پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:
سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟
سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟
سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟
منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری دلیل نتایج پایدار691MB46 دقیقه
- فایل صوتی دلیل نتایج پایدار22MB46 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
« چون دارم به ظاهر این مسیر رو میرم »
« اگر خوشبختی برات ارزش داشت متعهدانه عمل میکردی»
46 دقیقه فایل استاد تو همین دو جمله خلاصه میشه ، جمله هایی سنگین و عمیق
که تمام گفته های استاد رو خلاصه کرد ، جمله هایی که هر بار تو ذهنم تکرار میکنم 46 دقیقه حرف تو ذهنم پخش میشه
تکرار این دو جمله برای فهمیدن اصل برام کافیه و میخوام هر روز به خودم یادآوری کنم خوشبختی برام ارزش داره یا نه
یه تئوری هست در روانپزشکی به اسم پنجره شکسته ، اگه خونهای شیشه پنجرهاش بشکنه و اون پنجره در تایم کوتاه تعمیر نشه عابرین متوجه میشن که از این خونه مراقبتی نمیشه ، پس پنجرههای دیگه خونه هم مستعد شکستن میشه
بعد از مدتی کارتون خوابها و معتاد ها وارد اون خونه میشن و در ادامه جانوران موذی وارد خونه میشن
و در نهایت اون خونه از بین میره و دیگه قابل تعمیر نیست
همه اینا از یک پنجره شکسته شروع میشه
اگر اون پنجره زود شیشهاش تعمیر میشد این همه مشکلات پیش نمیومد و خونه سرجاش باقی میموند
این پنجره شکسته همون چیت دی هست ، همون سوراخ سد که اگه پتروس جلوش رو نمیگرفت تبدیل به سیل میشد » اگه گوش خودمو نتابونم و حواسم رو جمع نکنم میشم خونه خرابه و بر میگردم به سال های قبل از 1400
سالهایی که سردرگم و درمانده از تلاش های فراوانی که کرده بودم در جهت خوشبختی ، که در نهایت از تلاش خسته شدم و از خدا خواستم استاد راه برام بفرستم بهش گفتم به هر خیری از سمت تو فقیرم
و استاد عباس منش رو سر راهم قرار داد
بعد از حدود 2 سال با کمترین میزان کارکرد روی خودم یعنی روزی حدود 1 ساعت میانگین ، کیفیت زندگی من قابل مقایسه با قبل نیست ، شخصیتی که از من تغییر کرده بی ربطه به دو سال پیشه ( که همه اینها از لطف پروردگارم است )
چند روزی بود فکر میکردم و به خودم میگفتم نگاه کن با این مقدار کم کار کردن روی خودت تغییرات در چه حدی بوده الان چرا انقد تو در و دیواری ، چرا وقت و تمرکز خودت رو بیشتر نمیزاری چرا متعهد تر عمل نمیکنم و واقعاً این برام سخته
برام سخته که کارهام و نتایج ام همه در ظاهر باشه
و خب این صحبت ها ، بیدار کننده و آگاه کننده است
واقعاً تعهد پاداش بزرگی داره ، نوش جانت این همه خوشبختی استاد
خدا را سپاس که الگوی ما فردی عمل گرا و متعهد است