دلیل نتایج پایدار

پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:

سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

سوال 3:  به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

 

منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری دلیل نتایج پایدار
    691MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی دلیل نتایج پایدار
    22MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسترن فضیلت» در این صفحه: 1
  1. -
    نسترن فضیلت گفته:
    مدت عضویت: 2359 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام استاد جان

    سلام مریم جان و سلام به دوستان عزیزم

    اصلا نمی دونم چی بگم که چقدر این صحبتا برای من لازم بوده و هست و خواهد بود

    اگه زندگی منو ببینید می گین این آدم که شب و روزش شده فایلا، کامنت و…

    اما اینم بگم من پراکنده کار می کردم و تازه فهمیدم قضیه ی تمرکز رو.

    نتایجی هم داشتم خداروشکرررر ولی خودم راضی نبودم

    چون هم چیزای بزرگتر و بهتری می خواستم و هم اینکه برای من یه سری چیزا سخت جلو می رفت. پایدار نبود با اینکه به شدت روی خودم کار می کردم و زعم خودم فکـــر می کردم دارم درست عمل می کنم.

    تا اینکه در جریان شیوه ی حل مسائل و کشف رسیدم به مبحث بسیار بسیار مهم احساس لیاقت

    من برای خودم ارزش قائل نبودم و این ربطی نداشت من چقدر برای خودم خرج می کنم، چقدر برای وقتم برنامه بریزم. ربطی نداشت به اینکه چقدر حتی فیلتر کردم آدمای اطرافمو…. من از درون اون احساس لیاقت واقعی رو نداشتم اونطوری که باید. اونطوری که خودم دوست داشتم. چون من همیشه دوست داشتم خانمی قدرتمند و شجاع باشم. همیشه دوست داشتم خودم ثروتمند باشم. خودم روی پای خودم بایستم و می گفتم شاید به همین دلیله که من هیچ وقت از درون رضایت نداشتم از بچگی از پدر مادرم پول بگیرم. با اینکه طبق عادت می گرفتم اما از ته دل راضی نبودم و همیشه ته کمدم مقداری پول می داشتم که نخوام از کسی بگیرم.

    یا خواهرم همیشه می رفت از پدربزرگم پول می گرفت و با اینکه من بچه بودم نمی تونستم دست دراز کنم و بگم پول بده. باید می داد. پدرم باید می داد ولی من نمی تونستم بگم بیا بهم پول بده.

    و همیشه درس می خوندم.

    اما از یه جایی به بعد از یه سنی به بعد جسارت های من به جلب توجه جمع کردن، به دلسوزی و قهرمان دیگران شدن رسید. به اینکه دیگران توی اولویتن.

    .

    یا حرف بقیه که توی سبک تغدیه بخصوص، بیشتر خودشو نشون داد که برام حرف بقیه مهمه. درسته که این مسیر زیبای خودمو تا جای ممکن رفتم و می رم اما یه مدت بود که من خیلی توضیح می دادم و بعد سعی کردم جلوی خودمو بگیرم که دارم خیلی بهتر می شم.

    تا همین چند وقت پیش باور احساس گناه از هیچ کاری نکردن برای بقیه توی وجودم بود و حتی باید بگم هست

    که قبلا گفتم چه پاشنه آشیل سفت و سختی بوده چون اینطوری فهمیده بودم. پای منبر های زیادی بودم. صحبت ادم های زیادی رو گوش داده بودم. کتاب های زیادی مطالعه کرده بودم. با آدم های زیادی معاشرت داشتم. سیاسی. مذهبی و و

    و همه ی اینا در من باور ایجاد کرده بود. باورهای مذهبی سختی که خودمم نمی دونستم منشأش از کجاست.

    خلاصه کنم، در جریان کنکاش خودم بارها رسیده بودم به احساس لیاقت و هر بار به شدت روش کار می کردم. یعنی چند بار این بهم گفته شد که ایمان و لیاقت.

    من پوست انداختم. بارها و بارها. خیلی خیلی تغییر کردم.

    اما من مثل شما متعهد نبودم و چیت دی ذهنی و حتی خوراکی داشتم. مثلا ارتباط دوباره برقرار کردن با ادمایی که دوست داشتم برن از زندگیم و و

    و حتی بعدش به خودم می گفتم تو که تعهد داده بودی و دنبال دلیلش می گشتم.

    حتی درآمدم که رشد می کرد و من خوشحال می شدم، می دیدم ماه بعد یا دو ماه بعد فروکش می کنه یا ثابته به این دلیل که من ول می کردم بلکه به دلیل چیت دی داشتن ذهنی فقط و فقط.

    نه به این دلیل که آگاهانه این کارو می کردم بلکه به این دلیل که یه روزنه هایی توی وجودم باقی می موند بعد از کار کردن روی خود که می گفت ببین این موردو نمی تونی کاریش کنی. اینو دیگه نمی تونی بگی فراموشش می کنی. نمی تونی از ذهنت پاکش کنی. اینو بذار باشه. منظورم همون ضعف های شخصیتی ای هست که سالها با من بوده. همون تغییر شخصیت ندادن های اساسی که تازه دارم به شکل عمیق تری درکش می کنم که مثلا تمرکز گذاشتن برای بهبود یه ضعف به صورت ریشت ای کجا و کلا کار کردن همه جانبه روی خود کجا.

    این عدم تغییرهای ریشه ای، همون چیت دی های ذهنی ای بود که من ته وجودم از گذشته داشتم و احساس قربانی شدن، دوست داشتنی نبودن، گناه الود بودن رو با خودم یدک می کشیدم که درسته خوب کار می کنم ولی اینو نمی تونم واقعا درستش کنم. چرا؟ چون نمی تونم گذشته رو درست کنم.

    چون بقیه توی اولویتن حتی اگر خیلی جاها حواسم می بود اما یه وقتایی از احساسم بخاطر نگرانی برای بقیه یا راهنمایی کردن بقیه می فهمیدم ریشه داره. ریشه ی سفت و سخت داره

    خلاصه تر کنم که روی اینم دست گذاشتم و تعهد دادم که متمرکز بشم روی لیاقت. روی ارزشمندی. روی تغییر شخصیت.

    بدون هیچ بهانه ی دیگه ای. بدون هیچ فکر کردن به اشتباه و گذشته و آدم و…. . هیچ بهانه ای نباید می موند و شاید یک هفته س که دارم روی ضعف های شخصیتی ام کار می کنم و هر جا می بینم دارم از مسیر خارج می شم به خودم تلنگر می زنم که برگرد. و درستش کن.

    جالب اینجاست که با این تمرکزی کار کردن، به حواب سوال هایی می رسم که توی فایلا هســـــت و من از این و اون می پرسیدم و به جوابم نمی رسیدم.

    پاسخ ها واضح و کامل توی فایلا هست. توی هر چیزی که داریم، چه دانلودی چه محصول پاسخ ما هست اگر متعهد باشیم. من همین نکته رو تازه درکش کردم.

    اتصالات جدید ذهنی، پاسخ سوالام با درک بهتر قانون داره انجام می شه. روابطم بهتر شده. احساسم با خودم خیلی خوب شده و درآمدم داره بهتر و بهتر می شه خداروشکــــر.

    خلاصه تر

    اینکه چند مین پیش توی یه یادداشت روی صفحه ی گوشی که ببینمش هر روز نوشتم (ببین باید به چنان احساس لیاقتی درباره ی خودت برسی که بقول استاد بقیه تعظیم کنن. تو چرا بخوای وا بدی یا درباره ی سبک تغذیه ت بخوای به کسی توضیح بدی. تو دقیق عمل کن، تو چیت دی نداشته باش و همونطوریی که اون مدت طولانی متعهد بودی عمل کن و ادامه بده) اینو نوشتم حتی خیلی عمیق تر و محکم تر و بعد هدایت شدم به شنیدن صحبت های شما توی این فایل. خداروشکر می کنم که اول آماده شدم برای شنیدنش.

    منم چیت دی داشتم زیاد با اینکه تمام تلاشم رو می کردم که طبق روند اصلی جلو برم اما گاهی همراه با همون وعده یه چیت هم می کردم اونم می گفتم خب این که یه خوراک طبیعیه مثل خرما یا… . که خودتون می دونین منظورم چی هست.

    ولی از اون نظر که غذاهای غیر مجاز رو بخصوص اون مصنوعی هارو بخورم از روز اول تا الآن کامل رعایت کردم و کامل گذاشتم کنار

    ولی موضوع همون چیت دی هایی بود که همونم به صورت معمولش توی لیست تغذیه نبود و فقط شاید ماهی یک بار…

    ولی من خودم سوالم از خودم این بود که چرا اینجا وا دادم؟ چرا تکرارش می کنم اونم چندین روز پشت سر هم. اگه طبق صحبت های شما باشه که کلا شرایط و روند متفاوته.

    چرا با اینکه می دونم می خوام چه مسیری برم ولی باز این سری اشتباهات رو آگاهانه حتی دارم.

    و جواب همون احساس عدم لیاقت ها و داشتن سقف یا داشتن یک ظرف محدود و کوچک برای دریافت نعمت ها بود در حالی که می دونستم آرزوها و اهدافم چی هستن.

    این اون نکته ای بود که من جسته گریخته و به صورت ناواضح بهش رسیده بودم چون توی بحث لیاقت می گنجه.

    و الآ شما اینقدر واضح و مشخص به این نکته ی مهم اشاره کردین. که حتی یک روزم نگفتین خب بذار این حرف لغو رو بشنوم. بذار فلان و بیسان.

    من همیشه برام سوال بود که چطوری مریم جون اینقدر متعهد می شه و محکم پای حرفش روی ادیت یه محصول مثلا، یا تغییر شخصیتش به صورت عمیق تر می مونه.

    می گفتم استاد خب چون استاده اوکی. ولی مریم جون چون شاگرده دوست دارم بدونم ایشون چطور درک کرده قضیه رو.

    چون استاد هم بارها گفتن که ایشون حتی توی برخی موارد متعهد تر و دقیق تر عمل می کنن.

    حالا با کار کردن یک هفته ای روی خودم خیلی چیزا داره برام واضح و روشن می شه.

    خیلی چیزا.

    چون این بار تمرکزم لیزری تره و جای بهانه ای نذاشته و می گه اون هسته ی اصلی، اون ریشه رو باید این بار درست کنی و اگه جا بزنی مطمئن باش نتیجه همون آش و همون کاسه س.

    و این چیزیه که برای من رنج آوره همونطوری که تغییرات جسمی ام و برگشت به حالت های قبلی برام رنج اور.

    همونطوری که حتی موندن توی همین استپی که دارم هم برام رنج آوره و اینو امروز اهرمشو می نویسم و پر قدرت ادامه می دم و جای هیچ بهانه ای رو نمی ذارم.

    ممنونم. برم بقیه فایلو گوش بدم

    عاشقتونم استاد

    یا رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: