نقش عشق و اشتیاق در موفقیت

 

در قسمت نظرات به این 2 سوال جواب دهید:

1.چه شغل هایی را الان می شناسی که به عنوان منبع کسب درآمد افراد هستند اما تا همین چند سال پیش بسیار خنده دار و غیر قابل بود که بشود از طریق انجام چنین کارهایی پول ساخت؟

2. اگر باور داشته باشی که موضوع مورد علاقه ی شما می تواند به عنوان یک شغل وجود داشته باشد و می تواند از لحاظ مالی شرایط تجربه زندگی ای سرشار از شادی و آرامش را برای شما فراهم کند، چه موضوعی را به عنوان شغل انتخاب می کنی؟!

به این سوالات فکر کن و پاسخ های خود را بنویس تا هم خودت و هم دوستانی که نوشته شما را می خوانند، باور کنند که می توان از هر آنچه به آن علاقه داشته باشی، پول ساخت و آن را به عنوان کسب و کار گسترش داد.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    197MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی نقش عشق و اشتیاق در موفقیت
    22MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

553 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مجتبی هاشمی» در این صفحه: 1
  1. -
    مجتبی هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2105 روز

    بنام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    اینکه از علاقه به درامد نمیرسی ترمزی است که سالها منو از حرکت کردن در مسیر علاقه ام باز داشته از بچه گی عاشق نویسندگی بودم و قدمهای زیادی رو در این راه برداشتم کتابهای بسیار زیادی رو مطالعه کردم .

    تو زندگی بارها به مشکل خوردم که نجوای در درونم مرا به ادامه مسیر مورد علاقه ام فرا می خواند و به من گوش زد می کرد که تنها راه برون رفت از این بن بست همینه اما من سخت به باور پوچم چسبیده بودم تا اینکه سختی ها منو به زانو در آورد و مجبور به تسلیم شدن در برابر این ندا شدم از روزی که قلم به دست شدم گره ها هم یکی پس از دیگری شروع به گشوده شدن کردن و اکنون نوشتن داستانم تمام شده و ترس دارم از چاپ کردن و افزدن به حجم کتابهای بی ارزش . در نوجوانی که به جمعه بازار کتاب می رفتم و انبوه کتاب فکاهی رو میدیدم که روی هم تلبار شده بود .ترمزی شده برای من که نوشته باید حدیثی برای شنیدن داشته باشه . و دنبال حرفه ای میگردم که مهر تاییدی بر اثرم بزند خیلی جا تشخیص بین آرمانها و ترسها برایم سخت میشه به امید روزی که بتوانیم با شناخت بهتر خود دست ترسهایمان را ببندیم و راحت تر به سمت ارزوهایمان گام برداریم

    با تشکر از دوستان همراه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: