دلیل نتایج پایدار

پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:

سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

سوال 3:  به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

 

منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری دلیل نتایج پایدار
    691MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی دلیل نتایج پایدار
    22MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سهیلا سلیمی» در این صفحه: 1
  1. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 946 روز

    سلام استاد عزیزم خانم شایسته ی مهربانم وهمفرکانسیهای دوست داشتنی من

    من خدا را شاکرم بابت این بهشتی که در اون قرار گرفتم واین عنایت الله مهربانم است وخودم را لایق میدانم که در مسیر درست باشم خدا را صد هزار مرتبه شکر

    استاد امروز فایل شما بسیار مرتبط با حال ما بود وجوابهای عالی گرفتم همسر بنده فرهنگی هستن وامسال بازنشست شدن البته از زمانی که من در مسیر آگاهی قرار گرفتم ایشون هم واقعا نمیدونم چطور شد بدون این که تلاشی کرده باشم خود به خود وارد این مسیر شد زیرا اوهم درگیر مسائل سیاسی ومنفی این اواخر مملکتمون بود اما به طرز مهجز آسایی اومد توی مسیر وتمام افکار قبلی ناپدید شدن

    واما اصل داستان ایشون بعد از بازنشستگی دوست داشت ارتباطش با همکاران قطع نباشه برای همین یک دورهمی اون هم ماهی یک بار یا دوهفته یکبار برای یک پیاده روی در پارکی ویک صبحانه که حدود 2ساعت در کنار هم بودن البته همکاران هم خانم وهم آقا وبرای اینکه این دورهمی به گفتن حرفهای بی اساس منتهی نشه از اونها میخواست هر دفعه یک نفر یک کتاب بخونن در مورد کتابهای خوب واونجا با هم صحبتی داشته باشیم وافراد کتاب مثلا آدمهای سمی وغیره را آمدن ودر موردشون صحبت کردند

    البته همسرم دوست داشت که من هم در جمعشون باشم واین دفعه نوبت من بود ومن به انتخاب خودم در مورد کتاب چهار میثاق اثر میگوئل صحبت کردم اولا که استاد عزیزم منی که قبلا در جمع نمیتونستم حرف معمولی را هم بزنم وهمیشه در جمع میگفتم کاش کسی از من سوالی نپرسه که مجبور به حرف زدن بشم

    طوری در جمع همکارانی که همه فوق لیسانس وهمه فرهنگی صحبت کردم بدون تپق زدن وبدون خواندن از روی نوشته که خودم تعجب میکردم که اینها از برکات آموزشها وآگاههیهایی بود که به لطف خدا از آموزهای شما داشتم

    وهمه میگفتن بابا شما بخون وبیا برای ما صحبت کن

    امروز وقتی صحبت بینمون ردوبدل میشد من وهمسرم مجبور میشدیم مثالهایی از زندگی خودمون بزنیم تا منظورمون را بهتر انتقال بدیم اما وقتی اومدیم خونه همسرم گفت نبایستی در مورد زندگی خودمون حرف میزدیم آخه توی این 30 سال خدمت من هرگز در مورد مسایل زندگی شخصیم با همکاران صحبت نکردم وهر دو یک احساسی که شاید خیلی جالب نباشه البته مسائل خاصی نبود خلاصه من سراغ سایت رفتم وفایل جدیدتون را شروع به گوش دادن کردم وشنیدم که شما دقیقا همین صحبت را در اول فرمایشاتتون فرمودید ومن یه جورایی ته دلم آروم شد وبه همسرم نیز گفتم وخیلی برام جالب بود

    واستاد نکته ی دوم اینکه من خودم آدم کاملا متعهدی هستم یعنی اگر کاری را بخواهم بکنم دیگه هیچ وسوسه ای نمیتونه منا شکست بده

    توی زمینه ی سلامتی من چند کیلو اضافه وزن داشتم وزنم را متعهدانه پاش وایستادم وعالی شدم ولی هر کسی منا میدید میگفت وای چقدر لاغر شدی چقدر از بین رفتی اما من گوش به حرف دیگران نمیدادم تا اینکه به قدری تکرار وتکرار شد که من هم دیگه با اینکه مدتی وزن ایده الم را داشتم بی خیال ماجرا شده ودوباره رفتارهای غلط قبلی واضافه کردن وجالب همه میگفتن حالا بهتر شدی

    اما خودم احساسم اصلا خوشایند نبود اما اینبار با روشی درست تر دارم انجام میدم دوباره خیلیها گفتن بابا ول کن چه حوصله ای داری یا بی خیال بخور وحتی امروز در جمع همکاران همسرم غذای من متفاوت بود ومن اصلا احساس نگرانی از قضاوت شدن به خودم احترام گذاشتم وحتی همسرم گفت امروزا بی خیال شو ولی قاطع گفتم نه استاد این تغیرات را در خودم میبینم وچقدر لذت بخشه که میثاق های غلط گذشته را در هم بشکنیم ومیثاقهای جدید مبنی بر حقیقت را با خودمان ودیگران وجامعه وغیره ببندیم من به نتایج عالی میرسم وحتما کامنت میگذارم چون به خودم وبه خدای خودم ایمان دارم

    الهی از درودیوار آسمون وزمین براتون سلامتی شادی وثروت بباره در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: