دلیل نتایج پایدار - صفحه 39
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-09 05:51:142023-07-09 06:20:30دلیل نتایج پایدارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلاام استاد عزیزم و دوستان مهربانم
آگاهی ها و ارزش این فایل چندین روز هست که ذهن منو درگیر کرده و مثل یک پتک محکم هست که تو سرم زده شد،
استاد من خیلی کتک خور خوبی دارم و خیلی آسان شدم برای سختی ها،
من از جمله کسانی هستم که خیلی سخت درسها و تجربه هارو یاد می گیرم،هیچ وقت یک اتفاق کوچیک برای من کافی نبود و همیشه باید تا سر حد مرگ زخمی بشم و ضرر کنم تا به خودم بیام و تلاش کنم خودم رو اصلاح کنم،
استاد الان که دارم این کامنت مینویسم کاملا از زندگی گذشته و سبک زندگی گذشته خسته شدم و با تموم وجود تصمیم به تغییر گرفتم، استاد یک هفته گذشته توی سایت یک کامنت خوندم از یک دوست عزیز، یک جمله ایشون منو واقعا تکون داد و انگار کلامی بود که از زبان خداوند برای من خونده شده.
استاد من نشدنی ترین کار زندگی خودم رو انجام دادم و الان بعد از گذشت چند روز احساس فوقالعاده زیبایی دارم.یک عادت خیلی مخرب و منفی که سالهای سال من درگیر کرده بود و مثل یک سد خیلی بزرگ جلوی افکار منو گرفته بود،
استاد من سالها درگیر اعتیاد بودم و الان به لطف خدای مهربان پاک شدم،داستان تحول من و ترک این عادت مخرب خیلی تاثیر قدرتمندی روی من گذاشت و باعث شد ذهنم خیلی قدرت بگیره،
استاد باورتون نمیشه که الان چه حسی دارم، چند روز قبل از اینکه بخوام ترک کنم خیلی ازخودم بدم اومدو توی دلم به خدا گفتم خدایا اگه من نتونستم تا 10 روز دیگه پاک بشم و ترک کنم و زندگیمو تغیییر بدم من رو بکش و جون منو بگیر، با خودم گفتم من که انقد قدرت ندارم که یک عادت هرچقد هم منفی و مخرب رو ترک کنم پس به هیچ دردی نمیخورم و همون بهتر که نباشم،این حرف رو از ته دلم گفتم، چندروز بعدش توی سایت داشتم کامنت میخوندم، یکی از فایل های سفر به دور آمریکا کامنت منتخب دوستان که قبل از شروع فایل بود رو شروع کردم به خوندن و همون جملات باعث ایجاد یک تحول بزرگ درون من شد،
دوست عزیزمون گفته بود:*
: قیمت یک جفت چشم چند؟ که بتونی زیبایی رو ببینی، قیمت یک جفت گوش چند؟تا باهاش بتونی صدای مادرتو بشنوی قیمت حس بویایی چند؟ تا بتونی عطر غذای مادرتو حس کنی و لذت ببری….
واقعا قیمت یک بدن سالم چند،؟جملات این دوستمون دقیقا کلام الله بود که توی گوش من خونده شد و باعث شد متعهد بشم به تغییر و زمدگیمو تغییر بدم،
الان هم که در شروع این مسیر زیبا هستم و هر روز که میگذره بیشتر و بیشتر از زندگی لذت میبرم،
استاد یه چیز دیگه، من قبلا هم سپاس گذاری میکردم ولی ته دلم احساس خوب نداشتم، مثلا میگفتم خدایا شکرت بابت جسم سالمم، اما یه ندایی تو دلم میگفت جسم سالم رو با اعتیاد خراب کردی، چجوری سپاسگزاری میکنی؟ و همین افکار هیچ وقت نمیذاشت تغییر کنم،
من بارها و بارها تلاش کردم که در مسیر رشد بمونم و هربار به دلایلی از مسیر دور شدم، اما اینبار احساس میکنم تعهد محکم تری دارم با خدا،
استاد خیلی رابطه خوبی دارم این روزها با خدا، خیلی با همدیگه عشق بازی میکنیم، خدا خیلی دوسم داره، از روزی که باهاش آشتی کردم و بهش قول دادم درست زندگی کنم هر روز منو سورپرایز میکنه،
نمیدونم چی بگم و. چجوری توصیف کنم احساسی که توی وجودم دارمذخدایی که توی وجودم داره هر لحظه پر رنگ تر میشه،
خداروشکر بابت همه چیز،
خیلی خیلی دوستون دارم استاد عزیزم،
عاشقتونم دوستان عزیزم،
برای همه تون ارزوی عشق و محبت فراوان دارم،
در پناه الله یکتا شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند باشید،
امضای خدا پای تک تک ارزوهاتون.
اقای محمد مفاخری عزیز واقعا تحسینتون میکنم
شما واقعا ادم قدرتمندی هستید
که هر کاری رو که واقعا اگه بخواین میتونید انجامش بدهید
پاک شدنتون رو تبریک میگم
شروع عشق بازی با یار را تبریک می گویم
بازهم به شدت بهتون افتخار مبکنم
سلام خواهر عزیز و بهشتی من، سپاس و درود فراوان،
این روزها همه چیز برای من رنگ و بوی خدایی داره و به هر طرف نگاه میکنم لطف خدای عزیز رو دریافت میکنم، دریافت عشق و محبت خداوند شده نتیجه تغییری که با وجود تمام مقاومت ها انجام دادم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد عزیزم خانم شایسته مهربان
منم یک بار به تعهدم عمل نکردم ولی این بار که انجام می دم همه دقیقا همینو میگن چقدر لاغر شدی بسته دیگه از خداوند برای خودم و دوستانیکه در سایت هستند میخوام که کمک کنه تا بتونیم برای خودمون این کارو انجام بدیم و مثل استاد احساس لیاقت داشته باشیم سپاسگزارم
به نام الله یکتا
سلام به دوستان خوبم
سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟
اول از همه میخوام از تجربه خودم بنویسم و سوال دو رو جواب بدم بعد برم سراغ جواب دادن باقی سوالات
من اول از همه باید در یک کلام بگم کل قانون رو میشه در یک کلمه خلاصه کرد و اون “کنترل ورودی های ذهنه”
من باید حواسم به همین مورد باشه و ورودی های هم جهت با خواسته هام رو فقط به ذهنم بدم اونوقتِ که من به هرآنچه که میخوام میرسم
خود به خود حس خوب ایجاد میشه
خود به خود توحید ایجاد میشه
البته خود به خود که نه!
چون داریم ورودی هامون رو کنترل میکنیم ، نتیجه ورودی های مثبت به ذهن ایمان قوی و حال خوب و توحیدی شدنه و…
اما بریم سراغ تجربه خودم پارسال من از شهریور که با استاد آشنا شده بودم تا آذر ماه خودم رو بستم به گوش دادن فایل ها که ببینم اصلا این قانون چیه؟ چطور می تونم باهاش خواسته هام رو خلق کنم ، خلاصه یادمه تو مسیر درک قانون هم خیلی جاها ذهنم خیلی مقاومت میکرد اما من ادامه میدادم و سعی میکردم تا جایی میفهمم با تمام وجود عمل کنم
از آذر تا فروردین خیلی قوی تر روی خودم کار کردم و یادمه از از اسفند به بعد شروع نتایج بزرگم بود ، از یه جا به بعد هم طوری شده بود که به قانون تصاعد رسیده بودم و همون لحظه که یه چیزیو درخواست میکردم و البته باور هم میکردم که میشه( که خیلی ساده باورم میشد) باورتون میشه در عرض چندثانیه اون خواسته اجابت میشد
خیلیا فکر میکردن دروغه اصلا ، چطور آخه، یعنی میدیدن تا من گفتم شد ولی ذهنشون باور نداشت
من اونقدر قوی و درست روی ذهنم کار کرده بودم که در یک آن اون چیزی که قبلا(قبل قانون) برام غیر ممکن بود ، و اصلا بهش فکرم نمیکردم اونقدر که فاصله مداری باهاش داشتم در یک آن برام اتفاق می افتاد
خلاصه تا اینکه روزای آخر اسفند بود و همه خیلی اصرار میکردن و بهم میگفتن تو باید حتما با ما بیای باغ ، اگه نیای خودخواهی ، مسخرم میکردن ، منم خیلی حسم بد بود برم و خدا بهم گفته بود نرو…اما به خاطر شاید اون حسِ نیاز به روابط با ادما و از طرفی به خاطر عذاب وجدان و تحت تاثیر قرار گرفتن بقیه رفتم
همون یک هفته ای که موندم بس بود برای گرفتن کلی ورودی بد و منفی!!!
بعدش دیگه کاملا از مسیر خارج شدم و حتی کلِ باورهایی که با زحمت به ناخودآگاهم داده بودم قاطی پاتی شده بود ، خیلی سخت بود برگشتن به مسیر ، و منم تا آبان هرچی تلاش میکردم به مسیر برگردم و مثل قبل پر قدرت روی خودم کار کنم نمیشد…چون باورهام حتی بدتر از قبل قانون شده بود
با تعهد خیلی خیلی خیلییییی زیاااادددد از خدا هدایت خواستم تو قسمت نشونه ها زدم یه مدت پشت سرهم دوره قانون آفرینش میومد، یه نشونه واضح تو حالت بیداری دیدم که چشمام رو بستم یهو یه ماشین بی ام و دیدم و یه موسیقی خیلی زیبا انگار تو گوشم خوند آفرینش که بعدش دوره قانون آفرینش رو از آبان شروع کردم خیلی تعهدم بالا بود ، چقدر حالم بد بود اون اولش ، حسم به جملات تاکیدی که تکرار میکردم خیلی بد بود ، تو درونم خلاء حس میکردم وقتی جملات تاکیدی رو میگفتم ، ذهنم خیلی مقاومت میکرد اما ادامه دادم تکرار جملات تاکیدی رو ، فایل های جلسه 1 رو تا قسمت 3 فعلا کامل چندین بار نوت برداری کردم ، عمل کردم ، نمیگم هنوزم تونستم صد در صد مطابق قانون عمل کنم ، اما خیلی برام نتایج بزرگی داشته ، از همه بزرگتر احساس لیاقت و حس خوبم هست که هی هر روز داره بیشتر میشه
و یه نتیجه خیلی بزرگتر گرفتم که پروسه انجام شدنش یه روند تکاملی داره و درحال طی کردن اقداماتشم اونم بعدش که مطمئن شدم ازش میام و میگم
خلاصه خیلی خوشحالم
این فایل هم امروز تو قسمت دانلود ها بهش هدایت شدم
دیگه حواسم هست که کجا ها از مسیر خارج میشم و سریع برمیگردم ، دو روز بود که متوجه شدم دارم کم کم ورودی هام رو کنترل نمیکنم اما خب حواسم بود و برگشتم
میدونید مغز چی میگه؟
میگه خب حالا اینکه منفی نیس
خب حالا یکم که اشکالی نداره
همین جا باید یه تو گوشی زد تو دهن مغز عزیز
با به یاد آوردن اون زجر ها و مشکلات قبل قانون
اون روابط بد ، بی احترامی ها
اون افسردگی ها ، حال های بد
کنترل ورودی ها واقعا خیلی کار سختیه مخصوصا اینکه اول راه باشی
دلایلی که برای خودم باعث شده ورودی هام رو کنترل نکنم اینا بوده:
من چون خیلی با کسی ارتباط ندارم اون خلاء روابط هم هست ، که تونستم با باورهای لیاقت پرش کنم ، یعنی هرچقدر با خودم تکرار کردم که ارزشمندم و ارزشمند بودنم رو یاد آوری کردم به خودم اون خلاء پر شد و از بودن به خودم لذت بیشتری دارم میبرم و دیگه حاضر نیستم که با افراد منفی به خاطر نیاز ارتباط برقرار کنم
دومیش همون حالا یه باره ، حالا مگه چیه، حالا اینکه منفی نیست که یهو شل میکنی میری و می بینی تو یه باتلاق از باورهای بد گیر کردی ، که همون لحظه باید به یادت بیاری اون اتفاق ها و اذیت شدن هات رو ، اونم با جزئیات ، به قولی با صداقت بی رحمانه ، که دردت بگیره تا به خودت بیای…حالا نه هم اونقدر که ذهنت منفی شه فقط درحدی که میخکوب شی و بدونی که صد در صد این غلطه و نری سراغش
و سومیش هم از روی توقعاتی هست که از بقیه داری ، که اونم همونه که خانم شایسته گفتن ، که مثلا دوستشون دوست نداشت ترد شه ، همون لحظه باید به یادت بیاری که بابا کسی که منو با همین چیزی که هستم نمیخواد ، بهتره نخواد ، چون اون آدم خودخواهیه، نه من…باید با خودت حرف بزنی قبل از هر تصمیمی و خودت رو متقاعد کنی
اخریش هم که خیلی مهمه اینه که هر لحظه هشیار و آگاه باشی به تصمیات و اعمالت و از خودت مدام قبل هرکاری و تصمیمی از خودت بپرسی آیا این کاری که میکنم در جهت قانونه یا در خلاف جهت قانونه ، ایه این ورودی هم جهت خواسته هامه؟ یا خلاف جهت خواسته هامه؟ و اگه خلاف جهت خواسته هات بود خودت رو با منطق های درست قانع کن که نری سراغ ورودی های منفی و سریع کانون تمرکز و توجهت رو عوض کن
این کامنت اونقدر عالی شد که میخوام هر صبح بعد از بیداری با تعهد بخونمش و با تعهد بهش عمل کنم
خدایا شکرت
به نام الله یکتا
سلام به دوستان خوبم
از اونجایی که متوجه یه ترمز خیلی بزرگ در رفتارم و نگاهم شدم و به لطف خدا چند روزه این ترمز رو فهمیدم
اونم این بود که اول من اونموقع با اینکه خوب روی قانون کار میکردم
اما چون یه مدت فکر میکردم دیگه قانون و خوب بلدم و یادش گرفتم دیگه مث قبل که هر روز صحبت های استاد رو گوش میدادم ، فایل ها رو گوش نمیدادم
و یادم رفته بود که اصلا عوامل بیرونی مهم نیستن و هیچ تاثیری بر روی زندگی من ندارن
و یادم رفته بود که مهم نیست که بقیه با تو هم مسیر و هم باور باشن ، و حتی اگه بقیه عقایدشون و مسیری که انتخاب کردن مخالف با تو باشه اونا هیچ تاثیر و قدرتی در روند موفقیتت و رسیدن به خواسته هات ندارن
حتی اگه خانواده و اطرافیان منفی باشن…باورهاشون و رفتارشون با تو و قانون مخالف باشه بازم به این معنا نیست که تو هم نمی تونی به خواسته هات برسی و تغییر کنی
نه ، به هیچ عنوان این طور نیست
خدا همه رو آزاد آفریده
و هیچکس هم هیچ قدرت و تاثیری بر روی زندگی ما نداره
البته اگه من باور داشته باشم که کسی قدرتی بر روی زندگیم نداره وگرنه اگه باورم این باشه که چون بقیه منفین پس منم باید منفی باشم ، چون بقیه به خواسته هاشون نرسیدن پس منم باید به خواسته هام نرسم
و قدرت رو بدم به عوامل بیرونی اون موقع پس دقیقا هم همین میشه
درسته که بقیه حرف منفی میزدن و یا گاهی بعضی از دوستان و اطرافیان ما حرف منفی میزنن(اونم به خاطر اینکه ما هنوز باورهامون قوی نشده) اما حقیقت اینه که هیچکی واقعا ما رو مجبور نکرده که پای حرف منفیش بشینیم
مثلا من خیلی راحت می تونستم هندسفری بزنم
خیلی راحت میتونستم نرم جاهایی که آدمای منفی هستن! فارغ از نظر بقیه…
پس هیچکس من رو مجبور نکرده
هیچکس ، هیچکی رو نمیتونه مجبور کنه به انجام کاری
پس ما اگه اشتباهی کردیم نمیتونیم تقصیر بقیه بندازیم
اگه من رفتاری رو کردم به خاطر تایید بقیه با اینکه میدونم اشتباهه ، اونا مجبورم نکردن ، چون در نهایت اون تصمیم گیرنده من بودم….نه هیچکس دیگه
پس مسئولیت صد در صد اتفاقات زندگیمون رو خودمون باید بپذیریم چون این ماییم که داریم زندگی میکنیم ، هیچکس دیگه به جای ما زندگی نکرده…که بخوایم تقصیر اون بندازیم مسائلمون رو…اونی انتخاب کرده در نهایت چیکار کنه خودمون بودیم نه هیچکس دیگه
در واقع الان واقعا بدم میاد از این کلمه که بگم مامانم نذاشت، بابام نذاشت ، اون اینکارو کرد ، دولت اینطوره…
نه!!!
این تو بودی که خواستی نه هیچکس دیگه
این تو بودی که ایمانت کم رنگ بود نه هیچکس دیگه
هیچکس دست و پای کسی رو نمیبندد که بزور بهش ورودی منفی بده
ما خودمونیم که گاهی خودمون رو میندازیم تو چاه
نه هیچکس دیگه ای…
مسئله بعد اینکه اصلا باشه ورودی منفی گرفتی
خب!
حالا که دنیا به ته نرسیده
دوباره شروع کن
دوباره ورودی خوب به ذهنت بده
مگه دنیا تموم شده حالا یه بار ورودی غلط به ذهنت دادی
دقیقا حالتی که خودم توش بودم 3 ، 4 ماه تو در و دیوار بودم نمیدونستم چیکار کنم
حالا چرا؟
چون این ترمز تو ذهنم بود که آقا بازگشت به مسیر سخته
یا به قولی ما اونقدر عمیق درک نکردیم که خدا بخشنده است ، توبه پذیره و فرکانس های غلطمون رو میبخشه
و به نوعی منتظر این بودم که آقا نتیجه اون ورودی های اشتباه رو ببینم
کاملا ناخوداگاه بودا
استاد یه حرف زیبایی تو یکی از فایل ها گفتن و اونم اینکه که همیشه راه بازگشت به مسیر درست هست ، خدا به محض توبه فرکانس های غلطمون رو میبخشه…هیچی تو آینده ما سفت و سخت و بتونی نشده ، نه انرژی ما در واقع فرکانس ما که تغییر کنه اون نتایج قبلی که برای آیندمون ایجاد شده بود همون لحظه تغییر میکنه و نتایج جدید بواسطه فرکانس های جدیدمون شکل میگیره
ما ممکنه گاهی ریز گول نجواهای شیطان رو بخوریم
و این اصلا کاملا طبیعیه واسه کسی که تازه مسیر رو شروع کرده چون به قدر کافی باورهاش قوی نشده اما مهم اینه دوباره برگرده به مسیر ، دوباره برسی کنه که چه باور و ترمزی کنترلش کرد که از مسیر خارج شد و روی اون کار کنه
خدایا شکرت که پاشنه آشیل رو فهمیدم
پس: 1.هیچکس هیچ قدرت و تاثیری بر روی زندگی ما نداره ، این ماییم که خودمون مسیرمون رو انتخاب میکنیم
پس مسئولیت صد در صد نتایجمون رو خودمون باید بپذیریم و هیچکس رو نباید بابت اشتباهاتمان تقصیر کار بدونیم
اشتباهم کردی اوکی!
هرکسی ممکنه اشتباه کنه پاشو و جبرانش کن
نزار دیگه اتفاق بیفته
2.باید مدام قانون رو مرور کنی ، این حیله شیطانه که میگه تو دیگه تو قانون حرفه ای شدی!
خیر…این یک مسیره و هیچ صدی وجود نداره باید دائما بهبودش بدی
کافیه فکر کنی الان دیگه بلدیش
اونموقعست که تعهدت رو از دست میدی و مثل قبل فایل ها و آگاهی ها رو مرور نمی کنی…چون مغرور شدی و بعد می بینی خیلی سریع از مسیر خارج میشی
پس ما دائما باید این قانون رو مرور کنیم
چون خیلی فراره این آگاهی ها
به این دلیل که باورهای جامعه کاملا متفاوته و پاشنه آشیل های ما یا همون علف های هرز اگه حواست بهشون نباشه دوباره خیلی سریع رشد میکنن
3.باید مدام اون باورهای درستی که ساختی رو مرور کنی ، باید همیشه حواست به پاشنه آشیل هات باشه
کلا من از وقتی این کلمه که ” درست شد ” رو حذف کردم مثلا یک پاشنه آشیلی درست شد رو از کلماتم حذف کردم و به جاش گفتم بهتر شد اما بازم نامحدود کار داره برای بهتر شدن و میزانی که هی بهتر روش کار میکنم ، نتایجم بهتر ، بزرگتر و دلخواه تر میشه رو گفتم و قانون تکامل کمی درک کردم اونموقع نتایجم بهتر شد
الهی شکرت که هدایتم کردی به فهم این موضوع
نکته آخرم که تازه فهمیدم اینه که قرار نیست خودمون رو تو غار کنیم و با همه قطع ارتباط کنیم…این به معنای کنترل ورودی نیست
انسان موجودی اجتماعیه و نیاز به ارتباط با آدم ها داره
تو باید این رو بپذیری که تو جامعه عقاید و باورهای متفاوت وجود داره
و قرار نیست همه ، همه ی باورهاشون درست باشه!
همونطور که تو همه ی باورهات درست نیست…
اما اگه با خودت به هماهنگی برسی و به صلح برسی افرادی رو جذب میکنی که تو هیچ عیبی ازشون نمیبینی و اونا صد در صد دلخواهت هستن
تو باید بتونی با بقیه ارتباطت رو به صورتی برقرار کنی که به جای اینکه تمرکزت روی باورهای اشتباه بقیه باشه ، تمرکزت رو روی باورهای درستش و ویژگی های دلخواهت بزاری که اون فرد داره و مدام تحسینش کنی ، همچنین به جای ثابت کردن به هم که آقا من درست میگم تو غلط میگی…به جای صحبت راجع به عقاید و باورهای متفاوتت با اون فرد ، باید راجع به عقاید و باورهای مشابهتون باهم حرف بزنید
وای چقدر این حرف درسته!
حتی وقتی می بینی گفت و گو به سمت منفی میره تو اون حرف رو میتونی به سمت مثبت جهت دهی بدی یا یه جوری اون مکالمه رو تغییر بدی
من نمیگم با آدمای منفی باشیم ، اصلا منظورم نیست با کسانی باشیم که هم مسیر با ما نیستن…میگم ادم هایی که باهاشون ارتباط خوبی داری و عقایدتون به هم نزدیک تر هست ، با هم مسیری ، با همون ها صحبتت رو کنترل کن
به جای تمرکز روی ایراداتشون به نکات مثبتشون توجه کن و تحسینشون کن
در عین حال روی باورهای روابطتت، روی احساس لیاقتت هم کار کن و با خودت به صلح بیشتری برس ، باورهات رو خدایی تر کن تا ادم های هماهنگت رو جذب کنی
این کامنت رو هر چند روز باید مرور کنم چون پاشنه آشیل اصلی خودمه و تکرارش به رشد بیشتر و بیشترم کمک میکنه
دوستون دارم، در پناه الله یکتا شاد، خوشبخت و موفق باشید
با سلام به استاد عزیزم ومریم شایسته مهربان
وهمه هم فرکانسی هایم ، بنده از چهار سال پیش که با استاد اشنا شدم و به آموزه های ایشان عمل کردم در همه زمینه ها پیشرفت قابل ملاحظه داشتم توانستم1- تا حدود زیادی با خودم در صلح باشم،2-حسادت را تا حدود زیادی گذاشتم کنار و از دیدن پیشرفت های دیگران شاد میشوم و تحسین میکنم وانگیزه میگیرم که من هم پیشرفت کنم،3-در مورد تصمیم گیری و انتخاب سریع و عمل به کارها در زندگی بسیار پیشرفت کردم که قبلا خیلی مشکل داشتم و در هر کاری دو دل بودم والان یک تصمیم را به یاری الله سریع میگیرم وسریع عمل میکنم4-نسبت به قبل خیلی در کارهایم توحیدی تر عمل میکنم واز اطرافیان انتظار کمک ویاری ندارم واز خدا میخواهم، خدا را شکر گذارم و در زمینه های دیگر هم پیشرفت زیادی داشتم شکر گذار خداوندم به خاطر اینکه استاد راسر راه من قرار داد در ضمن جا دارد که همه زمینه ها بیشتر به اصول وقوانین عمل کنم و بیشتر پیشرفت کنم ان شا الله ، ودر مواردی کم کاری کردم و افت داشتم که بعدا جبران کردم و برگشتم به مسیر آرزوی موفقیت برای تمام عزیزانم دارم والسلام
به نام خالق هستی
به نام خالق جهانی با این نظم بینظیر
سلام
روزتون بخیر
تشکر استاد و مریم جان
قسمت مرا به سمت نشانه ام هدایت کن چیزی که بهترین امروز بر فایلها است
بابت این دسته بندی عالی ازتون سپاسگزارم
دلایل نتایج پایدار چیزی جز تعهد نیست
تعهد است که باعث میشود ما جهان را پیش ببریم
وگرنه بدون تعهد جهان ما را پیش میبرد
وقتی به نتایج نگاه میکنم هر گاه بر تعهد خود ماندم اعتبار کارم را به خداوند دادم اوکی شد
و هر گاه سرمست نتیجه و بدون تعهد بودم باز هم خانه اول
وقتی آرامش دارم جهان اطرافم آرام شد
وقتی حرص نخوردم جهان هم مرا حرص نداد
وقتی باور کردم فراوانی را جهان هم فراوان شد
و این خودم هستم که باعث نتایج شدم و بس
امروز اگاهانه تر قدم بر میدارم و ایمان دارم خداوند هدایتم میکند
شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
عرض سلام و ادب خدمت استاد و دوستان عزیز.
در رابطه با این مبحث که گاهی لزوم استمرار در عمل به قانون رو فراموش میکنیم،باید بگم فکر میکنم این موضوع یک اشتباه فراگیر هست و غالب ما وقتی یک نتیجه در یک زمینهای میگیریم،انگار برامون این تصور پیش میاد که دیگه به قانون مسلط هستیم و لازم نیست هرروز یه فایل گوش بدیم،یه کامنت بخونیم،قانون رو مرور کنیم، قدم برداریم و غیره.
اما همونطور که استاد فرمودند،این یک تله و لغزش هست و اگر هرروز تمرین نداشته باشیم،خواهناخواه کمکم از اصل و قانون فاصله میگیریم.
در رابطه با خودم باید بگم همونطور که مشخص هست،زمان زیادی بوده که عضو سایت هستم،اما حقیقت اینه که توی دورههای زمانی مختلف دستاوردهایی داشتم،ولی استمرار خوبی در عمل به قانون نداشتم؛ مثلا با گوش دادن به فایلها در یک دوره که سوگوار بودم، حالم خیلی خوب شد،اما مدتی بعد عمل کردن به شکل اساسی به قانون رو رها کردم.
یا روزگاری که مغازه داشتم، روی ذهنم کار کردم و فروشم بالا رفت،ایدههایی مثل فروش اینترنتی، حراج جنسهای ناقصشده ازنظر سایز،تغییر دکور ارزانقیمت،قرعهکشی و غیره به ذهنم خطور کرد و اجراییشون کردم و موفق بودند، اما مدتی عمل دقیق به قانون رو رها کردم.
بعد از اون با اذیت شدن در یک رابطه احساسی جهنمی،باز به قانون رو آوردم و تونستم بهسختی خودم رو نجات بدم،اما باز برای مدتی عمل دقیق به قانون رو رها کردم.
بعد که احساس تنهایی کردم،اون فرد ایدهآلی که دوست داشتم رو تصور کردم و بعد از مدتی بهصورت معجزهآسایی جذبش کردم،اما باز مدتی در عمل کردن دقیق به قانون،تنبلی کردم.
به همین ترتیب طی چندسال افتان و خیزان پیش رفتم و دستاوردهای ریز و درشت زیادی داشتم، تا اینکه آبانماه سال 1401 به خودم اومدم و تصمیم گرفتم انشاالله تا آخر عمر دیگه از عمل به قانون در زندگیم،فاصله نگیرم و خداروشکر تا الان که دیماه 1402 هست،مستمر به عمل به قانون چسبیدم و درحال پیشروی هستم.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
روز هفتادو سوم،روزشمارتوانایی تشخیص اصل از فرع..
استاد جان من یه چیز رو به خوبی فهمیدم ودرک کردم، اینکه اگر کسی قوانین حاکم بر جهان هستی رو بشناسه، بفهمه و درک کنه وبهش عمل کنه ،دیگه هیچ مسیر وراهی رو غیر اون مسیر وراه نمیره…
یه چیز واضح ومشخص برای هرکسی که قوانین رو شناخته ودرک کرده وجودداره، اونم اینه که بعد عمل به قوانین به صورت کاملا شفاف وروشن می تونه ببینه که زندگیش در گذشته ای که اصلا نمیدونسته که جهان براساس چه قوانینی داره اداره میشه،چه شکلی وچطور بوده!!
انقدر تغییرات مشخص و مثل روز روشن هست که آدم عاقل هیچوقت برنمیگرده به اون شکل زندگی کردن…
که من بهش میگم مسیر جهل ونادانی وگمراهی….
مگر اینکه تو اون مسیر بودن براش هنوز لذت وخوشیهای کاذبی داشته باشه یا اینکه با تمام وجودش لذت وشیرینی این مسیر روشن و پرازخیروخوشی رو نچشیده باشه!!
من خودم از وقتیکه وارد برنامه شدم، بسیار زیاد از اهرم رنج ولذت آگاهانه استفاده کردم در مواقعه ای که یه وقتایی دلم میخواست که برگردم به گذشته و مثل اکثر آدمها باری به هر جهت زندگی کنم…
همیشه باخودم میگم، میخوای که یه لذت وشادی کوچیک رو حالا در هر جنبه ای تجربه کنی ولی بعدش دردش رو بکشی؟؟….
جالبش اینجاست،،دردیکه وقتی آگاهانه از مسیر خارج میشی و با مخ میخوری زمین باید تحمل کنی، انقدر زیاده که در برابر اون رنجهای پی در پی که مدام میکشیدی در گذشته و روح وتن و بدنت بهش عادت داشت یه چیز دیگه!
فقط خدا میدونه که من چقدر هر روز وهرساعت از خدا میخوام که دستمو رها نکنه ومنوتو این مسیر نگه داره، چون میدونم اگه از مسیر درست منحرف ودور بشم، چطور بدبختی و ذلت مثل طوفانی میاد و ویران میکنه هرچی که ساخته بودم رو…
اتفاقا برام پیش اومده، که اگاهانه خواستم ببینم اگر از قوانین جهان هستی پیروی نکنم چی میشه…
خب با تمام وجودم بعدتخطی از قوانین، درد کشیدم وتوخودم شکستم، اونم در مواردیکه در گذشته وقتی اصلا قوانین رو نمی شناختم( گوشها وچشم ها وقلبم مهر خاموشی خورده وبسته شده بود) مثل آب خوردن انجامشون میدادم..
هیچ راهی نداره، هیچ راهی….که بخوای مدام در مسیر باشی…
مگر اینکه مدام دوره ها رو فایلهای رو گوش بدیم، توسایت باشیم، دیدگاه بذاریم، دیدگاهها رو بخونیم، تمرینهای دوره هارو انجام بدیم و هر روز فقط برای یک روز طبق قوانین جهان هستی، زندگی کنیم.
وهر شب و هر روز، برای همون روز که طبق قوانین عمل کردیم و در مسیر درست بودیم سپاسگزارو قدر دان باشیم وگرنه، تو این دوره زمونه انقدر جاذبه های باری به هر جهت زندگی کردن و در خواب غفلت زندگی کردن زیاده، که اگه اینجاوتواین سایت نباشی و ازش دور بشی،ناخودآگاه،یه دفعه می بینی که وارد یه باتلاقی شدی که نمیتونی ازش نجات پیدا کنی…
خدارو هزاران بارشکر بابت اینکه دستمو گرفته و تا امروز منو در این مسیر ثابت قدم نگه داشته…
خدارو هزاران بار شکر به خاطر وجود مریم عزیز در کنار شما، که این سایت رو اینطوری به این خوبی با اینهمه فایل و دیدگاه و مقاله و…..که از آگاهی های ناب شماست آراسته کرده، که ما به راحتی در هر لحظه به کلی آگاهی دسترسی داشته باشیم و در مسیر درستی وراستی و یکتاپرستی و سعادت خودمون رو بتونیم حفظ کنیم وقتی که میدونیم بیرون از این سایت چه چیزهایی در انتظار ماست که باورهامون رو مسموم ومارو از مسیر صراط مستقیم دور کنه…
ان شالله هر لحظه در پناه امن خداوند باشید استاد ومریم عزیزم
سلام به استاد عزیز و مریم قشنگم وهمه ی دوستان گلم
استاد بله واقعا همینطوره که میفرمایید
خود من 6ساله که بااین آگاهی ها آشنا شدم ولی واقعا اگر به درستی توجه کنم میبینم که هیچوقت به صورت پایدار ادامه ندادم و جا زدم .
یه برهه ای از زندگیم کاملا افسرده کاملا اعصبانی وباهمه عالم وآدم درگیر بودم واصلا هیچ هدفی نداشتم واصلا نمیدونستم چه هدفی باید داشته باشم ووقتی شما تو فایل میگفتید که دنبال علاقتون برید من به خودم میگفتم چرا اصلا من نمیدونم به چی علاقه دارم
،مدتی گذشت ومن این آگاهی هارو ادامه دادم همه چیز به طور عالی پیش میرفت حتی برای خودم کسب و کاری ایجاد کردم و پیجم به صورت معجزه آسا رشد میکرد و درآمد واستقلال مالی خوبی پیدا کرده بودم (کسی که قبلش حتی یه هزاری هم درنمیاورد)
ولی متاستفانه اون دوران دوباره مسیر و ول کردم وفکر کردم که دیگه اره همه چی خوب شده و نیاز به مسیر نیست
مدت زیادی طول نکشید همونطور که معجزه آسا همه چی خوب شده بود اینبار همه چی داغون شد و همه ی پل ها خراب شد،درآمد منفی صفر ،احساس منفی خوب ،روابط خراب و کلا همه چی خراب شد تا یک سالی طول کشیداین دوران
و منم دوباره میخواستم برگردم به مسیر ولی اینبار خیلی سخت تر شده بود وانگار همه چی از سنگ شده بود برام وقلبم نرم نمیشد ولی من بیخیال نشدم و جا نزدم
با خودم گفتم این مسیریه که درسته پس نتیجه رو بیخیال من فقط باید روی ذهنم کار کنم
وانقدر این کارو تکرار کردم ،فایل های شمارو هزاران بارگوش میکردم ونسبت به آگاهی خودم بهش عمل میکردم
که خداروهزاران بار شکر دوباره بهار شد وهمه چی عالی شده برام
هدفمو نه هدف هامو پیداکردم
شغلی که عاشقش بودمو الان درحال فعالیت هستم اونم به طور معجزه آسا(که ذهنم میگفت این کارخیلی پول میخواد باید سرمایه داشته باشی و هیشکی نیس به تو پول بده و…)اما من گوش ندادم و قدم اول و که برداشتم قدمای بعدی رو خدا برام برداشت
والانم بااینکه اوضاع خیلی خوبه و به هدف های خیلی بزرگی که اصلا فکرشم نمیکردم برسم ولی رسیدم
بااین حال اصلا دیگه مسیرو ول نمیکنم و به قول استاد حتی یه روزم به چیت دی فکر نمیکنم
(حتی الان که بایه چالشی مواجهم ولی بهونش نمیکنم و به مسیرم ادامه میدم )
شایدم این چند سال هنوز باور نداشتم به قانون که ولش میکردم
ولی الان میفهمم ودرک میکنم که همه چی بستگی به فکر من داره
ممنون از فایل های فوق العاده ای که دراختیارمون میزارید استاد عزیزم
1402/9/26
بادورود وخسته نباشید به استاد عباس منش عزیز وخانوم شایسته.این موضوع که استاد در این فایل عالی .همانطور که در زندگی خود به نتایج میرسم ولی متأسفانه خیلی از ماها فکر میکنیم که تمام موضوعات حل شد این درست موقعی است که دیگه ادامه نمیدن وبر میکردن به موقعیت قبلی .خیلی هم گلایه میکنن که چرا این طور شده درحالی که هرچقدر ادامه بدهیم به اندازه اون هم نتیجه خواهیم گرفت .
به نام خدای مهربان
سلام
امروز به این فایل هدایت شدم و متوجه شدم چقدر هدایت خدا مثل همیشه میتونه دقیق و درست باشه و چقدر آگاهی های این فایل با اگاهی هایی که این چندروز بهم شده هماهنگ هست
در این چندروزه خداوند اگاهی هایی رو به خاطر فرکانس ها و خواسته هایی که قبلا براش فرستادم داره میده که سبک زندگیم رو متفتوت تر از همیشه کرده به طوری که من همیشه آرزو داشتم این تعهد و این تمرکز لیزری و این خلاقیت این چندروز رو همیشه داشته باشم و الان بهش رسیدم و بینهایت ظرفم خداروشکر بزرگ شده و اگاهی هایی نابی دارم دریافت میکنم
خیلی چیزارو فهمیدم،، مثلا دلیل اینکه نباید درمورد قانون به کسی بگیم رو با پوست و گوشت و استخوان درک کردم و فهمیدم حتی همین که ما میوفتیم توی این تله از احساس عدم ارزشمندی نشأت میگیره
اسمش رو گذاشتم تله تا هرموقع به خودم یاداوری میکنم توی مغزم آلارم بده
خلاصه کلی اگاهی های ناب و قشنگی اومده برام که حالا توضیحات مفصلی داره
اما وقتی آخرای این فایل بودم جمله ایی توی گوشم زنگ زد و دوست داشتم ردپایی برای خودم ثبت کنم.
کلا کامنت گذاشتن توی سایت خیلی جذابه یعنی الان درک میکنم جذابیتش رو وقتی که کامنت های قبلیم رو مرور میکنم وقتی بچه ها باز برات دیدگاه میزارن و دستی از دستان خداوند میشن تا به تو پیامی برسون و خلاصه فضای بسیار جذاب و قشنگیه خداروشکر و خیلی دوسدارم بنویسم و لذت ببرم..
و تا جایی که بتونم با جهت دهی به گفتگو های ذهنیم مقاومت هایی (مثل کمال گرایی، احساس عدم لیاقت، و…) برمیدارم تا بهتر و عالی تر بنویسم
این فایل بسیار بسیار ارزشمند بود برام.. قبلا هم دو سه باری گوشش داده بودم امااا درک الانم با درک همون موقع هایی که فایل داشت زکین تا اسمون فرق داره اونم انگاری بخاطر اگاهی های فوق العاده و عمل های عالی که این چندروز انجام دادم هست(خداروشکر که دارم قانون رو درک میکنم و الان میفهمم چقدر استفاده از قانون میتونه وسیع و آسان باشه) ظرفم اماده تر شده برای درک این فایل
با تک تک جملاتش لذت میبردم هرچند جایی نیستم که درست حسابی تمرکز داشته باشم اما اینقدر ذهنم این چندروز با این اگاهی ها بمبارون شده بود که با هرکلمه استاد اطلاعات وصل میشد به چندین و چند مثال که توی ذهنم حل کرده بودم. هعی اومدم بنویسم اما بازم 50/5٠ بودم اما این جمله رو که شنیدم دیگه مطمئن شدم من باید بنویسم
چرا؟ تا
1.به خودم اگاهی رو دوباره مرور کنم و یادآوری بشه
2.برای خودم بیشتر بازش کنم و درکش کنم تا بیشتر عمل کنم(کلا هم خداروشکر این چندروز از تله حرفای قشنگ اومدم بیرون و رفتم توی فاز عمل گرایی سعی میکنم بهترین عملکردی که میتونم رو بزارم که اینم اتفاقا مربوط هست به صحبتی که امشب میخوام توی این کامنت بنویسم بیشتز راستش برای خودم مینویسم این کامنت رو نمیدونم کسی میخونه یا نمیخونه اما من برای خودم مینویسم. و خیلی درگیر جمله بندی و فلان و اینا تا جایی که خودم درک کنم نمیشم که باز از همین نوشتن منو محدود نکنه و بی محدودیت بنویسم و لذت ببرم)
خب درمورد اگاهی های این فایل که حرف زیاده اما جمله ایی که توی گوشم زنگ زد و من فایل و استپ کردم تا درموردش بنویسم این بود:
اگر برای خودت ارزش قائلی باید یکسری چیزارو قربانی کنی
آخ که چقدر این جمله حرف ها داره برای گفتن چندروزی هست با این جملات به گفتگو های ذهینم جهت دهی میدم:
•تویی که انتخاب کردی خاص باشی یا لیاقتمند زندگی کنی باید بهترین تمرکز لیزری رو روی اهدافت بزاری
•تویی که انتخاب کردی خاص زندگی کنی باید بتونی توی جاهایی ذهنت رو کنترل کنی که حتی خیلی از افراد سایت نمیتونن چع برسه مردم عادی
•باید بتونی از هر فایل بهتزین درک و بهترین استفاده رو. بکنی اگر داری یاد میگیری چیزی رو به این فکر کن چطور بهترین نتیجه رو داشته باشی
•باید طبق تعهدی که میدی همه جوره بمونی پاش
•باید بهترین ارتباط با خدا رو ایجاد کنی
•باید به شور وشوق خیلی زیادی توی کارت برسی
•باید بتونی تغذیه سالمی داشته باشی و کنترل کنی خودتو (چیزی که خیلی توی این فایل هم بهش اشاره شد)
کلی از این قربانی ها و بها یا برای منی که انتخاب کردم خاص باشم انتخاب کردم
(ییک تصویر ذهنی و تصور خیلی خاصی هم از شخصیت رویایی و خاص خودم ساختم تا بازم انگیزه داشته باشم)
و از موقعی که این اگاهی بهم داده شد و توی ذهنم پرورشش دادم اعمالی که انجام میدم زمین تا آسمون فرق کرده
ساعت خوابم رو تنظیم کردم، تمرین هارو بهتر انجام میدم، کلی بهبود و رشد توی کارم دارم انجام میدم، خودم رو ارزشمند میدونم که هدف داشته باشم و هدف مشخص کردم و خلاصه میگم یکی از بهترین نسخه های خودم رو دارم زندگی میکنم
حتی این احساس لیاقت توی جنبه های ریز هم باید ازش استفاده کنیم و اینقدر اگاهانه به خودمون بگیمش که بره باور بشه مثلا همین الان من به خودم میگم باید بهترین کامنت رو منتشر کنی و تو لیاقتت خوب نوشتن هست.
تو باید بهترین استفاده از اصل بهبود گرایی رو داشته باشی
حتی به خودم میگم تو باید بهترین شاگرد استاد عباسمنش داری و از وقت های ازادی که داری نهایت استفاده رو برای رشد و درک قوانین بزاری و لذت ببری
به قول استاد کسی کع برای خودش ارزش قائل هست ورودی هاش رو کنترل میکنه و پیشرفت میکنه
حتی من به خودم میگم من باید از هر دوره استاد نتیجخ فوق العاده بگیرم
و چقدر این توی شخصیت استادمون داریم میبینیم و برای همینه استاد اینجور نتایج گرفتن
مثلا استاد توی یکی از فایل هاش میگفت (فایل عشق واقعی از دیدگاه استاد)
من به کمتر از بهترین توی هر جنبه ایی رضایت نمیدم، توی رابطه عاطفی، توی هر زمینه ایی و من اینو میبینم
مثلا استاد وقتی میخواست بیاد توی زمینه موفقیت نمیخواست کسی باشه که حالا هر از گاهی حرف قشنگ میزنه طرفدارای خودش داره نه! گفت من میخوام بهترین توی کار خودم بشم
مثلا استاد عباسمنش وقتی میخواست بیاد روی ارتباطاتش کار کنه هدفی که تعیین کرد این بود که: من میخوام بتونم با هرکسی هر رابطه ایی که میخوام برقرار کنم من میخوام توی قلب مردم چا پیدا کنم
…
خیلی وقت ها ما بخاطر احساس عدم ارزشمندی از فایل های استاد هم نهایت بهره رو نمیبریم مثل مثال هایی که استاد توی این فایل از دانشجویان دوره سلامتی زدند
یا مثلا دوره ایی از استاد میخریم بجای اینکه بگیم مثلا من باید زندگیم بنیادین در تمام ابعاد تغییر کنه و نتایج بسیار بسیار بزرگی خلق کنم میگیم میام تو این دوره تا مثلا احساسم خوب بشه و یکم چرخ زندگیم روانتر بچرخه
بنظرم خیلی مهم هست که این احساس ارزشمندی رو بکنیم که من باید نتایج عالی بگیرم از هر یک از فایل های استاد
من مثلا به خودم گفتم من باید این فایل رو که الان میبینم باید بهترین نتیجه رو ازش بگیرم و زندگیم تغییر کنه با همین فایل رفتارام بهبود پیدا کنه با همین فایل و همینطور هم شده احساس میکنم اماده تر شدم تا هیچوقت چیت دی نداشته باشم
اتفاقا داشتم به قانون سلامتی فکر میکردم قبل از اینکه هدایت بشم ب این فایل(و الان یادم اومد) و خب من قانون سلامتی رو به زودی تهیه میکنم..
بعد داشتم بهش فکر میکردم و الان با دیدن این فایل متوجه شدم مغز من جوری برنامه ریزی شده که امکان چیت دی داره و بارها این اتفاق برام افتاده توی جنبه های مختلف و دیدم نتایج چیت دی رو که چقدررر منو عقب انداخته و چقدر طول کشیده تا باز برگردم فقط به همون روال قبلی
ولی الان که این فایل و دیدم دیگهه توی هیچ زمینه ایی چیت دی نمیکنم
حتی توی روتین زندگیم اقا من دارم میبینم که وقتی 4 صبح بیدار میشم ظهر نمیخوابم چقدررر زندگیم فوق العادست خب چرا بیام این روتین رو با یکسری کار ها خراب کنم اون کارها چیه مثلا میتونه شام دیر خوردن باشه نمیدونم شب جایی رفتن باشه هرچیزی که به قول استاد توی این فایل دری رو باز میکنه برای شکست اتفاقا نشونه اینکه با همین فایل توی همین چندساعت اخیر تغییر ایجاد کردم بخوام بگم اینکه منو برای شام (خوشمزه و عالی که منو امکان داره تحریک کنه) صدا زدن اما من طبق اصول و برنامم نیست این تایم شام بخورم چون باعو میشه شب خوابم نبره. و با خودم گفتم نه! تویی که دیدی نتیجه خوابیدن سر وقت و بیدار شدن سر وقت رو چرا میخوای بری الکی شام بخوری با اینکه واقعا گشنه ات هم نیست من قبلا خدایی سر اینجور چیزا سست میشدم ولی الان قوی تر از همیشه دارم پیش میرم و لذت میبرم
بچه ها و دوستانی که دارین این کامنت رو میخونین این چیزایی که نوشتم حتی یک دهمِ چیزای نیست که وقتی دارم فایلی میبینم یا توی اگاهی غرق میشم بهش فکر میکنم
درمورد شیوه ام بگم:
بارها برای خودم مثال میزنم توصیح میدم باز میکنم و میگم به خودم چطوری عمل کنم به فایل ها و اموزه ها و بعد که عمل میکنم بارها و بارها خودم رو تشویق میکنم تا بازم گسترش بدم این مهارت رو
میخوام بگم این روند فقط وقتایی که کامنت میزارم نیست اتفاقا وقتی کامنت نمیزارم بدون محدودیت بیشتری فکر میکنم چون خودمم خودم و نیاز نیست یکسری چیزای بدیهی که میدونم رو باز توضیح بدم
اما این کامنت بیشتر جنبه ردپا داشت برای من
از موقعی که این اگاهی بهم داده شده 3،4 روز میگذره. و 3 روزه آنچنان خوب و عالی و متعهد دارم کار میکنم که لذت میبرم. صبح ها خیلی زود بیدار میشم (4 صبح) و شبا ساعتای دوازده اینا میخوابم خیلی وقت ها امکان داره هدایت باعث بشه کمتر بخوابم و زودتر بیدار شم و.. و اینم خیلی قشنگه،، تمرکز لیزری دارم کار میکنم و دارم این مهارت رو گسترش میدم
نمیتونم تموم افکار که داره میاد توی مغزم رو اینجا بنویسم و فقط باید برای خودم توصیح بدم و لذت ببرم
برای همین چندروزه شاید دستم به نوشتن نیاد چون اطلاعات اینقدر زیاده که دوست دارم با سرات هرچه تمام تر بهش بپردازم ک حتی نوشتن باعث نشه که من فکری از سرم بره و بیشتر از این به بعد کامنت میزارم تا ردپایی برام باشه و اکر الهام بهم بشه و خودم رو دیگه مجبور به کامنت گذاشتن نمیکنم فقط وقتایی که حسم بگم مثل الان تا ردپایی از خودم ثبت کنم
خدایا عاشقتممممممممممم
مرسی بابت این زندگی زیبا و فوق العاده که اینقدر لیاقت دارم توش به بهترین توی هرچیزی برسم
خداوند یار و نگهدار ما!