دلیل نتایج پایدار

پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:

سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

سوال 3:  به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

 

منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری دلیل نتایج پایدار
    691MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی دلیل نتایج پایدار
    22MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «معصومه عامری» در این صفحه: 2
  1. -
    معصومه عامری گفته:
    مدت عضویت: 1390 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به دوستان خوبم

    سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

    اول از همه میخوام از تجربه خودم بنویسم و سوال دو رو جواب بدم بعد برم سراغ جواب دادن باقی سوالات

    من اول از همه باید در یک کلام بگم کل قانون رو میشه در یک کلمه خلاصه کرد و اون “کنترل ورودی های ذهنه”

    من باید حواسم به همین مورد باشه و ورودی های هم جهت با خواسته هام رو فقط به ذهنم بدم اونوقتِ که من به هرآنچه که میخوام میرسم

    خود به خود حس خوب ایجاد میشه

    خود به خود توحید ایجاد میشه

    البته خود به خود که نه!

    چون داریم ورودی هامون رو کنترل میکنیم ، نتیجه ورودی های مثبت به ذهن ایمان قوی و حال خوب و توحیدی شدنه و…

    اما بریم سراغ تجربه خودم پارسال من از شهریور که با استاد آشنا شده بودم تا آذر ماه خودم رو بستم به گوش دادن فایل ها که ببینم اصلا این قانون چیه؟ چطور می تونم باهاش خواسته هام رو خلق کنم ، خلاصه یادمه تو مسیر درک قانون هم خیلی جاها ذهنم خیلی مقاومت میکرد اما من ادامه میدادم و سعی میکردم تا جایی میفهمم با تمام وجود عمل کنم

    از آذر تا فروردین خیلی قوی تر روی خودم کار کردم و یادمه از از اسفند به بعد شروع نتایج بزرگم بود ، از یه جا به بعد هم طوری شده بود که به قانون تصاعد رسیده بودم و همون لحظه که یه چیزیو درخواست میکردم و البته باور هم میکردم که میشه( که خیلی ساده باورم میشد) باورتون میشه در عرض چندثانیه اون خواسته اجابت میشد

    خیلیا فکر میکردن دروغه اصلا ، چطور آخه، یعنی میدیدن تا من گفتم شد ولی ذهنشون باور نداشت

    من اونقدر قوی و درست روی ذهنم کار کرده بودم که در یک آن اون چیزی که قبلا(قبل قانون) برام غیر ممکن بود ، و اصلا بهش فکرم نمیکردم اونقدر که فاصله مداری باهاش داشتم در یک آن برام اتفاق می افتاد

    خلاصه تا اینکه روزای آخر اسفند بود و همه خیلی اصرار میکردن و بهم میگفتن تو باید حتما با ما بیای باغ ، اگه نیای خودخواهی ، مسخرم میکردن ، منم خیلی حسم بد بود برم و خدا بهم گفته بود نرو…اما به خاطر شاید اون حسِ نیاز به روابط با ادما و از طرفی به خاطر عذاب وجدان و تحت تاثیر قرار گرفتن بقیه رفتم

    همون یک هفته ای که موندم بس بود برای گرفتن کلی ورودی بد و منفی!!!

    بعدش دیگه کاملا از مسیر خارج شدم و حتی کلِ باورهایی که با زحمت به ناخودآگاهم داده بودم قاطی پاتی شده بود ، خیلی سخت بود برگشتن به مسیر ، و منم تا آبان هرچی تلاش میکردم به مسیر برگردم و مثل قبل پر قدرت روی خودم کار کنم نمیشد…چون باورهام حتی بدتر از قبل قانون شده بود

    با تعهد خیلی خیلی خیلییییی زیاااادددد از خدا هدایت خواستم تو قسمت نشونه ها زدم یه مدت پشت سرهم دوره قانون آفرینش میومد، یه نشونه واضح تو حالت بیداری دیدم که چشمام رو بستم یهو یه ماشین بی ام و دیدم و یه موسیقی خیلی زیبا انگار تو گوشم خوند آفرینش که بعدش دوره قانون آفرینش رو از آبان شروع کردم خیلی تعهدم بالا بود ، چقدر حالم بد بود اون اولش ، حسم به جملات تاکیدی که تکرار میکردم خیلی بد بود ، تو درونم خلاء حس میکردم وقتی جملات تاکیدی رو میگفتم ، ذهنم خیلی مقاومت میکرد اما ادامه دادم تکرار جملات تاکیدی رو ، فایل های جلسه 1 رو تا قسمت 3 فعلا کامل چندین بار نوت برداری کردم ، عمل کردم ، نمیگم هنوزم تونستم صد در صد مطابق قانون عمل کنم ، اما خیلی برام نتایج بزرگی داشته ، از همه بزرگتر احساس لیاقت و حس خوبم هست که هی هر روز داره بیشتر میشه

    و یه نتیجه خیلی بزرگتر گرفتم که پروسه انجام شدنش یه روند تکاملی داره و درحال طی کردن اقداماتشم اونم بعدش که مطمئن شدم ازش میام و میگم

    خلاصه خیلی خوشحالم

    این فایل هم امروز تو قسمت دانلود ها بهش هدایت شدم

    دیگه حواسم هست که کجا ها از مسیر خارج میشم و سریع برمیگردم ، دو روز بود که متوجه شدم دارم کم کم ورودی هام رو کنترل نمیکنم اما خب حواسم بود و برگشتم

    میدونید مغز چی میگه؟

    میگه خب حالا اینکه منفی نیس

    خب حالا یکم که اشکالی نداره

    همین جا باید یه تو گوشی زد تو دهن مغز عزیز

    با به یاد آوردن اون زجر ها و مشکلات قبل قانون

    اون روابط بد ، بی احترامی ها

    اون افسردگی ها ، حال های بد

    کنترل ورودی ها واقعا خیلی کار سختیه مخصوصا اینکه اول راه باشی

    دلایلی که برای خودم باعث شده ورودی هام رو کنترل نکنم اینا بوده:

    من چون خیلی با کسی ارتباط ندارم اون خلاء روابط هم هست ، که تونستم با باورهای لیاقت پرش کنم ، یعنی هرچقدر با خودم تکرار کردم که ارزشمندم و ارزشمند بودنم رو یاد آوری کردم به خودم اون خلاء پر شد و از بودن به خودم لذت بیشتری دارم میبرم و دیگه حاضر نیستم که با افراد منفی به خاطر نیاز ارتباط برقرار کنم

    دومیش همون حالا یه باره ، حالا مگه چیه، حالا اینکه منفی نیست که یهو شل میکنی میری و می بینی تو یه باتلاق از باورهای بد گیر کردی ، که همون لحظه باید به یادت بیاری اون اتفاق ها و اذیت شدن هات رو ، اونم با جزئیات ، به قولی با صداقت بی رحمانه ، که دردت بگیره تا به خودت بیای…حالا نه هم اونقدر که ذهنت منفی شه فقط درحدی که میخکوب شی و بدونی که صد در صد این غلطه و نری سراغش

    و سومیش هم از روی توقعاتی هست که از بقیه داری ، که اونم همونه که خانم شایسته گفتن ، که مثلا دوستشون دوست نداشت ترد شه ، همون لحظه باید به یادت بیاری که بابا کسی که منو با همین چیزی که هستم نمیخواد ، بهتره نخواد ، چون اون آدم خودخواهیه، نه من…باید با خودت حرف بزنی قبل از هر تصمیمی و خودت رو متقاعد کنی

    اخریش هم که خیلی مهمه اینه که هر لحظه هشیار و آگاه باشی به تصمیات و اعمالت و از خودت مدام قبل هرکاری و تصمیمی از خودت بپرسی آیا این کاری که میکنم در جهت قانونه یا در خلاف جهت قانونه ، ایه این ورودی هم جهت خواسته هامه؟ یا خلاف جهت خواسته هامه؟ و اگه خلاف جهت خواسته هات بود خودت رو با منطق های درست قانع کن که نری سراغ ورودی های منفی و سریع کانون تمرکز و توجهت رو عوض کن

    این کامنت اونقدر عالی شد که میخوام هر صبح بعد از بیداری با تعهد بخونمش و با تعهد بهش عمل کنم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      معصومه عامری گفته:
      مدت عضویت: 1390 روز

      به نام الله یکتا

      سلام به دوستان خوبم

      از اونجایی که متوجه یه ترمز خیلی بزرگ در رفتارم و نگاهم شدم و به لطف خدا چند روزه این ترمز رو فهمیدم

      اونم این بود که اول من اونموقع با اینکه خوب روی قانون کار میکردم

      اما چون یه مدت فکر میکردم دیگه قانون و خوب بلدم و یادش گرفتم دیگه مث قبل که هر روز صحبت های استاد رو گوش میدادم ، فایل ها رو گوش نمیدادم

      و یادم رفته بود که اصلا عوامل بیرونی مهم نیستن و هیچ تاثیری بر روی زندگی من ندارن

      و یادم رفته بود که مهم نیست که بقیه با تو هم مسیر و هم باور باشن ، و حتی اگه بقیه عقایدشون و مسیری که انتخاب کردن مخالف با تو باشه اونا هیچ تاثیر و قدرتی در روند موفقیتت و رسیدن به خواسته هات ندارن

      حتی اگه خانواده و اطرافیان منفی باشن…باورهاشون و رفتارشون با تو و قانون مخالف باشه بازم به این معنا نیست که تو هم نمی تونی به خواسته هات برسی و تغییر کنی

      نه ، به هیچ عنوان این طور نیست

      خدا همه رو آزاد آفریده

      و هیچکس هم هیچ قدرت و تاثیری بر روی زندگی ما نداره

      البته اگه من باور داشته باشم که کسی قدرتی بر روی زندگیم نداره وگرنه اگه باورم این باشه که چون بقیه منفین پس منم باید منفی باشم ، چون بقیه به خواسته هاشون نرسیدن پس منم باید به خواسته هام نرسم

      و قدرت رو بدم به عوامل بیرونی اون موقع پس دقیقا هم همین میشه

      درسته که بقیه حرف منفی میزدن و یا گاهی بعضی از دوستان و اطرافیان ما حرف منفی میزنن(اونم به خاطر اینکه ما هنوز باورهامون قوی نشده) اما حقیقت اینه که هیچکی واقعا ما رو مجبور نکرده که پای حرف منفیش بشینیم

      مثلا من خیلی راحت می تونستم هندسفری بزنم

      خیلی راحت میتونستم نرم جاهایی که آدمای منفی هستن! فارغ از نظر بقیه…

      پس هیچکس من رو مجبور نکرده

      هیچکس ، هیچکی رو نمیتونه مجبور کنه به انجام کاری

      پس ما اگه اشتباهی کردیم نمیتونیم تقصیر بقیه بندازیم

      اگه من رفتاری رو کردم به خاطر تایید بقیه با اینکه میدونم اشتباهه ، اونا مجبورم نکردن ، چون در نهایت اون تصمیم گیرنده من بودم….نه هیچکس دیگه

      پس مسئولیت صد در صد اتفاقات زندگیمون رو خودمون باید بپذیریم چون این ماییم که داریم زندگی میکنیم ، هیچکس دیگه به جای ما زندگی نکرده…که بخوایم تقصیر اون بندازیم مسائلمون رو…اونی انتخاب کرده در نهایت چیکار کنه خودمون بودیم نه هیچکس دیگه

      در واقع الان واقعا بدم میاد از این کلمه که بگم مامانم نذاشت، بابام نذاشت ، اون اینکارو کرد ، دولت اینطوره…

      نه!!!

      این تو بودی که خواستی نه هیچکس دیگه

      این تو بودی که ایمانت کم رنگ بود نه هیچکس دیگه

      هیچکس دست و پای کسی رو نمی‌بندد که بزور بهش ورودی منفی بده

      ما خودمونیم که گاهی خودمون رو میندازیم تو چاه

      نه هیچکس دیگه ای…

      مسئله بعد اینکه اصلا باشه ورودی منفی گرفتی

      خب!

      حالا که دنیا به ته نرسیده

      دوباره شروع کن

      دوباره ورودی خوب به ذهنت بده

      مگه دنیا تموم شده حالا یه بار ورودی غلط به ذهنت دادی

      دقیقا حالتی که خودم توش بودم 3 ، 4 ماه تو در و دیوار بودم نمیدونستم چیکار کنم

      حالا چرا؟

      چون این ترمز تو ذهنم بود که آقا بازگشت به مسیر سخته

      یا به قولی ما اونقدر عمیق درک نکردیم که خدا بخشنده است ، توبه پذیره و فرکانس های غلطمون رو میبخشه

      و به نوعی منتظر این بودم که آقا نتیجه اون ورودی های اشتباه رو ببینم

      کاملا ناخوداگاه بودا

      استاد یه حرف زیبایی تو یکی از فایل ها گفتن و اونم اینکه که همیشه راه بازگشت به مسیر درست هست ، خدا به محض توبه فرکانس های غلطمون رو میبخشه…هیچی تو آینده ما سفت و سخت و بتونی نشده ، نه انرژی ما در واقع فرکانس ما که تغییر کنه اون نتایج قبلی که برای آیندمون ایجاد شده بود همون لحظه تغییر میکنه و نتایج جدید بواسطه فرکانس های جدیدمون شکل میگیره

      ما ممکنه گاهی ریز گول نجواهای شیطان رو بخوریم

      و این اصلا کاملا طبیعیه واسه کسی که تازه مسیر رو شروع کرده چون به قدر کافی باورهاش قوی نشده اما مهم اینه دوباره برگرده به مسیر ، دوباره برسی کنه که چه باور و ترمزی کنترلش کرد که از مسیر خارج شد و روی اون کار کنه

      خدایا شکرت که پاشنه آشیل رو فهمیدم

      پس: 1.هیچکس هیچ قدرت و تاثیری بر روی زندگی ما نداره ، این ماییم که خودمون مسیرمون رو انتخاب میکنیم

      پس مسئولیت صد در صد نتایجمون رو خودمون باید بپذیریم و هیچکس رو نباید بابت اشتباهاتمان تقصیر کار بدونیم

      اشتباهم کردی اوکی!

      هرکسی ممکنه اشتباه کنه پاشو و جبرانش کن

      نزار دیگه اتفاق بیفته

      2.باید مدام قانون رو مرور کنی ، این حیله شیطانه که میگه تو دیگه تو قانون حرفه ای شدی!

      خیر…این یک مسیره و هیچ صدی وجود نداره باید دائما بهبودش بدی

      کافیه فکر کنی الان دیگه بلدیش

      اونموقعست که تعهدت رو از دست میدی و مثل قبل فایل ها و آگاهی ها رو مرور نمی کنی…چون مغرور شدی و بعد می بینی خیلی سریع از مسیر خارج میشی

      پس ما دائما باید این قانون رو مرور کنیم

      چون خیلی فراره این آگاهی ها

      به این دلیل که باورهای جامعه کاملا متفاوته و پاشنه آشیل های ما یا همون علف های هرز اگه حواست بهشون نباشه دوباره خیلی سریع رشد میکنن

      3.باید مدام اون باورهای درستی که ساختی رو مرور کنی ، باید همیشه حواست به پاشنه آشیل هات باشه

      کلا من از وقتی این کلمه که ” درست شد ” رو حذف کردم مثلا یک پاشنه آشیلی درست شد رو از کلماتم حذف کردم و به جاش گفتم بهتر شد اما بازم نامحدود کار داره برای بهتر شدن و میزانی که هی بهتر روش کار میکنم ، نتایجم بهتر ، بزرگتر و دلخواه تر میشه رو گفتم و قانون تکامل کمی درک کردم اونموقع نتایجم بهتر شد

      الهی شکرت که هدایتم کردی به فهم این موضوع

      نکته آخرم که تازه فهمیدم اینه که قرار نیست خودمون رو تو غار کنیم و با همه قطع ارتباط کنیم…این به معنای کنترل ورودی نیست

      انسان موجودی اجتماعیه و نیاز به ارتباط با آدم ها داره

      تو باید این رو بپذیری که تو جامعه عقاید و باورهای متفاوت وجود داره

      و قرار نیست همه ، همه ی باورهاشون درست باشه!

      همونطور که تو همه ی باورهات درست نیست…

      اما اگه با خودت به هماهنگی برسی و به صلح برسی افرادی رو جذب میکنی که تو هیچ عیبی ازشون نمیبینی و اونا صد در صد دلخواهت هستن

      تو باید بتونی با بقیه ارتباطت رو به صورتی برقرار کنی که به جای اینکه تمرکزت روی باورهای اشتباه بقیه باشه ، تمرکزت رو روی باورهای درستش و ویژگی های دلخواهت بزاری که اون فرد داره و مدام تحسینش کنی ، همچنین به جای ثابت کردن به هم که آقا من درست میگم تو غلط میگی…به جای صحبت راجع به عقاید و باورهای متفاوتت با اون فرد ، باید راجع به عقاید و باورهای مشابهتون باهم حرف بزنید

      وای چقدر این حرف درسته!

      حتی وقتی می بینی گفت و گو به سمت منفی میره تو اون حرف رو میتونی به سمت مثبت جهت دهی بدی یا یه جوری اون مکالمه رو تغییر بدی

      من نمیگم با آدمای منفی باشیم ، اصلا منظورم نیست با کسانی باشیم که هم مسیر با ما نیستن…میگم ادم هایی که باهاشون ارتباط خوبی داری و عقایدتون به هم نزدیک تر هست ، با هم مسیری ، با همون ها صحبتت رو کنترل کن

      به جای تمرکز روی ایراداتشون به نکات مثبتشون توجه کن و تحسینشون کن

      در عین حال روی باورهای روابطتت، روی احساس لیاقتت هم کار کن و با خودت به صلح بیشتری برس ، باورهات رو خدایی تر کن تا ادم های هماهنگت رو جذب کنی

      این کامنت رو هر چند روز باید مرور کنم چون پاشنه آشیل اصلی خودمه و تکرارش به رشد بیشتر و بیشترم کمک میکنه

      دوستون دارم، در پناه الله یکتا شاد، خوشبخت و موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: