دلیل نتایج پایدار

پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:

سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

سوال 3:  به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

 

منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری دلیل نتایج پایدار
    691MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی دلیل نتایج پایدار
    22MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Ehsan Moqadam» در این صفحه: 1
  1. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1930 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت جانانه به استاد عزیز و نازنینم، خانم شایسته دوست‌داشتنی و بی‌نظیر و همه دوستان خوبم در این جمع فوق‌العاده

    استاد واقعاً به خودم و خدای خودم می‌بالم که دوست و استاد بی‌نظیری مثل شما دارم. حضور شما در زندگیم یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین سپاس‌گزاری‌های هر روزه منه.

    این فایل و سلسله‌ فایل‌های الگوهای تکرارشونده و مسیری که در دوره کشف قوانین دارم طی می‌کنم رشته‌ها و جریانات فکری تازه‌ای در مغزم ایجاد کرده که خیلی دارم ازش لذت می‌برم ونتایجی هم که این روزها دارم می‌گیرم بسیار گواهی‌دهنده این موضوعه.

    وقتی به صحبت‌های شما فکر کردم دیدم که دقیقاً تفاوت شما با دیگران در میزان عمل‌گرایی که شما نسبت‌به این قوانین دارید هستش. وقتی درباره موضوع احساس لیاقت صحبت می‌کنید میشه بازتابش رو در زندگیتون و این فایل‌های استثنائی که تولید می‌کنید به‌خوبی مشاهده کرد. استانداردهای شما تو زندگی انقدر بالا هست که ذهن شما نمیتونه به کمتر از بهترین راضی بشه و من سعی دارم این اصل رو از شما یاد بگیرم در کنار تمام اصول مهم دیگه.

    اینکه ما چرا برمی‌گردیم به‌شیوه قبل، دقیقاً بازتاب سطح توقع ما از زندگی و شناخت و باور ما نسبت‌به فراوانی و قدرت جهان و خداونده. ارزشمندی من داره خودش رو در رفتارهای من نشون میده، از انتظاراتی که از خودم و جهانم دارم، از عملکردی که در زندگی دارم پیاده می‌کنم، نه اینکه چقدر حرفای قشنگی میزنم، نتیجه خودش صحبت میکنه.

    یه جایی در اوایل جلسه دوم دوره کشف قوانین که درخصوص باورسازی صحبت می‌کنید که باور ساختن یعنی رسیدن به احساس خوب و کم شدن نگرانی. وقتی فکر کردم با خودم گفتم واقعاً چقدر فکر می‌کنی که چیزهایی که تا حالا شنیدی رو باور کردی؟ چقدر احساست نسبت‌به گذشته تغییر کرده؟ چقدر کمتر نگران هستی و بیشتر امیدوار و با ایمان شدی؟ چقدر جریان هدایت را باور کردی؟ چقدر نگاهت به خودت و جنس گفت‌وگوهای درونیت متفاوت شده؟ چقدر دیگه کمتر دست‌وپا میزنی و بیشتر به راحت اتفاق افتادن باور داری؟ چقدر باور کردی که میتونی همه چیز رو به‌شکل دلخواه خودت خلق کنی؟ چقدر کمتر نظر دیگران برات مهمه و بیشتر به خودت اهمیت میدی؟ چقدر برای خودت ارزش قائل هستی؟

    این پرسش‌ها این روزها مسیر زندگی من رو خیلی متفاوت کرده. من به شخصه خودم از زمانی که استاد دوره قانون سلامتی رو معرفی کردند، با اینکه هنوز در این دوره شرکت نکردم، اما خیلی ایمانم به صحت صحبت‌های استاد و حقانیت مسیرشون بیشتر شد. وقتی مقایسه می‌کنم نتایج استاد رو با دیگران اصلاً هیچ حرفی برای گفتن باقی نمیمونه. واقعاً سپاس‌گزار خداوند هستم که لیاقت شاگردی و استفاده از فایل‌های شما را دارم.

    وقتی داشتم به این فکر می‌کردم که چرا منی که علاقه به هزار مدل به‌زعم گذشته خودم و دوستان عشق‌وحال داشتم الان دیگه از اسم یه‌سری از کارها هم دیگه عقم میگیره، به این نتیجه رسیدم که من از انجام این کارها بدم اومده. من از نتایجی که این عشق‌وحال‌ها داشت بدم اومده. وقتی فکر می‌کردم میدیدم آیا من، کسی که خدایی که با عظمتش من رو خلیفه خودش در زمین قرار داده، چرا باید همچین کاری رو انجام بدم؟ لیاقت من اینکه این بدحالی‌ها رو تجربه کنم؟ لیاقت من اینکه وابسته بشم به چیزهایی که هیچ ارزشی ندارند و بیرون از خودم؟ اینه لیاقت یک پادشاه؟

    و همین افکار باعث شد که از انجام یه‌سری کارها به‌کلی بدم بیاد و حتی برای یک لحظه دیگه حتی هوس هم نکنم با اینکه تو جمعش حضور داشتم.

    اما در مورد موضوعات دیگه خیلی به این خوبی عمل نکردم و به این نتیجه رسیدم انگار من از نتایج قبلی خودم خیلی هم بدم نیمده انگار و دوست دارم هر از گاهی دوباره یه سرکی به زندگی گذشتم بزنم اما وقتی این فایل رو گوش دادم خیلی حالم دگرگون شد، یه سری چیزها بوم بوم تو مغزم صدا کرد انگار که: به خودت بیا، دیگه برهان و نشانه از این واضح‌تر؟ دیگه چجوری و با چه زبانی باید بهت بگم که به خودت بیا. دست از کارهای بیهوده گذشته خودت بردار. بزرگ باش و بزرگ فکر کن.

    یعنی وقتی بررسی می‌کنی ریشه این برگشتن به عادت‌های قبل رو باز میرسیم به توحید. گاهی ما فکر می‌کنیم عاجز هستیم از تغییر اتفاقات زندگیمون و یا انقدر قدرت دادیم به عوامل دیگه و قدرت‌های مختلف رو تأثیر گذار میدونیم که وقتی این آگاهی‌ها رو می‌شنویم آروم میشم و احساس خوبی نسبت‌بهش داریم اما در پذیرشش به‌عنوان اصل خیلی مقاومت نشون میدیم، یعنی به‌جای اینکه فکر کنیم که آقا این قانونه و خودمون رو منطبق کنیم باهاش، تصورمون اینه که این یه چیز فانتزیه که خوبه اگه رعایت بشه اما وقتی به زندگی شما نگاه می‌کنم می‌بینم که واقعاً شما استاد اجرای قوانین هستید.

    خود من این روند سینوسی همیشه یه موضوع اذیت‌کننده بوده با اینکه نسبت‌به گذشته خیلی خیلی بهتر شدم اما همچنان میتونم الگوهای تکرار شوندش رو تو برخی از عادت‌ها و نتایجم به‌خوبی پیدا کنم و انقدر خوب تو این فایل توضیح داد و با قانون سلامتی مثال زدید که انگار تازه شیرفهم شدم درباره جدیت درخصوص اجرای قانون.

    واقعاً همه چیز باوره. وقتی به زندگی خودم نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم که خوب چی شد که این خواسته رو هنوز تو زندگیت نداری یا این عادت و رفتار همچنان در زندگیت هست، به این نتیجه رسیدم که یا من باور نکردم که میتونم به خواستم برسم یا اون رفتار و عادت برام هنوز اذیت‌کننده نیست، یعنی نتوستم به‌خوبی تشخیص بدم که این لذت مخربی که کد ذهنی من داره ازش تغذیه میکنه چیه و جای اهرم رنج و لذت رو تو ذهنم تغییر بدم. چرا من همچنان دارم به شیوه سابق عمل می‌کنم؟ چون من دارم از یه چیزی به اشتباه لذت می‌برم و ذهن من نتونسته تشخیص بده که این چیز برای من مناسب نیست و نقش عزت‌نفس رو درک کنه.

    یه نمونه بارز این تعهد رو در کنترل ورودی‌های ذهن میشه پیدا کرد. خود من هنوز در این مورد خیلی باید روی خودم کار کنم چون انگار حساسیت این موضوع رو به‌اندازه کافی درک نکردم چون به‌طورمثال هنوز هم ساعت‌هایی رو در شبکه‌های اجتماعی هستم با اینکه میگم خیلی بهتر از قبل شده اما همچنان هست.

    یا مثلاً درخصوص ورزش هنوز بعد از این همه مدت یه روال مشخص و برنامه‌ریزی شده نداره ورزش من و به‌همین‌خاطرم هست که پیشرفت دلخواهم در این عرصه اتفاق نیفتاده چون اون استمراره و تداومه و اون تمرکزه به‌حدی که باید باشه نیست. چرا؟ چون ذهن من این کارو همچنان یه تلاش فیزیکی سخت میدانه که باید خیلی براش انرژی بگذاره، به همین خاطر چند روزه خیلی خوب و طبق برنامه پیش میره و بعد دوباره این روند کند میشه.

    حتی در خصوص مسائل کاری و مالی یه مدتی خیلی عالی و فعال هستم و باز دوباره اون انرژی ادامه‌دار نمیشه.

    یاد این حرف بسیار فوق‌العاده از استاد میوفتم که درخصوص اهرم رنج و لذت میگن که موضوع اراده نیست. موضوع قرار نگرفتن اهرم رنج و لذت سرجای درست خودشه. موضوع اینکه ما از انجام کار اشتباه بدمون بیاد و عاشق کار درست بشیم یعنی نتونیم کار درست رو انجام ندیم، نه اینکه خودمون رو مجبور کنیم به‌صورت اتوماتیک ما درست عمل کنیم.

    مگه آدم میتونه که یه درخت میوه‌ای رو بکاره، اون اوایل یا یه مدت حسابی بهش برسه بعد ول کنه و انتظار داشته باشه که بعد از چندوقت میوه بده؟ کدوم باغبانی به این شیوه عمل میکنه؟

    مسلماً اگر 1 روز سر نزنه روز دوم به‌خوبی میبینه که آفات اومدن سراغ درخت و دارن نابودش میکنن. به‌همین دلیل که مومن در قرآن کسی تعریف شده که همیشه در مسیر درست هست نه برای یه روز دو روز، به‌شکل مستمر تا پایان عمر.

    اگر همه ما یک روز غذا نخوریم چه اتفاقی برامون میفته؟ احتمالاً از گشنگی به مرز جنون میرسیم چون میدونیم که حیاتمون به این موضوع وصله اما درخصوص کار کردن روی قوانین و خوراک ذهنی همچین حساسیتی رو نداریم، حالا اینو ببینم، حالا با این صحبت کنم، حالا اینجارو برم، حالا اینو بخورم. دقیقاً همین حالا حالاها داره مسیرو مارو ناهموار میکنه. داریم تو مسیر آسفالتی صاف حرکت می‌کنیم، جریان زندگیمون خیلی روان‌تر شده، اما هر از چندگاهی یه دست‌انداز یا چاله نافرم رو باهاش برخورد می‌کنیم. چرا؟ چون باور نکردیم که این مسیر میتونه بدون پستی و بلندی باشه چون به همینی که تو این جاده قرار گرفتیم قانع شدیم، درصورتی که این جاده تازه خودش آغاز مسیره تا ما رو به قله‌های سعادت و خوشبختی برسونه. یاد قبلاً میوفتم که خیلی میرفتیم جاده چالوس و تا کندوان مثلاً میرفتیم یه چیزی می‌خوردیم و برمی‌گشتیم، چرا؟ چون همون برامون کافی بود. درحالی که اگر 2 ساعت بیشتر میرفتیم می‌تونستیم از زیبایی‌های جنگل و دریا و جاده‌های بی‌نظیر دیگه هم لذت ببریم، چون خودمون رو لایق زیبایی‌های بیشتر نمی‌دونستیم.

    یکی از دلایلی که من میام و کامنت مینویسم همین موضوعه. از یه جایی به بعد دیگه بر خودم واجب کردم این‌کار رو، یعنی اوایل آزمایشی بود و حالا شده یه کار واجب که دیگه الکی نگاه نکنم اون فایل و تموم بشه بره، نه. فکر کنم راجع‌به آگاهی‌هاش و پیدا کنم تأثیرش رو تو زندگیم، از تجربه‌های مثبت و منفی که دارم دربارش و بیام الگوش رو تغییر بدم اگر نامناسب بوده. چون وقتی آدم میاد کامنت مینویسه ناخودآگاه مغز سعی میکنه با حواس و تمرکز بیشتری فکر کنه و ایده بده. واقعاً بی‌انصافیه استادی که این همه به فکر بهبود عملکرد خودش و دانشجویانشه ما بخوایم بی‌تفاوت باشیم نسبت‌بهش. از نظر من این یک ناسپاسی بزرگ حساب میشه، به‌همین دلیله که من همیشه افرادی که مشارکت فعال دارند تو سایت رو تحسین می‌کنم تو ذهنم چون میبینم که دارند به‌خوبی ذهنشون رو تربیت میکنند برای عمل به قانون، تحسین زیبایی‌ها و اعراض از ناخواسته‌ها، به‌شکل آگاهانه. واقعاً از همه دوستان عزیزم تشکر میکنم برای نوشته‌های عالیشون.

    یاد اون آیه قرآن درخصوص ایمان کافران که به رعدوبرق تشبیه شده میفتم، ایمان و عمل صالحی که یه لحظه و برای یه روز باشه هیچ تأثیری نداره مثل رعد و برق میمونه یه دفعه همه جارو روشن مینکه و بعد اثرش میره. اگر می‌خواهیم همیشه این روشنایی رو داشته باشیم باید همیشه ایمان بیاریم و همیشه عمل صالح رو انجام بدیم. یادمون باشه که جهان داره به فرکانس‌های غالب ما پاسخ میده نه فرکانسی که برای یه لحظه یا یه روز میفرستیم.

    باز هم از خدای خودم، استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و همه دوستان گلم سپاس‌گزار هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای: