کلیپ انگیزشی | شماره 1 - صفحه 21

به نام خدا

سلام به استاد عزیزممم و مریم خانم و تمامی بچه های گل سایت

من یه چیزی رو فهمیدم و میخام با تمام وجودم بهش عمل کنم این که در تمامی زمینه ها جوری رفتار کنم که در احساس خوب باشم

احساس خوب مساوی اتفاقات خوب

نجواها همیشه هستن و برای همین آمدن که منو گمراه کنن نباید بهشون توجه کنم نباید بجنگم باهاشون باید رهاشون کنم و اگاهانه و اگاهانه جوری به گفتگو های ذهنیم جهت بدم که احساس خوبی در من ایجاد بشه و این کار نیاز دارد به تمرین و هرچه بیشتر پیش بریم در این مسیر زور این نجواها کمتر میشه ولی باید همواره ادامه داد چرا که اگه ادامه ندیم باز سریع رشدمیکنن و محدودت میکنن

ایمان واقعی این این که خودت رو همواره در احساس خوب نگه داری حتی در شرایط به ظاهر سخت

یعنی کسی که قانون رو درک کرده باشه میدونه که قوانین الهی بدون تغییر هست و احساس خوب مساوی اتفاقات خوب

پس حتی در شرایط به ظاهر بسیار سخت آگاهانه احساس خودش رو خوب میکنه چون این قانونه احساس خوب اتفاقات خوب

و انصافا تمام تلاشم رو میکنم که جهان رو برای خودم و بقیه خودم جای بهتر و زیباتری بکنم

و از خداوند متعال سپاس گذارم که منو هدایت کرد

خدایا عاشقتممممم

استاد دوستتدارم

در پناه خداوند باشید

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام به استاد عزیز و مریم خانم و تمامی اعضای این سایت توحیدی

خدایا شکرت بخاطر وجود این کلیپ انگیزشی زیبا و شکرت که اینو شنیدم و الان هم میخام در موردش صحبت کنم

تمام اتفاقات زندگیم رو از کوچک ترین تا بزرگترین اتفاق خودم به وجود میارم از ریزترین تا بزرگترین

من میخام تمام این اتفاق هارو از ریزترین تا بزرگترین رو انجوری که دوستدارم رقم بزنم و پادشاه زندگی خودم باشم این منو قانع میکنه این منو قانع میکنه

این کار نیاز داره به یه تعهد و یه مسیر درست و همواره موندن در اون مسیر

یعنی من حسین دانش خواه راه دیگه ایی ندارم واقعا راه دیگه ایی ندارممم فقط یه راه دارم این که به تمام خاسته هام برسم و جهان رو گسترش بدم

خب من باید رفتار ذهنمو تا جایی که میتونم شبیه روحم بکنم

همه جور که روح میبینه جهان بیرون رو و قدم به قدم میشود

و باید عمل کنم ذهن کارش همینه بدترین سناریو رو تحویلت میده و وظیفه من این هست که همواره احساس خوب داشته باشم همواره در احساس آرامش باشم و میپذیرم کار ذهن رو چون از وقتی کارش روپذیرفتم دیگه مقاومت نشان نمیدم در برابر نجواهاش فقط اگاهانه سعی میکنم حالمو خوب نگه دارم و به شرایط جوری نگاه کنم که بهم احساس خوب بده و این یعنی ایمان از دید من. کار راحتی نیست ولی میشود کم کم میشه اگر یه اشتباهی هم کردم سعی میکنم خودمو سرزنش نکنم و ازش درس بگیرم و با قدرت بیشتری ادامه بدم به خودم فهموندم که من بی نقص یا بی عیب نیستم و اصلا نمیخام پرفکت باشم ولی میخام همواره در مسیر درست باشم هر روز بهتر از دیروزم باشم و خودمو با خودم بسنجم و به معنای واقعی دارم تمام تلاشمو میکنم در طول روز از دستم در میره ولی خیلی زود انصافا خیلی سریع میگیرم افسار ذهنمو در دست

دارم نهایت تلاشمو میکنم و نتیجه هم داده طی سه ماه نتایج برای من معجزه آسا بوده و باید همواره ادامه بدم باید به اموزه ها عمل کنم باید بیس درونم رو توحیدی کنم باید باور هامو شخم بزنم و میخام باز در همین جا تعهد بدم که با قدرت بیشتری عمل کنم به قانون

من متعهد میشم که عمل کنم به آموزه ام و تمام تلاشمو میکنم تا همواره در این مسیر باشم

و بزرگترین دستاورد من در این روز ها فقط احساس خوبه و همین واقعا برای من بزرگترین هست چون شبا راحت میخابم

میخام برم تو دل ترس هام هرچقدر فکرمیکنم که از چی میترسم

انصافا چیزی به نظرم نمیاد که بخاد جلوی منو بگیره از حرکت در مسیر توحید

ترسو دارمااا ولی اون رویاهام خیلی بزرگتر از ترسهام هستن و شاید یکم یه تعویق بندازن حرکتم رو ولی نمیتونن من رو متوقف کنن

بزارین با یه داستان از خودم این موضوع ترس رو توضیح بدهم

پارسال برج 2من پاسپورت گرفتم همه چیز به طور معجزه آسایی ردیف شد من الان دقیق یادم نیست ولی من رویای مهاجرت داشتم به آمریکا به میامی و از اون جایی که شنیده بودم استاد میگن قدم اول رو بردار من هم گفتم من میخام برم آمریکا بزار قدم اول رو برداریم بریم استانبول و اون موقع فقط همینو میفهمیدم از صحبت های استاد قدم اول رو براشتم با 5میلیون اون 5میلیون هم گوشیمو فروختم

حسابش کنین یه آدمی که کل دارایش 5میلیون هست بدون گوشی هوشمند واز این 5میلیون 2میلیون رو داده به کرایه و مانده 3میلیون

خب من حرکت کردم نشستم تو اتوبوس نجوا ها آمد و من تا نزدیک مرز بازرگان رفتم اتوبوس وایساد برای فکر کنم ناهار و من اونجا دیگه سوار اتوبوس نشدم و برگشتم تهران ترس تمام وجودمو فرار گرفته بود من هیچ کسی رو نداشتم استانبول و داشتم به قول خودم قدم اول روبر میداشتم

این ترس داشت منو سکته میداد ولی تسلیم نشدم دقیقا 10ماه بعدش دوباره حرکت کردم تو یه روز تصمیم گرفتم و همون روز گفتم اقای صاحب کار کن دارم مهاجرت میکنم و حساب کنید من برم ایشون گفتن تا اخر ماه وایسا بعد برو تو یه روز تصمیم گرفتم و تااخر ماه وایسادم و پولم رو گرفتم شد 28میلیون مال دوماه با عیدی البته

و 25میلیون لیر خریدم شد 9000لیر و حرکت کردم سمت پایانه آزادی سمت میدان آزادی رسیدم گفت اتوبوس واسه استانبول نداریم تا انکارا داریم گفتم مشکلی نیست آقا این بار رفتم و خیلی. برام جالبه اصلا ترسی هم نداشتم اغا ما مرز بازرگان رو رد کردیم انقدر من خوشحال بودم که اتوبوس دجی داشت گفتم اقای راننده اهنگ بزار و وسط اتوبوس میرقصیدم از خوشحالی و چندتا خانم هم آمدن و باهم رقصیدم مقصد همه انکارا بود ولی من استانبول خب ما رفتیم استانبول زندگی کردیم جوری که استانبول شد بود برام مثل تهران و چقدر لذت بردم خدایا شکرت سپاس

خب این داستان رو خوندی ممنونم خاستم بگم من نه کسی رو داشتم نه زبان بلد بودم نه چیزی ولی ترسها نتونستن جلوی منو بگیرن 10ماه به تاخیر افتاد از سفر اول تا دوم ولی بالاخره رفتم و

سپاس واقعا سپاس خاستم بگم که شاید یه ترسی بتونه یکم نگهم. داره ولی نمیتونه جلمو بگیره من نمیتونم بپذیرم که قلبم بهم بگه تو مشرکی چون ترس داری نه هرجور باشه میشکنمش هر جور باشه میرم تو دلش چون من باید به خاسته هام برسم اصلا راه دیگه ایی نیست حداقل برای بنده

من میخام بنتلی سوار شدم رولزرویس فانتوم سوار شم من میخام توی بورلی هیلز خونه داشته باشم من میخام کنسرت بزارم و هزاران هزار آدم بیان و لذت ببرن اصلا عشق من اینه شما به من بگی از صبح تا شب بخون و برقص من بدون توقف میخونم و میرقصم من زمانی که میخونم و میرقصم به سبک مونو واک همون سبکی که مایکل جکسون داشت یا اسنوپ داگ داره روحم پرواز میکنه از شادی نمیتونم جلوی خودمو بگیرم باورتون نمیشه دیشب توی رستوران موزیک پخش کرده بودن و من میرقصیدم و چقدر من لذت بردم واقعا دوستان برای من مهم نیستن بقیع انصافا من آدم شجاعی هستم و از خدا میخام اینو که خدایا منو هداایت کنی به مسیر خاسته هام که اونایی که قراره صدامو بشنون بیان و بشنون و لذت ببرن و عشق کنن

من شاید باور نکنید خداوند شاهداین قضیه هست من به هیچ عنوان ممکن نمیتوانم ناراحتی و غم رو تحمل منم هرروز افراد به من میگن چقدر شادی همه در تعجب هستن که چطوررررر من همیشه شادم همیشه در حال رقصیدنم

زیر دوش سرکار پشت موتور پشت ماشین توی رستوران توی مارکت همه جا توی مترو و واقعا لذت میبرم واقعا لذت میبرم

اصلا یک لحظه نمیتوانم غم رو تحمل کنم اصلا به هیچ وجه

یک لحظه خداوند شاهد هست

بغضی مواقعه افراد از خوشحالی بیش از حد من شاکی میشوند ولی من به خداوند اسمان ها و زمین ایمان دارم که منو می‌بره به جایی که همه شادن همه دوست دارن برقص کافیه یه موزیک پخش بشه

آره دختری یا پسری یا خانواده ایی که با شادی بیش از حد من مشکل دارن رو نمیخام من مسیر خاسته هامو میخام من میخام تو اون دنیا سربلند باشم و بگم خدا جونم دیدی فقط تو برام مهم بودی وقتی میرقصم خداوند داره باهام میرقصه خدایا شکرت الهی شکر

افراد من رو دیوانه یا چیزهای بدتر خطاب میکنند با گوش های خودم شنیدم ولی به ایمان من افزود و خوشحال ترم کرد چون فقط من دارم روی این کره خاکی زندگی میکنم و بقیه مهم نیستن

بعضی مواقع انقدر انرژیم بالاست که نمیتونم خودمو کنترل کنم نمیتونم مثلا بشینم باید بدومممم باید برقصم باید کلی شادی کنم و اکثر مواقع در طول روز همین قدر انرژیم بالاس و شبا سرمو میزارم روبالشت خابم

و دوست دارم با کسی وارد رابطه شم که فقط باهاش بگم و بخندم و برقصم و شادی کنم یعنی کسانی که از نزدیک منو میشناسن میفهمن که من در مورد چه شادی و انرژی صحبت میکنم و واقعا راضیم واقعا راضی راضی راضیم خدایا شکرت

الهی شکر

استاد سپاس گذارم ازت عاشقتممم عزیزممم

دوستت دارم استاد میبوسمت استاد

در پناه خدا شاد ثروتمند و سلامت و موفق باشید دردنیا و اخرت