دلیل نتایج پایدار

پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:

سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

سوال 3:  به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

 

منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری دلیل نتایج پایدار
    691MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی دلیل نتایج پایدار
    22MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «امید خسروی» در این صفحه: 2
  1. -
    امید خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1275 روز

    بنام خدای وهاب

    سلام خدمت استاد جان و عزیز دلشون

    و سلام خدمت دوستانم

    خیلی خیلی خوشحالم که در این مسیر هستم وخیلی خیلی بیشتر خوشحالم که زیر نظر بهترین استاد دنیا دارم آموزش میبینم و زندگیم از همه نظر داره بهتر و بهتر میشه

    خدایا شکرت

    سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

    در جواب این سوال دوست دارم برگردم به قبل اینکه اصلا با این مباحث و استاد آشنا شدم

    من سال 90 با عشق زندگیم ازدواج کردم و زندگیم واقعا از نظر مالی شرایط خوبی نداشت

    با اینکه دو جا هم کار میکردم و رابطه خوبی هم که با همسرم داشتم

    خودم احساس میکردم داره هر روز تحت تاثیر

    شرایط بد مالی بدتر و بدتر میشه..

    و بدتر از همه

    تو همون دو سال اول زندگیم که اصلا نمیدونم چجوری و چرا افتادم تو مصرف مواد

    ولی به حول و قوه الهی از اونجایی که روحم با این کارها اجین نبود

    خیلی زود فهمیدم و به قول استاد قبل اینکه بیوفتم گوشه جوی اب خیلی راحت با همسرم

    که واقعا فرشته ای هست در زندگیم مطرح کردم موضوع و خودم توی خونه به راحتی ترک کردم بدون مشاوره یا مراجعه به پزشک

    و واقعا همیشه راجع به این موضوع به خودم افتخار میکنم و همسرمم همیشه تحسینم میکنه.

    ولی خب این موضوع توی زندگیم حل شد ولی مسائل مالی هر روز بدتر میشد

    با اینکه من واقعا شبانه روز کار میکردم و دوتا شغل داشتم و اکثر شب ها آژانس شیفت شب کار میکردم بلکه بتونم مخارج زندگیمو در بیارم ولی نمیشد

    و همسرم هم واقعا داشت اذیت میشد و با اینکه دلش نمیومد چیزی یا اعتراضی بکنه(چون واقعا تلاش های شبانه روزی من و میدید) ولی گاهی گریه های یواشکی شو میدیدم و اعتراض های گاه گاهشو

    ولی واقعا هیچی عوض نمیشد با کار کردن زیادتر من و همیشه هم که خانمم نماز میخوند و گریه میکرد یا میومد به من میگفت چرا خدا جواب گریه های منو نمیده من یادمه همیشه بهش میگفتم خدا اینجوری نیست که تک تک بشینه و به بنده هاش جواب بده ولی واقعا تا همین حد و میدونستم و این آگاهی هم بهم همیشه الهام میشد (و این همان سیستمی عمل کردن خداونده که من از قبل درونم اونو میدونست و به اون اگاه بود ولی تا همین حد بیشتر نمیدونستم)

    ولی اینم بگم خدایی من و همسرمم هیچوقت انسان هایی نبودیم که بشینیم و برای بقیه در مورد مشکلاتمون صحبت کنیم و همیشه به قول معروف صورتمونو با سیلی سرخ نگه میداشتیم و هر کس هم از اقوام از زندگیمون میپرسید میگفتیم خداروشکر عالیه.

    و اصلا همیشه با همسرم درمورد اینکه همون افکار باعث شد خدا ما رو توی این مسیر قرار بده صحبت میکنیم چون واقعا ناخوداگاه بدلیل عشقی که بین من و همسرم بود در مورد مشکلاتمون با هیچ کسی صحبت نمیکردیم به خصوص همسرم که حتی پیش مادر و پدر منهم همیشه همه چیو خوب نشون میداد و من همیشه سپاسگزار ایشون هستم.

    خلاصه بعد از هفت سال زندگی در شهر و داشتن دو تا پسر خوشگل تصمیم گرفتیم به روستا بریم و در اونجا توی خونه پدر زنم زندگی کنیم با اینکه برای من خیلی سخت بود ولی راضی شدم و برای اینکه اوضاع بهتر بشه که اگه کرایه ندیم تو زندگی ترقی میکنیم و این فکرها…

    رفتیم ساکن روستا شدیم با امکانات خیلی کمتر و حرف بقیه و این داستان ها…

    و واقعا با تعجب میدیدیم به چشم که چیزی عوض نمیشه با اینکه کرایه هم نمیدادیم و خب مسلما زندگی روستایی هزینه های کمتری داشت ولی اوضاع واقعا بدتر میشد…

    حالا در مورد سختی ها و مشکلات نمیخوام زیاد بگم فقط بدونین اوضاع سخت تر میشد هر روز…

    تا اینکه توی اون دوران بیماری که همه دنیا تحت تاثیر قرار گرفت آژانس هم تعطیل شد و منهم بنا به درخواست همسرم دیگه نرفتم و توی همون روستا با سختی یه مغازه اجاره کردم و مشاوره املاک زدم چون کنار روستا یه شهرک ساخته بودن و اون منطقه در حال پیشرفت بود…

    منهم شروع بکار کردم و واقعا اونجا هم طی شش ماه شاید دوتا قرار داد با کمسیون ناچیز دریافت کردم

    تا اینکه به لطف الله مهربان از طریق دستان خدا با استاد آشنا شدیم.

    یعنی یه روز همسرم به من درباره شکر گزاری و قانون جذب صحبت کرد و چند تا کلیپ هم از اینستا برام فرستاد (البته از استاد چیزی نمیدونستیم و کلیپ ها از اشخاص دیگه ای بود)

    بعد کم کم من مشتاق شدم و از طریق یکی از دوستان همسرم با امیر شریفی (که حدس میزنم شاگرد استاد عباس منش باشه اشنا شدم)

    بعد همون دوست همسرم منو به یه کانال تلگرام معرفی کرد که اونجا دوره های اساتید موفقیت و به صورت ارزان میفروختن و من اونجا با فایل های استاد اشنا شدم و خداوکیلی

    اینکه استاد تو یه فایل میگه شما فقط به نحوه آشناییتون با من فکر کنید تا کل صحبت های من که خدا داره کارهارو برای من میکنه پی ببرین.

    و واقعا همون کانال که به صورت غیر قانونی داشت محصولات استاد و میفروخت دست خدا شد برای استاد تا من بیام و با ایشون اشنا بشم.

    حتی قشنگ یادمه توی اون کانال 12قدم رو 350هزار تومان میخواست به من بفروشه ولی یه حسی بهم میگفت نکن این کار رو و نخریدم و بعد کم کم هدایت شدم به سایت.

    یعنی میخوام بگم اول هدایت شدم به امیر شریفی بعد چند تا فایل ازش گوش دادم تا اینکه دیدم توی اون کانال تلگرام از استاد عباسمنش هم فایل میزارن و کم کم جذب ایشون شدم…

    بعد توی سایت با همسرم شروع کردیم به گوش دادن فایل های رایگان به مدت شش ماه

    و واقعا حالمون خوب شده بود و از اونطرف هم درامدم داشت بهتر میشد تا اینکه یه روز صبح

    همسرم گفت تا شب اگه معامله تو بنگاه نوشتی باید 12قدم و بخریم و من نشانه گذاشتم و منهم چون خیلی علاقمند بودم به خرید دوره با امید رفتم بنگاه و همون روز معامله نوشتم و دقیقا همون مقدار پول قدم اول و کمسیون گرفتم و تا خونه اشک شوق میریختم و از اونجا قدم اول و شروع کردیم و در امد من از اول دوره حدود 4میلیون بود و آخر دوره 12قدم که یکسال طول کشید به 40میلیون هم رسید در همان روستا و با همان شرایط فقط من باور هام و عوض کردم و کلی روی خودم کار کردم و حدود قدم 6یا 7بود که به شهر مهاجرت کردیم طبق آیه مهاجرت که استاد همیشه میگفتن منم تصمیم گرفتم و باورتون نمیشه طی بیست روز پول پیش خونه جور شد و یه خونه ای که واقعا نصف قیمت بود گیرم اومد و فقط من خواستم و شد(چون واقعا برای مهاجرت انگیزه زیادی داشتیم. خداروشکر)

    وتوی چهار ماه کلی وسیله جدید و نو برای خونه خریدیم که حدود ده سال نتونسته بودم

    ایکس باکس برای پسرم خریدم و کلی موارد دیگه..

    و به لطف خدا همیشه گوسفند میکشم (چیزی که قبلا گوشت و مرغ و نسیه میخریدم

    خدایا شکرت)

    روابط من با ادم ها و همکارانم خیلی بهتر شد

    پول پیدا میکردم و واقعا معجزه وار معاملاتی رو مینوشتم که هیچ کاری براشون نمیکردم

    حتی بعضی مواقع خود فروشنده و خریدار همدیگه رو توی دیوار پیدا میکردن و میومدن به من میگفتن ما دوست داریم شما معامله رو بنویسی و از این قبیل اتفاقات که زیاد افتاد.

    از نظر روابط با همسرم هر روز بهتر میشیم چون خداروشکر با هم دیگه شروع کردیم و این یه پوینت مثبت برای هردوتامون که هم فرکانسیم…

    یه خونه نیمه کاره کوچک که زمینش هم قناص بود و ده سال بود میخواستم بفروشمش و کسی سمتش نمیومد رو به راحتی با استفاده از قانون و تغییر باورهام به قیمت فروختم

    یه خونه توی همون شهرک کنار روستا خریدم

    یه زمین تجاری صد متری خریدم

    یه زمین تجاری 20متری به صورت معجزه وار به پیشنهاد دولت(بنیاد مسکن) بهم دادن

    یه زمین پانصد متری باغی که الان دارم باغش میکنم دارم

    و خیلی اتفاق های ریز و درشت دیگه

    که میخوام بگم اینها همه با گوش کردن به حرف های استاد و عمل به اونها در حد توانایی خودم بود و به امیدخدا هر روز بیشتر و بیشتر میشه…

    سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

    البته خداروشکر خیلی کم دور میشم از این فضا

    و به محض دور شدن آلارم ها به قول استاد بلند فریاد میزنه

    ولی تقریبا حدود یک ماه و نیم مسئله ای ذهنم و درگیر کرده که اونم واقعا مربوط به من نمیشه و برمیگرده به پاشنه اشیلم و مسئله مربوط به همسرم هست و اتفاقا همین دیروز اهرم رنج و لذتش و نوشتم و روش کار میکنم چون مطمئنم با درست کردن این موضوع درهایی از نعمت و ثروت و خوشبختی وارد زندیگیم میشه

    و واقعا این یک ماه گذشته ورودیم کمتر شده و خودم میدونم دلیلش تمرکزیه که روی اون مسئله میزارم(مسئول دانستن خودم در قبال بقیه)

    سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

    به نظر من و به قول قرآن انسان فراموشکار است

    و به قول استاد

    ادم ها یادشون میره و به نظرم کنترل ذهن چیزیه که شیطان دوست نداره

    و به محض اینکه شرایط عوض میشه شیطان با فراموش کار کردن انسان میخواد شرایط و برگردونه

    و اگه ما زرنگ نباشیم گول این حربه شیطان را میخوریم

    و به قول قران کسانی که همواره فرکانس خوب میفرستند و تقوا (کنترل ذهن) دارند یعنی همواره دارن روی خودشون کار میکنن همیشه نتیجه خوب میگیرن

    خیلی خیلی از استاد عزیزم ممنونم به خاطر این صحبت های ارزشمند

    و دوستانی که وقت گذاشتن و کامنت منو خوندن

    امید وارم مثمر ثمر باشه

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  2. -
    امید خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1275 روز

    دوست عزیز

    خیلی خیلی خوشحالم که کامنت من تونست یه الگو باشه واسه شما

    چون واقعا الگوهایی که توی سایت هست و موفق شدن همیشه به خود منهم کمک کرده

    و واقعا الگوهایی که در سایت هست همه ی زندگیشون و از اول با جزییات مینویسن

    و باورهاشون که چطور نتیجه گرفتن و از کدوم دوره استفاده کردن و

    این موضوع به راحتی میتونه چراغ راهی باشه برای کسانی که دنبال الگوهایی که موفق شدن میگردن

    سپاس از شما

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: