پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:
سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟
سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟
سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟
منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری دلیل نتایج پایدار691MB46 دقیقه
- فایل صوتی دلیل نتایج پایدار22MB46 دقیقه
سلام استاد عزیز
یه مثالی الان به ذهنم رسید
من و خیلی از شاگردان شما دقیقا مثل یک شخص فلجی هستیم که حالا به هر دلیلی چندین. و ند سال روی ویلچر بوده و هیچ حرکتی نکرده
الان یه فیزیوتراپ ماهر اومده بهش روحیه و انگیزه داده و یه سری حرکتها رو باهاش تمرین کرده و اون شخص وقتی دیده کمی میتونه دست و پاهاش رو تکون بده امیدوار شده و داره سعی میکنه کم کم روی پاهای خودش بایسته و از ویلچری که یک عمر بهش چسبیده بود رها بشه
ولی خب طبیعیه که اوایل که میخواد رو پای خودش بایسته سخت باشه و گاهی پاهاش توان نداشته باشه و بلرزه و بیفته
ما کم کم داریم راه رفتن در مسیر شما رو یاد میگیریم
هرجا ایمانمون ضعیف شه شل میشیم و میفتیم
اما کافیه خودمون و ببندیم به آموزه های شما تا کم نیاریم
،من هم از کارمندی 21 ساله با شرایط عالی بیرون اومدم که کارمند خدا بشم و روی خودم و باورهام کار کنم. اوایل کمی به در و دیوار خوردم تا کم کم خودم و پیدا کردم
اوایل با احساس خوب و ذوقی که داشتم از آموزه های جدید و ارزشمندی که میشنیدم جذب های عالی داشتم
روابط باور نکردنی
موافقت باور نکردنی مسئولین رده بالا و سخت گیر سازمان با درخواست بازنشستگی پیش از موعد من
جذب پولهای فراوان که به سمتم سرازیر میشد
ولی
کم کم اینها برام عادی شد
و بخاطر همون موضوع اصلی که شما مدام تاکید داشتید مخصوصا در اوایل راه سعی نکنید دیگران رو هم به این راه بیارید چون اونا در مدار نیستن و فقط شما رو ناامید میکنن ، مورد شماتت برخی اطرافیان قرار گرفتم که پول بی زبون رو برای چی میدی این حرفها رو بشنوی؟
اینا رو که ما هم بلدیم و…
و کم کم دلسرد شدم و یکم روم تاثیر گذاشت و از مسیر دور شدم
دور شدن و فکر اینکه این راه ارزش اینهمه هزینه کردن نداره همانا و تضادهای فوق وحشتناکی که مثل بهمن یکی پس از دیگری سرم فرو میریخت همانا
جزئیاتش رو نمیگم چون یادآوریش هم سخته برام
انتهای اون تضادها میدونید چی شد استاد؟
گوشی م رو اون شخصی که باهاش شدیدا درگیر بودم و ناخواسته ی من بود و میخواستم با جنگیدن از زندگیم بیرونش کنم ، بطرز وحشتناکی از من ربود و فلش زد و کل اطلاعاتش رو پاک کرد
اطلاعات باارزشی که فکر میکردم ارزش اینهمه هزینه کردن نداشت و حالاکه نداشتمش ارزشش رو فهمیدم تمام فایلهای رایگان و محصولات شما و …پاک شد
و گوشی هم به من برگردونده نشد
یکی دوماه سردرگم و کلافه بودم تا به بدبختی پول جور کردم و یک روز قبل از عید گوشی خریدم
حالا ایمیلم رو فراموش کرده بودم و یکی دو هفته ای طول کشید تا دوباره کم کم وارد سایت شدم
و
الان سه ماهه خودم رو بستم به این آموزه ها و از خانواده همسرم و خودم و دوستانم تمام کسانیکه تو مدار من نبودن خارج شدن و وقت گرانبهای من برای رفت و آمد های بیهوده و بی ثمر با اونها هدر نمیره ، فقط مونده همون شخص اصل کاری که اونموقع میخواستم از زندگیم بیرونش کنم و هنوز دارم روی ترمزهام کار میکنم که آیا افکار من اشتباه بوده و با تمرکز بر نکات مثبتش میتونم باهاش کم کم کنار بیام و این رابطه درست بشه یا طبق همون الگوهای تکرار شونده این شخص خودش تمایلی به تغییر نداره و باید رها بشه
از خدا با تمام وجودم میخوام راه راست و درست رو بوضوح تمام به من نشون بده که نتیجه ش تصمیم درست گرفتن باشه
ازش میخوام تو این راه دستم رو با قدرت تمام بگیره چون من همون افلیج ی هستم که تازه رو پاهای لرزان خودم ایستادم
فقط بزرگترین سپاسگزاریم بابت داشتن استاد ، دوستان ، و فضای خوب و بهشتی ایه که اینجا دارم و اونها تجربه کردن و رایگان در اختیار من میزارن
بابت گنج تمام محصولات استاده که تقریبا اکثرشون رو به لطف خدا دارم و الان قدرشون رو میدونم
راستی امروز دیدیم جلسه 8 دوره کشف قوانین اومده چه ذوقی دارم که برم گوش بدم و انشالله عمل کنم
موفق و پایدار باشید
سلام
وقتی ایمانمون هنوز ضعیفه یعنی هنوز داریم حرفای قشنگی میزنیم که اگه خودمون تک تک اون حرفها رو باور داشتیم کن فیکون میکردیم
ولی بهخودم سخت نمیگیرم و میگم خدا به نیت ها پاسخ میده
تو همین لق لقه زبان رو که تا چند وقت پیش نداشتی ادامه بده ناامید نشو ، کم کم به یقین هم میرسی
این روزا مینویسم باورهایی رو که دوست دارم به یقین برسم و مثل سیمان بچسبن به مغزم جای اون باورهای غلط گذشته
و تو دل این نوشته ها خود بخود به نکات جالبی میرسم که میخوام از شما دریغ نکنم و بهاشتراک بزارم باشد که خدا بر قلم و زبان من جاری شود:
اگه حرفای استاد بهت برخورد ، همین یعنی اینا پاشنه ی آشیل توئه ، مقاومت داری تو باورشون ، که مدتهاست سد شده برای رسیدن به خواسته هات
ولی از حقیقت فرار نکن
نزار به غرور سازنده ت بر بخوره بگه من چه قدرتهایی تو وجودش گذاشتم ازش استفاده نکرد
وقتی دستت به نعمتی نمیرسه و رَوش بدست آوردنش و خواستنش از خدا رو نمیدونی،
ننداز گردن خواست خدا و تقدیر و امتحان الهی و …
اون دنیا همین خدا بهت میگه :
” تو از من خواستی بهت ندادم ؟؟؟؟؟
اینهمه آدم این همه چیز خواستن بهشون دادم ، حتی مواد مخدر از من خواستن، من دادم.
تو هم از صراط مستقیم رسیدن به نعمتهامو میخواستی میدادم ”
و اون وقته که میفهمی روز حسرت یعنی چی
یه نوزاد تنها کاری که بلده و ازش برمیاد تا گرسنگی شو برطرف کنه گریه کردنه
هیچ مادری اون شیری که تو سینه شه و خودشم بهش نیاز نداره، و اصلا اون شیر رو برای همون بچه میخواد، ازش دریغ نمیکنه ، مگر اینکه طفل به دو سالگی رسیده و خوراک های بهتری از اون شیر برای بچه ش در نظر گرفته
من و تو کافیه همون کاری که از دستمون برمیاد یعنی خواستن نیازهامون از خدا رو انجام بدیم ، راه رسیدنش رو خودش بهمون میگه
خواستن ما دقیقا مثل گریه کردن اون نوزاده،
تنها کاری که میتونیم، همین.
اون نوزاد ایمان داره که اگر گریه کنه ، مادر با مهربانی تمام اون شیر رو که
خودش هم نیاز نداره ( الله الصمد ) و حتی بیشتر از طفلش دلش میخواد سیرش کنه (الرحمن الرحیم) ، در اختیارش میزاره
اگه ایمانهای من و تو رو دست کاری نمیکردن با خزعبلاتی که بنام دین به خوردمون دادن، الان ماهم مثل همون نوزاد ایمان داشتیم که
کافیه بخوایم تا بشود ( کُن فَیکون )
ایمان داشتیم که
خدا از ما مشتاق تره تا ما به خواسته هامون برسیم
این موهبت و از خودت دریغ نکن
خدا به ما دست داده ، پا داده ، چشم داده ، گوش داده ، درسته یا نه؟؟؟
آیا هیچوقت از ما خواسته که با اون پاهایی که بهتون دادم راه نرید ؟؟؟
گفته که پاهاتون و ببندید و ازش استفاده نکنید و اگه دارید می بینید که بقیه دارن چقدر راحت و قشنگ از همون پاها استفاده میکنن، شما از من نخواید که اجازه بدم ازش (در راه درست) استفاده کنید و با اون پاها در راه های لذت بخش قدم بردارید ؟؟؟
آیا هیچوقت به ما گفته که اون دستان زیبا و سالم و توانمندی که بهتون دادم رو با طناب ببندید ،
چون هرکس که از نعمت های من استفاده نکنه و چشم پوشی کنه ، نزد من عزیزتره و من برای کسی که استفاده نکنه از نعمتهام و لذت نبره از اونها پاداش درنظر گرفتم؟؟؟
نه
خدا به داوود نبی گفت تو قدرت رو از من بخواه من آهن رو در دستان تو نرم میکنم تا با اون دستها زره پولادین بسازی
اندام جنسی انسان هم دقیقا مثل همون دست و پا و گوش و چشم، برای استفاده و لذت بردن داده، نه برای حسرت بردن که بگه نگاه کن، اینهمه انسان تو کوچه و خیابون دارن ازش استفاده میکنن مورد غضب من هستن، تویی که چشم پوشی کردی و نخواستی از من ، مستحق پاداشی اونم معلوم نیست، اگر انسان خیلی خوبی باشی
پای سالم داده اما جلوی راه آدم یک سنگ ، یک گودال ، یک مانع هست ، نمیگه پس متوقف شو ، قدم از قدم برندار تا من بفهمم بخاطر من از خواسته ت چشم پوشی کردی تا بهت پاداش بدم
نه
میگه عزیزم از روی مانع بپر
از کنار گودال عبور کن
ولی حرکت کن
از اون پاهای سالم که بهت دادم استفاده کن و جهان من رو طی کن و لذت ببر
من اینها رو برای تو خلق کردم
و تو رو برای خودم
تو رو وقتی که شادی برای خودم میخوام نه بنده ی حسرت کشیده ی افسرده
و کی تو شادابی ؟
وقتی که حسرت داشتن یک خواسته تو دلت نمونده باشه
چرا خدا ستارالعیوبه؟
چون رحمان ه و به ما فرصت جبران میده،
چون میدونه ما انسانیم و خطا میکنیم
آیت الله بهجت میگفت:
چرا قیامت یوم الحسرته؟؟
چون آدمها اونجا تازه میفهمن که چه چیزهایی میتونستن از خدا بخوان و بهشون بده و نخواستن
و چون نخواستن بدست نیاوردن
امشب از خدا خواستم همونطور که به ابراهیم قدرتش رو نشون داد به من و تو هم رحمتش و نشون بده
ابراهیم پیامبر اولوالعزم بود
خلیل الله بود
ولی در مورد زنده شدن مردگان شک داشت
از خدا خواست بهش نشون بده
و
خدا نگفت برو خجالت بکش ، تو پیامبر منی ، تو دیگه چرا؟؟ این خواسته رو تو دلت خفه کن تا بجاش اون دنیا بهت پاداش بدم
نه
ابراهیم صادقانه به خدا گفت من چنین خواسته ای دارم
میخوام ایمانم قوی تر شه
میخوام قدرتت رو بهم نشون بدی
میخوام یقینم محکم تر شه
و خدا با مهربانی تمام بهش نشون داد
من امشب با تمام وجود از خدا خواستم رحمت و مهربانیش رو به من و تو نشون بده
و باور کن
خدا بهمون غضب نمیکنه که ازش رحمانیتش و خواستیم
کدوم مادری مهربونیش و از نوزاد ناتوانش دریغ میکنه؟
کدوم پدری که یه بستنی فروشی بزرگ داره و خودش ثروتمنده و نیازی به اون بستنی ها نداره و بچه ش یه بستنی کوچیک هوس کرده ازش دریغ میکنه میگه نه نخواه ، من بجاش بزرگ شدی برات شاید ماشین خریدم اگه پسر خوبی بودی؟
اون الله ی که صمده و بی نیاز
رحمان ه و مهربون
از اون پدر و مادر سنگدل تر و بیرحم تره
که خودش یه نیازی رو تو وجود بنده ش بزاره ، بعد بگه ساکت باشنخواه
اگه نخوای و بنده ی خوبی باشی شاااید اون دنیا یه چیزای خوبی بهت دادم
یَابنَ آدم خَلَقتَ الأشیاءَ لِأَجلِکَ وَ خَلَقتُکَ لِأَجلی؛
ای فرزند آدم، همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم ».
همه چیز را ….
دقت کن:
همه چیز را.
نگفته بعضی چیزا رو دست نزن
همه ی چیزهای خوب رو برای تو آفریدم
اصلا اگه غریزه جنسی بد بود و نباید میخواستیم چرا به این راحتی تو بدن تک تک ما قرار داد؟
فقط برای زجر کشبدن؟
درسته باید از راه درستش ازش بهره ببریم
ولی وقتی شرایط اینطوریه که راه درستش رو ما نمیدونیم ، دلیل نمیشه اونم ندونه
دلیل نمیشه ازش بخوایم و اون بدونه بهمون نگه
پس راهها بسته نیست
چرا فکر میکنیم خدا اینهمه زیبایی ها.و نعمتها و لذتهای دنیا رو آفریده فقط برای اینکه به ما نشون بده و ما زجر بکشیم تا اون دنیا شاید بهمون بهشت بده؟؟؟
مگه نه اینه که میگه من تمام نعمتهای دنیا رو برای شما آفریدم حتی همه آنچه در آسمانها و زمین ه اگه از من بخواید در تسخیر شما قرار میدم
( وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا)
و شما رو برای خودم آفریدم؟؟
ما اگه تو غم و رنج نرسیدن به خواسته هامون باشیم به چه درد خدا میخوریم؟.
اون بنده ای میخواد که شاد باشه و راضی
شادی و رضایت کی بدست میاد؟
وقتی که تو ایمان داشته باشی خدایی داری که خالقه
و تو رو هم مثل خودش خالق زندگیت آفریده
ایمان داری هرچی بخوای بهت میده، هرررچی
نه اینکه بد و خوب میکنه و اونایی که خیلی دوست داری رو بهت نشون میده تا زجر بکشی ولی بهت نمیده
و این هم اصلا ممکنه تنها راه نباشه
.این یه راه از صدها راهی ه که برای حل یه مساله وجود داره
و برای خدا کاری نداره بهتر از این راه هم به بنده هاش الهام کنه
وحی و الهام خداوند فقط مخصوص پیامبران نیست
خدا خودش تو قرآن میگه ما به زنبور عسل وحی کردیم ، به عنکبوت وحی کردیم ، به مادر موسی وحی کردیم
اِنا اوحَینا اِلی اُمِّ موسی
مگه مادر موسی پیامبر بود؟؟
تو سوال ت رو بپرس خدا هزاران جواب برای اون سوال داره
در قلبت رو بروش باز کن
خدا خودش گفته از من هدایت بخواین برای راه راست
10 بار در روز تو نمازش میگیم :
.خدایا من فقط تو رو میپرستم و فقط از تو کمک میخوام ، تو هم به راه راست هدایتم کن
پس اگه الان که من و تو فقط به حرف خودش گوش دادیم نه شیطان و از خودش کمک خواستیم اون وظیفه شو که هدایته انجام نده چرا گفته از خودم هدایت بخواین راه درست و من بهتون میگم؟؟؟
ایمان کجا معنا پیدا میکنه ؟؟؟
همینجا..
اینجاها که برای یه مساله عقل ناقص خودت به هیچ کجا نمیرسه و درمونده میشی
اگه اینجا خدا نباشه
اگه اینجا خدا هم راه حل اون مساله رو ندونه که خدا نیست ، قادر مطلق نیست
اگه بهت جواب اون مساله رو که میدونه نگه که ارحم الراحمین نیست
که محب توابین نیست
خدای من این شکلیه
جواب همه چیز رو میدونه
به همه چیز احاطه داره
راه راست رو خودش میدونه
و بخیل نیست که به من نگه
ظالم نیست که بگه تو توی این دنیا زجر بکش و تحمل کن اون دنیا من جبران میکنم
خودش گفته ازم بخواید :
ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه
خودش گفته هم در دنیا حسنه و بهترینها رو بخواید هم در آخرت
اشتباه به ما گفتن که این دنیا خدا گفته زجر بخواید تا اون دنیا حسنه بهتون بدم
خدایا همونطور که هدایتم کردی به گفتن و شنیدن این حرفها ، هدایتم کن به باور کردن
و عمل کردن بهش
آمین.
سلام طاهره عزیز
دو تا جمله ت برای من کلید طلایی بود ازت فوق العاده ممنونم
1- من فقط خواستمو به خدا گفتم و روی ترمز هام کار کردم والان خیلی راحتتتتت ها بخدا مثل اب خوردن به خواسته ن رسیدم
2-روی این مسله هم کار کردم فقط کار کردم هاااا یعنی اصلا بحثی باهاشون نکردم ک من میخام … من فقط خواستمو به خدا گفتم
من باید ایمانم بخدا رو تقویت کنم و از خودش بخوام ترمزهای رسیدن به خواسته م رو بهم نشون بده
و با بقیه هیچ کاری نداشته باشم
لازم نیست از کس دیگه که خودش باورهای مخربی داره کمک بخوام ، یا راهنمایی بگیرم
تو این مسیر اگه از خدا بخوام ، خودش هدایتهای لازم رو از زبان افراد صالح به من میرسونه
مثل همین فایلهای استاد که گویی تک تک جملاتش و خطاب به من میگه
مثل همبن کامنتهای دوستان که گاها دو سه تا جمله ش میدرخشه برای من
و چراغ راهم میشه
کد امروزم رو همینجا مینوسم:
خدایا بابت تک تک نعماتی که بهم دادی سپاسگزارم
فقط در همین حد از زبان قادرم برمیاد ، بپذیر
خدایا سلیمان هم خطا کرد و فقط گفت من و ببخش و ملک عظیم بهم عطا کن
بلافاصله امیدوار شد که پس از بخشش عطاهای دیگه هم در انتظارش ه ، چرا؟
چون از خدایی خواست که وهاب ه
یا وهاب
بیشتر و بهتر از اون چیزی که ازت خواستم از زیباترین و لذت بخش ترین مسیرها بهم بده تا حسابی بچسبه بهم ( خخخخ)
با لذت بهم بده
به راحتی بهم بده
به شیرینی بهم بده
میخوام خاطرات شیرین این مسیر رسیدن به خواسته م تا ابد و تا لحظه مرگ شیرین ترین خاطراتم باشه
خدایا
اگه خواسته های من تو آسمونه نازل کن
اگه تو زمینه خارج کن از دل زمین
اگه دوره نزدیک کن
اگه نزدیکه آسون کن
اگه آسونه زیاد کن
اگه زیاده از دست بهترین بنده هات بهم برسون و پاک کن
اگه پاکه مبارک کن
و اگه همه اینها نیست به قدرتت قسم کن فیکون کن و همه اینها رو برام بساز
به حق رحمت بی انتها ت یا ارحم الراحمین
سلام دوست گرامی
خدا رو شکر که جملاتی که خدا بر زبان من جاری کرد به دل شما نشست
داستان هدایتتون رو خوندم خیلی جالب بود مخصوصا اونگلدسته ها که خوب شد نیفتادن(خخخ)
و
مخصوصا آخرین خط های داستان هدایتتون که فرمودید بعد بیست سال کارمندی رو رها کردید، اولش با دیدن عکستون گمان کردم یک جوان 20 ساله اید ،من هم از کارمندی 21 ساله با شرایط عالی بیرون اومدم که کارمند خدا بشم و روی خودم و باورهام کار کنم. اوایل کمی به در و دیوار خوردم تا کم کم خودم و پیدا کردم
موفق و پایدار باشید
سلام آقا ابراهیم
کامنتهای شما همیشه یه نکته ریز و کاربردی رو به آدم یادآوری میکنه
مثل همین کامنت شما که اول خودمون رو در نظر بگیریم ،بعد از خودمون که رد شدیم و رضایتمندی بدست آوردیم اگه در توانمون بود باعشق به دیگران برسیم
و از همه مهمتر عزت نفسمون رو حفظ کنیم
کاری که من دیشب کردم
من این مدت با کار کردن روی باورهام نزدیک به 95 درصد اطرافیانم که همه منفی بودن یا آدم های خنثی باری به هر جهت که بودن باهاشون جز وقت تلف کردن فایده ای به حال من نداشت، خودبخود حذف شدن از اطرافم
فقط یکی دو نفر تو دایره ارتباطات م موندن
که خب یک زن و شوهر هستن و یه جورایی نمیشه تو یه سری ارتباطات خانوم رو از همسرش جدا کنیم، خب اخلاقای خوبی هم دارن این خانم فقط یه حس خودخواهی فوق العاده دارن که همیشه دوست دارن بقیه طبق برنامه ای که ایشون می چینن رفتار کنن
مثلا میگن امروز فلان ساعت بیا بریم باشگاه باید بگی چشم
فردا فلان ساعت با فلان وسیله بیا بریم استخر باید بگی چشم
بعد یهو نیم ساعت قبل رفتن برنامه رو عوض میکنن باز تو باید خودت و با برنامه ایشون وفق بدی
تا یه جایی من بخاطر یه سری خوبی هایی که در حق من کردن و احترام به اخلاق واقعا خوب و متین همسرشون تحمل کردم
ولی پریشب که باز یه برنامه ی رفتن به مسجد و که خودشون گفته بودن بریم رو لحظه آخر کنسل کردن و گفتن من جای دیگه دعوتم و…
منم تصمیم گرفتم بالاخره برای خودم و وقتم ارزش قائل بشم و بهشون بفهمونم منم بیکار نیستم هروقت هرجا شما بگی ، حالا چون پات مشکل داره و نیاز به کمک من داری ، بیام هروقت بگی نیام و…
منم لحظه آخر برنامه رفتن به استخر و مسجد رو کنسل کردم و گفتم شرمنده کار دارم نمیتونم بیام
برامم کمتر از قبل مهم بود که حالا چه فکری میکنه ، چی با خودش میگه، رابطه مون بهم میخوره و…
نه
گفتم خدا بهتر از این رو سرراهم میزاره وقتی ببینه من برا خودم ارزش قائلم
و این خانم هم می فهمه که همه آدمها غلام حلقه به گوش نیستن که هرچی ایشون بگه درجا اطاعت کنن
خیلی از خودم راضی بودم تو این یکی دو روز که بر ترسهام.غلبه کردم و حرف مردم رو باارزش تر از احساس خودم ندونستم
اتفاقی که افتاد چی بود؟
من اون وقتی که قرار بود با ایشون به استخر و مسجد برم نشستم و رو آگاهیهای جلسات کار کردم و چه دریافتهای عالی داشتم
و
از طرف دیگه
خدا بهم یک رابطه مخرب دیگه رو که میخواستم بخاطر ترس از بی پولی. و باور کمبود تا دو ماه دیگه ادامه بدم با یه تلفن بهم نشون داد که عزیزم اینم با ایمان به من بنداز از دایره روابطت بیرون
خودم بهترش رو برات میفرستم
و
اون یه مستاجر بدحساب اذیت کن بود که چون من پول پیشش رو نداشتم برگردونم مجبور کرده بودم خودم رو که دو ماه دیگه تحملش کنم
خدایا نمیدونی چقدر خوشحالم که دیشب همسر معتاد این خانم مستاجر رو هدایت کردی که به من زنگ بزنه و با حرفهای صدمن یه غازش بهم بفهمونی این دندون لق رو بکش بنداز بیرون . من هستم نترس
و الان اصلا نگران 25 میلیون پولی که باید تا ده روز دیگه جور کنم ، و هیچ ایده خاصی الان براش ندارم که از کجا و چطوری و… ندارم
الان تنها چیزی که برام مونده خداست و خدا
چون همه پشتم رو خالی کردن