دلیل نتایج پایدار

پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:

سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

سوال 3:  به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

 

منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری دلیل نتایج پایدار
    691MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی دلیل نتایج پایدار
    22MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نفیسه» در این صفحه: 1
  1. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2119 روز

    به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی

    سلام به همه عزیزانم در این سایت الهی و سپاسگذارم از عزیزانی که با دستان پاک و الهی شان به من انگیزه ای برای نوشتن می‌دهند.

    چقدر نوشتن این اعترافات سخت است. ذهنم در حال گربه رقصانیست تا مرا از نوشتن باز دارد.

    خاطر نشان میکند قرارمان برای بازارگردی را ، اما میدانم که میخواهد مرا از رنج نوشتن چیت دی هایی که در مسیر قانون سلامتی داشته ام فراری دهد.

    تنها دوره ای که دلم میخواهد همچون شاگرد تنبل‌ها بروم آن گوشه قایم شوم،تا به خاطر عملکرد ضعیفم جلوی چشمان استاد قرار نگیرم.

    گرچه برای کم کردن رنج بی تعهدی ام با هزاران دلیل خود را توجیه میکنم ، اما در پس همه آن توجیه ها میدانم که من نتوانستم به قوانین سلامتی مطابق با بدن خودم عمل کنم.

    یک شروع عالی و‌ پر قدرت داشتم و نتایجی عالی اما شک و تردید ها و یکسری تضادهای سلامتی به خاطر درست عمل نکردن به قانون تکامل و سخت گرفتن به خودم مرا از ادامه مسیر بازداشت.

    چشم باز کردم و دیدم باز هم با افراد ناسالم احاطه شده ام.

    روزی نیست که از خدا نخواهم میل به هر چیزی که با من هماهنگ نیست را از دلم بردارد.

    با خود میپرسم من که خواسته مهمم سلامتی و بودن با افراد سالم بود ، چرا از مسیر عمل به قانون سلامتی خارج شدم و چشم باز کرده و باز خود را احاطه شده با افراد ناسالم دیدم؟

    از آنجا که هول گرفتن نتایج و خارج شدن از مدار افراد ناسالم و بیماری را داشتم ، بدون درک تکامل چنان به قانون سلامتی عمل کردم که از 52 کیلو به 40 کیلو رسیدم.

    به خاطر عدم رعایت تکامل با هجمه هایی از سرزنش و انتقاد مواجه شدم که هر لحظه شک ها و تردید ها را به قلبم رسوخ میداد.

    اینکه پشت سرم میگفتند همچون مصرف کننده های شیشه شده ای قلبم را محزون میکرد.

    دیدن چشمان نگران پدر مادرم و عزیزانم که آن لاغری بیش از حد باعث‌شده بود برایم دلسوزی کنند، حالم را به هم میزد.

    همه فکر می‌کردند غصه بودن در آن تضاد مرا اینگونه لاغر و بی اشتها به غذاهای لذیذ آنها کرده و این دیدن حس ترحمشان حالم را به هم میزد.

    یاد میل درونی ام به برانگیختن حس ترحم بقیه و‌ مظلوم نمایی افتاده بودم و همه اینها مرا مجاب میکرد هرطور شده وزن خود را افزایش دهم تا آن حس ترحم و دلسوزی ها را جلب نکنم.

    نگاه پر ترحم و دلسوزی هایشان برای کاهش وزن شدید و دوپاره استخوان شدنم حالم را به هم میزد.

    گویی کد معیوب میل به جلب ترحم بقیه و مظلوم نمایی خوب کار میکرد و مرا دقیقا در آن شرایط به این وزن رسانده بود و دلسوزی های بقیه امانم را بریده بود.

    بودن در آن تضادها و آن شرایط استرس زایی مرا از عمل به مهمترین بخش قانون سلامتی که بودن در آرامش بود بازداشته بود.

    همان هم مزید بر علتی شده بود که با وجود خوردن تقریبا نیم کیلو گوشت در روز نتوانم فرآیند عضله سازی را انجام دهم و موهایم چنان شروع به ریزش کرده بود که تقریبا نصف شده بود.

    پیشرفت خوبیست که حالم از جلب ترحم و مظلوم نمایی به هم میخورد.

    پیشرفت خوبیست، اما مرا بر آن وا میداشت بخواهم برای بقیه توضیح بدهم که برای سلامتی ام به این شیوه عمل میکنم و راهی باز شود تا بخواهند نادرستی این مسیر را به من اثبات کنند.

    ذهنم برای اینکه مرا از رنج انتقاد درونی ام برای عدم رعایت قانون سلامتی خارج کند هزاران توجیه را برایم زینت می‌دهد و به من حق می‌دهد.

    اما الان چه ؟

    الان دیگر چه دلیل و توجیهی دارم که باز هم نمیتوانم این تقوای الهی را رعایت کنم.

    مگر نمیدانم که همه نعمتها به متقین داده میشود؟

    به ظاهر مشکلی از نظر بیماری نداشتم با قد 161 و وزن 52 کیلو دوره را شروع کردم.

    در بخش سلامتی به ظاهر همه چیز خوب بود و سه سال بود حتی یک مسکن هم استفاده نکرده بودم .

    در دوران پندمیک با خیال راحت همه جا رفته بودم و هیچ ویروسی راه نفوذ به بدنم را پیدا نکرده بود.

    اما سر میچرخاندم بوی بیماری همه زندگی ام را احاطه کرده بود.

    آنچه در بیرون میبینیم آیینه ای از درون ماست. این را به وضوح درک کرده ام. پس چیزی درونم هست که در دنیای واقعیت سر میچرخانم خود را در محاصره اش میبینم.

    با لکتین و گلوتن آشنایم کردی و سیلیاک ، همه نشانه هایش در درونم بود.

    اما چرا نمیتوانم به خوبی شما عمل کنم و انتظار نتایجی چون شما را دارم؟

    چون هنوز به قانون زمین بازی ، توپ بازی و هم بازی به خوبی عمل نمیکنم.

    همچون عالم بی عمل شده ام. میدانم مهمترین تقوای من که در آن ضعف دارم همین است.

    بخشی از آن قدرتهایی که در مقابل مردانی در مجموع سیصد کیلو عضله بایستم و هیچ ترسی از آنها نداشته باشم با همان کتب علیکم صیام همان لعلکم تتقون به دست آورده بودم.

    آن احساس قدرت ها ، احساس لیاقت و ارزشمندی ها ، اما امان از عدم رعایت ترک توپ بازی و زمین بازی و هم بازی.

    چقدر اینکه میدانی از کجا میخوری و باز هم ذات نسیان گری ات تو را به عقب بر میگرداند تلخ است.

    همین دیروز بود که حائز اهمیت بودن عمل به قانون سلامتی برایم یادآوری شد و امروز این فایل تیر آخر بود.

    دیروز بود از خدا خواستم هرچیزی که با بدنم هماهنگ نیست را برایم کریح کند.

    هرکس که بخواهد مرا از این مسیر بازگرداند از من دور کند.

    چند روز بود که روزه هایم را شروع کرده بودم اما در عید غدیر با شیرینی دانمارکی و ته چین گوشت و ته دیگش همه را نقش بر آب کردم.

    دیروز از بی تعهدی های خود خسته شدم به خدا پناه بردم و جلوی خود را برای خوردن بقیه شیرینی دانمارکی ها گرفته و با خود تعهدی دیگر دادم که برای شروع دوباره برنج و خوردن شیرینی ها و آرد گندم را حذف کنم.

    آخ که چه زیبا خدا فرمود اگر آن دو تلاش کردند تو را از مسیر خدا باز دارند از آنها اطاعت نکنو من چه زیبا این را هر بار فراموش میکنم.

    با خود متعهد شدم دیگر سر سفره با افرادی که تلاش کردند مرا از مسیر قانون سلامتی بازدارند ننشینم.

    مدتی است به این مورد خوب عمل میکنم.

    متعهد شدم فعلا به مهمانی هایی که امکان دارد تعهدم را زیر پا بگذارم نروم و دیروز یکی از آنها را با تشکر رد کردم.

    به آنها نگاه میکنم کل وجودشان را انواع و اقسام بیماری ها فرا گرفته ، اگر نتوانم هماهنگ با بدنم طبق قانون سلامتی عمل کنم من هم آینده ای چون آنها را تجربه خواهم کرد.

    اهرم رنج جلوی چشمانم قرار دارد.

    دیروز قدرتها و توانایی هایم را در ترک عادت ها و افرادی را به خود یادآوری کردم که روزی خیالش خواب را از سرم میربود، اما به کمک خدا توانستم.

    چه زیبا گفتید که وقتی نتیجه میگیرم خیالمان راحت میشود و به مسیر قبل بر میگردیم.

    اما زهی خیال باطل کمی که میگذرد میبینیم سر از ناکجاآبادی در آورده ایم که زورمان را زده بودیم دیگر واردش نشویم.

    تعهد مرگ و زندگی لازم است، اهرم رنج و لذتش هست فقط عملکردی چون شما میخواهد.

    جای هیچ توجیه و بهانه ای نیست ،فقط لازم است بدنم را بهتر بشناسم زیرا به وضوح دریافته ام بدن من منحصر به فرد است و ممکن است آنچه که به بدن شما بسازد با من هماهنگ نباشد.

    از آنجا که ژنتیک من لاغری است و این را می‌توان از دور مچ 14 سانتی ام متوجه شد و به فرمایش خودتان دوره مخصوص افراد با اضافه وزن بود، شک ها اجازه ورود پیدا کرده و مرا از مرتدین میکند.

    همان با تاکید گفتن لاغرها در این دوره نیان مرا از مرتدین میکند و گاهی پر قدرت و عالی عملکرده گاه به خود اجازه چیت کردن میدهم.

    رقص و کار خانه را جایگزین پیاده روی کرده ام زیرا برای الان من هماهنگتر است.

    برای بودن در فضای ایزوله انتخاب کردم در خانه ورزش کنم زیرا رفتن به باشگاه برایم نشتی انرژی ایجاد میکند.

    هرچند که کانون توجه برایم چه زیبا و دقیق کار کرد و به باشگاهی هدایت شدم که حتی دستگاههایش هم رنگ باشگاهی بود که شما میرفتید و فیلمهایش را برایمان میگذاشتید و من چقدر از این دقت عملکرد قانون لذت میبرم.

    مدتی است دوباره هر هفته تقریبا تمرینات عضله سازی را انجام میدهم.

    57 کیلو شدنم نشانی از چیتهای این چند ماهه ام هست ، اما اشکالی ندارد درستش میکنم.

    من که تقوا را در مورد دخانیات و مشروبات به وفور دم دست به خوبی رعایت کردم این را هم می‌توانم.

    من که توانستم برای خود ارزش قائل شوم و سمت آنها نروم، پس این را هم می‌توانم.

    فقط کافیست هرچیزی که ضرر خوردنش بیشتر از نفعش باشد همچون مسکرات دیده و بر خود حرام بدانم.

    با این دلیل منطقی می‌توانم بر وسوسه ها فائق آمده و به بدنم احترام بگذارم.

    همچون یک معادله میماند ،با خود یادآوری کنم چرا خدا مشروب را حرام کرد؟

    به وضوح میفرماید ضرر خوردنش بیشتر از نفعش هست؟

    این معادله را هم در افراد ، هم در غذا رعایت کنم ، هرکس و هرچیزی که ضررش بیشتر از نفعش باشد همچون مشروب حرام است * و لا تقربوا

    من همین یک مورد را خوب درک و عمل کنم ، زندگی ام بهشت میشود.

    امدادی الهی لازم است و تزریق این فایل به بند بند وجودم. اهرم رنجش جلوی دیدگانم به وفور یافت میشود.

    یک امداد الهی لازم است که هم حلال خدا را بر خود حرام نکنم و گامهای شیطان را پیروی نکنم هم کلوا مما رزقکم الله حلالا طیبا را رعایت کنم.

    و چقدر لازم است من به درک بهتری از این آیه برسم ، زیرا شک ها و تردید ها از این راه نیز نفوذ کرده و مرا به در و دیوار میبرد.

    چقدر دوست داشتم در عمل به این قانون هم حرفی برای گفتن داشتم.

    تنها قانونی است که آموزش دادید و من نمیتوانم در موردش هیچ ادعایی داشته باشم.

    و نتایج چیت ها را هم به وضوح میبینم ، همان سینوسی شدن شرایط ، همان بودن در مدار افراد بیمار آیا همین ها کافی نیست تا حال مرا از بی تعهدی ام در عمل به این قانون به هم بزند؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 87 رای: