نقش عشق و اشتیاق در موفقیت

 

در قسمت نظرات به این 2 سوال جواب دهید:

1.چه شغل هایی را الان می شناسی که به عنوان منبع کسب درآمد افراد هستند اما تا همین چند سال پیش بسیار خنده دار و غیر قابل بود که بشود از طریق انجام چنین کارهایی پول ساخت؟

2. اگر باور داشته باشی که موضوع مورد علاقه ی شما می تواند به عنوان یک شغل وجود داشته باشد و می تواند از لحاظ مالی شرایط تجربه زندگی ای سرشار از شادی و آرامش را برای شما فراهم کند، چه موضوعی را به عنوان شغل انتخاب می کنی؟!

به این سوالات فکر کن و پاسخ های خود را بنویس تا هم خودت و هم دوستانی که نوشته شما را می خوانند، باور کنند که می توان از هر آنچه به آن علاقه داشته باشی، پول ساخت و آن را به عنوان کسب و کار گسترش داد.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    197MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی نقش عشق و اشتیاق در موفقیت
    22MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

553 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سارا تقوی» در این صفحه: 1
  1. -
    سارا تقوی گفته:
    مدت عضویت: 1390 روز

    با سلام و احترام خدمت دوستان و استاد عزیز

    استاد باورها خیلی خراب تر از این حرف هاس. شما فرمودین ما باورمون اینه که از چیزی که دوست داریم نمیشه پول ساخت و باید بری مدرسه و درس بخونی و کارمندی و بیمه و از این حرفا… من اگر در مورد خودم این موضوع رو بخام بگم اینه که کلا بدست اوردن کار و استخدام شدن در ذهن کل مردم جهان خیلی سخته. اصلا مهم نیست چه کاری ولی وقتی حرف از استخدام شدن و شروع یک کاری هست، از بچگی این رو به ما خیلی خیلی سخت جلوه دادن. امری که نیاز بوده خدا یه نظری بهت بکنه، مامانت هر روز برات دعا کنه و نذر کنه، خودت هم دست به دامن خدا بشی و از این هندی بازیا. یعنی اصلا کار پیدا کردن در ذهن ما یه کار شدیدا سخته که اگر شانس بیاری پیدا میکنی، حالا خدا یه نظری بکنه…

    دوم اینکه من پدرم چون خودش روحیاتش فقط کارمندیه، همش ما رو تشویق میکرد که درس بخونید یه چیزی بشین. من قبل از مدرسه رفتن بلد بودم بخونم چون خودش بهم یاد داده بود. بگذریم چه زجری بهم داد. خلاصه من همیشه بهترین نمرات رو میگرفتم و دانشگاه و دکتری و… جالب اینه که در همون دوران مدرسه و حتی الان همه میگن اقا از درس خوندن که پول درنمیاد. کجا میخای استخدام بشی الان پول تو خرید و فروشه. یعنی باور کنید من کل دوران تحصیلم رو از یه طرف با عشق درس خوندم چون خوشم میومد و از طرف دیگه از خودم و علاقه ام بدم میومد که نمی تتونم ازش پول بسازم و مردم همیشه من رو سرزنش میکردن که چرا انقدر درس میخونم.

    سوم اینکه همیشه این سخنرانی های انگیزشی و حتی همین فایل شما رو میشنوم و با خودم میگم نکنه من علاقه ام یه چیز دیگه اس. تا به یه مسیله کوچیک برمیخورم فورا میگم حتما من سرجای خودم نیستم. اما به نظرم این از همون کمبود عزت نفس منه.

    اما چند روز پیش با یک محققی برخورد کردم که اتفاقا حوزه زیست شناسی بود. به غیر از موفقیت های علمی، سه تا خونه داشت که یکیش تو آلمان روبروی یک دریاچه بود. خودش تعریف میکرد که زمان پاندمی صبح بیدار میشد میرفت شنا میکرد تو دریاچه میومد مقاله میخوند، صبحانه میخورد، دوباره شنا میکرد.. یه جوری گفت ادم دلش دوباره پاندمی خواست😂 یعنی میخام به همون نکته برسم که ادم های مختلف تجربه متفاوتی از یک موصوع دارن. یا رییس خودم خیلی راحت بعد از دکتری و فوق تخصص بهش یک پوزیشن دائمی دادن و گفتن تحقیقات خودت رو در هر زمینه ای دوست داری انجام بده که خیلی ها بعد از سال ها تجربه هم نمیتونن این پوزیشن رو بگیرن. فکر میکردم ادم چقدر باید عزت نفس داشته باشه که انقدر سریع در زمینه خودش پیشرفت کنه.

    یکی دیگه از دوست هام در حالی بهش یک پوزیشن داده شد که هنوز دکتراش رو تموم نکرده. این دوست من آلمانی هست و برای کنفرانس میره امریکا، همونجا یه استادی از ارائه اش خوشش میاد و میگه بیا برا من کار کن… یعنی انقدر الان دور و بر من پر شده از ادم های موفق در زمینه تحقیقات که خدا میدونه. حتی خیلی هاشون ایرانی هستن و به موقعیت های بالا رسیدن.

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای: