دلیل نتایج پایدار - صفحه 9

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی مردانی گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربون و همه اعضای خانواده عباسمنشی سپاسگزار خداوند مهربانم که هر موقع درخواستی دارم جوابمو میده استاد واقعا چند روزی بود ذهنم درگیر این موضوع بود که چرا نتایج من بعد از مدتی ضعیف میشه یا چرا نتایج من چشمگیر نیست من با وجود استفاده از چند دوره مثل عزت نفس دوره اصول کسب و کار شخصی و دوره روانشناسی ثروت 2 و همچنین دوره دوازده قدم که تا قدم پنج رفتم ولی نتایج عالی و بزرگ نگرفتم اینکه بگم نتیجه نگرفتم عند ناشکری هست من از روزی که با شما آشنا شدم شروع به تغییر کردم یادمه روزی که صدای شما رو اولین بار شنیدم یه ورشکسته روحی و مالی بودم که روزانه واسه پنجاه هزار تومان کارگری میکردم و مخرج زندگی و قسط و …بماند

    تغییر کردم و نتیجه گرفتم که تونستم با استفاده از فایل های دانلودی و رایگان وضعیت مالی ام بهتر بشه که بتونم دوره های شما رو خریداری کنم

    ولی نکته اینجاست که من بعداز نتایج دوباره برمیگشتم به حالت قبل و به خودم میگفتم که منکه میدونم قانون رو خلاصه فایل های دوره ها دارن تو گوشی من فقط خاک میخورن ومن فکر میکنم که این دوره ها نتیجه اش تا همین جاست و من باید مثلا دوره روانشناسی ثروت 1 رو بخرم و کار کنم تا نتایج بهتر بشه و امروز من با این فایل که گوش کردم فهمیدم که مشکل از کجاست و امید وارم که از این فایل که جوابی بود که خداوند به درخواست من داده بتونم عمل کنم ععععععمممملل کنم

    عاشقتونم براتون بهترین ها رو آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    سمیه حسنلو گفته:
    مدت عضویت: 1590 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جان مهربون که همیشه تو فکر این هست تا هر چی از خوبیها هست به ما انتقال بدید مرسی مرسی مرسی.

    استاد عاشق ماشینتون هستم چقدر راحته و مسافرت باهاش عالییی نوش جونتون.

    راجب بحث امروز به نظر من این مصرع از شعر کافی باشه که:

    ((چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی))

    آخه اصلا نمیفهمم وقتی با یه چیزی حالت خوبه چرا باید بعد از یه مدت بزاریش کنار.من از خودم بگم:

    من هنوز هیچ فایلی نخریدم و دارم با فایلهای رایگان جلو میرم . چقدر از آرامشی که پیدا کردم از سلامتی از کنترل ذهن از فکر راحت هر چقدر بگم کم گفتم .من آدمی بودم که با جاریم میشتیم غیبت مادرشوهر میکردیم و چند روز بعد یه دعوای الکی بین من و شوهرم پیش میومد وقتی نشستم فکر کردم چرا و دلیلش چی به این قضیه پی بردم که هر چی بکاری همونو درو میکنی هر چی غیبت کنی فرکانس بدش وارد زندگی خودت میشه تصمیم گرفتم خونه جاریم نرم و نرفتم الان مدتهاس خداروشکر زندگی آروم و در صلحی دارم آخه چرا دوباره برگردم به اون روزها مگه مرض دارم آخه.

    یا اینکه قبلا که با همسرم می رفتیم پیاده روی فقط راجب کمبودها صحبت میکردیم و هر روز اوضاع مالی ما بدتر میشد وقتی قانون رو فهمیدیم دیگه راجب هر آنچه که بخواد ذهن ما رو ببره سمت کمبودها صحبتی نکردیم و بیشتر راجب خواسته هامون و رویاهامون صحبت کردیم الان دارم نتیجشو تو زندگیم میبینم همسرم با آدمهای هم مسیر خودش آشنا شده که کلی تو زندگیشون موفق هستن و اوضاع حالیشون مالیشون عالییی. پولی که میاد خونمون پربرکت میشه به راحتی مهمونی میدم مگه مرض دارم که دوباره برگردم به حال بد قبلم آخه عقل سالم چرا باید اینکار رو کنه.

    من حتی برای کنترل ورودیهای ذهنم خونه مادرم خیلی کم میرم تا چیزی نبینم و نشنوم چون اونجا پر از حاشیس پس نمیرم و نمیپرسم تموم شد رفت همین حال منو خوب میکنه.

    الان من و همسرم هرروز شکرگزاری دارم هرروز از زمانی که از خواب بیدار میشیم و صدای پرندهارو میشنویم تا هر آنچه که فکرشو کنید و میبینم هرروز بهتر میشه.

    یه مطلب دیگه که یادم رفت گفتم من هنوز هیچ فایلی رو نخریدم از بابت قانون سلامتی تو کامنت یکی از بچه ها خوندم که گفته بود چیپس و پفک اگر هر کسی میگفت بزار کنار نمیزاشتم ولی با تحلیلی که استاد کردن راجب این خوراکیها کاملا گذاشتمشون کنار ،من اینو وقتی خوندم گفتم تموم شد رفت دیگه چیپس و پفک نمیخورم منیکه از خوراکیها فقط اینارو میشناسم و هر وقت بقالی میرفتم از همین چیزا خرید میکردم و هر هفته میخوردم تصمیم گرفتم و تموم دیگه نخوردم و دیگه هم نمیخورم چون کاملا اگزمام خوب شد و هر وقت اگزمام برمیگرده می شینم فکر میکنم چی خوردی که نباید میخوردی و میزارمش کنار.

    الان هم از لحاظ روحی ،آرامش،سلامتی،رابطه خوب،ارتباط با افراد هم مدار خودمون داریم بهتر میشیم و از لحاظ مالی میدونم در زمان و مکان مناسب خودش حتما اتفاق میفته و در شرایط بهتری زندگی میکنیم .

    خدارو شاکرم که با استاد آشنا شدم و حتما تمام تلاشم رو به کار میگیرم تا از قانون خارج نشم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1969 روز

    بنام الله که تنها نجات دهنده و روزی دهنده اوست …

    سلام …

    همه چی ذهنیه و ب ذهن بر میگرده…

    تنها هدیه با ارزشی که هر فردی میتونه ب خودش بده نحوه کار ذهن و کنترل ذهن هست…

    چرا نتایج خوبمون پایدار نیست …؟ ب خاطر اینه که عادتهای جدیدمون هنوز قدرت نگرفتن و نیاز ب تکرار و حمایت بیشتری از طرف ما دارن…

    خوشبختی کجاست که همه بدنبالشن…؟

    کیی اوضاع رو تغییر میده و کی اوضاع تغییر میکنه …؟ ما هستیم که اوضاع رو تغییر میدیم باز دوباره همه چی برمیگرده ب ذهن …خوشبختی و نتایج خوب پایدار درون ماست تنها کافیه ب چیزهایی که میدونیم عمل کنیم …

    در دنیایی زندگی میکنیم که همه چی هست هم خوب هم بد …هم ثروت هم فقر ……هم خوشبخت هم بدبخت ….کدوم یکی شون میتونه ب من کمک کنه .

    وقتی در دنیایی زندگی میکنیم که ب هر چی توجه کنیم از همان جنس وارد زندگی مون میکنه باید نگاهم رو بر روی چیزی بذارم که بمن کمک میکنه…ب همین راحتی ….

    دقیقا ب همون راحتی وقتی ب چیزهای منفی توجه میکنیم اتفاقات بد رو خلق میکنیم ب همون راحتی هم وقتی ب چیزهای مثبت توجه کنیم خوشبختی رو خلق میکنیم …

    همه چی ب نگاه من بر میگرده ….من باید نگاهم رو روی چیزی بذارم که بمن کمک میکنه

    همه چی بستگی ب انتخاب من داره این انتخاب ب همه ماها داده شده حالا اینکه ب چی توجه میکنیم ب خود ما بر میگرده

    در جهانی که ب هر چیزی توجه کنیم از همان جنس وارد زندگی مون میکنه ابلهانه ست ب چیزی توجه کنیم که برای ما رشدی نداره …….

    من باید نگاهم رو از روی چیزی که دوست ندارم بردارم و بذارم بر روی چیزی که دوست دارم

    اما گاهی اوقات این انتخاب از کنترل ما خارج میشه و توسط عادتهای ما بصورت خودکار تعیین میشه و دوباره همان نتایج قبلی رو خلق میکنیم

    تمام مشکلات ادمها ب انتخاب شون بر میگرده همه ادما در انتخاب ازادن ب همین دلیل هست هر کسی هر جایی هست اون جاش درسته و هیچ اشتباهی در جهان صورت نگرفته چون خودش این انتخاب رو انجام داده و انتخاب او ارتباط مستقیمی با داده ها و عادت های ذهنی داره و این ذهنه که نتایج رو ب بار میاره …

    هر کی تو زندگیش ارامش و رفاه بیشتروبهتری داره ب این معناست که تونسته ذهنش رو بهتر کنترل کنه …

    حالا که توان این کار روداره چرا ادامه نده …

    باقیش بر میگرده ب تعهد و پشتکار ..

    تا زمانی که ذهنمون رو کنترل میکنیم نتایج خوبی میگیریم اما ب محض انکه ذهن رو رها کنیم دوباره بر میگردیم ب جای قبلی مون … باید هر روزذهن مون رو با غذاهای خوب تغذیه کنیم نه اینکه اجازه بدیم دیگران ب ذهن مون غذا بدن… اگر برای خودمون احساس لیاقت مندی کنیم بهش غذای خوب میدیم…

    و در آخر من فکر کنم چیزی در جهان نیست در ارتباط با توسعه فردی که راجع ب ان در این سایت صحبت نشده باشه یعنی هر انچه که برای رشد شخصی در تمام کتب دنیا نوشته شده در این سایت گفته شده چه از جانب استاد و چه از سمت بچه ها باقیش دیگه بر میگرده ب عمل ب دانسته ها که اونم تنها و تنها خود فرد باید اقدام کنه هیچ کس نمیتونه کمکی کنه …

    بیاییم ب جای حرف زدن راجع ب دانسته هامون بیشتر عمل کنیم و بذاریم نتایج ب جای ما صحبت کنن …

    برای همه ی بچه های سایت ارزوی روزی رو دارم که نتایج شون ب جای اونا صحبت کنه مثل استاد …

    تشکر ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  4. -
    ارمغان رضوی گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلامی از جنس عشق خدمت اساتید بزرگ و عزیزم استاد عباسمنش بزرگ و مریم جون خوشگل و بینظیر و بهترین و نمونه ترین الگوهای من.

    سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

    سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

    سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟

    جواب سوال 1: استاد من از روزی که دوره های شما رو شروع کردم از اون روز با تعهدی آهنین اومدم پیشتون دوره هاتون رو شروع کردم تو تموم جنبه های زندگیم و شما و مریم جون خوشگل رو برای خودم الگو قرار دادم و منطقی شده بی نهایت واسم خداروشکر

    نتیجه تو دستمه بخداااا دارم با نتایج قابل لمس حرف میزنم اما بقول خودتون سقف آرزوهام خیلی خیلی بزرگ‌تر شده اول رابطه ی عاطفی مثل شما و مریم جون در نهایت عشق و مودت و آزادی و رهایی بدور از هرگونه وابستگی رو میخوام و خیلی زود میدونم ایمان دارم بهش میرسم نشونه های خوبی میبینم خدا رو بی نهایت شکر و هدف فلوریدا عه استاد بخدااااا با یارم منتها دوتایی اونجا مثل شما و مریم جون عشق دنیا رو کنیم و بیشتر و بیشتر با انگیزه ی بی نهایت باعث گسترش جهان بشیم دوتایی خدارو بی نهایت شکر

    درسته من وضع مالیم عالی بود همیشه و تو ثروت بی نهایت بزرگ شدم از همه لحاظو خدارو بی نهایت شکر مشکل مالی نداشتم هیچ وقت و ندارم و خداروشکر تو ثروت بی نهایت هستم اما استقلال مالی نداشتم آزادی زمانی مکانی مالی نداشتم که با شما دوره هاتون آشنا شدم وبعد دوره بینظیر کشف قوانین زندگی سایت آنلاین لنز های چشمی زدم و خدارو شکر توش موفق هستم اما بی نهایت جا داره باز تا موفق تر بشم

    تو همین حوزه خدارو بی نهایت شکر

    جواب سوال دوم

    نه استاد من واقعا خداروشکر اراده ی آهنین دارم تویه یه کار بگم بسم الله تا آخرش میرم با قدرت هر چه تمام تر و نه واقعا چیت دی اصلا به هیچ عنوان نداشتم از روز شروع دوره باهاتون تو دوره قانون سلامتی پا به پای شما و مریم جون اومدم تو روابط هر چی گفتین مو به مو دارم گوش میکنم و انجام میدم و نتیجه تو دستمه اما میگم هدف فلوریدا س استاد بیام از نزدیک ببینمتون شما و مریم جون رو بگم اینم شد و همون لحظه هدف و پلن بعدیمو مشخص کنم با یارم و به قول شما استاد حواسم بی نهایت هست به این موضوع که خوشی نزنه دلم رو و تا یه کم ببینم دارم از مدار خارج میشم به خودم میام میگم ارمغان مهم نیست با چه دلیل و منطق و برهانی حالت منفی و بده مهم اینه تو حال بد نباید به هیچ وجه بمونی و این قانونه بی تغییر جهان هستی هست

    و سریع خودم حال خودم رو خوب میکنم دوپامین رو خودم آگاهانه واسه خودم ترشح میکنم با دویدن و یا جلوی آفتاب میشینم 10مین تا دوباره دوپامین تامین بشه و فایل های بینظیره دوره هاتون رو مدام گوش میدم که دوپامین الاصله دوباره میام تو مدار مناسب

    جواب سوال سوم

    به نظر من عدم تعهد و اراده شون هست متعهد نیستن که واقعا زندگیشون رو تغییر بدن و عوامل بیرونی رو میبین و مقصر میدونن به جای اینکه بدونن خودشون خالق بی چون و چرای زندگی خودشون هستن اگر به این درک برسن و انجام بدن تو زندگیشون و فقط با تعهدی واقعی باوراشون رو تغییر بدن مثل من نتیجه ی قابل لمس نه توهم تو دستشون حرف می‌زنن و یه لحظه هم حاضر نیستن به شرایط قبل برگردن حتی یه لحظه من این آگاهی هاتون رو استاد دوره هاتون رو با هیچ چیزی تو این دنیا عوض نمیکنم چون هم این دنیا رو واسم میسازه هم آخرت رو و همه چی رو برام این آگاهی ها میاره خدارو بی نهایت شکرت برای وجود پاک و مقدستون تو زندگیم

    عاشقتونم روی ماه شما و مریم جون خوشگل رو میبوسم

    به امید دیدنتون فلوریدا خیلی زود

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید و خداوند یار و یاور همه ی ما باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان.

    چون مژده رسان آمد آن پیراهن را بر صورت یعقوب افکند به ناگاه به بیتابی اش باز گشت !گفت..آیا به شما نگفتم که من از سوی خداوند حقایقی می دانم که شما نمیدانید…

    گفتند ای پدر!آمرزشدگناهانمان را بخواه!زیرا ما خطاکار بوده ایم گفت به زودی از پروردگارم برای شما درخواست آمرزش خواهم کرد که او بسیار آمرزنده و مهربان است..

    دعای یوسف پیامبر.پروردگارا بخشی از فرمانروایی را به من عطا کردی.و بعضی از تعبیر خوابها را به من انوختی ای پدید اورنده آسمانها و زمین!تو در دنیا و آخرت سرپرست و یار منی مرا در حالی که تسلیم باشم بمیران و به شایستگان ملحقم کن…

    الهی امین…یا رب العالمین.

    سلام استاد عزیزم.میخام قبل از جواب سوال شما یه بازی رو درکودکیم براتون تعریف کنم!..

    من بچه که بودم با چند از فامیلیمون که تو هم سن سالای خودم بودن..یه بازی انجام میدادیم.

    بنام بهشت و جهنم!

    یه دایره ایی شکل تمام بالشتای رو پشت سر هم میزاشتیم..

    یادمه یه پشتی ابری داشتیم. ابرش تخت و نرم بود..طرح روش یه طاوس زیبا با پرهای سبز رنگ و گلهای زیبا..رنگ رز قرمز..خیلی این تصویر رو دوستداشتم..حهیزیه عروسی مامانم بود..

    یادمه همون موقع میگفتم خدا میشه منم همینجور جایی زندگی کنم.چقدر این خوشکله..

    و این پشتی رو میزاشتیم تو یکی از ریلهایی که بدو بدو میکردیم.در پایان هر کسی به این نقطعه برسه..میره تو بهشت..

    و هر کسی وسط بیفته میره تو جهنم..بعد طرفو دیگه نمیزاشتیم تو بازی…

    و هر روز کار هر روزه ما بود..

    فقط این بازی خونه ما انجام میشد این بازیم فکر کنم خودم از خودم دراورده بودیم….ولی از بس این پشتی رو دوست داشتم یه جفتم بود.میزاشتم کنار هم میگفتم اینجا بهشته

    بهمین خاطر خیلی تقلا میکردم تا نیفتم وسط..میگفتم من بهشتی هستم باید تلاش کنم..تا لبه پشتی میخاستم بیفتم وسط سفت خودمو میگرفتم..

    وقتی به بهشت میرسیدم اینقدر خوشحال بودم.انگار بهشت واقعی برامون بود..واقعا حال میداد..

    و این داستان برای من یادگار موند..تا امروز این فایلتونو دیدم….

    و یه عکس از چند سال پیش برام تکرار شد…و با الانم مقایسه کردم..

    اشک از چشمانم جاری شد..که الان در چه وضعیتی هستم.با وجود که اولای راهم !…

    ولی خیلی خیلی بی نهایتها شکرت از اینکه در کنار شما دارم رشد میکنم…

    استادم میخام بگم..من الان 34سالمه..من همجوره به اندازه خودم چک و لگدها رو خوردم…همیشه همین سوالم بود ..

    که این خدایی که دنیا رو آفریده کیه؟

    من چحور باید این خدا رو بشناسم؟

    این شب و روزا برای چیه؟

    چرا من باید برای نماز خوندن فلان اعمال رو انحام بدم.چرا اصلا لذت نمیبرم؟

    چرا من باید تو این جایگاه باشم؟

    و چراهایی بود که شب و روزمو پر کرده بود..

    یه ادم بسیار غر غرو و عصبانی..و ناامید فقط یه نفس داشت..

    هیچی از زندگیم نمیدونستم!

    اون دستاوردی که اطرافیانم یا دوستان بدست میوردن با شنیده هایی که این مذهب به من شناسونده بود کاملا متناقض بود..

    دقیقا بیین بهشت و جهنم!

    میخام طبق سوالات شما پیش برم..

    1-تجربیاتی شخصی خودت از زمانی بنویس که اگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی.چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

    استاد حقیقتا من از گودال چاه با تلاش خودم بیرون اومدم..کسی نبود که بهم بگه..چون من آدمی هستم هیچ وقت دوست نداشتم کسی از زندگیم و نحوه تفکرم چیزی بدونه.مخصوصا افرادای نزدیک بهم…

    در کل ادمی بسیار شاد و خوش اخلاقی هستم.و واقعا همیشه سعی میکردم بیرون با دوستانم روی خوشمو نشون بدم!

    بیشتر با افراد نزدیک به خودم مشکل داشتم..یسری مشکلات پیش میومد..میدونی چرا؟….من حقیقتا همیشه شاکی از افراد خانواده ام بودم.

    از موقعه ایی که روی خودم کار کردم و تضادها تو زندگیم بولد شد..گفتم باید تغییر کنم.یه راهی هست!

    و الان استاد رابطه ام با خانواده ام عالی شده..که بازم نیاز داره بیشتر روش کار کنم!

    با فرد نزدیکم کاملا رابطمون نزدیک و نزدیک شد..الان نعمت داشتن این فرد رو همه جوره حس میکنم..انگار یه کاسه ایی پر از کثیفی بودم.که منو برگردوندن..

    تو کارم تو نحوه کارهای شخصیتیم.تو خریدام..و همه جوره کاملا تغییر کردم.

    سلامتی بدنیم برگشت.که از دوران کودکیم داشتم…

    تو رابطه خیلی خیلی بهتر شدم.و هنوز داره اون زره زره نگاهام از روابطم که میدونم نیاز داره روشون کار کنم. داره رونمایی میشه..

    الان حس میکنم خودشناسیم کم کم داره تغییر میکنه..

    چون فردی که خودشو نشناسه هیچ وقت نمبتونه رابط خوبی رو تجربه کنه…

    و من الان دلیل افکار باورهام و فکرم رو مدام دارم روشون کار میکنم.

    یه مربی خوب که شما باشید برای ذهنم گرفتم تا تربیتش کنه…

    ممنونم از این مربی و استاد بینظیرم…

    سوال دومی!..حقیقتا استاد چون من شرایط از یه نقطعه خیلی پایین بودم و وارد دانشگاه شما شدم….به لطف پروردگار بر نگشتم..

    فقط یچیزی هست..بخاطر نداشتن خودشناسی خودم..

    بعضی مواقع که الانم بهش بر میخورم..خیلی مطالبها برام سنگین میشه یه روز کامل راجع به فایل دقت میکنم.روزای اول اصلا نمیدونستم باور چیه.فرکانس چیه..

    خیلی حالم بد میشد..میرختم بهم..چون این صحبتها حکم سنگینی برام داشت..مثل یه غذایی بیشتر از دهنت بخوری…و این مشخصه تا میخای هضمش کنی یکم تو گلو میپیچه!

    دقیقا برای منم همینحور بود.فقط از خداوند میخاستم کمکم کنه..و من مننونم از پروردگارم خیلی جاها کم میوردم ولی دستمو میگرفت..

    اینقدر الهاماتش برام واضح شده بود هر چی میگفت همون لحظه عمل میکردم..دقیقا مثل یه پازل برام بود..تا الان دقیقا همین خالت برام پیش میاد..ولی ادامه میدم

    سوال سوم…

    به نظر شما چه عواملی باعث میشه افراد بعد از اینکه مسیر را در هر جنبه ایی میشناسند و از آن نتیجه می گیرند ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمیگردند؟…

    استاد امسال از خداوند خاستم معنی روزه رو بهم بگه…یدفعه تو زبونم آورد کنترل ذهن…

    و فهمیدم چقدر ماها همه چیزو اشتباه برداشت کردیم..من هنوز دوره سلامتی شما رو خرید نکردم یادم به شما افتاد گفتم ببین.

    استاد در یکی از فایلای سفرنامه شون.گفتن ما سه روزه غذا نخوردیم…

    گفتم ببین.این استاد عزیز الان درک کرده معنی روزه رو…

    روزه.هم زبانیه.هم فکری هم سلامتی.و درکش کرده عملیش کرده و الان نتیجه رو امروز دیدم قابل مقایسه نیست تو هیجای دنیا…

    استاد من این حدس رو میزنم…

    افرادی که در هر جنبه ایی از زندگیشون طبق گفته های شما در تمام شرایط بهترین میشن.و زندگی عالی رو دارن همه حوره تجربه میکنن.و زود یادشون میره.یا به نقطعه قبلشون بر میگردن……

    بخاطر اینه. یسری باورهای مذهبی دارن…مخصوصا تعارف…..

    و ما ایرانیا خیلی پاشنه داریم..

    و حدیثها و یسری حرفهای پوچ و بی ارزش راجع بهمین تعارف کردنها از بچگیمون وارد ذهنمون شده…

    اگه رفتی فلان جا اگه فلان طرف بزرگتر بود بهت فلان کار رو انجام نده..و شاید بشه از همین یدونه چقدر چیزا رو در بیاریم..

    تو همین تعارف خیلی میشه نکته های ریز درآورد..

    و پاشنه بعدی…معذب بودن…و روی عوامل بیرونی حساب کردن ..نکنه مورد تمسخر واقع بشم..

    و خجالتی بودن..و قدرت بیان نداشتن و هزارها عامل ها هست..که میشه روی بالا پایین شدنمون تو قانون اثر بزاره..

    روزای اولی که من با قانون شما آشنا شده بودم..با یکی از خواهرام در میون گذاشتم.ایشون اینقدر مقاومت داشت..

    و منم شد صد دل عاشق.شما شده بودم.

    مثل کسی که نقشه گنج رو پیدا کرده..و نشانه هاش اومده…

    چرا؟چون من همیشه بدنبال همین خاسته میگشتم!

    همین فرد نزدیکم هر بار میخاس اینو انکار کنه..و از نوقعه ایی که سعی کردم باهاش حرف نزنم.خداوند بهم کمک کرد تا از حافظش پاکش کنه..

    الان میاد تو اتاقم دفترامو میبینه..و میبینه من دارم یچیزایی مینویسم اصلا سوالم نمیکنه..

    من همه اینها رو از لطف پروردگارم میبینم!

    همه این افرادی که بر میگردن..چون هنوز خودشونو نشناختن..هنوز توحید رو درک نکردن..

    مخصوصا توحید بنظر من چیزیه که ما هر روز باید درکمون نسبت بهش نزدیکتر بشه!

    مخصوصا خیلی افراد هستن قرآن رو نقض میکنن.

    و همون برگی در باد هستن که هر حا باد وزید این افرادم دنباله رو هستن!

    استاد عزیزم من خیلی وقت نیست عضو سایت شما شدم..

    بهمون ربم!اینقدر الهامات خداوند برام واضحه چه شبایی از لطفی که پروردگار برام کرده رو نمیدونم چجور ازش تشکر کنم.و فقط از شدت این بزرگیش فقط گریه میکنم.میگم خدایا چرا شناخت تو اینقدر در دسترسمونه.ولی من ازت دور بودم!….

    از نظر من..تمام مکافات انسانها در تمام جنبه های زندگی..همه بر میگرده به بی ایمانی..و به نشناختن خودشون..

    بعضی موقعها میخام یکاری کنم تا از شر ذهنم راحت بشم…دقیقا اینقدر نجواش جالبه.و دقیقا میاد اون حرفو از چند جهت به من بگه..

    تا من پشیمان بشم…

    روزای اول خیلی مقاومتش زیاد بود.الان هست ولی شداش اوته ته ها میاد..

    روزای اول خداوند فریب شیطان رو بصورت تصویر واضح تو خوابهام بهم الهام میکرد.

    یادمه یه شب خواب دیدم تو یه ارتفاع بلندی یه تعداد زیاد آدمها بودن..خودشون یه کیسه بسیار بزرگی سرشون میکردن و از یه تونل خودشون مینداختن پایین.

    شیطان وایساده بود میخندید..دقیقا چهرش همیشه جلوم هست..

    استاد من خیلی الهامات از پروردگارم دیدم..

    من هیچ وقت خوب نیستم.من هر روز متولد میشم..

    دیگه هیچ وقت فکر نمیکنم برام دیر شده.چون فلان سن سال رو دارم..میگم من تازه متولد شدم.

    من تاهد میدم تا ابد در این راستا بمانم.و میخام به لطف پروردگار تمام دوره های شما رو بخرم.تو کار و کسبم.تو رابطه ام با خودم با اطرافیانم و با خداوندم..هر روز بهتر بهتر بشم..

    چقدر کیف میکنم تا تضاد میاد حالا من باید حل مسئله کنم.

    دقیقا آزمون شما بزگزار میشه من سفت و سخت فقط میشینم گوش میکنم.

    نمیگم خیلی خوبم.چون بعضی موقفه مطالبها کامنتا..یکم درکشون برام سخته..

    ولی سعی میکنم هر روز بهترین باشم!

    استاد عزیزم من سپاسگزار شما و خداوندم هستم.که من فاطمه علی پور جزو خانواده شما هستم..و هر روز دارم روی بهبود خودم کار میکنم.

    و این تاهد رو به خودم و به ذهنم میزنم که بیشتر رو خودم کار کنم..چون هر روز باید تکه تکهای قلبمو با گفته های شما روشن کنم..

    و چشمانمو و گوشمو همه رو تربیت کنم به زندگی خوب در دنیا و آخرت…

    به امید روزهای خوب…در پناه تنها قدرت جهانم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    گل گفته:
    مدت عضویت: 1831 روز

    بنام خدای مهربان و وهاب و رزاق من

    سلام ب استاد عباسمنش عزیزم

    استادجان چون میدونم فرمودید ک همه کامنت هارو خودتون مطالعه می کنید و انتقادات رو هم میذارید باشه و منتشر میکنید نظرم رو با احترام خدمتون میدم.

    استاد عزیزم طبق عزت نفسی ک از شما سراغ دارم مطمعنم ک وقتی دانشجوی شما عملکردش بهتر میشه ک خودش ب درستی مسیر ایمان بیاره نه فقط حرف های شما رو بشنوه بلکه خودش هم تلاشی کنه و منتظر لقمه جویده شده نباشه و …

    استاد جان تمامی دوره های شما در مورد قوانین بی چون چرای جهان هستی هست و بی نظیرن و در هرجای دنیا جوابگو هستن و از نتایج مشخصه و در اونها هیچ شکی نیست.

    ولی درمورد قانون سلامتی ک من خودم از سایت خریدم و تهیه کردم متوجه شدم ک این قانون نیست؛؛ نه در دنیا. نه در قرآن؛ ک اساس زندگی و آموزش های شما در بقیه دوره های شماست .

    و همچنین در قرآن من‌نشانی از این ندیدم ک خوراکی متنوع و از نعمت ها نخوریم

    همچینی در حال حاضر در همین عصر چطور که در ژاپن ک مردم برنج سبزیجات و میوه . و.. خیلی چیزاهایی ممنوعه در این سبک غذایی رو استفاده میکنن و بسیار جوان و سالم تا سالیان سال زندگی خوب و عالی دارند.

    یا خیلییی از افراد خوش اندام و سالم اگر این روش زندگی ک همه چیز ب اندازه مصرف کنند و پیاده روی و ورزش مناسب داشته باشن در طول زندگی شون مساله ای پیدا نمیکنن

    لطفا برای رفع ابهام و ایهام جلسه آپدیت بذارید برای اینگونه سوالات ک منطقی بشه برای خریداران این محصول ک هزینه کردند.

    بنظرمن دوره سلامتی برای نهایت چندماه جوابگو هست برای تنظیم و ریست کردن بدن و بعد از اون باید با باورهای درست ما باورهایی داشته باشیم ک پرخوری کردن یا مواد ناسالم و بی ارزش و اینها از حافظه ذهنی مون رو درست کنیم طبق قانون باورها

    همونطور ک شاگرد خود شما جناب رضا عطارروشن ک نتایجشون هم گذاشتید به این نتیجه رسید ک از وزن 135 کیلو الان بدون هیچ رژیم و سبک غذایی و عمل و ممنوعیت غذایی همه اون مسائل و مشکلاتشون با تنظیم درست ذهن و باورها از بین رفته و سالم و سلامت هستن و بینهایت هم از زندگی و نعمات خداوند استفاده میکنن و لذت می‌برند.

    خداروشکر میکنم برای دوره کشف قوانین زندگی ک تهیه کردم و سلامتی هم یکی از مسائل هست و با برداشتن ترمز های ذهنی در قبال عواملی مثل سن جنسیت ژنتیک و .. پرخوری و خوردن ناسالم غذاهارو از ریشه درست کنیم و در مغزمون جایگذاری کنیم ن اینکه صورت مساله رو با پرداختن ب ویژگی های منفی مواد غذایی پاک کنیم.

    استاد عزیزم بینهایت دوستتون دارم و ممنونم ک دیدگاه منتقدانه من رو که واقعا با عشق و احترام بدون هیچ قصد وغرضی می‌پذیرید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    احسان و حدیثه گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    سلام به استاد عزیز و همراهان من احسان گلستانی هستم

    میخوام نظرم رو در مورد این فایل بگم استاد قبل از اینکه در مورد بچه‌های انجمن حرفی بزنه من یه کامنت نوشته بودم در مورد هوشیاری انجمنی ها گفتم شاید ناراحت بشید و پاکش کردم

    بعدش دیدم استاد مثال ان ای رو زد

    راستش من از بچه های انجمن A-A هستم

    مثال ؛ وقتی یکی شخصی که بیماری الکلسیم و اعتیاد رو داره، بعد از 5 سال یا ده سال میزنه (مصرف میکنه)حتی اولین پوک یا پیک الکل رو میزنه ما در جا میفهمیم یعنی اینکه ناخودآگاه بدنش به رفتارهای ناهنجار تغییر شکل میده یعنی روحانیتش از بین میره

    شاید طرف آدم خوبی باشه مهربان ، دست و دلباز و…وو

    اما دیگر اراده زندگی میافته دست بیماری و طرف سقوط میکنه

    من خودمم وقتی روی دوره ها کار نمیکنم ناخودآگاه کارهای غلط انجام میدم

    چرا؟

    چون از مسیر خدایی ب مسیر شیطانی میرم

    من تعهد اجباری میدم که هر روز روی خودم کار کنم

    ولی میدونم لامصب بیماری فقر منو باز میکشه یک سمت دیگر

    مثلا هر موقع حس دلسوزیم میگیره میفهمم ب سمت فقر دارم میرم یا عصبانی میشم یا دیگران رو قضاوت میکنم

    یا اعتماد بیجا ب کسی میکنم در رابطه با کار ، ب سمت فقر در حرکتم

    راستش من فقط میتونم خودم عوض کنم و باید روی خودم تمرکز کنم

    هر موقع خواستم ب یکی حالی کنم راه پول درآوردن این شکلیه از مسیر دور میشم

    دوستان اینجا هر کسی روی روانشناسی ثروت یک و دو و یا سه کار میکنه نتیجه نمیگیره ازش خواهش میکنم اول بره دوره شیوه حل مسائل زندگی رو کار کنه و کامنتها رو بخونه بعد بیاد روی دورهای ثروت

    مطمئنم موفق میشید

    بیماری فقر ما ژنتیکیه درون دی ان ای ما برنامه نویسی و ذخیره شده

    تغییر باید از درون اتفاق بیافته و گرنه درست نمیشه

    پس اول بریم دوره شیوه حل مسائل

    من خیلی کارهای احمقانه انجام دادم بعد برگشتم صفر شدم

    الان بعد از دوره شیوه حل مسائل دیگه احساسی عمل نمیکنم بعدش هدایت شدم به جلسه 25 ثروت یک

    همه چیز داره درست میشه امروزم رفتم کل بدهی رو دادم و 5 میلیون دیگه موند اونم دو روز دیگر میدم و دیگه به حرفهای استاد عمل میکنم و نمیگم همه چی درست شد و پشت گوش بندازم

    من باید هر روز کار کنم تا رفتارهای فقر نزنه بالا.

    راستش بچه توی انجمن ما، میگن پاک موندن لیاقت میخواد

    باید برای خودت ارزش قائل بشی و هر روز یک ساعت و نیم اونجا سکوت کنی تا تجربه بگیری و توی زندگیت عملکردیش کنی

    توی دوره استاد هم اگر برای خودم ارزش قائل بشم و دوره رو هر روز عملکردیش کنم (تمرین)

    نتیجه میگیرم.

    بچه ها من وقتی احساسی عمل میکنم برمیگردم صفر و حالم خراب میشه

    وقتی تمرینات رو پشت گوش میندازم خراب میکنم

    اعتماد بیجا ب کسی میکنم نسیه کار میکنم حالم خراب میشه.خونه اقوامی که ذهن فقر دارند یا مذهبی هستند

    حتی آدمهای مذهبی ما به من خیلی تهمت میزنن میگن کافره، باهاش حرف نزنید

    ارتباط با اینا حالم رو خراب میکنه

    همه اینا رو گفتم که بدونم و بدونید که فقط روی خودم تعهدی کار کنیم

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    حسن زنگنه گفته:
    مدت عضویت: 1393 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    استاپ سلام به گرمایی خورشید و سلام خاله مریم عزیز

    بینهایت ممنونم سپاسگزارم برای ابن فایل بینهایت عالی که برای ما گذاشتی

    یکی از دلایلی که اینکه نتایج پایدار برای شخص خود من اتفاق نمی‌افتد بخاطر انگیزه تو زمان های تو شرایط حالا به دلیل تضاد به دلیل خواست ها یا هر دلیل دیگه یک مدت با انگیزه بالا شروع به کار کردن با روی یک پروژه خواستی میرم شروع میکنم کار کردن بعد کلی ایده میاد کلی روی احساسم روی باور ها کار میکنم بعد نتیجه که شکل میگیره به خاطر اینکه انگیزه کم میشه یا به دلیل اینکه به اون خواست رسیدم نمیام بگم آفرین حسن تونستی پس ادامه بده کار درست تو عالی هستی دیدی شد پس حرکت کن برو جلو بیشتر کار کن برو توبعدی برو خواست های دیگه کار کن حالا خودت گسترش بده تو جنبه های دیگه الان تو وضعیت مالی تو مدار مالی خوبی هستی و تونستی کلی از نظر مالی دستاورد داشته باشی حالا برو بیشتر روی رقم های بزرگتر روی روابط روی پروژه های بزرگتر کار کن اما انجام نمیدم چون فکر میکنم اوضاع شرایط دیگه همین جوری خواهد بود استاد یک چیز دیگه از خودم فهمیدم اینکه زمانی که روی خودم کار میکنم انگیزه دارم و به اون خواسته به اون هدف میرسم تو ذهنم اینجوری فکر میکردم حالا که باید به خودم استراحت بدم یک مدت تعطیل کنم کار روی باور هارو بعد با ابن توجیه حسن تو چقدر زحمت کشیدی آفرین الان یک مدت کنار بزار آفرین خسته نباشی انگاری این روی خودم کار کردن به نوعی اهرم لذت باشه شده بود اهرم رنج یعنی بجای اینکه من لذت ببرم داشتم رنج رنج می‌بردم از اینکه روی خودم کار میکردم و یک وظیفه ای میدونستم مثل یک زندانی که باید اون زمان اون وقت خودم را در زندان بگذرونم تا این زمان تمام بشه بعد من آزاد بشه یعنی تو ذهن من این بود من اگر ابن زندان تحمل کنم به طور مثال بعد طعم آزادی خواهم کشید در صورتی که من بجای اینکه بیام روی زندان تو محیط خودم تصور کنم بیام روی ابن مسأله کار کنم من چطور شخصیتم عوض کنم چطور خودم بهبود بدم که مه دیگه به زندان ختم نشه بخوام رنج بکشم یعنی ابن تغییر کردن در ذهن من مساوی شده بود با رنج نه لذت. این مثال زندان ازکجا به ذهنم رسید من شخصیت نلسون ماندلا خیلی دوست دارم بعد توی یک مستند اون شخص داشت تعریف میکرد از ماندلا پرسید بود توی ابن چهل سال چطور تونستی با این تنش با این سختی با این رنج هم تمرکز داشته باشی روی مسأله بیرون و همین که ابن رنج تحمل کنی حالا جواب چی بود میگه ماندلا با خنده خیلی مهم با خنده این خودش یا باور یک باور که داره می‌خنده میگه من اصلا تو این چهل سال اصلا زندان نبودم بعد اون گزارشگر اون مجری تعجب می‌کنه میگه یعنی چی میگه اینا جسم من زندانی کرده بودن اما روح من فکر من اون بیرون بود من داشتم خودم اون بیرون تجسم میکردم و هر مقدار ابن کار بیشتر انجام میدادم احساس میکردم من میان مردم حضور دارم

    استاد ابن مستند چنان انفجاری در مغز من به وجود آورد که من مدت ها داشتم به این مسأله فکر میکردم که من وقتی به یک تضادی به یک مشکلی بر میخورم چجوری به نوع مسأله نگاه میکنم آیا خودم تو مشکل مبینم با میگم نه این یک رحمت است ابن داره به من کمک می‌کنه وقتی این سوال کردم از خودم دیدم وقتی به یک تضاد بر میخورم حال احساسم بعد میشه گفتم این داستان این این که من باید تغییر کنم اگر به هر تضادی بر میخورم و همان احساس بد دارم پی من کار دارم پس من تغییر نکردم تازه جالب تر از همه ابن تمام انسانهای بزرگ حتی استاد عباسمنش وقتی اصلا این تفاوت ایجاد می‌کنه این که آدمهای بزرگ به وجود میان اینکه ابن آدمها این افراد می‌شوند جز یک درصدی دنیا که استاد عباسمنش هم جزی از اونها است این اصل آقا من هروقت مسله حل میکنم و اون تمام میشه و نتیجه عالی میگیرم دیگه نمیگم خوب تمام شد بزار من یکم استراحت کنم نه تازه میگه پس شد دیدی شد بزار برم روی پروژه‌ای بزرگتر کار کنم بزار خودم بیشتر به چالش بکشم بزار اندازه رغم خودم در درون خودم ارتقا بدم تمام انسانهای بزرگ دنیا هم به همین شکل عمل کردن ماندلا وقتی بعد چهل سال زندانی نگفت خدا حافظ من دیگه بازنشسته شدم تا لحظه آخر زندگیش به دنبال بهبود به دنبال کیفیت به دنبال گسترش ثروت به دنبال صلح آشتی و ارتقا سطح کیفی جامعه و کشورش بود و همین امر شد ماندلا خیلی ها بودن که توی اون شرایط حتی بد تر از ماندلا بودن اما تفاوت در دیدگاه اون اشخاص بود که دنیارو جای بهتری برای ما کرد و نسل امروز مدیون عباسمنش ها ماندلا ها استاد عباسمنش با اینکه دیگه نیاز مالی نداره اصلا دیگه نیاز نیست که کاری انجام بده برای امرار معاش خودش اما باز هم داره بیشتر بیشتر داره بیشتر روی مسأله بهبود سطح کیفی افکار باور ها و هر دفعه مبینم سخاوت مندان داره مطالب جدید تری به ما آموزش میده و عالی تر از همه اینکه هر دوره هر دوره که خرید کنید هر دوره ای حتی مثلا ثروت 1 میتوانی تو تمام زمینه ها پیشرفت کنیم چون اساس اصل قانون یک چیز و توی تمام عرصه زندگی ما همان قانون داره کار می‌کنه اما باز هم استاد میاد به شکلی به نوعی با متد خودش میاد شکل این انجام دادن این قانون به ما به نوعی که برای ما قابل مفهم باشه داره تغییر میده تا قابل درک تر تا قابل فهم تر و آسان تر باشه برای ما انجام میدهد اما ما من خودم مثال می‌زنم حتی دوره میخرم حتی پول میدم اما باز هم درون خودم برای خودم آنقدر کم ارزش جلو میدم که روی خودم برای بهبود زندگی خودم کار نمیکنم و یک مدت کار میکنم بعد میرم میشنم با افرادی که تو مغزشون پر از چرندیات است هم صحبت میشم هم کلام میشم و همان وردی ها و همان چرت پرت های که از گذشت اجداد ما داستن چ به ما هم دادن دوباره من هم تکرار میکنم

    استاد ازت بینهایت سپاسگزارم ازخاله مریم عزیز

    من این کانت برای این ننوشتم که مثلا این فایل که شما زحمت کشیدی تهیه کردی حالا یک حرف خوب بزنم حالا یک حرف قشنگی زده باشم بعد چند نفر مثلا ببین رای بدهند بگن آفرین نه من از سال پیش یک تضادی برای من رخ داد به شکل خیلی خیای بدی و چنان چک لگدی خوردم دنیا من مجبور کرد باید تغییر کنی اگر نکنی تازه اولش است

    من یک انسان با جسارت شجاعی هستم توی تمام مراحل زندگی خودم جسارت های بزرگی انجام دادم در حد اندازه خودم بلکه از تمام تیر طایفه فامیلهای خودم تمام آنها با کارمند بودن با مدیر بودن اما من خودم میشه به چالش کشیدم و خودم تو خطر های بزرگی انداختم و هیچ ترس هم نداشتم چون دوست داشتم اما اما اما اما یک مسله بزرگترین این جا وجود داشته با اینکه من این هم پول های زیادی کسب کردم کردم و کارهای بزرگی انجام دادم یکی از همین کارها من زمانی که میخواستم کارخانه داشته باشم به خاطر مقدار زیادی پولی که میخواست کار من من اون زمان توانایی خرید ابن تجهیزات نداشتم و پا توی عرصه ای گذاشتم هیچ کس تا به حالا تو ایران به قول بازاری ها این ریسک نکرده تو صنف من انجام ندادن چهار سال مطالعه بی‌وقفه شبانه روز و آزمون خطاهای که انجام دادم تونستم خودم دستگاههای که نیاز من برای کار خودم باشه اختراع کنم با وجود اینکه خیلی بودن من تو کار وسط کارم ترکم کردن نزدیکانم من مدت ها تنها مجبور بودم خودم تنهایی کار کنم اجاره خونه من عقب افتاد از خیای از لذت ها گذشتم مسافرت حتی خرید ماشین و خیلی خیای لذت های دیگه اما تونستم به موفقیت برسم من تمام دوستان خودم همه همه ترک کردم و قطع رابطه همه رو پاک کردم از زندگی خودم فکر کنم الان یک نفر با دونفر باشه اون همه چند ماه به چند ماه خبر دارم ازشون و الان دارم با دستگاهای که اختراع کردم محصول تولید میکنم و این تعهد به خودم دادم من باید با این دستگاه محصول تولید کنم به بازار بدم و نتیجه مطلوبی گرفتم شروع میکنم به ساخت فروش دستگاه حتی کشورهای دیگه چ یک روزی فایل این اتفاقات برای استاد عزیزم خواهم فرستاد تا تصویری ببینه که شاگردش چه کارهای بزرگی داره انجام میده

    من نمی‌خوام بگم کلی سختی کشیدم رنج کشیدم بی پولی بدهکاری نه نه اصلا حرف من این نیست تمام این مطالب گفتم بخاطر این بود فقط بخاطر این من بلد نبودم من بلد نبودم من با باورهای با پیش فرض های جلو اومدم ابن همه شرایط سخت پشت سر گذاشتم و از زمانی که با استاد اشنا شدم هم نتایج من عوض شد هم شکل اون روند دستاورد ها من یادم زمانی که میخواستم این کار انجام بدم همه به من می‌گفتن این کار نشدنی است این نمیشه دیونه شدی بابا ولش کن نمیشه بعد این باور داشتم من میرم سختی میکشم بعد از کلی رنج مشقت سختی بعد به دستاورد میرسم و همین شد و

    اما زمانی که با استاد اشنا شدم فهمیدم بابا ابن همه دربه دری داغون شدن احتیاج نبود همیشه این باور ابن جمله به خودم میگم من وصل میشم به خدا من وصل میشم به منبع همه چیز درست میشه اصلا قرار نیست من کاری انجام بدم و زمانی که درک کردم فهمیدم تکامل ابن جمله تی کردم تازه فهمیدم که استاد چی می‌گفت که این هم خودش تکامل داشت تا بفهم درک کنم

    در کل بینهایت دوستان دارم استاد عزیزم به خدا هر جمله ای که شما میگی فقط باید نشست فکر کرد ابن جمله ها همه همه از جنس طلا هستن از جنس سنگ یشم از جنس الماس هستن ابن بخاطر این میگم خودم به شخصه جز کسانی بودم یک درصد نه به یک درصد یک‌درصد از این قانون توی شرایط خیلی خیلی سخت مثل بدهی چهار سال پیش یک میلیارد هفتصد میلیون تومان منی که هیچ وقت نه ابن عدد مه این شرایط گذرونده بودم این کلام استاد کاری به من کرد من از ریشه تغییر کنم اصلا آدم دیگه بشم من ظرف مدت سه ماه یا چهار ماه بدهی پرداخت کنم بلکه بعدش نتایج بزرگ‌تری هم بدست بیارم و بزرگ تر ازهمه ابن دستاورد های که توی زندگی من بزرگتر بود اینکه من شکل خدارو نگاهم به خدارو به کل توی زندگی خودم عوض کنم

    بینهایت سپاسگزارم سپاسگزارم استاد بینهایت و از خاله مریم عزیزم

    دوستان گرانقدر همراه عبامنش با کامنت های بینظیرشون اون ها هم به من کمک های خوبی کردند سپاس از همه شما

    شمارو به کسی میسپارم که آرامش این جهان از آن اوست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    ناصر رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1341 روز

    سلام استاد عزیز خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسیم

    مینویســـــم برای خودم.

    مینویســـــم در سایت چون صبح تا شب در سایتم چون همیشه باهامه چون دفتر نیست که گم بشه پاره بشه چون همیشه دسترسی دارم تا وقتی زنده هستم.

    مینویســـــم تا همیشه به خودم یادآوری کنم مسیر درست رو.

    مسیر درست؟؟؟

    مسیری که بیش از 600روزه با وجود اینکه نتایج واتفاقات خوبی رقم زدی رو ذهنت کوچیک بدونه تعهد دادم که ادامه بدم

    با وجود اینکه مسخره بشی که دیوونه شده

    با وجود اینکه نجواهای ذهن رو که وقتی رفتی تو درودیوار و مثل وزنه صدکیلوگرمی تو مغزت سنگینیشو احساس میکنی بتونی خاموش کنی

    باوجود اینکه هیچ کسی رو دورو برت نبینی که این مسیرو میره

    باوجود اینکه خانوادت بگن ما اون ناصر قبلی رو میخوایم و به مسیری که میدونی درسته ادامه بدی

    باوجود اینکه فردی رو میبینی و ذهنت میگه داره دروغ میگه ،فتوشاپه ،الکیه،ساختگیه ادامه بدی چون قلبت تاییدش میکنه قلبت تایید میکنه این مسیر رو

    چرا ادامه بدی؟

    چون از وقتی شروع کردی نشانه هایی دائما دارن تکرار میشن هرروز بارها و بارها تکرار میشن و وقتی اون نشانه هارومیبینی که هیچ کسی نمیبینه قلبت آروم میشه

    چون از وقتی شروع کردی به طرز باورنکردنی جسمت روز به روز سالمتر میشه

    وقتی صبحت رو با دیدن زیباییها و سپاسگذار بودن داشته هات شروع میکنی میبینی تا شب همینجور اتفاقات خوبی برات میفته

    چون از وقتی شروع کردی دیدی که اون تصادفاتی که میدیدی دیگه خبری ازشون نیست

    اون افرادی رو که تو خیابونا دعوا میکردن خبری نیست و نمیبینی

    وقتی پشت فرمونی اون افرادی که بوق میزدن ناراحت و عصبانیت میکردن خبری نیست

    تو دفتر صبح مینویسی چی دوست داری بخوری ظهر یا شبش میبینی اون غذا رو میخوری

    مینویسی که یکی از دوستات زنگ بزنه بهت باوجود اینکه 4ساله خبری نبوده همون روز زنگ بزنه

    میخوای یکی از فامیل هاتو ببینی چجوری بشه که اون روز پیاده بیای بیرون و فردی رو ببینی که 2ساله ندیدیش

    همون لحظه ای که از خدا نشانه بخوای که بهت بگه این مسیر درسته یا نه 30ثانیه هم طول نکشه که یک نشانه ای بده که 1ساعت گریه کنی که آخه چجوری میشه.

    هرجا میری صدای آواز پرنده هارو بشنوی گل های رنگارنگی ببینی با خودت بگی این گل ها این پرنده ها کجا بودن قبلن

    افرادی رو ملاقات کنی که دارن ازت تشکر میکنن کمکت میکنن بعد میگی خدایا این افراد قبلا کجا بودن همه دوست دارن کمکم کنن با عشق

    صبح تجسم کنی تو آسمون لک لک ببینی و فرداش تو شهر به این بزرگی لک لکو ببینی بعد هدایت بشی به جایی که کنار جاده بیش از 100تا لک لک وجود داره و تو میبینی و اون افرادی که پیش تو هستن نمیبینن

    یه اتفاق به ظاهر بدی میفته از زاویه ای نگاه میکنی که حالت بهتر بشه بعد میبینی اون اتفاقه به نفعم شد

    چقدر خوبه آرامش چقدر خوبه این مسیر

    چقدر خوبه احساس خوبی که از تغییر زاویه ذهنت ایجاد میشه و اون حال خوبه چقدر برات ارزشمنده و اون حال خوب رو با هیچ چیزی عوض نمیکنی

    من عاشق این مسیرم عاشق خدایی هستم که منو هدایت کرد به این مسیر

    عاشق خدایی هستم که این جسمو این بدنو بهم هدیه داده

    عاشق خدایی هستم که بدون منت هوا و آب رو در اختیارم گذاشته

    عاشق خدایی هستم که این جهان بی نظیر رو آفریده و من دارم توش زندگی میکنم و لذت میبرم سوار ماشینش میشم لذت میبرم سوار بر هواپیما از آسمون زمینشو میبینم لذت میبرم از چشمانی که بهم داده تا زیباییهاشو ببینم لذت میبرم از دستانی که بهم داده تا عزیزانم رو در آغوش بگیرم از گوشهایی که بهم داده تا صدای خودمو بشنوم صدای عزیزانمو صداها بشنوم پاهایی که بهم داده تا سرپای خودم تو زمینش قدم بردارم

    عاشق خدایی هستم که بین بنده هاش هیچ فرقی نذاشته و هممون به یک اندازه بهش دسترسی داریم عاشق عدالتشم

    عاشق خدایی هستم که قوانینش رو از زبان فردی جاری ساخته واین فرد بدون منت به رایگان با تمام جودش با عشق سعیشو میکنه که به درستی این قوانین رو دراختیارمون قرار بده ومنو هدایت کرده به این فرد توحیدی به این قوانین

    عاشق خدایی هستم که اختیار زندگیمو داده دست خودم نه دیگران .

    عاشق خدایی هستم که منو تو خانواده ای قرار داده که هرلحظه با دیدنشون ،با خنده و شادیاشون،شادتر میشم

    عاشق خدایی هستم که اینهمه نعمت در اختیارم قرار داده که اگه بخوام بشمارم تمام عمرم صبح از لحظه ای که چشمام باز میشه تاشب موقع خواب وقت کم میارم

    نوشتــــــم برای خــــــودم که یادم بمونه که وقتی با تعهد به قوانین پایبند بودم وقتی با شورو شوق و ایمان ادامه دادم اتفاقات خوبی برام افتاده هرچند که ذهنم هم بیکار نبوده خب که چی، شانسی بوده.

    نوشتم که همیشه سعی بکنم با تعهد ادامه بدم اگر جایی نجوایی اومد بتونم که تصحیح مسیر کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    حسین گفته:
    مدت عضویت: 2421 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم گرامی

    استاد جان سپاسگذارم بابت تهیه این فایل زیبا و خدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم برای داشتن استادی چون شما، شمایی که فریاد میزنید میشود.

    جلسه اول دوره عزت نفس حدود دو سال پیش بود که چه هدفی رو بوده که باید بهش میرسیدی و انجامش ندادی، من فورا گفتم آیلس.

    خلاصه همه کارهام رو بستم و یک سالی میشه نشستم فقط زبان میخونم و دقیقا 20 روز دیگه یعنی 29 جولایی امتحان من هستش. در طول این دوره که برای هدف ام و با الهامی که بهم شد معجزه های زیادی دیدم، امروز ناخداگاه اشک توی چشام جمع شد، زمانی که فایل بی بی سی رو گذاشته بودم توی گوشم و راجع به المپیک قطر صحبت میکردند و من 100 درصد متوجه میشدم، خیلی راحت. خدارو خیلی شکر کردم که شد.

    در این مسیر خیلی ها بهم سنگ زدن که کوتاه بیا، شده 34 سالت ولش کن، ولی من ادامه دادم،این خیلی ها نزدیک ترین ها بودندها، پدر و مادر که هر روز مسخره و توهین بود. ولی من ادامه دادم.

    کار نداشتم، پول نداشتم ولی ادامه دادم، گفتم اصل زندگی من اینه، خدا گفته من میگم چشم با تمرکز 100 درصدی انجام میدم.

    امروز داشتم به این فکر میکردم بعد زبان، چطوری میتونم پول در بیارم، چون باید چندتا مدرک دوره برنامه نویسی جدید رو هم بگیرم، یک فایلتون رو گوش میکردم، میگفتین من میخوام، چطوری میشه رو نمیدونم بهت گفته میشه برو خوشحال باش، حالت خوب باشه در زمان مناسب بهت گفته میشه.

    منم گفتم 20 روز دیگه من به خواسته 15 ساله ام میرسم، فعلا برو این رو تموم کن بعد درست میشه. 15 سال بود که این ماموریت رو عقب انداخته بودم. و خدارو بینهایت سپاسگذارم که من رو توی این مسیر قرار داد و چقدر خوشحال و پر انرژی هستم.

    راستی دفتر شکرگزاری و باورهای من امروز روز 1002 ام بود و در این مدت بدون وقفه خدارو بینهایت سپاسگذارم، الهی صدهزار مرتبه شکر.

    برای شما و همه دوستان عزیزم سلامتی، ثروت و اراده فراوان برای رسیدن به خواسته ها میخوام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: