پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:
سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟
سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟
سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟
منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری دلیل نتایج پایدار691MB46 دقیقه
- فایل صوتی دلیل نتایج پایدار22MB46 دقیقه
سلام استاد خوبم ومریم جان عزیز دلم من محبوبه سادات هستم که با پروفایل همسرم دارم کامنت میزارم
استاد جانم من هنوز این فایلو ندیدم ولی دلم میخواد یه چیزایی بنویسم که تو این مدت واسم اتفاق افتاده یادمه تو یکی از کامنتام در روانشناسی ثروت نوشتم میشه من هیچ کاری نکنم وعمسرم کار کنه والگوی من باشه دوستی که هیچ کاری نمیکنه وجذبیات ثروتش توسط کار کردن همسرش باشه دیدم با نوشتن این کامنت یه ستاره هم نگرفتم وشسصتم خبر دار شد که بعله مسیرتو اشتباهی اومدی
استاد بعد یه مدت همسرم کار کردن رو خودشو گذاشت کنار ومنم اسرار که باید فایل گوش کنی باور بگی ستاره قطبی بنویسی وشکر گذاری واز اون انکار که برو بابا مگه همکارای من که انقدر وضعشون توپه باور کار میکنن مگه اصلا استادو میشناسن انقدر معامله میکنن وماشین میفروشن ووضعشون توپه
حالا داستان ما از قبل چی بود شوهر من سوپری باباش کار میکرد ودرامد کمی داشت بعد آشنایی با استاد تغییر مدار داد ووارد شغل مورد علاقه اش شدش یه مدت عالی رو خودش کار میکرد ودرامدش فوق العاده بود واما رسید به جایی که دیگه رو خودش کار نکرد دوسه ماه با اینکه رو خودش کار نمیکرد ولی ورودی داشت ولی بعد چند وقت کلا صفر شد درامدش واعتماد به نفسش اومد پایین بدهیاش زیاد شد ومن اسرار وقر که تو رو خدا باور گوش بده رو خودت کار کن واما اون کلا مسیرو یادش رفته بود
حالا نتیجه این تضاد ها واسه من چی داشت استاد یه روز که من هی قر میزدم که رو خودت کار کن مدارتو تغییر بده مجتبی بهم گفت تو چرا همش به من گیر میدی راست میگی خودت کسب درآمد کن با باورات به من چیکار داری (استاد همسر من با کار کردن من بشدت قبلا مخالف بود وهیچ وقت اجازه نمیداد که من کار کنم بیرون خونه)جسته گریخته گاهی ورودی دلشتم با کار آرایشگری ولی نه زیاد بود ونه دائمی ومنی که ترمزای زیادی داشتم واسه کاری که عاشقش بودم ولی فک میکردم پذیرفته نمیشم من چادریم واین باور که خانم هایی که تو سالن کار میکنن باید مانتویی وخیلی خفن باشن ومن جایگاهی بینشون ندارم
خلاصه کوتاه کنم حرفامو آقا تا اینو شوهرم بهم گفت والبته اینم گفت مگه تو نمیگی باور جواب میده خوب تو کار کن باهاش پول دربیار منو انگار آتیش زدن گفتم بعلهههه که باوره بهت ثابت میکنم شروع کردم باور گوش دادن واسه خودم وشوهرمو رها کردم اصلا انگار افتاد تو کل کل که من باید ثابت کنم میشود با این باور شروع کردم هر روز موقعیت شرایط افراد ایده هایی که منو به ثروت بیشتر میرسونه داره بیشتر وبیشتر میشه وچند باور حرفه ایی وخفن دیگه نگم براتون که چطور مسیر واسم روشن شد افتادم تو مسیر علاقم با 300 هزار تومن شروع کردم که اونم پس انداز داشتم مرداد 1400 بود تو مسیر خواستم قرار گرفتم واز ماهی صفر تومن به ماهی 3 تومن رسیدم شغل من ناگفته نماند که کم زحمت والبته آزادی زمانی ومکانی والبته دست خودمه اصلا همه چی عالی واوکی همونی که میخواستم هی تو کارم هدایت شدم هدایت وارتقا شغلی (من کار پوستی انجام میدم اول با پلکسر شروع کردم ومزو وبعد ژل وبوتاکس فیشیال)ناگفته نماند که یه سری ترمز داشتم تو کارم که ژل وبوتاکسو فقط باسد پزشک بزنه ولی استاد من با اعتماد به خدا واعتماد به نفس شروع کردم مدام آموزش دیدن وآبدیت کردن خودم از ترسام نگم واستون که ابتدا کارم فلجم داشت میکرد ولی من مقاومت کردم از نجواهام نگم واستون که داشتم دیونه میشدم ولی با خودم میگفتم من عاشق کارمم باید موفق بشم تو کارم منو خواهرم با هم آموزش دیدیم خواهرم بخاطر نجوا وترساش گذاشت کنار کارشو ولی من مقاومت کردم ومدام دنبال یه چیز جدید بودم تو آموزش تا بهتر یاد بگیرم وبهترین خودمو ارائه بدم ترمز داشتم ودارم هنوز سر اینکه این کار پزشکه ولی الگو میارم که خیلی از پزشکا بودن که بی مهابا تزریق کردن ومریصو فالو نکردن ومشگل خورده بیمار واثعین خیالشون نبوده ومن دقت وتمرکز میزارم تو کارم وبعد کار فالو میکنم زیبا جو رو تا اوکی بشه من کارمو از این ور صد درصد درست انجام میدم وخدا هم صد درصد اونور درست کارشو انجام میده وحمایتم میکنه یکی از الگوه هامم شمایید هر وقت نجوا میاد میگم خود استاد عباس متش مگه مدرک فلان وبهمان داره ولی کارشو از صدتا رونشناس بهتر انجام میده فقط من باید یاد بگیرم وبرم جلو مثل استاد عزیزم استاد خوبم الان که دارم اینو مینویسم درامدم به ماهی 25 میلون رسیده بماند کع چقدر تو کارم تلاش کردم وپا رو ترسام گذاشتم ورو اعتماد بنفسم کار کردم وتو مسیر به چند تا از آروزوهام رسیدم با کسب هر موفقیت اعتماد به نفسم بیشتر وبیشتر شده استاد من آرزوی خرید ماشین داشتم واسه خودم که شکر خدا خیییلی نزدیک شدم به خواستم خیلی اصلا حالم خوب شده وقتی کاری که عاشقشم وانجام میدم وپولایی که به راحتی وارد حسابم میشه گفتم باید بیام بنویسم تا هم شما ودوستان بدونین وواسم ذوق کنید همونطوری که من کامنت بچه ها رو میخونم ذوق میکنم استاد من با چادر رفتم تو سالنایی که فک میکردم منو نمیپذیرن والان به من میگن تو تو کارت عالی هستی پذیرای منن
حالا بیام از همسرم بگم استاد همسرم همچنان موفقیتای منو میدید ودرامدمو میدید وبازم هیچکاری نمیکرد فقط صبح به صبح میرفت دفتر فروش وغروب برمیگشت خونع دست از پا دراز تر بیانگیزه تر ونا امید تر ومنم رهاش کرده بودم شاید به خوذش بیاد زد وشریکش پولشو ازش گرفت وهمسرم در کارش بدون سرمایه شده واین باور کع بدون سرمایه نمیتونم کاری کنم فلج ترش کرد من شیش ماه رهاش کردم وفقط باور کار میکردم وفایل گوش میدادمو هودمو تو کارم رشد میدادم میدید من درامد دارم ولی فقط نا امید منو نگاه میکرد یه روز بهش گفتم مجتبی تو داری منو میبینی وهیچ کاری نمیکنی میبینی که من چطوری از هیچی به درامد رسیدم با باور وباز داری نگاه میکنی گفت خوب تو میگی چیکار کنم من به یادش اوردم موفقیتای گذشتشو وهی تکرار کردم که عزیز من تو اون موقع این موفقیتا رو کسب کردی وحالا وایسادی که معجزه بشه باید دوباره شروع کنی
استاد شاید باورتون نشه هیچ پولی نداشت ولی مجبورش کردم بره ایرپاد بخره غصه میخورد که من 5 میلیون هزینه کنم کارم درست نیست ومن میگفتم این هزینه نیست سرمایه گذاری رو خودته تو بخر متعهد باش رو خودت کار کن سر دوماه نشده پولش برمیگرده به حسابت سروع کرد به باور گدش دادن بیست وچهاری نشونه ها اومد زیاد نبود ولی اومد وشروع کرد به کسب درامد اعتماد به نفسش بهش برگشت خودشو پیدا کرد دوباره شکر گذاریاش شروع شد نگن استاد واست بدهیاشو پرداخت کرد البته اینم بگم شوهرم همیشه ترس داشت که شریکش پولشو ازش بگیره ولدون سرمایه بشه ومن همش واسش الگو تو همکاراش میاوردم که تو بدون سرمایه هم میتونی شکر خدای مهریون الان بدون سرمایه داره کار میکنه هرچند دوباره شریکش پول بهش داد که کار کنع اون موقع ها بشدت وابستع بود والان رها وبه قول خودش هر لحظه بگه پولمو بده دودستی میدم بهش چون بینیاز شدم هر چند شریک داشتن هم یه نوع شرکه ونیاید شریک داشته باشه ولی در کل اینم نیاز داره به زمان تا بیشتر وبهتر بفهمه ودرک کنه موضوع رو استاد وظیفه خودم دونستم که بیام به اشتراک بزارم این مسیر ی که الان اومدیم وحالمون فوق العاده اس هم من هم شوهرم دعاگویتان همیشه بودیم وهستیم
خدا رو شاکرم به خاطر قوانین خفنی که آفریده واستاد بینظیرم حال این روزامون با دوسال پیش قابل مقایسه نیست استاد روزای سخت بدون تمرین وتمرکز وسقوط وحالا روزای با تمرین وتمرکز وسعود فقط نباید فراموش بشه چطوری تا اینجا اومدیم وادامه دادن مسیر
دوستتون دارم مخلص شما محبوبه سادات