دلیل نتایج پایدار

پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:

سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

سوال 3:  به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

 

منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری دلیل نتایج پایدار
    691MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی دلیل نتایج پایدار
    22MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «یاسمن زمانی» در این صفحه: 3
  1. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام به دو استاد عزیز و هم خانواده ای های نازنین!

    استادجان اجازه بدین اول اندام زیبایی که ساختین رو از این زاویه یه کم تحسین کنم :))) من نمیدونم اونایی که بهتون میگفتن “تپل بهتر بود” چه فازی دارن!!

    بگذریم…

    من همون اوایل که با شما آشنا شدم سال 2019، و با کار کردن روی دوره ی 12 قدم، نتایج خوبی گرفتم به این شکل که “چرخ زندگیم روون تر شده بود” و کارهام راحت تر پیش میرفت. اون موقع دانشجوی دکتری بودم، مثلاً مقاله هام خیلی راحت اکسپت میشد توی جورنال های معتبر و کارهای فارق التحصیلیم خیلی بی دردسر انجام شد، در صورتیکه قبل از اون و قبل از آشنایی با شما و این مباحث خیلی گره تو کارم بود!

    اما هیچ وقت تو این مدت یادم نمیاد با تعهدی که توی این چند ماهه دارم روی خودم کار میکنم، کار کرده باشم. مخصوصاً درمورد مباحث توحیدی. فکر میکنم از زمان فایل های آقای عطارروشن عزیز بود که یه چیزی در من عوض شد، یه چراغی روشن شد، باور کردم که خدا من رو هم میتونه هدایت کنه، باید بهش اجازه بدم، باید باورش کنم، باید ازش سوال کنم و منتظر جواب باشم…و چقدر با خدا بودن شیرینه! خدایا شکرت!

    البته که میدونم این باور داشتن همیشه جا برای بهتر شدن داره و شاید من یه مدت دیگه بگم من تازه الان باور کردم و اون موقع باور نداشتم!

    به نظر من یکی از عواملی که باعث میشه افراد بعد از اینکه مسیر درست رو می شناسن و از اون نتیجه میگیرن، اون رو ادامه نمیدن و دوباره به الگوهای قبلی برمیگردن کمبود ایمانه. یعنی درسته که یه سری نتایج گرفتن، ولی ایمان ندارن که با ادامه ی اون مسیر نتیجه های بزرگ تر هم میتونن بگیرن. به قول شما استادجان، سقفشون همونه.

    استاد این حرفتون خیلی تکان دهنده بود! “چقدر سقف آرزوهات کوچک بود

    خدا میدونه من چقدر هنوز باید روی خودم کار کنم تا در گروه سقف کوتاه ها نباشم! خدایا کمکم کن!

    و مورد بعدی هم تنبلیه به نظر من…یه جورایی وا دادن به ذهن برای برگشت به روتین های قبلی…و از اونجایی که انسان فراموشکاره، فراموش کردن مسیری که اونو به اینجا رسونده.

    وقتی برای خودمون ارزش قایل باشیم مسیر درست رو ادامه میدیم

    این هم یه جمله ی طلایی دیگه! عاشقتونم استاد جان! دُر و گوهر از دهنتون میباره (چشمان قلبی)

    من الان یه چیزی که دیگه هرگززززز بهش برنمیگردم صحبت کردن در مورد اتفاقات بد هست. یعنی این دیگه در من نهادینه شد تموم شد رفت! حتی یکی از رابطه هام سر همین موضوع تموم شد، زمان ناآرومی ها در ایران، اون طرف دلش میخواست در مورد این ناآرومی ها صحبت کنه چون غصه میخورد و میخواست خودشو خالی کنه، اما من هیچ رقمه حاضر نبودم نه در موردش صحبت کنم، و نه در موردش بشنوم! وقتی دیدم اون نمیتونه در موردش صحبت نکنه، گفتم خداحافظ شما!

    خدای یکتای ما! قلب های ما رو بعد از اینکه طعم شیرین هدایت رو به ما چشاندی، به واسطه ی افکار خودمون به احوالات قبلی برنگردون!

    رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

    عاشق شما دو عزیز و دوستان نازنینم در این خانواده ی صمیمی هستم. به قول سعیده ی عزیز، غار حرای ماست اینجا! خدایا شکرت!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    سلام به حمیدِ حنیفِ سایت عباس منش دات کام!

    وقتی برای سعیده نوشتین خودتو آماده کن برای یک کامنت طولانی گفتم آخ جون! حمیدِ عزیز دوباره نوشتنش گرفته و من قراره کلی حس و حال خوب بگیرم از طریق این دست محبوب خدا!

    کامنت سید علی در جواب سعیده و کامنت عادله ی عزیز واقعاً هر دو محشر بودن و برای خودِ من خیلی لامپ ها رو تو ذهنم روشن کرد .. لامپ هایی که قبلاً هم روشن شده بودن اما باز توی روزمرگی ها کم نور شدن!

    که باید عاشق اون کاری که الان دارم میکنم باشم، عاشق اون جایی که الان دارم زندگی میکنم باشم تا به شغل بهتر و جای بهتر هدایت بشم. این جمله رو شاید هزاران بار شنیدم از استاد ولی امان از انسان با ریشه ی نسیان…امان از ذهن فراموشکار!

    چقدرررر حس خوبیه که خودتو رها کنی و بسپری دست خدا…مثل وقتی که توی آب به صورت طاق باز بخوابی (نمیدونم اسمشو درست گفتم یا نه!) منظورم اینه که صورتت رو به آسمون باشه و دست و پاها رو ول کنی، و اون وقت به راحتی و نرمی میای روی سطح آب! حالا برعکس اگه هی دست و پا بزنی و خودتو سفت بگیری فرو میری اون تَه مَه ها!

    دوش با من گفت پنهان کاردانی تیز هوش

    وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

    گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

    سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش

    داستان کولر خیلی جالب بود و حقیقتاً چیزی شیرین تر از این نیست که حل مشکلت رو بسپری دست خدا و خدا هم که نعم الوکیل اگر اونو کافی بدونیم!

    حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ

    آخ امان از این ذهن در برخورد با تضادها…بعضی وقت ها خنده م میگیره دیگه! مثل یه پیرزن غُر غُرو هی شروع میکنه به غُر زدن…دیدی اینجوری شد؟ دیدی با اینکه داشتی رو خودت کار میکردی باز فلان طور شد…دیدی فایده نداره!

    بهترین راهش همینه که شما گفتی و اتفاقاً من هم چند روز پیش به این فکر کردم که باید توی گوشیم یه نوت باز کنم برای نوشتن مواردی که خدا معجزه وار مسئله مو حل کرد، از ریز و درشت…تا اینجور مواقع خدمت ذهنم عرضه کنم تا بلکه خجالت بکشه و ساکت بشه!

    وای مُردم از خنده از اون داستان چراغ جادو!!! خیلی بامزه بود و در عین حال یه کم تکان دهنده بود از این جهت که ما هم خیلی اوقات همین رفتار رو داریم! انشالله خدا دونه ی ارزن هممونو به اقیانوس بدل کنه!

    باز هم ممنون به خاطر کامنت های زیبات و در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو می کنم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    سلام به سعیده ی عزیزم!

    دیگه داشتم نگرانت میشدم دختر! دیدم چند روزی چیزی ننوشتی…البته دیدم به چند تا کامنت ها امتیاز دادی و خیالم راحت شد که به هر حال تو سایت هستی و خیلی تحسینت میکنم که منتظر میمونی تا با قلبت بنویسی نه با دستت…حتی اگر روزها طول بکشه!

    خیلی مشتاقم تا از اتفاقات فوق العاده ای که برات افتاده به وقتش بیای بگی و من هم ایمانم قوی تر بشه با دیدن این الگوها!

    احساست رو درک میکنم در مقابل صحبت های شرک آلود اطرافیان! میدونی، من حالا در مورد خودم میگم، با اینکه هنوز خیلی کار دارم تا به توحید عملی برسم، ولی بعضی وقت ها میبینم اصلاً با 90% آدم های جامعه غریبه م و نمیتونم دو تا جمله باهاشون حرف بزنم چون کلاً تو در و دیواره حرفاشون. البته که هر چی ما روی خودمون کار کنیم طبق قانون باید آدم های اطرافمون هم کیفیتشون بره بالا! مثلاً چیزی که برای خود من پیش اومد چند روز پیش یه manager جدید اومد سر کار (ما چند تا manager داریم که با هم co-manager هستن) که انقدر حرفای خوب و مطابق با همین قوانینی که ما داریم درک میکنیم، زد که من حَظ کردم و کلی تحسینش کردم تو دلم و خدا رو شکر کردم!

    در پناه خدای یکتا برات آرامش و نعمت های غیر قابل شمارش آرزو میکنم که شایسته ش هستی عزیزم!

    به امید دیدار (قلب قلب قلب)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: