دلیل نتایج پایدار

پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:

سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

سوال 3:  به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

 

منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری دلیل نتایج پایدار
    691MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی دلیل نتایج پایدار
    22MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الیاس و فاطمه سادات» در این صفحه: 1
  1. -
    الیاس و فاطمه سادات گفته:
    مدت عضویت: 1370 روز

    فاطمه سادات

    سلام استاد عزیزم و سلام مریم نازنین.

    اول از همه سپاس فراوان از مریم مهربان بابت گرفتن50 دقیقه گوشی در دستان پر مهرش و همراهی برای این فایل فوق العاده‌ و همچنین نکته برداری های دقیقش به عنوان شاگرد ممتازی که جلوی جلو نشسته توی این کلاس درس.

    (البته که مریم جان در محضر استاد عباسمنش بهتون میگم شاگرد وگرنه شما خودتون استاد همه ی ماهستید.)

    استاد عزیزم ممنونم که حواستون هست ما هرچند وقتی نیاز داریم به این صحبتای ضربتی و تلنگری تا به خودمون بیایم.

    در این موضوع بفهمیم اگه نتیجه گرفتیم ،حفظش کنیم و ادامه بدیم،اگ نتیجه گرفتیم و رها کردیم،از اول شروع کنیم و توبه کنیم و دیگه تکرارش نکنیم،و اگ نتیجه نگرفتیم یاد بگیریم که به خودمون بجنبیم و اقدام کنیم.

    الان فردای روز عید غدیره و منم که سادات هستم،هرساله میرفتیم خونه عمه ها و عموهاو…برای عید دیدنی و البته گرفتن عیدی.

    کوچیک که بودم یادمه توی یه بشقاب ،سکه های ده تومنی و بعدتر سکه های 500 تومنی و بعدتر دیگه سکه کم ارزش شده بود و اسکناسهای هزاری و دوهزاری و الانم حتما اسکناس ده هزاری و پنجاه هزاری عیدی میدن.

    این باور از محیط تو ذهن من ساخته شده بود که این پول بابرکته و میگیریم و خرج میکنیم تا پولهامون زیاد بشه.

    هیچوقت دقت نمیکردم به وضعیت زندگی اون فامیل.

    فقط خوشحال بودم که چه خوبه من سید هستم و کلی فامیل سید دارم و از بقیه دوستام کلی پول سیدی بیشتر دارم تو کیفم.

    ولی بازم دقت نمیکردم خب الان وضعیت مالی من چه برتری نسبت به بقیه دوستام داره،همه که مثل منن.حتی بعضیا سید نیستن و بهترن.

    بزرگتر که شدم اون پولای عید غدیریو خرج میکردم،چون میگفتم خب بین پول منوپول اون فامیلمون چه فرقی هست.منم که سیدم،همه پولامون مثل همه دیگه.

    تا اینکه باشما و بقول مریم جان اصل و فرع آشناشدم و فهمیدم این پول که عامل برکت نیست.کلا تو درودیوار بودیم همه.

    امسال تصمیم گرفتم بقول شما قربانی بدم و کلا نرم عید دیدنی.

    به همسرم گفتم کاش میشد بریم یه جایی این چند روز کلا نباشیم.بعدش باخودم گفتم خب اینکه میشه فرار.مثل همون مهاجرت که دوسداشتم برم فقط نبینم هیچ فامیلیو و فهمیدم اشتباهه.

    گفتم باید بمونم و احساسم رو خوب نگه دارم و خیلی جالب شد که بابام این چند روز نبودند و ماهم که همگی باهم میرفتیم چون بابام نبودن ماهم نرفتیم و دختر عمم هم زمان زایمانش رسید و اوناهم کلا نبودند و قربون خدای همزمانی هابرم که بازم خودش بخوبی همه چیو هماهنگ کرد و کاری کرد همه چی دست به دست هم بده تا بنده اش به خواسته اش برسه.

    با همسرم درباره این عیدی گرفتنا صحبت میکردیم و کلی خندیدیم سر اینکه گفتش اگه اون پول اونقد برکت داشت چرا خب پس زندگی همشون پرازگرفتاری و بیماری و مشکل و وام و قسط و این مسائله.

    (یادمه یبار به عموم گفتم چه خبرا؟گفت هیییییچی،خبر عمله بنایی.گفتم خب خداروشکر یه زمین دارید که الان عمله ی اون باشید.و همه بمن خندیدن.!!!

    معلومه،چون انتظار داشتن منم مثل بقیه در ادامه بگم آره خیلی سخته.چقدر گرفتاریدشما)

    میدونید من میگم اگ این ساداتی که دارن عیدی میدن اگه اونقد قبول دارن که فراوانی و برکت وجود داره،پس چرا تا یه بچه وقتی پول بهش تعارف میکنن،تا شیطنت میکنه بجای یدونه دوتا میخواد برداره سریع بهش نهیب میزنن که ااا تموم میشه،کمه،بذاربهمه برسه ><

    خلاصه که منو همسرم سعی کردیم رو خودمون کار کنیم و احساسمون رو خوب نگه داریم.واسه کسی صحبت نکنیم و انرژیمونو براخودمون نگه داریم.

    خونمون که 8سال دوکوچه با خونه مامانم فاصله داش،جهان جابجامون کرد و در یک شهرک از شهرمون زندگی میکنیم که وقتی احساس خوبمون رو دید دورمون کرد.

    باورها عوض میشه،عملکرد هم تغییر میکنه و نتایج متفاوت میشه.

    من ازون خونه بدم میومد و حتی گاهی گریه میکردم که خدایا چرا ما رو کمک نمیکنی که بریم ازین خونه لعنتی.

    تا اینکه یاد گرفتم باید اول اون خونه رو اون فامیل و خونواده رو اون محله رو همه رو دوست داشته باشم تا برم یه جای بهتر.

    من در و دیوار خونه رو بغل کردم،از آجر به آجرش عذرخواهی کردم،بهش رسیدم و دکوراسیون رو عوض کردم.خاطرات خوبی که درون خونه داشتم مرور کردم.

    از طرفی رو رابطم با خونوادم خیلی خوب کار کردم‌.دستوپای مادرم رو بوسیدم،از خواهرم بخاطر نصیحتهای مداومی که داشتم عذرخواهی کردم،خندیدم و شاد بودم و محبت کردم و خداوند در کمتر از یک ماه هدایتمون کرد به یه خونه بسیار عالی و منطقه خیلی خوب با کلی فرصت برای کسب آگاهی و خودشناسی چون دیگه نزدیک مامانم نیستم که نصف روز رو اونجا باشم.

    من نتیجه هارو دیدم و شارژ شدم تا تلاش کنم برای نتایج بزرگتر.

    هر نتیجه یه منبع سوخته برای نتایج بعدی.

    نمیدونم شاید من چون هنوز اول راهم،یه درصد هم به برگشتن فکر نمیکنم.

    ولی الان میبینم به قدری طعم نتایج شیرینه که حتی فکر یه لحظه برگشت به باورهای پوچ قبل رو بخودم نمیدم.

    شاید هم چون زندگی قبل و باورهای خرافی قبل اونقدددر داغون بوده که الان تفاوت بسیییار زیادیه در این زندگی بااون زندگی که حاضر نیستم برگردم.

    بنظرم کسی خوشی میزنه زیر دلش که زندگی قبلیش اونقدرا داغون نبوده باشه.

    الان من هرروز خداروشکر میکنم برای وجود نازنین شما استاد گلم که راه تغییر زندگی و دور ریختن باورها و افکار اشتباه رو یادم دادید.

    طعم واقعی عیدی همینه که راهیو یاد بگیریم که صدها برابر ازون وجه نقدی ارزش داره.

    خیلی ممنونم ازشما و مریم جان برای زحماتی که میکشید.

    راستی استاد جان راستش منکه اصلا تیپ تپلی شمارو دوسنداشتم و تو فیلماتون هی مرتب میگفتم بذار تمرکز کنم رو زیبایی ها.

    اگه شماهم بخواین برگردین به اون استایل من خودم شخصا میام‌اونجا و وعده وعده تغذیه و برنامه ورزشیتونو مدیریت میکنم تا دوباره تپل نشین(: خخخخ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: