دلیل نتایج پایدار

پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:

سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

سوال 3:  به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

 

منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری دلیل نتایج پایدار
    691MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی دلیل نتایج پایدار
    22MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی بردبار» در این صفحه: 3
  1. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1861 روز

    سلااام، عاشقتونم

    دیروز تا حالا دارم فکر میکنم به چراهای حرکت سینوسی در نتایج. این کامنت دومی است که اینجا می‌ذارم. این رد پا رو میذارم، شاید سبب خیر بشه، یک اتفاق بهتر برای همه اعضای وبسایت. نمی‌دونم چه جوری.

    دلیل های حرکت یویویی خودم رو مینویسم، شاید تونستم براشون راه حل عملی پیدا کنم.شاید هم استاد و دیگر رفقا راهنماییم کردن.

    1) احساس تنهایی: به هرحال، عباسمنشی شدن، دور و بر آدم رو کمی خلوت می‌کنه!

    2)تضاد اولویتها: بعضی وقتها ما کمی هم به بهتر کردن زندگی اطرافیانمان گوشه چشم داریم و هدفمان از شرکت در دوره ها، تا حدودی همین مورد است. توی کامنتهای عقل کل، مواردی را میتوانید ببینید که زن و شوهر بعد از شروع آموزشها، با همدیگر زاویه پیدا کرده اند.

    3) سایه عادتهای بد گذشته: دقت کردم، دیدم دودره بازی بدجوری از محل کار قبلیم توی رگ و پوستم رسوخ کرده! بالاخره 20 سال توی آن محیط بوده ام! میدانید این همه سال دزدیدن از کار ، آدم را دزد بار می‌آورد! حتی از دوره عباسمنش هم نتایج خودت رو سوخت می‌کنی…طبق عادت. جبر محیط در این مسله بی تاثیر نبود.

    اینا به ذهنم رسید. خدا شاهده نمی‌خوام پشت دلایل قایم بشوم، بلکه خود افشاگری‌های استاد، منو هم آنقدر باوجود کرده که ایرادات خودم رو جار بزنم و بعد درستشون کنم.

    از یکی از کامنت های بچه ها هم بدم آمد، بی رو دربایستی! دوست ما بعد از شمردن نتایج عالی و بسیار قابل تحسینشان،گفته بودند که هر کی از فعالیتهاش نتایج خوبی نمیگیره، نباید اسم عباسمنشی رو روش گذاشت! خب دوست عزیز، اگه حسین عباسمنش هم اینجور فکر میکرد که….

    از این حرفها تو این وبسایت نداشتیم.

    بگذریم.

    همه تون رو دوست دارم

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1861 روز

    سلااام، عاشقتونم

    زندگی، چیز عجیبیه.

    این نکاتی که شما گفتید، همه ش رو میشه در طول زمانی که نفس میکشیم و چشمهامون داره اطلاعات میگیره از محیط اطراف، با توجه و دقت خاص، دریافت.

    ولی نکته، نبودن این دقت و توجه خاص، در تمام طول زندگیه.

    حالا بهتر فلسفه تمرین ستاره قطبی رو درک میکنم. به مسیر درست ، عادتمان میدهد و این عادت، از نان شب واجب تر است.

    الان یکسال و سه ماهه که دارم تمرین تمرکز بر نکات مثبت ، فایل اول قدم سوم رو هر روز در تمرین ستاره قطبی می‌نویسم ..‌.هر روز و هر روز و هر روز، چون مورد نیازم بود، و نتیجه ش خوب و خوبتر شده.

    خوب، بهتر که همین یک نکته کوچک را توانستم درست کنم. یک ده آباد، به از صد شهر خراب. قویا به این نکته اعتقاد دارم.

    البته، خفت پسندی و سقف آرزوهای کوچکم رو درک کرده م.

    یه چیز جالب براتون بگم.

    امروز رفته بودم تا چک سنوات شغلیم رو از محل کار قبلیم بگیرم.

    یه باغی توی اون کارخونه بود که 5 هکتار بزرگیش بود…بسیار بسیار زیبا. زمستون و تابستون پر از سبزه و گل بود. اونجا میرفتم، چون هر روز در دوره پاندمیک، زندگی در بهشت می‌دیدم و با پارادایس همزاد پنداری میکردم…و توی کارخانه خودمان پیدایش کرده بودم. عکس‌هایش را که برای رفقایم میفرستادم، باورشان نمی‌شد که این توی کارخانه ماست! همیشه، ساعت نماز و ناهار، من آنجا بودم و با پارادایسم خوش بودم تا بازنشسته بشم!

    امروز از بچه های حسابداری، سراغ آن باغ را گرفتم،

    با تعجب به هم نگاه کردند و گفتند مدت زیادیست که آنجا را سیم خاردار و نگهبانی گذاشته اند و هیچکس دیگر حق ندارد آنجا برود.

    دیگر حق ندارد….‌!

    آن باغ را خودم درست کرده بودم….با ذهن خودم. کسانی بودند که 20 سال توی آن کارخانه بودند و هرگز به آنجا پا نگذاشته بودند، نمی‌دانستند چه جور جایی است.مال خودم بود ، همیشه از لفظ باغ خودم درباره اش استفاده میکردم و بعد از رفتن من هم پلمپ شد!!

    اینم یک نشانه عجیب که همین امروز فهمیدم.

    شاید بهتر باشه تهیه دوره عزت نفس رو پیش نیاز تمام دوره هاتون کنین.اینجور، منم با چک و لقد به سمتش هدایت میشم تا باقیمانده عمرم رو حداقل دریابم.

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1861 روز

    سلام وحید عزیزم

    به سایت خوش آمدی، دمت گرم.

    همه ی سئوالات رو نمیتونم تک تک بهت جواب بدم. یه چند تاییش رو شاید…

    کار بهتر اینه که بری به بخش عقل کل و محتوای سئوالاتت رو دونه دونه سرچ کنی…اگه سئوالت رو کسی تا حالا نپرسیده باشه، بچه ها میان جواب میدن و اگه نمونه سئوالت باشه، که جوابش رو می‌خونی.

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: