کلیپ انگیزشی | شماره 1 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

351 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نفس آریان گفته:
    مدت عضویت: 2757 روز

    سلام دوستان.از امروز بطور خ جدی میخوام رو باورهام کار کنم. حسمو خوب کردم. ورودیها رو کنترل میکنم. جملات تامیدی میگم با ذکرشمارم. فایلا رو گوش میدم و نظرات زیبای شما رو میخونم. با خدا دوست شدم.قبلا نمیتونستم با خدا راحت حرف بزنم.نمیدونستم انقدر بهم نزدیکه.فقط نمازمو عربی میخوندمو و باهاش کاری نداشتم.زیاد باورش نداشتم و روش حساب نمیکردم.شکر نعمتهاشو نمیکردم.اما امروز شروع کردم به تغییر. یه تغییر حسابی. با خدا حرف زدم.گفت که کمکت میکنم و همیشه پیشتم. گفت فقط روی خودم حساب کن. خ خوشحالم. خدا رو شکر میکنم که منو به این مسیر هدایت کرده.مطمعنم باورهام به زودی تغییر میکنه و طعم موفقیت و لذت و ثروت رو خ زود میچشم. خ دلم میخواد یه شغل جدید برا خودم راه بندازم …من اهداف زیادی دارم…دوستان عزیزم به زودی میام از نتایجم براتون میگم. از خوندن کامنتاتون خ لذت میبرم و موفقیتهاتون خوشحالم میکنه و بهم انرژی میده. من از دی ماه96هر روز اوقات بیکاریم رو با خوندن مطالب سایت و گوش دادن به فایلهای استاد سپری میکنم.خدایاشکرت. سپاسگزارم.?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    حمیدرضا ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 2309 روز

    بسم رب العالمین .

    سلامی همراه با عشق خدمت شما استاد عزیز و دوستان سایت.(کامنت 2 از سلسله کامنتهای مشاهده ویدئو های رایگان سایت)

    *در مسیر خواسته ها و اهدافمان هر نجوایی که به ما احساس خوب و امید واری بدهد نجوایی الهی و مثبت است.

    *اگر نجوا و صدای درونمان حس نا امیدی و یاس و تمرکز به نکات منفی باشد نجوایی شیطانی است .

    *(((نکته ایی خارج از این ویدئو که از استاد آموختم این است که اگر حس بدی نسبت به صدای درون نداشته باشیم آن حس و نجوای درون خوب است(چیزی که بد نیست خوب است))))

    *در مسیر اهداف و خواسته هایت نباید به پشت سر نگاه کنی و به سمت جلو پیش برو

    * در این ویدئو گفته میشه که ما باید راه درست رو انتخاب کنیم نه راه آسون رو (از نظر من نه کسی میتونه بگه این مسیر آسونه نه کسی میتونه بگه سخته بلکه باورها و انتخاب های ما هستند که سطح این مسیر رو تعیین می کنند. البته چون ما تا الان در باورهای اشتباه زندگی امان را بنا کرده ایم به قول استاد جهاد اکبری لازم است که به مسیر اصلی و درست برگردیم و ادامه بدیم و در ادامه به مسیر های بهتر و آسان تر هدایت میشیم خلاصه که تنبلی رو با آسانی اشتباه نگیریم)

    *سعی کنیم به قلبمان گوش بدهیم و همش از عقلمان پیروی نکنیم و مدام در حاشیه امنیت خودمان نمانیم و به گفته راوی ویدئو از عقل سلیم گفنه شده توسط مزدم به عنوان بهانه امان برای نرفتن و ادامه ندادن مسیر مان استفاده نکنیم .

    *ناهمواری ها و تضاد هایی که در مسیر به سراغمان می آیند برای لول آپ شدن ما هستند برای اینکه ما خواسته هایمان را بهتر و واضح تر بشناسیم و راه های جدید تری کشف کنیم مثل بازی های کامپیوتری که با حل مسئله و طی کردن یک مرحله تجربه ولول ما بالا میرود و امکانات و راه های جدید و بهتری کسب میکنیم .

    *در مسیر اهدافمان تغییر باورهایمان تنها حریفمان باور های مخرب گذشته هستند ترس هایمان و تردید هایمان اما ما باید باور داشته باشیم همانطور که آنها به صورت ناخودآگاه ساخته شده اند ما میتوانیم باور ها ایمان و اعتقاداتی قوتی تر از آنها به صورت کاملا خودآگاه درست کنیم و به مسیر زندگی ادامه دهیم.

    *هر موقع در نجواها و صداهای درونت احساس کردی که از نقاط ضعفت و ناراحتی و ناامیدی سخن است آنها کلام شیطان است آنها باور های مخرب توست که باید با ایمان به خدا و قوانینش و باور های قدرتمند به ان نجوا های مخرب توجه نکنی

    آنها همیشه زمزمه های مخربشان را ادامه می دهند پس تو هم باید باور های درستت را همیشه و پر قدرت تر ادامه بدهی و توجه ات را با ایمان بر روی مسیر خواسته هایت بگذاری تا صدای شیطان ضعیف و ضعیف تر شود .

    *ما میتوانیم به هرآنچه بخواهیم برسیم فقط کافی است باور کنیم و ایمان وعمل را به کار ببندیم

    *همین حالا همین جا بهترین فرصت برای شروع است

    *افارد ترسو و بی ایمان همیشه دنبال فرصت هستند و بدین صورت هیچ وقت شروع نمیکنند

    * و جمله آخر زیبا میگوید که :

    جهان منتظر کسی نمی ماند. هر وقت نجوا های درون ذهنت شکل گرفت که تورا می ترسانند و نا امیدت می کرد تو به قلبت رجوع کن که میگه تو حرکت کن و مطمئن باش همه چیز در نهایت به نفع تو میشود.

    همه چیز باور است باور است باور است*همه چیز توجه است توجه است توجه است

    وعده دیدار ما آمریکا انشالله

    در پناه الله یکتا شاد پیروز سربلند سروت مند و سعادت مند در دنیا و آخرت باشید :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    مینا ثروتی گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    کلیپ انگیزشی شماره 1

    خدای من هیچوقت فکر نمیکردم با دیدن یه کلیپ انگیزشی اینقدر به وجد بیام .

    چون من میدونستم که انگیزه به تنهایی مهم نیست .

    اینکه جسارت انجام ایده هایی که بهت گفته میشه هم داشته باشی واینکه حریف نجواهای ذهن ات بشی تا قدرت بگیری برای عمل کردن ؛ حاصل ایمانی هست که باعث میشه دست به عمل بزنی .

    این جدال همیشگی رو به یاد داشته باش .

    جدال بین خود واقعی ات و ذهن ات .

    جدال بین روح ات و شیطان .

    شیطانی که بهت میگه وقت ات رو تلف نکن ، به هیچ جا نمیرسی .

    به قول قرآن : الشیطان یعدکم الفقر .

    شیطان همیشه به ما وعده ی فقر و بدبختی میده و ناامیدی رو تو وجود ما فریاد میزنه و دائم به فکر اینه که ما رو از مسیر گمراه کنه ؛ با وعده های توخالی و حس ترس یا احساس گناه از اعمال مون .

    نجواهای شیطان رو با آتش ایمان بسوزون . آره تنها ابزاری که میتونه ما رو مسلح کنه در برابر نجواهای ذهن مون ایمان مون هست – یه ایمانی که ریشه در باورهای ما داره .

    ایمانی که اونقدر قویه که حریف هر نجوایی و هر تضادی در هر زمینه ای میشه .

    تنها راهی که باهاش میتونیم ترس ها مون رو کنار بذاریم فقط و فقط اینکه بریم تو دل شون و ببینیم که فقط یه ترس واهی و پوچ بوده و ما سال ها خودمون رو از نعمت تجربه هایی که به خاطر ترسیدن ازشون نداشتیم محروم کرده بودیم و بعد قدرت میگیریم برای بیشتر رفتن تو دل ترس های بزرگترمون .

    افراد قوی کسانی هستند که با ” ایمان ” قدم اول رو برمیدارند .

    حرکت کن و باور داشته باش که هر اتفاقی در نهایت به نفع تو خواهد بود .

    تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس ؛ راه خود بگویدت که چون باید کرد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    آیسو گفته:
    مدت عضویت: 1658 روز

    سلام‌استاد عزیزم‌♥️

    یه مدت بود همش‌این پیام به من داده میشد ( اصل رو از فرع تشخیص بده ! )

    منم‌همیشه میگفتم خدایا برام فرع رو واضح‌کن میدونم باید اینکارو کنم اما واضحش کن…

    پس کاری که کردم این بود، مطالعه ی کتاب های متفرقه که وقتم رو میگرفت ولی اسون بود رو گذاشتم‌کنار !

    چون وقتی میخواستم روی خودم کار کنم به علت مقاومت های ذهنیم سختم بود ولی خوندن کتاب برام‌خیلی آسون بود!در واقع من راه آسونو انتخاب کرده بودم..

    چند تا کار دیگه ام بود که تو برنامم قرار داده بودم اونارو حذف کردم تنها کارایی که تو برنامم قرار دادم این بود..

    شکر گذاری ، مراقبه اگر میکنم در حد ۱۰ دقیقه، کار روی خودم … کار روی خودم..

    دیگه اصل شد کارروی خودم و بقبه کارام فرع شد

    امتحانم داشتم تصمیم گرفتم صبحا خیلی زودتر بیدار شم تا بتونم هم ب امتحانام رسیدگی کنم هم روی خودم کار کنم.. گرچه صبح یه صدایی هست که میگه بخواب، حالا زوده ولی من بیشتر اوقات شکستش دادم و میدونم به مرور کامل از من شکست میخوره.

    خدایا شکرت♥️

    این کلیپ بمن‌میگه من دارم درست میرم من راه هایی ک برای مغزم آسون بود ولی فرع بودو کنار گذاشتم!

    الانم باید ادامه بدم.. ادامه بدم.. امید دارم به نتایج. قلبم گواهی میده گرچه الان چیزی ممکنه نبینم ولی نشونه های خدا داره منو هدایت میکنه!

    نجواها هم‌میاد سراغ من ولی خیلی کمرنگ‌شدن .. من راهی ندارم جز ادامه دادن

    جز تونستن

    جز به رویاهام‌رسیدن

    من میدونم میشه ،خداوند هیچ وقت زیر قولش نمیزنه!

    هیچ تضمینی بدای هدف نیست … درسته استاد ولی من قدم هامو برداشتم خدا بمن اخر راهو نشون داد .. گف ادامه بده ادامه بده..من هیچ وقت زیر قولم نمیزنم کمکت میکنم به خواسته هات برسی.

    شب قبل خواب خودمو تجسم میکنم حس خوبیه.. خدایا شکرت

    خداوند منو هدایتی فرستاد به دریافت نشونه که واضح باهام حرف بزنه چون من ازش درخواست واضح حرف زدن داشتم‌♥️

    واسه همه مشونه ها ممنونم خدای مهربونم

    چشم خدای من.. راه آسونو گذاشتم کنار من راه درستو میرم ،ادامه میدم، نتایج هم‌خودشو به من نشون میده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    نسرين خالقي گفته:
    مدت عضویت: 1301 روز

    سلام به استاد عزیز ، مریم جان ، و همه دوستان عزیز ،

    این فایلی هست که هر روز باید گوش داد ، اصلا اینقدر گوش داد که حفظ شد و به محض اینکه چشم را باز کردیم به یاد بیاریم . این جدالی هست که هر روز صبح با شبطان داریم در زمان بیدار شدن ، که حالا میخوای به این زودی بلند چی چه کار کنی ، حالا هوا سرده ، بیرون تاریکه ، حالا امروز ورزش نکن ، حالا نماز صبح را نخون بعدا قضاش را بخون ، حالا یک ساعت دیرتر برو سر کار ، حالا تمرینات امروز را انجام نده ، حالا شکر گذاری نکن و….

    جدالی هست که هر روز به موقع گرفتن یک تصمیم داریم ، هر روز میاد میگه تو نمی تونی ، این راه سخته ، تو را چه به این مقام ، تو را چه به این ثروت ، برو راه اسون ، با همین وضعیت موجود بساز ، از حاشیه امن خودت بیرون نیا ، اون بیرون شرایط سخته ، هر روز جدالی بین نور و تاریکی أست ، جدال بین روح و ذهن أست .با گرفتن تصمیم درست و برخورد با تضاد ها، شیطان منتظر نشسته دوباره نجواها را شروع کنه ، منتظره به ما بخنده ، منتظره ما تسلیم بشیم به راهمون شک کنیم ، جلوی سختی ها کم یباریم ، بیاد بگه دیدی گفتم .

    برای همین باید قدم ها را محکم بر داریم به قول استاد پا را محکم روی زمین بذاریم، درون را اساسی درست کنیم به قانون درست عمل کنیم که هیچی باعث نشه اب تو دلمون تکون بخوره ، مثل خونه ای که حسابی زیر سازی شده و هیچ زلزله ای ان را تکون نمی ده ، ایمان واقعی داشته باشیم . برای همینه که خدا گفته شیطان نمی تونه مؤمنین واقعی را گمراه کنه .برای رسیدن به خواسته ها فقط باید رو به جلو بریم ، برگشت و عقب گرد و شک نداریم .به ترسها حمله کنیم ، بریم تو دل ترسها ، بریم تا ببینیم که شیطان برای دور کردن ما از خواسته ها از کاه ، کوه ساخته ، ای خدا چی میشد بتونم چنان ایمانی بسازم تا این شیطان را برای همیشه ساکت می کردم.

    فقط و فقط باید به خودش توکل کنیم و همواره در حس و حال خوب باشیم و تا الهامات را دریافت کنیم ، و فقط بر اساس هدایت دریافتی عمل کنیم و به شیطان و وسوسه هاش بخندیم ، کاری به ظاهر ساده و در عین حال مشکل . خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می خواهم .

    هر روز باید سوره حمد را تکرار و تکرار کنم و ذره ای جا برای نجوای شیطان نگذارم .

    خدایا دستانم را بگیر و اجازه نده لحظه ای از تو دور شوم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      حیات گفته:
      مدت عضویت: 1207 روز

      سلام و درود

      وقتی به بد توجه میکنیم یا ناسپاسیم بدون عمل خاصی اون چیز از ما گرفته میشود یا با احساس لیاقت نکردن

      چطوره که برای خواسته هامون طبیعی وارد زندگیمون نمیشه و باید ایمانمان را نشان دهیم؟؟!!!!

      و جالبیش اینه برای این حرفم دلیل دارم

      1. توی اینترنت بزنین نامه نظر علی طالقانی در موزه گلستان

      2. پدرم میگفت در زمان قبل مرسوم بود که بروند کویت برای کار ولی قاچاقی میرفتن

      خیلی ها گفتن ما باید ایمانمون را نشان بدیم و مهاجرت کنیم،، رفتن با چه بدبختی و زندان شدن و……

      یک نفر از اشنایان بود همیشه در فکر راحتی بود دنبال مهاجرت هم نبود

      رفته بود خونه ی یکی از اقوام برای سر زدن و تفریح در شهر یکی بهش گفته بود تو نمیروی کویت؟ گفته نه پول ندارم

      گفته بیا من بهت پول میدم برو

      گفته چطوری؟

      گفته از دریا با قایق

      گفته باشه

      رفته و میگفت تا رسیده اونجا در شغلی راحت مشغول شده

      درصورتی که اونها ایمانشون را نشان دادن و حرکت کردن

      یا زندان شدن

      یا با بدبختیی رفتن

      و اگر هم پاشون به کویت رسیده در کارهای به شدت سخت مشغول شدن

      و جالبیش اینه چند روز پیش داشتم مبگفتم راه استاد سخت بوده راه این نیست

      بعد دیدم دقیقا یک فایل گذاشتن که یک نفر مثل اب خوردن استاد شده

      و بهم ثابت شد فکرم

      خلاصه که من با این حرکت کردن یکم مشکل پیدا کردم

      تضادی که بهش خوردم این بود که

      روانشناسی ثروت3 کار کردم

      و با شوق به نشانه ها توجه کردم و حرکت کردم

      اینقد به در بسته خوردم که دیگه تمام انرژی ام گرفته شد

      و دیدیم انگار خیلی هم اینجوری نیس که به شجاعان پاسخ داده بشه

      مخصوصا اون مواردی که با چشمم دیدم

      همه اینها هم از حفظم که ذهن و روح هماهنگ باشه

      و عمل بعد از احساس خوب و الهامی که باید باشه و…….

      هزار تا عامل دیگه

      همه اینها انجام دادم

      راهی نمیمونه جز اینکه بگم خیرتی توش بوده

      ولی درس شد برام که مگه چیزی که از دست میدیم یا نداریم

      مگه عمل خاصی براش میکنیم؟

      و در عمل بهم ثابت شد …..تقلا کردن بیش از حد حتی با احساس خوب هم غلطه

      قرار بود این را کامنت کنم اما حسی بهم گفت در پاسخ به این کامنت بگذارم

      البته که زندگیم از نظر روابط با خانواده بهتر شده

      جالبه خواهرم هیچ فایلی گوش نمیده

      ولی اون ارتقا میگیره و کیس ازدواج براش میاد و زندگیش عوض شده، از چند نفر دیگه هم شنیدم ما روی خودمون کار میکنیم

      برادرمون سر کار رفت بعد 5سال بیکاری

      بابامون ترک کرد بعد 30 سال مواد

      با اینکه یک ذره هم روی خودشون کار نکردن

      برای گرفتن جواب هم ننوشتم

      فقط گفت بنوس

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 749 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی

    اولین قدم برای من تغییر بنیادین باورهاست

    باور که تغییر میکنه من در محیطی قرار میگیرم با افرادی روبرو میشم که همه دست خداوند هستند و باعث میشه من به راحتی مثل آب خوردن به خاسته هام برسم به صورت طبیعی

    پس اصلا نیازی به تجزیه و تحلیل چیزی نیست من فقط باید طرف خودم رو به درستی انجام بدم یعنی همواره در احساس شادی و آرامش باشم و نعمت ها و برکات خداوند در کنار من قرار میگیرد میوه مسیر درست هست

    اصلا نیازی نیست که من زور بزنم واسه هرچی. تمام نعمتها. از رابطه پول هرچی باید طبیعی وارد زندگیم بشود با تغییر باورها البته کار های عملی هم این وسط انجام میشود ولی این کار های عملی هم به آسانی انجام میشود به خودی خود یعنی نیاز نیست کوه جا به جا کنیم

    پس میشود به هر آنچه که تو رویامون هست رسید چون من هستم که دارم خلق میکنم فقط من

    منم که مسول هستمممم فقط من

    از این به بعد با تکامل قدم به قدم باورهامو تغییر میدم و قدم به قدم نتایج رو بهتر میکنم و بزرگترین و بهترین انگیزه در این روزها برای من احساس آرامش و شادی هست که دارم

    میشود و من با تمام قدرتم حرکت میکنم در این مسیر متعهد میکنم خودم رو

    سپاس گذارم از استاد عزیزم که ایمان رو در دل من زنده کرد بابا من این چیزها رو که بلد نبودم خداوند لطفش شامل حالم کرده

    خدایا شکرت سپاس گذار هستم

    خدایا سپاس گذارم ازت بی نهایت بار شاکرم

    استاد میبوسمت

    در پناه خدا شاد و موفق باشید همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    ارغوان گفته:
    مدت عضویت: 767 روز

    شکر ایزد را که دیدم روی تو …

    درود بی پایان به استاد گرامی و خانم شایسته محترم وبه تمامی عزیزان

    چند روزی بود که استمرار در کارهای شخصی ام کم شده و من در دفتر خواسته‌هایم از خدا هدایت و برکت بر زمانم را میخواستم و می‌نوشتم و امروزاین فایل ارزشمند نشانه من بود

    چقدر همچی درست و به جا چیده شده چقدر همچی سر جای خودش قرار گرفته

    من خیلی عجول بودم و وقتی کاری رو شروع میکردم باید فقط تموم میشد و فارغ از این بودن به چه نحوی الان می‌دونم به موقع انجام میشه با استمرار و تمرکز و بر طبق تکامل

    و خیلی کارها رو باهم انجام میدادم چند تا کار و باهم شروع میکردم و خوب تایم کم نیاوردم و خسته میشدم و خیلی هاشونو نصفه رها کارهای نصفه و نیمه همیشه داشتم البته هنوز کمی ضعف دارم و باید تمرکز بیشتر و استمرار بیشتری داشته باشم

    به تازگی مهاجرت کردم وچقدر این تغییر برای من درس داشت

    چقدر آموختن چقدر صبورتروارونتر شدم و مدیون این فضای بینظیرم

    تو نوشتن و خواندن کامنت ضعیف عمل میکنم

    اینم نوشتم که مداومتی باشه برای نوشتن تا راه بیوفته و یا بگیرم بنویسم و ذهنموروکنترل کنم.

    در پناه یکتا معبود هستی باشید

    پاینده و سازنده باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    معصومه بربری گفته:
    مدت عضویت: 1003 روز

    به نام خدای خوب و مهربانم

    سلام به استاد عزیز و مهربانم و خانواده صمیمی و دوستان خوبم

    این فایل واقعا کمک بزرگی به من کرد و دیدن و گوش دادنش خیلی به موقع بود باعث شد به خودم یادآور بشم که اگر میخوام روزهای خوبی پر از شادی و نعمت و برکت داشته باشم و روزهای تلخ گذشته دوباره تکرار نشه با نجواهای منفی و مخرب ذهن مقبله کنم وگول شیطان رو نخورم و هر لحظه به خودم بگم تو خالق زندگیت هستی تو هستی که شرایط خوب و بد رو برای خودت میسازی

    پس انتخاب کن میخوای تو همون مسیر گمراه کننده بمونی و رنج بکشی یا میخوای گوش به فرمان نجوای های بی فایده ی ذهنت باشی که تو رو به هلاکت میرسونه.باید باور ساخت با تمام وجود از ته قلبت که خدایی هست که هرلحظه تو رو حمایت میکنه تو هرنفس کشیدن خودش رو نوش میده.مقابله با نجواها خیلی سخته اما میشه درستش کرد از وقتی وارد سایت شدم تغییرات خوبی تو زندگیم به وجود اومد باعث شد بیشتر خودمو بشناسم و بتونم فکرای منفی و مخربی که ساعت ها تو ذهنم میچرخید و منو از زندگی ناامید میکرد رو کنترل کنم ولی همیشه احتیاج به تکرار و یاد آوری هست که گوش دادن این فایل امروز حال منو بهتر کرد خداروشکر میکنم که امروز به این فایل زیبا هدایت شدم و امید رو در دلم بیشتر زنده کرد و ممنونم از شما استاد عزیز که مثل همیشه و به موقع صحبتها و فایل های خوبتون به دادم رسید امیدوارم همه بتونن به هرآنچه دلشون میخواد برسن.

    در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    زهرا رضی گفته:
    مدت عضویت: 2751 روز

    چقدر این متن زیبا از طرف خداوند داره منو هدایت میکنه.تمام نشانه ها دارن اینو فریاد میزنن ک در مسیر درست هستم فقط باید ادامه بدم.

    ((در فرایند تغییر باورهایت، با یادآوری توانایی هایی که خداوند به تو برای ساختن آن باورها و تغییر شرایط کنونی ات داده است، انگیزه هایت را آنقدر زنده نگه داری و آنقدر این مسیر را ادامه داده و در آن به ثبات برسی، که دیگر هیچ چیز توان گمراه نمودنت را نداشته باشد.زیرا در ابتدای راه، باورهای محدود کننده قبلی، مدام تلاش می کنند تا بی اثر جلوه دادن این کار، مانع ادامه این روند شوند. اما وقتی با یادآوری قوانین بدون تغییر خداوند، انگیزه هایت را بیدار نگه داشته و به اندازه کافی در این مسیر پیش می روی، به ثبات می رسی  و نتایج کم کم شروع به ظهور می کند. به نحوی که حتی اگر به خاطر نجواهای ذهنت، از مسیر خارج شوی، این ثبات و این نتایج، خیلی زود دوباره تو را به مسیر صحیح بر می گرداند.این فایل را هر روز پس از بیدار شدن از خواب گوش بده و روز خود را با این یاآوری شروع نما که تو خالق تجارب امروزت هستی.تمام تجارب تو در روزها و هفته های آینده، با فرکانس های امروز ساخته می شود.فقط باید تصمیم بگیری که می خواهی چه تجربه ای داشته باشی و با کنترل ورودی های ذهنت، با توجه بر نکات مثبت زندگی ات در هر لحظه، فرکانس آن تجارب را ارسال نمایی))بلند شووحرکت کن.راس ساعت ۶صبح صدای زنگ بیدارت میکنه اما قبل اینکه صداشو قطع کنی ی صدایی از ذهنت میاد ک میگه هنوز خیلی زوده هوا تاریکه زیر پتو بمون بیرون هوا سرده افکار ناامید کننده از هر طرف بهت هجوم میارن ولی تو از اونا نظر نخواسته بودی.وجود واقعیت میگه حتما دلیلی داره ک ساعتو اون موقع کوک کردی؟ پس بلند شو بشین پاهاتو محکم ب زمین بکوب و ب پشته سرت نگاه نکن.. ( الان من ک میخوام بنویسم .ولی ی صدایی  هی میگه تو این فایل ک چیزی برا نوشتن نیست توک گوشش دادی پس ازش بگذر و بگیر استراحتو کن تا دخترت بیدارنشده ولی من ادامه میدم ک خدا میگه فبشّرالصابرین)

    به دنیای حرکت و تلاش خوش امدی👌

    هروز نبردی بین راه((درست ))و((آسون)) ب وقوع میپیونده

    هزاران راه هرروز خودشو بهت نشون میدن ک از اون یکی راه برو ک آسون تره .ولی تو تصمیم گرفتی راه درست رو انتخاب کنی نه راه آسون رو.با این تصمیمت و پشت کردن ب نجواها راه های امن و انچه دیگران بهش میگن عقل سلیم امروزتو اغاز میکنی .

    از اون ب بعد ناهمواریها (ترمزهای ذهنی)یکی پس از دیگری ب سراغت میان.اما در این بین راه های ساده وبظاهر آسون‌ پشت سر هم بهت چشمک میزنن.تا جلوی پیشرفتتو بگیرن واگه ب سمته اونا حرکت کنی همه ی رویاهات وآرزوهات از بین میرن.اما تواونارونمیخوای .هر قدمی ک برمیداری منجرب قدم بعدی میشه‌(هدایتت میکنه)‌.وحالاتودرمسیر قرارگرفتی.فرصتی نداری ب گذشته فکر کنی.دربرابرت حریفی ایستاده ک نمیبینیش.صدای نفس هاشو از پشت سرت حس میکنی اره اون خودت هستی.ترس تردیدها دودلی ها همه  منتظرن تاتورو از اهدافت دور کنن‌.نگران نباش.درسته ک از بین بردنشون راحت نیست ولی مطمئن باش اونا از بین رفتنی هستن.این جدال همیشگی رو بیاد داشته باش.(((جدال بین خود واقعیت و ذهنت))((جدال بین روحت و شیطان))اونه ک بهت میگه وقتت رو تلف نکن ب هیچ جا نمیرسی.همه از تو قوی ترن.نجواهای شیطان رو با آتش ایمان بسوزون.تردیدها و ترس ها رو باحمله کردن بهشون نابود کن.ویادت باشه برای چی میجنگی.بدون شیطان همیشه میخوادتورو ناامید ومتزلزل کنه.همیشه میخواد نقاط ضعفت رو بهت بگه وهیچوقت درمورد توانایی هات باهات صحبت نمیکنه.درتمام طول زندگی این بزرگترین دشمن باتو ودر کنار توهست ک دائما بفکر نا امید کردن و تضعیف کردنه توست.اما وقتی بهش توجه نمیکنی  وبا ایمان واقعی دست ب عمل میزنی دشمن درونتو از بین میبری.و اونوقته ک میبینی اون ی سایه غیر واقعی ای بیش نبوده.باقدرت حرکت کن تو فوق العاده ایی.وهمه ی نیروها در وجودت هست.واصلا ب توانایی هات شک نکن‌تومیتونی ب هر انچه میخوای برسی.افراد ضعیف و ترسوو کمال گرا همیشه ب دنبال شرایط مناسب هستن..ولی هیچوقت  شروع نمیکنن چون فرصت مناسب هرگز بوجد نمیاد.درصورتی ک موفقیت نصیب کسانی میشود ک هرگز منتظر کسی نمیمونن و لا ایمان قدم اول رو برمیدارن.تصمییم بگیییییر و انتخاب کن.جهان منتظرکسی نخواهد ماند.وهروقت نجوایی تو ذهنت شروع کرد ب ترسوندت وناامید کردنت تو ب صدای قلبت گوش کن ک میگه حرکت کن و مطئن باش  در نهایت همه چی ب نفع تو خواهد بود..پیش از اینها فکر میکردم خدا

    خانه ای دارد کنار ابر ها

    مثل قصر پادشاه قصه ها

    خشتی از الماس خشتی از طلا

    پایه های برجش از عاج و بلور

    بر سر تختی نشسته با غرور

    ماه برق کوچکی از از تاج او

    هر ستاره پولکی از تاج او

    اطلس پیراهن او آسمان

    نقش  روی دامن او  کهکشان

    رعد و برق شب طنین خنده اش

    سیل و طوفان نعره ی توفنده اش

    دکمه ی پیراهن او آفتاب

    برق تیر و خنجر او ماهتاب

    هیچ کس از جای او آگاه نیست

    هیچ کس را در حضورش راه نیست

    پیش از اینها خاطرم دلگیر  بود

    از خدا  در ذهنم این تصویربود

    آن خدا بی رحم بود و خشمگین

    خانه اش در آسمان دور از زمین

    بود ،اما میان ما نبود

    مهربان و ساده و زیبا نبود

    در دل او دوستی جایی نداشت

    مهربانی هیچ معنایی نداشت

    … هر چه میپرسیدم از خود از خدا

    از زمین از اسمان از ابر ها

    زود  می گفتند این کار خداست

    پرس و جو از کار او کاری خطاست

    هر چه می پرسی جوابش آتش است

    آب اگر خوردی جوابش آتش است

    تا ببندی چشم کورت می کند

    تا شدی نزدیک دورت میکند

    کج گشودی دست ،سنگت می کند

    کج نهادی پا ی  لنگت می کند

    تا خطا کردی عذابت می دهد

    در میان آتش آبت می کند

    با همین قصه دلم مشغول بود

    خوابهایم خواب  دیو و غول  بود

    خواب می دیدم که غرق آتشم

    در دهان شعله های سرکشم

    در دهان اژدهایی خشمگین

    بر سرم باران گرز آتشین

    محو می شد نعره هایم بی صدا

    در طنین خنده ی خشم خدا …

    نیت من در نماز ودر دعا

    ترس بود و وحشت از خشم خدا

    هر چه می کردم همه از ترس بود

    مثل از بر کردن یک درس بود ..

    مثل تمرین  حساب و هندسه

    مثل تنبیه مدیر مدرسه

    تلخ مثل خنده ای بی حوصله

    سخت مثل حل صد ها مسئله

    مثل تکلیف ریاضی سخت بود

    مثل صرف فعل ماضی سخت بود

    تا که یک شب دست در دست پدر

    راه افتادیم به قصد یک سفر

    در میان راه در یک روستا

    خانه ای دیدیم خوب و آشنا

    زود  پرسیدم پدر اینجا کجاست

    گفت اینجا خانه ی خوب خداست

    گفت اینجا می شود یک لحظه ماند

    گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند

    با وضویی دست ورویی تازه کرد

    گفتمش پس آن خدای خشمگین

    خانه اش اینجاست ؟اینجا در زمین؟

    گفت :آری خانه ی او بی ریاست

    فرشهایش از گلیم و بوریاست

    مهربان و ساده و بی کینه است

    مثل نوری در دل آیینه است

    عادت او نیست خشم و دشمنی

    نام  او نور و نشانش روشنی

    خشم نامی از نشانی های اوست

    حالتی از مهربانی های اوست

    قهر او از آشتی شیرینتر است

    مثل قهر مهربان مادر است

    دوستی را دوست معنی می دهد

    قهر هم با دوست معنی می دهد

    هیچ کس با دشمن خود قهر نیست

    قهری او هم نشان دوستی ست

    تازه فهمیدم خدایم این خداست

    این خدای مهربان و آشناست

    دوستی از من به من نزدیکتر

    از رگ گردن به من نزدیکتر

    آن خدای پیش از این را باد برد

    نام او راهم دلم از یاد برد

    آن خدا مثل خیال و خواب بود

    چون حبابی نقش روی آب بود

    می توانم بعد از این با این خدا

    دوست باشم دوست ،پاک و بی ریا

    می توان با این خدا پرواز کرد

    سفره ی دل را برایش باز کرد

    می توان در بارهی گل حرف زد

    صاف و ساده مثل بلبل حرف زد

    چکه چکه  مثل باران  راز گفت

    با دو قطره صد هزاران  راز گفت

    می توان  با او صمیمی حرف زد

    مثل یاران قدیمی حرف زد

    می توان تصنیفی از پرواز خواند

    با الفبای سکوت آواز خواند

    می توان مثل علف ها حرف زد

    با زبانی بی الفبا حرف زد

    می توان در باره ی هر چیز گفت

    می توان شعری خیال انگیز گفت

    مثل این شعر روان و آشنا:

    پیش از اینها فکر می کردم خدا …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    ساجده قوام گفته:
    مدت عضویت: 2206 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم گلم

    خدا را شاکرم که منو با استاد عباس منش و این سایت فوق العاده که نظیر نداره آشنا کرد و ازش ممنونم که منو در بهترین زمان با این قانون آشنا کرد که چنین الگویی مثل استاد هست .

    همونطور که تو کامنت قبلیم بهتون گفتم من به ایده و الهامی که داشتم عمل کردم و بعد همونطور که استاد عزیزم گقته بود به قدم های بعدی هدایت شدم .

    حالا میخوام قدم بعدی رو براتون تعریف کنم همونطور که تو کامنت قبلیم که در اولین فایل به نام مصاحبه استاد با مهندس شعبانعلی بود نوشتم من همونطور که گفتم مشتری‌های زیادی پیدا کردم و هر کدوم از این مشتری‌ها یک تقاضایی داشتند و من با تضادهای زیادی روبرو شدم که می‌دونستم اونا باعث پیشرفت من می‌شن و وقتی یک مشتری مثلاً تقاضا یک بنر تبلیغاتی می‌کرد من که کلاس دهم بودم و هیچی درباره بنر و چیزای دیگه نمی‌دونستم چون می‌دونستم خدا با منه و کمکم می کنه می گفتم باشه براتون درست می‌کنم و می‌رفتم شروع به تحقیق می‌کردم و جالب اینه که راه های راحت و راحت‌تری رو پیدا می‌کردم برای این کار

    باز هم همان طور که استاد عزیز می‌گه انگار همه مأموریت دارند تا به تو کمک کنند تا به هدفت برسی و باز هم کلی از افراد که دستان خداوند بودند به من کمک کردند می‌خوام یکی از جالب‌ترین افراد یا همان دست خداوند که به من کمک کرد رو براتون تعریف کنم ماجرا شو :

    ایام امتحانات بود و من داشتم درس می‌خوندم همون روزا مادرم به یکی از دوست‌های موقع تحصیلش تماس گرفت برای احوال‌پرسی و بعد نمی‌دونم ماجرا به جایی کشیده شد که فهمیدیم فرزند دوست مادرم تو همین کارهای لوگو بنر ماهره و سمینار و کلاس گذاشته و کلی سفارش هم می‌گیره دو تا چیز برایم خیلی جالب بود اول این‌که فرزند دوست مادرم هم‌سن من بود و من خیلی این اعتمادبه‌نفس و موفقیت شو تحسین می‌کنم دوم این‌که مادر من چند وقت یک‌بار به این دوستش زنگ می‌زد و درست وقتی که من این کار را شروع کردم ما فهمیدیم که بر بچش تو این کارا ماهر و کلی به من کمک کرد و آموزش‌های رایگان بهم داد و بازهم از خدا برای این‌که بهترین دستا شو برای من می‌فرسته سپاس‌گزارم

    تا قدم‌های بعدی و هدایت‌های بعدی خدا نگه‌دار

    براتون آرزوی شادی موفقیت و البته ایمان را دارم 🤗🤗🤗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: