در قسمت نظرات به این 2 سوال جواب دهید:
1.چه شغل هایی را الان می شناسی که به عنوان منبع کسب درآمد افراد هستند اما تا همین چند سال پیش بسیار خنده دار و غیر قابل بود که بشود از طریق انجام چنین کارهایی پول ساخت؟
2. اگر باور داشته باشی که موضوع مورد علاقه ی شما می تواند به عنوان یک شغل وجود داشته باشد و می تواند از لحاظ مالی شرایط تجربه زندگی ای سرشار از شادی و آرامش را برای شما فراهم کند، چه موضوعی را به عنوان شغل انتخاب می کنی؟!
به این سوالات فکر کن و پاسخ های خود را بنویس تا هم خودت و هم دوستانی که نوشته شما را می خوانند، باور کنند که می توان از هر آنچه به آن علاقه داشته باشی، پول ساخت و آن را به عنوان کسب و کار گسترش داد.
منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD197MB23 دقیقه
- فایل صوتی نقش عشق و اشتیاق در موفقیت22MB23 دقیقه
زندگی یک تجربه بینظیر از خوشبختی دائمی میشود اگر در مسیر اصلی باشی و حرفهات، عشقت باشد یا عشقت، حرفهات باشد!
اینگونه میشود که تمام فعالیتها، افکار و اهداف تو در یک راستا قرار خواهند گرفت و تو آتشی به پا خواهی کرد؛ چراکه ذرهبین را جلوی پرتوهای افتاب قرار دادی!
واقعا نتونستم از کنار سوالات شما به سادگی بگذرم و با اینکه جایی مهمان بودم و کلی کار داشتم، رفتم یه گوشهی ساکتی تا در پاسخ به این فایل بینظیر و سوال قشنگتون بنویسم …
بنویسم که نوشتن زندگی منو درگون کرد!
بگم که من با نوشتن زنده هستم و اگر روزی ننویسم، یا نوشتنم رو به تاخیر بندازم، هیچی نمیتونه حال منو میزون کنه!
جا داره همین جا وسط حرفام کلی ازتون تشکر کنم که این سوالو مطرح کردین چرا که نسبت به مسیر مورد علاقم به وضوح بیشتری رسیدم!
وضوحی که گفت …
من عاشق مکتوب کردن ذهنم هستم و این کار، تبدیل به یک اعتیاد مثبت در من شده تا جایی که تمام تلگرام من پر شده از نوشتههای روزانم!
تا قبل از اینکه این فایل شما رو ببینم با خودم فکر میکردم من عاشق نویسندگی هستم اما همین الآن فهمیدم قضیه فقط نویسندگی نیست؛ بلکه قضیه اینه که من عاشق اینم افکارم و دیدگاهم به مسائل رو ثبت کنم و تلاش کنم افکاری زیباتر و متعالیتر رو پرورش بدم!
من از تخلیه افکارم و به ثبت رسوندشون اوج لذت رو میبرم تا جایی که هیچی نتونسته جای این لذت رو برای من بگیره!
حتی وقتی به دل طبیعت میرم، اگر چیزی ننویسم هیچ لذت نمیبرم!
از وقتی لذت نوشتن افکارم رو چشیدم، دیگه هیچی اون لذت نمیشه و هیچی برای من به اون اندازه لذت بخش نیست!
همین باعث شده نه یک بار، نه دو بار، بلکه بارها و بارهه در طول روز گوشی دستم باشه و مدام در حال تایپ کردن باشم!
تایپ افکارم و گفتگوهای ذهنیم با هدف بهتر کردن دیدگاهم نسبت به مسائل مختلف روزمره!
میدونی استاد …
زندگی برای من مثل یک مدرسه شده که هروزش یک جلسه آموزشیه!
و زمین و زمان برای من حکم آموزگار رو دارند! آموزگارانی که به من میگن چه رفتار و افکاری، چه نتایجی رو خلق میکنه!
هر بار با هر شخصی یا مسئلهای روبرو میشم، از خودم سوال میکنم که این موضوع چه درسی برای من داشت و چه طوری میخواد به من آموزش بده!
سریع میام و پاسخ رو در دفترم ثبت میکنم و این تبدیل شده به عادت روزانه من!
من معتقدم به عنوان دانشجو یا هنرجو به مدرسهی زندگی آمدیم تا بیاموزیم!
هروزش یک جلست و به میزانی که سر این جلسه حواسمون جمع باشه به آموزهها، درسهای بیشتری دریافت میکنیم؛ درسهایی که باعث رشد ما خواهند شد!
به قدری دارم تندتند تایپ میکنم و خوشحالم از این وضوح بیشتر مسیرم که کلمات تموم میشن!
با اینکه شخصا به حوزه های مختلفی علاقه دارم و در هر کاری استعداد دارم اما هیچ کاری به اندازه این کار منو معتاد خودش نکرده و اگر یه روز انجامش ندم، بیمارم!
وقتی به ۲۴ ساعت یک روز خودم نگاه میکنم، میبینم که بیشترین توجه و بیشترین افکارم، بیشترین حواسم معطوف به درسهای کلاس زندگی و ثبت این درسهاست!
درست مثل دانشجویی که ردیف اول نشتسته و مدام در حال نوت برداری باشه!
من شیفته این مسیرم و هیج کاری به این اندازه برای من مولد حسِ رضایت نیست!
حسی رضایتی که خودش مولد خوشبختیه و حال خوبی غیرقابل وصف رو برام به ارمغان میاره!
حالی از جنس عبادت!
میدونی چرا؟
چون در این سایت گرفتم زندگیم رو به توحید گره بزنم و این توحید بودش که منو به نوشتن سوق داد و بدون شک تمام لحظاتی که مشغول نوشتن هستم، در نزدیکترین فرکانس به خداوند درونم سیر میکنم!
چرا که تمام تلاش من اینه که بتونم صداشو بشنوم و بنویسم😭
من با این کار مستم، دائمالمست! خوشحال و خندان، بهترین نسخه خودم، با بهترین افکار و بهترین احساسات!
وقتی میبینم هنوزم نوتیفیکیشن پاسخ به دیدگاه در سایت برام میاد، در پاسخ به کامنتهایی که سالها پیش منتشر کردم، مو به تنم سیخ میشه!
چون میبینم اون نوشتهی اون موقع من که صرفا گفتگوهای ذهن و قلب من بود چه طوری تونسته به یک عزیزی کمک کنه!
عزیزی که مثل من هنرجوی هنرستان زندگیه و اون جزوهای که سالها پیش مکتوب و منتشر کردم، بهش کمک کرده!
اما چه کمکی!؟ همین که تونسته سوالی از سوالات ذهنش رو پاسخ بده و نسبت به مسئلهای خاص به شفافیت برسه!
اونم در حالی که اون موضوع به شدت ذهنشو مشغول کرده و با هدف پاسخی وارد سایت میشه و به طور اتفاقی با نوشته من روبرو میشه!
نوشتهای که شاید اون موقع مشکل منم بود و برای دل خودم منتشرش کرده بودم!
پس میشه! پس این کاری که عاشقش هستم میتونه مشکلی از مشکلات افراد رو حل کنه، میتونه برای جهان مفید باشه، میتونه به خیلی از افراد کمک کنه!
اینو از فیدبک مثبت دوستانم در همین سایت فهمیدم!
سایتی که اگر باهاش آشنا نمیشدم، هیچ موقع رغبت نوشتن نداشتم! من حتی در دوران مدرسه هیچ موقع نویسنده خوبی نبودم و همه انشاهامو با کمک مادرم مینوشتم که معلم بود!
اما چه باعث میشه وارد سایتی بشم که منو به صراط مستقیم توحید هدایت میکنه
و منو به نوشتن سوق میده! و آنچنان لذتی رو به زبونم میچشونه که تمام فعالیتهایی که دیگران به عنوان تفریح میشناسن برام بیمعنی میشه!
اینقدر برام مهم و ارزشمند و حیاتی هست که الآن دوساعته رفتم یه گوشه از خونهی میزبان تا فقط این متنو تموم کنم ولی مگه تموم میشه!
دوست دارم فقط بگم استاد ازت متشکرم که مسیر شخصی علاقهتو پیدا کردی، و اینو منتشر کردی که بچه ها یادبگیرن تا همهی ما بتونیم خوشبختی رو همین لحظه با پوست و گوشت و استخونمون لمس کنیم!
خوشبختیای که شاید نشه با کلمات توصیف کرد! چیزی فرای مادیات!
اینجا زمینه یا بهشت؟!
خانم محمدی عزیز …
صمیمانه سپاسگزار شما هستم.
همین که وقت گذاشتین و تایپ کردین،
همین که از تجربیات خودتون گفتین،
همین که روند رشد خودتون رو عنوان کردین،
همین که از موفقیتها و پیشرفتهاتون گفتین،
و …
با تملم وجود سپاسگزار شما و پیشنهاد عالیتون هستم و نهایت تلاش خودم رو برای به کارگیری صحبتهای شما خواهم کرد.
آرزو میکنم روز به روز، با قورا کلمات ذهنتون مردم بیشتری رو به وجد بیارید … .