https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-01 02:41:162020-10-14 09:30:33رابطه «ماندن در فرکانس حسادت» و «تجربه ناخواستههای بیشتر»
133نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد اگه ۱ ماه پیش از خودم میپرسیدم آیا من یک ادم حسود هستم یا نه؟ میگفتم نه من حسود نیستم اصلا…
همینجوری که دونه دونه ضعف هام رو بهبود دادم تو این مدت امشب به طرز شگفت انگیزی خدا بهم گفت حالا قدم بعدی که باید درستش کنی اینه که حسادتت رو کم کنی….
استاد واقعا من تا همین یک ماه پیش باورم این بود که اصلا تو موضوع حسادت من ایرادی ندارم یا حداقل خیلی کمه…
اما از دیشب تا الان که خدا اینو صراحتا بهم گوش زد کرد…مرور کردم رفتارهام و واکنش هام و احساساتم رو در مواقع و شرایط مختلف و دیدم از بزرگترین ایرادات شخصیتی منه…
این بحث مدارها خیلی شگفت انگیزه…. یه موقع هست اصلا یک موضوع رو قبول نداری و متوجهش نیستی و کاری بهش نداری، در صورتی که داری از همون ضربه میخوری….اما فکرش رو هم نمیکنی که این ممکنه که ایرادت باشه…
و همینجوری که جلو میری و درک میکنی ایرادت رو، باز هم باورت نمیشه که خدای من، من همونی هستم که فکر میکردم تو همین موضوع ایرادی ندارم؟
واقعا خیلی جالبه این مدار ها….
فکرهای ما، درک ما از خودمون، از جهان، از قوانین…تماما بستگی به مداری هست که توشیم…و نمیشه و ممکن نیست که مدار دیگه ای رو درک کنیم….واقعا استاد این مدارها آدم رو به فکر عمیقی فرو میبره….
یجورایی دارم ضعف خودم رو در مقابل خدا درک میکنم…. اینکه اصلا نیام و ادعا در هیچ موضوعی نکنم…اصلا نگم که من میدونم…اصلا نگم من خودم رو میشناسم…بهتر میشم تو هرچیزی…اما نمیشه که بگم من “میدونم” و بلدم!
بارها قبل از این من در مورد حسادت فایل گوش دادم و خوندم تو سایت شما…اما اصلا درک نمیکردم که من خودم این ایراد رو دارم و چقدر هم احساسم رو در طول روز خراب میکنه بدون اینکه حواسم باشه….
حتی کسایی که دارن این متن رو هر زمانی میخونن، اگر در مدارش نباشن، امکان نداره ازش استفاده کنن…حتی اگه حسود ترین آدم باشن و این موضوع پاشنه آشیلشون باشه….
باید تعظیم کرد به خدا که هدایت میکنه مارو و اینکه نمیشه از قوانینش عدول کرد…نمیشه درکی فراتر از مدارمون داشت…نمیشه دریافتی فراتر از ظرفمون داشت…
الان کمی بهتر متوجه هستم که من چقدر ایراد و کج فهمی دارم در مورد قوانین و خودم که هنوز باخبر نیستم ازشون و وقتی کار میکنم و عمل میکنم به دانسته هام، خدا قدم بعدی و ایراد بعدی که باید روش کار کنم رو بهم میگه….
وقتی بهبود پیدا کنم و ظرفم بزرگتر بشه، چیزای بیشتری دریافت میکنم…
حالا حسادت…
نمیخوام بگم و بنویسم که چقدر در رفتارهام و بیشتر در “احساسم” حسادت دارم…
چون ۹۵ درصد کارم به جایی نمیرسید که حسادتم رو عملی کنم…بیشتر توی خودم با خودم در جنگ بودم…و حسادت هام نمود عملی پیدا نمیکرد و نمیکنه خداروشکر….اکثریت غریب به یقین اینجوری بوده…
اما همین جنگ در درون…این احساس بی ارزشی…وای وای…این احساس حقارت…این احساس هیچ بودن…این احساس کم بودن…این مقایسه…اینا حال و فرکانس آدم رو نابود میکنه….
دقیقا وقتایی که احساس ارزشمندی دارم به هیچکس حسادت نمیورزم!
دلیل بسیاری از تنفر ها و ناراحتی ها و قهر کردن ها همین حسادته…در صورتی که شاید فکر کنیم دلیلش یچیز دیگست…
استااااااد من چقدر خوشحالم که در این لحظه خدا بمن فهموند که حسادت از بزرگرین نشتی های فرکانسیته و یک ذوق و انگیزه عجیبی درونم ایجاد شده…چون دلیل خیلی اتفاقات رو در زندگیم فهمیدم…خدایاشکرت
ممنونم از خدا که این موضوع رو برام روشن کرد….
من بشدت و بشدت و بشدت نسبت به حتی کوچکترین چیزها که شاید خیلی بی ارزش باشه، در درونم حسادت میکنم و تنفر و کینه و احساس بی ارزشی وجودم رو میگیره….اونم “ناخوداگاه”….
یعنی اینو به هرکسی که داره این متن رو میخونه بگم که دوستان، تمام زندگی ما داره ناخوداگاه رقم میخوره و ما همیشه یکسری ایرادات داریم که درکشون نکردیم چون تو مدار درکش نیستیم….
همین الان خیلی از شماهایی که دارید این متن رو میخونید یکسری باورهای بشدت اشتباه دارید که خیلی واضح داره شمارو از آرامش و لذت و خوشبختی دور میکنه، امااااااااااا “حواستون” نیست!!! نیست واقعا…هرچقدر هم زور بزنید که بفهمید در مدارش نیستید….
باید آدم عملگرا بشه و همونچیزایی که در این لحظه میدونه درسته رو انقدر انجام بده تا ظرفش بزرگ بشه و به موقعش خدا هدایتش میکنه…
اینم بگم استاد من نسبت به کسایی که خودم رو ازشون برتر میدونم کاملا تحسین کننده هستم!
اما دقیقا در برابر کسایی که خودم رو ازشون کمتر و در واقع اونارو از خودم موفق تر میبینم حسودم…در صورتی که باید اینجاها من تحسین کنم…یعنی فایده ای نداره که من جاهایی که حالم خوبه تحسین کنم….اونجاهایی که حسادتم به اوج میرسه و نفرت وجودم رو میگیره اونجااااا باید درست بشه….
استاد نگم برای شما…انگار یک صندوقچه بزرگ رو توی ذهنم پیدا کردم و وقتی درش رو باز کردم، هزاران موریانه و حشره و آشغال توشه و دلیل یه عالمه از اتفاقات بد زندگیم اونجاست و این صندوقچه مدتها بود از چشمم پنهان بود و وقتی تمیزش کنم، درونش پر از طلا و جواهره….
الان همچین حسی دارم که یک عالمه چیز درک کردم و رفتارام و دلیل اتفاقات زندگیم برام روشن شده و کلیدش رو پیدا کردم و نعمت ها و لذت هایی که بعد از بهبود این ایراد میتونه برام ایجاد شه رو حس میکنم از الان….
و به امید خدا این نوید رو به خودم میدم، طبق این چندماه گذشته، هر وقت ایرادی رو در خودم میفهمیدم، با گوشت و پوست و استخوان قبولش میکردم و بااااااارها درونم مرورش میکردم که کدوم رفتارام رو تحت الشعاع قرار داده و چه نتایجی برام ایجاد کرده و چجوری میتونم بهترش کنم….و میومدم کامنت میذاشتم و در موردش مینوشتم و رفتارهای درست رو پیدا میکردم و عمل میکردم….و بعد از مدتی میدیدم خدای من چقدر نتیجه های خوبی دارم میگیرم و چقدر حالم بهتر شده و چقدر بهبود پیدا کردم توی اون موضوع….این روش من تو ۶ ماه اخیر بوده که برام جواب داده و الان به امید خدا با تمام قدرت و نیرو حمله میکنم به این ضعفم و چندماه بعد میام و میگم که من چه نتایجی از بهبود این ایراد گرفتم و چقدر بهتر شدم توش….
انشاالله میام و همینجوری مینویسم….
و بازم سپاسگزارم از خدای خودم که تسلط کامل بر افکار ما داره و افکار مارو میتونه جهت دهی کنه به سمت خاصی….بارها شده که من فکرای روزانم به سمت و سوی خاصی رفته و بعد من یچیزای جدید درک کردم….
خدایا سپاسگزارم ازت بخاطر هدایتت…
خداوند حتی به افکار لحظه ای ما تسلط داره و من این رو فهمیدم…هدایت میتونه در تمام ابعاد اتفاق بیفته….افکار ما…سلول های ما…اطراف ما…درک ما…نگاه ما…تمام اینا میتونه هدایت بشه توسط رب جهانیان
سلام به استاد عزیز و شما عزیزان وتشکراز از خانم شایسته حسادت که یکی از پاشنه آشیل من است که بیشتر مواقع این حسادت نا آگاهانه بوده پس از امروز به بعد تصمیم میگیریم که آگاهانه احساس خوبی برای دیگران داشته باشم و همیشه آنها را تحسین کنم و غلبه کنم به این حس تا با این کار کمک کنم به پیشرفت خودم
حس حسادت ما را از خواسته ها دور میکند به جای حسادت تحسین می کنم تا به احساس خوب برسم
خدایا شکرت که در مسیر درست قرار گرفتم مسیر آگاهی مسیر نور
من دو الی سه روز هست که درگیر یک موضوع هستم و احساس کمبود ضعف و حسادت شدیدی دارم اومدم از نشانه امروز استفاده کردم که دقیقآ به این متن هدایت شدم
موی بدنم سیخ شد الله اکبر چقدر قانون دقیق و بینقص عمل میکنه خدایا شکرت بابت همچیز بابت اینکه زندگیم رو خودم میتونم درست کنم بابت اینکه دارم تمرین میکنم تا حال خوب رو تمرین کنم و احساس خوب رو تمرین کنم و زندگی رو تغییر بدم الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت🌹🏵🌹
احساس خوبی دارماین لحظه با خوندن مطالبی در مورد حسادت که چقدر راحت میشه این احساس رو نذاریم بهمون صدمه بزنیم و تازه از اون استفاده کنیم برای احساس خوب.
اول از همه این احساس حسادت هم در من هست و مخصوصا وقتی یکی از دوست های خودم رو میبینم این حس اذیتم میکنه و امروز از خدا خواستم که میخوام اینطور نباشم.
میخوام یاد بگیرمتا تحسین کنم. تبریک بگم و احساس خوبی نسبت به موفقیت های دیگران داشته باشم.
و مقایسه نکنمخودم رو
و اینکه باور فراوانی رو در خودم نهادینه کنم.
همه چی در حد بی نهایت وجود داره
کامنت بچه ها هم خیلی برام خوب بود که بتونم روی خودم کار کنم.
و اینکه باید همیشه این حس تحسین و تبریک و تایید موفقیت های دیگران هر روز کار بشه.
من خودم همیشه ی ماشین خارجی مدل بالا میبینم توی دلم تحسینش میکنم.
میگم حلالت باش.ماشالله .انشالله بهتر از این داشته باشی و خدا رو شکر میکنم و کلی تحسین میکنم طرف رو و میگم این ی فرشته ای از خداست توی این ماشین.و حالم خوب میشه.
ولی اینو بگم الان چند وقت بود این کارکمرنگ شده بود که الان فهمیدم ما باید هر روز روی خودمون کار کنیم
سلام به دوستان بی نظیرم درخانواده صمیمی استاد عباسمنش
وقتی من شروع کردم به کارکردن روی باورهام ،
متوجه شدم پاشنه اشیل بزرگ من حسادته .
معمولا نه حسادت به موفقیت های افراد غریبه
۱_حسادت ازنوعی که مثلا وقتی از برادرم تعریف وتمجید میشد ازش حمایت میشد یابه هردلیلی مادرم یااعضای خانواده بهش توجه میکردن وبه من نمیکردن من بشدت حسم بد میشد
سریع خودمو مقایسه میکردم
سعی میکردم ببینم که مادرم اونو چطوری صدامیکنه ومنو چطوری صدامیکنه
یاتوموقعیتذهای مشابه ،رفتارش باهرکدوممون چه تفاوتی داره ونود درصد اوقات حسودی میکردم به موقعیتی ک اون داره یاحمایتی که ازحرفاونظرات وخستگی های اون میشه ولی ازمن نمیشه
ومن باید سعی کنم این حس رو بپذیرم ،باوجود این حس خودمو وست داشته باشم براخودم ارزش قائل باشم ودرنهایت بهش توجهی نکنم واصلا پرورشش ندم وبه مرحله رفتار نرسونمش ،نادیده بگیرم وتحسین کنم وحسای مثبت دیگه روجایگزینش کنم
عملاخودمو مقایسه نکنم چون ازاصل ریشه وپایه غلطه
وازخدامیخوام کمکم کنه که اینقددعاشق خودم باشم وبراخودمدارزش قائل باشم وبه فراوانی باورداشتخ باشم که هیچچچچ وقت حسادت ومقایسه نکنم وتواین مورد عالی باشم تابتونم خواسته هام رو بیشتر جذب کنم وعشق بیشتری دریافت کنم
سلام دوست عزیز چه جالب بود صحبت های شما دقیقا همان چیزی هست که من هم درگیرش هستم امروز که با مادرم صحبت میکردم دقیقا همین حس بهم دست داد و از ناراحتی گریه ام گرفت بعد شروع کردم به عوض کردن حالم با صحبت های استاد وقتی یک مقدار حالم بهتر شد اومدم در سایت و نشانه ای برای من و زدم و از خدا خواستم هدایتم کند چون میدونم ماندن در این حس مصادف با اتفاقاتی بدتر هست و شروع به خواندن کامنت بچه ها کردم که رسیدم به کامنت شما راستش فکر نمیکردم که این حالم بابت حسادت به خواهر و برادرم باشه و فکر نمیکردم که از اعتماد به نفس ضعیفم باشه مادرم رو مقصر میدونستم ولی الان فهمیدم که باید فقط رو خودم کار کنم و تمام
بارها مطمئنم بارها اینجا اومدم و این مقاله رو خوندم
اما الان متفاوت تر درکش کردم
حالا میفهمم چرا اون زمان که افراد موفق در کاری که من عاشقشم رو میدیدم و سعی میکردم بگم نه بابا اینا چین کاری نکرده که و منتظر شکستشون بودم😔😞 هی از خواستم دور تر میشدم یعنی حتی در این حد که نمیتونستم تجربه ی شروعش رو داشته باشم😣
چقدر راحت به خودم ظلم میکردم
میدونید این جمله برای چندلحظه منو دیوانه کرد یعنی فقط چشامو بازو بسته میکردم تا یکم درکش آسون تر شه برام
گویی در مسابقهای بوده که وقتش تمام شده و آن فرد زودتر از او همه چیز را کسب کرده…
اصلا مسابقه ای در کار نیست مساااابقه اییی نییست
حالا فهمیدم چرا تو این کار نمیتونم از خوب کار کردن دیگری واقعا در همه اوقات خوشحال شم
چون
من توانایی خودم رو باور نداشتم
میدونستم که چقد خوبم اما انگار باور نداشتم
و یا میخواستم که فقط من خوب باشم
بارها بارها باید بخونم و تمام تلاشم رو بکنم که عمل کنم
باید باور کنم مسابقه ای در کار نیست و بیشتر از تمام افراد جهان موفقیت عشق ایده و… در جهان وجود داره
این جهان جهانِ فراوانیه
البته میگم ،تا الان خیلی خیلی بهتر از قبل شدم
اما باخوندن دوباره این توضیحات بیشتر متوجه شدم درکم بیشتر شد
و خیلی خیلی خوشحالم که تونستم بپذیرمش حتی اینجا بنویسمش و بهترشم آگاهانه رو این مورد کار کنم.
به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی و عزیز و تمامی دوستان نازنینم در این محفل زیبا و الهی
خداروهزاران مرتبه شکرگزارم که منو دیروز هدایت کرد به این قسمت از سایت و منو با این مطالب بسیار عالی روبرو کرد.
دیروز که به عنوان راهنمایی و هدایت ،به خدا درخواست دادم ،هدایت شدم به اینجا،ولی با خودم می گفتم من که دیگه حسود نیستم و حسادتی در خودم نمی بینم چرا این مطلب؟!
زیاد درکش نمی کردم تا اینکه امروز برام یه اتفاقی افتاد،شکرخدا خوردم به یه مسئله،به یه تضاد که باعث شد قشنگ این مطالب عالی رو با جون و دل درک کنم،بپذیرم و برم برای بهتر شدن و عملی کردنشون در زندگیم انشالله …
من قبلا آدم خیییلی حسودی بودم،یه آدم کمال گرا که سخت تلاش می کرد تا از نظر بقیه بهترین باشه ،کسی که با وجود تمام تلاشهاش،اصلا از خودش راضی نبود و تماما به دنبال تایید دیگران بود،کسی که از عزت نفس و اعتماد به نفس خیلی خیلی پایینی برخوردار بود و با خودش و دنیا و خدا و زمونه سرجنگ داشت…
خلاصه الان که شکر خدای مهربان ۲ سال و اندیه در مسیر درست با آگاهی های عالی قرارگرفتم،خیلی خیلی تغییر کردم و دارم یه جور متفاوت از قبل زندگی می کنم، توی احساسات عالی،در حال رشد و حرکت به سمت جلو، ودر حال تلاش برای بهتر شدنم منتها این دفعه نه از نقطه نظر بقیه؛ حرف های استاد رو میشنوم،مثل وحی منزل از طرف خدا می پذیرم و در زندگیم تا جایی که بتونم عملی شون می کنم،و قشنگ متوجه حضور و لطف خدا در زندگی ام می شم که چقدر به من لطف داشته و منو دوست داشته که منو تو این مسیر الهی و عالی قرار داده و داره هدایتم می کنه به سمت بهترین ها…
ندای حسود قبلی،دیگه احساس حسادت در درونش نداشت،در آرامش و صلح و تحسین دیگران بود
ولی احساس نیاز به تایید و تحسین از طرف دیگران هنوز توش زنده بود …(اینو امروز با برخوردن به تضاد کاملا متوجه شدم)
امروز که دوستم از آدمی صحبت می کرد که به نظرش انسان خیلی موفقی بود، ته دلم خیلی ناراحت شدم،حسم بد شد،اما دقیقا نمی فهمیدم چرا؟ یکی دو پله حسم رو خوب کردم و بلطف خدا هدایت شدم دوباره به اینجا،مطالب رو که دوباره می خوندم ،درست و حسابی متوجه مشکلم شدم،فهمیدم بخاطر این ناراحت شدم که چرا منی که اینقدر موفقم،انقدر رشد و پیشرفت داشتم و شکرخدا این همه نتایح عالی تو زندگیم گرفتم تو همین ۲ ساله ی اخیر، چرا منو نمی بینن،چرا از من حرف نمی زنن،چرا از من تعریف و تمجید نمیکنن ،یعنی احساس نیاز به تعریف و تمجید از سمت بقیه داشتم،فهمیدم که باید بازهم روی خودم کار کنم،روی این قضیه،به قول استاد مدام خودم ، موفقیت های خودم رو ببینم و برای خودم تکرار کنم(که هنوز توی این کار ضعیفم)که محتاج تایید دیگران نباشم…
متوجه شدم که بیشتر و بیشتر باید روی عزت نفسم کار کنم…
وقتی من تونستم اونقدر رشد کنم که از دیدن موفقیت بقیه،ناراحت نشم،حسادت نکنم (البته خیلی بیشتر و بهتر از قبل روی این قضیه با آگاهی های الانم باید کار کنم) پس می تونم جوری زندگی کنم که نیازمند تایید و تحسین بقیه و نظر و عقیده شون هم نباشم،
و “خودم از درون” احساس توانمندی،شایستگی،و موفقیت و رشد و پیشرفت داشته باشم…و به ارامش زیبای الهی برسم و بیش از پیش از زندگی زیبام لذت ببرم…
از نظر رفع حس بد حسادت هم یک ساله با این دیدگاه به موضوع نگاه می کنم که اون لحظه ای که می بینم و می شنوم ، خداروشکر می کنم که الان من توی مدارش هستم که دارم اون چیز رو می بینم یا می شنوم یا در کل اومده تو کانون توجه ام،و اینکه دیدنش خواسته هایی رو در من بوجود میاره که اگه بتونم حسم رو خوب نگه دارم به لطف خدا و قوانین الهی اش براحتی به داشتنش هدایت می شم…
براتون بهترین حس و حال و عالی ترین لذتها رو از خدا خواهانم، بازم ممنون،ممنون بابت وجودتون،بابت مطالب و آگاهی های عالی که با عشق در اختیارمون قرار میدین، ممنون بابت درسهای ناب زندگی زیبا و بهشتی🙏🙏🌺🌺🌺
سلام به استاد عزیز مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام 🌹
این هم نشونه امروز من بود و من ۲ روز بود که مدام این علامت رو هر گوشه زندگیم داشتم میدیدم و سعی میکردم توجه نکنم در صورتی که امشب اومدم با خدا صحبت کردم
گریه کردم وسبک شدم
متوجه بودم که درونم کمی دچار افکار منفی شده ولی منشأ اصلیش رو نمی دونستم
امروز ۳ تا اتفاق خوب برای ۳ تا از اعضا خانوادمون افتاد و من با وجود خوشحالی یه حس بدی هم گرفتم که من انقد دارم روخودم کار میکنم ولی نتیجه ای که می خواستم اون خواسته های بزرگم نیومده
که خدا بهم گفت تحسین کن
اینکه خوندم وقتی واسه اطرافیانتون همون نعمتی میرسه که شما می خواین یعنی قراره برای شما هم بیوفته ارومشدم
به خاطر باور عدم لیاقت و باور نداشتن توانایی های خودم فکر می کردم واسه من اتفاق نمی افته و واسه همین حسم بد میشد
واقعا وقتی یکی تو جمع از یه خانم تعریف می کرد مقاومت داشتم حتی الان که استاد انتهای فایل از ویژگی های مریم جان تعریف میکرد به ندایی میگفت نه فلان و …..
به خودم میگم که تحسین دیگران به معنی ناکافی بودن من نیست
من کافی هستم دیگران هم هستن
من ارزشمندم دیگران هم هستن
دوست داشتم همش خودم مرکز توجه باشم
همه توجه ها سمت من باشه
و فکر میکردم کسی که به یه موفقیتی رسیده حقش نبوده !!!
خداایا شکرت واسه این آگاهی ناب از درونم
ازت می خوام بهم تعهد و نیرو بدی که تمرکزی روش کار کنم تا کمرنگ و کمرنگش کنم
تحسین میکنم مریم جان رو که به عنوان به خانم این همه قابلیت داره که مطمئنأ شانسی نبوده 😍
تحسین می کنم خودم رو که این ضعفم رو پذیرفتم چرا که اولین قدم برای بهبودی و تغییر پذیرفتنه پس من یه قدم پیشرفت کردم 😍
تحسین میکنم همه اعضای فعال سایت رو که اینقد با کامنت های پر محتواشون ذهن ما رو باز میکنن و باعث میشن مطالب رو بهتر و راحت تر باد بگیریم 😍
سلام استاد عزیز
سلام بر دوستان خوبم در پیج استاد
مطالبی که در این هدایت من خواندم واقعا زندگی ساز و سرنوشت ساز است برای همگی ما
چقدر استاد زیبا بیان کردن حسادت جایگرین تحسین بشود
آتش حسادت که خواسته و یا ناخواسته در وجود ما شعله دارد گاهی اوقات زندگی ما را به باد می دهد
چقدر در دوران مدرسه از جواب دادن سوالهای درسی همکلاسی خودم حسادت کردم
چقدر وقتی دوستم در تیم فوتبال مدرسه گل می زد به او حسادت می کردم
وقتی دوستم ماشینی را می خرید کیف نمی کردم بلکه با خودم می گفتم اون رو ببین وای خوشبحالش و با حسرت حرف می زدم
دوستم خانه خرید به او تبریک نگفتم
پدرم کت زیبا خرید حال نکردم
نمی دانستم همه اینها و نا خواسته دل به حسادت می دادم
اگر تا حال آنچنان پیشرفت نکرده بودم
اگر تا الان در جا می زدم
خودم ترمز دستی ذهنم را کشیده بودم و حاضر به حرکت نبودم
خدا روشکر که استاد عزیز هر روز با آگاهی بیشتر من را روشن تر به حقایق جهان هستی می کند
خداوند هم سپاس بخاطر تمام خوبی هایش
سلام
هدایت یه چیز شگفت انگیزه واقعا
این مدار ها…قوانین…خداوند
واقعا جهان داره به شکل خیلی جالبی کار میکنه
استاد اگه ۱ ماه پیش از خودم میپرسیدم آیا من یک ادم حسود هستم یا نه؟ میگفتم نه من حسود نیستم اصلا…
همینجوری که دونه دونه ضعف هام رو بهبود دادم تو این مدت امشب به طرز شگفت انگیزی خدا بهم گفت حالا قدم بعدی که باید درستش کنی اینه که حسادتت رو کم کنی….
استاد واقعا من تا همین یک ماه پیش باورم این بود که اصلا تو موضوع حسادت من ایرادی ندارم یا حداقل خیلی کمه…
اما از دیشب تا الان که خدا اینو صراحتا بهم گوش زد کرد…مرور کردم رفتارهام و واکنش هام و احساساتم رو در مواقع و شرایط مختلف و دیدم از بزرگترین ایرادات شخصیتی منه…
این بحث مدارها خیلی شگفت انگیزه…. یه موقع هست اصلا یک موضوع رو قبول نداری و متوجهش نیستی و کاری بهش نداری، در صورتی که داری از همون ضربه میخوری….اما فکرش رو هم نمیکنی که این ممکنه که ایرادت باشه…
و همینجوری که جلو میری و درک میکنی ایرادت رو، باز هم باورت نمیشه که خدای من، من همونی هستم که فکر میکردم تو همین موضوع ایرادی ندارم؟
واقعا خیلی جالبه این مدار ها….
فکرهای ما، درک ما از خودمون، از جهان، از قوانین…تماما بستگی به مداری هست که توشیم…و نمیشه و ممکن نیست که مدار دیگه ای رو درک کنیم….واقعا استاد این مدارها آدم رو به فکر عمیقی فرو میبره….
یجورایی دارم ضعف خودم رو در مقابل خدا درک میکنم…. اینکه اصلا نیام و ادعا در هیچ موضوعی نکنم…اصلا نگم که من میدونم…اصلا نگم من خودم رو میشناسم…بهتر میشم تو هرچیزی…اما نمیشه که بگم من “میدونم” و بلدم!
بارها قبل از این من در مورد حسادت فایل گوش دادم و خوندم تو سایت شما…اما اصلا درک نمیکردم که من خودم این ایراد رو دارم و چقدر هم احساسم رو در طول روز خراب میکنه بدون اینکه حواسم باشه….
حتی کسایی که دارن این متن رو هر زمانی میخونن، اگر در مدارش نباشن، امکان نداره ازش استفاده کنن…حتی اگه حسود ترین آدم باشن و این موضوع پاشنه آشیلشون باشه….
باید تعظیم کرد به خدا که هدایت میکنه مارو و اینکه نمیشه از قوانینش عدول کرد…نمیشه درکی فراتر از مدارمون داشت…نمیشه دریافتی فراتر از ظرفمون داشت…
الان کمی بهتر متوجه هستم که من چقدر ایراد و کج فهمی دارم در مورد قوانین و خودم که هنوز باخبر نیستم ازشون و وقتی کار میکنم و عمل میکنم به دانسته هام، خدا قدم بعدی و ایراد بعدی که باید روش کار کنم رو بهم میگه….
وقتی بهبود پیدا کنم و ظرفم بزرگتر بشه، چیزای بیشتری دریافت میکنم…
حالا حسادت…
نمیخوام بگم و بنویسم که چقدر در رفتارهام و بیشتر در “احساسم” حسادت دارم…
چون ۹۵ درصد کارم به جایی نمیرسید که حسادتم رو عملی کنم…بیشتر توی خودم با خودم در جنگ بودم…و حسادت هام نمود عملی پیدا نمیکرد و نمیکنه خداروشکر….اکثریت غریب به یقین اینجوری بوده…
اما همین جنگ در درون…این احساس بی ارزشی…وای وای…این احساس حقارت…این احساس هیچ بودن…این احساس کم بودن…این مقایسه…اینا حال و فرکانس آدم رو نابود میکنه….
دقیقا وقتایی که احساس ارزشمندی دارم به هیچکس حسادت نمیورزم!
دلیل بسیاری از تنفر ها و ناراحتی ها و قهر کردن ها همین حسادته…در صورتی که شاید فکر کنیم دلیلش یچیز دیگست…
استااااااد من چقدر خوشحالم که در این لحظه خدا بمن فهموند که حسادت از بزرگرین نشتی های فرکانسیته و یک ذوق و انگیزه عجیبی درونم ایجاد شده…چون دلیل خیلی اتفاقات رو در زندگیم فهمیدم…خدایاشکرت
ممنونم از خدا که این موضوع رو برام روشن کرد….
من بشدت و بشدت و بشدت نسبت به حتی کوچکترین چیزها که شاید خیلی بی ارزش باشه، در درونم حسادت میکنم و تنفر و کینه و احساس بی ارزشی وجودم رو میگیره….اونم “ناخوداگاه”….
یعنی اینو به هرکسی که داره این متن رو میخونه بگم که دوستان، تمام زندگی ما داره ناخوداگاه رقم میخوره و ما همیشه یکسری ایرادات داریم که درکشون نکردیم چون تو مدار درکش نیستیم….
همین الان خیلی از شماهایی که دارید این متن رو میخونید یکسری باورهای بشدت اشتباه دارید که خیلی واضح داره شمارو از آرامش و لذت و خوشبختی دور میکنه، امااااااااااا “حواستون” نیست!!! نیست واقعا…هرچقدر هم زور بزنید که بفهمید در مدارش نیستید….
باید آدم عملگرا بشه و همونچیزایی که در این لحظه میدونه درسته رو انقدر انجام بده تا ظرفش بزرگ بشه و به موقعش خدا هدایتش میکنه…
اینم بگم استاد من نسبت به کسایی که خودم رو ازشون برتر میدونم کاملا تحسین کننده هستم!
اما دقیقا در برابر کسایی که خودم رو ازشون کمتر و در واقع اونارو از خودم موفق تر میبینم حسودم…در صورتی که باید اینجاها من تحسین کنم…یعنی فایده ای نداره که من جاهایی که حالم خوبه تحسین کنم….اونجاهایی که حسادتم به اوج میرسه و نفرت وجودم رو میگیره اونجااااا باید درست بشه….
استاد نگم برای شما…انگار یک صندوقچه بزرگ رو توی ذهنم پیدا کردم و وقتی درش رو باز کردم، هزاران موریانه و حشره و آشغال توشه و دلیل یه عالمه از اتفاقات بد زندگیم اونجاست و این صندوقچه مدتها بود از چشمم پنهان بود و وقتی تمیزش کنم، درونش پر از طلا و جواهره….
الان همچین حسی دارم که یک عالمه چیز درک کردم و رفتارام و دلیل اتفاقات زندگیم برام روشن شده و کلیدش رو پیدا کردم و نعمت ها و لذت هایی که بعد از بهبود این ایراد میتونه برام ایجاد شه رو حس میکنم از الان….
و به امید خدا این نوید رو به خودم میدم، طبق این چندماه گذشته، هر وقت ایرادی رو در خودم میفهمیدم، با گوشت و پوست و استخوان قبولش میکردم و بااااااارها درونم مرورش میکردم که کدوم رفتارام رو تحت الشعاع قرار داده و چه نتایجی برام ایجاد کرده و چجوری میتونم بهترش کنم….و میومدم کامنت میذاشتم و در موردش مینوشتم و رفتارهای درست رو پیدا میکردم و عمل میکردم….و بعد از مدتی میدیدم خدای من چقدر نتیجه های خوبی دارم میگیرم و چقدر حالم بهتر شده و چقدر بهبود پیدا کردم توی اون موضوع….این روش من تو ۶ ماه اخیر بوده که برام جواب داده و الان به امید خدا با تمام قدرت و نیرو حمله میکنم به این ضعفم و چندماه بعد میام و میگم که من چه نتایجی از بهبود این ایراد گرفتم و چقدر بهتر شدم توش….
انشاالله میام و همینجوری مینویسم….
و بازم سپاسگزارم از خدای خودم که تسلط کامل بر افکار ما داره و افکار مارو میتونه جهت دهی کنه به سمت خاصی….بارها شده که من فکرای روزانم به سمت و سوی خاصی رفته و بعد من یچیزای جدید درک کردم….
خدایا سپاسگزارم ازت بخاطر هدایتت…
خداوند حتی به افکار لحظه ای ما تسلط داره و من این رو فهمیدم…هدایت میتونه در تمام ابعاد اتفاق بیفته….افکار ما…سلول های ما…اطراف ما…درک ما…نگاه ما…تمام اینا میتونه هدایت بشه توسط رب جهانیان
سلام به استاد عزیز و شما عزیزان وتشکراز از خانم شایسته حسادت که یکی از پاشنه آشیل من است که بیشتر مواقع این حسادت نا آگاهانه بوده پس از امروز به بعد تصمیم میگیریم که آگاهانه احساس خوبی برای دیگران داشته باشم و همیشه آنها را تحسین کنم و غلبه کنم به این حس تا با این کار کمک کنم به پیشرفت خودم
حس حسادت ما را از خواسته ها دور میکند به جای حسادت تحسین می کنم تا به احساس خوب برسم
خدایا شکرت که در مسیر درست قرار گرفتم مسیر آگاهی مسیر نور
امیدوارم که بتوانم به این آموز ها عمل کنم
سلام خداقوت
من دو الی سه روز هست که درگیر یک موضوع هستم و احساس کمبود ضعف و حسادت شدیدی دارم اومدم از نشانه امروز استفاده کردم که دقیقآ به این متن هدایت شدم
موی بدنم سیخ شد الله اکبر چقدر قانون دقیق و بینقص عمل میکنه خدایا شکرت بابت همچیز بابت اینکه زندگیم رو خودم میتونم درست کنم بابت اینکه دارم تمرین میکنم تا حال خوب رو تمرین کنم و احساس خوب رو تمرین کنم و زندگی رو تغییر بدم الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت🌹🏵🌹
به نام خالق زیبایی
سلام به همه دوستان
احساس خوبی دارماین لحظه با خوندن مطالبی در مورد حسادت که چقدر راحت میشه این احساس رو نذاریم بهمون صدمه بزنیم و تازه از اون استفاده کنیم برای احساس خوب.
اول از همه این احساس حسادت هم در من هست و مخصوصا وقتی یکی از دوست های خودم رو میبینم این حس اذیتم میکنه و امروز از خدا خواستم که میخوام اینطور نباشم.
میخوام یاد بگیرمتا تحسین کنم. تبریک بگم و احساس خوبی نسبت به موفقیت های دیگران داشته باشم.
و مقایسه نکنمخودم رو
و اینکه باور فراوانی رو در خودم نهادینه کنم.
همه چی در حد بی نهایت وجود داره
کامنت بچه ها هم خیلی برام خوب بود که بتونم روی خودم کار کنم.
و اینکه باید همیشه این حس تحسین و تبریک و تایید موفقیت های دیگران هر روز کار بشه.
من خودم همیشه ی ماشین خارجی مدل بالا میبینم توی دلم تحسینش میکنم.
میگم حلالت باش.ماشالله .انشالله بهتر از این داشته باشی و خدا رو شکر میکنم و کلی تحسین میکنم طرف رو و میگم این ی فرشته ای از خداست توی این ماشین.و حالم خوب میشه.
ولی اینو بگم الان چند وقت بود این کارکمرنگ شده بود که الان فهمیدم ما باید هر روز روی خودمون کار کنیم
عاشقتونم.
سلام به دوستان بی نظیرم درخانواده صمیمی استاد عباسمنش
وقتی من شروع کردم به کارکردن روی باورهام ،
متوجه شدم پاشنه اشیل بزرگ من حسادته .
معمولا نه حسادت به موفقیت های افراد غریبه
۱_حسادت ازنوعی که مثلا وقتی از برادرم تعریف وتمجید میشد ازش حمایت میشد یابه هردلیلی مادرم یااعضای خانواده بهش توجه میکردن وبه من نمیکردن من بشدت حسم بد میشد
سریع خودمو مقایسه میکردم
سعی میکردم ببینم که مادرم اونو چطوری صدامیکنه ومنو چطوری صدامیکنه
یاتوموقعیتذهای مشابه ،رفتارش باهرکدوممون چه تفاوتی داره ونود درصد اوقات حسودی میکردم به موقعیتی ک اون داره یاحمایتی که ازحرفاونظرات وخستگی های اون میشه ولی ازمن نمیشه
اتفاقی که افتاد این بود که
زجر میکشیدم اذیت میشدم دعوامیکردم واحساس کمبود میکردم
دیدم واقعا دارم اذیت میشم
۲_دومین مورد حسادت در روابط عاطفی بود
متوجه شدم که اگر پارتنرم برای یکی دیگه وقت میذاره حرف میزنه محبت میکنه تعریف وتمجید میکنه یابهش خوش میگذره وقت میذاره یاهرچی
من بشدت حسادت میکنم
این حسادت تجربه ای مثل جهنمه
اصلا نمیتونم ازلحظه لذت ببرم وحسادت رفتاری رو بعدش برام رقم میزنه که درنهایت منجر به گریه خشم ناراحتی وعصبانیت خودم وطرف مقابلم میشه
واونو ازم دورتر میکنه
بیشترازاون باعث میشه خودمو هم سرزنش کنم
به قول مریم شایسته عزیزم
حسادت برگرفته ازعزت نفس پایین واین باوره که من به قدر کافی ارزشمند نیستم
۳_مورد سوم هم حسادت به موفقیت های دیگرانه که این هم باعث شکستم درکسب وکار وخلق نتایج منفی وناخواسته شد درست مثل رابطه ام
وتوجه به این جنبه منفی باعث شد ازایده های قوی خودم بازبمونم
از کارقوی کارعالی باز بمونم
حسادت از کمبود میاد وکمبود رو بیشترمیکنه
تورابطه عاطفی اگر ازحدش زیادبشه
حس کمبودی بوجود میاره که جذابیت روکمترمیکنه وتجربیات ناخواسته وناجالب زیادی رقم میزنه
به شخصه ازتجربه این احساس بیش ازهرچیزی اذیت شدم
حسادت درمقابل احساس تحسین قرارمیگیره
احساس پذیرش وبازکردن قلبمون درمقابل دیدن خوبی های دیگران وموفقیت هاشون
حسادت ومقایسه ممکنه خیلی آسیب زننده باشن
ومن باید سعی کنم این حس رو بپذیرم ،باوجود این حس خودمو وست داشته باشم براخودم ارزش قائل باشم ودرنهایت بهش توجهی نکنم واصلا پرورشش ندم وبه مرحله رفتار نرسونمش ،نادیده بگیرم وتحسین کنم وحسای مثبت دیگه روجایگزینش کنم
عملاخودمو مقایسه نکنم چون ازاصل ریشه وپایه غلطه
وازخدامیخوام کمکم کنه که اینقددعاشق خودم باشم وبراخودمدارزش قائل باشم وبه فراوانی باورداشتخ باشم که هیچچچچ وقت حسادت ومقایسه نکنم وتواین مورد عالی باشم تابتونم خواسته هام رو بیشتر جذب کنم وعشق بیشتری دریافت کنم
سلام دوست عزیز چه جالب بود صحبت های شما دقیقا همان چیزی هست که من هم درگیرش هستم امروز که با مادرم صحبت میکردم دقیقا همین حس بهم دست داد و از ناراحتی گریه ام گرفت بعد شروع کردم به عوض کردن حالم با صحبت های استاد وقتی یک مقدار حالم بهتر شد اومدم در سایت و نشانه ای برای من و زدم و از خدا خواستم هدایتم کند چون میدونم ماندن در این حس مصادف با اتفاقاتی بدتر هست و شروع به خواندن کامنت بچه ها کردم که رسیدم به کامنت شما راستش فکر نمیکردم که این حالم بابت حسادت به خواهر و برادرم باشه و فکر نمیکردم که از اعتماد به نفس ضعیفم باشه مادرم رو مقصر میدونستم ولی الان فهمیدم که باید فقط رو خودم کار کنم و تمام
سلام دوستان
سلام حضور آقای عباسمنش و خانم شایسته عزیز
فکر میکنم این اولین و یا دومین کامنتم توی سایت باشه ،
و به این قسمت امروز در تاریخ ۲۶ بهمن ماه ۱۴۰۰ از طریق نشانه ی امروز هدایت شدم ،
اگر که این نشانه ی روزانه معجزه نیست ،پس چیه واقعا ….
من امروز کمی اذیت بودم و وقتی وارد سایت شدم برای دیدن نشانه ، به این قسمت هدایت شدم ،متوجه شدم این حسِ ناخوبم از حسادته
خدایا شکرت که وجودِ این حس رو پذیرفتم و این پاشنه آشیل قوی رو پیدا کردم ،
از خدای خودم درخواست میکنم که هر چه بیشتر من رو در جهت شناسایی پاشنه آشیل هایم و همچنین تعدیل و پاک کردنشون هدایت،حمایت ،و حفاظت کنه،
خدای مهربونم سپاسگزارم💎💎💎💎💎💎💎💎💎
به نام خدای رفیق و عزیزم
سلام
این قسمت از سایت نشانه ی امروز من بود
و نشانه ای برای نزدیک شدن به دوره عزت نفس🤩
چقد برام جدید شده بودن کلمه ها جمله ها
بارها مطمئنم بارها اینجا اومدم و این مقاله رو خوندم
اما الان متفاوت تر درکش کردم
حالا میفهمم چرا اون زمان که افراد موفق در کاری که من عاشقشم رو میدیدم و سعی میکردم بگم نه بابا اینا چین کاری نکرده که و منتظر شکستشون بودم😔😞 هی از خواستم دور تر میشدم یعنی حتی در این حد که نمیتونستم تجربه ی شروعش رو داشته باشم😣
چقدر راحت به خودم ظلم میکردم
میدونید این جمله برای چندلحظه منو دیوانه کرد یعنی فقط چشامو بازو بسته میکردم تا یکم درکش آسون تر شه برام
گویی در مسابقهای بوده که وقتش تمام شده و آن فرد زودتر از او همه چیز را کسب کرده…
اصلا مسابقه ای در کار نیست مساااابقه اییی نییست
حالا فهمیدم چرا تو این کار نمیتونم از خوب کار کردن دیگری واقعا در همه اوقات خوشحال شم
چون
من توانایی خودم رو باور نداشتم
میدونستم که چقد خوبم اما انگار باور نداشتم
و یا میخواستم که فقط من خوب باشم
بارها بارها باید بخونم و تمام تلاشم رو بکنم که عمل کنم
باید باور کنم مسابقه ای در کار نیست و بیشتر از تمام افراد جهان موفقیت عشق ایده و… در جهان وجود داره
این جهان جهانِ فراوانیه
البته میگم ،تا الان خیلی خیلی بهتر از قبل شدم
اما باخوندن دوباره این توضیحات بیشتر متوجه شدم درکم بیشتر شد
و خیلی خیلی خوشحالم که تونستم بپذیرمش حتی اینجا بنویسمش و بهترشم آگاهانه رو این مورد کار کنم.
سلام و درود فراوان
به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی و عزیز و تمامی دوستان نازنینم در این محفل زیبا و الهی
خداروهزاران مرتبه شکرگزارم که منو دیروز هدایت کرد به این قسمت از سایت و منو با این مطالب بسیار عالی روبرو کرد.
دیروز که به عنوان راهنمایی و هدایت ،به خدا درخواست دادم ،هدایت شدم به اینجا،ولی با خودم می گفتم من که دیگه حسود نیستم و حسادتی در خودم نمی بینم چرا این مطلب؟!
زیاد درکش نمی کردم تا اینکه امروز برام یه اتفاقی افتاد،شکرخدا خوردم به یه مسئله،به یه تضاد که باعث شد قشنگ این مطالب عالی رو با جون و دل درک کنم،بپذیرم و برم برای بهتر شدن و عملی کردنشون در زندگیم انشالله …
من قبلا آدم خیییلی حسودی بودم،یه آدم کمال گرا که سخت تلاش می کرد تا از نظر بقیه بهترین باشه ،کسی که با وجود تمام تلاشهاش،اصلا از خودش راضی نبود و تماما به دنبال تایید دیگران بود،کسی که از عزت نفس و اعتماد به نفس خیلی خیلی پایینی برخوردار بود و با خودش و دنیا و خدا و زمونه سرجنگ داشت…
خلاصه الان که شکر خدای مهربان ۲ سال و اندیه در مسیر درست با آگاهی های عالی قرارگرفتم،خیلی خیلی تغییر کردم و دارم یه جور متفاوت از قبل زندگی می کنم، توی احساسات عالی،در حال رشد و حرکت به سمت جلو، ودر حال تلاش برای بهتر شدنم منتها این دفعه نه از نقطه نظر بقیه؛ حرف های استاد رو میشنوم،مثل وحی منزل از طرف خدا می پذیرم و در زندگیم تا جایی که بتونم عملی شون می کنم،و قشنگ متوجه حضور و لطف خدا در زندگی ام می شم که چقدر به من لطف داشته و منو دوست داشته که منو تو این مسیر الهی و عالی قرار داده و داره هدایتم می کنه به سمت بهترین ها…
ندای حسود قبلی،دیگه احساس حسادت در درونش نداشت،در آرامش و صلح و تحسین دیگران بود
ولی احساس نیاز به تایید و تحسین از طرف دیگران هنوز توش زنده بود …(اینو امروز با برخوردن به تضاد کاملا متوجه شدم)
امروز که دوستم از آدمی صحبت می کرد که به نظرش انسان خیلی موفقی بود، ته دلم خیلی ناراحت شدم،حسم بد شد،اما دقیقا نمی فهمیدم چرا؟ یکی دو پله حسم رو خوب کردم و بلطف خدا هدایت شدم دوباره به اینجا،مطالب رو که دوباره می خوندم ،درست و حسابی متوجه مشکلم شدم،فهمیدم بخاطر این ناراحت شدم که چرا منی که اینقدر موفقم،انقدر رشد و پیشرفت داشتم و شکرخدا این همه نتایح عالی تو زندگیم گرفتم تو همین ۲ ساله ی اخیر، چرا منو نمی بینن،چرا از من حرف نمی زنن،چرا از من تعریف و تمجید نمیکنن ،یعنی احساس نیاز به تعریف و تمجید از سمت بقیه داشتم،فهمیدم که باید بازهم روی خودم کار کنم،روی این قضیه،به قول استاد مدام خودم ، موفقیت های خودم رو ببینم و برای خودم تکرار کنم(که هنوز توی این کار ضعیفم)که محتاج تایید دیگران نباشم…
متوجه شدم که بیشتر و بیشتر باید روی عزت نفسم کار کنم…
وقتی من تونستم اونقدر رشد کنم که از دیدن موفقیت بقیه،ناراحت نشم،حسادت نکنم (البته خیلی بیشتر و بهتر از قبل روی این قضیه با آگاهی های الانم باید کار کنم) پس می تونم جوری زندگی کنم که نیازمند تایید و تحسین بقیه و نظر و عقیده شون هم نباشم،
و “خودم از درون” احساس توانمندی،شایستگی،و موفقیت و رشد و پیشرفت داشته باشم…و به ارامش زیبای الهی برسم و بیش از پیش از زندگی زیبام لذت ببرم…
از نظر رفع حس بد حسادت هم یک ساله با این دیدگاه به موضوع نگاه می کنم که اون لحظه ای که می بینم و می شنوم ، خداروشکر می کنم که الان من توی مدارش هستم که دارم اون چیز رو می بینم یا می شنوم یا در کل اومده تو کانون توجه ام،و اینکه دیدنش خواسته هایی رو در من بوجود میاره که اگه بتونم حسم رو خوب نگه دارم به لطف خدا و قوانین الهی اش براحتی به داشتنش هدایت می شم…
براتون بهترین حس و حال و عالی ترین لذتها رو از خدا خواهانم، بازم ممنون،ممنون بابت وجودتون،بابت مطالب و آگاهی های عالی که با عشق در اختیارمون قرار میدین، ممنون بابت درسهای ناب زندگی زیبا و بهشتی🙏🙏🌺🌺🌺
بنام خداوند یکتا
سلام به استاد عزیز مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام 🌹
این هم نشونه امروز من بود و من ۲ روز بود که مدام این علامت رو هر گوشه زندگیم داشتم میدیدم و سعی میکردم توجه نکنم در صورتی که امشب اومدم با خدا صحبت کردم
گریه کردم وسبک شدم
متوجه بودم که درونم کمی دچار افکار منفی شده ولی منشأ اصلیش رو نمی دونستم
امروز ۳ تا اتفاق خوب برای ۳ تا از اعضا خانوادمون افتاد و من با وجود خوشحالی یه حس بدی هم گرفتم که من انقد دارم روخودم کار میکنم ولی نتیجه ای که می خواستم اون خواسته های بزرگم نیومده
که خدا بهم گفت تحسین کن
اینکه خوندم وقتی واسه اطرافیانتون همون نعمتی میرسه که شما می خواین یعنی قراره برای شما هم بیوفته ارومشدم
به خاطر باور عدم لیاقت و باور نداشتن توانایی های خودم فکر می کردم واسه من اتفاق نمی افته و واسه همین حسم بد میشد
واقعا وقتی یکی تو جمع از یه خانم تعریف می کرد مقاومت داشتم حتی الان که استاد انتهای فایل از ویژگی های مریم جان تعریف میکرد به ندایی میگفت نه فلان و …..
به خودم میگم که تحسین دیگران به معنی ناکافی بودن من نیست
من کافی هستم دیگران هم هستن
من ارزشمندم دیگران هم هستن
دوست داشتم همش خودم مرکز توجه باشم
همه توجه ها سمت من باشه
و فکر میکردم کسی که به یه موفقیتی رسیده حقش نبوده !!!
خداایا شکرت واسه این آگاهی ناب از درونم
ازت می خوام بهم تعهد و نیرو بدی که تمرکزی روش کار کنم تا کمرنگ و کمرنگش کنم
تحسین میکنم مریم جان رو که به عنوان به خانم این همه قابلیت داره که مطمئنأ شانسی نبوده 😍
تحسین می کنم خودم رو که این ضعفم رو پذیرفتم چرا که اولین قدم برای بهبودی و تغییر پذیرفتنه پس من یه قدم پیشرفت کردم 😍
تحسین میکنم همه اعضای فعال سایت رو که اینقد با کامنت های پر محتواشون ذهن ما رو باز میکنن و باعث میشن مطالب رو بهتر و راحت تر باد بگیریم 😍
خدایا شکرت ازین حس خوب تحسین دیگران
سلام معصومه جان دختر زیبا واقعا زیباییت رو تحسین میکنم به من حسخوبیمیدی
و هرجا اسم تورو میبینم دیدگاهات رو میخونم
بهت تبریک میگم که تونستی انقدر راحت بنویسی و بپذیریش
چقدر از این جمله خوشم اومد
که
تحسین دیگران به معنی ناکافی بودن من نیست
واقعا تااخر عمر رو عزت نفسمون کار کنیم بازم کمه
عاشقتم و این عالیه که دقیقا اون چیزی که تو میخوای برای ۳ نفر از اعضای خانوادت اتفاق افتاده
این رو نشانه ای واضح و نزدیک شدن و در مدار خواستت رفتن بدونش
واقعا منتظر خبرهای خوبت هستم عزیزم❤️موفققق باشی