در قسمت نظرات به این 2 سوال جواب دهید:
1.چه شغل هایی را الان می شناسی که به عنوان منبع کسب درآمد افراد هستند اما تا همین چند سال پیش بسیار خنده دار و غیر قابل بود که بشود از طریق انجام چنین کارهایی پول ساخت؟
2. اگر باور داشته باشی که موضوع مورد علاقه ی شما می تواند به عنوان یک شغل وجود داشته باشد و می تواند از لحاظ مالی شرایط تجربه زندگی ای سرشار از شادی و آرامش را برای شما فراهم کند، چه موضوعی را به عنوان شغل انتخاب می کنی؟!
به این سوالات فکر کن و پاسخ های خود را بنویس تا هم خودت و هم دوستانی که نوشته شما را می خوانند، باور کنند که می توان از هر آنچه به آن علاقه داشته باشی، پول ساخت و آن را به عنوان کسب و کار گسترش داد.
منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD197MB23 دقیقه
- فایل صوتی نقش عشق و اشتیاق در موفقیت22MB23 دقیقه
اگر میخوای یک روز یک نفر رو زندانی کنی، بندازش توی قفس،
اگر میخوای یک عمر زندانیش کنی، یک شغل کارمندی استخدامش کن!
سلام، من یادمه از همون 12-13 سالگی که قراربود تابستون ها کار کنم و وارد بازار بشم، از شغل های کارمندی و دولتی بدم میومد، من عاشق طراحی و توسعه محصولم، چه یک ابزار صنعتی و چه یک نرم افزار دیجیتالی و چه ترکیب اینها باهم و مسیرهای شغلی ای هم که تا امروز داشتم خداروشکر همه گی شون آزادکاری و در راستای علاقه ام بوده؛ اون جمله بالا یکی از جملاتیِ که یادم نیست از کی شنیدمش اما همیشه آویزه گوشم بوده و سعی کردم خودم رو از چهارچوب های سازمانی تا حد ممکن دور نگه دارم؛ اما پَشن داشتن به یک کار به نظر من یعنی انقدر به یک کاری علاقه داشته باشی که وقتی شروعش میکنی یهو بخودت بیایی ببینی 6-7 ساعت گذشته و تو هیچی نفهمیدی از زمان!
نمیتونم ادعا کنم که تابه این سن تونستم همچین کاری رو پیدا کنم اما میتونم ادعا کنم که همیشه کارهایی رو انجام دادم که بهشون علاقه داشتم (یا سعی کردم اون علاقه رو ایجاد کنم)، حالا دیگه نسبت به هرکاری متفاوت تصمیم میگرفتم که چقدر میخوام توش عمیق شم، اما حرفم این نیست، من این رو فهمیدم که آدم میتونه نسبت به یک کار از زاویه ای نگاه کنه که عاشقش بشه و برای خودش پشن ایجاد کنه،
مثلا از زاویه نگاه یک کارگر کارواش که فقط اومده یک پولی در بیاره شاید این شغل زیاد جالب نباشه و حتی با عذاب و خشم صبح رو شب کنه،
اما اگر زاویه نگاه این باشه که من امروز کارگر کارواشم و دارم ریزه کاری هاشو یاد میگیرم و فردا کارواش خودم رو باز میکنم با کلی ایده جدید، دقیقه به دقیقه تایم کاری رو میشه با انگیزه سپری کرد، و پشن همینه، داشتن چشم انداز از یک آینده ایده آل؛
حالا دوست داشتم باتوجه به سوالی که استاد پرسیدن در مورد سوال اول چند مورد رو بنویسم، چون خودم خیلی در این مورد تحقیق کردم؛
اول – تولید محتوا
قطعا تولید محتوا یکی از این شغل هاس، امروز که دارم این رو مینویسم کسب درآمد از تولید محتوا راحت تراز هر زمان دیگه ای شده، حتی اینستاگرام هم یک فیچر اضافه کرده که بتونی بخشی از محتوات رو فقط به مشترک های ویژه ات نمایش بده؛ حالا دیگه سایت داشتن و یوتیوب و اسپاتیفای و… اینا هم که دیگه دارن کلاسیک میشن؛
دوم – اجاره لباس
اون روز با یک استارت آپ آشنا شدم که توسط 2 خانم راه اندازی شده، اسمش Rent the runway هست، یک فروشگاه هست که اوایل مزون لباس بوده و امروزه یک اپلیکیشن هم داره؛ شما توی این اپ میتونی لباس هات رو به افراد مختلف اجاره بدی و از لباس هات بی نهایت بار پول بسازی؛ از زبان بنیانگذاران:
“ما با ساخت اولین و تنها “کمد در ابر” – ‘closet in the cloud’ در جهان، تغییر را آغاز کردیم: یک کمد رویایی پر از سبک های طراحی نامحدود. تصویر کنید هر مُد و ترند روز، هر رنگ، هر چاپ و هر آنچه را که تا به حال خواسته اید بپوشید اما به لباس سیاه خسته کننده همیشگی خود بسنده کرده اید. برخی این را آزادی مد می نامند و ما آن را یک انقلاب مد می نامیم”
(مقاله کاملش رو توی سایتم نوشتم……..
سوم – گویندگی
یک سایتی هست به اسم چکاوا – توی این سایت افرادی که فن بیان خوبی دارن نمونه صداشون با لحن های مختلف (حماسی، محزون، شاد، خبری، تیپ گویی و….) قرار دادن و افراد میتونن سفارش گویندگی بگیرن و فرد میتونه به راحتی از مهارتش پول دربیاره!
چهارم – Cretive Director یا مدیرنوآوری
– چند وقت پیش داشتم یک مصاحبه ای میدیدم از مدیرنوآوری یکی از کمپین های تبلیغاتی اسنپ، این آدم شغلش ایده پردازی بود و کارای گرافیکی هم انجام میداد، اما در این مورد خاص فقط برای اسنپ چندتا کپی رایت تبلیغاتی نوشته بود(کپی رایت به معنای شعار تبلیغاتیه) و بابت این کپی رایت ها تقریبا 500-600 میلیون پول گرفته بود؛ (توجه کنید که اجرای این کمپین توسط این فرد نبوده ها، فقط ایده پردازی) جالبه که شرکت های بزرگ همچین پوزیشن شغلی(مدیرنوآوری یا Cretive Director ) رو بسیار مهم میدونن و بودجه های زیادی رو بهش اختصاص میدن؛
پنجم – فضای کاراشتراکی
به انگلیسی coworking این مکان ها مختص افرادی هست که فریلنسرن، طراحن و با کامپیوتر کار میکنن و فقط به یک میز و صندلی، و محیط آروم احتیاج دارن؛ یک جستجو بکنید میبینید که کلی افراد اومدن خونه هاشون رو چندتا میز گذاشتن و یک محیط اشتراکی رو درست کردن و میزو صندلی رو بصورت روزانه، هفتگی و ماهانه اجاره میدن؛
خیلی شغل های دیگه رو هم میشه مثال زد، مثلِ : کارواش سیار، ادمین شبکه های اجتماعی، ساخت پلتفرم برای انجام هرکاری و… که توی سال اخیر و با توجه به رشد تکنولوژی بوجود اومدن، قطعا دنبال کردن تکنولوژی و قدرت های اون میتونه ذهن مارو بیشتر باز کنه برای طراحی یک استارت آپ و سرویس جدید؛
کامنتم رو با یک جمله معروف از G-paul Getty تموم میکنم که میگه :
“کارکردن برای سازمانها و شرکتهای بزرگ مثل سوار قطار شدن است،
نمیدانی که این سرعت حرکت تو نیز هست؟!
و یا تو متوقف هستی و این قطار هست که به سرعت پیش میرود؟! “