دلیل نتایج پایدار - صفحه 23

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمیدرضا صباغ گفته:
    مدت عضویت: 1546 روز

    سلام

    تبریک میگم و تحسین میکنم استاد خوش تیپ و خوش اندام ، ثروتمند ، دوست داشتنی

    موفقیت در تمام ابعاد زندگی به تمام معنا در زندگی شما نمایان هست ،لذت بردم از این همه هماهنگی در گفتار و رفتار و سبک زندگی خدارو شکر میکنم که هدایت شدم به اموزه های شما و با استفاده از مطالب پر محتوا و صادقانه شما و عمل به اونها در زندگیم تغییرات مثبت در تمام ابعاد زندگیم عملی میشه و نعمت و ثروت و ارامش روز به روز در زندگیم بیشتر میشه

    بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست

    از خود بطلب هر انچه خواهی ، که تویی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    زهرا راد گفته:
    مدت عضویت: 1829 روز

    سلام استاد عزیزم

    واقعا فایل جواب نیاز این روز های من بود .میگم خدایا من که اشتیاق دارم به رشد و پیشرفت چرا درجا میزنم؟چرا به قول استاد مثل یو یو دارم پیش میرم ؟

    شما حرف می‌زدید و من گریه میکردم .هر حرفتون جواب من بود و بس .مثل استادی که داره شاگردش رو توبیخ میکنه و من احساس کردم چقدر تعهد من مشکل داره .چقدر راه در رو برای خودم میزارم . و یا توجیه برای مغزم .من اسفند تعهد دادم به انجام تمرینات و گوش دادن فایل ها .ولی همیشه درگیر موضوع زمان بودم.دخترای دوقلو دارم .وارد کار شدم تا حدی پیشرفت داشتم ولی الان متوقف شدم .و چند روزی ساعت 5صبح پا میشدم و با انرژی فایل ها رو گوش میدادم و زمان داشتم ولی شرایطی پیش می‌اومد که تایمم محدود شد حال و احوال افکارم فرکانسهام عالی نبود که بتونه شرایط رو اون طور که میخوام بسازه و نداشتن زمان حالم رو بدتر میکرد .و این شرایط ادامه دار شد .نداشتن زمان و هر مورد دیگه فقط توجیه است چرا که من یاد گرفتم شرایط رو می‌سازم. تعهد رو فراموش کردم و دارم زندگی بسیار روزمره رو سپری میکنم .

    کارم مدیر فروش نرم افزارهای تحت وب مالی هست ولی بابت تخصصم و حرفه ای شدنم خیلی راه دارم که اقدامی انجام ندادم .دوست دارم آزادی زمانی و مالی و مکانی داشته باشم .دوست دارم در مسیر رشد باشم .حقیقت دوره سلامتی رو نگرفتم ولی دست و پاشکسته از توضیحات شما و اطلاعاتی که از باشگاه ورزشی دارم کلا خوردن شیرینی رو حدود 3ماه هست گذاشتم کنار در حالی که کلا از نظر اندام اوکی بودم ،انرژیم خوبه و اوکی هستم ولی فقط اینکه فهمیدم بدن من با شیرینی به مشکل میخوره،دیگه شیرینی و شکر مصرف نکردم .اون روز برای عید قربان شیرینی سر کارم آورده بودن یه لحظه دوست داشتم امتحان کنم ولی یه جمله ی شما که تو فایلی که در باشگاه بودید با دوستتون که همین جملات فایل رو مختصر تر میگفتید یادم اومد .گفتید من همیشه میخوام رو به صعود باشم هیچگاه به نقطه ی قبل بر نمیگردم .وقتی بدونم مسیر درسته ادامه میدم.دیگه نخوردم. از این بابت از خودم راضی هستم ولی من باید فراتر از شرایطی که هستم باشم من برای رشد اومدم و با تمام وجودم می خوام رشد کنم و شرایطم رو بسازم .

    هر چی نیاز دارم در اختیارمه .الان از نظر مالی رشد داشتم .سر کارم .شرایط رفاهی ام … ولی جایی برای توقف نیست واقعا .آره استاد حق با شماست وقتی نتایج عالی پیش میره واقعا خوشی میزنه زیر دلمون .

    همیشه اون جملتون که من وقتی قانون رو درک کردم دیگه ادامه دادم و همیشه نتایجی صعودی بوده یادم میاد .

    خیلی جاها که خیلیا با شرایط پیش رفتن من همراه نبودم. من تو اون شلوغی‌ها اونقدر از محیط دور بودم که حتی نمیدونستم تو چند خیابون اون طرف تر من چه اتفاقی افتاد.نه تلگرام و نه واتساپ و نه اینستاگرام دارم .باور کنید که اصلا درگیر فیلتر شکن حتی تا الان نشدم .شرایط اوکی دارم ولی من رشد میخوام و تغییر رو میخوام میخوام از این حالت سکون در بیام .روز در میون باشگاه میرم .سرکارم رو میرم .بچه هام هستن ولی میخوام زمانم در اختیارم باشه تا فایل هارو بیشتر و با تمرکز بیشتر کار کنم می خوام روی کارم تخصصی وقت بزارم و… من توهمین شرایط که قبلا تعهد دادم تونستم در بازه ای سال99پیوسته کامنت بزارم چرا که تعهد دادم.ولی همین که تعهدم کم رنگ میشه زمانم محدود میشه .باید تعهد من پیوسته باشه تا زمان هم برام درست بشه .نداشتن زمان توجیه هست فقط و بس .من میتونم .استاد تا آخر فایل فقط گریه کردم .چرا که همه حرفتون به من بود یه شاگردی که تعهد نداره و باید بهش بربخوره تا شاید تغییر بده شرایطش رو .باید گوشم رو بگیرم باید نهیب بزنم هر وقت از مسیر منحرف شدم.یه ذره که که از مسیر منحرف بشی ‌و ادامه بدی دیگه از راه اصلی فرسخ ها فاصله گرفتی عاشقتم استاد به خاطر بودنت به خاطر افکارت به خاطر درجه یک بودنت برای این حرفهایی که پشتش پر از پختگی و تفکر و تعمق هست شما کسی هستی که تا آخر عمر میتونم یاد بگیرم ازتون با این مسیری که با تعهد پیش می رید .مریم عزیزم عاشقتم که اینقدر عالی و درجه یک با تعهد عالی پیش میرید دوست دارم اون تغییرات شما رو هم بدونم که اینقدر عالی هستی که هم فرکانس با استاد هستید و این یعنی یه شاگرد درجه یک و عالی .

    واقعا برای این فایل جدی که آدم رو حسابی به فکر می ندازه ممنونم .

    خدایا سپاس واقعا ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2161 روز

      سلام به شما دوست ارزشمندم

      سلام به شما زهرا راد عزیز

      واقعا سپاسگزارم برای ردپایی که از خودتون گذاشتین و از خوند کامنت تون لذت بردم. واقعا ممنونم که تو این مسیر با تلاش و توجه های خوبت داری به سمت صعود و بهبودهای دائمی پیش میری…واقعا دمت گرم که به موقع مچ ذهنت رو میگیری و به خودت نهیب میزنی. اون احساس درک آگاهی و حس رشد طلبیدنت رو دوست داشتم و بهت افتخار کردم که نمیخوای درجا بزنی اهل رشدی چون تو لایق بهترین هایی و بهترین بودن ته نداره سقف نداره…مگر ذهن محدود ما و باورهای مخربی مثل کمبود بیاد و برای خواسته ها و پیشرفت هامون محدودیت و سقف بذاره.

      ازت سپاسگزارم یک بخش از کامنتت رو برای خودم اینجا تکرار میکنم که لازمش دارم بارها به ذهنم بگم اینکه از قول استاد نوشتی:

      من همیشه میخوام رو به صعود باشم هیچگاه به نقطه ی قبل بر نمیگردم .وقتی بدونم مسیر درسته ادامه میدم.

      ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

      برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        زهرا راد گفته:
        مدت عضویت: 1829 روز

        سلام فهیمه عزیزم

        خیلی خوشحالم ،آخه تو یکی از خواسته های منی

        دنبال دوستان توحیدی میگردم و تو هدایت خدایی‌. ممنون برای محبت و مهربونیت .هممون یه دغدغه ی زیبا داریم که خیلی دوستش دارم قرار داشتن تو مسیر رشد و تکامل .

        به قول خودت ته نداره و چه لذتی بالاتر در مسیری صعودی و در حال رشد و درآغوش خداوند.

        خدارو شکر برای بودنتون .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد عزیزم و استاد یار نازنینم و همینطور سلام به تک تک دستان خدایی که اینجا در این دریای ناب موج های خودشون رو رقم میزنن و میسازن و میرن…سلام سلام سلام…(اصلا اگر بدونیدچقدر روی ابرام)

    خب از اونجایی که میدونم دست به نوشتن بشوم و چندین تا ایده برای نوشتن دارم اول الویت رو گذاشتم روی چیزی که به عنوان متن برامون نوشتن. یعنی سوال ها و خط فکری که استاد خواستن. پس به امید الله یکتا(با تمام سختی جواب دادن میرم تو کارش اونم با تمرکز بالا)

    _

    سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

    دقیقا چند وقته دارم سعی میکنم اینو به یاد بیارم و حتی مواجه شدم با کامنت های اولی که گذاشتم و با خودم چندبار گفتم کاش لحظه به لحظه میشد کامنت بنویسم و مینوشتم و چقدر کم نوشتم. چون همون نوشته ها منو به یاد خودم میندازه، همون نوشته ها عادت ها و باورهامو میتونم بکشم بیرون که الان یادم نیست. چون من تغییر کردم من فهیمه سال 9998 که تازه وارد سایت شده نیستم. بع با اون سوال های ترمز پیدا کن و این دوره خفن “شیوه حل مسائل زندگی” قشنگ دارم خودمو شخم میزنم. بعضی جاها درد داره چون داری خودت با خودت مواجه میشی و خودشناسی یعنی این…من تو یک مرحله گذارم و حافظه ام یاری کنه میخوام به یاد بیارم و خدا کمکم میکنه اون چیزهایی که باید کمک کنه رو به ذهنم میاره.

    در مورد این سوال باید بگم اولین تلاشی که کردم آگاهانه آموزه های استاد رو اجرا کنم. میتونم بگم مربوط به تمرین شکرگزاری بود اون قبل از وعده غذایی مون. اون موقع ها که در طبقه زیر زمینی یک محله زیبا و بالاشهر شهرمون بودیم و همسرم از درد دیسک کمر و سیاتیک خونه نشین بود و من تو گوشیم چندتا فایل دانلودی از استاد رو روزی چندین بار میذاشتم و گوش میدادیم والبته همون موقع ها قسمت های اول “سفر به دورآمریکا” هم داشت میومد روی سایت و من خودمو یکجورایی بسته بودم به صدای استاد عباسمنش و سریال ها…وای که اینن عادتی که قبل از غذا خوردن سپاسگزاری کنیم چقدر وجود منو جلا داد چقدر باعث شد یاد بگیرم احساس سپاسگزاری یعنی چی.چقدر باعث بهبودهایی در منو همسرم شد.

    الان به اون شکل انجام نمیدیم اما من با تمرین هام و به شکل های دیگه سعی میکنم بازم اون احساس سپاسگزاری رو در خودم همیشه زنده نگه دارم و تمرین کنم و گاهی موفق بودم و گاهی نه. گاهی اینقدر سیمم وصل بوده که اصلا بهترین حس دنیا بوده برام.

    این عمل کردن ها باعث شد خدا محل زندگی ما رو به جایی هدایت کنه، خونه ایی همکف و دو در(با اینکه آپارتمان بود و ما مستاجر بهترین محل بشه برای هجرت مون) خونه ایی با یک ویو شهری و آپارتمانی داشتیم و یک ویو روستایی بقول خودمون که اونم نتیجه توجه به سریال زندگی در بهشت و دیدن خونه تمپا و پرادایس بود در اسکیلی متفاوت.

    این عمل ها باعث تفاوت در ارتباط های پر از کدورت شد. مثلا پدرشوهرم اومدن خونمون و جالب تر اینکه الان که تهران هستیم هم یک شب تنهایی اومدن و شب موندن و این یعنی تغییر فرکانس همسرم و من بوده.

    نتیجه های ریز و درشت زیاده بولد ترین و اولینش اجرای ایده تمرین سپاسگزاری قبل از هر غذا با همسرم اون سال ها بود.خدایا شکرت برای این ایده و این آموزه ها و آگاهی ها. چی بودیم و چی شدیم و داریم چیا که نمیشیم…شگفت انگیزه.خدایا شکرت

    سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

    _ در موضوع همون عمل به ایده سپاسگزاری قبل غذا باید بگم خیلی برای من صدق نمیکنه فقط به اون شکل و با همسرم خیلی انجام نمیدیم و به اون شکل مراب و مقید نیستیم. من سعی کردم همسرم مسیر تکامل خودشو بره و منم مسیر خودمو. و من به شکل دیگه ایی درک و تمرینم رو برای رسوندن خودم به احساس سپاسگزاری و شکرگزاری از خداوند حفظ کردم. اما چند وقته حس میکنم کیفیتش اومده پایین و میخوام همون ایده اولیه رو که بارها شکلش تغییر کرده رو بازم بهبود بدم تا کیفیت اون حس ناب سپاسگزاری رو در خودم بیشتر تقویت کنه.خدایا شکرت که یادم انداختی چطور اون مسیر رو ادامه بدم و پایداری کنم اونم با کیفیت تر…خدایا شکرت که خودت داری جواب میدی سوال ها و به منم چیز یاد میدی.

    سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

    _بنظرم این سوال رو میتونیم از جنبه های مختلف بررسی کنیم.

    مثلا ویژگی های ذاتی انسان بودن مون. اینکه ذات ما انسان ها فراموشکار و ناسپاس هست.

    که برای اینکه از این ویژگی انسانی مون کمال استفاده رو ببریم راه حل های زیادی هست که من الان چندتا به ذهنم زد.(مثل نوشتن،مثل یادآوری آنچه بودیم و از کجا شروع کردیم، یکجورایی میشه گفتن دیدن آلبوم خاطرات مون که کجای داستان زندگی بودیم و چطور پیش رفتیم و چطور شد که به اینجا رسیدیم و … )

    ویژگی عجول بودن هم بنظرم باعث میشه روند و تکامل رو زیر پا بذاریم و بخوایم که عجله کنیم و اون مسیر درست قبلی رو بخوایم دور بزنیم و اینجاست که نجواهای ذهن و دور شدن از مسیر درست ما رو میبره دوباره سراغ همون نقطه و عادت های قبلی.

    بنظرم اهرم رنج و لذت نوشتن و هربار آپدیت کردن میتونه خیلی کمک کنه. مثلا تو مثال دوره قانون سلامتی بنظرم خودشو خوب نشون میده و خودم دارم میبینم چقدر ذهن راحت یادش میره این شکلات کاکائویی که دوست داری یا اون بستنی که خوردی حتی یکبار اینا برای ذهنت سم بودن و لذت خوردن این چیزها اینقدر تو ذهنم اومده بالا که اصلا رنجی نیست انگار. یادش رفته.

    البته باید اغراق کنم استاد جان در مورد قانون سلامتی من اهرم رنج و لذت ضعیفی داشتم و از همونم ضربه خوردم و الان تو این فکرم دوباره بنویسم و مورد دیگه که خیلی خوب حس میکنم باور لیاقت و ارزشمندی هست. اینکه شاید تکامل رو رعایت نکردم(اصلا خدای تمامل رعایت نکردنم انگار، همش جلوتر از خودمم) مثلا وقتی با دو تا لیوان شیر و بیسکوییت سیر شدم و هنوز چربی سوز بودم و چند روز بعدش هم هوس نکردم من همون موقع راه رو خودم با دستای خودم باز کردم که ذهنم بگه هنوز تو لیاقت استیک خوردن نداری، پولشو نداری، الویتتون اجاره خونس، بیخیال تو سیر میشی با همینا، لای دندونات گیر میکنه، اینجوری همسرت راحت تره و …. اینا برای این تو ذهنم بارها میاد چون من ریشه ایی مسائلم رو حل نکردم. من الویت ها و اصل های زندگی خودمو نشناختم. مسئله من کسب درآمده نه سلامتی. من سالم بودم و برای ذهنم این خیلی منطقی که بگه بیخیال حالا یکم از مسیر دور بشی راه رو که بلدی دوباره برمیگردی. من الویت ها رو باید بشناسم باید بدونم اصلی که باید درست کنم چیه. باید تشخیص بدم مسئله مهم زندگی من چیه، باید بدونم که بابا فکر نکن اعتماد به نفست خوبه یعنی عزت نفست هم خوبه. ببین این باور لیاقت و نجواها به شکل های مختلف تو رو در یک سطحی نگه داشته، الکی زور نزن جلوی چرخ هات کلی آجر و سیمانه و داری به خودت صدمه میزنی بیشتر عزت نفست رو خدشه دار میکنی. موفق نمیشی این ماشین رو تکون بدی بعد خودتو سرزنش میکنی با با وجود تلاش فراوان به نتیجه دلخواهت نمیرسی چرا؟ چون کاملا مشخصه پات رو ترمزه. اصلا ریشه مسئله تو الان گاز دادن نیست اول برو اونا حل کن برو با اونا روبرو شو. برو تو دل ترس هات.

    من اینو استاد جان فهمیدم خیلی خیلی باور عدم لیاقت ریشه در خیلی نتیجه نگرفتن های ادامه دارم داره. اینکه ظرف خودمو هنوز اینقدر بزرگ نکردم. میخوام به اندازه یک اقیانوس توش آب بریزم خب همونی هم که تو سطلم بوده میپره دیگه. اصلا هنوز شالدوه وجودم، پی این برجی که دارم میسازم محکم نیست روش دارم معماری خفن با نمای خفن و سنگین میزنم خب میریزه پایین دیگه…من پی وجودم بخشی از عزت نفس منه، باور ارزشمندی منه، ظرف دریافت نعمت و ثروت و سلامتی منه.من این پِی رو باید محکم بسازم. باید با خودشناسی و بالابردن قدرت و استقامت و ظرفیت وجودم خودمو آماده ادامه دادن و بلند کردن این برج کنم. من تعهدم اینجوری میشه که گاهی شاید بریزه ولی انصافا من متعهد بودم اما یکسری ویژگی ها و نابلدی ها باعث شده بیشتر دور خودم بچرخم.

    اصلا هر کسی به یک سطحی میرسه باید روی عزت نفس و باور ارزشمندی و ظرف وجودش برای دریافت نعمت ها کار کنه وگرنه نمیشه. استاد من ادامه دادم اونجور که میخوام نشده چرا چون کلی مصالح ریختم پای این برج و کشیدمش بالا اما این شالوده و پِی ریزی وجودم رو باید قوی کنم اصلا موازی با بالارفتن نعمت ها هربار باید قوی کنم. یاد یک جمله تون افتادم که میگفتین اگر همه عوامل موفقیت رو یک کفه ترازو بذاریم و عزت نفس رو در یک کفه دیگه. اون کفه عزت نفس سنگین تره و همیشه شما دارین روی عزت نفس تون کار میکنید. من اولین بار اصلا تعجب کردم استاد همچین حرفی میزنه اینقدر اعتماد بنفس و عزت نفس داره ولی میگه من هنوز باید روی عزت نفسم کار کنم مگه میشه مگه داریم….بله فهیمه خانم داریم چون یزرگ شدن انتهایی نداره تو اگر الان اینی و اینجایی حاصل همینقدر ظرف وجودتی و اگر میخوای بزرگتر بشی باید ظرف وجود رو بارها و بارها بزرگتر و قوی تر و غنی تر کنی. واسه همینه از خدا میخوام منو غنی تر کنه ظرف وجودمو خوش رشد بده من نمیدونم چه جوری خودش منو هدایت کنه. و همین کامنت منو هدایت کرد تا بیشتر بفهمم چقدر مهمه این موضوع و حل ریشه ایی مسائل زندگی یعنی این…..من ریشه ایی خودمو باید درست کنم، حل کنم، بسازمش تا نریزه و فقط بره بالا و بالاتر. فقط بشه بهبود و بهبود…

    دلیل نتـــایج پایــدار بله متعهد بودن و ماندن در مسیر درسته اما اینو درک کردم وقتی تو در وجودت خودت لایق نمیدونی و به خودت ایمان و اعتماد راستین نداری. وقتی به توانایی های خودت و وجود خودت شک داری و هنوز ایمان به خوده خودت و خدای درونت مشکل داره، چطور میخوای به خودت متعـهـد بمونی، اگر هم بخوای نمیتونی متعهد بمونی چرا بنظر من. اصلا وقتی زمینی که برات متزلزل باشه اصلا نمیتونی روش حساب کنی تا ساختمانی که قراره بسازی درست بره بالا. پس سیستم دفاعی میگه بیخیال اصلا تا همینجا ساختی بسه چون این زمین ارزش ساخت برجی رو نداره. این زمین منم، این زمین تعهد منه…خب یکجای کار میلنگه اونم منم، مسئله در درون منه و راه حلش هم درون منه.حالا بیا کتبی بنویس، اعلام کن فلان کن آقا دنبال چی در بیرون میگردی خودتو بساز بقیه اش حله. خوب بلدی. داخل رو درست کن. درون رو . ایمان به خودت و خدای خودت رو. خدایی که آرزویی در دل من انداخته، خدایی که منو اشرف مخلوقات خطاب کرده من هم به خودم و انتخاب و خطاب خدام شک دارم چون خودمو از درون قبول ندارم. چون خدا رو اونجوری که باید قبول ندارم. اون میگه تو ارزشمندی اما من میگم اشتباه میکنی من اینقدرا هم که میگی ارزشمند نیستم…اینجاست که یک ایمان راستین هم به خدای خودم و هم خودم باید نشون بدم وگرنه این منم ایمان ندارم و چقدر برام سخته که بهم بگن تو ایمان نداری و حتما راه حلش رو پیدا میکنم و خودمو حل میکنم. دلایل واهی که تو ذهنم هست که اجازه نمیده همش رو به بهبود و صعود باشم رو باید حذف کنم. فقط یک دلیل هست که اون منو به جلو میبره. اون دلیل اصله.

    من باید توانا بشم در شناختن اصل از فرع . وقتی اصل رو همیشه بشناسم تو این همه راه های متنوع و وسوسه ها گم نمیشم. راهمو پیدا میکنم. چون اصل رو میشناسم چون توانا شدم در شناختن اصل.اینجوری میشه ادامه دار و دنبال دار در یک مسیر درست باقی میمانم.

    من باید قدردان تر برای داشتن خوشبختی و سلامتی و ثروت و نعمت و آرامش بیشتر باشم. بی انتها، بی سقف، بی چرتکه انداختن و انداز ورنداز کردن.خدا کجا گفته اینقدر بهت دادم دیگه بسه. کجا حد و سقف تعیین کرده منی که دوست دارم به سمت کمال برم این یعنی کمال. یعنی همیشه بازم بیشتر، بازم بهتر، بازم بزرگتر، بازم سپاسگزارتر و قدردان تر،هیچ سقف و محدوده ایی نیست. حد بی نهایت معادله ایی که خدا برای رسیدن ما به خوشبختی و سعادت قرار داده….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    پریسا شعبانی گفته:
    مدت عضویت: 2659 روز

    به نام الله مهربان ،پروردگار جهانیان عالم تاب،خداوندی که فراوانی نعمتهاش مثل خورشید تابان همیشه برامون هست

    سلام استاد عزیزم

    ماشالا ب شما ،ماشالا ب ماشین فورد هیولاتون

    استاد جان با این تراک‌شما آفرود هم میتونید برید

    شما هم عشق آفرود هستید آیا ؟

    شما نگاهتون ب اتفاقات چیه ؟سوالی که حدود 2/3 روزه در ذهن من میچرخه از زمانی که فهمیدم من پاشنه اشیل

    ترس از دست دادن دارم

    نگاه من ب مسائل بیشتر رو ب کمبوده

    تو بعضی از موارد کم و بیشتر داره اما خندم میگیره ذهنم چقدر ماهرانه من و میخاد ناراحت کنه

    کمبود عشق و‌علاقه

    کمبود ثروت

    کمبود سلامتی

    به همون‌ اندازه ای که من تو این قسمتها باور دارم همونقدر جواب دارم تو زندگی ام

    هر چقدر من تو این 3 سال همراهی با شما تلاش کردم خودم و بهتر کنم ،تغییرات شخصیتی و ایجاد کنم زندگی إم بهتر شده

    ب قول دعای کمیل از علی ع ک‌امروز‌تونستم دوباره ازش کلی آگاهی دریافت کنم

    چ خیر و برکاتهایی بهم دادی که من لایقش نبودم

    من همه رو از لطف و فضل خداوند دارم ،همه رو،

    من نوسان داشتم تو مسیر اما سعی کردم خودم و تو‌مسی. درست ببرم

    استاد جان من میخاستم از دوره قانون سلامتی بگم که شما خودتون گفتین ،من احساس میکنم قانون سلامتی جایزه ای هست یا یک مدار بالاتری هست برای دانشجویان متعهد استاد ،چون یک چیزی بالاتر از اراده هست

    اهرم رنج‌و لذت ک استفاده میشه مثل رسیدن ب ثروت ،رسیدن ب رابطه عالی لازمش احساس خوب داشتن هست ،یا باید برای سلامتی از دوره قانون سلامتی گذشت باید آویزه گوشمون‌کنیم اصل ها رو

    اصل احساس خوب اتفاق خوب

    اصل عادت بدن ب تغذیه ارگانیک

    طرز نوشتن من اینطوریه من میشنوم‌و هر چی که بفهمم برای خودم کامنت میزنم در لحظه

    نه استاد

    من یاد گرفتم هیچ چیزی با دو روز ساختن در ذهن در رفتار خودم یا با دو روز بهبود درست نمیشه روند زندگی ام

    فقط شاید همون 2 روز خوب باشه یا در بهترین حالتش 4 روز

    برمیگرده هر طوری رفتار کنی همون و جهان بهت نشون میده

    احساس بد داشته باشی اتفاقات بد میوفته

    احساس خوب اتفاقات خوب

    شما انقدر روی خودتون کار کردین ک‌ب‌قول اقا جمال در سریال سفر ب دور امریکا با این همه توانایی مالی چشماتون گرد شده بود از دیدن طبیعت بکر با رودخونه ی زیبا و دیواره ای پر از درختها

    شما ذهنتون عادت کرده و این عادت از تکرار تکرار تکرار هر ثانیه شما گذشته

    من خودم شاخدم‌شما هیچ وقت خداروشکر از دهنتون‌ نمیفته

    من هم اگر میخام دانشجوی خوب و بنده ی زرنگ‌خداوند باشم برای دریافت نعمتها باید طبق همین اصول عمل کنم

    آخرت مثال بود مثال دستگاه ابمیوه گیری و چرخ گوشت

    اگر نفرت خشم مهربانی عشق لبخند سخاوتمندی بزارم در این دستگاه

    دستگاه همون و بهم تحویل میده

    من خودم این رو از تجربه فهمیدم

    خنده( رضایتمندی از خود) ب خاطر باور هماهنگ‌من‌و‌شما

    شما ک میگید استاد جان من این هماهنگی رفتاری و فکری و میگیرم ،منم با خودم‌همیشه میگم

    من اینکارها رو‌انجام میدم،کی از من‌ لایقتر،پس من لایق هستم

    اینجاست که ذهن‌ پریسا شعبانی از دل هر خوشی میخاد ترسها رو یادش بندازه و نگاه ‌کمبود‌و‌بهش برچسب بزنه

    سقف ،سقف خاسته ها ،سقف ارزشمندی خودم

    سقف‌بهبودهامی روزانه ام‌باید از فرمول من‌متفاوت هستم ،من فرق دارم با جامعه،من ارزشمند هستم برای دریافت‌نعمتهای بیشتر بگذره

    من‌خودم‌ارزشمندتر از هر کس دیگری هستم در زندگی ام

    ارزشمند دونستن خودم باعث‌میشه که‌من متعهدتر باشم

    من هم ی خاطره ای تعریف کنم از دوره قانون سلامتی و بودن در جمع برای وعده ناهار

    پیشنهاد اول ب دوستان قانون سلامتی ب هیچ عنوان دونگ‌ ندین تو جمعها

    برای من اینطوری هست جایی دونگ بدم فرزندم و میبرم ک عوض من بخوره (خنده)و زرنگ بازی

    ما رفتیم دشت زیبای لار کمپ کردیم‌با همسر و فرزندم وعده ناهار اینجوری بود که ما رو‌حساب کرده بودن و من همراه خودم گوشت برده بودم‌که اونجا راحت باشم البته سپاسگذار همسرم هستم ب روند غذایی من اشنایی نداره اما میدونه ب ی سری غذاها علاقه دارم ب مثال گوشت قرمز

    دیگ‌هیچی‌همسرم و گفتم ‌پیش من غذا میخوری بنده خدا گفت اومدیم بیرون باید مثل جمع باشیم ،مارو‌حساب کردن و منم در جواب گفتم عزیزم اومدم بیرون ک‌بهم خوش بگذره نه اینکه بخام ب دیگران خوش بگذرونم که بقیه از من ناراحت بشن یا از من خوششون نیاد

    من تو‌چادر تنهایی نشستم غذام و درست کردم‌و همسرم و فرزندم غذاشون و اوردن پیش من و باهم غذاهای متفاوت خوردیم

    البته ک من مثل مریم‌خانم نیستم تو‌جمع ها برای میوه کمی بی اختیار میشم

    ک‌اون‌هم‌اشتهایی‌نیست همون ذهن‌گول‌بزن هست

    اما استاد باید بگم 85٪راضی ام از خودم در دوره سلامتی

    از شما سپاسگذارم ب خاطر دست و دلبازیتون در پخش اگاهی های الله،

    از مریم جون قشنگم از خداوند مهربانم سپاسگذارم

    پریسا شعبانی از شهر زیبای آمل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2161 روز

      سلام به شما دوست ارزشمندم

      سلام به شما پریسا شعبانی عزیز

      سپاسگزارم برای اینکه از خودت ردپا گذاشتی و این کامنت پر از درس و نکته رو نوشتی. من یک جرقه از یک قسمت کامنت تن با ترکیب آگاهی کامنت خودم و چندتا از دوستان یک چیزی کشف کردم.

      این قسمت از نوشتین:

      “نگاه من ب مسائل بیشتر رو ب کمبوده”

      اینکه چرا نتایج پایدار نمیگیریم؟ چرا خواسته هامون به یک سقفی میخوره و نتایج برخی از ماها مثل استاد همواره رو به صعود نیست و مثل یک موج سینوسی همش بالا و پایین داره. یویو میشه.چون ما یک سقف مشخص میکنیم تو ذهن مون. یعنی این کار ذهن محدود ماست. ذهن و عقل ما نامحدود رو نمیفهمه و در حد ظرف خودش محدود میکنه و کلا تو کمبوده. کـــمبـــود، باور کمبود و عدم درک درست از باور فراوانی در همه جنبه ها و نتایج میتونه یک دلیل این موضوع امروز باشه. وقتی ما اینقدر روی باور فراوانی مون کار کنیم که دیگه سقف خواسته هامون و رشدهامون هر بار بزرگتر بـــــشه، ظرف مون گنجایشش بیشتر میشه. دیگه همش همواره رو به بهبود و صعود میشیم. پس کار کردن روی باور فراوانی برای اینکه نتیجه ها بازم از اینی که هست میتونه بزرگتر و بهتر بشه و براش حد و سقفی مشخص نکنیم و بگیم بازم بهتر، بازم بهتر…دیگه عمرا توقف باشه عمرا نزول باشه و میشه فقط صعود…چون ذهن رو تربیت میکنیم برای دیدن فراوانی در تمام جنبه ها حتی در دیدن نتیجه ها و خوشی نمیزنه زیر دلش بلکه میگم خب بریم قدم بعدی. بریم بازم بهتر و بزرگتر…

      یا یک جمله استاد جان افتادم که میگن قبل اینکه به اهداف تون برسین، اهداف بعدی و قدم بعدی رو مشخص کنین رویــاهای بزرگتر و اهــداف بالاتر…این میشه همیشه رو به رشد و بهبود و صعود میشه دلیل نتایج پایدار و تفکری ایجاد کردن و تربیت ذهن برای اینکه اینطوری تو محدودیت خودش، ما رو نگه نداره…بنظرم اینم یک راه حلیه برای همیشه رو به صعود و بهبود بودنه و پایداری نتایجی هر روز بهتر از دیروز شدنه..

      ممنونم از کامنتی که نوشتی و باعث شدی این آگاهی رو بنویسم و احساس میکنم درک زیبا و جدیدی از باور فراوانی تو ذهنم شکل گرفت… و اینم به ذهن زد گسترده شدن جهان و فراوانی در کل هستی چیزیه که خدا بهمون بارها با نشانه های مختلف داره میگه و این یعنی ثبات و پایداری جهانی که همیشه رو به سمت خیر و نیکی و بهبود و رشده…

      خدایا شکرت برای این آگاهی ها که روزی امروز من کردی.

      خدایا سپاسگزارم و تنها برای به یاد آوردن و در عمل اجرا کردن این آگاهی ها از تو یاری میجویم.سپاسگزارتم پریسا جانم…

      ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

      براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        پریسا شعبانی گفته:
        مدت عضویت: 2659 روز

        سلام‌د‌وست‌عزیزم‌فهیمه جان

        شمارو‌همیشه‌تحسین‌میکنم‌ب‌خاطر قلم زیباتون و درک‌عالی همیشگی شما از فایلها‌ی استاد عزیز

        من هم ارادت خودم روب شما در این‌جا ابراز کردم‌و‌سپاسگذارم‌‌ب‌خاطر دست‌و‌دلبازیتون نسبت ب کامنت بنده و نوشتهای بلندی که برای‌من‌گذاشتید

        اول فقط امتیاز دادم اما گفتم این‌نوشته خودش ی اگاهی ب تمام و‌عیار بود احتیاج داره ب کامنت زدن

        من هم با شما موافقم ،کمبودها از همه طرف جلوی ما رو‌گرفتن،

        امروز از بابتی گفتم‌خدایا فکر‌کنم دارم‌ناامید میشوم از بابت موضوعی اما خودت گفتی کسی ک‌با خدا هست نا امید نمیشود

        العان ساعت 1/30 شب هست و‌من در شهر زیبا و ثروتمند و آزاد آمل هستم

        روزهای گرمی داشتیم در این ایام اما العان باران میزند یعنی من صدایی شنیدم و رفتم سمت پنجره خیسی زمین رو دیدم از طبقه دوم‌،

        و‌سریع رفتم برای خودم قهوه زدم

        سپاسگذار الله هستم ب خاطر دستگاه قهوه ساز خونم خداروشکر

        دریافتی من از این باران و داستان امروزم

        این و‌دریافتم این‌گرما ‌واقعا ‌ناامید‌کننده بود برامون برای زدن این باران

        هیچ‌نا امیدی وجود نداره برای من

        من با خدا هستم و‌پادشاهی میکنم

        برای خاسته من هم‌ناامیدی نیست ،نعمت خدا مثل همین بارانه ،یهویی میبینی که هست تو زندگی ات

        در مورد‌کمبود بخام‌بگم‌از تجربه های خودم

        باورهای گذشته،زندگی اطرافیانمون،صحبتهاشون،

        باورهای خودمون،عزت نفس و سقف آرزوهامون،باورهامون در تک تک جنبه های زندگی

        باعث‌میشه‌ما سقف آرزوهامون و‌معلوم‌کنیم‌

        یعنی اصلا بخایم بهشون فکر کنیم

        که بابا من‌این و حتی میتونم‌د‌وست داشته باشم

        حالا میایم برای داشتن‌خاسته تلاش هم‌میکنیم ،اون‌ انفاق خوبه هم‌رخ‌میده‌

        1 بار خوب‌بود‌2 بار پیش اومد خوب بود ، دیگه برای سومین‌بار و چهارمین بار عادی میشه برامون

        فکر کنم تو‌کامنت دوستان خونده باشم از عادی شدن نعمت ها

        اصلا دیگ‌ذوق‌نمیکنیم میگیم خوب دیگ‌ همسرم‌وظیفه‌اش هست ،عادیه این رفتارش

        غرور میگیرتمون میگیم‌ خوب دیگ‌من‌لایق ام باید همه بهم‌احترام بزارن

        خوشحال‌ نمیشیم از لبخند بقیه از احترام‌بقیه و اون غرور کاذب ما رو زمین‌ میزنه

        پس ی نتیجه گیری شاید 2 نفره هم بخایم‌داشته باشیم

        علاوه بر‌کمبود عادی شدن رو هم داریم

        100٪ هم‌من‌هم‌شما ندیدیم‌برای استاد چیزی عادی باشه

        نعمتی عادی شده باشه.

        همیشه همه چیز طوری هست‌که اولین باره

        سلامتی خودشون و طوری بیان میکنن که انگار تازه دیروز قانون سلامتی و‌کشف کردن‌،ذوق دارن

        حالا ما میگیم‌خوب دیگه داریمش بهرحال خداروشکر

        یا‌مثلا فلان‌یخچال خوب خدایا عاشقتم مرسی خداروشکر

        اما عادی میشه نمیگیم‌حتی این ‌نعمتی که پرفکت هست بهتر و بهترش و‌بده خدایا بهم

        عادی شدن سلامتی

        عادی شدن ثروتمند بودن

        عادی شدن روند راحت زندگی

        عادی شدن آسان شدن برای آسانی ها طوری ک‌ذوق نکنیم براشون

        عادی شدن لباسهای عالی

        عادی شدن‌غذاهای خوب

        عادی شدن نعمتها

        عادی شدن

        خودش ی پسگردنی اساسی داره از جهان

        اگه برای ی طرف ب‌مثال همسرم فقط چند روز ی کار کنم مثل پشت کیسه کشیدن بعد‌همسرم اصلا ی تشکر‌نکنه و بلکه وظیفه من بدونه من چجور رفتاری میکنم

        امتناع میکنم از دادن همون نعمتی که اصلا برای من زحمتی نداشت و اصلا چیزی از من کم‌نمیکرد‌بلکه کاری ک‌ من‌ با عشق انجام‌میدادم براش خودش با رفتار بدش از خودش دور کرد

        چ صدای بارونی ب الومینیوم خونه همسایه میخوره

        خدایا من از تو سپاسگذاررررممممم از ته قلبم

        چ کاری میتونم انجام بدم جز سپاسگذاری

        سپاسگذارم ب‌خاطر همین‌العان

        بخاطر دوست عزیزم فهیمه جان

        فهیمه جان انرژی مثبت فراوان در تمام‌جنبه‌ها برات میفرستم

        دوست‌من بسیار برای من وجود شما دوستان و استاد جان‌و‌‌مریم‌جان‌ با ارزشه

        ب‌امید دیدار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 996 روز

    به نام خدا وبایاد خدا.سلام.استاد عزیزم ممنونم که منو روشن کردین چون واقعا این برام سوال بود چرا یه روز حالم خوبه یه روز بد.چرا یه بار احساس ارزشمندی میکنم یه بار نمیکنم واحساس بدی دارم به خودم.یه موضوعی که خیلی دوسدارم ادامه ش بدم اینه که صبح زود بیدارشم هروز به خودم میگم فردا حتما بیدار میشم اما نمیشه ودوباره بهانه میارم برا خودم.یا مثلا افرادی اطرافم هستن که منفی نگر هستن یه بار که باهاشون صحبت میکنم میگم دیگه باید این رابطه روکمتر کنم باید باهاش حرف نزنم اما بازم میرم سمتش .یا مثلا وقتی کتاب رویاهایی که رویا نیستن فصل اولشو خوندم استاد گفتن خودتونو تواون شرایطی که میخواید باشیدتصورکنین تصور کنین توخونه ی که دوسدارین نشستین غذامیخورین حموم میرین

    من به محض این که خوندمش گفتم چه ایده ی خوبی وکلی ذوق داشتم

    تا چن روز این کارو کردم ودیگه تموم یادم رفت.به نظرم تنها دلیلی که میتونم براش پیداکنم متهد نبودنمه ولی دارم کار میکنم ومطمئنم روز به روز بهتر میشم .در پناه خداباشیم هممون.دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    میثم معصومی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2178 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام ودرود خدمت استاد عزیز وخانم شایسته و دوستان

    استاد جان چقد قشنگ قانون توضیح میدین

    واقعا چیزهای را گفتین که دلیل نتیجه نگرفتن های من هست در این سالها که عضو سایت عباس منش هستم و دورهای شما را کار میکنم همیشه میخواستم موفق بشم شروع میکردم به کار کردن خیلی جدی ولی زود تمرکزم از دست میدادم همون داستان که گفتین در انجمن معتادان گمنام توپ بازی یار بازی وزمین بازی باید ترک کرد شما همیشه میگین از ادمای منفی فاصله بگیرین من این کارو نمیکردم و برمیگشتم به خونه اول و از مسیر دور میشدم و انصافا چقد انرژی ازم میگرفت تا برگردم دوباره یخورده نتایج تغیر میکرد بازم برمیگشتم به عادت قبلی و کارهای قبلی انجام میدادم در مورد قانون سلامتی من همون اویل دوره خریدم ولی کارش نکردم همش بخاطر این بود زندگیم یو یو بود الان خداروشکر میکنم قبل اینکه این فایل گوش بدم به خودم تعهد بالای دادم دوستان حذف کردم عادات قبلی ترک کردم و خیلی جدی دارم کار میکنم

    و یچی دیگه هست من از زمانی که صفر بودم پول بنزین ماشینم نداشتم اون زمان که روابط خوبی نداشتم اون زمان که سلامتی جالبی نداشتم از وقتی با شما اشنا شدم استاد هیچ وقت بی پول نبودم روابطم بد نبود سلامتیم خوب بوده ولی بخاطر بالا پایین شدنای من اون ایدالی که میخواستم نبوده انشالله ایندفعه به خودم هیمنجا تعهد میدهم که دیگه به عادهای قبلیم بر نگردم و از خدا میخواهم که کمکم کنه

    استاد بی نهایت ازت سپاسگذاری میکنم تو زندگی من حضور داری ممنونم ازت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    اکرم به نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1251 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان عزیزم در سایت

    من مدت زیادی فایل های رایگان استاد رو گوش میدادم و بعد از دو سال هدایت شدم به سایت .در مدت این دو سال اتفاقات و فراز و نشیب‌های زیادی رو داشتم یه روز احساسم خوب و دو روز بد .و تعهد زیادی برای حل مسایلم نداشتم .

    وقتی وارد سایت شدم و محصولات رو خریداری کردم اوایل به همین صورت پیش رفت و چک و لگدها بیشتر و سختر بود.از اوایل امسال ک دوره شیوه حل مسایل رو خریدم تعهدم بیشتر شد و تمریناتمو سعی میکنم به طور مداوم انجام بدم و اجازه میدم تکاملو طی کنم .و اوضاع زندگیم آرومتر، تنش ها کمتر، آزادیم بیشتر ، استقلالم بیشتر، سلامتی بیشتر ،پذیرش بیشتر و صلح بیشتر با خودم و درآمدم دوبرابر و شرایط آرامتر پیش می‌ره . خدای خودمو بهتر دارم میشناسم و اعتمادو توکلم بیشتر شده

    و میدونم هر چی بیشتر کار کنم و تو این مسیر بمونم و به آگاهیام عمل کنم نتایج به مرور بهتر و بیشتر میشه.و اگه به هر دلیلی برگردم( که برای من ترس و عدم خودباوریم هست) همان نتایج افتضاح و زجرآور قبل رو باید تجربه کنم .

    واقعا باید قدر این آگاهی‌ها واین مسیر و لطف خداوند رو بدونم و پا پس نکشم چون خوشبختی واقعی در این مسیر و به متعهد بودنم بستگی داره.

    و عجله در این مسیر معنی نداره چون این مسیر یه قانون داره به نام تکامل و این قانون منو صبورتر کرده. شاید اوایل سخت باشه ولی به مرور مسیر برات هموارتر، راحتر و ساده تر میشه

    و تجربه ها به من یاد میدن اگه برای خودم ارزش قائل نباشم و خودم برا خودم چالش و هدف نسازم و حرکت نکنم دنیا این کارو بجای من انجام میده چالش های زجر آور که مجبور میشم با حال بدواجبار حرکت کنم.و چقد من این تجربه رو خوب درک میکنم.

    بنابراین در این مسیر باید فارغ از نگاه دیگران هدف بسازم و متعهدانه رو به جلو حرکت کنم.و برای خودم ارزش قایل باشم و هر چی به اهدافم برسم عزت نفس و خود باوریم بیشتر میشه.

    بیاد میارم زمان هایی که بجای تغییر خودم بفکر تغییر دیگران بودم و چقد با این افکار شرایط زندگی رو برای خودم سخت و زجر آور میکردم و فرصت های باارزشی رو از دست دادم ولی خدا رو شکر میکنم الان فرصت جبران دارم و مسیر درست رو درک کردم.

    بعضی وقتا که بقیه افراد جامعه رو میبینم که تو در و دیوارن واقعا سپاسگزار خداوند میشم که منو نجات داد و وقتی میبینم تمام سعی خودمو میکنم تا تمام فکر و اعمالم مربوط به رشد خودم باشه و سرم تو زندگی و اهداف خودم باشه به خودم افتخار میکنم و سپاسگزار تر میشم.

    خدایا شکرت برای رشد و پیشرفتم در این مسیر

    استاد عزیزم .دوستای قشنگم دوستون دارم خیلی زیاد : )

    «من اکرم خالق زندگی خودم هستم»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    سلام استاد گلم

    الان که دارم تایپ میکنم خیلی خوشحالم چون نشونه رسیدن به خاسته ام رو هرلحظه دارم میبینم

    استاد گلم شما راست میگید ما تعهد نداریم

    .

    من خودم 6ماهی میشه که تعهد بستم ک باید به خاستم برسم

    تو این 6ماه انصافن خیلی روزاش حالم خوب نبود بخاطر گذشته ام و زمان کمتری رو در حال زندگی کردم

    نمیگم الان ک از 6ماه گذشته خیلیی میتونم تو اینده باشم اما میتونم بگم ک نتایجم تقریبا داره منو میبره به سمت خاسته ام

    الان تقریبا 1ماهه که حالم زیاد بد نشده کمتر از 3یا4 ساعت که خیلی زود خودمو اوکی میکنم

    تو این یک ماه حالم عالیه باخودم عشق میکنم

    خاسته هام تغییر کرده روابطم خیلی بهتر شده نتایجم بهتر شده

    پول راحت تر خرج میکنم

    درکم از قانون بهتر شده

    و نتایج دیگه ای ک الان حضور ذهن ندارمشون

    واقعن خودمم میدونم که اگه تعهد میداشتم اتفاقات بهتری هم برام میوفتاد

    ولی توجهم به فرعیات بود

    .

    عجیبه تو این یک ماه ک نتایجم بهتر از قبله بدلیل تعهد بیشترم دوتا به ستاره های فعالیتمم اضافه شده

    و این یکی از همون موردهاییه ک خیلی خوشحالم میکنه ازینکه دارم مسیر درست رو میرم

    وقتی میبینم نتایجم رو که داره تغییر میکنه خیلییی خوشحالم و از خودم راضیَم که دارم زندگیم رو میسازم

    استاد من هرگز سقف ارزوهام کوچیک نیست

    من میخام برم اون بالا بالاها

    من باید تو این مسیر بهبود همیشه باشم

    هرچقدر ک شرایط خوب باشه بازم من میخام ک بهتر بشه و میتونه ک بهتر بشه

    من رو دوش خدا نشستم خدایا منو ببر به مسیرهای نعمت ها و ثروتهات

    آمین

    درپناه الله یکتا شاد ثروتمتد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    ابراهیم خانلرپور گفته:
    مدت عضویت: 2137 روز

    به نام خدا

    سلام به همگی

    بعضیا برای اهدافشون سقف معین میکنن برای همینه وقتی میرسن به اون اهداف همه چیزو ول میکنن و بر میگردن به همون حالت قبل

    تا وقتی تو مسیر درست هستیم ، نتایج می تونه بهتر و بهتر بشه و هیچ انتهایی براش نیست .

    تا وقتی عملکرد درسته نتایج درسته ، وقتی عملکردمون از مسیر قوانین خارج بشه نتایج هم تغییر میکنه و بد میشه پس باید در مسیر عمل به قوانین استمرار داشته باشیم .

    اگه زود به مسیر درست بر نگردیم کم کم عادت میکنم به مسیر نادرست ، استاد گفت آلوده میشیم به مسیر نادرست .

    سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

    در مورد استفاده از آگاهی های عزت نفس که خودم رو مقید به اجرای همه آنچه یاد گرفته بودم کردم ، حال و رفتارم کاملا مشهوده که با گذشته فرق کرده .

    همچنین توجه به زیبائی ها و نکات مثبت پدیده ها سبب شد آرامش بیشتر و حال بهتری از قبل داشته باشم که منجر به افزایش و بهبود تو سلامتیم شده .

    سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

    در رابطه با عمل نکردن به توصیه استاد که همیشه میگن دلسوزی نکنید و از ناخواسته ها اعراض کنید با اینکه تو این مدت سعی بر اجرای درست همه آموزشها داشتم ولی تو یه موضوعی برای یکی از دوستان دلسوزی کردم و سعی کردم به خاطر اشتباه در برداشت قوانین جهان بهش کمک کنم که هم عوض بشه و هم از اون پیله نامرئی بدبختی ای که دور خودش تنیده بود رها بشه بنابراین سعی کردم قوانین و ساز و کارو جهان را به شکل درست براش توضیح بدم و اون هم بعضی اوقات گوش میکرد بعضی وقتهام بهانه میاورد که بعد از حدود 1.5 ماه دیدم که خودم انقدر حسم از توجه به موضوعاتی که درگیرش بود بد شد که دیگه تسلیم شدم و اعراض کردم . و تصمیم گرفت به گفته استاد دیگه به کسی در این مورد چیزی نگم تا اگه خودش تو مداره خدا هدایتش کنه .

    سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

    به نظرم بعضا افراد دنبال یه نسخه موقت میگردن و نمیخوان اون تعهد سفت و سخت را به آگاهی ها داشته باشن . در واقع نمیخوان مقید باشن و مسئولیت زندگیشونو کاملا نمی پذیرن . این تلاش همیشگی برای چنگ زدن به ریسمان الهی و ثابت قدم بودن در این مسیر تو مخیله اشون خسته کننده اس . در واقع نمی خوان همیشه به این قوانین مومن باشن .

    البته به قول استاد کوتاه بودن سقف آرزوها هم دلیل محمکمی می تونه باشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  10. -
    الهام و نگین گفته:
    مدت عضویت: 1042 روز

    به نام خدای مهربان.

    به نام خدای هدایتگر

    من انسانی هدایت شده هستم و خدا هر لحظه و هر ثانیه داره من و هدایت می‌کنه و من شکر گزاری این هدایت‌های خدای مهربان هستم

    سلام به استاد عزیز تر از جانم

    سلام به مریم جان

    سلام به تک تک دوستان عزیزم

    استاد جان راستش من از موقعی که دوره قانون سلامت و گرفتم بهتر و بیشتر متعهد شدم البته و خودم بیشتر ناظر شدم به افکارم و ترسهام وحسادتهام وتردیدهام و کمبودهای

    اصلا دیدم عوض شده

    متوجه شدم همون قدر که متعهد باشم همون قدر هم نتیجه میگیرم

    من دوسه ماهی بود که تنها بودم و داشتم روی فایلها و آموزشهای شما کار میکردم و باگهای خودم و یکی یکی پیدا میکنم و به صورت تکاملی دارم هر روز بهتر از روز قبلم میشم

    حدود یک سال و سه ماه که دوره قانون سلامت و عمل کردم به خودم گفتم که همون طور که دوره ی قانون سلامت و تونستی عمل کنی (البته این و بگم که من چاق نبودم ،مریض هم نبودم)ولی گفتم دوست دارم انرژی بیشتری داشته باشم ،نمیدونم یه چیزی تو ذهنم می‌گفت اگه این دوره را بتونی انجام بدی وذهنتم بهتر میتونی کنترل کنی

    حالا اومدم و از شغلم که طراحی و دوخت بود بیرون

    و قبل از عید به رشت مهاجرت کردم

    خودم و از آدمهای قبل جدا کردم

    و قبل از سال تحویل نشستم و اهدافش و نوشتم

    یکی از اهدافم آموزش شنا بود

    آرزوم این بود که شنا را یاد بگیرم

    با اینکه تو هزینش تو ذهن با خودم جنجال داشتم ولی چون یه باگ خودم و متوجه شده بودم و اون باور کمبود بود گفتم باید برای خودت ارزش قاعل باشی و بری آموزش ببینی من رفتم و هر روزی که دارم میرم آموزش میبینم به خودم میگم تو لایق بهترین‌هایی تو با ارزشی ،تو دوست داری یه خونه ی چوبی روی دریاچه بزرگ داشته باشید تو بهترین کشور باید شنا کردن و یاد بگیری که هر موقع که دلت خواست بپری تو آب و شنا و کنی و حالش و ببری

    هر روز دارم خودم و تشویق میکنم و سپاس گزاری میکنم از خالق مهربونم که دارم نتایج خودم و میبینم و چون تو قانون سلامت هستم انرژی زیاد دارم و میتونم چند ساعت تو آب تمرین کنم و خودم تحسین کنم

    خیلی خوشحالم که دنبال هدفم رفتم و حس خوبی دارم و به خودم یاد آوری میکنم ببین حس خوبت داره جواب میدهد اتفاقات خوب برات داره رقم میخورم

    راستش دیروز از صبح رفتم استخر تا ساعت دو وسی دقیقه و بعد از یه مدت طولانی که با کسی نبودم با یه تور رفتم کشتی چند ساعت تو کشتی رقصیدن خدای من چقدر انرژی داشتم،تفاوت خودم و یا آدمها می‌دیدم ،اونا زود خسته میشدند و ولی من پر انرژی و شاد تر از همه بودم ،

    یه تفاوت دیگه که دیدم اونا مرتب کیک و شیرینی و آب میوه و نسکافه می‌خوردند ومیوه می‌خوردند و همش گرسنه بودند و ولی من نه

    بهم تعارف کردند من خیلی راحت بهشون گفتم من نمی‌خوام دوستم بهم گفت زشته نمی‌خوری ولی من بهش گفتم اصلا زشت نیست من نمی‌خوام و به راحتی میگم نمی‌خورم و این واز فایلهای عزت نفس دارم و بازم خودم و تحسین کردم که ببین یه پله جلوتر اومدی و شروع کردم تحسین کردن خودم

    فقط همین طور که میرقصیدم و یا دریا را می‌دیدم شکر گزاری میکردم

    خدایا هزاران هزار مرتبه که دارم کم کم نتیجه ها را میبینم

    خدایا شکرت که تغیراتم و میبینم و شکر گزاری میکنم

    خدایا تا وقتی که عمل کردم درسته نتیجه میگیرم دستم و بگیر اینها از هدایت‌های تو هست

    یک لحظه من و به حال خودم نزار

    من دوست ندارم به خاطر حرف مردم شیوه غذایی و عوض کنم تا حالا به حرفهایشون توجه نکردم و این و از هدایتها خدای مهربونم می‌دونم

    خدایا من متعهد میمونم که تو این مسیر بمونم تو هم هدایتم کن

    خدای من، من باید فقط بهتر بشم برسم به آرزوهای زیبام

    من دوست دارم یه ماشین زیبا و مثل استاد مهربونم داشته باشم یه عزیز دل مثل استاد داشته باشم و یه پرادایس زیبا داشته باشم،دور دنیا سفر کنم با عشق و حال خوب وحس خوب

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از توهدایت می‌خوام

    من راحت باید به آرزوهام برسم

    خدای من دوست دارم سفر کنم راحت و آسون

    من دوست دارم تو مسیر درستم بمونم ،من باید به خواسته هام برسم

    من لایق بهترینهام،من لایق بهترینهام ،من لایق بهترینهام

    خدایا هدایتم کن ،هدایتم کن

    خدا ی مهربونم دوست دارم عملگرا باشم هدایتم کن تو مسیر درست

    هدایتم کن تو مسیر پاکی

    خدایا دوست دارم اصل و فرع و تشخیص بدم و با ثبات و استوار به این راه ادامه بدهم

    خدایاهدایتم کن که روی تعهدم بایستم و روی آموزشهای استاد بمونم

    خدایاهدایتم کن که تمرکزم و بزارم روی زیباییها

    خدایا هدایتم کن

    خدایا من آزادی مالی ،زمانی و مکانی می‌خوام

    خدایا هدایتم کن نتایج پایدار بگیرم

    خدایا هدایتم کن که اگر هم از مسیر خودم خارج شدم خیلی زود گوش خودم بپیچونم و بر گردم

    خودت هدایتم کن روی خودم کار کنم که آدمهای که هم مدارم هستم کنارم قرار بگیرم چون من لایق بهترینها

    من برای خودم ارزش قاعل هستم با هدایت خدا مسیر درست ادامه میدم

    خدایا هدایتم کن که مثل استاد توانایی تشخیص اصل از فرع را داشته باشم

    خدا جونم هدایتم کن برم فایلهای تفاوت تشخیص اصل از فرع و ببینم و نکته برداری کنم و تو مدارش قرار بگیرم

    خدایا من سقف آرزوهام و دوست دارم بزرگ و بزرگتر کنم و برم دنیای زیبا تو ببینم و شگفتیهای جهان و ببینم که این بزرگترین آرزومه ،سفر به دور دنیا،سفر با کشتی،روی اقیانوسها,دیدن آبگرمهای زیبا،دیدن آبشار های زیبا،دیدن تک تک کشورها و….‌

    شاد ، سلامت ،خوشبخت،ثروتمند سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند

    دوستون دارم بینهایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      زینب مرادی گفته:
      مدت عضویت: 996 روز

      سلام دوست عزیزم چقد ارزوهای قشنگی داری شک نکن به همشون میرسی اینو از فرکانس خوبی که از کامنتت دریافت کردم فهمیدم تحسینت میکنم که تونستی مهاجرت کنی وبرا خودت زندگی کنی خیلی مهاجرت کردنو دوسدارم ودلم میخواد همه ی اونایی که مهاجرت کردنو تحسین کنم عاشقتم عزیزم موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        الهام و نگین گفته:
        مدت عضویت: 1042 روز

        خدایا هزاران مرتبه شکر بخاطر اینکه یه روز دیگه بهم فرصت دادی یچکه تو این سایت زیبا بیام و حال خوب و فرکانس خوب دریافت کنم

        هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه دوست عزیزم بهم انرژی و فرکانس مثبت داد

        زینب جان طبق گفته استاد عزیزم

        آرزوها به دست یافتنیه و همه ما به آرزوها و درخواست هام و میرسیم اگر که طبق قانون رفتار کنیم

        عشق الهی و آرامش الهی برات خواهانم از خالقی که بهم قدرت خلق کردن داده

        دوست دارم

        سلامت و شاد ،خوشبخت،سعادتمند و ثروتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: