دلیل نتایج پایدار

پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:

سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

سوال 3:  به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

 

منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری دلیل نتایج پایدار
    691MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی دلیل نتایج پایدار
    22MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد حسین تجلی» در این صفحه: 5
  1. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2224 روز

    «« این دیدگاه رو دارم برای خودم می نویسم در آینده ، چطور مسیر رسیدن به اهدافم رو فراموش نکنم ، این یک رد پاست که در آینده خیلی ازش استفاده می برم »»

    به نام خدای مهربان ، خدای سخاوتمند ، خداوند رزاق و وهاب

    سلام و درود به تمام دوستای ارزشمند و گرامی

    تو این چند وقته اخیر ، شاید بگم … از اوایل آبان که در طی کمتر از یک ماه 4 بخش قانون آفرینش رو پشت سر هم با فاصله پنج روز الی یک هفته می خریدم و پیش می‌رفتم

    (البته تکاملم رو طی نمی کردم ها .. شما این کار رو نکنید ، من دارم دقیق می نویسم که رد پا داشته باشم برای آینده ، حالت درستش اینه که برای هر بخش حداقل همون یک ماه رو وقت بگذاریم و به تمرنیتاش مو به مو عمل کنیم)

    خیلی جدی تر گرفتم زندگیم رو خیلی متعهد تر شدم برای رشد کردن

    حالا می خواهم بگم چه کارهایی رو طی چند وقت اخیر انجام دادم که موجب رضایت خودم و پیشرفتم داره میشه

    1- ارتباطم رو تقریبا با تمام دوستام کمرنگ کردم

    حتی دوستای بی نظیری (که از اعضای سایت هستند و فوق‌العاده هم موفق و ثروتمند هستند) که صحبت هامون حول محور قانون ، تمرکز بر زیبایی ها یا توحید یا ثروت و کسب و کار هستش ، این آدم ها بهشتی هستند و هیچ ایرادی ندارند ، منم عاشقشونم ولی می خواستم 100٪ تمرکزم روی خودم باشه به صورت لیزری … خب بهاش رو دارم می پردازم خیلی خوشحالم از این تصمیمم

    البته از همون روزهای اول روی روابط خیلی خوب کار کردم ، انصافاً همیشه درصد خیلی زیادی از آدم هایی که تو دایره‌ی ارتباطام بودند ، خوب ، خیلی خوب ، عالی و بی نظیر بودند و هستند ، یعنی من هیچ وقت اجازه نمی دهم آدم درب و داغون تو زندگیم بیاد ، جهان هم انصافاً خیلی خوب فیلتر می کنه ، چون خود من هم استاندارد هام خیلی بالاست و خیلی خیلی زیاد روی بهبود شخصیتم کار کردم و این کار کردن رو دوست دارم و تا آخر عمرم هم ادامه می دهم

    من حتی تو لیست 107 آرزو هم که تو بخش دوم قانون آفرینش تمرینش رو تو دفترم نوشتم (تا الان توانستم :) 70 تا بنویسم) در مورد ویژگی های شخصیتی اون شخصی که مد نظرم هست 4 یا پنج صفحه نوشتم ، یعنی می خواهم بگم اولا دقیق می دونم چه کسی رو می خواهم ، دوماً همیشه به خودم یادآوری می کنم که جهان جهان کبوتر با کبوتر باز با باز هستش آقا محمد … بنابراین تو این قسمت از شخصیتت هنوز جا داری برای پیشرفت … بسم الله اقدام کن برای ایجاد تغییر و بهبود ، نگران اون آدمه نباش ، اون به صورت بدیهی و طبیعی وارد زندگیت میشه

    الگو هم خیلی توی زندگیم بهم کمک کرده که شک نداشته باشم اون آدم با تک تک این ویژگی ها که من می خواهم وجود داره ، آقا سید علی ، آقا افلاطون ، آقا مهیار ، دوستانی هستند از سایت که به عشقشون رسیدند و دقیقاً عشقشون همون ویژگی هایی رو داره که می خواستند و به لطف خدا الان چندین و چند ساله دارند با هم زندگی می کنند و هر روز رابطشون عاشقانه تر و زیباتر و الهی‌تر میشه

    این الگو ها رو اونقدر تکرار کردم توی ذهنم و البته هنوز هم تکرار می کنم که الان مقاومت خاصی ذهنم نداره

    خیلی طبیعی و بدیهی هستش که این اتقاق می افته

    اوکی ، می خواستم این رو بگم که اولین کاری که خداوند الهام کرد و من گفتم چشم ، قطع ارتباط (منظورم پیام دادن در تلگرام و تماس تلفنی و این هاست) حداقل تا عید امسال هستش ، تمرکزم رو صد در صد گذاشتم روی خودم و اتفاقاً این مار باعث شده که بیشتر هم صحبت با خدای خودم بشم و بیشتر با خدای خودم رفیق بشم

    بیشتر تایم بگذارم و با خودم گپ بزنم ، حالا چه تعریف کردن از خودم باشه و تحسین کردن خودم باشه که خیلی حس و حال قشنگی بهم دست میده ، چه با صحبت کردن در مورد یه الگوی تکرار شونده ، یه پاشنه‌ی آشیلم ، سعی کنم برسم به راهکاری موثر برای بهبود این پاشنه‌ی آشیل

    2- کار دومی که انجام دادم اینه که دیدگاه ها ، فقط اون دسته از افرادی که مثبت اندیش هستند و فقط از موفقیت هاشون ، حال خوبشون نتایجشون می نویسند رو … چه در دوره قانون آفرینش چه در بقیه جاهای سایت می خوانم

    به شددددت انگیزه می گیرم و به خودم هزاران بار میگم که می شود … می شود فلان …

    گاهی وقت ها برای اون ها پاسخ هم می نویسم

    مثلاً الان چند روزی هست که از طریق این دیدگاه …

    abasmanesh.com

    با آقا مهدی سابقی نژاد آشنا شدم

    قبلاً هم ایشون رو می شناختم ولی نمی دونستم اینقدر نتایج طلایی گرفتند وگرنه زودتر از این حرف های فاوور پروفایل ایشون می شدم

    الان ایشون روحش هم خبر نداره ولی من شب و روز دارم تو تجسماتم باهاش حرف میزنم (طبق همون تمرین جلسه 4 بخش سوم قانون آفرینش که استاد بهمون دادند) و من هر بار میام دیدگاه های این مرد نازنین رو می خوانم فول آف انرژی میشم و باااااور می کنم که می شود با دست خالی به همههههه چیز رسید ، ایشون بعد از استاد عباس منش دومین الگوی من هستش

    همین دیدگاهی که این بالا لینکش رو گذاشتم ، خیلی هم دیدگاه کوتاهی هست و خواندش زمان خاصی نمی بره ولی فرکانس های تحسین رو ناخودآگاه تو وجود من شعله ور می کنه رو شاید بگم بالای ده بار طی این دو یه روز خواندم و البته که رفتم توی پروفایلش خیمه زدم :)) و دارم تک تک دیدگاه هایش رو‌ با عشق می خوانم و بعضی از دیدگاه ها رو چند بار پشت سر هم می خوانم ، مثلاً پیش اومده که یک ساعت یا یک ساعت و نیم رو یه دیدگاه ایشون وقت گذاشتم

    من توسط جلسه سه بخش اول قانون آفرینش باااااور کردم و ایمان پیدا کردم که چقدررررر داشتن الگو مهمه و چقدر سد ذهن منطقی من رو می شکنه و بهم کمک می کنه

    ایمان دارم و بهتون قول می دهم که در آینده‌ای نزدیک میام از نتایج مای بی نظیرم با عدد و ارقام براتون می نویسم

    دلیلش هم که میگم با عدد باهاتون صحبت می کنم ، چون خودم خیلی دوست دارم دوستان سایت اونایی که درآمد های میلیاردی دارند بیان با عدد بنویسند ولی خب بنا به دلایلی شخصی که خودشون می دونند اغلب کلی صحبت می کنند و از اعداد ورودی حسابشون نمیگن

    اوکی برای من شخصیت این ادم ها ستودنی هستش و من بهشون احترام می گذارم ولی آدم هایی مثل آقا افلاطون نوروزی که خیلی دقیق میاد از پروژه هاش و مشخصاتش میگه اسم کارفرماها رو میاره و عدد درآمدش رو میگه

    رویاهایی که قبلاً داشته و الان داره باهاشون زندگی می کنه میگه این آدم ها برای من سوپر الگو هستند ، یا مثلا آقا مهیار ضیایی که هزاران بار برای آشنایی با همسرشون خونه خریدنش و بازسازی کردن خونه رویایی خودش یا عروسی گرفتنش و ازدواج کردنش

    یا آقا سید علی خوشدل

    این ها برای من سوپر الگو هستند و خیلی خیلی خدا رو شکر می کنم که به جای اینکه ادم های فیک و نقاب دار شبکه های اجتماعی رو فالو کنم دارم این آدم های بهشتی رو فالو می کنم و بارها و بارها تو ذهنم به خودم میگم فلان چیز رو توی زندگیم می خواهم بعد تا ذهنم میگم تو نمی تونی بهش برسی یه لبخند ملیح میزنم و میگم ، آقا افلاطون توانسته :)) آقا مهیار توانسته :)) آقا مهدی سابقی نژاد توانسته از کپر زندگی کردن برسه به بهترین و لوکس ترین محله‌ی رشت ، به خونه‌ی اجاره ای تو فرشته‌ی تهران با اجاره‌ی ماهی 320 میلیون ، بدون شک منم می توانم ، خدای اونا خدای منم هست و ذهنم آروم میشه و می پذیره و می پذیره

    این خیلیییی خبر خوبی هست که اینقدر به ذهنم تسلط پیدا کردم که می توانم با الگوهایی که هزاران بار تکرارشون کنم افسار ذهنم رو در دست بگیرم و ازش سواری‌ای دلنشین بگیرم

    همین که می توانم به خواسته هام فکر کنم و لذت ببرم و چشمانم پر از اشک میشه از تجسمش یعنی توی مسیر درستی هستم

    و طبق قانون که استاد در جلسه دو و سه قدم دوم و بخش سه قانون آفرینش توضیح میده هررررر چیزیییی که بتوانم توی ذهنم ببینم بدون شک ، بدوووون شک اتفاق می افته

    خدایا شکرت

    3- سومین کاری که برای ساختن احساس لیاقت تخریب شدم طی این چند سال که نتیجه نگرفتم انجام می دهم اینه….

    این چند سال به دلیل اینکه طبق همین صحبت های استاد در این فایل متعهد نبودم و در مسیر درست پایدار نموندم

    ذهن من همیشه داره جفنگ میگه ، جفتک می اندازه بهم میگه تو کارت خیلی خرابه !! تو به درد نخوری و عرضه انجام هیچ کاری نداری و …

    حالا در صورتی که نتایج گواه هستن که من چقدر آدم خوبی ام ، کلی آدم عاشقم هستند و به طریق مختلف بهم عشق می ورزند (همین چند رو پیش بود یکی از همکار هام اومده بود پیشم می گفت آقای تجلی من ازت خیلی حس خوبی می گیرم ، گفتم ممنومم شما لطف داری)

    ولی به این دو دلیل

    1- من هنوز نتوانستم ازدواج کنم و رابطه‌ی عاطفی درستی ندارم

    2- هنوز اونجوری که می خواهم ثروت نساختم و به اهداف مالیم نرسیدم

    برای غلبه بر این احساسات مخرب و منفی و برای اینکه به خودم ذهنم منطقی ثابت کنم که آدم خوبی ام دوست داشتنی هستم و کارم هم خیلی درسته ، اومدم یه نت مخصوص در موبایلم درست کردم

    در واقع دارم به این شکل احساس لیاقت تخریب شده‌ام رو باز سازی می کنم

    ««کارهایی که به درستی انجامشون دادم»»

    هر کاری که در طی روز درست انجام می دهم رو می نویسم

    هر کاری منظورم هر کاری هست ها از یه شکرگذاری به ظاهر ساده برای میوه‌ای که خوردم می‌نویسم تا مثلاً فلان جا فلانی رو با قلبم تحسین کردم تا مثلاً فلان قرارداد رو داشتم پنج میلیون وارد حسابم شد و …

    تازه این لیست رو شروع کردم ، از دیروز صبح شروع کردم و می خواهم ان شا الله ادامه‌اش بدهم چون خیلیی داره به حس خودم و احساس ارزشمندیم کمک می کنه ، خیلی این کار رو دوست دارم و ازش لذت می برم ، قول می دهم اونقدر تکرار و تکرار تکرارش کنم تا تبدیل بشه به ناخودآگاهم و اونوقت ببینم که چقدرررر من کارم درسته و چقدر ارزشمندم

    عاشقتونم ، مواضب قلب پاکتون باشید و در پناه حق شاد و پایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2224 روز

    به نام خداوند توانا و مهربان

    درود به شما دوست های عزیز و هم فرکانسی من حمید عزیز و سعیده خانم

    حمید جان چقدر درس های ارزشمندی رو برای ما بازگو کردی

    واقعاً سپاسگزارم

    موضوع هدایت به تعمیر کولر واقعاً شکفت انگیز بود و ایمانم رو قوی کرد

    ولی چیزی که خیلی خیلی بیشتر برای من جذاب بود برداشت عالی ای بود که شما از دیدگاه علی آقا و خانم کیانی فر داشتی

    چقدر زیبا نوشته بودی که باید تسلیم خدا باشیم و بگیم خدایا من اینو می خواهم و تسلیمم اگه این… (توی این مثال ایران موندن) برای من خوبه راضیم به رضای تو…

    اون دیدگاه علی آقا در پاسخ به سعیده خانم رو من هم خواندم ولی ذهنم یه کمی در موردش مقاوت داشت!!

    الان که شما هم دوباره بازگو کردی

    به شدت ذهنم درگیر شد که آخه من چطور عاشق این کارم باشم؟! منظورم مشاور املاکه!!

    ولی سعی می کنم آروم باشم و از زندگیم لذت ببرم و از خداوند می خواهم ، از فردا می خواهم در تمرین ستاره قطبی هم درخواست کنم که… خدایا بهم نشونه هایی بده و هدایت هایی به قلبم بفرست تا عاشق کارم بشم و با اشتیاق خیلی بیشتری در این زمینه فعالیت کنم

    الهی به امید تو

    راستی مثال غول چراغ جادو هم به شدت کاربردی بود و البته خنده دار

    من خودم بیشتر وقتا فکر می کنم فلان کا

    کالا رو باید بهم هدیه بدهند!!

    چرا ؟! چون در پس ذهنم اینه که خودم که نمی توانم خلقش کنم!!

    و در توحید عملی قسمت 3 استاد تاکیید می کنه که این شرکه!!

    حمید جان این روزها یه کمی برای کار کردن روی خودم گوش دادن به فایل ها ، خواندن کامنت ها در جاهای مختلف سر در گمم

    و

    نمیدونم دقیقاً باید کجا باشم و به شناخت دقیق از خودم نرسیدم

    نمیدونم دقیقاً کجاها خیلی باورهای محدود کننده دارم…

    ولی خوشحالم میدونی چرا؟

    چون با تعهد خیلی بیشتری توی سایت هستم ، دیدگاه های خوب رو می خوانم

    بعضی از دیدگاه ها رو چندین و چند بار می خوانم

    خیلی بیشتر فایل های استاد عباس منش رو گوش می دهم

    و انصافاً خیلی کمتر یوتیوب و سایت های دیگه میرم و نتایج هم داره میاد و احساس می کنم لاک پشتی دارم رشد می کنم :)

    خداوند کمکم کنه با تعهد و استمرار بیشتری این مسیر رو پیش برم

    همین که خیلی بیشتر از قبل فایل گوش میدهم و در این سایت فعال هستم

    (منظورم از بیشتر از قبل از عید نوروز تا امروزه

    چون 6 ماه قبل از عید رو من خیلی رفته بودم تو در و دیوار و از این فضا دور شده بودم)

    خودش یک رشد بزرگه و البته که یک سری نتایج مالی خوب هم در این چند ماه گرفتم

    ممنونم که همیشه با دیدگاه های فوق العادت درس های ارزشمندی رو با ما به اشتراک می گذاری

    به دستان قدرتمند فرمانروای یکتای جهان خداوند مهربان می سپارمت

    خدایا تنها تو رو می پرستم و تنها از تو یاری می جویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2224 روز

    به نام الله مهربانی ها

    سلام به تمامی دوستای عزیزم که این دیدگاه من رو می خوانند

    سلام به سما سعیده خانم عزیزم

    به خدا حرفای علی آقا حقه … حق

    من خودم در کاری که الان دارم مشاور املاک همیشه میگم دوستش دارم ولی عکاسی رو عاشقشم!!

    و این روزها از این پیغامی که علی آقا برای هممون گذاشته و بعدش هم اون دیدگاه آقا حمید که یه جمع بندی بی نظیر از دیدگاه خانم کیانی فر و علی آقا داشت من رو به فکر فرو برده

    و از خداوند با تمام وجودم می خواهم که من رو عاشق این کارم بکنه

    از خدا می خواهم که کمکم کنه و بهم بگه که چطور در این مسیر با عشق و لذت خیلی بیشتری کارشناسی و مشاوره در امور املاک و مستغلات انجام بدهم

    تا در زمان مناسب هدایت بشم به انجام کاری که عاشقشم و رسالتمه و هر بار بهس فکر می کنم اشک ذوق در چشم هایم جمع میشه (عکاسی از طبعیت و ایران گردی با یه کوله پشتی)

    میدونی چیه؟؟

    همین دیشب هدایت شدم یه ویدیو‌ی مصاحبه از استاد علی آذر نیا مدرس عکاسی دیدم

    ایشون به شدت به شدتتت تأکید داشت که در زمینه عکاسی، عکاس باید روابط عمومی عالی، فن بیان خوب و قدرت ارتباط گیری با افراد رو‌ داشته باشه و خیلی فکت ها برای من آورد که چقدر این‌ ویژگی ها مهمه و کاملاً هم حرفاش منطقی و ملموس بود برای من

    البته ایشون در مورد عکاسان خبری صحبت می کرد

    و من هیچ وقت نمی خواهم عکاس خبری باشم

    ولی…

    این صحبت هایش خیلییییی برای من آرامش بخش بود

    چون ایشون می گفت من در آموزشگاه ها و دانشگاه ها تدریس می کنم و به دانشجویان میگم برید خودتون رو در قدرت ارتباط گیری و ارائه کردن خودتون و هنرتون قوی کنید

    در یک کلام می خواست بگه تنها هنرمند بودن کافی نیست، باید بیزنس من بودن (حالا اگر دانشجو ها خانم هستند، بیزنس وومن بودن) هم یاد بگیرید

    و من به شدت به خودم تبریک گفتم چون من در این چند سالی که در زمینه املاک مشغول هستم خیلی کنجکاو بودم و همین باعث شد با افراد بسیار زیادی ارتباط بگیرم و روابط عمومی و فن بیان و عزت نفس و خیلی از توانایی ها در من ایجاد بشه و از خداوند مهربان بی نهایت سپاسگزارم

    و خدا میدونه همین مهارت ها و قدرت بیزنس کردن من چقدر چقدرررر می توانه در مهارت عکاسی و در کل در هنر به من کمک کنه… :)

    سعیده جان هدفم از گفتن این حرف ها این بود که بگم خداوند همیشه به فکر بنده هایش هستش ولی…

    چی میشه اگه منِ بنده بتوانم همیشه بندگی بکنم و خدایی کردن رو بسپارم به خودش…

    چی میشه اگه بتوانم همیشه به خدا و پلن هایش اعتماد کنم….

    پیرمردی، مفلس و برگشته بخت

    روزگاری داشت ناهموار و سخت

    هم پسر، هم دخترش بیمار بود

    هم بلای فقر و هم تیمار بود

    این، دوا میخواستی، آن یک پزشک

    این، غذایش آه بودی، آن سرشک

    این، عسل میخواست، آن یک شوربا

    این، لحافش پاره بود، آن یک قبا

    روزها میرفت بر بازار و کوی

    نان طلب میکرد و میبرد آبروی

    دست بر هر خودپرستی میگشود

    تا پشیزی بر پشیزی میفزود

    هر امیری را، روان میشد ز پی

    تا مگر پیراهنی، بخشد به وی

    شب، بسوی خانه میمد زبون

    قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون

    روز، سائل بود و شب بیمار دار

    روز از مردم، شب از خود شرمسار

    صبحگاهی رفت و از اهل کرم

    کس ندادش نه پشیز و نه درم

    از دری میرفت حیران بر دری

    رهنورد، اما نه پائی، نه سری

    ناشمرده، برزن و کوئی نماند

    دیگرش پای تکاپوئی نماند

    درهمی در دست و در دامن نداشت

    ساز و برگ خانه برگشتن نداشت

    رفت سوی آسیا هنگام شام

    گندمش بخشید دهقان یک دو جام

    زد گره در دامن آن گندم، فقیر

    شد روان و گفت کای حی قدیر

    گر تو پیش آری بفضل خویش دست

    برگشائی هر گره کایام بست

    چون کنم، یارب، در این فصل شتا

    من علیل و کودکانم ناشتا

    میخرید این گندم ار یک جای کس

    هم عسل زان میخریدم، هم عدس

    آن عدس، در شوربا میریختم

    وان عسل، با آب می‌آمیختم

    درد اگر باشد یکی، دارو یکی است

    جان فدای آنکه درد او یکی است

    بس گره بگشوده‌ای، از هر قبیل

    این گره را نیز بگشا، ای جلیل

    این دعا میکرد و می‌پیمود راه

    ناگه افتادش به پیش پا، نگاه

    دید گفتارش فساد انگیخته

    وان گره بگشوده، گندم ریخته

    بانگ بر زد، کای خدای دادگر

    چون تو دانائی، نمیداند مگر

    سالها نرد خدائی باختی

    این گره را زان گره نشناختی

    این چه کار است، ای خدای شهر و ده

    فرقها بود این گره را زان گره

    چون نمی‌بیند، چو تو بیننده‌ای

    کاین گره را برگشاید، بنده‌ای

    تا که بر دست تو دادم کار را

    ناشتا بگذاشتی بیمار را

    هر چه در غربال دیدی، بیختی

    هم عسل، هم شوربا را ریختی

    من ترا کی گفتم، ای یار عزیز

    کاین گره بگشای و گندم را بریز

    ابلهی کردم که گفتم، ای خدای

    گر توانی این گره را برگشای

    آن گره را چون نیارستی گشود

    این گره بگشودنت، دیگر چه بود

    من خداوندی ندیدم زین نمط

    یک گره بگشودی و آنهم غلط

    الغرض، برگشت مسکین دردناک

    تا مگر برچیند آن گندم ز خاک

    چون برای جستجو خم کرد سر

    دید افتاده یکی همیان زر

    سجده کرد و گفت کای رب ودود

    من چه دانستم ترا حکمت چه بود

    هر بلائی کز تو آید، رحمتی است

    هر که را فقری دهی، آن دولتی است

    تو بسی زاندیشه برتر بوده‌ای

    هر چه فرمان است، خود فرموده‌ای

    زان بتاریکی گذاری بنده را

    تا ببیند آن رخ تابنده را

    تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند

    تا که با لطف تو، پیوندم زنند

    گر کسی را از تو دردی شد نصیب

    هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب

    هر که مسکین و پریشان تو بود

    خود نمیدانست و مهمان تو بود

    رزق زان معنی ندادندم خسان

    تا ترا دانم پناه بیکسان

    ناتوانی زان دهی بر تندرست

    تا بداند کآنچه دارد زان تست

    زان به درها بردی این درویش را

    تا که بشناسد خدای خویش را

    اندرین پستی، قضایم زان فکند

    تا تو را جویم، تو را خوانم بلند

    من به مردم داشتم روی نیاز

    گرچه روز و شب در حق بود باز

    من بسی دیدم خداوندان مال

    تو کریمی، ای خدای ذوالجلال

    بر در دونان، چو افتادم ز پای

    هم تو دستم را گرفتی، ای خدای

    گندمم را ریختی، تا زر دهی

    رشته‌ام بردی، تا که گوهر دهی

    در تو، پروین، نیست فکر و عقل و هوش

    ورنه دیگ حق نمی‌افتد ز جوش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2224 روز

    سلام

    درود به شما آقای رضایی عزیز

    چقدر لذت بردم از مطالعه‌ی دل نوشته‌ی شما

    چقدر زیبا نسبت به خودتون آگاه هستید

    و چقدر زیبا مواردی که در اون متعهد بودین رو لیست کردید و نوشتید

    واقعاً درود بر شما

    و

    من چقدر از شما یاد گرفتم که بیشتر ویژگی های مثبت و توانمندی های خودم رو ببینم و بابت اون ها به خودم تبریک بگم

    چقدر مورد شماره 7 برای من تحسین بر انگیز بود و شجاعت شما رو تحسین کردم

    چون خیلیییی ها رو دیدم که در این مورد به شدت مشکل دارند

    پایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2224 روز

    سلام آقا مسعود عزیز

    دوست هم فرکانسی من

    بهت تبریک میگم بابت دیدگاه های زیبایی که می نویسی

    یه جنسی از خودت بودن و بدون ماسک بودن توی دیدگاه هایت هست که من رو به تحسین وا میداره

    من دیدگاه قبلی شما هم زیر همین فایل خواندم

    و بهت تبریک میگم بابت این استمرار توی عمل به قانون

    مسعود جان من هم بارها به خاطر فراموش کردن قانون از مسیر درست خارج شدم ولی…

    ولی اشکالی نداره، توی این مسیر چهار سال یک عالمه دست آورد با ارزش هم داشتم

    چرا بیام و خودمو سرزنش کنم به خاطر از مسیر خارج شدن هایم

    چرا خودم رو تحسین نکنم بابت موفقیت هایم

    میدونی می خواهم چی بگم

    می خواهم این کار ذهن من و شما هست که خیلی زیرکانه داره احساس خود تخریبی رو در ما شعله ور می کنه

    دوست ارزشمند من، استاد توی دوره عزت نفس هم جلسه‌ی 2 هم جلسه 7 به شدددددت توصیه میکنه که تحت هیچ شرایطی ، تاکیید می کنم تحتتتت هیچ شرایطی خودتو به خاطر اشتباهاتت سرزنش نکن

    چون احساس سرزنش باعث نمیشه که دیگه اون کارو انجام ندی ، برعکس این فرکانس باعث میشه دوباره توی اون سیکل معیوب قرار بگیریم

    دوست خوبم مسعود جان

    خدا عاااااشق ماست و آغوشش هر لحظه برای ما بازه

    هر لحظه که ما توبه کنیم و برگردیم به مسیر درست خدا با عشق ما رو در آغوش میکشه و میگه بیا بنده‌ی من اینم تاج پادشاهیِ بندگی :)

    میدونی….

    دارم به خدا اینا رو به خودم میگم…

    مسعود جان من احساسم خودم اینه که بیشترین نتایج رو در این چهار سال از خرداد سال 98 تا الان از کارکردن روی عزت نفسم گرفتم

    (از همون روز اول که به لطف خدا اولین بار اسم استاد رو‌ از یه آدم شریفی شنیدم همون موقع سایت هم برای من باز کرد و من روند کار کردن روی خودم رو از همین سایت و فایل های دانلودی شروع کردم)

    و عزت نفس واقعاااا ارتباط مستقیمی داره با توحید

    من احساس می کنم هررررر چقدر بیشتر روی این دوره‌ی شگفت انگیر کار می کنم نتایج کوچک خیلی زود در زندگیم هویدا میشه و اگه ادامه بدهم نتایج بزرگتر هم میاد

    و هر وقت که یه مدت… حالا چند روز یا چند هفته بستگی به اون اتفاق داره

    هر وقت که روی این دوره کار نمی کنم و میرم سراغ چیزهای دیگه حتی فایل های خود استاد ولی در زمینه های دیگه

    قشنگ می فهم که زیر بار احساس خود تخریبی یا عدم لیاقت یا احساس گناه و …. دارم له میشم!! :)

    حتی امسال تعهد داده بودم که روی باورهای ثروت ساز کار کنم ولی از اواخر بهار هدایت خداوند رو دریافت کردم که به طور واضح بهم گفت محمد همه‌چیز رو OFF کن فقططط روی عزت نفس و توحید کار کن

    من هم گفتم چشم ، البته که گاه و گدار فایل های دیگه‌ی استاد هم گوش میدادم و کامنت های فایل های دیگه رو هم می خوانم ولی به شدت احساس می کنم نیاز دارم روی تمام بخش های این دوره کار کنم مخصوصاً تمرین آگهی بازرگانی که برایم انگار شاخ غولو شکوندنه!! :)

    مسعود جان این حرفا رو از قلبم زدم و امیدوارم به قلبت بشینه

    ولی می خواهم بگم اون چیزی که بیشتر از هر چیز دیگه ما توی زندگیم بهش نیاز داریم، ثروت نیست!!!

    رابطه‌ی عاشقانه هم نیست

    حتی به نظرم سلامتی هم نیست!

    اون چیزی که حداقل من بهش نیاز دارم رفیق شدن با خدایی که عاشقانه منتظرمه تا برم سراغش

    من نیاز دارم که خودمو ببخشم

    نیاز دارم که همینجوری که هستم خودمو بپذیرم و عاشق خودم بشم

    1-وقتی به صلح درونی برسم (عزت نفس)

    2-وقتی با خدا عاشق و معشوق بشیم (اجرای توحید در عمل)

    همه چیز خود به خود توی زندگیم درست میشه همهههه چیز

    ثروت و رابطه‌ی عاشقانه و سلامتی و… همه و همش به نظرم نتیجه‌ی همین دو تا موردی که بالا گفتم

    ممنونم که با دیدگاه های زیبایت باعث شدی این حرفایی که بهم الهام شد رو بزنم

    خیلی دوستت دارم

    آرزو هاتو آرزومندم رفیق خوش قلبم

    پایدار باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: