ضرورت نماندن در «احساس گناه و عذاب وجدان»

سوال:

 من در یک احساس بد سردرگم شده‌ام.  مدام عذاب وجدان درباره موضوعات مختلفی در زندگی ام دارم.

اگر اطرافیانم مریض شوند یا دچار دردسری باشند، نمی توانم خوشحال باشم و از زندگی ام لذت ببرم. زیرا به محض اینکه می خواهم کمی از زندگی ام لذت ببرم، فوراَ این حس عذاب وجدان سراغم می آید که چرا اینقدر بی رحم هستم.

مدام در حال دلسوزی کردن به حال دیگران هستم با اینکه از این کار متنفرم. زیرا اگر انجامش ندهم، آنقدر عذاب وجدان و احساس گناه اش سنگین و غیر قابل تحمل می‌شود که مجبور به ادامه دادن به این دلسوزی ها می‌شوم..

احساس می کنم هیچ جایی برای شادی در زندگی ام نمانده. نه به خاطر خودم، بلکه به خاطر دردسرهای بی شماری که اطرافیانم دچارش می شوند و من مجبور به حل و فصل آنها هستم.

دیگر به احساس ناتوانی رسیده ام. هیچ کنترلی بر زندگی ام ندارم. نه آرامشی برای تمرکز بر اهدافم دارم و نه می توانم از زندگی ام لذت ببرم. گاهی به خود می گویم من که خدا نیستم و سعی می کنم بر خوشی های زندگی ام متمرکز شوم، اما دوباره عذاب وجدان سراغم آمده و راحتم نمی گذارد.

چطور باید این مسئله را حل کنم؟


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش

اگر مجبور بشوم اساس آموزش های استاد عباس منش را در یک جمله خلاصه کنم، آن جمله این است:

باید به هر روشی که می توانی، به مسائل زندگی ات به گونه ای نگاه کنی که به احساس خوب برسی

و مهم‌تر از همه‌، اگر با هر دلیل‌، منطق یا توجیهی‌ ماندن در احساس بد را برای خودت غیر قابل اجتناب بدانی و خودت را مجبور به ماندن در این فضا بدانی‌، قطعاً اتفاقات بدِ بیشتر را به زندگی‌ات جذب می‌کنی.

زیرا این عصاره‌ی ساز و کار جهان است که:‌.

احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد.

وقتی به موضوع ناخواسته‌ای در زندگی‌ات نگاه می‌کنی و احساس بدی درباره آن داری؛

یا وقتی به موضوعات ناخواسته زندگی دیگران نگاه می کنی و دلت به حالشان می سوزد و به عبارت ملموس‌تر‌، به احساس بد می‌‌رسی‌، خودت را وارد مدارِ ناخواسته‌های بیشتر می‌کنی و با ادامه دادن به این رفتار‌، خودت را بیشتر در آن مدار نگه می‌داری و با بیشتر ماندن در این مدار‌، به اتفاقات و ماجراهای ناخواسته‌ی بیشتری برخورد می‌کنی.

احساس بدِ شما که راهنمای بلامنازع شما برای تشخیص اصل از فرع است‌، در همه‌ی این حالت‌ها‌، رفتارها و این نوع نگرشِ ناقص و ناهماهنگِ شما با ساز و کار جهان‌‌، خیلی واضح به شما می گوید که:

در حال حرکت در مسیر اتفاقات بدِ بیشتر هستی.

فارغ از اینکه آن موضوع برای تو چقدر مهم یا حیاتی باشد.

فارغ از اینکه حق داشته باشی یا نداشته باشی

فارغ از اینکه انسانیتِ تعریف شده برای تو‌، حکم می‌کند یا نمی‌کند

فارغ از اینکه وجدان، جامعه، مردم و … تو را قضاوت می کنند یا نه،

و فارغ از هر دلیل، برهان، منطق و استدلالی، توجه به موضوعی ناخواسته که تو را به احساس بد می‌رساند‌، یعنی ارسال فرکانس ناخواسته‌‌های بیشتر به جهان و جهان پاسخگو نیز به قول حافظ طبق طبع و ذاتش‌، بازتاب آن فرکانس ها را در قالب اتفاقات ناخواستنی‌ی بیشتر‌، وارد زندگی‌ات می‌کند..

وقتی به دردسری توجه می کنی که دوست صمیمی‌ات در آن گرفتار شده و برایش دل می‌سوزانی و با او ابراز همدردی می‌کنی و نگرانش می‌شوی،

وقتی به بیماری‌ای مادرت توجه نموده و به حالش دل می‌سوزانی یا با او ابراز همدردی می‌کنی،

وقتی به دردسری که فرزندت به هر شکلی در آن گرفتار است نگاه می‌کنی و به خاطر آن نگران هستی،

وقتی به مشکلات کاری و مالی همسرت توجه نموده و با او احساس همدردی می کنی،

و در یک کلام وقتی به هر دلیلی به مشکلات خودت و اطرافیانت یا حتی مردم جهان توجه نموده و درباره‌اش احساس بدی پیدا می‌کنی، یعنی نه تنها به آنها هیچ کمکی نمی کنی، بلکه خودت را نیز به جمعِ آن زنجیره‌ی معیوب اضافه می‌کنی و تبدیل به کوری می‌شوی که نمی‌تواند عصا کشِ کوری دیگر باشد.

بنابراین:.

اول از همه باید از دو موضوع مهم دراین باره آگاه شوی:

۱٫

اگر نحوه عملکرد جهان را بدانی و بپذیری هر فردی فقط اتفاقاتی را تجربه می‌کند که خودش با باورها و کانون توجه اش، فرکانس آن اتفاقات را ارسال نموده است، دیگر هیچ منطق و استدلالی حکم نمی‌کند تا در آن باره احساس گناه داشته باشی.

زیرا خداوند زندگی هر فرد را در دست باورها و فرکانس های خودش قرار داده. زیرا خداوند سیستم جهان را به گونه ای برنامه ریزی نموده که به فرکانس های ما واکنش نشان دهد، دیگر نمی خواهی دایه دلسوز تر از مادر باشی. زیرا می دانی که حتی خداوند هم مسئولیت فرکانس های دیگران را به عهده نگرفته.

همانگونه که در قرآن بارها آمده و بهترین اشاره در این باره، آیه

وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً فَرِحُواْ بهِا  وَ إِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَهُ  بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ(۳۶)

هنگامى که رحمتى به مردم بچشانیم به آن شاد مى‏شوند و اگر به خاطر آنچه از پیش فرستاده اید (فرکانس هایی که از قبل ارسال نموده اید) مصیبتى به آنها برسد ناگاه مأیوس مى‏شوند. (۳۶)

یا آیه

ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ (۵۱)

این نتیجه کردارى است که پیش از این فرستاده‏اید و خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى‏دارد.» (۵۱)

۲٫

از طرف دیگر، اگر بدانی مواجه شدن با تضادها و ناخواسته ها، نه تنها اتفاق بدی نیست، بلکه حتی می‌تواند فرصت شگفت انگیزی باشد برای فردی باشد که هنوز نتوانسته خواسته‌ی واقعی‌اش را بشناسد. آنوقت به خاطر برخورد یک نفر با ناخواسته ای که آمده تا او را درباره خواسته اش به وضوح برساند، احساس دلسوزی نخواهی داشت.

و مهم تر از همه، باید به این نگاه برسی که هر فردی در هر جایگاهی به سر می‌برد، جای مناسبش است. حتی اگر  به ظاهر در اوضاع نابه سامانی گیر افتاده، این تضاد به او کمک می کند تا توانایی هایش را برای پیشرفت بیدار کند.

بیشترین درخواست برای موفقیت مالی زمانی است که فرد درگیر مسئله ای مالی شده

بیشترین درخواست برای سلامتی، زمانی است که فرد دچار بیماری شده

بیشترین درخواست برای آرامش، زمانی است که در نگرانی گیر افتاده

و این تضادها به فرد کمک می کند تا راه خودش را از آن وضعیت به سمت خواسته اش پیدا کند.

همه پیشرفت‌هایی که در جامعه بشری می بینی، به خاطر برخورد با همین تضادها بوده.

از ماشین‌ها، هواپیماها و حتی واکسن‌هایی که تولید شده و جان هزاران نفر را حفظ کرده است.

جهان با این تضادها در حال رشد است و فردی که همین حالا برایش نگرانی و دل می‌سوزانی نیز به محض اینکه آماده شود و خودش بخواهد، جهان او را از میان این تضادها به سمت رشد و پیشرفت هدایت می‌کند. زیرا کار جهان هدایت همه به سمت رشد و پیشرفت است. اما هر فرد زمانی با این هدایت همراه می شود که از نظر فرکانسی آماده باشد.

زندگی در جهانی با چنین نظم و قوانینی دقیق، گواهی بر این است که همه افراد به یک اندازه به منبع ثروت، نعمت، سلامتی، خوشبختی و همه‌ی چیزهای خوب دسترسی دارند و به محض اینکه خودشان بخواهند به این منبع وصل و از آن برداشت نمایند.

جهان همانند سفره ای است مملو از انواع و اقسام غذاها که پیش روی ما پهن شده. هر کدام از ما به اندازه باورها و فرکانس های مان می‌توانیم از این سفره انتخاب‌های متعدد و متفاوتی داشته باشیم

عده ای از این سفره ثروت، شغل پولساز، ایده پولساز، خانه ویلایی زیبا، مسافرت به زیباترین سواحل دنیا، کشتی تفریحی، ماشین آخرین مدل، سرمایه گذاری، سلامتی، روابط سالم و عاشقانه و … را انتخاب می کند.

عده ای هم درگیری‌هایی مثل: نگرانی برای موضوعاتی از قبیل اجاره خانه، قسط، وام گرفتن، جور کردن بدهی، هزینه‌های تمام نشدنی، نداشتن یک خودروی درست و حسابی، نداشتن یک رابطه زیبا و آرامش و … را بر می گزینند.

درهر صورت دست ما برای انتخاب از این سفره کاملاً باز است و تنها فردی که قدرت این انتخاب را برای ما دارد، خودمان و باورهایمان هستیم.

همانگونه که خداوند در قرآن درباره این موضوع به وضوح می‌گوید:

کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً

و هر یک از این دو گروه را به عطاى پروردگارت کمک خواهیم داد و هرگز کسى از عطاى پروردگارت محروم نخواهد بود.

پس حالا که قوانین را متوجه شده ای، راحتتر می توانی نگاه جدیدی به این مسائل داشته باشی که به تو احساس بهتری بدهد.

مشکل اصلی افرادی مانند شما و نیز رفتارهایی مثل احساس گناه، عذاب وجدان، نیاز به تایید شدن از طرف دیگران و … از این باور “احساس عدم لیاقت” آب می خورد.

یعنی اولاً شما مسئولیت ایجاد احساس خوب برای اطرافیانت را پذیرفته ای. نه به خاطر آنها، نه به این دلیل که زندگی آن افراد برایت بسیار مهم است، بلکه دلیلش این است که بودن و موجودیت خودت را در انجام این کار می بینی، ضمن اینکه قضاوت دیگران درباره تو، برایت بسیار مهم است.

در یک کلام به خودی خود، احساس لیاقت درباره خودت نداری. دوست داری فرد مفیدی باشی و فکر می کنی حتما باید برای اطرافیانت کاری انجام دهی تا مفید واقع شوی. در نتیجه تصمیم گرفته ای مسئولیت شاد نمودن یا همدردی با آنها را بپذیری.

این تنها یک نمونه از موضوعات عذاب آوری است که ریشه اش در نداشتن احساس لیاقت و عزت نفس است.

بلکه بسیاری از رفتارهای ما  که مانع پیشرفت مان شده و نیز دلیل بسیاری از ناکامی های ما از ناکامی های مالی گرفته تا ناکامی های که در روابط مان تجربه می کنیم و موجب شده طعم آرامش را در زندگی نچشیم، در عدم احساس لیاقت نهفته است

“باور احساس لیاقت”، منشا اصلی موفقیت های ماست و نیز نداشتن احساس لیاقت، ریشه اساسی ناکامی های ما در زندگی است.

می توانم بگویم، مهم ترین تمرکز استاد در دوره عزت نفس، ساختن این باور است. زیرا عزت نفس شما، کاملا به داشتن و ساختن این باور وابسته است.

به همین دلیل است که عزت نفس را عامل اساسی موفقیت افراد اسطوره در جهان دانسته اند.

به همین دلیل است که استاد عباس منش بر ساختن عزت نفس، اینقدر تاکید دارد.

و به همین دلیل، ایشان استفاده از دوره عزت نفس را در کنار هر دوره ی دیگری، توصیه می کنند.

خیلی مهم است که مسئله‌ای که در آن گرفتار شده‌ای را بصورت اساسی حل کنی. زیرا ممکن است با خواندن این نوشته و آگاهی از قوانین جهان، احساس ات در این باره بهتر شود. اما از آنجا که ریشه این مسئله هنوز در وجود شماست و در قالب باور محدود کننده ای به نام

عدم احساس لیاقت

نهفته شده، اگر به صورت ریشه‌ای حل نشود، دوباره با گذشت چند روز در قالب‌ دیگری خودش را نشان می‌دهد و نتیجه‌اش این است که دوباره آرامش و آسایش ات را سلب می کند و دوباره ناخواسته های بیشتری را وارد زندگی ات می کند به گونه ای که تو را به احساس ناتوانی در زندگی ات می رساند.

زیرا “عدم احساس لیاقت” نه تنها بزرگترین مانع برای ورود نعمت ها به زندگی است. بلکه دلیل ناماندگاری نعمت ها در زندگی نیز هست. یعنی اگر به واسطه یک باور قدرتمند کننده ی دیگرت، نعمتی وارد زندگی ات می شود، این باور کاری می کند که آن نعمت دوام چندانی نداشته باشد و اتفاقاتی دست به دست هم می دهد که آن نعمت را خیلی سریع از دست می دهی.

افراد زیادی خیلی سر سری از این مسئله گذشته و دلیل این مشکل را در جای دیگری جستجو نموده یا به دنبال راه کارهای دیگری برای حل مشکل شان می گردند.

اما اگر بدانند،بسیاری از اتفاقات ناخواسته‌ای که وارد زندگی‌شان شده و نتوانسته اند هیچ دلیل واضحی برایش بیابند، از این باور محدود کننده آب می خورد، آن وقت حاضرند همه جوره بهای حل این مشکل را پرداخته و زمان، هزینه، انرژی و تمرکز صرف ساختن عزت نفس از دست رفته‌شان نمایند.

زیرا می دانند که داشتن آن میزان آرامش، چه گنجی در زندگی شان است و آن ذهن آرام چه فضایی را برای ورود ایده های جدید و دیدن فرصت های جدید به زندگی شان باز می کند.

عزت نفس مثل یک فونداسیون است که تمام موفقیت‌های زندگی ما روی آن چیده می‌شود.

همانگونه که پی یک ساختمان، مهم‌ترین عاملی است که تعیین می‌کند ساختمان شما چند طبقه باشد و تا کجا بتواند بالا رود، میزان عزت نفس شما هم تعیین کننده این است که تا چه از حد موفقیت را می‌توانی کسب نمایی.

زیرا وقتی عزت نفس نداشته باشی، وقتی احساس لیاقت نداشته باشی، آن وقت مجبور می شود به جای ایده پردازی یا یافتن اهدافت،  انرژی و توانایی ات را صرف کارهایی بیهوده ای نمایی تا بتوانی رضایت دیگران را جلب نمایی یا احساس مفید بودن داشته باشی.

یعنی به جای پرداختن به هدفت، تمرکز خود را بر صرف کارهای بیهوده‌ای می نمایی که نه تنها سودی برای خودت و جهان ندارد، بلکه کلاً شما را از مسیر منحرف و وارد سیکل معیوبی از اتفاقات نادلخواهی می نماید که تمامی ندارد و در نهایت شما را به احساس ناتوانی می رساند.

اینها موضوعات بسیار ریز و مخفی است که استاد عباس منش در دوره عزت نفس مفصلا به آنها پرداخته است. به گونه ای که وقتی در دوره عزت نفس با این موارد مواجه می‌شوی، متعجب می‌شوی از اینکه چقدر این باورهای محدود کننده، مخفی بوده اند و چه تاثیرات منفی وسیعی بر زندگی‌ات گذاشته بودند و چقدر وقت شما را صرف مسائل بیهوده ای نموده بودند و مهمتر از همه، چقدر از این موضوع بی خبر بوده ای. به گونه ای که این مسئله را می توانستی به همه چیز ربط دهی الّا عزت نفس!

استاد عباس منش نقطه عطف زندگی‌اش را زمانی می‌داند که تصمیم گرفت پایه‌های عزت نفس اش را بسازد و پس از آن به سمت موفقیت‌های بزرگ هدایت شد.

ساختن عزت نفس یک پروسه است. دوره عزت نفس راهنمای خوبی است تا قدم به قدم شما را در مسیر ساختن عزت نفس ات یاری نماید.

مأموریت دوره عزت نفس، ساختن باورهایی است که عزت نفس شما را می سازد. زیرا وقتی آن عزت نفس ساخته می شود، توانمندی هایت را بیدار می سازد. به یادت می آورد که قادری چه نتایجی در زندگی ات بیافرینی. به شما  کمک می کند اولین قدم را برای هدفت برداری. عزت نفس به شما جسارت غلبه بر ترس هایی را می دهد که موجب شده بود اهداف بزرگی نداشته باشی. زیرا فکر می کردی به اندازه کافی توانا و لایق نیستی که آن خواسته ها را داشته باشی.

وقتی عزت نفس ات را می سازی، گویه ای نسخه ای جدید از خود می سازی. نسخه ای که خودش و خداوند را باور می کند.

ارزشمندی و لایق بودنش را برای داشتن بهترین ها باور می کند. دیگر نمی تواند به کمتر از بهترین قانع شود. تمرکزش را از هر موضوعی که او را از هدفش دور می سازد، بر می دارد و مهم تر از همه از آنجا که دیگر در پی جلب رضایت دیگران یا تایید شدن توسط دیگران نیست، زمانی آزاد بسیار زیاد و آرامش بسیار زیاد برای پرداختن به اهدافش دارد.

توضیحات بیشتر درباره ساختن باورهای لازم برای از بین بردن احساس گناه

 

75 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ساحل آرامش» در این صفحه: 1
  1. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1663 روز

    به نام خدای مهربان🪴

    منطق هایی درباره ضرورت نماندن در احساس گناه و عذاب وجدان

    باید سعی کنم به هر روشی که میتونم به مسائل زندگیم جوری نگاه کنم که به احساس خوبی برسم

    اگه با هر دلیل، منطق، یا توجیهی موندن در احساس بد رو برای خودم غیرقابل اجتناب بدونم و خودم رو مجبور به موندن در این فضا بدونم حتماً اتفاقات بد بیشتری رو به زندگیم جذب می کنم

    چون این عصاره ساز و کار جهانه که احساس خوب= اتفاقات خوب و

    احساس بد= اتفاقات بد

    اگه به موضوع ناخواسته‌ای در زندگیم نگاه کنم و احساس بدی در مورد اونها داشته باشم

    یا وقتی به موضوعات ناخواسته زندگی دیگران نگاه کنم و دِلم به حالشون بسوزه و به احساس بد برسم، خودم رو وارد مدار ناخواسته های بیشتر میکنم و با ادامه دادن به این رفتار خودمو بیشتر در اون مدار نگه میدارم و بیشتر موندن در این مدار با اتفاقات و ماجراهای ناخواسته بیشتری برخورد می کنم

    احساسم که راهنمای من برای تشخیص اصل از فرعه در همه این حالت ها، رفتارها و این نوع نگرش ناقص و ناهماهنگ من با ساز و کار جهان، خیلی واضح بهم میگه که در حال حرکت در مسیر اتفاقات بد بیشتر هستی

    فارغ از اینکه اون موضوع برام چقدر مهم یا حیاتی باشه

    فارغ از اینکه حق داشته باشم یا نداشته باشم

    فارغ از اینکه انسانیت تعریف شده برای من، حکم میکنه یا نمیکنه

    فارغ از اینکه وجدان، جامعه، مردم، منو قضاوت میکنن یا نه

    و فارغ از هر دلیل و برهان و منطق و استدلالی، وقتی به موضوع ناخواسته توجه میکنم که منو به احساس بد میرسونه، یعنی دارم فرکانس ناخواسته های بیشتری رو به جهان ارسال میکنم و جهان هم اون فرکانس ها رو در قالب اتفاقات ناخواستنی بیشتر وارد زندگیم میکنه

    اگه به دردسری توجه کنم که دوست صمیمیم در اون گرفتار شده و براش دل بسوزونم و باهاش ابراز همدردی کنم و نگرانش بشم

    اگه به بیماری مادرم توجه کنم و به حالش دل بسوزونم یا باهاش ابراز همدردی کنم

    اگه به دردسری که فرزندم به هر شکلی در اون گرفتاره نگاه کنم و به خاطر اون نگران باشم

    اگه به مشکلات کاری و مالی همسرم توجه کنم و باهاش احساس همدردی کنم و در یک کلام اگه به هر دلیلی به مشکلات خودم و اطرافیانم یا حتی مردم جهان توجه کنم و درباره‌شون احساس بدی پیدا کنم

    یعنی نه تنها به اونها هیچ کمکی نمیکنم بلکه خودم رو هم به جمع اون زنجیره معیوب اضافه میکنم و تبدیل به کوری میشم که نمیتونه عصاکش کور دیگه ای باشه

    باید سعی کنم نحوه کارکرد جهان رو بدونم و قبول کنم که هر فردی فقط اتفاقاتی رو تجربه میکنه که خودش با باورها و کانون توجهش فرکانس اون اتفاقات رو ارسال کرده،

    اونوقت دیگه هیچ منطق و استدلالی حکم نمیکنه تا دیگه احساس گناه داشته باشم چون خداوند زندگی هر کسی رو در دست باورها و فرکانس‌های خودش قرار داده

    باید درک کنم خداوند سیستم جهان رو طوری برنامه ریزی کرده که به فرکانس‌های ما واکنش نشون بده اون وقت دیگه نمیخواد که دایه دلسوزتر از مادر بشم

    چون میدونم که حتی خدا هم مسئولیت فرکانس های دیگران رو به عهده نگرفته همونطور که در قرآن بارها اومده هنگامی که رحمتی به مردم بچشانیم به آن شاد میشوند و اگر به خاطر آنچه از پیش فرستاده اند مصیبتی به آنها برسد ناگاه مایوس میشوند

    این نتیجه کرداری است که پیش از این فرستاده اید و خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمی دارد

    باید بدونم که مواجه شدن با تضاد ها و ناخواسته ها نه تنها اتفاق بدی نیست بلکه حتی میتونه فرصت شگفت‌انگیزی باشه برای کسی که هنوز نتونسته خواسته واقعیش رو بشناسه اون وقت دیگه به خاطر برخورد یه نفر با ناخواسته‌ای که اومده تا اونو درباره خواستش به وضوح برسونه احساس دلسوزی نمیکنم

    باید به این نگاه برسم که هر فردی در هر جایگاهی به سر میبره جای مناسبشه

    حتی اگه به ظاهر در اوضاع نابسامانی گیر افتاده، این تضاد بهش کمک میکنه تا توانایی هاش رو برای پیشرفت بیدار کنه

    بیشترین درخواست برای موفقیت مالی زمانیه که فرد درگیر مسئله مالی شده بیشترین درخواست برای سلامتی زمانیه که دچار بیماری شدیم

    بیشترین درخواست برای آرامش زمانیه که در نگرانی گیر افتادیم

    و این تضاد ها بهمون کمک میکنه تا راه خودمون رو از این وضعیت به سمت خواسته هامون پیدا کنیم

    همه پیشرفت هایی که توی جامعه میبینیم به خاطر برخورد با همین تضاد ها بوده

    جهان با این تضاد ها در حال رشده

    و اون فردی هم که براش نگرانم و دل میسوزونم، به محض اینکه آماده بشه و خودش بخواد، جهان اونو از بین این تضاد ها به سمت رشد و پیشرفت هدایت میکنه

    چون کار جهان هدایت همه به سمت رشد و پیشرفته

    ولی هر فرد زمانی با این هدایت همراه میشه که از نظر فرکانسی آماده باشه

    زندگی در جهانی با چنین نظم و قوانینی دقیق، گواهی بر اینه که همه افراد به یک اندازه به منبع ثروت و نعمت و سلامتی و خوشبختی و همه چیزای خوب دسترسی دارن و به محض اینکه خودشون بخوان به این منبع وصل میشن و از اون برداشت میکنن

    باید سعی کنم این قوانین رو درک کنم تا راحت تر بتونم نگاه جدیدی به این مسائل داشته باشم که بهم احساس بهتری بده

    رفتار هایی مثل احساس گناه، عذاب وجدان و نیاز به تایید شدن از طرف دیگران ب خاطر باورِ احساس عدم لیاقته.

    اگه که مسئولیت ایجاد احساس خوب برای اطرافیان رو پذیرفتم

    نه به خاطر اونها،

    و نه به این دلیل که زندگی اون افراد برام بسیار مهمه

    بلکه دلیلش اینه که بودن و موجودیت خودم رو در انجام این کار می بینم

    ضمن اینکه قضاوت دیگران درباره من برام بسیار مهمه

    اینها همش به خاطر اینه که احساس لیاقت درباره خودم ندارم و دوست دارم یه آدم مفیدی باشم و فکر می‌کنم حتماً باید برای اطرافیانم کاری انجام بدم تا مفید واقع بشم

    برای همینه که تصمیم گرفتم مسئولیت شاد کردن یا همدردی با اونها رو بپذیرم

    این موضوع عذاب‌آور ریشه اش در نداشتن احساس لیاقت و عزت نفسه

    بیشتررفتارهایی که مانع پیشرفتم میشه و دلیل بسیاری از ناکامی‌های مالیم، ناکامی هایی که توی روابط تجربه میکنم و باعث میشه طعم آرامش رو توی زندگیم نچشم به خاطر عدم احساس لیاقته

    باور احساس لیاقت منشاء اصلی موفقیت‌هاست

    و نداشتن احساس لیاقت، ریشه اصلی ناکامی ها توی زندگیه

    عزت نفس، به داشتن و ساختن این باور وابسته است

    عزت نفس عامل اساسی موفقیت افراد اسطوره در جهانه

    باید سعی کنم مسئله ای که در اون گرفتار شدم رو به صورت اساسی حلش کنم،

    چون ممکنه با خوندن این نوشته و آگاهی از قوانین جهان احساسم در این باره بهتر بشه اما از اونجا که ریشه این مسئله هنوز در وجودمه و در قالب باور محدود کننده ای به نام احساس عدم لیاقت نهفته شده

    اگه به صورت ریشه‌ای حلش نکنم، دوباره با گذشت چند روز در قالب دیگه خودشو نشون میده و نتیجش اینه که دوباره آرامش و آسایشم رو ازم میگیره و دوباره ناخواسته های بیشتری رو وارد زندگیم میکنه

    طوری که منو به احساس ناتوانی در زندگی میرسونه

    چون عدم احساس لیاقت، نه تنها بزرگترین مانع برای ورود نعمت ها به زندگیه، بلکه دلیل ناماندگاری نعمت ها توی زندگی هم هست

    اگه به واسطه یک باور قدرتمند کننده

    دیگه ای نعمتی وارد زندگیم بشه،

    این باور کاری میکنه که اون نعمت دوام چندانی نداشته باشه و اتفاقاتی دست به دست هم بده که این نعمت رو خیلی سریع از دست بدم

    افراد زیادی خیلی سرسری از این مسئله میگذرن و دلیل این مشکل رو جای دیگه ای جستجو میکنن یا به دنبال راهکار های

    دیگه ای برای حل مشکل شون میگردن

    بسیاری از اتفاقات ناخواسته ای که وارد زندگیم میشه و نمیتونم هیچ دلیل واضحی براش بیارم، از این باور محدود کننده آب میخوره

    پس سعی کنم همه جوره بهای حلِ این مشکل رو بپردازم و زمان، هزینه، انرژی و تمرکزم رو برای ساختن عزت نفس از دست رفتم بکنم

    چون داشتن اون آرامش و اون ذهن آروم، فضایی رو برای ایده های جدید و دیدن فرصت های جدید به زندگیم باز میکنه

    عزت نفس یک فوندانسیونه که تموم موفقیت های زندگیم روی اون چیده میشه

    اگه عزت نفس و احساس لیاقت نداشته باشم اون وقت مجبور میشم به جای ایده پردازی یا پیدا کردن اهدافم، انرژی و تواناییم رو صرف کارهای بیهوده ای بکنم تا بتونم رضایت دیگران رو جلب کنم، یا احساس مفید بودن داشته باشم

    یعنی به جای پرداختن به هدفم تمرکز خودم رو صرف کارهای بیهوده ای می کنم که نه تنها سودی برای خودم و جهان نداره، بلکه کلاً منو از مسیر منحرف و وارد سیکل معیوبی از اتفاقات نادلخواهی میکنه که تمومی نداره

    و در نهایت منو به احساس ناتوانی میرسونه

    ماموریت دوره عزت نفس ساختن باورهاییه که عزت نفسم رو میسازه

    چون وقتی اون عزت نفس ساخته بشه توانمندی هام رو بیدار میکنه

    به یادم میاره که میتونم چه نتایجی رو در زندگیم خلق کنم

    بهم کمک میکنه اولین قدم رو برای هدفم بردارم

    بهم جسارت غلبه بر ترس هایی رو میده که باعث شده بودن هدفهای بزرگی نداشته باشم چون فکر می‌کردم به اندازه کافی توانا و لایق نیستم که اون خواسته ها رو داشته باشم

    وقتی عزت نفسم رو بسازم، گویی نسخه جدیدی از خودم رو ساختم

    نسخه‌ای که خودم و خدا رو باور میکنم ارزشمندی و لایق بودنم رو برای داشتن بهترین ها باور می کنم

    دیگه نمیتونم به کمتر از بهترین قانع بشم تمرکزم رو از هر موضوعی که منو از هدفم دور میکنه برمیدارم

    و مهمتر از همه از اونجا که دیگه به دنبال رضایت دیگران یا تایید شدن توسط اونها نیستم

    زمان آزاد بسیار زیاد، و آرامش بسیار زیادی برای پرداختن به اهدافم دارم

    سپاسگزارم از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان🪴

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: