیم بازار بچه ها میگفتن همین دور از بازار پارک کن،جا گیر نمیاد،ولی من احساس خوبی داشتم و میدونستم جا پارک خوب نزدیک همون مجتمع که میریم هست
و رفتیم و پارک کردیم ، و همونجا شکر گذاری کردم و بیشتر و بیشتر واسم پیش اومده از این اتفاقات خوب ،،خدایا سپاسگزارم ازت
احساس خوب=اتفاقات خوب
شاد و پیروز و سربلند باشید
به نام الله هدایتگر
سلام دوستان عزیزم
من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرباورهاوفرکانس هاوکانون توجه من هست که به جهان هستی ارسال میکنم
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ
ـــــــــــــــ
«شکر نعمت بر نعمت می افزاید»
و زمانی که پروردگارتان اعلام کرد که اگر شکر کنید، حتما نعمتتان را زیاد می کنم و اگر کفران کنید، قطعا عذاب من بسیار سخت است.
(سوره ابراهیم، آیه 7)
داشتم توعقل کل درموردنشانه های خدادندمیخوندم ویکی ازدوستان پاسخ داده بودوگفت استاددرموزدنشانه هادرقسمت 10سریال تمرکزبرنکات مثبت توضبح داده ومنم گفتم برم ببینم این سریال روبااینکه بارهااین قسمت رودیدم ولی انگارخداداره بامن حرف میزنه که این قسمت روببینم
وقتی روی خودت کارمبکنی نشانه هامیاد
مثلادیروزمن ماشبنم روجایی پارک کردم که همیشه شلوغه واصلاجای پارک اونجانیست ودرست جلوی ساختمونی که اونجاکارداشتم پارک کزدم وبعدچندبارازخداتشکرکردم به خاطراین جای پارک عالی وبرادرم تعجب کردگفت عجب جایی پارک کردی
یادیروزیک هدیه گرفتم ازبرادرم وازبرادرم تشکرکردم وتوذهنم ازخداتشکرکردم
وخیلی مثال های دیگه که هرچقدرهم کوچک باشه بایداون هاروتاییدوتحسین کنیم وازخدادندتشکرکنیم به خاطراین اتفاقات به ظاهرکوچک وهمین کارباعث میشه اتفاقات بهتری درزندگی مارخ بده وبه خواسته های بزرگتری برسیم
وبایداین کارتکراروتکرادبشه تانتایج فرق کنه
کنترل ورودی های ذهن سپاسگذاری ووو
شادوموفق باشید