نقش عشق و اشتیاق در موفقیت

 

در قسمت نظرات به این 2 سوال جواب دهید:

1.چه شغل هایی را الان می شناسی که به عنوان منبع کسب درآمد افراد هستند اما تا همین چند سال پیش بسیار خنده دار و غیر قابل بود که بشود از طریق انجام چنین کارهایی پول ساخت؟

2. اگر باور داشته باشی که موضوع مورد علاقه ی شما می تواند به عنوان یک شغل وجود داشته باشد و می تواند از لحاظ مالی شرایط تجربه زندگی ای سرشار از شادی و آرامش را برای شما فراهم کند، چه موضوعی را به عنوان شغل انتخاب می کنی؟!

به این سوالات فکر کن و پاسخ های خود را بنویس تا هم خودت و هم دوستانی که نوشته شما را می خوانند، باور کنند که می توان از هر آنچه به آن علاقه داشته باشی، پول ساخت و آن را به عنوان کسب و کار گسترش داد.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    197MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی نقش عشق و اشتیاق در موفقیت
    22MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

553 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ندا گلی» در این صفحه: 2
  1. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1831 روز

    سلام بر همه عزیزان

    روزشمار 186 فصل هفتم

    از سری فایل های بینظیر در راستای کسب و کار مورد علاقه

    اینکه وقتی خواسته ای داری و براش شور و شوق داری خیلی راحت بدستش میاری البته که براش کار زیاد هم انجام میدی اما نه زجر بیخود بلکه با عشق اون کار و انجام میدی

    من داشتم به خودم فکر میکردم گفتم فعلا کسب و کار و میزاریم یه گوشه کاری بهش نداریم چه کاری بوده در طول زندگیت که براش شور و شوق زیاد داشتی و برای رسیدن بهش هم کلی کار انجام دادی اما با عشق

    خیلی فکر کردم به اون کار که خواسته م بوده و شور خیلی زیادی داشتم ولی ذهنم یاری نکرد و البته خودمم سرزنش نکردم گفتم شاید الان حضور ذهن نداری اون کار بزرگه رو بگی اما یادم افتاد به شور و شوق های کوچیک کوچیک که بدون اینکه از لحاظ جسمی یا ذهنی خستم کنه انجام دادم مثلا تدارک برای سفر تا قبل اینکه با استاد و مریم جان آشنا بشم و اونا با سبک زندگیشون بهم یاد بدن برنامه ریزی نمیخواد سفر و همش و فقط بسپار به خدا و برو تو دل سفر و بزار خدا هدایتت کنه کلی برنامه ریزی میکردم و بخوای بهش از دید منطقی نگاه کنی اصلا کار راحتی نیست و کلی انرژی بیشتر ذهنی و یکمی فیزیکی میگیره از ادم اما من چون خیلی اهل سفر و تفریحم با عشق انجامش میدادم خسته میشدم گاهی اما خیلی کم الان اون نشتی و اتلاف وقت و انرژی رو میزارم روی کارهای دیگم قبل سفر یه مثال میزنم

    مثلا حتما برنامه باید از یکماه تا حداقل یکهفته مشخص میشد برنامه : مکان مشخص شده، افراد مشخص شده، و فیکس کردنش اگه دسته جمعی بود که خودم تنهایی میفتادم دنبال بچه ها که صد در صدشون و اعلام کنن البته این هنوزم در من هست اما خیلی خیلی بهتر شدم حداقل ذهنمو درگیر نمیکنه و اعصاب خوردی ایجاد کنه بعد ازین پروسه برداشتن لباس و وسایل بعد چه اهنگ هایی اونجا گوش کنیم چه کارهایی انجام بدیم و لیست میکردم بعد لیست خرید و…. تو این بین از ده تا سفر 3تاش کنسل میشد حالا یسری هاش دقیقه نود یسری هاش زودتر و اصلا هم اعتقادی نداشتم حالا که اونا کنسلن خودم برم و بمرور تمام اینا رفع شد جوری که اگه قبلا در اکثر موارد من پیشنهادارو میدادم الان بقیه میان پیشنهاد میدن اصرار میکنن و نصف برنامه ریزی ها رو بعهده میگیرن و اینم بگم لباسامو که همون شب قبل سفر برمیدارم اینکه اونجا چیکار کنم چه اهنگهایی گوش کنم و اینا همش حذف شد بطور کامل با این منطق که میریم خوش میگذرونیم و همونجا ایده ها میاد (البته تو سفرهای دسته جمعی معمولا) پیش میاد که یهو سفر دقیقه ای نودی حالا شده حتی یک روز بوده و فقط دل و سپردم به سفر و….

    حالا در رابطه با خواسته داشتن رابطه عالی علاوه بر اینکه سعی کردم ریز به ریز نکات و تمرین هایی که استاد تو دوره عشق و مودت گفتن و انجام بدن خودمم شور و شوق زیادی داشتم و در راستای رسیدن بهش کلی کار انجام میدادم و 1درصدم به نشدنش و خستگی ش فکر نمیکردم

    تنها موضوعی که هنوز بعد چهارسال که تو سایتم و روی خودم کار میکنم ذهنمو درگیر کرده و هنوز دارم رو خودم کار میکنم و بهش فکر میکنم اینه که علاقه من چیه البته که الان یکسال تمرکزی دارم روش میزارم و برای اینکار دارم ریشه یابی میکنم خودمو و شناختهامو و ترمزهای مالی و ساختن پول رو تو خودم و اینکه الان استاد گفتن اگه میخوای خوشبختی رو در تمام جهات تجربه کنی برو سمت یک یا چند موضوعی که فکر میکنی بهش علاقه داری تا برسی به علاقه اصلیت و تمرکزت فقط روی همون یک کار که علاقت هست بزاری بقیه چیزها خودش میاد و توی اون کار مهارت کسب کن و اینو باور کنی از موضوع یا حرفه مورد علاقت میتونی پول و ثروت بسازی

    حالا من جواب تمرین ها رو میدم با مثال های الانم چون قبلا جواب داده بودم پارسال

    خب بلاگر بودن شغلی هست که اینروزها خیلی طبیعی تر شده و البته که زیاد بلاگر یا ادمین اینستاگرام یا تلگرام خیلی زیاد شده شغلی که حتی نیازی نیست که حتما تو محل خاص وجود داشته باشی و هرجا خونه سفر باشی هم با گوشی میشه هندلش کنی این قبلا حتی بعنوان شغل هم ازش اسم نمیبردن تا تقریبا حدود 7/8 سال پیش و الان شاید 5/6 ساله که خیلی زیاد شده و یکی دو ساله دیگه رسما شناخته شده هست و درامد های زیادی هم میشه از کسب کرد البته برای کسی که حتی تو این زمینه هم باورهای مناسب داشته باشه که اون مبحث جداست تو همین بلاگرهای مختلف یه نفر هست که کلیپ های اینستاگرام یا مصاحبه های خیلی جنجالی رو در حد چند ثانیه کوتاه میکنه و اعلامش میکنه مثلا یه کلیپ ده دقیقه ای از یه فردی که با این عنوان شروع میشه : مثال من اومدم براتون بگم چجوری شد که با همسرم اشنا شدم این یه تیکه رو میزاره و میگه رفته بودن سفر اونجا همو میبینن در صورتی که خود اون شخص با جزییات و آب و تاب برای اینکه خیلی ویدیو ش ویو بخوره میاد داستان و توپنج الی ده دقیقه میگه یا یسری شغل ها که اصلا نمیدونم چجوری میشه تعریفش کرد با کلمه :)))

    تمرین دوم:

    من اگه بهم میگفتن بازی بهت ثروت زیاد میده فقط میشستم از صبح تا شب بازی میکردم هر نوع بازی ای

    یا اینکه یه کسب و کاری یا معرفی کنم یا قرار باشه یه چیزی رو معرفی کنم اینم دوس دارم میدونم که الان همچین مواردی زیاد هست و درامدزایی هم میشه ازش کرد ولی همون ترمز و نجوا که احساس میکنم کار بیهوده و مزخرفی هست و بعنوان شغل هم نمیشه ازش نام برد و دارم

    فعلا همینا به ذهنم میرسه

    بازم ممنونم ازتون استاد بابت انتشار این اگاهی های فوق العاده دوستتون دارم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1831 روز

    سلام بر همه عزیزان

    تا یه قسمتی که کامنت ها رو خوندم ندیدم کسی جواب سوال 1 و داده باشه به اون صورت خیلی کم بود اما من شغل هایی رو دیدم که اصلا بخوای به کسی بگی فلانی شغلش اینه نمیدونی باید اسمش و چی بزاری

    یکیش که این چند سال اخیر خیلی خیلی زیاد شده و رواج پیدا کرده بلاگری و به اصطلاح اون زمان که من اینستاگرام داشتم شاخ مجازی هست یعنی یسری افراد حالا بسورت تک یا گروهی و یا دو یا سه نفری با یسری ویدیو گرفتن از خودشون یا شوخی و جوک تعریف کردن یا روزمرگی زندگیشون تو فضای مجازی معروف شدن و از راه تبلیغات کسب درامد میکنن اونم نه درامدهایی که خرج زندگیشون و بده درامدهایی که من خودم به شخصه شنیدم یه بنده خدایی میگفت ما فلان قد ( که عدد کمی هم نبود) دادیم به فلانی که مارو تبلیغ کنن فقط تو استوری هاشون بگن فلان پیج کارهاشون خیلی خوبه فالوش کنین حالا یسری هاشون که کلیپ هم میساختن برای بعضی کسب و کارها و موندگارتر بود طبیعتا هزینه بیشتری برای صاحب کسب ‌و کار و خلاقیت و زحمتهای بیشتری برای اون بلاگر یا حالا خود شخص که واقعا نمیدونم ایم شغلشون دقیقا چی میشه داشت من اصلا کاری به درست یا غلط بودنش روند تکاملشون تظاهر یا نقش بازی کردن و هرچی که بظاهر نشون میدن تو فضای مجازی ندارم میخوام بگم همچین شغل هایی هم هست حالا قبل ترها که عضو بودم بیشتر ادمهایی با اعتماد به نفس کاذب میدیدم یا افرادی که با منفی گفتن و بلد کردن و مسخره کردن و کوبیدن دولت یا سیاسی ها معروف میشدن یا یکاری انجام میدادن که ناپسند و غیر اخلاقی بود اما ویو میخورد کلیپهاشون اما بعدها که با قانون اشنا شدم و زیبایی و نکات مثبت دیدم حتی با وجود اینکه اینستا هم پاک کردم ولی از طریق دوستام به پیج هایی هدایت میشدم که انرژی مثبت زیادی داشت مثلا طرف با سگ های دوست داشتنی ش که داشت باهاشون زندگی میکرد کلیپ های روزمرگی شون و میزاشت تو پیجش و کلی معروف میشد و تبلیغات میگرفت و درامد کسب میکرد یا یسری با خلق اثرهای هنری یسری ها با اموزش دادن کاری یسری بقول استاد طرف میرفت تو رستوران ها انواع رستوران غذاهای مختلف تست میکرد و معرفی شون میکرد و…

    حالا از فضای مجازی بیام بیرون تو بازار خودم میبینم طرف میاد از ما پارچه میخره میفروشه به مشتری که خودمون از قبل باهاش کار میکردیم و سفارش ها رو ب اون شخص واسطه میدن و اون میاد سفارش میزاره میره از طرف پول میگیره ب همون قیمت پارچه ها و مجموعه ما بهش کمسیون میده همین اسمشونم واسطه گر هست یا خیلی سال پیش من تو بخش هایی که تفریحی بود کار میکردم مثل شهربازی و سینماها و براشون دانش اموز میفرستادم از طریق تماس تلفنی با مدارس مجموعه رو معرفی میکردیم و چون مدارس اون زمان الان و نمیدونم اردو اجباری داشتن ماهی یبار تقریبا هشتاد درصد استقبال میکردن و حداقل یکبار و میمودن برای اردو تفریحی اگه شهربازی بود و بازی ها مناسب سنشون بود و شرایط برای مدارس عالی بود که حتی گاها دو سه بار هم یه مدرسه میومد و دو سه ساعت بازی میکردن بچه ها خلاصه ما هروز بازدید دانش اموزی داشتیم تعدامون زیاد هم نبود از سه نفر شروع میکردیم برای بازاریابی تا بیشترین تعداد شش نفر و مسیول ما فقط با یه لیست و صحبت با صاحب اون مجموعه اینکه من با پرسنلم فلان قد دانش امپز برای مجموعتون میارم درامدزایی میکرد یه درصد کمی برای مایی که بیشتر زحمات و میکشیدم میداد و طبیعتا بیشترین درصد و برای خودش داشت تو ارایشگاها که یه عالمه شغل های جدید اضافه شده از ماساژ ها بگیر تا فال های قهوه حالا من خودم به شخصه کلن اعتقادی ندارم حتی قبل اشنایی با قوانین من از دوستم شنیدم که ارایشگاه مردونه هم کلی تغییرات داره مثلا یه جارو بهم نشون داد گفت اینجا هم توش کافه زدن هم پی اس داره که کسی که میاد برای نوبتش حوصلش سر نره یا گرداننده های بازی های دسته جمعی تو کافه ها مثل مافیا پانتومیم و کلی بازی های دیگه که اکثرا تو کافه ها میبینی یسری افراد دور هم جمع میشن و بازی میکنن خود منم الان کمتر شده اما قبلا تقریبا سه شب تو هفته میرفتم بازی میکردم پای ثابت بازی ها بودم و… کلی شغل های دیگه که الان حضور ذهن ندارم

    جواب سوال بعدی یکم برام جای فکر بیشتری داره اما میتونم بگم تو هر شغل و هر موضوعی همیشه اولویتم تفریح و خوش گذرونی و سفر بوده و هست تحت هیچ شرایطی نمیتونم از تفریح و بازی کردن بزنم یعنی اگه شغلی بود که میشد توش فقط بازی کرد سفر کرد من حاضر بودم همیشه انجامش بدم بعنوان مثال همون کافه ای که بالا اشاره کردم بازی دسته جمعی توش انجام میشه بهم پیشنهاد شد که بیا اینجا هرشب (یه دوره ای هرشب بازی مافیا ران میشد) هماهنگی و رزو و جمع کردن بچه ها باتو من بهت حقوق میدم چون اکیپ بچه ها رو میشناختم شماره هاشون و داشتم و با همشونم خوب بودم اون موقع به شوخی خنده گذروندیم اون گفت من جدی ام اما ترمزها و یسری محدودیت ها باعث شد اصلا بهش فکر نکنم حتی الانم ترمز ها و محدودیت ها تو ذهنم بلد شد شایدم اصلا کاری نبود که توش موندگار باشم یا بخوام بگم شغلمه درامدزایی انچنانی کنم شاید بعد مدت کوتاهی یا حتی بعد اینکه واردش میشدم اصلا نه جدیش میگرفتم نه ادامه میدادم و شاید اصلا اون کسی که بهم پیشنهاد داد شوخی میکرد و میخواست منو دست بندازه یا پول نمیداد اما اگه من قوانین و درست فهمیده باشم باید حتی برای فان هم بود اجراش میکردم نباید سختی مسیر و قبلش تو ذهنم میچیدم یا به منفی هاش نباید بیشتر توجه میکردم شایدم اصلا یه ازمون خیلی کوچیک بود ازینکه قدم عملی برداشتن و تمرین کنم اون خیلی پیشنهاد گذری بودها الان که کامنت گذاشتم یادش افتادم اما درسهاش برام بیشتر پررنگ شد تا خود اون انجام کاره ازین به بعد قدم برمیدارم بعد مسیر خودش همه چیز و برای من مشخص میکنه ابان اینقدر شرایطم دو شاخه شده نمیتونم روی خودم تمرکز کنم تا علاقمو جدی پیدا کنم یوقتایی میگم دیر نشه بعد سریع برای خودم الگوهایی میارم که هیچ زمان برای شروع دیر نیست و اونا هم تو فلان سن فلان موقعیت شروع کردن حتی از بچه های سایت تو که دیگه شرایطط ازونا بدتر نیست و اینقدر باید اینا رو برای خودم تکرار کنم که ناامیدنشم استاد همین که این فایل و گذاشتین تا من ذهنم بیشتر به موضوع علاقه ش فکر کنه و اشیل همو پیدا کنم باعث بشه بیشتر تمرکز کنم که چی میخوام ازتون بسیار سپاسگزارم چون اینقدر ذهنم سریع میخواد بره دنبال ثروت و درامد که اصلا نمیزاره علاقمو پیدا کنم و ازون علاقه ثروت کسب کنم خیلی سرزنشش نمیکنم اما نیاز دارم فایل های بیشتری و تکرار بیشتری داشته باشم نسبت به این موضوع که اصل هم هست ممنونم استاد عزیز من ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: